خانه » همه » مذهبی » نقش تحوّل معنایی واژه ها در فهم احادیث

نقش تحوّل معنایی واژه ها در فهم احادیث

نقش تحوّل معنایی واژه ها در فهم احادیث

زبان، هماهنگ با فرهنگها پویایی و قدرت تحوّل دارد؛ برخی از واژه ها در گذر زمان و متأثر از تحولات اجتماعی و فرهنگی از معانی نخستین خود فاصله گرفته و در مفاهیمی دیگر، یا مفاهیمی که از نظر گستره ی مفهومی با معنای

0042474 - نقش تحوّل معنایی واژه ها در فهم احادیث
0042474 - نقش تحوّل معنایی واژه ها در فهم احادیث

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری

 


زبان، هماهنگ با فرهنگها پویایی و قدرت تحوّل دارد؛ برخی از واژه ها در گذر زمان و متأثر از تحولات اجتماعی و فرهنگی از معانی نخستین خود فاصله گرفته و در مفاهیمی دیگر، یا مفاهیمی که از نظر گستره ی مفهومی با معنای نخست ارتباط دارد، به کار رفته است.(1) این دگرگونی های معنایی واژه در بسیاری از اوقات به فهم نادرست حدیث می انجامد.
شهید صدر درباره ی تحوّل در معنای واژگان می نویسد: بی تردید ظواهر لغت و کلام با گذشت زمان و در نتیجه ی عوامل تأثیرگذار لغوی، فکری و اجتماعی، تطوّر و دگرگونی می یابد. گاه معنای ظاهری در عصر صدور حدیث متفاوت با معنای ظاهر در عصر شنیدن حدیث است؛ یعنی عصری که، به آن حدیث می خواهد عمل شود».(2)

الف.گونه های تحوّل معنایی

در نگاه نخست، می توان تحوّل معناییِ واژگان احادیث را به چهارگونه تقسیم کرد: 1. تغییر معنایی؛ 2. توسعه ی معنایی؛ 3. تضییق معنایی؛ 4. انصراف به یک معنا. به دیگر سخن گاهی واژه ها در کاربرد حدیثی، دارای معنای دیگر یا معنای محدودتر و یا گسترده تر از معنای اصلی است یا واژه ای که چندین معنا دارد، تنها یک معنای آن در احادیث اراده شده است.

