نوآوری های ابوهریره در حدیث
ابوهریره کیست؟
او یکی از صحابه ای است که در اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مسلمان شد، و بر پایه طبقات ابن سعد، از طبقه نهم یا دهم خواهد بود. در اواخر سال هفتم هجری، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و به این ترتیب تاریخ نویسان می گویند: همراهی او با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سه سال فراتر نمی رود (1) و برخی از آنان این مدت را به کمتر از دو سال تقلیل می دهند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را همراه با ابن الحضرمی به بحرین فرستاد و هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درگذشت او در بحرین بود.
ابوهریره از کسانی نبود که به جهاد و دلاوری مشهور شده باشند و نیز از سیاستمداران و اندیشمندان یا از فقهای خوش حافظه نبود. و حتی خواندن و نوشتن را نمی دانست، به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد تا شکمش را سیر کند، چنانکه خودش گفته است. و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم نز همین گونه فهمید و او را در میان اهل صفّه جای داد. و هرگاه صدقه ای خوراکی برای پیامبر صلی الله علیه واله و سلم می آوردند آن را برای ایشان می فرستاد. و او خود درباره خویش روایت کرده است که بسیار گرسنه می ماند. و در راه صحابه می نشست و خود را به غش و بی حالی می زد، به امید که او را به خانه ببرند و غذایی بدهند.
ولی او به خاطر روایت فراوانی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده، شهرت یافته است. روایات او از شش هزار حدیث فراتر رفته و همین سبب شده که توجه محقّقان را به خود جلب کند؛ زیرا گذشته از کوتاه بودن دوران مصاحبت خود با پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم درباره حوادثی روایت می کند که هرگز در آنها حضور نداشته است.
برخی از محققان همه احادیث خلفای راشدین «و عشره مبشره» (ده نفری که مژده بهشت دارند) و همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام را گردآوری کرده اند، مجموع آنها به یک دهم یا حتی یک صدم روایات ابوهریره به تنهایی نشده است، با اینکه می دانیم از جمله این افراد، علی بن ابی طالب علیه السلام است که بیش از سی سال، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را همراهی کرده است.
از همین جا، انگشت اتهام روی ابوهریره نهاده شده و او را به دروغ و جعل حدیث و تدلیس، متهم کرده اند و گفته اند که نخستین راوی است که در اتهام به دروغگویی متهم شد.
ولی اهل سنت و جماعت، او را «راویه الاسلام!!» می خوانند و بسیار گرامی می دارند. همواره به سخن او استدلال می کنند. شاید برخی هم عقیده داشته باشند که از علی علیه السلام نیز داناتر بود!!، زیرا خودش درباره خویش روایت کرده است که: گفتم: یا رسول الله! من از تو روایات فراوانی را می شنوم و فراموش می کنم…
فرمود: عبایت را پهن کن. پس مشت خود را پر کرد و فرمود: آن را جمع کن، من آن را جمع کردم و دیگر چیزی را فراموش نکردم.(2)
ابوهریره به اندازه ای حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرد که عمر بن خطاب با تازیانه خود او را زد و به او گفت: بسیار روایت نقل می کنی و سزاوار آن هستی که بر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم دروغ ببندی؛ زیرا روایت نقل کرده که خدا آسمان و زمین را آفرید و شمرد، دید هفت روز شده است. چون عمر شنید او را خواند و گفت که آن حدیث را دوباره برایش بخواند. وقتی دوباره خواند، عمر نیز دوباره او را زد و گفت: خدا می گوید در شش روز تو می گویی در هفت روز؟
ابوهریره گفت شاید آن را از کعب الاحبار شنیده باشم. عمر گفت: تا وقتی نتوانسته ای میان روایات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و احادیث کعب الاحبار فرق بگذاری، پس حدیث نقل نکن.(3)
از امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز روایت شده که فرمود: بدانید دروغگوترین مردم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (که اکنون زنده اند) ابوهریره دوسی است.(4)
عایشه نیز بارها او را دروغگو دانسته و بسیاری از احادیثی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده، ردّ نموده است و یکبار با زشت شمردن کار او گفت: کی شنیدی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه سخن بگوید؟ به او گفت: تو به جای شنیدن حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سرگرم آینه و سرمه دادن و حنا بودی. هنگامی که عایشه بر دروغگو دانستن او پافشاری کرد و او را مورد ارزیابی قرار داد، در این هنگام، ابوهریره اعتراف کرد و گفت: من آن را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشنیده ام، بلکه از فضل بن عباس شنیده ام.(5)
ابن قتیبه در خصوص این روایت او را متهم ساخته و می گوید: ابوهریره پای فضل بن عباس را پیش کشید، با آنکه او مرده بود. و حدیث را به او نسبت داد تا به مردم وانمود کند که از او شنیده است.(6)
ابن قتیبه همچنین در کتاب خود به نام «تأویل مختلف الحدیث» می گوید: ابوهریره می گفت: پیامبر صلی الله علی و آله و سلم چنین فرموده است ولی من آن را از دیگری شنیده ام.
همچنین ذهبی در کتاب خود «سیراعلام النبلاء» آورده است که: یزید بن ابراهیم از شعبه بن حجّاج شنید که می گوید: ابوهریره مدلّس (7) بود.
در کتاب «البدایه و النهایه» نوشته ابن کثیر آمده است: یزید بن هارون از شعبه شنید که درباره او همان را می گوید یعنی او تدلیس (ظاهرسازی) می کند. و چیزی را که از کعب الاحبار و یا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیده، روایت می کند و میان آنها فرق نمی گذارد.
همچنین ابوجعفر اسکافی می گوید: ابوهریره نزد استادان ما ناخالص و روایات او ناپسند است.(8)
ابوهریره در زمان زندگی خود، میان صحابه به دروغگویی و تدلیس و داشتن روایات دروغین فراوان، معروف بود، تا آنجا که برخی از آنان او را مسخره می کردند و از او می خواستند که مطابق میل آنها حدیث درست کند.
روایت شده که یکی از افراد قبیله قریش، پوستین تازه ای خریده بود و با پوشیدن آن به خودنمایی می پرداخت. روزی از کنار ابوهریره می گذشت به او گفت: ای ابوهریره! تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بسیار حدیث نقل می کنی؟ آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره پوستین من چیزی نشنیدی؟!
ابوهریره گفت: از ابوالقاسم شنیدم که می گفت: یکی از پیشنیان در لباسی نو، خودنمایی می کرد که خدا او را به کام زمین فرو برد. او پیوسته در آنجا فرو می رود تا قیامت بپا شود. به خدا سوگند! نمی دانم از قبیله یا خانواده تو بوده است یا نه؟!(9)
چرا مردم در حدیث ابوهریره شک نکنند، با آنکه او احادیث متناقض و ناسازگار با یکدیگر را روایت می کند. او یک حدیث روایت می کند و اگر با او مخالفت کنند یا همان را برایش شاهد بیاورند، حدیثی برخلاف آن می آورد. یا به زبان حبشی و یا با لهجه ای نامفهوم سخن می گوید.(10)
چگونه او را به دروغ و حدیث سازی متهم نکنند با اینکه او خود گواهی می دهد که از قوطی خود، حدیث در می آورد، و آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت می دهد!
بخاری در صحیح خود آورده است که: ابوهریره گفت: پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: بهترین صدقه آن است که ثروتی بر جای بگذارد و دست بالا بهتر از دست پایین است. و باید از افراد زیر نظر خود آغاز کنی. زن می گوید: یا به من نان بده یا مرا طلاق گوی. و بَرده می گوید: مرا نان بده و به کارگیر و فرزند می گوید: به من غذا بده، مرا به که وامی گذاری؟ گفتند: ای ابوهریره! این را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدی؟! گفت: نه از کیسه ابوهریره بود.(11)
نگاه کنید چگونه حدیث را با:«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود» آغاز می کند و وقتی به او اعتراض می کنند و از او می پرسند: «آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدی؟ »اعتراف می کند که حدیث، ساختگی است، و می گوید: از کیسه ابوهریره درآمده است!
خوش به حال ابوهریره که چنین کیسه ای پر از دروغ و افسانه دارد و می تواند کار و کسب او را نزد معاویه و بنی امیّه، رونق دهد. و از این راه به آبرو، قدرت، ثروت و کاخهایی دست یابد.
معاویه او را به فرمانداری مدینه منوره گمارد. و برای او کاخ عقیق را ساخت. و او را به ازدواج همان زن اشراف زاده ای درآورد که در گذشته ابوهریره خدمتگزار او بود.
اگر می بینید که ابوهریره وزیر نزدیک به معاویه است، این به خاطر دانش و شرف و یا برتری او نبوده، بلکه معاویه می دید که ابوهریره احادیثی دارد که او آنها را می خواهد و در صدد رواج دادن آن می باشد. و اگر برخی از صحابه در لعن ابوتراب دو دل بودند و برایشان دشوار بود، ابوهریره علی علیه السلام را در ژرفای خانه اش و در برابر شیعیانش، لعنت می کرد!
ابن ابی الحدید روایت کرده است که: ابوهریره هنگامی که «در سال جماعت» با معاویه به مسجد کوفه آمد، چون دید که مردم بسیاری به پیشواز آمده اند، بر زانو نشست و دستش را به پیشانی خود کوبید و گفت: ای مردم عراق! آیا گمان می کنید که من بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دروغ می بندم. و خودم را به آتش می سوزانم؟ به خدا سوگند! شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علی و آله و سلم می فرمود: هر پیامبری حرمی دارد و حرم من در مدینه از عیر تا ثور است، و هر کس در آنجا حادثه ای به پا کند، لعنت خدا و همه فرشتگان و مردم بر او باد. و من گواهی می دهم که علی علیه السلام در آن، حادثه ای به وجود آورد!
و چون این سخن به معاویه رسید، او را پاداش داد و گرامی داشت و او را فرماندار ساخت.(12)
همین گواه برای ما بس است که او از سوی معاویه، فرماندار مدینه شد. و بی گمان محققان و پژوهشگران آزاده، درباره کسی که با دشمن خدا دوست باشد و با دوست خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، دشمنی ورزد، شک می کنند.
بی گمان ابوهریره، به این پست بالا، یعنی فرمانداری مدینه، پایتخت اسلام نرسید، مگر به پاس خدماتی که برای معاویه و دیگر فرمانروایان بنی امیه انجام داده بود. پاک است خدایی که حال مردم را دگرگون می سازد.
ابوهریره، برهنه به مدینه آمد و تنها یک لُنگ داشت که با آن عورت خود را می پوشاند. و از رهگذران، گدایی می کرد تا لقمه نانی به او بدهند و بتواند با آن نیمه جان خود را نگهدارد. و شپش از سرتا پای او بالا می رفت. ناگهان فرماندار مدینه منورّه شد و در کاخ عقیق نشست و ثروت و خدمتکار و غلام داشت. و مردم بی اجازه نمی توانستند به نزد او بیایند!
همه اینها از برکات کیسه او بود. تعجب نکنید اگر امروز همین صحنه ها به نمایش درآید و تاریخ تکرار شود. چه بسا مستمندان نادانی که خود را به فرمانروایان نزدیک می کنند و به مقام و شخصیت می رسند. و دنیا به آنها احترام می گذارد. و هر کار بخواهند می کنند و ثروتهای بی شمار و اتومبیل های گوناگون، در اختیار آنهاست. و کسی از آنها بازخواست نمی کند. و خوراکیهایی دارند که در بازار پیدا نمی شود. با این همه، نمی توانند به زبان مادری خود، درست حرف بزنند. و از مفاهیم زندگی چیزی جز شکم و زیر شکم نمی دانند. تنها کیسه ای مانند کیسه ابوهریره دارند. البته اندکی تفاوت در کار است، ولی هدف یکی است. و آن راضی کردن حاکم و تبلیغ اوست تا بتواند پایه های حکومت خود را استوار سازد. و تاج تخت خود را محکم نگهدارد و دشمنانش را از میان بردارد.
ابوهریره هوادار بنی امیه بود. و آنان نیز از زمان عثمان بن عفان و رهبر خود، او را دوست داشتند. نظر او درباره عثمان با نظر همه صحابه از مهاجر و انصار مخالف بود. او صحابه ای را که در قتل عثمان شرکت داشتند، یا در این کار تحریک کرده بودند، کافر می دانست.
بی گمان، او علی بن ابی طالب علیه السلام را متهم به قتل عثمان می ساخت، و این را از سخن او در مسجد کوفه می فهمیم که می گفت: علی علیه السلام در مدینه حادثه ای پدید آورده و او را از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و همه مردم، لعنت می کند!
به همین دلیل، ابن سعد در طبقات خود آورده است که ابوهریره در سال 59 درگذشت و فرزندان عثمان، زیر تابوت او را گرفتند و او را تا بقیع بر دوش کشیدند، تا پاس نظر او درباره عثمان را داشته باشند.(13)
خداوند با آفریدگان خویش چه کارها که می کند؛ زیرا عثمان بن عفان، سرور و بزرگ قریش کشته می شود و مانند گوسفند گلویش را می برند، با اینکه او خلیفه مسلمانان است که او را «ذوالنورین» نامیده اند که ملائکه از او شرم دارند (چنانکه عقیده عدّه ای است) او را غسل نمی دهند و کفن نمی کنند و دفن او را سه روز عقب می اندازند. و سپس در قبرستان یهودیان دفن می کنند.
ابوهریره دوسی در میان عزت و احترام می میرد. او تهیدست بود و هیچکس خانواده و قبیله او را نمی شناخت. و با قریش، خویشاوندی ندارد. فرزندان خلیفه که در زمان معاویه به پست و مقام رسیده بودند، او را به دوش می گیرند و در بقیع پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را دفن می کنند!
اکنون بیایید به سراغ ابوهریره برویم و موضع او را در برابر سنّت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم بشناسیم.
بخاری در صحیح خود از ابوهریره روایت کرده است که گفت: من از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم دو ظرف را نگه داشته ام، یکی را پخش کردم و اگر دیگری را پخش می کردم، این گلو را می بریدند.(14)
و اگر ابوبکر و عمر، سنّت مدوّن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به آتش کشیدند و نگذاشتند اهل حدیث، آن را روایت کنند، ابوهریره پرده از آن راز برمی دارد. و سخن ما را تأیید می کند و اعتراف می کند که جز آنچه خوشایند خلفاء بوده، چیزی را روایت نمی کرده است.
بنابراین، پس ابوهریره دو کیسه یا دو ظرف داشته، که یکی را پخش می کرده و آن همان چیزی است که خوشایند خلفا بود است.
امّا ظرف دوم که ابوهریره آن را پنهان کرده و بازگو نساخته است و می ترسیده که با آن، گلویش را ببرند همان است که پر از احادیث صحیح پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است!
اگر ابوهریره، راستگو و امین بود، نباید حدیثهای راست و درست را پنهان کند و پندار و دروغ را برای پشتیبانی از ستمکاران پراکنده سازد. با اینکه می داند خداوند کسانی را که آیات روشن را پنهان می کنند، لعنت فرموده است.
بخاری این حدیث را با سند، از او آورده است: مردم می گویند: ابوهریره بسیار می گفت: اگر دو آیه در کتاب خدا نبود، من هیچ حدیثی را روایت نمی کردم، سپس می خواند:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (15)».
برادران ما از مهاجرین، بیشتر در بازار سرگرم معامله بودند. و برادران ما از انصار، بیشتر سرگرم پرداختن به اموال و دارایی خویش بودند. و ابوهریره همیشه برای سیرکردن شکم خود، همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. و در صحنه هایی حاضر می شد که آنها نبودند و چیزهایی را حفظ می کرد که آنها حفظ نمی کردند.(16)
پس چگونه ابوهریره می گوید: اگر دو آیه در کتاب خدا نبود، من اصلاً حدیث نقل نمی کردم. و دوباره در اینجا می گوید: من دو ظرف از پیامبر خدا نگه داشته ام… و اگر ظرف دوّم را پخش کنم، این گلو را می برند! آیا در اینجا که خودش گواهی می دهد که با وجود دو آیه در کتاب خدا، باز هم حق را کتمان کرده است؟!
و اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اصحاب خود فرموده است:
«به سوی خانواده خود برگردید و آنان را آموزش دهید(17)».
و فرمود است:
«چه بسا پیام رسانی که خود بهتر از شنونده مطلب را دریابد».
و بخاری با سند، آورده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیأت نمایندگی عبد قیس را تشویق فرمود که ایمان و علم را حفظ کنند و به آنان که در قبیله مانده اند، برسانند.(18)
آیا ما حق داریم سؤال کنیم که چرا وقتی یک صحابی، حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نقل می کند، او را می کشند و گلویش را می برند؟!
شاید در اینجا رازی بوده که خلفاء نمی خواسته اند از پرده برون افتد. و در اینجا به گونه فشرده می گوییم: مربوط به نصّ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخلافت علی علیه السلام بوده است.
نباید ابوهریره را سرزنش کرد؛ زیرا خود، ارزش خویش را می شناسد. و درباره خود گواهی داده است که خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و لعنت کنندگان بخاطر پنهان کردن حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، او را لعنت می کنند. بلکه باید اهل سنت و جماعت را سرزنش کرد که ابوهریره را «راویه اهل سنت» می خواند با اینکه خود او گواهی می دهد که روایات را پنهان کرده و تدلیس و دروغ به کار برده است. و مسائل را با هم مخلوط کرده و حدیث و اعترافات صحیحی است که در صحیح بخاری و دیگر کتب صحاح اهل سنت و جماعت، آمده است.
چگونه به مردی اعتماد می کنند که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در عدالت او شک دارد و او را به دروغ متهم می سازند. و می فرماید: «دروغگوترین زندگان بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است». و عمر بن الخطاب او را متهم می شمارد و کتک می زند و تهدید به تبعید می نماید. و عایشه نیز بر او طعنه می زند و بارها او را دروغگو می شمارد. و بسیاری از صحابه نیز بر او عیب گرفته اند و روایات متناقض او را رد کرده اند. او نیز گاهی اعتراف کرده و گاهی با زبان حبشی پاسخ داده است. و بسیاری از علمای اسلام نیز بر او طعنه زده و او را دروغگو و اهل تدلیس و شکم پرستی بر سر سفره معاویه و طلا و نقره او دانسته اند.
پس از همه این سخنان، چگونه ابوهریره «راویه اسلام» می شود و احکام اسلام را از او فرا می گیرند؟
برخی از علمای محقق، تأکید می کنند که ابوهریره همان کسی است که عقاید یهود و اسرائیلیات را به اسلام راه داد. و کتابهای حدیث را از آنها پر کرد. و یا به زبان دیگر، «کعب الاحبار یهودی» به دست او و به وسیله او این کار را انجام داد. و روایات مربوط به تشبیه و تجسیم و نظریه حلول، و سخنان زشت درباره پیامبران، همه از راه ابوهریره به اسلام آمده است.
آیا اهل سنت و جماعت، توبه می کنند و به راه درست باز می گردند، تا بدانند که سنّت راستین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از چه کسی باید آموخت. و هرگاه بپرسند به آنها می گوییم: به سوی دروازه شهر علم و امامان از فرزندان او بیایید که نگهبانان سنت و امامان امت و کشتی نجات و پیشوایان هدایت و چراغهای تاریکی و دستاویز محکم و رشته استوار خداوند هستند.
بنابر آنچه که گذشت، جز این نمی توان قضاوت نمود: کسی که قسمت اعظم عمرش به تکدی گذشته، و دست حاجتش برابر این و آن دراز بوده، و چون به بیت المال مسلمانان رسیده از دزدی خودداری نکرده، بطوری که مضروب عمر قرار گرفته است؛ حال که راهی برای بدست آوردن نان و آش و رسیدن به اموال دنیوی و خائنانه خود پیدا نموده و از سفره انعام بی کران حکومتهای جور برخوردار گردیده، مسلّم است که با همه مقدسات دینی به جنگ در می آید و برای اینکه بیشتر جلب نظر کند و اربابان خویش را خشنودتر گرداند و به حطام دنیا دسترسی زیادتری پیدا نماید از هرگونه دروغ و افتراء و رسوائی باکی نخواهد داشت.
بویژه که حکومتهای «اموی» عموماً خواهان تضعیف اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و تقویت شیخین (ابوبکر و عمر) به نفع خود بوده اند!!
ابوجعفر اسکافی گوید:
معاویه جماعتی از صحابه و تابعین را مأمور جعل احادیث قبیحه در حق حضرت علی علیه السلام نمود تا موجب طعن بر آن جناب گردد و پاداش فراوانی به ایشان می داد، تا رغبت بیشتری در اینگونه تجاسر و خیانتها در ایشان پدید آمده و بر مجعولات، دلگرم تر باشند.(19)
همین ابوهریره است که چون معاویه به عراق آمد، در حضور او و جمع مسلمانان، به علی بن ابی طالب علیه السلام اهانت نمود و او نیز به پاداش این بی حیایی، وی را والی مدینه گردانید.(20)
همین ابوهریره است که هتاکی و بی پروایی در تجاسر را به جائی رسانید که حتی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز اهانت می نموده می گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود:
پروردگارا، محمد بشری بیش نیست، غضب می کند همانطور که ایشان غضب می کنند، پس هر مؤمنی را که آزارش نموده و یا دشنامش داده و یا تازیانه اش زده ام، عمل مرا کفاره گناه او قرار بده، و در روز قیامت موجب تقرب وی گردان!(21)
تعداد احادیثی که از ابوهریره نقل شده است.
ابن حجر عسقلانی در کتاب «الاصابه»ج4 ص 205 می نویسد:
ابوهریره از جهت نقل حدیث، گوی سبقت را از همه صحابه ربوده است و بعضی از منقولات او را به پنج هزار و سیصد و هفتاد و چهار (5374) حدیث تحدید نموده اند! و بخاری از آنها فقط (446) حدیث انتخاب و نقل نموده است.
این تعداد حدیث که از «ابوهریره» نقل گردیده تقریباً حدود یک سوم و اندی است نسبت به احادیثی که از ابوبکر و عمر و عثمان و حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده اند زیرا: مجموع احادیث منقوله از خلفا و امیرمؤمنان علی علیه السلام را به شرح زیر احصاء نموده اند:
حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام ــــ 586 ــــ حدیث
ابوبکر ـــ 142ـــ حدیث
عمر ــــ 537ـــ حدیث
عثمان ــــ 146ــــ حدیث
جمع:ــــ 1114 ــــ حدیث
دو سؤال از اهل سنت:
سؤال 1
با توجه به اینکه متقدمین از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که زودتر از ابوهریره اظهار اسلام نموده بودند و با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم معاشرت زیادی داشته و در غالب مجالس آن حضرت شرکت می جستند، و هنگام تشریح احکام، غالباً حاضر بودند، خصوصاً حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام که باب علم آن حضرت بوده و در خطبه ای که برای مردم ایراد نمودند، فرمودند: (ینحدر عنی السیل و لایرقی الّی الطیر) حال چگونه ممکن است حتی توهّم شود که مجموع احادیث آن حضرت و سایر صحابه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به اندازه احادیث آن حضرت و سایر صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اندازه احادیث ابوهریره نباشد با اینکه او حدود سه سال بیشتر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را درک نکرده آن هم با آن وضع رقت باری که از نظر معیشت داشته، که برای اعاشه و سیر کردن شکمش همواره به خانه این و آن رهسپار می شده است؟!!
سؤال 2
آیا عایشه که ده سال، پیش از اسلام آوردن ابوهریره، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده و در کانون وحی، زندگی می کرده و در حدود 14 سال در محضر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بوده، و اندکی پیش از ابوهریره از دنیا رفته است، چطور ممکن است که عشری از اعشار منقولات ابوهریره را نداشته باشد ولی ابوهریره در مدت سه سال چند هزار حدیث از آن حضرت نقل کرده باشد؟ عقل سلیم، این کذب آشکار را چگونه بپذیرد؟ آیا هر با شعوری به سادگی و آسانی درک نمی کند که «ابوهریره» با کمال وقاحت و بدون هیچ بیم و باکی، مجدانه به جعل احادیث اشتغال داشته است؟
پی نوشت ها :
1. صحیح بخاری، ج4، ص 175 (در بخش آنچه ابوهریره درباره خود روایت کرده است، باب علامات النبوّه).
2. صحیح بخاری، ج1، ص 38 (از کتاب العلم، باب حفظ العلم) و نیز، ج3، ص 3.
3. بنگرید به کتاب: ابوهریره، نوشته محمود ابوریه (مصری) ص 103.
4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص 68.
5. صحیح بخاری، ج2، ص 232 (باب الصائم یصبح جنباً) و موطّا مالک، ج1، ص 290، حدیث 11.
6. سیر اعلام النبلاء، ذهبی.
7. «مدلّس» کسی است که حدیث را به کسی نسبت می دهد که از او نشنیده است. و این اصطلاح علم درایه است.
8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، معتزلی، ج4، ص 67.
9. البدایه و النهایه، ج8، ص 108.
10. صحیح بخاری، ج7، ص 31(باب الامامه).
11. همان، ج6، ص 190(باب وجوب النفقه علی الأهل و العیال)
12. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص 67.
13. طبقات ابن سعد، ج2، ص 63.
14. صحیح بخاری، ج1، ص 38 (باب حفظ العلم)
15. سوره بقره، آیه 159.
16. صحیح بخاری، ج1، ص 38(باب حفظ العلم)
17. صحیح بخاری، ج1، ص 37-38(باب حفظ العلم).
18. همان، ج 1، ص 30.
19. شرح نهج البلاغه، حمیدی، ج1، ص 358.
20. همان.
21. همان.
منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).