نقش فیلسوفان حوزوی در برخورد با گفتمان جمهوری اسلامی (2)
آیتالله عبدالله جوادی آملی
فعالیتهای علمی و فلسفی جوادی در سالهای 57-68, بیشتر معطوف به تدریس متون کلاسیک فلسفی و عرفانی و تربیت شاگردان فراوانی در حوزه علمیه قم است؛ همچنین وی با آغاز تفسیر قرآن کریم به دو روش ترتیبی و موضوعی به مطالعه علمی, فلسفی و اجتماعی این متن مقدس میپردازد و در صدد است پرسشهای زمان خود را به قرآن عرضه و پاسخهای قرآن و معارف اسلامی را استنباط نماید. موضوعاتی همچون هدایت, ولایت, فلسفه حقوق بشر و زن در آینه جلال و جمال از موضوعات سیاسی و اجتماعی آن بحثهاست. (2) از دیگر فعالیتهای ایشان, تبیین انسانشناسانه, کلامی و فقهی نظریه ولایت فقیه (3) و تدوین کتاب ولایت و رهبری با رویکرد کلامی و سیاسی است. (4) مهمترین ویژگی این بیان, وارد نمودن ولایت فقیه ذیل مباحث عقلی و کلامی است. ایشان همچنین در این مرحله به تبیین مبانی فکری و نظری جمهوری اسلامی و اخلاق کارگزاران حکومت اسلامی میپردازد. (5)
اما مهمترین فعالیت فلسفی ایشان در این دوره این بود که سفیر فلسفی و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی گردید و نامه فلسفی و عرفانی امام خمینی (قدس سره) را به نزد گورباچف برد و تبیین نامه با وی بود و در واقع این حقیقت را صحه میگذارد (6) که چگونگی ابلاغ و شخصیت ابلاغکننده در اثرگذاری پیام بسیار مهم و اساسی است.
با ورود ترجمه آثار غربی و ورود روشنفکران به مباحث فلسفی در مواجهه با گفتمان جمهوری اسلامی, از سال 67 به بعد, آیتالله جوادی به تبیین زیربناهای فکری و فلسفی این گفتمان میپردازد و در پاسخ به برخی از نواندیشیها اندیشهی صحیح اسلام را بیان میدارد. مهمترین محورهای این مرحله از تلاشهای استاد عبارتاند از: تبیین براهین اثبات خدا, تبیین شناختشناسی, تبیین شخصیت امام خمینی و نهضت ایشان, (7) دینشناسی و انسانشناسی است.
مهمترین اثر فلسفی این دوره را میتوان کتاب گرانسنگ شریعت در آینه معرفت دانست. این کتاب با تبیین منطقی, معرفتشناسی و فلسفی از دین و معرفت دینی در صدد است تا به اندیشههای نوظهوری که در تضاد و ناسازگاری با ضروریات اندیشه دینی است پاسخ دهد. به اعتقاد نویسنده مقدمه این کتاب, تئوری «قبض و بسط تئوریک شریعت» (8) که برخی از نویسندگان عرب و ایرانی مطرح کردهاند, با مبانی و لوازم خود در مقابله با اندیشه انقلاب اسلامی و حضور معنویت و دین در متن زندگی دنیوی و سیاسی است که بر گسل و جدایی دین از سیاست و بلکه به نفی قداست از حوزه علم و آگاهی دینی انسان اصرار میورزد؛ (9) از این رو این کتاب همان نقشی را دارد که کتابهای کشفالاسرار امام خمینی (قدس سره) در دهه بیست و اصول فلسفه و دوش رئالیسم علامه طباطبایی و شهید مطهری در گفتمان انقلاب اسلامی داشتهاند. (10)
این نقش آیتالله جوادی آملی در دهه هفتاد و هشتاد ادامه پیدا میکند. ایشان با نقد سکولاریسم, پلورالیسم, اومانیسم, مشروعیت عرفی و رابطه حق و تکلیف به استحکام پایههای نظری گفتمان جمهوری اسلامی ایران میپردازد. وی خطاب به جوانان مینویسد:
هان ای جوانان غیورِ آذری, از گژاندیشیِ برخی باخبرید؛ مهمترین راه مبارزه با آن, پژوهش دربارهی انسانشناسی, خداشناسی, معادشناسی, وحی و نبوّتشناسی و بالاخره حکومت دینشناسی و به آن شناخته شده دل دادن و تبیین, تعلیل, اجرا و حمایت از احکام و حِکم کردن است… اگر نسل امروز همراه اصول ناب اسلامی حرکت نکند, یخ میبندد. (11)
استاد جوادی آملی در مرحله سوم به ورود گفتمان فلسفی به حوزههایی همچون فلسفه علم, (12) علوم اجتماعی, (13) سیاست و حقوق, (14) انسان شناسی (15) نوآوری در این حوزهها میپردازد که گام بسیار مهمی در توسعه فضای فلسفه اسلامی و زمینه مثبتی برای ارائه و معرفی فلسفه اسلامی به مجامع جهانی است.
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی
تلاشهای آیتالله محمدتقی مصباح یزدی نیز در تبیین و تقویت گفتمان جمهوری اسلامی بسیار مهم و اساسی بوده است. وی از 57-68 با مناظره درباره اصول ماتریالیسم دیالکتیک با برخی از سران حزب توده, (16) تقویت مؤسسه در راه حق و تربیت شاگردان فلسفی, ارائه مباحث فلسفی و نقادی فلسفه ملاصدرا نقش مهمی را در حفظ گفتمان فلسفی در حوزه و پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک ایفا نمودند؛ همچنین در این دوره با آموزشهای فکری و فلسفی در قالب ارائه منظومههای معرفتی و ورود به مباحث جدید و نیازهای جامعه اسلامی و عرضه آنها به قرآن کریم و با استخراج موضوعات کاربردی از قرآن کریم راه را بر بسیاری از تحقیقات قرآنی گشود. وی با دستهبندی موضوعی آیات قرآن کریم به تبیین موضوعات خداشناسی, جهانشناسی, انسانشناسی, راهشناسی, راهنماشناسی, قرآنشناسی, اخلاق, انسانسازی, جامعه و تاریخ, حقوق و سیاست, جنگ و جهاد و فلسفه اخلاق پرداخت.
یکی دیگر از خدمات آیتالله مصباح به گفتمان جمهوری اسلامی, کمک به انقلاب فرهنگی با راهاندازی دفتر همکاری حوزه و دانشگاه است که به مدت پانزده ماه به طور شبانهروزی به اداره آن, تشکیل کلاسهای معرفی برای استادان دانشگاه در تهران و قم و زمینهسازی نگارش کتابهای اسلامی برای تدریس دانشگاه پرداخت و پس از کنارهگیری به مشاوره و حمایت این مرکز میپردازد. (17)
وی در مرحله دوم با تأسیس بنیاد فرهنگی باقرالعلوم (علیه السلام) زمینهی مواجهه عمیقتر طلاب با معارف اسلامی, حوزههای مختلف علوم انسانی و دستاوردهای تمدن غربی را به وجود آورد. مهمترین اثر این بنیاد تربیت شاگردان مسلط به علوم حوزوی و آشنایی با رشتههای جدید علوم انسانی است. مقام معظم رهبری دراین باره میفرماید: «یکی از موفقیتهایِ آقای مصباح یزدی در قم این است که ایشان برخلاف خیلی از فضلای ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده, فضلش در شاگردانِ خوب سرریز شده است». (18)
فعالیت مصباح یزدی پس از ورود گفتمان روشنفکری تجددگرا سرعت بیشتری به خود میگیرد و با تأسیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره) در 1374, نشریه معرفت و راهاندازی طرح دانشجویی ولایت نوعی فعالیتِ ستادی و تشکیلاتی را آغاز میکند. (19) او خود در خط مقدم این تشکیلات حرکت میکند و با تعطیل نمودن دروس سنتی خود به تبلیغ حضوری در دانشگاهها و مراکز علمی و مجامع عمومی داخلی و بینالمللی روی میآورد و با تبیین مبانی معرفت دینی و گفتمان جمهوری اسلامی به شبهات نظری دراین باره پاسخ میدهد. مهمترین فعالیت مصباح یزدی در این دوره سخنرانیهای پیش از خطبههای نماز جمعه تهران است که به موضوع نظام سیاسی و حقوقی اسلام میپردازد و با مقایسه گفتمان فلسفی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران با مدلهای لیبرالی و سکولاری ارائه شده از سوی روشنفکران و برخی از دولت مردان اصلاحات به دفاع از گفتمان خود میپردازد. این سخنرانیها به قدری در جامعه و عرصه تقابل اندیشهای تأثیرگذار است که واکنشها و هجمههای فراوان و نقدهای بسیاری را متوجه او میکند. استاد مصباح با دعوت سران روشنفکر گفتمان تجددگرا به مناظره و گفتگو و انجام مناظره با برخی (مناظره با حجتی کرمانی از تاریخ 78/6/9 در صدا و سیما) به روشنگری میپردازد. (20)
مقام معظم رهبری در سال 79 هم در جمع دانشجویان طرح ولایت به این هجمهها اشاره کرده است: «این هجوم تبلیغاتی را که به شخصیتهای برجسته, به انسانهای والا و با اخلاق برجسته میکنند, اینها همهاش نشان دهنده اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز جزو شخصیتهایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند, مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرند… حرف رسا و نافذ, منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد آنجا را دشمن زود تشخیص میدهد, چون حسابگر است؛ دشمن آنجا را خوب میشناسد و به مقابلهاش میآید؛ با مرحوم شهید مطهری هم همین جوری برخورد کردند». (21)
جمعبندی فعالیتهای استاد مصباح را میتوان در این کلام رهبری ارائه نمود:
بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را میشناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه, فیلسوف, متفکر و صاحب نظر در مسائل سیاسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند, اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر میکند. (22)
همچنین آیتالله مصباح یزدی از طریق مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره) توانستند در مواجهه علمی با دستاوردهای تمدن غرب موفقیتهایی کسب کنند و بتوانند با تربیت شاگردان و استادان مجرب در حوزههای مختلف علوم اسلامی, گفتمان جمهوری اسلامی را توسعه و تقویت نمایند. بیشتر فعالیتهای علمی این حرکت تاکنون بر نقد و نوسازی نظریههای علوم انسانی اسلامی متمرکز بوده است؛ ولی در سالهای اخیر تلاش جدید برای تبیین مبانی فلسفی و روششناسی علوم انسانی آغاز شده است. (23)
علامه محمدتقی جعفری
علامه آیتالله محمدتقی جعفری (1304-1377) نقش بسیار مهمی در جریانسازی فلسفی در ایران دارد. ایشان با واردکردن گفتمان فلسفی در حوزههای دین, ادبیات, انسانشناسی و فرهنگشناسی همراه با ارائه آثار تطبیقی در حوزه فلسفه و معارف اسلامی و فلسفه غرب, زمینههای گستردهای در فضای کشور به وجود آورد؛ همچنین با شرکت در کنفرانسهای مختلف جهانی و گفتگوهای علمی با دانشمندان بزرگ جهان خدمات شایان توجهی به توسعه گفتمان فلسفه اسلامی نمود؛ (24) به تعبیر مقام معظم رهبری «آن عالم بزرگ و متعهد در طول بیش از چهل و پنج سال از هنگامی که پس از تکمیل تحصیلات عالی و ممتاز خود قدم در وادی تألیف و تحقیق و تعلیم نهاد, آثار علمی با ارزشی پدید آورد و تفکر فلسفی را در دایرهای وسیع از مستفیدان و تحسینکنندگان جهانی خود ارتقا بخشید. پس از پیروزی انقلاب نیز همواره افکار سازندهی او در زمینه معارف دینی و نگاه فلسفی به مسائل اسلامی با استقبال فرزانگان و تشنگان علم و معرفت روبرو میگشت». (25) وی در سال 1359 با نگارش اثر طرحهایی در انقلاب فرهنگی اولین تلاشهای خود را در توسعه گفتمان جمهوری اسلامی ارائه میداد. (26)
علامه جعفری با ارائه نظریه حیات معقول به ابعاد فلسفه سیاسی برآمده از آن پرداخت و با ابتنای نظریه حکومت اسلامی و ولایت فقیه بر نظریه حیات معقول و انسانشناسی راه جدیدی را در دفاع عقلانی و فلسفی از نظریه ولایت فقیه ارائه نمود؛ (27) همچنین با ورود نظریات و شبهات غربی در حوزه فلسفه دین, حقوق بشر, از سال 1369-1375 (نهایت سالهای عمر استاد) در آثار مختلفی به تبیین نظریه حقوق بشر اسلامی و نقد اومانیسم, سکولاریسم و تعدد قرائتها در حوزه فلسفه دین پرداخت. (28)
دسته دوم: متفکران حوزوی- دانشگاهی مخالف گفتمان جمهوری اسلامی
در اولین دهه انقلاب (57-68) جریان منسجم حوزوی که انگیزه محکمی در مخالفت با گفتمان جمهوری اسلامی ایران و امام خمینی داشته باشد, نبوده است؛ اما به تدریج پس از وفات امام خمینی (قدس سره) و پایان جنگ تحمیلی و اقدامات دولت سازندگی, گفتمان تجددگرایی و نگاه عرفی به حکومت رشد میکند و در فضای ذهنی برخی حوزویان نیز شکل میگیرد. در این میان, چهرههای شاخص حوزوی این گفتمان دو تن از متفکرانیاند که مدتی در حوزه تحصیل کردهاند؛ اما بیشترین زمینه فکری آنها در کشورهای غربی شکل گرفته است؛ از این رو آنان را نمیتوان تربیت شده ناب حوزه علمیه یا حتی شخصیتهای برجسته حوزوی دارای جایگاه در حوزه دانست. اینان به لحاظ فلسفه سیاسی با گفتمان نظام سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر اصل ولایت فقیه به مخالفت پرداخته و به لحاظ نظری و علمی جزو گفتمان تجددگرایی و مروجان مدرنیته و ناظران عرفی و سکولار به حکومت قرار میگیرند. حائری و شبستری با توجه به تعلقات فکری (تحلیلی یا هرمنوتیکی) به نقد مفصلبندی گفتمان جمهوری اسلامی پرداخته و پایههای تئوریک این گفتمان یعنی جامعیت دین, حق حاکمیت سیاسی خداوند, شأن سیاسی رسالت پیامبر, ولایت سیاسی ائمه معصومین (علیهم السلام), توان اداره جامعه توسط فقه را رد میکنند و مفصلبندی جدیدی را با تکیه بر عقل خود بنیاد ارائه میدهند. (29)
آیتالله دکتر مهدی حائری
دکتر مهدی حائری یزدی اصولی و فقیه و فیلسوف معاصر از اولین روحانیانی بود که در دانشگاهها و مؤسسات علمی خارج از کشور تحصیل و تدریس داشته است. وی که فرزند آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤس فقیه حوزه علمیه قم است, در سال 1302 چشم به جهان گشود و در 18 تیر ماه 1378 وفات نمود.
او پس از کسب فقه و اصول از محضر آیتالله بروجردی (قدس سره) و فلسفه از محضر امام خمینی (قدس سره) به عنوان نماینده آیتالله بروجردی به آمریکا رفت و در آنجا به تحصیل در رشته فلسفه غرب پرداخت. او دوره لیسانس را در جورج تاون, فوق لیسانس را در هاروارد و دوره دکترا را در دو دانشگاه میشیگان و تورنتو گذراند و رساله علم حضوری را که تحلیل بدیعی از نظریه معرفت در فلسفه اسلامی و به صورت و فرم منطق جدید است, ارائه کرد. (30) از آثار وی میتوان به علم کلی, کاوشهای عقل نظری, هرم هستی, آگاهی و گواهی, کاوشهای عقل عملی و حکمت و حکومت اشاره کرد.
فلسفه سیاسی دکتر حائری یزدی و تحلیل جامع نظری ایشان در سیاست در کتاب حکمت و حکومت مندرج است و نظریه ایشان مبنی بر اشتقاق حکومت از حکمت و نه حکم (به ضم حاء) در این کتاب تحلیل شده است؛ هچنین تئوری وکالت و مشروعیت دموکراتیک در ضمن همین اثر ارائه شده که واجد نقدهایی بر نظریات دموکراسی غربی از جمله دیدگاههای ژانژاک روسو و دیگران میباشد. حکمت و حکومت در سال 1995 در کشور انگلستان به زبان فارسی منتشر شده است.
او در فلسفه سیاسی خود معتقد به فرضیه «وکالت» و بر این باور است که حکومت عقدِ وکالتی میان مردم و حاکم است که متعلق آن, همه مسائل مملکتی است و چون وکالت قراردادی جایز است, عزل حاکم از ناحیه مردم به راحتی میسور است و وکیل بدین وسیله در کنترل و نظارت دایم مردم قرار میگیرد و حق تجاوز از محدوده وکالت را نخواهد داشت. (31)
از نظر حائری «تعلق و وابستگی افراد انسانها به سرزمینی که برای زیست طبیعی خود برگزیدهاند, یک تعلق مالکانه طبیعی است و غیرقابل وضع و رفع قانونی است… و هر انسانی تنها به خاطر اعمال حق مالکیت و حاکمیت بر اموال شخصی مشاع خود و حفظ سرزمین زیست طبیعی با رهنمود عقل عملی به گزینش و استخدام یک نماینده با یک هیئت نمایندگی میاندیشد». (32) از مهمترین نتایج این نوع از حکومت برابری سیاسی و حقوقی همه افراد جامعه, نفی هرگونه حق ویژه برای مردان, شیعیان, مسلمانان و فقها در حوزه عمومی, اصل پاسخگویی دولتمندان و قانونگرایی است. (33)
جدایی دین از سیاست از نتایج طبیعی این نظریه است. حائری حکومت را فاقد هرگونه حقیقت شرعیه و امری کاملاً عرفی میداند و معتقد است: «احکام شرعی هیچگونه دلالتی بر ضرورت شرعی تشکیل یک حکومت ونظام اجرایی ندارد و حکومت اسلامی سخنی آشفته و ناسنجیده است». (34) حائری یزدی حکومت جمهوری اسلامی زیر حاکمیت ولایت فقیه را معمای لاینحل میداند و از قبیل قضایای منطقی (P8 2P) میشمارد. وی حکومت جمهوری را تناقضنما معرفی میکند؛ زیرا رأی مردم مستلزم رأی نداشتن آنهاست. (35) او همچنین در چند مقاله به تبیین اندیشه خود و نقد آرای معتقدان به ولایت فقیه همچون آیتالله جوادی آملی میپردازد. (36)
محمد مجتهد شبستری
محمد مجتهد شبستری متولد 1313 تحصیلات حوزوی و سنتی خود به مدت هیجده سال را در قم به پایان رساند و در کنار دیگر دوستان خود در گفتمان انقلاب اسلامی حرکت مینمود. او در بین سالهای 43- 53 در نشریه مکتب اسلام مباحث اجتماعی و سیاسی زمان خود را مطرح میساخت. وی از سال 1354 تا پیروزی انقلاب اسلامی (در 40 سالگی) راهی آلمان شد و با عنوان مدیر مرکز اسلامی هامبورگ ساکن این کشور بود؛ سکونتی که دستاوردش تسلط شبستری بر زبان آلمانی و آشنایی با سنت مدرسی فلسفه و الهیات غرب بود و او در این مدت با هرمنوتیک شلایرماخری-گادامری مأنوس گردید.
شبستری در گشت فلسفی خود با تمسک به رهیافتهای هرمنوتیکی و اگزیستانسیالیستی میکوشد نوعی صورتبندی تفسیری از نگرههای اسلامی عرضه کند تا با اقتضائات و چالشهای متنوع دنیای مدرن سازگار باشد. (37)
مجتهد شبستری در گفتگویی در سال 69 با اشاره به تحولات فکری و فلسفی دنیای غرب معتقد است: مجموعه این تحولها سبب شد که انسانها احساس کردند چارچوبهای محکم زندگی اجتماعی- سیاسی گذشته دیگر فرو ریخته است و پس از این بر عهده افراد اجتماع است که با انتخاب خود برای زندگی اجتماعی چارچوب تعیین کند. او ادامه میدهد: «در عصر ما تحولات علمی و فکری بسیاری پیدا شده است؛ معرفتهای نوینی به وجود آمده است. مجموعه این تحولات نوپیدا این سؤال را به وجود آورده است که امروز ما مسلمانان به عنوان بخشی از بشر امروز که در این عصر زندگی میکنیم, رابطه این معارف و مقبولات جدید را با پدیده وحی اسلامی چگونه باید مشخص کنیم؟» (38) بر این اساس شبستری تأثیرپذیری خود از جریان فکری مدرن را این گونه یاد میکند: صاحب این قلم در سالهای اقامت در آلمان… این توفیق را داشت که پس از فراگرفتن زبان آلمانی تمام کوشش خود را به کاربرد تا با فلسفه جدید غرب و الهیات مسیحی آشنا شود و در این باب توشه ای اندوزد. من امروز از آن آشنایی بسیار مسرور و راضی هستم. این آشنایی مرا از ماندن در گرداب تقلید و خصومت با عقل و اندیشه, فداکردن تجربههای زندگی بخش معنوی و دینی به پای قشریات و ظواهر عوامفریبانه, بهکارگیری احساسات و عواطف دینی جامعه برای مقاصد سیاسی غیراخلاقی و تئوریزه کردن خشونت به نام دین و بندگی عوام به جای بندگی خدا نجات داده است. (39)
او در کتاب هرمنوتیک, کتاب و سنت: فرآیند تفسیر وحی که در سال 1375 منتشر شد, بر این نکته پای میفشرد که فهم وحی را باید بر حسب کنش هرمنوتیکی مورد توجه قرار داد؛ نیز فهم وحی مقولهای ثابت و ساکن نیست. (40)
از این رو تلقی خودش را از دین اسلام اینگونه بیان میکند: «صاحب این قلم به عنوان یک مسلمان, از آن رو میتواند چنین نظر دهد که احکام فرعی اجتماعی کتاب و سنت را تاریخی تفسیر میکند و نه فقهی. تفسیر تاریخی این است که وی با مراجعه به کتاب و سنت و تاریخ اجتماعی حجاز در عصر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) آن «معنا و نقش اخلاقی» را جستجو میکند که آن احکام اجتماعی در زمینه اجتماعی- تاریخی مشخص خود داشتهاند. نگارنده این سطور معتقد است آن معناها و نقشهای اخلاقی مجموعهای از جهتگیریهای کلی را در مسیر زندگی اخلاقی انسان نشان میدهد و آنچه یک مسلمان در زندگی اجتماعی و فردی خود باید به آن التزام داشته باشد, رعایت آن جهتگیریهای اخلاقی است و نه شکل آن احکام فرعی». (41)
شبستری با نفی حق حاکمیت سیاسی خداوند حق را موضوعی انسانی میداند (42) و شأن سیاسی رسالت پیامبر را نفی میکند؛ (43) لذا وی ولایت فقیه را فتوای شخصی امام خمینی (قدس سره) میداند که دارای هیچ پشتوانه فلسفی نیست. او مینویسد: «در کشور ما پس از درج فتوای ولایت فقیه در قانون اساسی یک خلط ویرانگر به وقوع پیوست و آن تلقی فلسفهگونه از این فتوا بود. این خلط پیامدهای بسیار زیانبار به دنبال آورد. چنین تبلیغ شد که این فتوا و مبانی آن در کتاب و سنت حاوی یک فلسفهی سیاسی و نظریه در باب دولت است که در نقطه مقابل سایر فلسفههای سیاسی عصر و مثلاً حاکمیت مردم قرار دارد». (44)
نتیجه
چنانچه از مباحث پیشین روشن شد, یکی از عوامل مهم و اصلی شکلگیری انقلاب اسلامی و پیدایش جمهوری اسلامی ایران, شکلگیری گفتمان فکری و اندیشهای متناسب بوده است. این گفتمان که توسط امام خمینی (قدس سره) و علامه طباطبایی آغاز و توسط برخی از شاگردان مشترک ادامه یافت, با استفاده از حکمت متعالیه صدرایی و اجتهادگرایی اصولی به ایجاد چرخه دانشهای اسلامی پرداختند و با یک جمعگرایی سالم (وحدت در عین کثرت) بدون التقاط در روش و مسائل و با حفظ حریم و مرز دانشها به همافزایی آنها کمک نمودند. این نحو نگرش به علوم اسلامی, موجب تحوّل در بخشهایی از دانش اسلامی شد؛ به طور مثال موجب شکلگیری اندیشه سیاسی امام (قدس سره) بر پایه فقه سیاسی و نظریه ولایت فقیه شد و همچنین موجب پیدایش تفسیر گرانقدر المیزان توسط علامه (قدس سره) با محوریت استنتاج همه اندیشههای عرفانی, فلسفی, اجتماعی و سیاسی از قرآن کریم شد. این طرح در نهایت منتهی به تشکیل حکومت اسلامی مبتنی بر گفتمان اسلام ناب شد.
از برآیند این نوشتار چنین استنتاج میشود که فیلسوفان حوزوی علیرغم امکانهای گسترده در مواجهه فلسفی با نظام جمهوری اسلامی ایران در دهه اول به نحو مطلوبی از این فرصت استفاده ننموده بیشتر به مباحث پیش از انقلاب اکتفا کردند و به توسعه این قلمرو از دانش نپرداختند؛ از این رو زمینه ظهور بحرانهایی در مبانی و مشروعیت در سطح جامعه فراهم آمد و خرده گفتمان تجددگرایی با استفاده از خلأ فلسفی گفتمان جمهوری اسلامی با مفصلبندی جدیدی ظهور یافت که در دهه سوم بر مناصب اجرایی و قانونگذاری کشور مسلط گردید که در این روند برخی چون حائری و شبستری نقش مهمی در توسعه این گفتمان ایفا نمودند. در مقابل بسیاری از فیلسوفان حوزوی همسو با گفتمان جمهوری اسلامی بدون تغییر در برنامههای خود به برنامههای سنتی خویش در حوزه و دانشگاه پرداختند.
در این میان آیتالله عبدالله جوادی آملی, آیتالله محمدتقی مصباح یزدی, علامه محمدتقی جعفری بیشترین نقش را در دفاع از گفتمان جمهوری اسلامی داشتهاند. اینان با توسعه جهانبینی اسلامی در مواجهه با اندیشهها و افکار گوناگون در دنیای امروز به تبیین تئوریک مبانی نظری و تقویت علمی مشروعیت حکومت, همراه با پاسخ فلسفی و عقلانی به شبهات وارده بر مشروعیت نظام و ارکان قدرت پرداختند و در مرحله بعد با توسعه گفتمان فلسفی به گفتمانهای فرهنگی, سیاسی, اجتماعی و اقتصادی چشماندازهای روشنی را برای خروج نظام از بن بستها و گشایش راههای بهتر در تحقق اهداف و اجرای بهتر امور بر اساس مبانی معرفتی و فلسفی حکمت اسلامی گشودند. در خاتمه بهطور خلاصه باید گفت: این سه بزرگوار گامهای بلندی در مواجهه فلسفی با گفتمان جمهوری اسلامی برداشتند؛ اما این ابتدای راه دراز و طولانی است که سایر فیلسوفان جوان حوزوی باید بدان اهتمام داشته باشند تا فلسفه اسلامی و فیلسوفان حوزوی رسالت تاریخی و جهانی خود را به بهترین نحو به انجام رسانند.
1. تدوین متون آموزشی و درسی دربارهی رویکرد گفتمان جمهوری اسلامی
با توجه به امتداد معرفتشناسی, فلسفه علم, فلسفه اجتماع, فلسفه دین, فلسفه اخلاق و فلسفه هنر, متأسفانه گامهای بلند امام (قدس سره) و علامه (قدس سره) و شهید مطهری (قدس سره) در پیشبرد فلسفه اسلامی و توجه به امتداد آن مورد غفلت واقع شد, حتی به کتاب شریف اصول فلسفه و روش رئالیسم توجه چندانی در سطح حوزهها نشد. فیلسوفان بزرگ نیز به این مهم توجه ننمودند؛ به جز کتاب آموزشی فلسفه استاد مصباح, کتاب آموزشی مهمی تا ابتدای دهه هشتاد نگارش نیافت. لذا طلاب و دانشجویان جوان از مباحث و اصطلاحات فلسفی بهرهی کافی نمیبرند؛ چون احساس میشود که نیاز زندگی آنها برطرف شده یا در آینده علمی و تبلیغی آنها مؤثر واقع نمیشود. به همین جهت تشنگی و احساس نیاز که از شرایط لازم برای تحصیل و مطالعه است, ایجاد نمیشود. حتی جنبه اخلاقی و عرفانی فلسفه اسلامی که میتوانست عامل جذب طلاب به درس فلسفه شود, از متون آموزشی حذف شده است.
بنابراین تدوین متون آموزشی به زبان فارسی و زبان عربی و احیای تمام کتب حکمت و معارف عقلی اسلامی و ترجمه آنها به زبان فارسی و زبانهای زنده دنیا از مهمترین رسالت فیلسوفان جوان حوزوی است.
2. تبیین رابطه حکمت متعالیه و جمهوری اسلامی
یکی از آفات جریان فلسفهورزی در حوزههای علمیه عدمِ استفاده صحیح از جمهوری اسلامی است؛ این نظام سیاسی که برآمده از تفکر فیلسوفان صدرایی است, گام بلندی در اثبات توانمندی این فلسفه است؛ لذا با استفاده از ظرفیت این نظامِ سیاسی کارآمدیِ فلسفه سیاسی اسلام را میتوان به دنیا ثابت نمود. از سوی دیگر فیلسوف باید به وضعیت اجتماعی و شرایط تاریخی که در آن به سر میبرد, توجه داشته باشد تا بتواند گرهگشای مشکلات مردمان عصر خود و گشاینده راه آینده باشد.
3. نقشآفرینی حکمت اسلامی در تحوّل علوم انسانی
امروزه تحول در علوم انسانی با توجه به جهانبینی اسلامی و شرایط تاریخی متأثر از شکلگیری نظام مقدس جمهوری اسلامی امری مقبول همه صاحبنظران و متخصصان فن است. تحول و تغییر زمانی مؤثر واقع میشود. که در درون یک گفتمان مسلط شکل بگیرد یا آنکه خود منجر به گفتمان مسلط شود. بدون تردید گفتمان جمهوری اسلامی – با اوصافی که ذکر آنها گذشت- بهترین و بیشترین بستر را برای تحول علوم انسانی داراست.
مهمترین نقش را در این تحول, حکمت و فلسفه اسلامی به عهده دارد؛ از این رو باید مقدمات لازم برای فرآیند تحول علوم انسانی را آماده نمود. این مقدمات که با توجه به تحقیقات فلسفه اسلامی باید آماده شوند, عبارتاند از:
3-1. ارائه طبقهبندی علوم
بدون شک, شناخت جایگاه علوم و دانشها و چیستی روابط آنها در نوع نگرش به آنها مؤثر است؛ از این رو ارائه طبقهبندی علوم مبتنی بر حکمت اسلامی از ضروریات تحوّل در علوم انسانی است؛ یعنی ابتدا باید منظومه دانشی تنظیم گردد تا جایگاه علوم انسانی در نسبت با سایر علوم شناخته شود. (45)
3-2. ارائه انسانشناسیِ تحول
چون هر تحوّلی به خصوص تحول در علوم انسانی ناظر به انسان است, ابتدا باید به یک انسانشناسی متناسب با تحول دست یافت که به این پرسشها پاسخ دهد: چرا امور انسانی متحول است؛ تحول در انسان امری زیربنایی است یا روبنایی (اصلی یا فرعی)؛ تحول وجودی است یا ماهیتی؛ تک خطی است یا چند راهی (یعنی همه انسانها و همه امور انسانی بر اساس یک خط و روش متحول میشوند یا راههای متفاوتی وجود دارد)؛ تحول چه نسبتی با سعادت انسان دارد؛ تحول توصیهای است یا جوشیدنی و در نهایت انسانی که میتواند تحول ایجاد کند دارای چه ویژگیهای دانشی, اخلاقی و رفتاری است.
3-3. ارائه فلسفهی اجتماع تحول
جامعه یک سر دیگر تحول در علوم انسانی است؛ لذا باید تصور روشنی از جامعه, حیات اجتماعی و مناسبات قدرت و دانش داشت.
3-4. ارائه فلسفهی تحول
حکمت اسلامی باید مسیر تحول, مراحل و لوازم آن را روشن سازد.
3-5. ارائه فلسفههای مضاف ناظر به علوم انسانی
در نهایت باید رابطه یکایک علوم انسانی را با جهانبینی عمیق توحیدی و سعادت انسان و نظام اسلامی روشن کرد.
پینوشتها
1- نویسنده و محقق.
2- حمید پارسانیا؛ مطلعِ شریعت در آینه معرفت؛ ص 16.
3- ر.ک: عبدالله جوادی آملی؛ ولایت فقیه رهبری در اسلام.
4- ر. ک: همو, پیرامون وحی و رهبری.
5- ر.ک: همو, اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی.
6- همو, آوای توحید؛ ص 25.
7- ایشان با ارائه بیش از بیست سخنرانی و مقاله از 68-74 به تبیین شخصیت فلسفی, عرفانی و فقهی امام خمینی و مبانی نظری انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی میپردازد؛ همچنین با نگارش شرح فلسفی برنامه امام خمینی (قدس سره) به گورباچف (آوای توحید) در این دوره, تلاش بسیاری در تحکیم گفتمان جمهوری اسلامی و اندیشه امام خمینی مینماید, ر.ک: عبدالله جوادی آملی؛ بیان مرصوص امام خمینی (قدس سره)؛ ص 428-439.
8- ر.ک: عبدالکریم سروش؛ «قبض و بسط تئوریک شریعت», در ماهنامه کیهان فرهنگی؛ از اردیبهشت 1367 – خرداد 1369.
9- حمید پارسانیا؛ مطلع شریعت در آینه معرفت؛ ص 23.
10- همان, ص 26.
11- پیام به مناسبت بزرگداشت یکصدمین سال تولد علامه طباطبایی, 1381 (عبدالله جوادی آملی؛ سروش هدایت؛ ج 2, ص 289).
12- ر.ک: همو؛ منزلت عقل در هندسه معرفت دینی.
13- ر.ک: همو, جامعه در قرآن.
14- مباحثات آیتالله جوادی در پیرامون «سیاست متعالیه» آغازگر حرکت جدیدی در فلسفه سیاسی اسلام است, ر.ک: سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه ؛ دفتر اول, ص 65-198.
15- ر.ک: عبدالله جوادی آملی؛ تفسیر انسان به انسان.
16- ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی, عبدالکریم سروش, احسان طبری و فرخ نگهدار؛ گفتمان روشنگر درباره اندیشههای بنیادی.
17- رضا صنعتی؛ مصباح دوستان: ناگفتههای از زندگی علمی و سیاسی آیتالله مصباح یزدی ؛ ص 110-117.
18- بیانات در دیدار با اعضای «گروه ویژه» و «گروه معارف اسلامی» صدای جمهوری اسلامی ایران؛ 1370/12/13.
19- رضا صنعتی ؛ مصباح دوستان: ناگفتههایی از زندگی علمی و سیاسی آیتالله مصباح یزدی؛ ص 125.
20- همان, ص 199 به بعد.
21- هفتهنامه پرتو سخن؛ دوم آذر 1379.
22- روزنامه جوان؛ 1-2, 14 شهریور 1378.
23- محمدتقی سبحانی؛ «درآمدی بر جریانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر (2)»؛ ص 271.
24- یادنگار کنگره نکوداشت منزلت علمی استاد علامه محمدتقی جعفری؛ زیر نظر علیاکبر رشاد؛ صص الف – ک و 423.
25- قسمتی از پیام تسلیت مقام معظم رهبری به مناسبت درگذشت علامه جعفری تبریزی؛ 1377/8/5.
26- عبدالله نصری؛ تکاپوگر اندیشهها؛ ص 18.
27- ر.ک: محمدتقی جعفری؛ حکمت اصول سیاسی اسلام؛ ص 213. مرتضی یوسفیراد؛ اندیشه سیاسی علامه محمدتقی جعفری ؛ ص 189. اسماعیل جعفرپور؛ سیری در اندیشه سیاسی و اجتماعی علامه محمدتقی جعفری؛ ص 142.
28- ر.ک: محمدتقی جعفری؛ فلسفه دین.
29- یحیی فوزی؛ اندیشه سیاسی در ایران بعد از انقلاب؛ ص 256-266.
30- مسعود رضوی؛ آفاق فلسفه از عقل ناب تا حکمت احکام (گفتگوهایی با دکتر مهدی حائری یزدی)؛ ص 165.
31- مهدی حائری یزدی؛ حکمت و حکومت ؛ صص 119-121 و 127-133.
32- داود فیرحی؛ نظام سیاسی و دولت در اسلام؛ ص 66.
33- علی اکبر کمالی اردکانی و محسن کدیور؛ «مردمسالاری در آرای شیخ محمدمهدی شمسالدین و دکتر مهدی حائری یزدی و مقایسه آن با مدل دموکراسی تکاملی (آرای روسو-میل)»؛ ص 61-82.
34- مهدی حائری یزدی؛ حکمت و حکومت؛ ص 167.
35- همان, ص 215-217.
36- همو؛ جستارهای فلسفی (مجموعه مقالات)؛ صص 281-350 و 263-517.
37- ر.ک: شبستری در مجموعه مقالاتی در فصلنامه نقد و نظر (ش 1-5) به برخی از وجوه نظریات خود اشاره میکند.
38- «دیدار با صاحبنظران, استاد محمد مجتهد شبستری», مجله حوزه؛ ش 42, بهمن و اسفند 1369.
39- پاسخ مجتهد شبستری به آیتالله جعفر سبحانی؛ 1388/1/15.
40- محمد مجتهد شبستری؛ هرمنوتیک, کتاب و سنت؛ ص 84.
41- محمد مجتهد شبستری (مصاحبه)؛ 1388/1/15.
42- محمد مجتهد شبستری؛ تأملاتی در قرائت انسانی از دین؛ ص 188.
43- همان, صص 215 و 217.
44- همو, راه حاکمیت ملت و نجات کشور؛ 1388/6/8.
45- مقام معظم رهبری درباره ضرورت چرخه دانش میفرماید: آنچه در کشور لازم است و میتواند موقع و جایگاه علمی کشور را به طور شایسته و افتخارآمیز به ما نشان دهد که بالا رفته, وجود یک چرخهی علمی کامل است. در همهی بخشها یک چرخهی به هم پیوستهی مهمی از انواع دانشهایی که مورد نیاز کشور است, باید وجود داشته باشد تا اینها همافزایی کنند و به کمکِ هم بیایند. یک مجموعهی کامل علمی در کشور بایستی به وجود بیاید؛ این هنوز نشده. این جزیرهها بایستی به طور کامل به هم متصل شوند, یک مجموعهی واحد تشکیل شود؛ به هم کمک کنند, همدیگر را پیش ببرند, همافزایی کنند, راه برای جستجو و یافتن منطقههای تازهی علمی در این آفرینش وسیع الهی بازکنندهی سؤال مطرح کنند, به آن سؤالها پاسخ داده شود؛ اینها همهاش لازم است… بنابراین, این چرخهی علمیِ کامل لازم است (در دیدار نخبگان جوان؛ 1389/7/14).
کتابنامه :
1. اصلاحات و پرسشهای اساسی (مجموعه مقالات)؛ تهران: مؤسسهی نشر و تحقیقات ذکر, 1380.
2. افروغ, عماد؛ «تبیین فلسفی انقلاب اسلامی بر اساس حکمت متعالیه», سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه؛ به اهتمام شریف لکزایی؛ دفتر اول, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی, 1387.
3. بشیریه, حسین؛ دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران دوره جمهوری اسلامی؛ تهران: مؤسسه پژوهشی نگاه معاصر, 1381.
4. ____؛ عقل در سیاست؛ تهران: مؤسسه پژوهشی نگاه معاصر, 1386.
5. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از اساتید, فضلا, مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور؛ 86/9/8.
6. پیرهادی, مجتبی ؛ آوای توحید؛ تهران: تنظیم نشر و آثار امام خمینی, 1373.
7. ___؛ استاد در کلام رهبر؛ تهران: صدرا, 1385.
8. تاجیک, محمدرضا؛ جامعه امن در گفتمان خاتمی؛ تهران: نشر نی, 1379.
9. جعفرپور, اسماعیل؛ سیری در اندیشه سیاسی و اجتماعی علامه محمدتقی جعفری؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی, 1387.
10. جعفری, محمدتقی؛ حکمت اصول سیاسی اسلام؛ تهران: بنیاد نهجالبلاغه, 1379.
11. ____؛ فلسفه دین؛ 2 مجلد, تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه معاصر, 1375.
12. جوادی آملی, عبدالله؛ اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی؛ تهران: رجاء, 1367.
13. ____؛ بنیان مرصوص امام خمینی (قدس سره)؛ قم: اسراء, 1384.
14. ____؛ پیرامون وحی و رهبری؛ تهران: انتشارات الزهراء, 1368.
15. ____؛ تفسیر انسان به انسان؛ قم: اسراء, 1385.
16. ____؛ جامعه در قرآن؛ قم: اسراء, 1387.
17. ____؛ سروش هدایت؛ قم: اسراء, ج 2, 1382.
18. ____؛ «سیاست متعالیه, سیاستی متعالی», سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه؛ به اهتمام شریف لکزایی؛ دفتر اول, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی, 1387.
19. ____؛ شریعت در آینه معرفت؛ قم: اسراء, 1378.
20. ____؛ شمسالوحی تبریزی سیره علمی علامه طباطبایی؛ قم: اسراء, 1386.
21. ____؛ منزلت عقل در هندسه معرفت دینی؛ قم: اسراء, 1386.
22. ____؛ ولایت فقیه رهبری در اسلام؛ تهران: رجاء, 1367.
23. حائری یزدی, مهدی؛ جستارهای فلسفی (مجموعه مقالات)؛ به اهتمام عبدالله نصری؛ تهران: مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران, 1384.
24. ____؛ حکمت و حکومت؛ [بیجا]: انتشارات شادی, 1995 م.
25. حجاریان, سعید؛ «تصعید, تکامل, توسعه: گفتمان ترقی در اندیشه روشنفکران دینی», مجله اطلاعات سیاسی-اقتصادی, ش 113 و 114.
26. خسروپناه, عبدالحسین؛ جریانشناسی فکری ایران معاصر؛ قم: مؤسسه فرهنگی حکمت نوین اسلامی, 1388.
27. دریفوس, هیوبرت؛ میشل فوکو, فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک؛ ترجمه حسین بشیریه؛ تهران: نشر نی, 1379.
28. رشاد, علی اکبر؛ دینپژوهی معاصر؛ تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه معاصر, 1382.
29. رضوی, مسعود؛ آفاق فلسفه از عقل ناب تا حکمت احکام (گفتگوهایی با دکتر مهدی حائری یزدی)؛ تهران: فرزان, 1379.
30. روزنامه جوان؛ 14 شهریور 1378.
31. سبحانی, محمدتقی؛ «درآمدی بر جریانشناسی اندیشه اجتماعی دینی در ایران معاصر», فصلنامه نقد و نظر؛ ش 44-43, پاییز و زمستان 1385.
32. سروش, عبدالکریم؛ «قبض و بسط تئوریک شریعت», ماهنامه کیهان فرهنگی؛ از اردیبهشت 1367 تا خرداد 1369.
33. سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه؛ به اهتمام شریف لکزایی؛ دفتر اول, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی, 1387.
34. سیفزاده, سیدحسین؛ (طرح سکولاریسم در حکومت دینی», دیروز, امروز و فردای جنبش دانشجویی ایران؛ به اهتمام مسعود سفیری؛ تهران: نشر نی, 1379.
35. صدرا, علیرضا, «روششناسی حکمت متعالیه و تأثیر آن بر دانش سیاسی», سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه؛ به اهتمام شریف لکزایی؛ دفتر اول, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی, 1387.
36. صنعتی, رضا؛ مصباح دوستان: ناگفتههایی از زندگی علمی و سیاسی آیتالله مصباح یزدی ؛ [بیجا]: دفتر جریانشناسی تاریخ معاصر, 1382.
37. غنینژاد, موسی؛ تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر؛ تهران: مرکز, 1377.
38. فراتی, عبدالوهاب؛ روحانیت و تجدد: جریان شناسی فکری سیاسی روحانیت در دوره جدید؛ قم: پایاننامه دکترا, دانشگاه باقرالعلوم.
39. فوزی, یحیی؛ اندیشه سیاسی در ایران بعد از انقلاب؛ تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.
40. فوکو, میشل؛ ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؛ ترجمه حسین معصومی همدانی؛ تهران: هرمس, 1377.
41. فیرحی, داود؛ قدرت, دانش و مشروعیت در اسلام؛ تهران: نشر نی, 1378.
42. ____؛ نظام سیاسی و دولت در اسلام؛ تهران: سمت, 1382.
43. کمالی اردکانی, علیاکبر و محسن کدیور؛ «مردمسالاری در آرای شیخ محمدمهدی شمسالدین و دکتر مهدی حائری یزدی و مقایسه آن با مدل دموکراسی تکاملی؛ آرای روسو-میل», نامه مفید؛ ش 44, مهر و آبان, 1383.
44. مارش, دیوید و جری استوکر؛ روش و نظریه در علوم سیاسی؛ ترجمه امیرمحمد حاجی یوسفی؛ تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی, 1384.
45. مجتهد شبستری, محمد؛ تأملاتی در قرائت انسانی از دین؛ تهران: طرح نو, 1381.
46. ____؛ فصلنامه نقد و نظر؛ ش 5-1.
47. ____؛ هرمنوتیک, کتاب و سنت؛ تهران: طرح نو, 1375.
48. مجله حوزه, ش 42, بهمن و اسفند 1369 (دیدار با صاحب نظران, محمد مجتهد شبستری).
49. مصاحبه جمعی از نیروهای سیاسی 76-68؛ چهره به چهره (ده گفتوگوی صریح نشریه صبح صاحبنظران)؛ تهران: کتاب صبح, 1375.
50. مصباح یزدی, محمدتقی و عبدالکریم سروش, احسان طبری و فرخ نگهدار؛ گفتمان روشنگر درباره اندیشههای بنیادی؛ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره), 1379.
51. مصری, احمدامین, ظهرالاسلام؛ ج 1, به نقل از: مرتضی مطهری؛ بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر؛ تهران: صدرا, 1367.
52. مطهری, مرتضی, سیری در نهجالبلاغه؛ تهران: صدرا, 1378.
53. ____؛ «وحی و نبوت», مجموعه آثار؛ ج 2, تهران: صدرا, 1374.
54. مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای دفتر تبلیغات اسلامی قم؛ مهر 1384.
55. ____؛ اعضای «گروه ویژه» و «گروه معارف اسلامی» صدای جمهوری اسلامی ایران؛ 1370/12/13.
56. ____؛ فرمانده و جمعی از روحانیون رزمی-تبلیغی تیپ مستقل 83 امام جعفر صادق (علیه السلام)؛ 1370/9/11.
57. ____؛ نونهالان حافظ قرآن؛ 1380/4/13.
58. موسوی, سیدمهدی؛ «بررسی نقش حکمت متعالیه در شخصیت و اندیشه سید جمالالدین اسدآبادی», همایش سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی, 1387.
59. ____؛ «تعامل متقابل فلسفه و اصول فقه از منظر شهید صدر», مجله معرفت؛ ش 140.
60. نصری, عبدالله؛ تکاپوگر اندیشهها؛ تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه معاصر, 1376.
61. یادنگار کنگره نکوداشت منزلت علمی استاد علامه محمدتقی جعفری؛ زیر نظر علیاکبر رشاد؛ تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه معاصر, 1376.
62. یوسفیراد, مرتضی؛ اندیشه سیاسی علامه محمدتقی جعفری؛ قم: بوستان کتاب, 1385.
منبع مقاله :
فراتی, عبدالوهاب (1394), روحانیت و انقلاب اسلامی جلد دوم مجموعه مقالات, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی, چاپ اول.