ب.نمونه حدیثی

تحوّل معناییِ واژه های متون دینی، اعم از قرآن و حدیث، امری بدیهی است؛ چه از عصر صدور تا روزگار ما، تحوّلات زبانی زیادی رخ داده است. بنابراین در به دست آوردن مفاهیم آن می بایست به مفاهیم واژگان در فرهنگ آن روز مسلمانان که مدّنظر صاحبان سخن بوده، توجه داشت. اکنون برای تبیین بیشتر مطلب، نمونه هایی را از نظر می گذرانیم.
1.در حدیث معروفِ قاعده ی لاتعاد در کتب فقهی، چنین آمده است:
«رَوَی زُرارَةُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام أنَّهُ قالَ لا تُعادُ الصَّلاةُ إِلّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ والْوَقْتِ والقِبْلَةِ و الرُّکُوعِ و السُّجُودِ ثُمَّ قالَ القِراءَةُ سُنَّةٌ و التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ وَ لا تَنْقُضُ السُّنَّةٌ الفَریضَة؛ (3) زراره گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: نماز جز در پنج مورد اعاده نمی شود: طهور، وقت، قبله، رکوع و دو سجده (که با ترک هر یک از اینها، عمداً یا سهواً نماز باطل است). سپس فرمود: قرائت، سنّت است و تشهّد نیز سنّت، و سنّت (اگر به سهو ترک شود)، فریضه را باطل نمی سازد».
مقصود از واژه ی «سنّت» و «فریضه» در این گونه احادیث چیست؟ این دو واژه در روایات به مرور زمان در استعمالات فقهی و اصولی در معانی متعددی به کار رفته است. «سنّت»، در لغت به معنای سیره، روش و یا سیره ی پسندیده است(4) و در اصطلاح، معانی مختلفی دارد که عبارت است از: سنت در برابر واجب؛ سنت در برابر فریضه؛ سنت در برابر بدعت؛ و سنت در برابر کتاب. سه معنای اول در میان روایات به چشم می خورد (5) و در میان فقیهان، بیشتر در برابر واجب (6) و گاهی هم در برابر بدعت کاربرد دارد.(7) اصطلاح اخیر در میان حدیث پژوهان و عالمان علم اصول، متداول است و مقصود، قول و فعل و تقریر معصوم علیه السّلام است. (8) مقصود از سنت در حدیث فوق، چیزی است که حکم آن از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جعل شده، گرچه واجب باشد: «ما جَعَلَه النبیُ صلی الله علیه و آله و سلم و لو عَلی نَحوِ الوُجوبِ» و فریضه، واجبی است که خداوند حکم آن را در قرآن بیان نموده است: «ما فَرَضَهُ اللهُ فی کتابِه».(9)
در برخی موارد که حکم وجوب، به کمک روایات ثابت شده است، در پاره ای دیگر از روایات، تعبیر به «سنّت» شده است. نظر شیخ طوسی رحمه الله در این گونه موارد، این است که سنت در برابر واجب نیست تا معنای مستحب از آن برداشت شود و با روایات دیگر در تعارض باشد، بلکه سنت در برابر فریضه است؛ یعنی حکمی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان داشته و در قرآن نیامده است.
شیخ، در چهار مورد از حمل سنت بر شناخت حکم از سوی پیامبر صلی الله علیه و‌ آله و سلم، در حلّ تعارض ظاهری اخبار استفاده نموده است، مانند آنجا که در روایت آمده است: «.. لِأَنَّ الغُسلَ مِنَ الجَنابَةِ فَریضَةٌ وَ غُسْلُ المَیِّتِ سُنَّةٌ». شیخ بعد از نقد سندی روایت (ارسال) می گوید:
«وَلَوْ سُلَّمَ لَکانَ المُرادُ فِی إضافَةِ هَذا الغُسْلِ إِلَی السُّنَّةِ أنَّ فَرْضَهُ عُرِفَ مِنْ جِهَةِ السُّنَّهِ لِأَنَّ القُرآنَ لا یَدُلُّ عَلَی ذَلِکَ وَ إنَّما عَلِمْناهُ بِالسُّنَةِ وَ قَدْ قَدَّمْنا فی البابِ الأوَّلِ رِوایَةً أَنَّ فِی الأغْسالِ ثَلاثَةَ فُرُوضٍ مِنْها غُسْلُ المَیِّتِ».(10)
2. روایاتی در منافع شکر (سُکَّر)وجود دارد. با این حال شکر آن زمان با شکر مصنوعی عصر ما متفاوت است. به نمونه زیر بنگرید:
از امام صادق علیه السّلام نقل شده است: «لَئِنْ کانَ الجُبُنُّ یَضُرُّ مِنْ کُلِّ شَیءٍ وَ لا یَنْفَعُ مِنْ شَیءٍ فَإنَّ السُّکَّرَ یَنْفَعُ مِنْ کُلِّ شَیءٍ وَ لا یَضُرُّ مِنْ شَیءٍ؛ (11) اگر پنیر همه اش ضرر دارد و هیچ سودی ندارد، شکر برای همه چیز سودمند است و هیچ ضرری ندارد».
از زراره نقل شده است که امام باقر علیه السّلام به من فرمود: «وَیْحُکَ یا زُرارَةُ ما أغْفَلَ النّاسَ عَنْ فَضْلِ سُکَّرِ الطَّبَرْزَدِ وَ هُوَ یَنْفَعُ مِنْ سَبْعِینَ داءً وَ هُوَ یَأْکُلُ البَلْغَمَ أَکْلاً وَ یقْلَعُهُ بِأَصْلِهِ؛ (12) وای بر تو ای زراره! چه اندازه مردم از فضیلت شکر طبرزد بی خبرند در حالی که برای هفتاد درد خوب است و بلغم را یکباره می خورد و از اصل ریشه کن می کند».
با توجه به تفاوت نوع شکرِ مورد استفاده در زمان ائمه علیهم السّلام، یعنی شکر طبیعی که از نیشکر به دست می آمده، با زمان حاضر که شکرِ مصنوعیِ تصفیه شده (ساکارز) است، (13) و نیز تفاوت در الگوی مصرف شکر در زمان ما با زمان ائمه علیهم السّلام نباید روایات در مورد شکر را دلیل بر تأیید بی رویه ی شکر و تشویق آن در زمان حاضر دانست، (14) بلکه باید تحوّل بار معنایی این واژه (سُکَّر) را نسبت به زمانِ صدور حدیث در تفسیر آن مدّ نظر داشت.
3. با اینکه مفهوم لغوی «عالم»، مطلقِ شخص آگاه است، ولی در سخن امام صادق علیه السّلام مفهوم عالم محدودتر شده است. حضرت علیه السّلام درباره ی سخن خدای عزوجل: «أنَّما یَخْشَی الله مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ»؛ (15) تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند»، فرمود: مراد از «عالم» کسی است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسی که فعل او قولش را تصدیق نکند، عالم نیست».(16)
بنابر آنچه گذشت، ضروری است حدیث پژوهان از منابع معاصر با زمان معصومان علیهم السّلام و یا نزدیک به زمان ایشان استفاده کنند. واژگان متعددی هستند که در طول زمان، دستخوش تطوّرات و تغییرات شده و معنایی دیگر یافته اند؛ برای نمونه ی بیشتر، می توان از واژه های «برص»، «تأویل»، «اعراب»، (17) «حکمت»، «فقه»، «صلاة»، «زکاة»، «حجّ»، «سفه»، «فقه» و «علم» و مانند آن یاد کرد که در روایات معصومان علیهم السّلام هر کدام در معنای خاصی به کار رفته که با معنای معهودش متفاوت است. واژه ی «اجتهاد»(18) و واژه ی «امام»(19) نیز از واژگانی است که مفهوم گذشته و فعلی آنها متفاوت است.
نیز گفتنی است گاهی گذر زمان، دگرگونیهایی را در ظهورات عرفی و دلالتهای تصوری و تصدیقی پدید می آورد که در بسیاری از اوقات به فهم نادرست می انجامد. از این رو باید مفاهیم و ظهورات واژگان در فرهنگ آن روز مسلمانان به درستی بررسی شود. در زیر به نمونه هایی توجه کنید:
1. امام صادق علیه السّلام می فرماید: «صاحِبُ هَذا الأمرِ لا یسَمِّیهِ بِاسْمِهِ إِلَّا کافِرٌ؛ (20) صاحب این امر را به نام نخواند مگر کافر».
مراد از «کافر» در این حدیث، تارک اوامر و فاعل نواهی است، نه منکر خداوند تبارک و تعالی. البته حرمت تصریح به نام مبارک آن حضرت، شامل همه اوقات و زمان غیبت کبری نمی باشد. (21) اطلاق «کافر» بر مرتکب کبائر در عرف اخبار، بسیار است. (22)
2. واژه ی « استخاره» ظهور عرفی دارد در دستور خاصی؛ بدین معنا که انسان در مواقع تحیر و سرگردانی، پس از مشورت با افراد آگاه و بررسی جوانب موضوع، طبق آداب ساده ای با خداوند بزرگ به وسیله ی قرآن، نماز یا تسبیح و مانند آن مشورت نماید و از او هدایت و راهنمایی به آنچه خیر و صلاح اوست، بخواهد.
در حدیثی می خوانیم: محمّد بن خالد قسری از امام صادق علیه السّلام درباره استخاره سؤال کرد. آن حضرت فرمود: «استَخِرِ الله فی آخِرِ رَکْعَةٍ مِنْ صَلاةٍ اللَّیْلِ وَ أَنْتَ ساجِدٌ مِأئَةٍ مَرَّةٍ وَ مَرَّةًَ قالَ کَیْفَ أَقُولُ قالَ تَقُولُ أَستَخیِرُ الله بِرَحْمَتِه، أَسْتَخِیرُ الله بِرَحْمَتِه؛ (23) در رکعت آخر نماز شب در حالی که سر بر سجده نهاده ای صد و یک بار از خداوند طلب خیر کن. پرسید: چگونه بگویم؟ فرمود: می گویی: «أَستَخِیرُ الله بِرَحْمَتِهِ، أَسْتَخِیرُ الله بِرَحْمَتِه».
نیز امام صادق علیه السّلام فرمود: «صَلِّ رَکْعَتَیْنِ وَ اسْتَخِرِ الله فَوَ الله ما استَخارَ الله مُسْلِمٌ إلّا خارَ لَهُ البَتَّة؛ (24) دو رکعت نماز بخوان و از خداوند، خیر خود را طلب کن. به خدا سوگند! هیچ مسلمانی خیر خود را از خدا نجوید مگر اینکه خداوند خیرش را انتخاب نماید (در کاری که خیر او باشد، موفق شود و از کاری که خیر او نباشد، بر کنار ماند)».
استخاره در معنای دیگری نیز در روایات اسلامی آمده است و آن طلب خیر و سعادت از ذات پاک احدیّت است. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود: «مِنْ سَعادَةِ ابْنِ آدَمَ اسْتِخارَةُ اللهَ وَ رِضاهُ بِما قَضَی الله وَ مِنْ شِقْوَةِ ابْنِ آدَمَ تَرْکُهُ اسْتِخارَةَ الله وَ سَخَطُهُ بِما قَضَی الله؛ (25) از خوشبختی های انسان، خیرخواستن از خداست، و رضایت به آنچه او حکم کرده است؛ و از بدبختی هایش: ترک خیرخواهی از خدا، و نارضایی از تقدیر او.
از محمّد بن مضارب نقل شده است که امام صادق علیه السّلام فرمود:‌ «مَنْ دَخَلَ فِی أَمرٍِ بِغَیْرِ اسْتِخارَةٍ ثُمَّ ابْتُلِیَ لَمْ یُؤجَر؛ (26) هر که بدون طلب خیر از خدا در کاری وارد گردد، سپس گرفتار شود مزدی نخواهد داشت».

ج.راه حل

طبیعی است که معصومان علیهم السّلام از واژه های به کار رفته در احادیث، همان معنای رایج عصر خویش را اراده نموده اند. بنابراین، التزام به مفاهیم روایت، مبتنی بر سایر روایات و بار معنایی عصر صدور حدیث خواهد بود.
از این رو شهید صدر درباره واژه ی «سؤر» می نویسد: «سؤر» واژه ای غامض است؛ زیرا در عرف کنونی، متداول نیست تا بتوان محدوده ی معنای اصلی آن را کشف کرد. برداشت فقیهان بر اینکه هرچه جسم حیوان به آن برخورد کند، سؤر است، تا وقتی که وجود این اصطلاح در زبان امامان علیهم السّلام احراز نشده باشد، موجب حمل لفظ بر این معنا نمی شود. تعریف های اهل لغت نیز در این زمینه دامنه ی گسترده یا محدودی را در برمی گیرد که نمی توان به معنای اصلی دست یافت.(27)

پی نوشت ها :

1. علی نصیری، آشنایی با علوم حدیث، ص 237.
2. محمدباقر صدر، دروس فی علم الأصول، ج2، ص 186.
3. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 340.
4. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج3، ص 60؛ ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص 225، ذیل واژه.
5. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 70؛ محمدبن حسن طوسی، الأستبصار، ج1، صص 70، 101، 102 و 322.
6. ابوالقاسم خویی، مستند العروة الوثقی، کتاب الصلاة، تقریر مرتضی بروجردی، ج5، ص 53.
7. محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، ج32، ص 117؛ زین الدین عاملی(شهید ثانی)، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، تحقیق محمد کلانتر، ج6، ص 33.
8. حسن صدر، نهایة الدرایه، ص 85؛ عبدالله مامقانی، مقباس الهدایه، ج1، ص 68؛ محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج2، ص 61.
9. ر.ک: علی سیستانی، الرافد فی علم الأصول، ص 140.
10. محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، ج1، ص 101، ب 60؛ نیز ر.ک: ج1، ص 99، ب 59، و ص 444، ب 274؛ ج2، ص 302، ب 208.
11. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج6، ص 336؛ احمد برقی، المحاسن، ج2، ص 500، ب 82؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج63، ص 299، ب 3.
12. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج63، ص 300، ب 3: السکر و أنواعه و فوائده؛ ابن بسطام نیشابوری، طب الائمه، تحقیقِ محسن عقیل، ص 305.
13. روش بدست آوری شکر از چغندر قند در نیمه ی قرن 18 میلادی توسط مازغ گراف (mazegh geraf)، دانشمند آلمانی کشف شد. عبد السّلام رفاعی، موسوعة اهل البیت الکونیة، ج10، ص 371.
14. استفاده بی رویه از شکر مصنوعی (ساکارز)، در اغذیه و اشربه پیامدهایی مانند دیابت و مرض قند را در پی دارد.
15. فاطر35: 28.
16. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 36، باب صفة العلماء: «عَنْ أَبِی عَبدِالله علیه السّلام فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ-إنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ قالَ یَعْنَی بالعُلَماءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَولَهُ وَ مَنْ لَمْ یُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلُهُ فَلَیْسَ بِعالِم».
17. در گذشته های نه چندان دور، واژه ی «برص»، به نوعی بیماری در ردیف جذام اطلاق می شد و امروز فقط به نوعی بیماری اطلاق می شود که بر اثر آن رنگ دانه های پوست از کار می افتد و هیچ خطری در پی ندارد. نیز درباره ی تحول معنایی «تأویل»، ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 27. درباره ی «اعراب»، ر.ک: محمدکاظم شاکر، قرآن در آینه پژوهش، ج3، ص 51.
18. احمد مبلغی، نقش زمان در تحوّل سیره ها و واژگان از نگاه شهید صدر، فقه اهل بیت علیهم السّلام، ش 24، ص 82، 1379 ش.
19. محمدعلی رضایی، دیدگاهها درباره ی تأثیر زمان و مکان بر اجتهاد، مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی رحمه الله، ج2، ص 220.
20. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 333؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص 238.
21. «شایسته ذکر است در بسیاری از روایات و دعاها و زیارات تصریح به نام مبارک امام شده و جمع بین روایات مانعه و اینها، این است که از باب تقیه در زمان غیبت صغری، مصالح اقتضا می نمود که به نام حضرت تصریح نشود. پس ادله ی تحریم تصریح به نام مبارک آن حضرت شامل همه ی اوقات و زمان غیبت کبری نمی باشد. ر.ک: دیدگاه های علمی میلانی، ص 260؛‌ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج51، ص 31؛ محمدتقی اصفهانی، مکیال المکارم، تحقیقِ علی عاشور، ج2، ص 120.
22. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 199، 372، 412؛ ج2، صص 40، 279، 372، 384.
23. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 563، ح 1552.
24. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص 470؛ صلاة الاستخارة، نیز ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج55، ص 229، ج73، ص 235، ب 48.
25. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ص 55.
26. محمدبن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 79، ب 7؛ احمد برقی، المحاسن، ج2، ص 598؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج88، ص 223؛ نیز ر.ک: همان، ج74، ص 161، ب 7؛ ج75، ص 78، ب 16؛ و ص 247، ب 23.
27. محمدباقر صدر، بحوث فی شرح العروة، ج2،‌ص 283.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد