خانه » همه » مذهبی » نقش دگرگونی شرایط و اوضاع و احوال مکلّفان در فهم حدیث

نقش دگرگونی شرایط و اوضاع و احوال مکلّفان در فهم حدیث

نقش دگرگونی شرایط و اوضاع و احوال مکلّفان در فهم حدیث

احادیث در طول سالها در محیط های متفاوت و برای مخاطبان مختلف گفته یا نوشته شده است. افرادی که برای به دست آوردن وظیفه ی خود به امامان علیهم السّلام رجوع می کردند، دارای شرایط و مقتضیات خاص خود بوده اند و چه

0042478 - نقش دگرگونی شرایط و اوضاع و احوال مکلّفان در فهم حدیث
0042478 - نقش دگرگونی شرایط و اوضاع و احوال مکلّفان در فهم حدیث

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری

 

 

احادیث در طول سالها در محیط های متفاوت و برای مخاطبان مختلف گفته یا نوشته شده است. افرادی که برای به دست آوردن وظیفه ی خود به امامان علیهم السّلام رجوع می کردند، دارای شرایط و مقتضیات خاص خود بوده اند و چه بسا امام علیه السّلام با ملاحظه ی حالت خاص مخاطش وظیفه ی فعلی او را تعیین نموده است، ولی ناقل خبر بدون درنظرگرفتن حالات خاص مخاطبان، اقدام به نقل حدیث کرده باشد. در چنین صورتی درک صحیح حدیث به آسانی میسر نیست. به این مطلب که سخنان اهل بیت علیهم السّلام نسبت به افراد مختلف، متفاوت است، در حدیث زیر اشاره شده است. از ابراهیم کرخی نقل است که امام صادق علیه السّلام فرمود: «حَدیثٌ تَدْریهِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ حَدیثٍ تَرْویهِ وَ لا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ فَقیهاً حَتَّی یَعْرِفَ مَعارِیضَ کَلامِنا وَ إِنَّ الکَلِمَةَ مِنْ کَلامِنا لَتَنْصَرِفُ عَلَی سَبْعِینَ وَجْهاً لَنا مِنْ جمیعِها المَخْرَج؛ (1) حدیثی را به خوبی بفهمی و درک کنی، بهتر از آن است که هزار حدیث را (ندانسته) روایت نمایی، و کسی از شما پیروان مکتب اهل بیت علیهم السّلام به مقام فقاهت نائل نمی شود مگر آنکه سخنان چند پهلو و تقیه آمیز ما را بشناسد (به ابعاد مختلف احادیث متوجّه باشد و به خوبی دیدگاه های ائمه علیهم السّلام را درک کند). به درستی سخنی از سخنان ما به هفتاد وجه باز می گردد (و دارای معانی بسیار است) در حالی که از همه ی آنها برای ما برون شدی وجود دارد. (و در بیان آن معانی باز نمی مانیم و برای همه ی آنها پاسخ داریم)».
مرحوم مجلسی می فرماید: شاید مقصود اخباری است که از روی تقیّه (پرهیز از بیان حقّ) و توریه (چیزی را پنهان نمودن و جور دیگر وانمودن) از ایشان صادر شده، و احکام و فرمانهایی که از آنان صادر می شود، ویژه کسی است که خصوصیت خاص خود را دارد و در غیر او نیست. از این رو گمان برده می شود میان اخبار ائمه علیهم السّلام تعارض و ناسازگاری است. (2)
معصومان علیهم السّلام در مقام بیان حکم و دستورهای دینی رعایت حالات مخاطب خود را داشتند. شواهد و قراین بر این مطلب بسیار است. از باب نمونه به چند مورد اشاره می شود:
الف. گاه دیده می شود که امامان علیهم السّلام در برابر پرسشی که افراد مختلف مطرح می نمودند، پاسخهای گوناگونی می دادند و سبب اختلاف پاسخ آنان، اختلاف احوال پرسش کنندگان بود. (3) درست مانند طبیبی که با توجه به شرایط و احوال بیمارش، دارو تجویز می کند. از خالد کلاه فروش روایت شده است که گفت: «سَأَلْتُ أَبا عَبْدِالله علیه السّلام عَنْ رَجُلٍ أَتَی أَهْلَهُ وَ عَلَیْهِ طَوافُ النِّساءِ قالَ عَلیهِ بَدنَةٌ ثُمَّ جاءَهُ آخَرُ فَقالَ عَلیکَ بَقَرةٌ ثُمَّ جاءَهُ آخَرُ فَقالَ عَلَیکَ شاةٌ فَقُلْتُ بَعْدَ ما قامُوا أَصْلَحَک‌ الله کَیفَ قُلْتَ عَلَیهِ بَدَنَةٌ فَقالَ أنْتَ مُوسِرٌ وَ عَلَیکَ بَدَنَةٌ وَ عَلَی الوَسَطِ بَقَرةٌ وَ عَلَی الفَقیرِ شاةٌ؛ (4) از امام صادق علیه السّلام درباره ی مردی که با همسر خود همبستر شود، با اینکه طواف نساء را بر ذمّه دارد، سؤال کردم، امام علیه السّلام فرمود: شتری فربه بر ذمّه دارد. سپس دیگری نزد او آمد و در این باره سؤال کرد، فرمود: گاوی بر ذمّه دارد. آن گاه دیگری آمد و اما در پاسخ سؤال فرمود: گوسفندی بر ذمّه دارد. پس از اینکه آنها برخاستند، گفتم-اصلحک الله-چگونه در جواب من گفتی شتری فربه بر ذمّه اوست. امام گفت: تو مردی توانگری و از این رو چنان شتری بر ذمه داری. و آن سائل که متوسط بود گاوی بر ذمّه ی اوست، و بر عهده ی فقیر گوسفندی است.
آری به راستی امامان علیهم السّلام در بیان احکام شرعی به این نکته ی مهم توجه داشته و در مقام پاسخ به مردم شرایط جسمانی و مالی آنان را در نظر گرفته اند. بنابراین گاهی پاسخهای آنان چندگونه و متفاوت می نماید؛ مانند آنچه درباره ی حکم قضای نمازهای روز در شب در مسافرت از امام صادق علیه السّلام رسیده است: «عَنْ مُعاویََةَ بْنِ عَمّارٍ قالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِالله علیه السّلام: أَقْضِی صَلاةَ النَّهارِ بِاللَّیلِ فِی السَّفَرِ؟ فَقالَ: نَعَمْ، فَقالَ لَهُ إسماعِیلُ بْنُ جابِرٍ: أقْضِی صَلاةَ النَّهارِ بِاللَّیْلِ فِی السَّفَرِ؟ فَقال: لا، فَقالَ: إنَّکَ قُلْتَ نَعَمْ فقالَ إنَّ ذلِکَ یطِیقُ وَ أنتَ لا تُطیق».(5)
ب. وجود تعابیری در روایات نظیر «و أَمّا أنتَ فَعَلیکَ کذا» گویای رعایت شرایط گوناگون راویان از سوی امام علیه السّلام است. برای نمونه بنگرید:
1. فضیل بن یسار گوید:

از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: اگر کسی در محدوده ی حرم، گمشده ای بیابد، تکلیف او چیست؟ حضرت علیه السّلام فرمود: «لا یَمَسَّها وَ أمَّا انتَ فَلا بَأْسَ لِانَّکَ تُعَرِّفُها، (6) کسی حق ندارد به آن دست بزند. اما تو، مانعی ندارد که آن را برداری؛ چرا که حتماً آن را معرفی و اعلام خواهی کرد».

2. از عثمان بن عیسی نقل شده است که به امام کاظم علیه السّلام گفتم: علی بن شهاب از درد سر می نالد و این در حالی است که سرما شدید است و او می خواهد احرام ببندد. تکلیف او چیست؟ امام علیه السّلام فرمود: «إنْ کانَ کما زَعَمَ فَلْیُظَلِّلْ وَ أَمّا أنْتَ فاضْحَ لِمَن أَحْرَمْتَ لَه؛ (7) اگر مطلب به همین گونه باشد که فکر می کند، می تواند سایه بان بزند؛ اما تو در برابر آن خدایی که احرام بسته ای، خودت را در آفتاب قرار ده».
3. از علاء بن فضیل از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که مردی از حضرت علیه السّلام درباره ی قربانی سؤال کرد. ایشان فرمود: «هُوَ واجِبٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ إِلَّا مَنْ لَمْ یَجِدْ فَقالَ لَه ُ السّائِلُ فَما تَرَی فِی الِعیالِ قالَ إنْ شئْتَ فَعَلْتَ وَ إِنْ شِئْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ أَمَّا أَنتَ فَلا تَدَعْه؛ (8) آن (قربانی) بر هر شخص مسلمان واجب است مگر آنکه قدرت آن را نداشته باشد. پس سائل به آن حضرت گفت: نظر شما درباره ی عیال چیست؟ فرمود: اگر بخواهی انجام می دهی و اگر بخواهی انجام نمی دهی و اما تو آن را وامگذار».
ج. پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم به عایشه فرمود: «یا عائِشَةُ لَوْلا أَنَّ قَوْمَکَ حَدیثُو عَهْدَ بِجاهِلِیَّهِ وَ فی روایَةِ حَدیثُو عَهْدٍ بِکُفْرٍِ وَ فِی روایَةٍ حَدیثُوا عَهْدٍ بِشِرْکِ وَ أَخافَ أنْ تُنْکِرَ قُلُوبُهُمْ لأَمَرْتُ بِالبَیْتِ فَهُدِمَ فَأدْخَلْتُ فیهِ ما أُخْرِجَ مِنْهُ وَ لَزَقْتُهِ بالأرْضِ وَ جَعَلْتَ لُهُ باباً شَرْقیاً وَ باباً غَرْبِیّاً فَبَلَغْتُ بِهِ أساسَ إبراهِیم؛ (9) اگر قوم تو به جاهلیت (یا بنا به روایتی به کفر یا شرک) نزدیک نبودند و از دگرگونی ایمان آن نمی ترسیدم، فرمان می دادم کعبه را ویران کنند و آنچه را در آن است بیرون می ریختم. آن را با خاک یکسان می ساختم و برایش در شرقی و غربی قرار می دادم و به اساس (پی و پایه ی) ابراهیم می رسیدم».
این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیانگر این است که حضرت حالتی را که قوم عایشه بر آن بوده اند (قرب عهد به جاهلیت) مدّنظر قرار داده است.
د. بادیه نشینی در مسجد النبی صلی الله علیه و آله و سلم در جلو مردم ادرار کرد. اصحاب برآشفتند و درصدد تنبیه برآمدند، ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مانع شد و فرمود: شما به میزان فهم و ادراک او توجه کنید، او صحرانشین است و هنوز مؤدّب به آداب اسلام نشده است. محل را تطهیر کنید. (10)
هـ. حضرت جواد علیه السّلام در پاسخ به سؤال یحیی بن اکثم در مجلس مأمون درباره ی حکم مُحرِمی که شکاری را بکشد، با طرح یازده پرسش و بیان حالات گوناگون مکلف، برای آن 2048 فرضِ دارای حکم خاص بیان نمودند: «قالَ یَحْیَی: ما تَقُولُ جُعِلْتُ فِداکَ فِی مُحْرِمٍ قَتَلَ صَیداً؟ فَقالَ ابُو جَعْفَرٍ علیه السّلام: قَتَلَهُ فِی حِلٍّ أوْ حَرَمٍ؟ عالِماً کانَ المُحْرِمُ أوْ جاهِلاً؟ قَتَلَهُ عَمْداً أوْ خطاً؟ حُرّاً کانَ المُحْرِمُ أَوْ عَبداً؟ صَغِیراً کانَ أوْ کبیراً؟ مُبْتَدِئاً بِالْقَتْلِ اوْ مُعِیداً؟ مِنْ ذَواتِ الطَّیْرِ کانَ الصَّیْدُ أمْ مِنْ غَیْرِها؟ مِن صِغارِ الصَّیْدِ أمْ مِنْ کبارِهِ؟ مُصِرّاً عَلَی ما فَعَلَ أو نادِماً؟ فِی الَّلیل کانَ قَتْلُهُ للصَّیْدِ أمْ بِالنَّهارِ؟ مُحْرِماً کانَ بِالعُمْرَةِ إذا قَتَلَهُ أوْ بالحَجِّ کانَ مُحْرِماً؟؛ (11) یحیی بن اکثم گفت: قربانت گردم درباره ی شخصی که در حال احرام شکاری بکشد چه می فرمایی؟ حضرت فرمود: آیا در حِلّ کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم بوده است یا جاهل؟ از روی عمد کشته است یا خطا؟ آن شخص آزاد بوده است یا بنده؟ صغیر بوده است یا کبیر؟ نخستین بار بوده که چنین کاری کرده یا پیش از آن نیز انجام داده؟ آن شکار از پرندگان بوده یا غیر آن؟ از شکارهای کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم باکی از انجام چنین کاری ندارد یا اینکه اکنون پشیمان است؟ در شب این شکار را کشته یا در روز؟ در حال احرام عمره بوده یا احرام حج؟».

نمونه حدیثی

1. سلمه بن محرز گوید: «سأَلْتُ أَبا عَبْدِالله علیه السّلام عَنْ رَجُلٍ وَقَعَ عَلَی أَهْلِهِ قَبْلَ أَنْ یَطُوفَ طَوافَ النِّساءِ قالَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیءٌ فَخَرجْتُ إِلَی أصحابِنا فَأخْبَرْتُهُمْ فَقالُوا اتَّقاکَ هَذا مُیَسِّرُ قَدْ سألَهُ عَنْ مِثْلِ ما سألْتَ فَقالَ لَهُ عَلَیْکَ بَدنَهُ قالَ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِداکَ إنِّی أخْبَرْتُ أَصْحابَنا بِما أَجَبْتَنِی فَقالُوا اتَّقاکَ هذا مُیَسِّرٌ قَدْ سَألَهُ عَمّا سَأَلْتَ فَقالَ لَهُ عَلَیْکَ بَدَنَةٌ فَقالَ ِإنَّ ذلِکَ کانَ بَلَغَهُ فَهَلْ بَلَغَکَ قُلْتُ لا قالَ لَیْسَ عَلَیْکَ شیءٌ؛ (12)
از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: اگر کسی قبل از طواف نساء با همسر خود همبستر شود، کفّاره ی آن چیست؟ حضرت فرمود: کفّاره ندارد. من نزد اصحاب آمدم و این فتوا را برای آنان نقل کردم. آنان گفتند: امام از تو تقیّه کرده است. میسّر همین مسأله را پرسید و حضرت به او پاسخ داد که یک شتر بر ذمّه ی اوست. من دوباره خدمت حضرت شرفیاب شدم و گفتم: قربانت شوم. من فتوای شما را برای اصحاب نقل کردم و آنان گفتند که شما از من تقیه کرده اید؛ زیرا قبلاً به میسّر گفته اید که باید یک شتر قربانی کند. امام علیه السّلام فرمود: حکم خدا قبلاً به میسّر رسیده بود و او می دانست. آیا این حکم به تو هم رسیده است؟ من گفتم: خیر. حضرت علیه السّلام فرمود: تکلیفی بر عهده ی تو نیست».
