نمونه هاي از خدمت به تنگ دستان
بخش يازدهم
پيامبرانِ الهي و امامان معصوم عليهم السلام دل سوزترين و خدمت گزارترين انسان ها به جوامع بشري بوده اند. براي هدايت مردم خود را دچار مشكلات طاقت فرسا مي كردند و وقتي با عدم پوزش دعوت حق مواجه مي شدند، براي گمراهي مردم بسيار تأسف مي خوردند. قرآن كريم درباره ي اين موضوع خطاب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
( لَعَلَّكَ بَخِعٌ نَفسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤمِنِينَ)؛(1)
شايد تو خود را از اينكه مردم ايمان نمي آورند، هلاك كني!
و در جاي ديگري خطاب به مردم فرموده است:
( لَقَد جَاءَكُم رَسُولٌ مِّن أَنفُسِكُم عَزِيزٌ عَلَيهِ مَا عَنِتُّم حَرِيصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنيِنَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ)َ ؛(2)
براي شما پيامبري آمد از خودتان كه رنج شما بر او دشوار و او حريص است بر هدايت شما و با مؤمنان دل سوز و مهربان است.
از نظر مادي نيز رسولان الهي و امامان معصوم عليهم السلام بيشترين كمك را به افراد فقير مي كرده اند. ايثارگري اميرالمؤمنين و خانواده اش عليهم السلام براي يتيم، مسكين، و اسير كه خداوند متعال سوره ي (هَل أَتي) را در تجليل از اين كار فرستاد، نمونه اي از اين تعهدها و دل سوزي هاست.
در روايات به اين امر بسيار تأكيد شده تا آن جا كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است: « مَن أصبَحً لا يَهتُمّ بأُمُورِ المُسلِمينَ فَلَيسَ بِمُسلِم؛(3) كسي كه هر روز به امور مسلمانان همت نگمارد، مسلمان نيست».
پس از پيامبران و ائمه عليهم السلام عالمان دين سودمندترين و دل سوزترين انسان ها بوده اند. آنها از نظر مادي و معنوي فوق العاده در اين راه مي كوشيده و سختي مي ديده اند در طريق بي نياز كردن مردم از فقر فرهنگي و اقتصادي، زنده كردن ارزش هاي والاي الهي، رنج ها را به جان مي خريده اند.
امام خميني
يكي از نزديكان امام خميني قدس سره مي گويد:
واقعاً امام براي مردم مي سوختند و مانند پدري مهربان هميشه براي فرزندان خود سعادت آرزو مي كردند. بارها در كنار تلويزيون هنگام مشاهده ي صحنه هاي دلخراش فقر و محروميت گريه كردند. بعضي روزهاي اول انقلاب و زماني كه امام در قم بودند متجاوز از شش ساعت با مردم ديدار مي كردند و هيچ گاه از ملاقات با مردم ابراز نگراني و خستگي نمي كردند.
هميشه امام در ملاقات هاي خود با مسئولان سفارش مي كردند كه شما بايد خدمت گزار مردم باشيد. به اعضاي دفتر اخطار مي كردند كه مبادا با مردم بدرفتاري شود و شما حق نداريد جلوي مردم را بگيريد … . آن قدر روح مردمي داشت كه با همه ي گرفتاري ها و مسئوليت ها گاهي افرادي از دعواي خانوادگي و مانند آن سخن مي گفتند.(4)
يكي از همراهان امام در نجف مي گويد:
هنگامي كه امام براي حرم يا كاري ديگر از خانه خارج مي شد گاهي مي فرمودند: آقاي فلاني شما براي فلان شخص يك عبا بخريد. در خيابان و حرم مواظب بودند كه اگر طلبه اي وضع خوبي نداشت، دستور مي دادند كه براي او عبا بخرند.(5)
و در ديدار با گروهي از محرومين در 16/1/60 اظهار داشتند:
اين انقلاب مهم اسلامي رهين كوشش هاي اين طبقه است: طبقه ي محروم، طبقه گودنشين، طبقه اي كه اين نهضت را به ثمر رساند و توقعي هم نداشت. من شما طبقه ي گودنشينان را از آن كاخ نشينان بالاتر مي دانم، اگر آنها لايق باشند كه با شما مقايسه شوند.
عتاب استاد
سيد جواد عاملي فقيه معروف و صاحب مفتاح الكرامه شب مشغول صرف شام بود که صداي در را شنيد. وقتي كه فهميد پيش خدمت استادش سيد مهدي بحرالعلوم رحمه الله دمِ در است با عجله به طرف او دويد. پيش خدمت گفت: « حضرت استاد شما را الآن احضار كرده است، شام جلوي ايشان حاضر است اما دست به سفره نخواهد برد تا شما برويد».
جاي معطلي نبود. سيد جواد بدون آن كه غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به خانه ي سيدبحرالعلوم رفت. تا چشم استاد به سيدجواد افتاد، با خشم و تندي بي سابقه اي گفت: « سيدجواد! از خدا نمي ترسي، از خدا شرم نداري؟!» سيد جواد غرق حيرت شد كه چه حادثه اي رخ داده، تاكنون سابقه نداشته است اين چنين مورد عتاب قرار بگيرد. پرسيد: « ممكن است حضرت استاد بفرمايند تقصير اين جانب چه بوده است؟»
– هفت شبانه روز است فلان شخص همسايه ات و عائله اش گندم و برنج ندارند. در اين مدت، از بقال سركوچه خرماي زاهدي نسيه كرده و با آن به سر برده اند. امروز كه رفته تا باز خرما بگيرد، قبل از آن كه اظهار كند، بقال گفته است نسيه ي شما زياد شده است. او هم بعد از شنيدن اين جمله خجالت كشيده تقاضاي نسيه كند، دست خالي به خانه برگشته است و امشب خودش و عائله اش بي شام مانده اند.
– به خدا قسم، من از اين ماجرا بي خبر بودم، اگر مي دانستم به احوالش رسيدگي مي كردم.
– همه ي داد و فريادهاي من براي اين است كه تو چرا از احوال همسايه ات بي خبري؟ اگر با خبر بودي و اقدام نمي كردي كه تو اصلاً مسلمان نبودي.
– مي فرماييد چه كنم؟
-پيش خدمتِ من، اين سيني بزرگ غذا را بر مي دارد، همراه هم تا دمِ درِ منزل آن مرد برويد. دم در پيش خدمت بر گردد و تو در بزن و از او خواهش كن كه امشب با هم شام صرف كنيد. اين پول را هم بگير و زير فرش يا بورياي خانه اش بگذار، و از اين كه درباره ي او كه همسايه ي توست كوتاهي كرده اي، معذرت بخواه. مجمعه را همان جا بگذار و برگرد. من اين جا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردي و خبر آن مرد مؤمن را برايم بياوري.
پيش خدمت، سيني غذا را برداشت و همراه سيدجواد روانه شد. دم در پيش خدمت برگشت و سيدجواد پس از كسب اجازه وارد شد. صاحب خانه پس از استماع معذرت خواهي سيد جواد و خواهش او دست به سفره برد. لقمه اي خورد و غذا را مطبوع يافت. حس كرد كه اين غذا دست پخت عرب نيست. فوراً دست كشيد و گفت: « اين غذا دست پخت عرب نيست؛ بنابراين از خانه ي شما نيامده تا نگويي اين غذا از كجاست من دست دراز نخواهم كرد».
سيد جواد هر چه اصرار كرد كه تو غذا بخور، چه كار داري كه اين غذا از خانه ي كي ترتيب داده شده است آن مرد قبول نكرد و گفت: « تا نگويي دست دراز نخواهم كرد». سيد جواد چاره اي نديد، ماجرا را از اول تا آخر نقل كرد. آن مرد بعد از شنيدن ماجرا غذا را تناول كرد؛ اما سخت در شگفت مانده بود. مي گفت: « من راز خودم را به احدي نگفتم، از نزديك ترين همسايگانم پنهان داشته ام، نمي دانم سيد از كجا مطلع شده است!»
سرِّ خدا كه عارف سالك به كس نگفت *** در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد؟!(6)(حافظ)
ابن فهد حلي
از حاج مولي محمدصالح برغاني نقل شده است:
پدرم گفت: در خواب ديدم پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نشسته است و علما در خدمت پيامبر نشسته اند و مقدم بر همه ابن فهد حلي رحمه الله جاي دارد. تعجب كردم كه اين همه علما با آن مقامات و شهرت چگونه است كه همه در مقامي پايين تر از ابن فهد جاي دارند با اين كه ابن فهد را ميان علما چندان شهرتي نيست!؟ از اين رو، راز موضوع را از پيامبر خدا پرسيدم. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: « علت اين است كه ديگر علما هنگامي كه فقير به آنان مراجعه مي كرد اگر از مال فقرا نزد ايشان بود به او مي پرداختند و گرنه جواب مي كردند. اما ابن فهد هرگز نيازمندان را از نزد خود محروم باز نمي گردانيد و اگر از مال فقرا نزد او نبود از مال خود مي پرداخت.(7)
از فقرا خجالت مي كشم
آقاي نجفي قوچاني در كتاب حياة الاسلام مي نويسد:
پول و ريگ در نظر آخوند خراساني يك سان بود. با آن كه به لحاظ مقام منيع خود تهيدست بود، مع ذلك، ماهي ششصد تومان وظيفه خور داشت كه همه پول نقد به آنها مي رسيد و چقدر از خانواده هاي محترم كه مَمَرّي به جهت گذاردن آنها نبود، إِلا به توجهات اين بزرگوار و به اين لحاظ شؤوناتشان محفوظ مانده بود.
هر وقت به زيارت كربلا مي رفت، دست كم صد و پنجاه الي دويست ليره به فقرا و طلاب آن جا مي پرداخت و اگر اين مقدار ممكن نمي شد- هرچند با قرض- به كربلا نمي رفت. اين بود كه اين اواخر در سال، يك مرتبه يا دو مرتبه بيشتر مشرف نمي شد. هفتصد نفر از فقرا و ناتوانان و طلاب را هميشه نان مي داد، و يك دكان نانوايي منحصر بود براي نان فقرا، و ماهي قريب سيصد تومان پول نان مي داد و گاهي كه سه چهار ماه پولش تأخير مي شد، نانوا چهارصد پانصد ليره طلبكار مي شد و ايشان هم دست خالي بود. به ناچار نانوا چون بي مايه مي ماند، نان را قطع مي نمود و اگر كسي ندانسته خدمتش عرض مي كرد كه شما سفارش مرا به نانوا بكنيد كه از مرا قطع نكند با تبسم مي فرمود: « اگر سفارش من كارساز بود سفارش همه را كرده و مي كنم لكن اثر ندارد».
هميشه درِ منزل باز، و بيروني پر از ارباب حوائج بود… .
اگر در دل سوزي جانب فقرا را ترجيح نمي داد و آنها را مقدم نمي داشت، بي گمان فقرا و اهل بيت خود را در حيث زندگاني به يك چشم نظر مي كرد و اگر از تحفه ها و هدايا زايد بر مايحتاج خود بود بين طلاب تقسيم مي كرد. يكي از اصحاب مي گفت: عرض كردم اين مقدار زايد را بفروشيد و ذخيره اي براي ايام ضيق نماييد. فرمود: « اين كارها را بلد نشده ام».(8)
گرو گذاشتن منزل
در سرگذشت شيخ جعفر كاشف الغطاء نوشته اند:
آن قدر به مستمندان رسيدگي مي كرد و در رفع مشكلات آنان فعال و از خود گذشته بود كه در بيشتر سال ها هر چه داشت انفاق مي كرد و وقتي دستش از همه جا كوتاه مي گشت، خانه ي مسكوني خويش را رهن مي گذاشت و پولش را به فقرا مي بخشيد! از آن پس، از استفاده و سكونت در خانه محروم بود تا در مسافرت ها پولي تحصيل كند و منزل را از گرو آزاد سازد.»(9)
محقق اردبيلي
محقق اردبيلي رحمه الله در گران سالي، تمام طعام هاي خود را با فقرا تقسيم مي كرد و براي خودش نيز مثل سهم يك فقير بر مي داشت، به طوري كه زوجه اش برآشفت و با پرخاش گفت: « در مثل چنين سال فرزندان خود بي آذوقه مي گذاري كه محتاج به سؤال مردم باشند!؟»
مقدس چيزي نگفت و طبق معمول براي اعتكاف به مسجد كوفه رفت. در دومين روز اعتكاف، مردي آرد و گندم خوبي به خانه اش آورد و گفت: صاحب خانه اين را فرستاده است و خودش هم در مسجد كوفه در حال اعتكاف به سر مي برد. وقتي محقق – كه اصلا از قضيه بي اطلاع بود- به خانه آمد و از ماجرا آگاه شد، دانست كه از جانب خداست و به حمد و شكر الهي پرداخت.(10)
شيخ انصاري
شيخ انصاري رحمه الله دست گيري از فقرا و بينوايان را جزء وظايف حتمي خود مي دانست و اين شيوه ي خداپسندانه را از ايام كودكي داشت. در بقعه ي پيرمحمد -واقع در محله ي حيدرخانه ي دزفول- فقيري عاجز بود و شيخ هر شب شام خود را به آن فقير مي داد و گرسنه مي خوابيد يا خود به اندك چيزي قناعت مي كرد.
بخشش هاي شيخ در پنهاني بود. بسياري از فقرا معاش معين داشتند كه سالانه و ماهانه به آنان مي رسيد و نمي دانستند كه از كجا تأمين مي شوند. در شب هاي تار و سحرها با لباس مبدل بر درخانه ي فقرا مي رفت و به هر خانواده اي به مقدار احتياجشان مرحمت مي كرد. هنگامي كه از دنيا رفت معلوم شد آن مردي كه بر در منازل محرومين در اوقات غير متعارف مي آمده شيخ انصاري بوده است.(11)
روحاني ايثارگر
يكي از روحانيون فداكار حوزه ي علميه قم، در سال هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، براي تبليغ و ارشاد به يكي از روستاهاي كشور رفت. آن جا آب آشاميدني سالم و مناسب نداشت و ساكنان ده براي تهيه ي آب بسيار در زحمت بودند و بودجه اي هم براي تأمين آب لوله كشي نداشتند. آن روحاني ايثارگر پس از مراجعت به قم منزل مسكوني خويش را فروخت و با پولش هزينه ي لوله كشي آن روستا را تأمين كرد و خود در خانه اي اجاره اي سكني گزيد و تا وقتي كه از اين جهان رخت بربست مستأجر بود. پس از وي فرزندان يتيمش نيز تا مدتي مستأجر بودند.
شيوه ي ميرزاي شيرازي
علامه سيدحسن صدر رحمه الله مي نويسد:
ميرزاي شيرازي بزرگ رحمه الله در هر شهر وكلايي از تجار داشت كه فهرست اسامي فقراي آن شهر را براي آنان فرستاده بود و ميزان كمك به آنها را نيز معين مي كرد. اين فقرا غير از كساني بودند كه در هر ماه و سال پول دريافت مي كردند. نه تنها تمام شهرهاي عراق بلكه نقاط مختلف ايران مورد توجه ميرزا بود و به تنگدستان آن شهرها به اندازه ي توان كمك مي كرد. اگر در جايي عالمي بود كه به او اعتماد داشت، هر سال مبلغي پول برايش مي فرستاد تا او آن را بين تنگدستاني كه در خورِ دستگيري بودند تقسيم كند.(12)
شهيد قدوسي
يكي از دوستان شهيد قدوسي رحمه الله درباره ي ايشان مي نويسد:
از ويژگي هاي ايشان كمال سعي و كوشش در برآوردن و انجام دادن حوايج مؤمنان و تلاش در حل مشكلات آنان بود. كسي نبود كه مشكلي داشته باشد و به ايشان مراجعه كند، مگر آن كه هر چه مي توانست در حل آن مي كوشيد. فعاليت هاي زيادي براي كمك مادي به طلاب نيازمند مي كرد، اما كسي مطلع نمي شد، حتي گاهي مهريه ي ازدواج بعضي را خود مي پرداخت و اين جانب را واسطه ي در ايصال آن مي نمود. هم چنين بعضي را صاحب و مالك خانه ي مسكوني مي كرد و كسي مطلع نمي شد. وي تمامي مساعدت ها را پنهاني و بدون اطلاع ديگران انجام مي داد.(13)
پي نوشت ها :
1. شعراء، آيه 3.
2. توبه، آيه 128.
3. اصول كافي، ج3، ص 238.
4. فرازهايي از ابعاد روحي، اخلاقي، و عرفاني امام خميني، ص37-41، با تلخيص.
5. همان، ص 70، با تلخيص.
6. داستان راستان، ج2، ص 50.
7. بيدارگران اقاليم قبله، ص 216-217؛ نيز رك: حسد، ص 100.
8. مرگي در نور، ص 400-401.
9. قصص العلماء، ص 188.
10. ريحانة الادب، ج 5، ص368.
11. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص80-81.
12. ميرزاي شيرازي، ترجمه هدية الرازي، ص 58.
13. يادنامه ي شهيد قدوسي، ص 58، 55.
منبع مقاله :
مختاري، رضا، (1386)، گزيده سيماي فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم