حضرت امام (ره) در خصوص ايفاي نقش علمي و معنوي روحانيت اسلام در جهان تشيع مي فرمايند: ترديدي نيست كه حوزه هاي علميه و علماي متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهم ترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات، انحرافات و كجروي ها بوده اند. علماي بزرگ اسلام در همة عمر خود تلاش نموده اند تا مسائل حلال و حرام الهي را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند. اين حوزه هاي علميه است كه اسلام را تا حالا نگه داشته است. اگر روحانيون نبودند از اسلام خبري نبود. آن كه اسلام را زنده نگه داشته است در مواقع سياه، در اين زمان هاي سياه، همين روحانيون بودند».[1]همچنين حضرت امام مي فرمايد: اگر فقهاي اسلام از صدر اسلام تا حالا نبودند الآن ما از اسلام هيچ نمي دانستيم. اين فقها بودند كه اسلام را به ما شناساندند و فقه اسلام را تدريس كردند و نوشتند و زحمت كشيدند و به ما تحويل دادند و ما بايد همين جهت را حفظ بكنيم.[2]پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران، اين نهاد كه عظمت و جلوه واقعي آن به مراتب بيش از نمود ظاهري آن است، اقيانوس اجتماعات انساني را نه تنها در ايران كه در سراسر جهان به حرکت و جنبش در آورده است.زيرا انقلاب اسلامي ايران که انقلابي منبعث از ارزش ها و تعاليم ديني و تحت زعامت و رهبري نهاد مرجعيت و روحانيت شيعه محقق گشت قطعاً هم در وقوع آن و هم پس از وقوع، مرجعيت و اساساً نهاد روحانيت، شأن و جايگاه بس عظيمي داشته است. اين نهاد در طول حيات خود در دنياي اسلام، عليرغم موفقيت ها و دستاوردهاي عظيم و غيرقابل انكار، دچار محدوديت ها و در دوره هاي اخير، تهاجم تبليغاتي و توطئه هاي گوناگون بوده است كه وجه اخير آن بويژه پس از انقلاب اسلامي و بروز توان ضد استكباري اين نهاد , با جدّيت و مطالعات كارشناسانه تر دنبال مي شود.[3] تا از شأن و منزلت روحانيت و نفوذ آب بكاهد.
در هر صورت ميزان قدرت و نفوذ روحانيت در جامعه را مي توان از جنبه هاي مختلفي مورد بررسي قرار داد:
1. در واقع دشمنان اسلام و روحانيت منافع خود را با روحانيت در تضاد مي بينند و به همين دليل تبليغات سوء عليه روحانيت مي كنند. در اين مورد حضرت امام (ره) مي فرمايد: چون دشمنان اسلام و غارتگران ملل ضعيف مصالح خود را با نفوذ روحانيت كه يگانه حافظ قرآن كريم و احكام نجات بخش اسلام است در خطر مي بينند، ناچار براي حفظ مصالح استعماري خود دست به ايجاد احزاب انحرافي وابسته و گروه هاي به ظاهر مرتبط به اسلام و در حقيقت مخالف با آن زده اند.[4] و در جاي ديگر مي فرمايد: آنها كه بر ضد روحانيت حرف مي زنند، قلمفرسايي مي كنند، براي اينكه مي بينند كه اين روحانيت است كه اسلام را زنده نگه داشته است و اين اسلام است كه با منافع آنها مخالف است.[5]2. حضرت امام (ره) مي فرمايد: هم اسلام را بد معرفي مي كنند، هم آخوند را بد معرفي مي كنند، چرا؟ براي اينكه آني (آن چيزي) كه در مقابل اينها مي ايستد اسلام است و آن كسي كه مي خواهد پياده كند اسلام را، آخوند است. آنها نمي خواهند اين مطلب واقع بشود، آنها مي خواهند كه اسلام را بد معرفي كنند، مردم از اسلام برگردند و آخوند هم كنار برود.[6]3. . روحانيت با قدرت و نفوذي که دارد ما مي بينيم به خوبي نقش و مسئوليت خود را ايفاءكرده است. براي مثال مرجعيت شيعه در عراق توانست كه عراق را متحد و بحران هرج و مرج را به درستي كنترل كند. همچنين روحانيت شيعه در لبنان نيزتوانست بحران ها را به درستي كنترل نمايند. قبل از انقلاب نيز روحانيت با وجودي که به ظاهر در مهجوريت بسر مي برد لکن در انقلاب اسلامي , رهبري روحانيت بزرگترين حماسه مردمي در جهان را به وجود آورد.
4-گرچه اعمال و رفتار بعضي از روحاني نماها باعث شده تا برخي عوام تخلفات آنها را براي كل روحانيت در نظر بگيرند كه البته مردم بين آنها فرق گذارده و تخلف هر متخلفي را به پاي خودش به حساب مي آورند و براي همين نبايد تصور شود روحانيت نفوذ و محبوبيت خود را از دست داده است.
در مجموع بايد گفت: روحانيت شيعه از صدر اسلام تا كنون در نقش ومسئوليت خود افتخارات زيادي براي اسلام و مسلمين آفريده است. حضرت امام (ره) از آنان به عنوان جانشين انبياء، حافظ شريعت و مبلغ رسالت، ناصح و مشفق امت، امين و خادم مردم، دژ اسلام و سنگر مقاومت و پشتوانه ملت و حافظ استقلال كشور نام مي برد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. روحانيت و حوزه هاي علميه از ديدگاه امام خميني (ره)، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام (ره).
2. قدرت رهبران شيعه، مهدي عسگري.
3. سه سال ستيز مرجعيت شيعه، روح الله حسينيان، مركز اسناد انقلاب اسلامي، اول، 1382.
4. چالش هاي كنوني ايران، عماد افروغ، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1380.
5. ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، آيت الله جوادي آملي، قم، اسراء، 1381.
پي نوشت ها:
[1] . صحيفة نور، ج 5، ص 131.
[2] . همان، ج 15، ص 150.
[3] . روحانيت و حوزه هاي علميه از ديدگاه حضرت امام (ره)، ص 9.
[4] . صحيفه نور، ج 1، ص 228.
[5] . همان، ج 9، ص 201.
[6] . همان، ج 2، ص 139.