2. فقیهان با توجه به حالات و شرایط گوناگون راویان به شرح و تفسیر حدیث می پردازند؛ (13) برای نمونه گاهی مفهوم واژه ای به حسب منطقه و مکان جغرافیایی مخاطب، متفاوت است، امام علیه السّلام هم آن واژه را در معنایی که مخصوص مخاطبشان است، به کار می برد؛ مثلاً «رطل» در مکه کیلی است که مقدار آن دو برابر رطل در منطقه ی عراق است. در روایات وقتی از معصوم مقدار کر پرسیده می شود به دو جواب مختلف (1200 یا 600 رطل) روبه رو می شویم که امام با توجه به عرف مخاطبشان ارائه نموده اند: عَنْ أَبِی عَبْدِالله علیه السّلام قالَ: «الْکُرُّ مِنَ الماءِ الَّذی لا یُنَجِّسُهُ شَیءٌ ألْفٌ وَ مِائَتا رِطْلٍ؛ در حدیثی دیگر از ایشان می خوانیم: «أنَّ الکُرَّ سِتُّمائَةِ رِطْل».(14)
شیخ طوسی رحمه الله در جمع میان روایات متعدد درباره ی مقدار کر، آنها را بر عرف و عادت مخاطبان معصوم علیهم السّلام حمل نموده است و در پایان می گوید:
«لانَّهُمْ کانُوا یُفْتُونَ بِالْمتُعارَفِ مِنْ عادَةِ السّائِلِ وُ عُرْفِهِ وَ لِأَجْلِ ذَلِکَ اعْتَبَرْنا فِی اعْتِبارِ أَرْطالِ الصّاعِ بِتِسْعَةِ أرْطالٍ بِالْعِراقیِّ وَ ذَلِکَ خِلافُ عادَتَهِمْ وَ کَذلِکَ الخَبَرُ الَّذی تَکَلَّمْنا عَلَیْهِ مِنْ اعتِبارِهِمْ بِسِتّمائَةِ رِطْلٍ إنَّما ذَلِکَ اعْتِبارٌ لِعادَةِ أهْْلِ مَکَّةَ فَهُمْ علیهم السّلام کانُوا یَعْتَبِروُنَ عادَةَ سائِرِ البِلادِ حَسَبَ ما یُسْئَلُونَ عَنْهُ؛ (15) زیرا امامان علیهم السّلام با توجه به عرف و عادت پرسشگران فتوا می دادند، لذا معیار در رطلها (پیمانه ها) را رطل عراقی دانستیم (نه رطل مدنی) با اینکه متعارف میان آنان نیست. نیز روایتی را که در مقدار کر صحبت از ششصد رطل می نمود، بر عادف و عرف اهل مکه حمل کردیم. بنابراین، معصومان علیهم السّلام در پاسخ به سؤالات، بر طبق متعارف و عرف مردم آن سامان پاسخ می دادند».
3. سلمة بن محرز از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که از ایشان پرسیدم: «إنَّ رَجُلاً أرْمانِیّاً ماتَ وَ أَوْصَی إلَیَّ (…) بِتَرکَتِهِ وَ تَرَکَ ابْنَتَهُ قالَ فَقالَ لِی أعْطِها النِّصفَ قالَ فَأخْبَرْتُ زُرارَةَ بِذلَکَ فَقالَ لِی اتَّقاکَ إِنَّما المالُ لها فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْدُ فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ الله إنَّ اصْحابَنا زَعَمُوا أنَّکَ اتَّقَیْتَنِی فَقالَ لا والله ما اتَّقَیْتُکَ وَ لَکِنِ اتَّقَیْتُ عَلَیْکَ أنَّ تُضَمَّنَ فَهَلْ عَلِمَ بِذَلِکَ أحَدٌ قُلْتُ لا قالَ فَأعْطِها ما بَقِیَ؛ (16) فردی ارمانی وفات کرده و من را بر ترکه ی خود وصی قرار داده و از او یک دختر باقی مانده است. (حکم چیست؟) امام فرمود: نیمی از آن مال را به آن دختر بده. سپس زراره را از این حکم باخبر کردم، او به من گفت: امام از تو تقیه نموده و همه ی مال از آن دختر است. دوباره خدمت امام علیه السّلام رسیدم و گفتم: «أَصْلحَکَ الله»، اصحابمان پنداشته اند که شما از من تقیه نموده اید (و حکم واقعی را نفرموده اید)، امام علیه السّلام فرمود: نه به خدا قسم، من از تو تقیه نکرده ام، ولی بر تو بیم داشتم که مبادا در معرض ضمانت واقع شوی، آیا کسی از آن باخبر است؟ گفتم: خیر، فرمود: بنابراین، باقیمانده را هم به آن دختر بده».
از این روایت استفاده می شود که فتوای نخست امام علیه السّلام برای رعایت مصلحت شخصی راوی است تا مبادا وی ضامن واقع شود و مال متوفی از او مطالبه گردد.(17)
با اینکه مقتضای ظهور اولیه ی روایات، قضیه ی حقیقیه است؛ مانند: «قالَ ابُوعَبْدِالله علیه السّلام لا تُخْرِجَنَّ شَیئاً مِنْ لَحْمِ الَهدْی».(18) به کمک قرائنی مانند روایت زیر از ظهور اولیه ی روایت فوق رفع ید می شود: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِالله علیه السّلام قالَ سَألْتُهُ عَنْ إخْراجِ لُحُومِ الأضاحِی مِنْ منًی فقال کُنّا نَقُولُ لا یُخْرَجُ مِنْها بِشَیءٍ لِحاجَةٍ النّاسِ إلَیهِ فَأَمّا الیوْمَ فَقَدْ کَثُرَ النّاسُ فَلا بَأسَ بِإخراجِهِ».(19)
گاهی فقیهان و حدیث پژوهان از روایتْ اطلاق برداشت می کنند، در حالی که روایت مطلق نیست؛ زیرا امام در مقام بیان حکم به طور مطلق نیست.
5. از محمدبن مسلم و زراره روایت شده که از امام باقر علیه السّلام از خوردن گوشت الاغ اهلی سؤال کردند. حضرت در پاسخ فرمود: «نَهَی رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم عَنْها وَ عَنْ أَکْلِها یَوْمَ خَیَبرَ وَ إنَّما نَهَی عَنْ أکْلِها فِی ذلِکَ الوَقْتِ لانَّها کانَتْ حَمُولَةً النّاسِ وَ إنَّما الحَرامُ ما حَرَّمَ الله عزَّ وَ جَلَّ فی القُرآنِ؛ (20) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ خیبر از خوردن گوشت الاغ نهی کردند، ولی نهی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در آن زمان به این دلیل بود که الاغ در آن زمان، وسیله ی حمل مردم بوده است. همانا حرام آن است که در قرآن حرام شده است».
یکی از معاصران ذیل این روایت می نویسد: «این امر نشان می دهد که اگر مردم در زمان دیگری به این حیوان نیاز نباشد، ملاک حرمت ذبح و خوردن گوشت آن هم از بین می رود».(21)
امام رضا علیه السّلام نیز مشابه این روایت را در پاسخ پرسشهای محمدبن سنان فرموده است: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَنانٍ أَنَّ الرِّضا علیه السّلام کَتَبَ إلَیْهِ فیما کَتَبَ مِنْ جوابِ مَسائِلِهِ کُرِهَ أکْلُ لُحُومِ البِغالِ وَ الْحُمُرِ الأهِلیَّةِ لِحاجَةِ إلَی ظُهُورها و اسْتِعْمالِها و الْخَوْفِ مِنْ فَنائِها وَ قِلَّتِها لا لِقَذَرِ خَلْقِها و َلا قَذَرِ غِذائِها؛ (22)خودرن گوشت قاطر و الاغ اهلی ناپسند است؛ چون مردم به بارکشی و سواری دادن این حیوانات نیازمندند و بیم نابودی و کم شدن آنها وجود دارد نه اینکه آنها ذاتاً پلیدند و خوردنشان نجس است».
6. حماد بن عثمان گوید: «حَضَرْتُ أبا عَبْدِالله علیه السّلام و قالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَکَ الله ذَکَرْتَ أَنَّ عَلیُّ بنَ ابی طالبٍ علیه السّلام کانَ یَلْبِسُ الخَشِنَ یَلْبِسُ القَمیصَ‌ بأَربَعَةِ دَراهِمَ وَ‌ ما أَشْبَهَ ذَلِکَ وَ نَرَی عَلَیکَ اللِّباسَ الجَدیدَ فَقالَ لَهُ إِنَّ عَلَیَّ بْنِ ابی طالبٍ علیه السّلام کانَ یَلْبَسُ ذَلِکَ فی زمانٍ لا یُنْکَرُ عَلیهِ وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِکَ الیَوْمَ شُهِرَ بِهِ فَخَیْرُ لِباسِ کُلِّ زمانٍ لباسُ أَهْلِهِ غَیْرَ أَنَّ قائِمَنا أَهْلَ البَیْتِ علیه السّلام إذا قامَ لَبِسَ ثِیابَ عَلِیٍّ علیه السّلام و سارَ بِسیِرَةِ عَلِیٍّ علیه السّلام؛ (23) مردی به امام صادق علیه السّلام گفت: خدایت خیر دهاد! خود گفتید که علی بن ابی طالب لباس خشن می پوشید و پیراهنی که قیمتش چهار درهم بود، به تن می کرد و سخنانی از این قبیل، در حالی که می بینم که شما لباس خوب می پوشید؟ امام صادق علیه السّلام فرمود: علی بن ابی طالب علیه السّلام آن لباس را زمانی می پوشید که عیب نبود. اگر آن لباس را در این زمان می پوشید، به واسطه ی آن انگشت نما می شد. بنابراین، بهترین لباس در هر زمان، لباس مردم آن زمان است، با این تفاوت که قائم ما اهل بیت علیهم السّلام وقتی ظهور می کند لباس علی علیه السّلام را بر تن می کند و به سیره ی او حرکت می نماید».

پی نوشت ها :

1. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص 2؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 184.
2. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 184.
3. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 65؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 238؛ محمدباقر صدر، بحوث فی علم الاصول، ج7، صص 29-39.
4. محمدبن علی قمی(شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 363؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج13، ص 123.
5. محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج4، ص 84، ب 22-بابُ حُکْمٌ قَضاء نَوافِلِ النَّهارِ لَیْلاً فِی السَّفَرِ، ح[4573] مُحَمَّدُ بْنُ الحَسَنِ بإسنادِهِ عَنِ الحُسَیْنِ بْنِ سَعیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ… .
6. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص 239، باب لقطة الحرم.
7. همان، ج4، ص 351، باب الظلال للمحرم؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص 519، ب 64، باب تحریم تظلیل الرجل المحرم علی نفسه سائراً وَ جوازه فی الضرورة خاصة وَیلزمه الفداء.
8. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 488، باب الأضاحی، ح 3044.
9. حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص 320؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج2، ص 156؛ عبدالرزاق، المصنف، ج5، ص 104.
10. احمد بن حنبل، المسند، ج2، ص 282؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج7، صص 80 و 102؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج1،ص 163.
11. محمدبن محمد عکبری(شیخ مفید)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص 283؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج2، ص 444؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 352، محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج50، ص 76، ب 4؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 355.
12. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص 378. روایت در وسائل چنین آمده است: «عَنْ أَبِی أیوبَ قالَ حَدَّثَنی سَلَمةُ بنُ مُحْرِزٍ أنَّهُ کانَ تَمَتَعَ حَتَّی إِذا کانَ یَوْمُ النَّحْرِ طافَ بالْبَیْتِ وَبالصَّفا والْمَروَةِ ثُمَّ رَجَعَ إلَی مِنًی وَ لَمْ یطُفْ طَوافَ النِّساء فَوَقَعَ عَلَی أهلهِ فَذََکَرَهُ لأَصحابهِ فقالُوا فلانٌ قَدْ فَعَلَ مِثْلِ ذَلکَ فسَأَل ابا عَبْدِالله علیه السّلام فأَمَرَهُ أنْ ینحَرَ بَدَنةَ قالَ سَلَمَةٌ فَذَهَبْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِالله علیه لاسلام فَسَأَلْتُهُ فَقالَ لَیْسَ عَلَیْکَ شَیءٌ فَرَجَعْتُ إلَی أَصْحابِی فَأخْبَرْتُهُمْ بِما قالَ لِی قال فقالُوا اتَّقاکَ وَ أعْطاکَ مِنْ عَینٍ کَدرَةِ فَرَجَعْتَ إلَی أبی عَبْدِالله علیه السّلام فَقُلْتُ إنَّی لَقیِتُ أصحابی فقالُوا اتَّقاکَ وَ قَد فَعَلَ فُلانٌ مِثْلَ ما فَعَلْتَ فَأمَرةٌ أنْ یَنحَرَ بَدَنةً فقالَ صَدَقُوا ما اتَّقیتُکَ وَ لکِنْ فُلانٌ فَعَلَهُ مُتَعمِّداً وَ هُو یَعْلَمُ وَ أنْتَ فَعَلْتُهُ وَ أنْتَ لا تَعْلَمُ فَهْْ کانَ بَلَغکَ ذلِکَ قال قُلْتُ لا واللهِ ما کانَ بَلْغَنِی فقالَ لَیسَ علیکَ شیءٌ». محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج13، ص 125.
13. شهید مطهری رحمه الله می گوید: «گاهی اتفاق می افتد، حدیثی طرح می شد و ابتدا، یک معنی و مفهوم از آن به نظر می رسید، ولی بعد معظم له [آقای بروجردی] تشریح می کرد که این شخص، که این سؤال را از امام کرده، اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده و در آن جا مردم تابع فتوای فلان فقیه از فقهاء عامه بوده اند و فتوای آن فقیه این بوده است و چون آن شخص در آن محیط بوده و آن فتوا در آن محیط شایع بوده، پس ذهن وی مسبوق به چنان سابقه ای بوده. پس مقصود وی از سؤال این بوده که سؤال کرده و جواب شنیده. وقتی که معظم له این جهات را تشریح می کرد و به اصطلاح روحیه ی راوی را تحلیل می کرد، می دیدیم که معنی و مفهوم سؤال و جواب عوض می شد و شکل دیگری به خود می گیرد و یا کلمه ای در حدیث بود که در عرف عام امروز، یک معنای معین داشت، ولی با اظهارات معظم له، معلوم می شد که این کلمه در محیط خاصی که در آن وقت محل پرورش سؤال کننده حدیث بوده، معنی دیگری داشته». مرتضی مطهری، تکامل اجتماعی انسان، ص 202.
14. محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، ج1، ص 11، ب 2، ح 4 و 5.
15. همان، ج1،ص 12، ب 2.
16. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج7، ص 86، باب میراث الوالد محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج9، ص 277، ب 24.
17. جعفر سبحانی، المحصول فی علم الأصول، ج4، ص 341.
18. محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص 171، ح 18901، معاویة بن عمار گوید: حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود: «چیزی از گوشت قربانی را بیرون از (منی) نبر».
19. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص 500؛ محمدبن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص 172، ح 18904، محمّدبن مسلم گوید: از امام صادق علیه السّلام درباره ی بیرون بردن گوشتهای قربانی از سرزمین منی پرسیدم. حضرت علیه السّلام فرمود: ما قبلاً می گفتیم به دلیل نیازمندی مردم چیزی از گوشت قربانی بیرون برده نشود؛ اما در این زمان که مردم زیاد شده اند، اشکالی در بیرون بردن آن نیست.
20. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیقِ علی اکبر غفاری، ج6، ص 245، ح10؛ محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، ج4، ص 73 ح 1؛ محمدبن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج42، ص 117، ح 30120؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج26، ص 177، ح12.
21. جعفر سبحانی، نقش زمان و مکان در استنباط، فقه اهل بیت علیهم السّلام، ش 43،ص 59.
22. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص 563، ح4؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج42، ص 120، ح 30127؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج26، ص 177، ح13.
23. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 411، ح4؛ ج6، ص 444، ح15؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج5، ص 17، ح 5772؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج40، ص 336، ح18.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد