نقش خدا محوري در زندگي انسان ها
نقش خدا محوري در زندگي انسان ها
پاکيزه جاني
خدا باوران هماره خداوند را در رفتارهاي شخصي و اجتماعي خويش در نظر مي گيرند و در دايره بايدها و نبايدهاي الهي با کمال دقت راه رشد و بالندگي را مي پيمايند. مقصد آنها رضا و رضوان الهي است و خداوند، قطب نماي تنظيم کارها و رفتارآنهاست. البته خداباوري به معني دوري گزيدن از نعمت هاي الهي و رهبانيت و گوشه گيري نيست. همان گونه که اباحه گري و بي قيدي نيز از جلوه هاي دين داري و خدا محوري نيست و اين هر دو ، راه به بي راهه خواهند برد. خدا محوران، هميشه حضور پروردگار را در ژرفاي وجود خويش احساس مي کنند:
دوست نزديک تر از من به من است
وينت مشکل که من از وي دورم
چه کنم؟ با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم(1)
خداجويان، دل را که حريم امن الهي است، به بيگانگان نمي سپارند، دلي که با ياد خداوند مي تپد و با ذکر فراوان آرام مي گيرد: «و اذکروا الله کثيرا؛ خدا را بسيار ياد کنيد.» (جمعه :102)
آنها با اين ارتباط، جان خويش را از آلودگي ها پاک مي سازند و در نتيجه ، به کمال و سرافرازي مي رسند، اينان خوش بيني، مردم دوستي، نيک خواهي و آرامش و آسايش را ارمغان راهشان مي سازند و ناگفته پيداست که هرکس به دنبال پالايش و پاک سازي دل و جان خويش نباشد، در خسران و زيان بزرگ خواهد بود، همان گونه که خداوند در قرآن کريم مي فرمايد:
قد أفلح من زکيها و قد خاب من دسيها (شمس : 9 و10)
هر کس نفس خويش را پاک گردانيد، به يقين، رستگار شد و هر که آلوده اش ساخت، بي شک بازنده است.
پيام متن:
خدا محوران به دورن خويش روشني مي دهند و با ياد خدا، جاده سلامت و سعادت را مي پويند و دل آنان لبريز ياد خداست.
سامان يافتن رفتارهاي شخصي
خداباوران در عمل، بندگي را از دل و جان مي پذيرند و تکاليف الهي را به انجام مي رسانند و نيک مي دانند که :
تلک حدود الله و من يطع الله و رسوله يدخله جنات تجري من تحتها الأنهارخالدين فيها و ذلک الفوز العظيم .(نساء 13)
اينها حدود الهي است و هر کس از خدا و پيامبر او اطاعت کند، وي را به باغ هايي در آورد که از زير(درختان) آن، نهرها روان است. در آن جاودانند و اين، همان کام يابي بزرگ است.
انسان هاي خدامدار، پاي بندي عجيب و محکمي به تکاليف الهي چون نماز، روزه،حج، خمس، زکات، جهاد، توبه و مانند آن دارند و اينها را نه از روي تکلف و سختي، بلکه از روي عشق به خالق و سپاس گويي از او، به عنوان هديه اي الهي براي رشد و تعالي و تکامل خويش به جا مي آورند و از انجام دادن آن خشنود مي شوند.(2)
ايمان و يقين به خدا، در جان خدامحوران حالتي پديد مي آورد که رفتارشان را کنترل مي کند و آنان را از لغزش و گناه باز مي دارد، آنان در حقيقت « الحافظون لحدود الله؛ کساني هستند که حدود الهي را رعايت مي کنند» (توبه :112) ايشان بر اين باورند که خدا همواره برکارهاي آنان حاضر و ناظر و از ظاهر و باطن آنان آگاه است که : «الم يعلموا ان الله يعلم سرهم و نجواهم؛ آيا نمي دانند خداوند از باطن آنها و سخنان سري ايشان آگاه است.» (توبه 78) آنان با علم به اين حضور، از دست زدن به گناه و تجاوز به حدود الهي همواره هراسناکند و خود را براي فردا آماده مي سازند، روزي که نه مال و نه فرزند، هيچ کدام به کار انسان نمي آيد و تنها قلب سليم و عمل صالح ، توشه آخرت است. از اين رو، با دقت و وسواس به کارهاي خود مي پردازند که: «والتنظر نفس ما قدمت لغد؛ و هر نفس بنگرد براي فردا (قيامت) چه عملي پيش مي فرستد.» (حشر 18)
پيام متن:
خدامحوران جسم و جان را از ناپاکي ها مي آلايند و هرگونه اقدامي را با توجه به پي آمدهاي اخروي آن به انجام مي رسانند.
وسيله انگاشتن دنيا
سعادت مندي و عاقبت به خيري، هشياري و برنامه ريزي مي طلبد. خدا محور مي داند که زندگي دنيا، مرحله ديگري از حيات آدمي است که بايد روزي از اين مرحله نيز گذر کند. از اين رو، دلبستگي به آن را تباه کننده ارزش ها و فضيلت ها مي داند و اين آيه نوراني را فرا روي خود مي نهد که:
ان الذين لايرجون لقاءنا رضوا بالحياه الدنيا و اطمانو بها والذين هم عن آياتنا غافلون ، أولئک مأواهم النار بما کانوا يکسبون.(يونس 7 و 8)
آنان که به ديدار ما (بازگشت به خداوند) اميد و باور ندارند و به زندگي اين جهان خشنود شدند و به آن رضايت دادند و کساني که از نشانه هاي ما غافلند ،اينان جايگاهشان، به سزاي آنچه مي کردند ، آتش دوزخ است.
مولوي چه زيبا سروده است:
آب در کشتي، هلاک کشتي است
آب در بيرون کشتي، پشتي است
وي مي خواهد بگويد دنيا به منزله آب است که بايد به حرکت و سير کشتي کمک و آن را پشتيباني کند، نه اينکه خودش هدف و مقصود باشد، که اگر چنين شد، مانند آبي است که داخل کشتي مي شود و آن را غرق مي کند. دنيا و امکانات آن نيز اگر هدف انسان و زينت چشم و دل او شد، مايه نابودي وي مي شود. هدف مومن، آخرت است نه دنيا که «الدنيا مزرعه الاخره» (3) آري، دل بستگي، عشق به دنيا و دنيامداري ، سرچشمه دوري از خدا و ايستايي است. البته بهره بردن از دنيا براي رسيدن به ارزش ها و شکوفايي استعداد ها ، نه تنها نکوهيده نيست ، بلکه شايسته و ستودني است.
پيام متن:
دنيا براي خدامحوران، تنها به منزله وسيله اي براي دست يابي به هدف هاي معنوي است.
سامان يافتن رفتارهاي اجتماعي
خدامحوران هماره با مردم با گشاده رويي و تبسم سخن مي گويند و به فرمان الهي گوش فرا مي دهند. که: «وقولوا للناس حسنا؛ و با مردم به زبان خوش سخن بگوييد.» (بقره 83) جبرئيل امين نزد رسول الله آمد و گفت: «خداي سلامت مي رساند و مي فرمايد: با خلق من(مردم) مدارا کن.» (4) از ديگر کارهاي خداپسندانه خداباوران، تلاش در راه برآوردن نيازهاي برادران ديني است. آنان در اين راه از هيچ کوششي فروگذار نيستند . امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «کسي که يکي از نيازهاي برادر ديني اش را برآورد، خداي عزوجل صد هزار حاجت هاي او را برآورده مي سازد که نخستين از آنها، بهشت است.»(5)
پيام متن:
خداباوران، اهل مدارا ورزي با مردم هستند و با گشاده رويي با آنان برخورد مي کنند و همواره مي کوشند نيازهاي برادران ديني خود را برآورده سازند.
تسخير قلب به محبت الهي
محبت، در فرهنگ اسلامي معنايي بس والا دارد و شايسته است که محبت خوبان را در قلب خود جاي دهيم؛ زيرا به هرچه محبت پيدا کنيم، به تدريج، با همان چيز، انس و الفتي ناگسستني خواهيم يافت.
پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد: «انسان با کسي است که او را دوست مي دارد.»(6) البته بالاترين محبت ها، محبت به خداوند است. در انس و الفت با خداوند، چنان لذتي نهفته است که هيچ چيز را ياراي برابري با آن نيست . پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد:
خدا به موسي بن عمران وحي کرد: مرا دوست بدار و دوستي مرا در دل هاي ديگران بگستران. موسي عرض کرد: اي خدا من دوستت دارم، ولي چگونه تو را نزد بندگانت محبوب سازم؟ خدا فرمود: نعمت هايي را که به آنان داده ام ، به ايشان يادآوري کن، زيرا آنان جز خوبي از من نديده و به ياد ندارند.(7)
به راستي ، وقتي رنگ ها، طبيعت زيبا، شگفتي هاي بي نظير و چهره هاي زيبا، کشش هاي عجيبي در دل ها ايجاد مي کند، شناخت و آگاهي از سرچشمه زيبايي هاي ياد شده يعني پروردگار بزرگ، چه شوق و لذتي به همراه خواهد داشت و البته دلي که جايگاه غير خدا باشد، نمي تواند به طور کامل در اختيار خداوند باشد. از اين رو، امام حسين عليه السلام مي فرمايد:
انت الذي ازلت الاعيار عن قلوب احبائک حتي لم يحبوا سواک .(8)
خدايا تويي که ميل به ديگران را از دل هاي دوستانت بيرون کردي تا جز تو را دوست نداشته باشند.
بر پايه آيات قرآن، گروهي از مردم که از عشق خدا بي نصيبند، کساني هستند که اموال، کسب و کار، فرزند و اقوام و دوستان را در عرض خدا قرار داده اند و در مقابل، مؤمنان و خدامحوران لبريز از عشق پروردگارند و هيچ محبتي را بر محبت خداوند مقدم نمي دارند. خداوند در قرآن مجيد از آنان چنين ياد مي کند: «الذين آمنوا اشد حبالله؛ دوستي آنان که ايمان آورده اند به خداوند شديدتر است.» (بقره 25) امام سجاد عليه السلام نيز در«مناجات المحبين» مي فرمايد: «الهي من ذاالذي ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلا؛ خدايا کيست که شهد شيرين محبت تو را چشيد و غير تو را به دوستي گرفت؟ ايشان در مناجاتي ديگر مي فرمايد:
خدايا، مرا از آنان قرار ده که ژرفاي جانشان را از محبت خود لبريز و آنان را از زلال گوارايت سيراب ساختي. پس در پرتو لطفت به مناجات هاي لذت بخش دست يافتند.(9)
پيام متن:
در دل خدامحوران ، محبت غيرخدا جا ندارد و بيگانگان را در حريم دل که منزلگاه خداست، راه نمي دهند.
خدا محوران و محبت معصومين عليهم السلام
محبت به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پس از محبت خداوند قرار دارد و در روايت هاي فراواني بر اين امر تأکيد شده است. بر پايه گروهي از اين روايت ها، ايمان حقيقي به خدا زماني تحقق مي يابد که مؤمن، آن حضرت را از همه چيز و همه کس بيشتر دوست بدارد . در روايتي در اين باره آمده است:
لا يومن أحدکم حتي أکوان احب اليه في ولده و والده و الناس اجمعين.(10)
هيچ يک از شما ايمان (حقيقي) نياورده است. مگر آنکه من، از خودش، فرزندانش ، پدرش و همه مردم نزد او محبوب تر باشم.
در کنار محبت به پيامبر، محبت اهل بيت عليهم السلام بسيار سفارش شده است. خداوند در اين باره ، خطاب به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
قل لاأسألکم عليه أجرا الا الموده في القربي .(شوري 23)
بگو من هيچ مزدي از شما در برابر رسالتم درخواست نمي کنم، جز دوست داشتن و محبت به خويشانم.
افزون برتشيع، اهل سنت نيز دوستي اهل بيت را محترم مي دانند، چنان که امام احمد بن حنبل مي گويد:
هنگامي که آيه « قل لا اسألکم عليه أجرا الا الموده في القربي» نازل شد، اصحاب عرض کردند: اي رسول خدا، خويشاوندان شما که دوستي آنان بر ما واجب است، کيانند؟ آن حضرت فرمود: علي و فاطمه و دو فرزندان آن دو، و اين مطلب را سه بار تکرار فرمود.(11)
امام شافعي نيز مي گويد: «اگر محبت به آل محمد به معناي رافضي بودن است پس جن و انس بايد گواهي دهند که من رافضي هستم.»(12)
در روايت است که رسول رحمت ، به دوستي اهل بيت عليهم السلا م چنين سفارش مي کند:
خداوند را به جهت نعمت هايي که به شما ارزاني داشته است، دوست بداريد و به واسطه محبتتان به خدا، مرا دوست بداريد و اهل بيت مرا به سبب محبتتان به من دوست بداريد.(13)
پس محبت به اهل بيت عليهم السلام، در واقع از محبت به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و در نهايت، از محبت به خدا مايه مي گيرد. در روايت هاي گوناگوني آمده است که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درباره اهل بيت عليهم السلام مي فرمايد: «اني سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ؛ من دوست دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستم.»(14)
پيام متن:
1. دوستي با اهل بيت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اجر رسالت نبوي است.
2- محبت اهل بيت عليهم السلام در بين پيروان اهل سنت نيز امري مهم و سفارش شده است.
مردم دوستي در سيره خدا باوران
محبت به مردم و دوست داشتن آنان در روايت ها و آموزه هاي ديني، بارها تأکيد شده است از امام باقر عليه السلام نقل مي کنند که فرمود:
ان عربيا من بني تميم اتي النبي صلي الله عليه و آله و سلم فقال له: أوصني فکان مما اوصاه : تحبب الي الناس يحبوک .(15)
مردي از قبيله بني تميم نزد رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم آمد و از آن حضرت خواست او را نصيحت کند. از نصيحت هاي پيامبر خدا به ايشان آن بود که مردم را دوست بدار تا تو را دوست داشته باشند.
بي ترديد ، عقل آدمي حکم مي کند که انسان ، هم نوعانش را دوست بدارد. پيامبرگرامي اسلام نيز مي فرمايد: « التودد الي الناس نصف العقل؛ دوست داشتن مردم نصف عقل است.» (16) در کنار اين آموزه ها، خداوند متعال در قرآن مجيد از بندگانش مي خواهد که مؤمنان ، خدامحوران ، دوستان خدا و انسان هاي نيک و با فضيلت را دوست بدارند و از کساني که در کژراهه کفر و نفاق به دشمني با خدا برمي خيزند، بيزار باشند.
امام صادق عليه السلام در روايتي زيبا مي فرمايد:
ما التقي مؤمن قط الا کان افضلها اشدهما حبا لاخيه.(17)
دو مؤمن هرگز با هم ديدار نکنند، جز آنکه بهترشان کسي است که برادرش را بيشتر دوست داشته باشد.
البته در روابط اجتماعي ، دوستي ها بايد براي خدا باشد و يکديگر را براي رضاي پروردگار و براساس شايستگي هاي شخص دوست داشت، نه براساس هواهاي نفساني وخواسته هاي شيطاني .
پيام متن:
خداباوران ، با مردم دوستي مي ورزند و معيار دوستي آنها نيز خواسته پروردگارشان است نه هواهاي نفساني .
مهرورزي و گذشت در حريم خانه و خانواده
در آيين مقدس اسلام ، کانون خانواده و نظام آن ارزشمند خوانده شده و در اين ميان شايسته است اعضاي خانواده ، بنا بر سفارش دين اسلام ، بيش از ديگر نهادها در استحکام بناي آن بکوشند و همواره با مهر و محبت در حق يکديگر و گذشت از لغزش هاي همديگر، به کانون خانواده صفا و گرما بخشند . رسول رحمت و مهرباني نيز در سفارشي زيبا اين گونه مي فرمايد:
احسن الناس ايمانا الطفهم باهله وانا الطفکم باهلي.(18)
نيکوترين ايمان را کسي دارد که با خانواده اش مهربان تر باشد و من از همه شما با خانواده ام مهربان تر هستم .
و باز آن حضرت مي فرمايد: «من اتخذ زوجه فليکر مها؛ کسي که همسري مي گيرد، بايد به او احترام بگذارد .» (19) ايشان در کنار احترام به همسر، گرامي داشتن فرزندان را نيز از پيروان خويش درخواست مي کرد و مي فرمود : «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم ؛ به فرزندان خود احترام و با آداب و روش پسنديده با آنان معاشرت کنيد.»(20)
پيام متن:
مهر و محبت ، احترام گذاردن به همسر و فرزندان در محيط خانواده ، از ويژگي هاي خدامحوران است.
پي نوشت :
1- کليات سعدي ، تصحيح : محمد علي فروغي ، تهران ، ناهيد 1375 ، چ 1، ص 68.
2-نک ،گروهان مؤلفان ، جلوه هاي خدامحوري در زندگي انسان، مرکز مطالعات و تحقيقات حوزه نمايندگي ولي فقيه در جهاد کشاورزي ، صص 13-18.
3- محمد بن علي بن ابراهيم الاحسائي (ابن ابي جمهور) عوالي الئالي العزيزيه في الاحاديث الدينيه ، تحقيق مجتبي عراقي با مقدمه ، آيت الله مرعشي نجفي ، قم 1403، هـ ق
4- همان، ص 194.
5- همان .
6- بحارالانوار ، ج 17، ص 13.
7- محمد جواد محمودي ، ترتيب الامالي ، مؤسسه المعارف الاسلاميه ، 1421 هـ ق ،چ 1، ج 6، ص 360.
8- بحارالانوار ، ج 95، ص 226.
9-مفاتيح الجنان ، ص 124.
10- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمه ، ج2، ص 236.
11- سيوطي ، درالمنثور ، ج 6، ص 7.
12- تفسير الکبير ، ج 14، صص 166و 167
13- حسن به متقي هندي، کنزالعمال ، ح 34146.
14- همان، ح 34159.
15-اصول کافي ، ج 2، ص 614.
16- همان .
17- ميزان الحکمه ، ج 2 ص 967.
18- اصول کافي ، ج 5 ، ص 320.
19- مستدرک الوسائل ، ج 14 ، ص 250.
20- وسائل الشيعه، ج 15، ص 195.
منبع: ماهنامه ي طوبي 25 /س