خانه » همه » مذهبی » نمونه زندگي ساده با کمال زهد

نمونه زندگي ساده با کمال زهد

نمونه زندگي ساده با کمال زهد

آيت الله مرتضي مقتدايي ازعلماي قديمي اصفهان است که به سبب شناخت از شهيد اشرفي اصفهاني درآن ديار وسيزده سال بعددرقم، به نکات تاريخي جالبي درخصوص ايشان اشاره مي کند.درميان اشخاص وصاحب نظراني که به مناسبت تهيه اين ويژه نامه با ايشان گفت و گو کرديم، آيت الله مقتدايي يکي از کساني بود که به نقش شهيد محراب درماجراي مرجعيت آيت الله بروجردي وحضرت امام درقم ونيزمعرفي رهبر وبنيان گذار جمهوري اسلامي به مردم کرمانشاه به خوبي اشاره کرد.

b877401d ed31 4c37 97db 57fc94f1dcf3 - نمونه زندگي ساده با کمال زهد

0019232 - نمونه زندگي ساده با کمال زهد
نمونه زندگي ساده با کمال زهد

 

 

گفتگو با آيت الله مرتضي مقتدايي

درآمد
 

آيت الله مرتضي مقتدايي ازعلماي قديمي اصفهان است که به سبب شناخت از شهيد اشرفي اصفهاني درآن ديار وسيزده سال بعددرقم، به نکات تاريخي جالبي درخصوص ايشان اشاره مي کند.درميان اشخاص وصاحب نظراني که به مناسبت تهيه اين ويژه نامه با ايشان گفت و گو کرديم، آيت الله مقتدايي يکي از کساني بود که به نقش شهيد محراب درماجراي مرجعيت آيت الله بروجردي وحضرت امام درقم ونيزمعرفي رهبر وبنيان گذار جمهوري اسلامي به مردم کرمانشاه به خوبي اشاره کرد.

شنيده ايم که نخستين بارازطريق مرحوم پدرتان با شهيد اشرفي اصفهاني ديدار کرديد….
 

بله، اولين آشنايي من با شهيد اشرفي اصفهاني به ده سالگي ام برمي گرددکه به همراه پدرم-مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمود مقتدايي -ازاصفهان به قم، به حجره ايشان درمدرسه فيضيه،واردشديم با توجه به دوستي ورفاقت قبلي مرحوم پدرم با ايشان، ما،به مسافرت نرفتيم ومستقيم به حجره ايشان وارد شديم ودوهفته ميهمان شان بوديم.
شهيد اشرفي اصفهاني يکي ازعلماي بزرگ وازمدرسين به نام و معروف حوزه علميه قم بودند. ايشان مراتب بالايي ازعلم،زهد وتقوا رادرخود جمع کرده بودند وعلاوه برکسب مراتب بالاي علمي، يک معلم اخلاق نيز بودند که زندگي شان ازابتدا با ساده زيستي وزهد آميخته بود.

آن سفر درچه سالي صورت گرفت؟
 

درسال 1324-من متولد سال 1314 هستم-که درآن موقع مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني هنوز درقيد حيات بودند ومرجع تقليد کل بودند وتقريباً همه جهان تشيع ازايشان تقليد مي کردند.درآن زمان، آيت الله بروجردي بعدازاين که ازنجف تشريف آوردند،در بروجرد تدريس مي کردند که عده اي ازعلما ازجمله امام خميني- رضوان الله تعالي عليه- ازايشان دعوت کردند تا به قم بيايند.درآن جا بمانند.نظر علماي قم براين بود که وجود ايشان درقم، باعث ترويج ورونق اسلامي وحوزه علميه اين شهرخواهد شد. آيت الله بروجردي قبول کردند، ولي ترديدداشتند .من مطمئن هستم يکي ازدلايلي که موجب تصميم جدي ايشان براي ماندن در قم شد، حضورمرحوم اشرفي اصفهاني و بعضي از دوستان، درکنار آيت الله بروجردي بود.

لطفاً درباره اين موضوع ودلايل آن بيش تر توضيح دهيد.
 

درآن زمان مرحوم آيت لله بروجردي هنوز به مرجعيت نرسيده بودند وجايگاهي مانند ديگر بزرگان وعلماي قم داشتند.مرحوم آيت الله العظمي صدر- پدرامام موسي صدر- با احترام وازروي بزرگواري وتقوايي که داشتند، جاي نمازخودشان درصحن مطهر حضرت معصومه(س)،رابراي امامت،به آيت الله بروجردي واگذار کرده بودند.درصحن آينه،روبه روي ايوان، دري قراردارد که به طرف خيابان باز مي شود ودرآن جا ساعتي هست که آيت الله بروجردي زيراين ساعت نماز جماعت مي خواندند. يادم مي آيد درآن دوهفته اي که مادرقم بوديم، آيت الله اشرفي اصفهاني، با چند نفرازدوستان وهم بحثي هاي شان، ازجمله مرحوم آقاي حاج شيخ علي قديري- پدر آقاي قديري که چند سال قبل مرحوم شدند-وشيخ عبدالجواد جبل عاملي که اهل سده بودند، وهر کدام از فحول وعلماي برجسته وازمدرسين قم وملازمان آيت الله بروجردي شده بودند، اول مغرب به مدرسه فيضيه مي آمدندودرنماز آيت الله بروجردي شرکت مي کردند ودرصف اول نماز مي نشستند.پدرمن هم که با شهيد اشرفي اصفهاني آشنا بودند، همراه با اين آقايان مي آمدند.من نيز که بچه بودم، به همراه پدرم مي آمدم ودرمدتي که ما آن جا بوديم، مي ديديم که بدون استثناء،هرشب در نماز جماعت آيت الله بروجردي حضورپيدا مي کردند.
درهمان صحن- قسمتي که از سه راه موزه وارد مي شود-مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي نماز مي خواندند ومرحوم آيت الله خوانساري بزرگ نيز درقسمت پايين صحن،ازدري که ازسمت مدرسه فيضيه وارد صحن مي شود،نماز مي خواندند.يعني هنگام مغرب وعشاء، دراين صحن مطهر، سه نماز جماعت خوانده مي شد، ولي نماز مرحوم آيت الله بروجردي عظمت بيشتري داشت .بزرگان، علما،طلاب وافرادي مانند شهيد اشرفي اصفهاني، مرحوم جبل عاملي ومرحوم قديري درصف اول نماز جماعت ايشان حاضر مي شدند.اين چند نفرپس از نماز جماعت،آيت الله بروجردي راتا درمنزل بدرقه مي کردند که گاهي اوقات، افراد ديگري هم آن ها را همراهي مي کردند.پس ازپايان نماز، بعضي ازمردم، براي دست بوسي، مي آمدندووقتي مي ديدند افرادي وزين، همراه آيت الله بروجردي هستند، آن ها را تا گذرخان همراهي مي کردند. پس ازگذرخان، سه راهي قرارداشت که نرسيده به مسجد فاطميه وقبل از آن يعني حمام اتابکي ،کوچه بن بستي بود که منزل مرحوم بروجردي درآن جا قرارداشت.اين آقايان،هرشب ايشان را تا درمنزل بدرقه مي کردند که اين امر،خيلي برروحيه آيت الله بروجردي تأثير مي گذاشت و اين مسأئل درتصميم گيري جدي ايشان،براي ماندن درقم، نقش داشت.

ازصحبت هاي شما اين گونه برمي آيد که شهيد اشرفي اصفهاني ودوستان ايشان، درماندن آيت الله بروجردي درقم، وتاحدودي تثبيت مرجعيت شان، نقش داشته اند.
 

حضور شخصيت هايي مانند شهيد اشرفي اصفهاني،درمجلس درس ونماز جماعت آيت الله بروجردي، انگيزه اي بود تاطلاب بيش تري دردرس معظم له شرکت کنند واين که هرشب ايشان را تا درمنزل بدرقه مي کردند، ازاهميت خاصي برخوردار بودوتأثير زيادي برمردم داشت.
درهمان مدتي که ما ميهمان شهيد اشرفي اصفهاني بوديم، آيت الله بروجردي وعده کردند وبه بازديد پدر من درهمان حجره شهيد اشرفي اصفهاني درمدرسه فيضيه آمدند وبه احترام اين که پدرم ازبستگان مرحوم کلباسي- مرحوم ميرزا ابوالمعالي کلباسي،استاد آيت الله بروجردي دراصفهان -هستند، شرح مفصلي ازحالات،زهد،تقوا ومراتب علمي مرحوم کلباسي را بيان کردند. اين مسائلي که عنوان کردم، و اقدامات شهيد اشرفي اصفهاني، نقش بسيار سازنده اي درماندن آيت الله بروجردي درقم ومرجعيت ايشان،بعدازفوت مرحوم اصفهاني داشت،شهيد اشرفي اصفهاني،ازنظر علمي وتقوايي، ازشخصيت هاي به نام حوزه بودند.
پس ازمدتي که از حضور آيت الله بروجردي درقم گذشت وتقريباً مرجعيت ايشان تثبيت شد، از گوشه وکنار انتظار داشتند که ايشان به حوزه هاي شهرستان ها هم توجه ويژه اي بکنند که از جمله آن ها کرمانشاه بود.مثلاً آيت الله بروجردي،مرحوم آيت الله سيد احمد خوانساري را که از علماي قم بودند، به حوزه علميه تهران فرستادند تابه آن جا رونق ببخشند.ايشان هم، اين کاررا کردند وتا پايان عمرشريف شان در تهران ماندند. آيت الله بروجردي،شهيد اشرفي اصفهاني ويکي دگير از علماي اصفهان به نام جاج آقا امام سدهي را هم به کرمانشاه فرستادند.ازآن جا که کرمانشاه، منطقه اي حساس وعالم خيز و مورد توجه وعنايت بود، در آن جا وجود يک حوزه قوي و مقتدر، با علمايي برجسته، احساس مي شد. لذا، آيت الله بروجردي تصميم گرفتند اين دو بزرگواررابه کرمانشاه بفرستند.البته آقاي قديري نيز همراه ايشان بودند، ولي خيلي زود برگشتند.حاج آقا امام هم،چند سالي ماندند وبرگشتند، وتنها کسي که استقامت کردوتاآخرحيات شريف ومبارکش درکرمانشاه ماند،حاج آقا عطا اشرفي بود.

چگونه شد که ايشان درآن جا ماندند؟
 

علتي که باعث شد ايشان تاآخر عمردرکرمانشاه بمانند، ويژگي اخلاقي شان بود که از روحياتي گرم وصميمي برخوردار بودند.با وجوداين که ايشان فردي عالم وازجايگاه اجتماعي خاصي برخوردار بودند، با افراد ، خيلي عادي وساده، ارتباط برقرار مي کردند. واصلاً اين اموردربرخورد ايشان نقشي نداشت. تا وقتي که من خدمت ايشان رسيدم، با توجه به اين که سني از آن بزرگوار گذشته بود،درهمان حجره ،به صورت مجردي،زندگي ساده داشتند.مثلاً هنگام ظهر،يک غذاي حاضري، شامل نان خشک ودوغ را با يک قاشق چوبي، ميل مي کردند.ايشان خيلي ساده وبا کمال زهد زندگي مي کردند.
يادم هست که شب ها براي زيارت حضرت معصومه(س)، به حرم مشرف مي شدند.حالت زهد وانس تقوا داشتند.اين خصوصيات اخلاقي شهيد اشرفي،باعث گرايش واحترام مردم به معظم له مي شد.اجتماع مسجد ايشان،ازکيفيت خوبي برخورداربود.اين که مردم حضور پيدا کنند وازمسائل ديني واخلاقي استفاده کنند وبتوانند درارشاد وهدايت آن ها نقش داشته باشند را بالاترين وظيفه خودشان مي دانستند،لذا تا آخرعمردرکرمانشاه ماندند وهمين نفوذ مردمي ايشان درکرمانشاه واين که مردم با علاقه، انس وعشق گرد ايشان جمع مي شدند،باعث آغاز يک حرکت انقلابي،بعداز پيروزي انقلاب،درکرمانشاه شد.
هنگامي که شهيد اشرفي درقم حضورداشتند،ازعلاقه مندان به حضرت امام (ره) بودند وبا ايشان،انس ودوستي ورفاقت داشتند.پس ازفوت آيت الله بروجردي وشروع نهضت امام (ره)،يکي ازکساني که با عشق وعلاقه همراه امام (ره) بود وحرکت ونهضت ايشان را تأييد مي کرد وبه آن معتقد بود، شهيد اشرفي اصفهاني بود.درمقابل هم، امام -رضوان الله تعالي عليه- نسبت به ايشان، احترام فوق العاده اي قائل بودند. مثلاً هرگاه ايشان مي خواستند به تهران بيايند،بحث وقت گرفتن ازدفتر امام (ره) مطرح نبود وهر موقع که مي خواستند، مي توانستند، بدون اطلاع قبلي، خدمت امام برسند وامام (ره) هم مي پذيرفتند ونسبت به ايشان علاقه مندبودند.شهيد اشرفي هم نهضت راترويج مي کردند. همين تعامل وانسي که ميان امام و ايشان بود، باعث شد که آيت الله اشرفي اصفهاني درکرمانشاه هم داراي نفوذ معنوي باشند. ومردم به ايشان علاقه واعتماد داشته باشند. وايشان توانستند مردم را درمسير انقلاب حرکت دهند.
به علاوه، ايشان مردم را هم جذب امام (ره) مي کردند، البته جداي از اين شخص بزرگوار حضرت امام نيزجذابيت زيادي داشتند.
بله، آقاي اشرفي، امام را به عنوان يک مرجع تقليد معرفي کرده بودند وآنها هم مقلد حضرت امام بودند. زماني که قضيه جبهه وجنگ پيش آمد، ايشان با خلوص وتقوايي که داشتند، تشخيص دادند که اين،جنگ حق وباطل است وشرکت درآن را يک تکليف الهي مي دانستند. حضور چنين شخصيتي، با بيش ازهشتاد سال سن درميان رزمندگان اسلام،تأثيربه سزايي درروحيه آنان داشت.اومعتقد بود من بايد بروم درکنار اين رزمندگان بنشينم واگر توانستم اسلحه به دست بگيريم وبجنگم؛وگرنه، همين روحيه دادن به رزمندگان باعث تشويق آنان است.تا جبهه ها را با قدرت وشجاعت حفظ کنند.اين طوربود که ايشان، چندين مرتبه درجبهه هاحضور پيداکردند.

از نظر شما، شهيد اشرفي اصفهاني داراي چه جايگاه علمي اي بودند؟
 

ايشان،تأليفاتي دارند که همه، جنبه علمي واخلاقي دارد. وطلاب ومدرسين مي توانند ازآن ها استفاده کنند.آقاي اشرفي، واقعاً يک مدرس اخلاق است ومردم عادي هم مي توانند ازفرمايش هاي ايشان، که تمام کلمات شان دراعماق وجود هر انساني تأثير مي گذارد، استفاده کنند.

نمونه هايي از تقواي ايشان را هم بيان کنيد.
 

ايشان، زهد وتقواي بالايي داشتند ساده زيست بودند که همه اين ها موجب ترويج اسلام وارشاد و هدايت مردم مي شد. ازنظرانقلابي هم ،معتقد به امام وراه ونهضت امام بودند. چينين شخصيتي،از نظرعلمي،تقوايي وعملي، شايستگي شهادت را داشت وبه حق،ايشان اگر دربسترفوت مي کرد، برايش کم وناچيز بود.

بيان شما، ازنحوه به شهادت رسيدن ايشان چيست؟
 

فوزي، بالاتر از به شهادت رسيدن درجمعه، درحال طهارت ، باوضو، درآستانه خواندن خطبه هاي نماز جمعه وحضور درمحراب، نيست.همان طور که وجود مبارک اميرالمؤمنين (ع)،درمحراب شهادت، فرمودند”فزت ورب الکعبه”وآن فوز، رستگاري واوج سعادت، وهمين بود که شامل حال ايشان شد.براي ايشان، يک فوز عظيم بود وازطرفي هم يک رسوايي براي دشمن وقاتلان ايشان؛ آن فريب خورده هايي که دنيا وآخرت خودشان راتباه کرده بودند؛ جبهه منافقين خلق که دست خودشان را به خون چنين بزرگواري آلوده کردند.همين خون ها بود که باعث از هم پاشيدگي وذلت آن هاشد. همان هايي که ادعاي آزادي،خدمت به خلق وامثال اين ها را داشتند،به جايي رسيدند که زير پرچم صدام قرارگرفتند که بدترين ذلت براي شان بود؛ درنتيجه، همين خون ها بود که باعث از بين رفتن آن ها شد.اين عاقبت دنياي آن ها بود، درآخرت هم اين ها هم تراز يزيد،شمروديگر تيره روزان کربلا هستند.

شما پس ازديدار سال 1324ملاقات ديگري هم با شهيد اشرفي داشتيد؟
 

چرا، گاهي خدمت ايشان مي رسيدم که خيلي محدود بود.مثلاً يک نوبت که به قم تشريف آورده بودند، خدمت ايشان رسيدم.

در دوران طلبگي با ايشان برخوردي نداشتيد؟
 

خير،قسمتي از”کفايه “رانزد مرحوم شيخ عبدالجواد جبل عاملي درقم خوانديم.خدمت مرحوم شيخ علي قديري که ايشان هم درقم بودند،زياد مي رسيديم وجلسات متعددي با ايشان داشتيم که بعد، زماني که به اصفهان رفتند هم گاهي خدمت ايشان مي رسيدم ودرجلسات مان ذکرخيري هم از شهيد اشرفي اصفهاني مي شد.

ظاهراً آقاي جبل عاملي، پس ازشهادت شهيد محراب، مدتي درقيد حيات بوده اند، آقاي قديري چطور؟
 

بله، آقاي قديري هم زنده بودند.

با آن ها درباره شهيد محراب چه صحبت هايي مي کرديد؟
 

راجع به حالت ساده زيستي وتقوا، هم چنين انس ودوستي اي که داشتند، صحبت مي شد.مثلاً نقل مي کردند که شهيد در جلسات دوستانه اي که با هم داشته اند، مطايبه وشوخي را ، خيلي لطيف وسنگين ارائه مي کرده اند.

يعني شهيد اهل مطايبه بودند؟
 

بله،اهل مطايبه هم بودندودرجلساتي دورهم جمع مي شده اند .آقاي جبل عاملي نقل مي کردند وقتي خدمت شان مي رسيدم، با يک سماور زغالي کوچک اصفهاني چاي درست مي کردندوروش شان هم اين بود که قسمتي از استکان را نبات مي ريختند ومي گفتند چاي بايد داغ باشد، به طوري که وقتي روي نبات ريخته مي شود،خرد شودوصدا بدهد.خداوند روح همه آن ها را شاد کندوبه ما توفيق بدهد تاراه آن ها را ادامه بدهيم.

شما درکرمانشاه خدمت ايشان نرسيديد؟
 

نه،بعدازانقلاب تابعداز شهادت ايشان، من به کرمانشاه نرفتم.زماني که دردستگاه قضايي بودم، چند سفربراي رسيدگي به مسائل قضايي به آن منطقه کرديم که اين سفرهاپس ازشهادت ايشان بود.هر دفعه که به منزل شهيد اشرفي اصفهاني مي رفتيم، کتاب خانه وحتي لباسي که هنگام شهادت به تن داشتند، درآن جابود واين ها باعث تأثر وتأسف مامي شد.

سؤال آخر اين که شهيد به جذبه داشتن مشهوربودند، دراين باره هم توضيح دهيد.
 

ايشان حالات انسي داشتند که دربرخورد با افراد، به گونه اي رفتار مي کردند که گويي سال هاست که همديگررامي شناسندوبا هم آشنا هستند.طوري برخورد مي کردند که هر کسي براي اولين باربا شهيد اشرفي روبه رومي شد،مجذوب ايشان مي شد.دربرخورد با جوان ها ، با اين که تفاوت سني شان با آنها زياد بود،
آن ها را مانند فرزند خودشان مي دانستند ودرظاهر هيچ فرقي نمي گذاشتند.لذا، جوان ها هم نسبت به ايشان اظهار علاقه مي کردندوجذب ايشان مي شدند که همين باعث مي شدرفتار وروش ايشان تأثير گذار باشدوجمله اي که مي گفتند،اين کلام درقلب واعماق وجود آن ها نفوذ مي کرد. درروايات آمده است که اگر موعظه ايشان چيزي بود که خودشان هم به آن عمل مي کردند وچهره ووجنات ايشان نشان مي داد که خودشان واقعاً نيز اهل عمل هستند وهمين ها باعث مي شدکه تأثيرگذار باشند؛ تأثير گذاري اي که دراز مدت بود، نه اين که براي يکي، دوساعت باشد وبراي افراد، حالتي ايجاد مي شدکه اين کلام درذهن وقلب شان باقي مي ماند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 44

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد