نماز و ولایت
نماز و ولایت
نوم علی یقین خیر من صلوه فی شک. ” 1 “.
خوابی که توام با یقین وباور حق باشد بهتر است از نمازی که با شک و تردید خوانده شود.
اگر چه نماز یک عبادت است که به بدن مربوط میشود و باید ترتیب موالات را در آن مراعات کرد و چیزی کم و یا زیاد نشود، لکن صحت نماز و جان آن موقوف به معرفت معبود و تذکر و یاد آوری اسماء و صفاتی که شایسته اوست میباشد و به عبارت دیگر نماز حقیقی و روحانی آن نمازی است که از روی معرفت، ادراک شعول و یقین باشد و در غیر این صورت چیزی جز نمازجسمانی و کالبد بیروح نخواهد بود. لذا است که خواب انسان عالم ، از نماز جاهلی که توام باتردید در عقیده باشد بهتر است. از این رو وقتی امیرالمومنین علیهالسلام شنید که یکی از مردم حروریه (خوارج نهروان) نماز شب بجاآورده و قرآن میخواند، فرمود: با یقین خوابیدن بهتر از نماز خواندن با شک و تردیداست.
چو محزون صوت قرآن، شاه بشنود
از او دربارهاش اینگونه فرمود:
که در حال یقین آن کو بخواب است
ز ایمانش درون چون آفتاب است
امام خویش را نیکو شناساست
بفرمانش بهر ره گفت، پویاست
چنان شخص وچنان خوابست بهتر
از آن کس کو بر آرد سر ز بستر
شبش را با تهجد بر سرآرد
نماز و طاعتش نیکو گذارد
دلش پر کین ولیکن بر امامش
نباشد جزکه در دوزخ مقامش
حضرت در حقیقت برای مردم روشن فرمود که اینان که امام خود را نشناخته و در یکی از ارکان دین تردید دارند، نماز شب و قرآن خواندن شبینتیجه است.
اگر نماز، با معرفت و یقین باشد به اقتضای درجهی معرفت و یقین،نماز گزار حلاوت و شیرینی نماز را ادراک کرده و تحت هیچ شرایطی دست از عشقبازی باآن نمیکشد، اگر چه بدنش آماج تیر شود. نقل است که رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم از جنگ با گروهی باز میگشتند. شبی در بین راه دستور توقف و استراحت داد. نگهبانان آن شب «عمار و یاسر» و «عباد بن بشر» بودند. این دو، نگهبانی شب را بین خود تقسیم کردند و قرار شد از اول تا نصف شب عباد پاسداری دهد و از نیمه شب تا صبح عمار یاسر نگهبان باشد. عمار به خواب رفت و عباد به نگهبانی ایستاد. در بین شب فرصت را غنیمت شمرد و به نماز ایستاد. در این هنگام یک یهودی که همسرش به دست مسلمانان اسیر شده بود، لشکر را تعقیب کرد و در کمین ایستاد و چون عباد را در حال نماز دیدتیری به طرف او پرتاب کرد، تیر بر پیکرش نشست ولی نماز را رها نکرد، تیر دوم و تیرسوم که به او اصابت نمود نمازش را مختصر کرد و آن را به پایان برد و عمار را بیدارکرد. و یهودی نیز گریخت.
وقتی عمار یاسر چشمش به عباد افتاد پیکرش را غرق خون دید و سه تیر بر بدن و پایش مشاهده کرد و چون از جریان آگاه شد گفت: چرا با اصابت تیر اول مرا بیدار نکردی؟ عباد گفت: در حال نماز بودم و سورهی کهف را تلاوت مینمودم و اگر نمیترسیدم که دشمن صدمهای به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم برساند و من در نگهبانی کوتاهی کرده باشم، هرگز نمازم را کوتاه نمیکردم اگر چه جانم از دست میرفت!
لازم بذکر است که از ابتدای سخن حضرت امیرالمومنین علیهالسلام معلوم میشود که منظور از «نماز باشک» نماز استحبابی و نماز شب است، زیرا نماز واجب در هیچ حالتی ساقط نمیگردد. مگراین که بگوییم امام علیهالسلام در صدد بیان این مطلب است که نماز بدون ولایت نمازنیست، نه این که اصلا نماز نخواند.
پينوشتها:
1 – نهجالبلاغه فیض، حکمت 93، ص 1130
منبع:سایت صلات
ارسال توسط کاربر محترم سایت : ayeneh
/ج