خانه » همه » مذهبی » نمونه ای از دفاتر محدثان: کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید

نمونه ای از دفاتر محدثان: کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید

نمونه ای از دفاتر محدثان: کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید

عدم صحت انتساب مجموع کتاب الاختصاص به دانشمند و متکلم و فقیه بلند مرتبه امامیه، شیخ مفید امر بسیار روشنی است و در این مورد کمترین تردیدی وجود ندارد. وضعیت آشفته این انتساب وسیله آقابزرگ طهرانی و دیگران مورد

14436 - نمونه ای از دفاتر محدثان: کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید

14436 - نمونه ای از دفاتر محدثان: کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید
 

 

نویسنده: حسن انصاری

 

عدم صحت انتساب مجموع کتاب الاختصاص به دانشمند و متکلم و فقیه بلند مرتبه امامیه، شیخ مفید امر بسیار روشنی است و در این مورد کمترین تردیدی وجود ندارد. وضعیت آشفته این انتساب وسیله آقابزرگ طهرانی و دیگران مورد بررسی قرار گرفته و دانشمند رجال شناس آقای سید محمدجواد شبیری هم در مقاله ای عالمانه که سالها پیش منتشر شد، اشتباه بودن این انتساب را با دلایل متقن نشان داده اند[۱]. بنابراین بحثی درباره این مسئله وجود ندارد. اما پرسش ما در این مقاله این است که اساسا این کتاب نماینده چه ژانر ادبی از نقطه نظر فن تدوین حدیث است و آیا می توان آن را یک نوشته مستقل حدیثی قلمداد کرد یا خیر؟
نظریه ما در این مقاله این است که کتاب الاختصاص اساسا کتابی مستقل نیست تا بحث در مورد نویسنده آن منطقی و ضروری باشد. این کتاب در حقیقت دفتری است متعلق به یکی از دانشمندان نسبتا کهن حدیث که در آن منتخبات حدیثی، اجزاء روایت شده و پاره ای از اصول روایت شده خود را برای بهره وری بعدی و روایت آن در کتابها و یا امالی و مجالس حدیثش نوشته است. با این توضیح که دفتر او که تنها صورت دفاتر یادداشت و مسودات حدیثی (اصول) را داشته، بعدا در حکم یک کتاب، به وسیله متأخران نام گذاری شده و نسخه های آن به تدریج دچار افتادگی های متعدد گردیده و مهمتر از آن به دلیل جدا شدن برگها و پس و پیش شدن آنها در نسخه های متأخرتر، نظم اولیه خود را از دست داده و حتی احتمالا پاره ای از مشخصات نسخه مادر و گواهی های سماع و قرائت و دیگر توضیحات موجود در دفتر اولیه را که مشخص کننده ویژگیهای مسوده گردآورنده آن بوده از دست داده است و بدین ترتیب هویت آغازین آن از دست رفته و شکل یک تألیف حدیثی به خود گرفته است. آنچه در این مقاله ارائه می شود با نتیجه گیری دوست دانشمندمان جناب آقای شبیری که کتاب اختصاص را یک تألیف مستقل به معنی شایع آن می دانند، متفاوت است. با این وصف آنطور که در دنباله مقاله می آید، یکی از بخشهای کتاب اختصاص، یعنی آنچه که ما از آن به “کتاب نخست” یاد می کنیم، تألیف اصیلی در زمینه رجال همسان کتاب رجال کشی بوده که از اهمیت زیادی برخوردار است و شایسته است که بازسازی شود و مستقلا به چاپ برسد.
ما در این مقاله نخست، اجزاء و کتابهای حدیثی مختلف را که در این مجموعه به طور کامل یا ناقص گرد هم آمده اند، بر می شماریم:
۱- کتابی از محدثی امامی و کهن درباره مدح رجال حدیث و علما و مراتب آنان. این کتاب نخستین دفتر این مجموعه است و پس از خطبه، مؤلف درباره آن می نویسد: ” هذا کتاب ألّفته وصنفته وألعجت فی جمعه وإسباغه وأقحمته فنونا من الأحادیث وعیونا من الأخبار ومحاسن من الآثار والحکایات فی معان کثیرة من مدح الرجال وفضلهم وأقدار العلماء ومراتبهم وفقههم.”
حدیث نخست این کتاب با عبارت “قال محمد بن محمد بن النعمان” آغاز می شود و مطالب مرتبط با موضوع ادامه پیدا می کند (از ص ۱ تا ۱۷). اما آنطور که در پایان مقاله خواهیم گفت این عبارت الحاقی است.
۲- از صفحه ۱۷ تا ۱۹ چند حدیث که به دلیل جا به جایی اوراق اشتباها در پی صفحه ۱۷ قرار گرفته است.
۳- ص ۱۹ دو حدیث احتمالا از کتاب بصائر الدرجات سعد بن عبد الله اشعری که به دلیل جا به جایی برگهای نسخه اولیه، اشتباها در این قسمت بازنویسی شده است (نک: پس از این).
۴- از ص ۲۰ ظاهرا مجموعه ای از احادیث شیخ صدوق و شاید یک منبع دیگر تا صفحه ۲۵ که در مواردی اسناد آن افتاده است (احتمالا وسیله کاتبان بعدی).
۵- از ص ۲۵ تا صفحه ۳۲ مجموعه ای از احادیث اخلاقی که ظاهرا همگی از یک کتاب اخذ شده و در آن کتاب ظاهرا تمامی احادیث فاقد سند بوده است.
۶- از صفحه ۳۳ جزیی موسوم به “مسائل الیهودی التی ألقاها علی النبی” که با بسم الله الرحمان الرحیم آغاز می شود و سند آن سند ویژه ای است و روشن است که در مسوده اولیه/دفتر حدیثی به عنوان یکی از مرویات و یا منتخبات نویسنده مسوده در قسمتی از دفتر حدیثی اش استنساخ شده بوده است. این متن که نمونه ای از متون گفتگوهای فرضی است که برای اهداف مذهبی به عنوان گفتگوهای پیامبر و یا امامان و به ویژه حضرت امیر با غیر مسلمانان و به طور خاص یهودیان پرداخته می شده، تا صفحه ۴۰ ادامه یافته است[۲].
۷- ص ۴۱: روایتی از ابن مبارک که از حاشیه نسخه و یا برگی دیگر به این قسمت منتقل شده است.
۸- از ص ۴۲ تا ۵۱ نسخه ای از ادبیات موسوم به مسائل عبدالله بن سلام که روایتها و نسخه های مختلفی از آن در ادبیات حدیثی اسلامی دیده می شود و همگی با اهداف مذهبی خاص پرداخته شده اند. بنابراین نسخه های شیعی و سنی مختلفی از این مسائل وجود دارد.
۹- از صفحه ۵۱ دنباله کتاب اول پی گرفته می شود. روشن است که از شماره ۲ تا ۸ در میان این دو بخش از کتاب نخست، به دلیل جا به جایی صفحات بعدها قرار گرفته است. این بخش از کتاب نخست، تا صفحه ۵۳ ادامه پیدا می کند.
۱۰- از صفحه ۵۳ روایاتی احتمالا برگرفته از شیخ صدوق تا صفحه ۵۸
۱۱- از صفحه ۵۹ تا آغاز ۶۰ روایتی از یک منبع ناشناخته
۱۲- ص ۶۰ روایتی بدون سند از یونس بن عبدالرحمان
دو مورد ۱۱ و ۱۲ معلوم نیست از چه دفاتری اخذ شده است.
۱۳- از صفحه ۶۱ تا آغاز صفحه ۸۹ باز روایاتی از کتاب نخست است.
۱۴- روایاتی از صفحه ۸۹ آغاز می شود که مرتبط با کتاب نخست نیست و به نظر می رسد همگی آنها که در مورد تواریخ و فضائل امامان و یا مسائل فقهی و مجادلات مذهبی است از یک و یا چند منبع حدیثی اخذ شده است. این روایات تا صفحه ۱۱۱ ادامه می یابد. بنابراین این بخش همگی متعلق به قسمتی از نسخه اصلی هستند که در جا به جایی برگهای نسخه اولیه، به این قسمت از کتاب اختصاص راه یافته اند.
۱۵- در صفحه ۱۱۱ عنوان ” جزء فیه اخبار من روایات اصحابنا و غیرهم ” دیده می شود که تا صفحه ۱۱۲ ادامه دارد. ظاهرا این بخش آغاز جزیی بوده که می توان احادیث پراکنده دیگر کتاب را همگی متعلق به همین بخش نسخه اولیه مربوط دانست. اما تنها همین دو نیم صفحه در این قسمت آمده و مابقی به دلیل جا به جایی صفحات، در جاهای دیگر کتاب پخش شده است.
۱۶- از صفحه ۱۱۲ تا ۱۱۶ نسخه ای است از یکی از روایات مباهله که کاملا سند آن سنی است.
۱۷- در صفحه ۱۱۶ روایتی درباره عائشه و ام سلمة به نقل از ابو العباس احمد بن یحیی ثعلب، به روایت محمد بن علی بن شاذان که تا صفحه ۱۲۱ ادامه می یابد. پس از آن هم تا صفحه ۱۲۳ روایات محمد بن علی ادامه می یابد.
۱۸- از صفحه ۱۲۳ روایاتی نقل می شود که منبع آن دقیقا معلوم نیست و مرتبط با روایات قبل هم نیست. در این مجموعه حتی نامه محمد بن ابی بکر به معاویه و پاسخ آن هم دیده می شود که بدون سند نقل شده است. روایاتی هم بدون سند پس از آن می آید. در پایان این قسمت، عبارت “الحمد لله وحده…” آمده که به روشنی گواه آن است که این قسمت بخشی از یک تکه دفتر اصلی بوده که شاید همگی آنها از یک منبع اخذ شده بوده و یا دست کم در یک قسمت از سوی نویسنده دفتر اصلی نوشته شده بوده و در پایان آن، عبارت فوق را به نشانه پایان آن قسمت آورده است (ص ۱۳۰). پس از آن دو صفحه تاریخ پیامبر تا خلفا را به صورت نقل سال حکومت و مدت آن آورده که شاید باز از تکه هایی باشد که نویسنده دفتر اصلی صرفا برای یادداشت شخصی آنها را نگاشته است. شاید هم این مورد از اضافات کاتبان و یا مالکان نسخه باشد که معمولا در پایان نسخه های خود، از صفحات سفید برای یادداشت های شخصی استفاده می کرده اند (ص ۱۳۰ و ۱۳۱).
۱۹- از صفحه ۱۳۲ تا ۱۳۵بخش احادیث وصایای پیامبر به حضرت امیر است که با سندی سنی و احتمالا مأخوذ از کتابهای شیخ صدوق روایت شده است. نمونه ای است از ادبیات وصیت نگاری پیامبر به حضرت امیر که در طول زمان نسخه ها و روایات مختلفی حسب تحولات مذهبی پیدا کرده است و هم نزد شیعیان و هم سنیان نمونه های مختلف و کوچک و بزرگ آن وجود دارد[۳]. در پایان این قسمت، آمده است: “کمل الحدیث بحمد الله ومنه”. که روشن است که پایان یک قسمت نسخه اصلی را نشان می دهد و نه آنکه این حدیث دنباله طبیعی مطالب قبلی و یا در مقدمه مطالب بعدی باشد.
۲۰- در صفحه ۱۳۶ حدیثی نقل می شود که منبع و سند آن نقل نشده است.
۲۱- در همین صفحه تا ۱۳۷ با عبارت بسم الله باز حدیث دیگری آغاز می شود که درباره مسخ است و ریشه سنی دارد.
۲۲- در صفحه ۱۳۸ نامه نگاری میان معاویه و حضرت امیر نقل می شود که باز بدون سند نقل شده است و تا صفحه ۱۴۱ ادامه دارد.
۲۳- در صفحات بعدی از صفحه ۱۴۱ تا ۱۴۳ احادیثی شیعی نقل می شود اما بدون ذکر سند و منبع.
۲۴- از صفحه ۱۴۴ تا ص ۱۶۰ متنی نقل می شود که از آن به کتاب ابن دأب (عیسی بن یزید) در فضل حضرت امیر یاد می کند و سند آن را هم نقل می کند. این متن که ظاهرا مسئولیت آن بر عهده ابو عبدالله الحسین بن الفرزدق فزاری بزّاز (مذکور در سند) قرار داده شده، شاید تنها متنی است با اهداف شیعی که به این ادیب معروف نسبت داده شده است.
۲۵- در صفحات ۱۶۰ تا ۱۶۲ بلافاصله مطالبی درباره احکام نجوم و قرانات آمده که در پایان آن آمده است که: ” قوبل ونسخ من خط ابن الحسن بن شاذان رحمه الله”. از آنجا که در سند متن ابن دأب که درست قبل از این چند صفحه آمده، نام احمد بن علی بن الحسن بن شاذان جزء افراد سند روایت متن ابن دأب ذکر شده، بنابراین این چند صفحه مربوط به احکام نجوم به احتمال قوی از پایان نسخه ای نقل شده که در آغاز آن متن ابن دأب بوده و در پایان آن هم مطالبی به خط ابن شاذان یاد شده آمده بوده و در مجموعه الاختصاص تمامی آن جزء خطی نقل شده است.
۲۶- از صفحه ۱۶۳ تا صفحه۱۸۱ متن کتابی نقل شده به نام کتاب محنة أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و با سندی که از الگوهای سند سازی ویژه احادیث شیعی کوفی منسوب به ابو اسحاق و حارث تبعیت می کند. این متن تألیف شده بر اساس پاره ای از مطالب تاریخی و مذهبی تنظیم شده که جنبه تبلیغی دارد. در آغاز این متن طولانی، در همان صفحه ۱۶۳ حدیثی نقل می شود که سند آن روشن نیست و در دنباله متن، کتاب محنة آمده است.
۲۷- در صفحات بعد هم شماری از احادیث با اهداف شیعی نقل می شود که اسناد آنها ناقص نقل شده است (از صفحه ۱۸۱ تا ۱۸۷).
۲۸- در دنباله آنها نیز شماری احادیث در موضوعات مختلف نقل می شود که ربطی به احادیث قبلی ندارد (از صفحه ۱۸۷ تا ۱۸۹).
۲۹- در صفحات ۱۸۹ تا ۱۹۱ دو روایت درباره ابوحنیفه نقل می شود.
۳۰- اما از صفحه ۱۹۱ باز دنباله متن کتاب اول نقل شده ( چنانکه از سند آن پیداست) و این بخش از کتاب اول تا صفحه ۱۹۶ ادامه پیدا می کند.
۳۱- از صفحه ۱۹۶تا صفحه ۱۹۸ احادیثی با سند نقل می شود که ظاهرا از کتابهای شیخ صدوق نقل شده است.
۳۲- در صفحه ۱۹۸یک حدیث نامرتبط با احادیث قبلی و بدون سند نقل می شود.
۳۳- در صفحات ۱۹۹ تا ۲۰۱ احادیثی ظاهرا از بصائر الدرجات نقل می شود که به احتمال قوی جای اصلی آنها در اواخر دفتر بوده اما به دلیل جا به جایی برگهای نسخه ها به این قسمت منتقل شده است (نک: پس از این).
۳۴- از صفحه ۲۰۱ تا ص ۲۰۷ باز دنباله متن کتاب نخست آمده است.
۳۵- از صفحه ۲۰۷ تا ۲۱۲ احادیثی درباره دوازده امام و نصوص نقل می شود که برخی از آنها شاید از کتابهای شیخ صدوق اخذ شده است.
۳۶- از صفحه ۲۱۳ تا ۲۱۷ احادیثی نقل می شود که در شماری از آنها نام شیخ صدوق آمده است و در موضوعات مختلف و از آن جمله موضوع امامت است.
۳۷- در صفحه ۲۱۷ سه حدیث آمده که باز منبع آنها باید بصائر الدرجات باشد (نک: پس از این). در پایان سه حدیث عبارت ” والحمد لله رب العالمین …” آمده که نشان می دهد پایان جزیی از منبع یاد شده بوده و این سه حدیث از جای خود به این قسمت از کتاب الاختصاص منتقل شده است.
۳۸- از صفحه ۲۱۸ تا صفحه ۲۶۶ شماری احادیث آمده که برخی از آنها به نقل از شیخ صدوق است و شماری زیادی از آنها نیز بدون سند است و یا منبع آنها روشن نیست و در موضوعات مختلفی است و بیشتر در زمینه موضوعات اخلاقی است.
۳۹- از پایان صفحه ۲۶۶ تا صفحه ۳۳۴ به یکباره مجموعه احادیثی درباره امامت آغاز می شود که آنطور که در پاورقی محقق کتاب هم آمده است، بیشتر آنها را در کتاب بصائر الدرجات موجود می شود یافت؛ اما به احتمال قوی این احادیث همگی متعلق به روایات سعد بن عبد الله اشعری در کتاب بصائر الدرجات اوست. البته در میان آنها احادیثی از منابع دیگر هم آمده است، اما تقریبا بیشتر آنها متکی بر روایات بصائر الدرجات است و موضوعش هم در زمینه مسائل امامت است.
۴۰- چند حدیث در صفحات ۳۳۴ و ۳۳۵ که جزء مواعظ است و منبع آنها روشن نیست.
۴۱- از صفحه ۳۳۶ به نقل از فقیه سنی اوزاعی وصایای لقمان آغاز می شود و تا صفحه ۳۴۱ ادامه می یابد.
۴۲- چند روایت در صفحات ۳۴۱ تا ۳۴۳ از منابع ناشناخته.
۴۳- از صفحه ۳۴۳ باز مجموعه روایاتی از بصائر دیده می شود و تا صفحه ۳۴۵ ادامه می یابد.
۴۴- از صفحه ۳۴۵ دو متن صفة الجنة و صفة النار سعید بن جناح نقل می شود به روایت احمد بن محمد بن عیسی و روشن است که در مجموعه الاختصاص این متن از یک دفتری نقل شده که با این سند در اختیار نویسنده بوده و آنرا به عنوان یکی از اصول روایی در دفتر خود ثبت کرده بوده است. در مورد این دو متن باید این نکته را هم اضافه کرد که در رجال نجاشی که از سعید بن جناح نام می برد (ص ۱۹۱-۱۹۲) به دو کتاب جداگانه صفة الجنة والنار و نیز کتاب قبض روح المؤمن والکافر اشاره می شود؛ در حالی که در متن موجود در کتاب الاختصاص، عنوان متن، کتاب صفة الجنة والنار معرفی شده که در آن در بخش نخست علاوه بر صفت جنت، قبض روح مؤمن هم آمده و در بخش دوم کتاب که از آن تنها به عنوان یک باب یاد شده، دو مبحث قبض روح کافر و صفت نار در کنار هم مطرح شده است. بنابراین معلوم نیست که گزارش نجاشی آیا حقیقتا به متن کنونی باز می گردد و یا آنکه متن کنونی بازنوشته دو متنی است که به سعید بن جناح نسبت داده می شده است. از دیگر سو سند نقل شده در رجال نجاشی، با سند نقل شده در دو بخش متن موجود تفاوت دارد و حتی پاره هایی از اسناد دو بخش متن موجود هم با یکدیگر سازگار نیست. به هر حال احتمال خطای نجاشی و یا منبع او در این میان بعید نیست. متن این کتاب که به روشنی مضامین آن با اهداف مذهبی ویژه پرداخته شده است، تا صفحه ۳۶۵ کتاب اختصاص ادامه می یابد.
۴۵- در دو صفحه آخر کتاب اختصاص هم در صفحات ۳۶۵ و ۳۶۶ چند حدیث بدون سند نقل می شود.
از آنچه گفتیم به خوبی پیداست که کتاب اختصاص تنها یک نمونه از دفاتری است که در آن محدثان و نویسندگان، متنهای گوناگون و یا نمونه های احادیث را از کتابهای مختلف گرد می آورده اند و پاره ای از اصول روایی و یا منتخبات و گزیده های حدیثی را به هدف نقل و روایت آنها به منظورهای مختلف در دفاتر خود می نوشته اند. البته در دورانهای کهن که اصول دقیق نقل حدیث از سوی محدثان رعایت می شد، دفاتر محدثان دفاتری شخصی قلمداد می شد که تنها نقش اصول آنها را بازی می کرد و در آن صورت همگی جزییات متونی که آنها را نقل می کردند و گواهی های سماع و قرائت را بر روی آن می نوشتند و اگر منتخباتی از اصول و دفاتر کهنتر گرد می آوردند، این منتخبات را با جزییات منابع و اسناد و گواهی آنها نقل می کردند. طبعا آنها از این دفاتر/اصول برای مجالس تحدیث و قرائت و امالی حدیث خود و یا برای تدوین کتابهای حدیثی متعلق به خودشان و ارائه متون جدید به صورتهای فنی یعنی یکی از طرق اصلی تحمل حدیث، مانند سماع و قرائت و اجازه مناوله بهره می گرفتند و بعد عموما یا اصول اولیه را معدوم می کردند و یا آنها را به صورت مناوله به شاگردانشان می دادند. اینجا البته مجال بحث در این باره نیست؛ اما کتاب الاختصاص بیشتر به دفاتر مسوده ای می ماند که عالمان دوره های بعدی یادداشتهای حدیثی و استنساخات خود را در آن می نوشته اند و تا هم اکنون نیز در میان عالمان، سنت این گونه دفاتر که در حقیقت مسودات آنان است و شکل جنگ مانند دارد، باقی است. بدین ترتیب تحقیق در مورد اینکه نویسنده همه این متن چه کسی است، بیهوده است، برای آنکه این متن بیش از آنکه یک کتاب باشد، یک مجموعه جنگ مانند است که احتمالا در طول زمان هم وسیله کاتبان بعدی اضافاتی در آن داخل شده است. اما همانطور که مکرر در این مقاله اشاره کردیم، این متن به دلیل آنکه ظاهرا نسخه اصلی و مادر نسخه های بعد آن دچار افتادگی اوراق و پراکندگی و بی نظمی شده، به تدریج اوراق نسخه جا به جا شده و از اینرو بخشهای مختلف آن با یکدیگر آمیخته شده است. جالب این است که بدانیم به گواهی آقا بزرگ پاره ای از نسخه های کتاب اختصاص از لحاظ ترتیب با یکدیگر متفاوت بوده و این نظر ما را مبنی بر به هم خوردگی اوراق نسخه های اختصاص تأیید می کند (نک: آقابزرگ، الذریعة، ۱۵/۳۸۶-۳۸۷ ).
در این میان دو بخش این متن اهمیت دارد: یکی قسمت نقلهای این کتاب از روایات سعد اشعری و دیگری قسمت اصلی کتاب که اختصاص با آن آغاز می شود، یعنی کتابی که درست خطبه آن، مقدمه متن موجود تصور می شود. این کتاب که چنانکه گفتیم، تکه های مختلف آن در بخشهای مختلف کتاب الاختصاص پراکنده شده و البته در الاختصاص همه آن هم نقل نشده، کتابی بوده است جامع احادیث و حکایات و اخبار درباره “مدح الرجال وفضلهم وأقدار العلماء ومراتبهم وفقههم” که ما به درستی نمی دانیم، نام آن کتاب چه بوده است. این احتمال هست که عنوان الاختصاص تنها شامل این کتاب بوده که در آغاز دفتر موجود قرار گرفته بوده و بعد از آن کسی که متن کتاب کنونی را گردآورده، در کنار آن کتاب اختصاص، متنها و گزیده های دیگر را برای استفاده شخصی کنار آن قرار داده بوده است، اما کما اینکه گفتیم، به دلیل به هم خوردن اوراق، بخشهای مختلف کتاب نخست با بخشهای دیگر دفتر جنگ مانند کنونی به هم آمیخته است. با توجه به اسناد این متن که از آن به عنوان متن اول نام بردیم نویسنده کسی بوده است معاصر شیخ مفید و تا اندازه ای پیرتر از او که کتابی بسان معرفة الرجال کشی نوشته بوده است. نظم منطقی متن اول و دقیق بودن اسناد آن (جز در مواردی که احتمالا ریشه در مشکلات نسخه ای دارد) به خوبی گواه آن است که ما در اینجا با یک کتاب خاص و در موضوع ویژه روبرو هستیم که هم خطبه داشته و هم علاوه بر حدیث گاهی شامل توضیحات خود نویسنده هم بوده است. تشخیص هویت نویسنده بر اساس اسناد موجود البته کار ساده ای نیست؛ در مورد متن اول، این احتمال هست که تألیف ابوعلی احمد بن الحسین بن أحمد بن عمران باشد، که معمولا او را مؤلف کتاب اصلی اختصاص فرض می کنند (نک: الذریعة،۱/۳۵۸ تا ۳۶۰ ؛ ۱۵/۳۸۶-۳۸۷) و شیخ مفید را به عنوان کسی که کتاب او را مختصر کرده بوده است. بعید نیست که اصلا همو نویسنده متن نخست بوده و در این صورت باید گفت که وی معاصر بزرگتر شیخ مفید بوده و از برخی مشایخ او حدیث شنیده بوده است. به هرحال، نام “محمد بن محمد بن النعمان” در سند آغازین کتاب الاختصاص الحاقی است.
بر اساس ادعای شایع، کتاب اختصاص تألیف شیخ مفید فرض شده و حتی آن را عین العیون والمحاسن نیز فرض کرده اند. یکی به این دلیل که درست پس از آغاز خطبه، نام شیخ مفید به عنوان آغاز کننده سند حدیث می آید و این با سبک کتابهای حدیثی و نام بردن از نویسنده متن در آغاز سند نخستین سازگار است. دیگر این نکته که متن کتاب اختصاص در نسخه های آن به شیخ مفید نسبت داده شده است. و از همه مهمتر اینکه در خطبه کتاب به گونه ای عبارتی پرداخته شده که می تواند با عنوان کتاب العیون والمحاسن که می دانیم تألیف شیخ مفید بوده، سازگار است: نقلهای متعددی از کتاب العیون والمحاسن شیخ مفید در دست است[۴]؛ و مهمتر از آن بخشهایی از کتاب الفصول المختارة است که می دانیم آن بخشها از کتاب العیون والمحاسن اخذ شده بوده است. این نکته را همینجا تذکر دهم که الفصول المختارة که گردآمده شریف مرتضی است، تنها برگرفته از متن العیون والمحاسن شیخ مفید نبوده، بلکه برگزیده های العیون والمحاسن تنها بخشهایی از کتاب الفصول المختارة را تشکیل می داده و ما بقی آن کتاب، نقلهایی از مجالس و حکایات شیخ مفید بوده که شریف مرتضی آنها را از منبع / منابع دیگر و شاید مستقیما از مجالس کلامی شیخ مفید اخذ و در الفصول المختارة درج کرده بوده است. این مطلب کاملا از مقدمه شریف مرتضی بر کتاب الفصول المختارة بر می آید (ص ۱۶). در رجال نجاشی، علاوه بر نام بردن از اصل کتاب العیون والمحاسن، بلافاصله از کتاب الفصول المختارة به عنوان یکی دیگر از تألیفات شیخ مفید نام برده شده است (رجال نجاشی، ص ۳۹۹)، چرا که آن دو کتاب با یکدیگر تفاوت زیادی داشته و در حالی که یکی مستقیما تألیف شیخ مفید بوده، دیگری با تفاوت زیادی در مطالب، گردآمده ای از مجالس مفید و نیز بخشهایی از العیون والمحاسن بوده است. این در حالی است که اگر تنها الفصول المختارة یک منتخب صرف از کتاب العیون والمحاسن و به کوشش شریف مرتضی بود، دلیلی برای یادکرد آن به عنوان اثری مستقل و آن هم در میان تألیفات شیخ مفید وجود نداشت. حال باید گفت که بخشی از حکایات مناظرات مذهبی که در متن العیون والمحاسن، به نقل از اصحاب امامان آمده از لحاظ موضوع کاملا با آنچه که در مقدمه متن اول ما به عنوان موضوع کتاب مطرح می شود، سازگار است. اما در متن اول روایت از جعفر بن الحسین المؤمن (د. ۳۴۰ق) به طور مکرر دیده می شود که امکان روایت مستقیم از او برای شیخ مفید وجود نداشته است. بنابراین به این دلیل و دلایل دیگر انتساب کتاب نخست در مجموعه اختصاص به شیخ مفید منتفی است.

پی‌نوشت‌ها:

[۱] با تشکر از دانشمند محترم آقای علی بهرامیان که آن مقاله را برای نویسنده این سطور ارسال کردند.
[۲] برای نسخه و روایتی دیگر از این متن، نک: الامالی، صدوق، ص ۲۶۲ به بعد؛ الخصال، ص ۳۵۵
[۳] برای سند این روایت در کتابهای شیخ صدوق، نک: علل الشرایع، ۲/۵۱۴؛ فقیه، ۳/۵۵۱؛ امالی، ص ۶۶۲ ؛ برای نمونه ای از این وصیتها، نک: طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۳۳ به بعد
[۴] برای نقلهایی از کتاب العیون والمحاسن، نک: السرائر ابن ادریس، ۳/ ص ۶۴۸ به بعد؛ المناقب ابن شهر آشوب، ۱/۲۱۲، ۲/۷۹؛ الطرائف، ص ۲۶ ؛ نیز نک: فرج المهموم، ص ۴۲؛ نیز: غرر الأخبار دیلمی که اخیرا به چاپ رسیده است.

منبع مقاله :
http://ansari.kateban.com/

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد