طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نماز و شفاعت

نماز و شفاعت

دانشجوی گرامی توجه داشته باشید که نماز اگر چه بسیار مهم است و انسان با نماز وارد حیات معقول و ایمانی می شود, ولی در عین حال نماز همه دین نیست و تنها شرط شفاعت نیز نمی باشد.شفاعت شرایط دیگری دارد که در ادامه بدان اشاره خواهیم داشت. رئیس دانشگاه هم از این قاعده مستثنی نیست و در صورتی مورد شفاعت قرار می گیرد که این شرایط را دارا باشد, از جمله اینکه اعمال و رفتارش به طور کلی مورد رضایت خداوند و برای رضای او باشد وگرنه نماز به تنهایی نمی تواند او را نجات دهد. اینطور نیست که کسی فقط نماز بخواند و هر کار خلافی را در کنار آن انجام دهد و مورد شفاعت هم قرار بگیرد و اهل مراتب بالای بهشت نیز باشد.
شفاعت اولیاى الهى در روز قیامت متوقف بر شرایطى است که در همین دنیا باید آن را به دست آورد. در آیات و روایات، براى هیچ فرد یا گروهى تضمین نشده است که حتماً مورد شفاعت قرار مى گیرند؛ بلکه صفات و ویژگى هاى کلى کسانى که از این نعمت بهره مند و یا محروم اند، بیان شده است. بر اساس آیات و روایات، شرایط شمول شفاعت نسبت به بنده گنه کار، عبارت است از:

یک. رضایت خداوند:

1-1. رضایت از شفیع

شفیعان واسطه فیض خدا هستند. به همین جهت شرط اصلى و اساسى شفاعت، این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد. شفیعان کسانى اند که خداوند آنان را براى این کار پسندیده و به آنان اجازه شفاعت داده است. قرآن کریم مى فرماید: «در آن روز، شفاعت کسى سودمند نیست، مگر آن کسى که خداى رحمان به او اجازه دهد». طه (20)، آیه 109.

1-2. رضایت از شفاعت شونده

شفاعت شوندگان باید مورد رضایت و پسند خداوند باشند؛ یعنى، شفاعت در حق کسانى مؤثر خواهد بود که در دنیا در مسیر اطاعت، بندگى و رضایت خداوند قرار داشتند. قرآن کریم مى فرماید: «و [ شفیعان ]شفاعت نمى کنند، مگر براى کسى که مورد رضایت و پسند خداوند باشد». انبیاء (21)، آیه 28.
در حقیقت شفاعت تجلّى اراده و خواست خداوند، مبنى بر بخشش و آمرزش بندگانى است که در دنیا عقیده و عملشان مورد رضایت خداوند بوده است؛ هرچند دچار خطا و لغزش نیز شده اند. شفاعت، پاداشى در حق آنان است.

دو. حفظ اصل ایمان

کسانى مورد شفاعت قرار مى گیرند که به سبب گناهان، اصل ایمانشان به خطر نیفتاده باشد. به همین جهت، در منابع دینى آمده است: کافر، مشرک و منافق در روز قیامت مورد شفاعت قرار نمى گیرند.
رسول اکرم(ص) فرموده است: «شفاعت براى تردیدکنندگان، مشرکان و کافران نیست؛ بلکه براى مؤمنان یکتاپرست است». میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9482.

سه. عمل به دستورات دینى

گنه کارانى مورد شفاعت قرار مى گیرند که مطیع دستورات خدا و پیامبر(ص) و اولیاى دین باشند؛ یعنى، درست بر خلاف آنچه که برخى گمان مى کنند که وعده به شفاعت، موجب تشویق افراد به ارتکاب گناه و سرباز زدن از مسؤولیت مى شود! در منابع دینى شرط شفاعت، عمل به دستورات دین و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم(ع) ذکر شده است. کسى که روش عملى او اطاعت از خدا و عمل به وظایف و مسؤولیت هاى دینى بوده؛ لکن گاهى هم دچار لغزش و خطا شده است، شایستگى دریافت رحمت الهى را در آخرت خواهد داشت.
امام صادق(ع) مى فرماید: «هرکس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود، باید در صدد جلب رضایت خداوند برآید. بدانید هیچ کس رضایت خداوند را جلب نخواهد کرد؛ مگر با اطاعت از خدا و پیامبر و اولیاى الهى از آل محمد(ص)». بحار الانوار، ج 75، ص 220. این روایت ضمن بیان شرط اساسى شفاعت (رضایت خداوند)، راه جلب خشنودى او را عمل به دستورات دین دانسته است.
از دیدگاه قرآن کریم، علت اینکه شفاعت به حال برخى از اهل دوزخ سودى نمى بخشد، عدم پایبندى آنان به احکام و وظایف دینى است: «از اهل دوزخ سؤال مى کنند: چه چیزى شما را جهنمى کرد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و بینوا را اطعام نمى کردیم، و با اهل باطل، همراه و هم صدا بودیم، و روز پاداش را دروغ مى انگاشتیم، تا اینکه مرگ ما فرا رسید. پس شفاعت شافعان به حال آنان سودى نمى بخشد». مدثر (74)، آیات 48 – 42.
اهمیت عمل به احکام و وظایف دینى، به حدى است که در مواردى، حتى سبک شمردن و اهمیت ندادن به آن، موجب محرومیت از شفاعت مى شود. رسول اکرم(ص) فرموده است: «شفاعت من به کسى که نمازش را سبک بشمارد، نمى رسد». میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9485.

چهار. رابطه معنوى شفاعت شونده و شفیعان

کسانى مورد شفاعت قرار مى گیرند که در دنیا ارتباط روحى و معنوى خاصى بین آنان و شافعان برقرار شده باشد. کسانى که نسبت به اولیاى الهى محبت و مودّت دارند و در دنیا تحت جذبه هدایت گرى آنان قرار گرفته و هم فکر، هم عقیده و همراه ایشان بوده اند. به درجه اى از وحدت و سنخیت روحى با آنان رسیده اند، در آخرت نیز مورد شفاعت آنان قرار مى گیرند.
در حقیقت، یکى از حکمت هایى که سبب شده خداوند اولیاى الهى را در روز رستاخیز، واسطه وشفیع در فیض مغفرت و بخشش خود، به این افراد قرار دهد، همین رابطه معنوى و سنخیتى است که در دنیا میان آنان برقرار بوده است. در روایات گوناگونى بر محبت و دوستى پیامبر اکرم و امامان معصوم تأکید شده است بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3؛ کنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39057.؛ زیرا این محبت موجب تقویت رابطه معنوى و سنخیت روحى با آنان مى شود. وحدت و سنخیت دو روح، به یگانگى عقاید، اوصاف، روش ها و عمل ها است. محبت حقیقى، محب را شیفته محبوب کرده و موجب همگونگى در عقاید، اخلاق و سلیقه ها مى شود. محبت و مودّت حقیقى نسبت به پیامبر اکرم و امامان(ع)، از ارتکاب گناه مى کاهد و مانع از دلبستگى ها و وابستگى هاى کاذب مى شود.
بر این اساس «محبت اولیاى الهى»، یکى از شرایط شفاعت آنان است تا در پرتو آن محبت، از مغفرت، رحمت و لطف الهى بهره مند گردد. ر.ک: محمد شجاعى، تجسم عمل و شفاعت، ص 106. در منابع دینى آمده است:
– «عالم براى کسانى که با هدایت او ره یافته اند، شفاعت مى کند». میزان الحکمه، ج 4، ص 1475، ح 9506.
– «امامان معصوم(ع) براى شیعیان و پیروان خود شفاعت مى کنند». همان، ح 9504 و 9505؛ بحارالانوار، ج 8، ص 43، ح 34، 42، 43 و ص 36 و 37.
– «کسانى که حلقه ارتباط و اتصال به اولیاى الهى را گسسته و ولایت امامان را نپذیرفته اند، مورد شفاعت آنان قرار نمى گیرند». بحار الانوار، ج 8، ص 736، ح 9.
به همین جهت در روایات آمده است: کسى که ذریه و فرزندان رسول اکرم را آزار دهد، مورد شفاعت آن حضرت نخواهد بود: «به خدا سوگند! براى کسانى که فرزندان و ذریه ام را آزار کرده باشند، شفاعت نمى کنم» امالى صدوق، ص 370؛ بحارالانوار، ج 93، ص 218، ح 4..

محرومان از شفاعت:

کافران، دشمنان خاندان رسالت، آزاردهندگان فرزندان و ذریه رسول اکرم و کسانى که رشته محبت و پیوند روحى با شفاعت کنندگان را در دنیا گسسته اند، مورد شفاعت آنان قرار نمى گیرند. منکران شفاعت و سبک شمارندگان نماز نیز از دیگر محرومان از شفاعت اند. رسول اکرم(ص) مى فرماید: «شفاعت من در روز قیامت حق است، پس کسى که به آن ایمان نداشته باشد، مورد شفاعتم نخواهد بود» میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9487؛ کنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39059. و «شفاعت من براى گنه کاران است، مگر شرک و گناه ظلم». میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9484.
امام صادق(ع) مى فرماید: «کسى که نماز را سبک بشمارد، شفاعت ما هرگز شامل حالش نمى شود». همان، ح 9486.
نماز را ستون خیمه گاه دین و قوام دهنده بدان می دانند آنرا دلیل بر شفاعت و رستگاری می خوانند. اما آیا واقعا نماز چنین است و اگر این گونه است آن چه نمازی است که این قدر دستاورد دارد.
اگر ما در خود نماز و ارکان، آن و فلسفه و حکمت وجودی آن اندیشه کنیم درمی یابیم که نماز نشان بندگی بندگان خداست. آنگاه که با آبی تمییز می شوییم و پاک می کنیم و این کار را نیز آنگونه که او خواسته انجام می دهیم. آنگاه که در مقابل خدای خود می ایستیم و نماز به پا می داریم و بندگی خود را ابراز داریم، و آگاهیم که او نه تنها افعال بلکه نیات دورنی ما را نیز می داند، و در هر لحظه اگر قبله گاه دورنان تغییر کند و روبه سوی غیر او کنیم- هر چند که در ظاهر به سوی او ایستاده ایم- او بر آن آگاهست. و آنگاه که دست ها را در کنار گونه های خود گذاشته تکبیر می گوئیم و در واقع بدین معناست که هر آنچه غیر از تو است را به دور افکندم و تمام توجه ام به توست، و چون به رکوع می رویم عظمت و پادشاهی او را می ستاییم و چون در خاک به سجده می افتیم فقر و بیچارگی خود و بی کرانگی او را اظهار می کنیم. و آنگاه که سلام می دهیم و بر پیامبرش و انسان های صالح و فرشتگان و ماموران الهی و آفریدگارمان دورد می فرستیم و خود را از زمره آنان و در محضر او حس می کنیم. در این حال است که از نمازگزاران هستیم و آنچه انجام می دهیم نماز است.
آیا واقعا نماز چیزی جز این است. و آیا واقعا نماز نمی تواند دلیل بر شفاعت پیامبر باشد، در صورتی که ناخواسته جرمی مرتکب شویم و فرصت جبرانش را هم نداشتیم.
از این روست که نماز را معراج مومن می دانند، وسیله ای که انسان را از دنیا و امیال نفسانی و شیطانی رها می کند و به انسانیت و نزدیکی به خداوند می برد.
حال سؤال این این است که اگر براستی نماز چنین است چرا مومنان و نمازگزاران اصلا چرا دور برویم، خودمان، را می بیینیم که گویا فقط حرکاتی را انجام می دهیم و کلماتی را بر زبان می دانیم بدون آنکه روحی داشته باشد و چنین ما را بالا برد؟ براستی چرا؟
فکر کنم اگر هر کسی به دورن خود فرد رود و با خود خلوت کند جواب این پرسش را در خواهد یافت. ما چون به نماز می ایستیم فقط برای این است که نمازی خوانده و تکلیفی انجام داده باشیم که در روز محشر اگر پرسیدند که آیا نماز خوانده اید یا نه بگوئیم آری!! اما خوب می دانیم که درسی خود را در نماز حل کنیم، برنامه های کاری و اداریمان در نماز طرح ریزی می شود. در نماز است که با کسی که مورد نفرت ماست به پیکار بر می خیزیم و نقشه ها برای منکوب کردنش می کشیم و در واقع در نماز است که فرد مورد علاقه یمان، معشوقمان در مقابل مان ظاهر می شود و قبله گاه همان می گردد و …
هر چند نمازی را هم که با وجود تمام این کاستی ها بجا می آوریم باز هم بی فایده نیست و او با بزرگواری خود می پذیرد. اما کسی نمازی را بخواند که نه تنها ما را به قرب الهی می رساند بلکه به حکم بندگی او را وا می دارد تا دنیایی را که آفریده و در اختیار ما قرار داده، بسازیم و باعث پیشرفت خود و دیگران شویم، چنین نمازی، نمازی است که نمازگزار خود را در محضر او حس کند و نماز را برای او بخواند و در هر حرکت و هر کلمه آن او را ببیند و به فکر فرو رود.
بدان امید که خداوند ما را از زمره نمازگزاران خود قرار دهد تا بندگی خود را در مقابل خداوندگاری او ابراز دهیم و از جمله کوچک شمرندگان نماز قرار نگیریم تا از لطف و شفاعت برگزیدگان او محروم شویم.
اما در مورد دانشمندان و کسانی که به بشریت خدمت کرده اند کسانی مانند ماری کوری، لوئی پاستور، انیشتین و … باید گفت که:
اولا: آنان ملحد و کافر نیستند آنان نیز به خداوند معتقدند و نماز می خوانند، برخی از آنان مسیحی اند و برخی دیگر یهودی و یا دارای دینی دیگر هستند که در آن ادیان نیز چیزی به نام نماز وجود دارد هر چند که کیفیت آن با نمازی که مسلمانان می خوانند فرق می کند.
و ثانیا: هر چند که آخرین و کامل ترین دین، دین اسلام آخرین پیامی است که خداوند از طریق پیامبرش حضرت محمد (ص) برای انسان ها فرستاده است و آنان نیز باید به این پیام سر تسلیم فرود آورند. اما باید توجه داشت که آنان انسان هایی نیستند که با خداوند سر جنگ و عناد داشته باشند بلکه چون جاهل و بی خبر از اسلام اند بدان نگرویده اند.
باید گفت که افراد جاهل نیز خود دو گونه اند: گونه ای که با حق و حقیقت دشمنی ندارند و در مقابل آن تسلیم اند و چون حق را یافتند می گیرند و غیر حق را رها می کنند و این جهل و نادانی شان نیز از آن رو نیست که خود باعث آن باشند بدین معنا که از روی تنبلی و بی اعتنائی به دنبال آن نروند و در واقع علت نیافتن حقیقت خودشان باشند، بلکه تنها از آن روست که دست یابی به حقیقت برایشان غیر ممکن است. اینان جاهلان قاصر نام دارند.
گونه دیگر نیز گروهی اندکه با حق و حقیقت سر عناد ندارند اما از روی تنبلی و تن پروری است که در پی حقیقت نیستند با آنکه اگر کسی حرکت کنند آنرا خواهند یافت و در واقع خود باعث عدم دسترسی به حقیقت اند نه این که دست یابی به حقیقت برایشان غیر ممکن باشد، که اینان جاهلان مقصراند.
برای توضیح مطلب بهتر است مثالی را ذکر کنیم: کلاس درسی را در نظر بگیرید که معلم آن کلاس روزی را به عنوان برگزاری فلان امتحان تعیین می کند و در آن کلاس دو نفر نیز غایب اند یکی از آنها به سوی رفته و تا روز امتحان نیز بر نمی گردد و دیگری روز بعد می آید حال اگر دو روز امتحان بگویند ما خبر نداشتیم و از ما امتحان نگیرید شما واقعا حرف و گفته کدام یک از آن دو را قبول می کنید. و آیا هر دو را به جرم بی اطلاعی مجازات می کنید یا کار دگری انجام می دهید.
حال با این توضیحات باید گفت در زمان های گذشته با نبود امکانات ارتباطی و اطلاع رسانی و امروزه نیز با وجود تبلیغات دروغین ضد اسلامی، دستورات که این دانشمندان و کسانی که به بشریت خدمت کرده اند را جزء جاهلان مقصر بدانیم و از آن رو گناهکار بشاریم. البته تمام آنچه گفته شد از منظر بشری و انسانی است اما خداوند براساس علم و آگاهی مطلقه و حکمت و رحمت خود حکم کند و به بندگانش نظر افکند.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
اسلام و کثرث گرایی دینی، محمد گلنهاوزن، ترجمه: نرجس جواندل

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد