نماز خوب و کامل ، نخستین و بدیهى ترین وظیفه هر انسان مسلمانى است . امام صادق ( علیه السلام ) مى فرماید : « علیکم بحسن الصلاه » 1 « بر شما باد به حسن اداى نماز » یعنى ، همه موظف به خواندن نماز کامل و نیکو هستیم و در غیر این صورت ، فقط زحمت خم و راست شدن را براى خود تحمیل کرده ایم .
حماد بن عیسى یکى از اصحاب امام صادق ( علیه السلام ) و مورد توجّه آن حضرت بود .
روزى وى در خدمت آن حضرت دو رکعت نماز خواند ، امام فرمود : چقدر زشت است که 60 – 70 سال از عمر یکى از شما بگذرد ، ولى هنوز نتواند یک نماز با آداب و شرایطش بخواند .
2 در کتاب شریف فلاح المسائل تألیف سید بن طاووس نقل شده است : شخصى در حضور خلیفه عباسى از امام صادق ( علیه السلام ) پرسید : حدود نماز چیست ؟ امام فرمود : نماز داراى چهار هزار حدّ است که تو حتى توان انجام یکى از آنها را ندارى .
وى پرسید : حدود لازمى را که نماز بدون آن کامل نمى شود ، بیان فرمایید . فرمود : نماز کامل نمى گردد ، مگر آنکه شخص نمازگزار طهارتى فراگیر و تام داشته باشد ، نه دیگران را به تباهى کشاند . برخلاف حق میل کند بلکه حق را بشناسد .
در مقابل آن تواضع نماید و در راه حق ثابت قدم بماند .
حالتش باید میان ناامیدى و طمع و شکیبایى و بى تابى باشد آن گونه که گویا وعده هاى امیدبخش همه از آن وى است و وعده هاى عذاب نیز براى او .
تنها مقصودش غرض الهى باشد و تمام کوشش خود را در راه او صرف نماید .
به راه راست میل نماید ( یا به گونه اى باشد که راه راست به او میل کند ) . آن گونه نباشد که با فرو رفتن در امور مادى تمام علایق گسسته گردد .
3 با توجّه به این نکات نورانى ، روشن مى شود : همان گونه که نماز ، شرایط صحت دارد ( مانند طهارت ، قبله ، پاکى لباس و بدن ، مباح بودن لباس و زمین وأ ) ، « شرایط کمال » نیز دارد مانند ولایت ، خشوع ، حضور قلب ، خوردن غذاى حلال ، تفکّر و توجّه ، انجام مستحبات نماز وأ که از آن به « قبولى نماز » تعبیر مى شود . اصولاً بیشترین نقش نماز ، مربوط به شرایط کمال آن است که با کمال تاسف نوع مردم آن را رعایت نمى کنند از این رو حلاوت و زیبایى نماز ، کمتر بهره مند مى شوند .
4 امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : « الصلوه میزان ، من وفى استوفى » « نماز میزان و ترازو است ، هر کس آن را کامل انجام دهد ( و در کفه آن ، کم نگذارد ) ، پاداش کامل دریافت مى دارد » .
5 فیض کاشانى در شرح این سخن مى گوید :
« ظاهراً منظور این است که : نماز معیار و الگو براى تقرّب بنده به درگاه خدا است و موجب استحقاق پاداش در پیشگاه الهى مى باشد . کسى که شروط و آداب آن را به طور کامل و فراگیر ، انجام دهد و آنچه شایسته نماز است ، رعایت نماید به تمام پاداش ها و آثار آن مى رسد و اگر در این مسیر ، کوتاهى کند ، به همان اندازه ، دستش از آثار و پاداش نماز ، کوتاه مى گردد » .
6 شرایط صحت نماز ، انسان را در مرحله پایین ، از بعضى از آلودگى ها ، پاک مى کند ولى شرایط کمال نماز ، معراج مؤمن است و انسان را در مرحله بالاتر از کمال به پرواز در مى آورد .
روایاتى که در مورد قبول نشدن نماز در بعضى از موارد به ما رسیده ، بیانگر شرایط کمال نماز است که اگر بعضى از امور ، رعایت نگردد ، نماز ( در عین اینکه صحیح است ) ، قبول درگاه الهى نمى شود یعنى ، به مرحله کمال نمى رسد .
بعضى از موانع و آفات کمال نماز ، عبارت است از :
الف . عدم حضور قلب
در نماز بعد از مسأله ولایت ، هیچ چیز مهم تر از خشوع و فروتنى در برابر عظمت معبود ( خدا ) و توجّه قلبى به او نیست . هرگاه نماگزار از آغاز تا پایان نماز ، تمام حواسش همراه نماز باشد ، قطعاً به حقیقت نماز رسیده است زیرا روح نماز همان حضور قلب است و هر نوع فکر غیر نماز در نماز ، حجابى در برابر وصول به اهداف نماز خواهد بود و مانند قیچى ، ریسمان ارتباط با خدا را قطع مى کند و نماز را بصورتى در مى آورد که شاعر مى گوید :
این نماز از بى نمازى بدتر است مایه قهر خداى اکبر است
شخصى در نماز با ریش خود بازى مى کرد ، پیامبر ( صلى الله علیه و آله و سلم ) او را با آن حال دید ، فرمود : « لو خشع قلبه لخشعت جوارحه » « اگر قلب این مرد خشوع داشت ، اعضاى و جوارحش نیز خشوع مى کرد » .
براساس اخبار و روایات ، نماز بدون حضور قلب اگرچه مقبول حق است و از حیث فقهى رفع تکلیف مى کند ولى چنین نمازى محرّک انسان در طریق وصول و مسیر عروج نیست یعنى ، اگر کسى نماز بدون حضور قلب اقامه کند به تکلیف خود عامل بوده و به همین جهت عقاب و عذاب تارک الصلاه بر او مترتب نیست و مهر صحت بر آن مى خورد ولیکن اثر چنین نمازى به همین مقدار است که فارق میان او و تارک الصلاه است .
آمده است : « یکى از بزرگان ابتدا به جوال بافى اشتغال داشته است روزى یکى جوال مى بافت و آخر هفته حساب مى کرد و مزد شاگردهایش را مى پرداخت . روزى به هنگام حساب یک جوال از قلم افتاد ، آنچه فکر کرد آن را به چه کسى داده است ، به خاطرش نیامد . غروب نزدیک بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسى داده است . پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت : جوال را به فلانى داده ایم . شاگردش گفت : استاد ! تو نماز مى خواندى یا جوال پیدا مى کردى ؟ استاد از این واقعه متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گردید » .
7 ب : اکتفا به صورت و ظاهر نماز
تکیه کردن به صورت نماز و اعتماد به هیأت ظاهر آن ، بدون معرفت عقلى و قلبى به اذکار و اوراد و روح و حقیقت نماز ، یکى از عوامل مهم عدم تأثیرگذارى آن است . مفهوم نماز و حقیقت آن ، در ظاهرش خلاصه نمى شود بلکه نماز علاوه بر صورت و ظاهر ، داراى سیرت و باطن نیز هست یعنى ، حقیقت نماز بسى گسترده تر از تصور عده اى است که آن را در حرکات ظاهرى محدود دانسته و به همان هیأت صورت تمسّک جسته اند . آثار نماز به حقیقت و روح آن پیوند و گره خورده است و براى دسترسى و وصول به آن فواید و آثار ، چاره اى جز نفوذ به باطن و قیام به حقیقت آن نیست و در واقع ذکر بودن نماز هم به همین معناست . اما اینکه حقیقت و باطن نماز چیست ؟ فهم معناى اذکار ، تعظیم در مقابل عظمت الهى و هیبت و عزت آن ذات ربوبى رجا و امیدوارى از او ، اعتراف و اقرار به بى مقدارى و ناچیز بودن خویش از معانى باطنیه و مفاهیم کامله نماز است .
8 ج : استخفاف و سبک شمردن نماز
در تعالیم و دستورات دین اسلام ، اگر احکام و تعالیم فردى را طبقه بندى نماییم ، نماز در بالاترین مرتبه طولى نسبت به سایر احکام قرار دارد . مسلم است که در مقام انجام عمل به هر یک از دستورات الهى ، باید به جایگاه آن توجّه کامل به عمل آید و نظر شارع دانسته شود سبک شمردن حکمى از احکام دین به این معناست که آن اهمیت الهى را بکاهیم . حال این کاستن مى تواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش یا ترجیح امور غیر ضرور بر آن و یا درست ادا نکردن برخى از اجزا و ارکان آن و مواردى دیگر بشود . همه این امور مى تواند در حقیقت نوعى تضییع یا تضعیف در حکم الهى به شمار آید و هر گونه تضعیفى ، مانع از ظهور برکات و بروز آثار آن حکم خواهد بود .
د . عدم مداومت در نماز
خداوند متعال نماز پنج گانه را در اوقات معین ، براى بندگانش فرض و واجب کرده است . همه فقها اجماع دارند بر اینکه افضل اوقات نماز ، اقامه آن در وقت فضیلت آن است و حتى برخى از فقهاى شیعه چون شیخ مفید و اتباع ایشان ، اوقات شرعى نمازهاى یومیه را مضیّق دانسته و قبول آن در غیر وقت را از باب تفضل مى دانند . اینکه شارع براى نماز اوقات پراکنده اى را تعیین فرمود ، شاید وجهش این باشد که هرگاه انسان به امور زندگى مادى بپردازد و به امر معیشت همّت نماید ، مشاغل مادى او را از تامل و تفکر به امور معنوى بازداشته و یا مورد غفلت قرار مى دهد ، به همین جهت بر بنده مومن امر شد که در میان فواصل کارهاى دنیوى ، لحظاتى را به امر معنوى و روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خویش ، کرنش کند تا حقیقت انسانى اش به باد نسیان و فراموشى سپرده نشود و شخصیت آدم به این واسطه تعدیل گردد چه اینکه اگر همه اهتمام او در مسیر مادیات محدود بود ، وى را با سایر حیوانات تمایزى نبود . نماز چون داروى شفا بخش براى روح است که اگر سستى و فترتى در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد ، قطعاً سلامت روح را تأمین نخواهد کرد همان گونه که در مرض جسم هم همین است . 9 در پایان باید توجّه داشت که مردم در برداشتن بار تکلیف مختلف اند . به همین جهت تکلیف ، به قدر توانایى و طاقت است و تکلیف کردن همه مردم به حضور قلب در همه نماز ، ممکن نیست زیرا جز اندکى ، توانایى آن را ندارند و چون شرط کردن حضور قلب در همه اجزاى نماز به طور وجوب و ضرورت ممکن نیست ، راهى نمى ماند جز آنکه صحت نماز به حداقل حضور قلب ، مشروط شود یعنى اگر در نماز ، یک لحظه حضور قلب حاصل گردد ، آن نماز ، صحیح دانسته شود و سزاوارترین لحظه ، لحظه تکبیر و توجّه است همانجا که نیت نماز مى کند .
از طرف دیگر انسان هر چه داناتر مى شود ، بالاتر مى رود و هر چه بالاتر مى رود ، داناتر مى شود به همین نحو تکلیف و بازخواست او زیادتر مى گردد . یک رئیس جمهور بازخواستش از یک فرماندار بیشتر است چون هم آگاه تر است و هم بالاتر ، پس به همان دلیل که بالاتر و داناتر است ، باید محافظتش هم بیشتر باشد . انسان به هنگام نماز بالا مى آید و دانا مى گردد و به عبارت دیگر ذاکر است و غافل نیست پس لازم است محافظتش بیشتر باشد . باید هم نسبت به بیرون محافظت کند که کارى نکند یا چیزى نگوید که با ادب حرمت و عزت منافات داشته باشد و هم بر درون محافظت نماید تا به چیزى نیندیشد که منافى با ادب و عزت و حرمت باشد و این عروج و نزدیکى هر چه بیشتر مى شود . محافظت او زیادتر مى شود تا آنجا که خود را در محضر حق حاضر مى بیند و مى گوید : « عالم محضر خداست ، در محضر خدا معصیت نکنید » .
پى نوشت ها :
. 1 امالى مفید ، ص 186 ، ح . 2
. 12 لا یحضره الفقیه ، ج 1 ، ص . 3
. 196 اسرار الصلاه ، ص . 4
. 26 نماز از دیدگاه قرآن و عترت ، ص . 5
. 124 فروغ کافى ، ج 3 ، ص . 6
. 267 همان .
. 7 داستان ها و حکایت هاى نماز ، ص . 8
. 239 . ک : نراقى ، معراج السعاده ، ص . 9
. 666 نقش نماز در شخصیت جوانان ، ص 38 و . 39
حماد بن عیسى یکى از اصحاب امام صادق ( علیه السلام ) و مورد توجّه آن حضرت بود .
روزى وى در خدمت آن حضرت دو رکعت نماز خواند ، امام فرمود : چقدر زشت است که 60 – 70 سال از عمر یکى از شما بگذرد ، ولى هنوز نتواند یک نماز با آداب و شرایطش بخواند .
2 در کتاب شریف فلاح المسائل تألیف سید بن طاووس نقل شده است : شخصى در حضور خلیفه عباسى از امام صادق ( علیه السلام ) پرسید : حدود نماز چیست ؟ امام فرمود : نماز داراى چهار هزار حدّ است که تو حتى توان انجام یکى از آنها را ندارى .
وى پرسید : حدود لازمى را که نماز بدون آن کامل نمى شود ، بیان فرمایید . فرمود : نماز کامل نمى گردد ، مگر آنکه شخص نمازگزار طهارتى فراگیر و تام داشته باشد ، نه دیگران را به تباهى کشاند . برخلاف حق میل کند بلکه حق را بشناسد .
در مقابل آن تواضع نماید و در راه حق ثابت قدم بماند .
حالتش باید میان ناامیدى و طمع و شکیبایى و بى تابى باشد آن گونه که گویا وعده هاى امیدبخش همه از آن وى است و وعده هاى عذاب نیز براى او .
تنها مقصودش غرض الهى باشد و تمام کوشش خود را در راه او صرف نماید .
به راه راست میل نماید ( یا به گونه اى باشد که راه راست به او میل کند ) . آن گونه نباشد که با فرو رفتن در امور مادى تمام علایق گسسته گردد .
3 با توجّه به این نکات نورانى ، روشن مى شود : همان گونه که نماز ، شرایط صحت دارد ( مانند طهارت ، قبله ، پاکى لباس و بدن ، مباح بودن لباس و زمین وأ ) ، « شرایط کمال » نیز دارد مانند ولایت ، خشوع ، حضور قلب ، خوردن غذاى حلال ، تفکّر و توجّه ، انجام مستحبات نماز وأ که از آن به « قبولى نماز » تعبیر مى شود . اصولاً بیشترین نقش نماز ، مربوط به شرایط کمال آن است که با کمال تاسف نوع مردم آن را رعایت نمى کنند از این رو حلاوت و زیبایى نماز ، کمتر بهره مند مى شوند .
4 امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : « الصلوه میزان ، من وفى استوفى » « نماز میزان و ترازو است ، هر کس آن را کامل انجام دهد ( و در کفه آن ، کم نگذارد ) ، پاداش کامل دریافت مى دارد » .
5 فیض کاشانى در شرح این سخن مى گوید :
« ظاهراً منظور این است که : نماز معیار و الگو براى تقرّب بنده به درگاه خدا است و موجب استحقاق پاداش در پیشگاه الهى مى باشد . کسى که شروط و آداب آن را به طور کامل و فراگیر ، انجام دهد و آنچه شایسته نماز است ، رعایت نماید به تمام پاداش ها و آثار آن مى رسد و اگر در این مسیر ، کوتاهى کند ، به همان اندازه ، دستش از آثار و پاداش نماز ، کوتاه مى گردد » .
6 شرایط صحت نماز ، انسان را در مرحله پایین ، از بعضى از آلودگى ها ، پاک مى کند ولى شرایط کمال نماز ، معراج مؤمن است و انسان را در مرحله بالاتر از کمال به پرواز در مى آورد .
روایاتى که در مورد قبول نشدن نماز در بعضى از موارد به ما رسیده ، بیانگر شرایط کمال نماز است که اگر بعضى از امور ، رعایت نگردد ، نماز ( در عین اینکه صحیح است ) ، قبول درگاه الهى نمى شود یعنى ، به مرحله کمال نمى رسد .
بعضى از موانع و آفات کمال نماز ، عبارت است از :
الف . عدم حضور قلب
در نماز بعد از مسأله ولایت ، هیچ چیز مهم تر از خشوع و فروتنى در برابر عظمت معبود ( خدا ) و توجّه قلبى به او نیست . هرگاه نماگزار از آغاز تا پایان نماز ، تمام حواسش همراه نماز باشد ، قطعاً به حقیقت نماز رسیده است زیرا روح نماز همان حضور قلب است و هر نوع فکر غیر نماز در نماز ، حجابى در برابر وصول به اهداف نماز خواهد بود و مانند قیچى ، ریسمان ارتباط با خدا را قطع مى کند و نماز را بصورتى در مى آورد که شاعر مى گوید :
این نماز از بى نمازى بدتر است مایه قهر خداى اکبر است
شخصى در نماز با ریش خود بازى مى کرد ، پیامبر ( صلى الله علیه و آله و سلم ) او را با آن حال دید ، فرمود : « لو خشع قلبه لخشعت جوارحه » « اگر قلب این مرد خشوع داشت ، اعضاى و جوارحش نیز خشوع مى کرد » .
براساس اخبار و روایات ، نماز بدون حضور قلب اگرچه مقبول حق است و از حیث فقهى رفع تکلیف مى کند ولى چنین نمازى محرّک انسان در طریق وصول و مسیر عروج نیست یعنى ، اگر کسى نماز بدون حضور قلب اقامه کند به تکلیف خود عامل بوده و به همین جهت عقاب و عذاب تارک الصلاه بر او مترتب نیست و مهر صحت بر آن مى خورد ولیکن اثر چنین نمازى به همین مقدار است که فارق میان او و تارک الصلاه است .
آمده است : « یکى از بزرگان ابتدا به جوال بافى اشتغال داشته است روزى یکى جوال مى بافت و آخر هفته حساب مى کرد و مزد شاگردهایش را مى پرداخت . روزى به هنگام حساب یک جوال از قلم افتاد ، آنچه فکر کرد آن را به چه کسى داده است ، به خاطرش نیامد . غروب نزدیک بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسى داده است . پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت : جوال را به فلانى داده ایم . شاگردش گفت : استاد ! تو نماز مى خواندى یا جوال پیدا مى کردى ؟ استاد از این واقعه متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گردید » .
7 ب : اکتفا به صورت و ظاهر نماز
تکیه کردن به صورت نماز و اعتماد به هیأت ظاهر آن ، بدون معرفت عقلى و قلبى به اذکار و اوراد و روح و حقیقت نماز ، یکى از عوامل مهم عدم تأثیرگذارى آن است . مفهوم نماز و حقیقت آن ، در ظاهرش خلاصه نمى شود بلکه نماز علاوه بر صورت و ظاهر ، داراى سیرت و باطن نیز هست یعنى ، حقیقت نماز بسى گسترده تر از تصور عده اى است که آن را در حرکات ظاهرى محدود دانسته و به همان هیأت صورت تمسّک جسته اند . آثار نماز به حقیقت و روح آن پیوند و گره خورده است و براى دسترسى و وصول به آن فواید و آثار ، چاره اى جز نفوذ به باطن و قیام به حقیقت آن نیست و در واقع ذکر بودن نماز هم به همین معناست . اما اینکه حقیقت و باطن نماز چیست ؟ فهم معناى اذکار ، تعظیم در مقابل عظمت الهى و هیبت و عزت آن ذات ربوبى رجا و امیدوارى از او ، اعتراف و اقرار به بى مقدارى و ناچیز بودن خویش از معانى باطنیه و مفاهیم کامله نماز است .
8 ج : استخفاف و سبک شمردن نماز
در تعالیم و دستورات دین اسلام ، اگر احکام و تعالیم فردى را طبقه بندى نماییم ، نماز در بالاترین مرتبه طولى نسبت به سایر احکام قرار دارد . مسلم است که در مقام انجام عمل به هر یک از دستورات الهى ، باید به جایگاه آن توجّه کامل به عمل آید و نظر شارع دانسته شود سبک شمردن حکمى از احکام دین به این معناست که آن اهمیت الهى را بکاهیم . حال این کاستن مى تواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش یا ترجیح امور غیر ضرور بر آن و یا درست ادا نکردن برخى از اجزا و ارکان آن و مواردى دیگر بشود . همه این امور مى تواند در حقیقت نوعى تضییع یا تضعیف در حکم الهى به شمار آید و هر گونه تضعیفى ، مانع از ظهور برکات و بروز آثار آن حکم خواهد بود .
د . عدم مداومت در نماز
خداوند متعال نماز پنج گانه را در اوقات معین ، براى بندگانش فرض و واجب کرده است . همه فقها اجماع دارند بر اینکه افضل اوقات نماز ، اقامه آن در وقت فضیلت آن است و حتى برخى از فقهاى شیعه چون شیخ مفید و اتباع ایشان ، اوقات شرعى نمازهاى یومیه را مضیّق دانسته و قبول آن در غیر وقت را از باب تفضل مى دانند . اینکه شارع براى نماز اوقات پراکنده اى را تعیین فرمود ، شاید وجهش این باشد که هرگاه انسان به امور زندگى مادى بپردازد و به امر معیشت همّت نماید ، مشاغل مادى او را از تامل و تفکر به امور معنوى بازداشته و یا مورد غفلت قرار مى دهد ، به همین جهت بر بنده مومن امر شد که در میان فواصل کارهاى دنیوى ، لحظاتى را به امر معنوى و روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خویش ، کرنش کند تا حقیقت انسانى اش به باد نسیان و فراموشى سپرده نشود و شخصیت آدم به این واسطه تعدیل گردد چه اینکه اگر همه اهتمام او در مسیر مادیات محدود بود ، وى را با سایر حیوانات تمایزى نبود . نماز چون داروى شفا بخش براى روح است که اگر سستى و فترتى در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد ، قطعاً سلامت روح را تأمین نخواهد کرد همان گونه که در مرض جسم هم همین است . 9 در پایان باید توجّه داشت که مردم در برداشتن بار تکلیف مختلف اند . به همین جهت تکلیف ، به قدر توانایى و طاقت است و تکلیف کردن همه مردم به حضور قلب در همه نماز ، ممکن نیست زیرا جز اندکى ، توانایى آن را ندارند و چون شرط کردن حضور قلب در همه اجزاى نماز به طور وجوب و ضرورت ممکن نیست ، راهى نمى ماند جز آنکه صحت نماز به حداقل حضور قلب ، مشروط شود یعنى اگر در نماز ، یک لحظه حضور قلب حاصل گردد ، آن نماز ، صحیح دانسته شود و سزاوارترین لحظه ، لحظه تکبیر و توجّه است همانجا که نیت نماز مى کند .
از طرف دیگر انسان هر چه داناتر مى شود ، بالاتر مى رود و هر چه بالاتر مى رود ، داناتر مى شود به همین نحو تکلیف و بازخواست او زیادتر مى گردد . یک رئیس جمهور بازخواستش از یک فرماندار بیشتر است چون هم آگاه تر است و هم بالاتر ، پس به همان دلیل که بالاتر و داناتر است ، باید محافظتش هم بیشتر باشد . انسان به هنگام نماز بالا مى آید و دانا مى گردد و به عبارت دیگر ذاکر است و غافل نیست پس لازم است محافظتش بیشتر باشد . باید هم نسبت به بیرون محافظت کند که کارى نکند یا چیزى نگوید که با ادب حرمت و عزت منافات داشته باشد و هم بر درون محافظت نماید تا به چیزى نیندیشد که منافى با ادب و عزت و حرمت باشد و این عروج و نزدیکى هر چه بیشتر مى شود . محافظت او زیادتر مى شود تا آنجا که خود را در محضر حق حاضر مى بیند و مى گوید : « عالم محضر خداست ، در محضر خدا معصیت نکنید » .
پى نوشت ها :
. 1 امالى مفید ، ص 186 ، ح . 2
. 12 لا یحضره الفقیه ، ج 1 ، ص . 3
. 196 اسرار الصلاه ، ص . 4
. 26 نماز از دیدگاه قرآن و عترت ، ص . 5
. 124 فروغ کافى ، ج 3 ، ص . 6
. 267 همان .
. 7 داستان ها و حکایت هاى نماز ، ص . 8
. 239 . ک : نراقى ، معراج السعاده ، ص . 9
. 666 نقش نماز در شخصیت جوانان ، ص 38 و . 39