خانه » همه » مذهبی » نواب صفوی-فداییان اسلام-شهید نواب صفوی

نواب صفوی-فداییان اسلام-شهید نواب صفوی

جمعیت فدائیان اسلام با هدف اقامه و اجرای احکام و دستورات اسلام و مبارزه با ظلم و قطع ریشه های بی دین و در یک کلمه «مبارزه با تمام اشکال بی دینی در جامعه» تشکیل شد این ویژگی به دلیل کلیت و گستردگی مفهومی خود می توانست خواه ناخواه همه مجامع و محافل دینی را با هر گرایش و سلیقه ای مخاطب قرار دهد و در عرصه اجتماعی توده مسلمانان را به پشتیبانی فرا بخواند(1) و شهید نواب صفوی در مسیر حرکت دینی اش همواره از رهنمودهای مراجع و فقهایی همچون آیت الله آقای حسین قمی، علامه امینی، سید هادی میلانی، سید محمد حجت، محمد تقی خوانساری، سید صدر الدین و آیت الله کاشانی و دیگران بهره می گرفت(2). در جریان ترور کسروی که به ساحت مقدس اسلام و پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) توهین نمود و مصائب حضرت فاطمه(س) را دروغ خواند و در ظهور ولی عصر(عج) شبهه ایجاد نموده و آن را مورد انکار قرار داد و اقدام به سوزاندن قرآن مجید و مفاتیح الجنان نمود، فتوای ارتداد از سوی حضرات آیات شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، آقا حسین قمی، علامه امینی، سید عبدالهادی شیرازی، سید محمد شاهرودی، سید ابوالحسن اصفهانی و دیگران صادر شد(3) و این اقدام جمعیت فدائیان اسلام با حمایت زیاد مردم غیور و مسلمان همراه شد.
در مورد ترور هژیر نخست وزیر وقت نیز، اقدامات وی در مقابله با منافع ملت، ارتباط نزدیک وی با انگلیس تخلف در انتخابات مجلس شانزدهم و مسیحی شدن هژیر از عوامل مخالفت فدائیان اسلام با وی و ترور او بود(4).
مرحوم آیت الله بروجردی در جریان مخالفت و مبارزه آیت الله کاشانی با هژیر با صدور اعلامیه ای حمایت قاطع خود را از مبارزات ایشان در برابر هژیر اعلام نمود در این اعلامیه چنین آمده است: «بر جامعه مسلمانان و ملت ایران اعلام می داریم در این اوان به زعیم بزرگ و روحانی عظیم الشأن آیت الله کالشانی برای سعادت کشور و صلاح جامعه و دفع ظلم و ستم نهضت دینی نموده اند و جدا در مقام مبارزه با استبداد و دیکتاتوری که در نتیجه نخست وزیری هژیر در این مملکت واقع می شود برآمده با عزمی راسخ برای حفظ حقوق حقه طبقات جامعه بالخصوص افراد رنجبر و ضعفا و بینوایان که اکثریت غالب ایران را تشکیل می دهند قیام و اقدام نموده اند لذا جامعه مسلمین، قاطبه ملت ایران بنا به وظیفه دینی تابع اراده و پیرو مجری قوانین دین حنیف اسلام بوده و با درود و صلوات از آیت الله کاشانی پشتیبانی می نماییم.»(5)
اقدامات رزم آراء در مخالفت با نهضت ملی نفت وارتباط نزدیک با انگلستان و مخالفت با منافع کشور و ملت موجب شد تا فتوای قتل وی صادر شود(6) و خلیل طهماسی از اعضای فدائیان اسلام وی را به قتل رساند. آیت الله کاشانی از قتل رزم آراء به عنون شدیدترین ضربه به پیکر استعمار یاد کرد و گفت این عمل به نفع ملت ایران بود و آن ضربه عالی ترین و مفید ترین ضربه ای بود که بر پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد(7) همچنین ایشان صریحا اعلام کرد که قاتل رزم آراء باید آزاد شود زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش انجام شده است و در حقیقت حکم اعدام وی را ملت صادر کرده است و خلیل طهماسبی مجری اراده ملت ایران بوده است.(8)
مجلس شورای ملی نیز در 16 مرداد 1331 ماده واحده عفو خلیل طهماسی را به شرح زیر تصویب رساند: «چون خیانت علی رزم آراء و حمایت او از اجانب به ملت ایران ثابت است بر فرض این که قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت ایران بی گناه و تبرئه شده و شناخته می شود.»(9)
بنابراین جمعیت فدائیان اسلام در اقدامات خود و ترورهایی که انجام می دادند احکام اسلام و مصالح کشور را در نظر و در راستای وظیفه دینی، مذهبی و ملی خود این اقدامات را انجام می دادند و از رهنمودهای برخی علماء و فقهاء در این راه بهره می جستند.

در ادامه جهت تبیین دقیق تر موضوع ، مطالبی پیرامون ترور در اسلام ارائه می گردد :
در اسلام ضمن تأکید بر رعایت حرمت و کرامت اشخاص – اعم از مسلمان یا غیر مسلمان -، حفظ جان اتباع یا حتى ساکنان در کشور اسلامى، به عنوان یک وظیفه دولت اسلامى دانسته شده است. حفظ جان و حق حیات انسان ها به قدرى در اسلام مورد اهتمام است که کشتن هر انسان بى گناهى، برابر با کشتن همه انسان ها و زنده کردن یک نفر برابر با زنده کردن همه مردم تلقى شده است.مائده (5): آیه 32.
از این رو حق حیات، یک موهبت الهى است که جز براساس فسق و فجور غیر قابل تحمل – آن چنان که در شرع مقدس بیان شده است – از قبیل قتل عمد انسان هاى بى گناه، ارتداد (به عنوان یک فتنه علیه نظم و امنیت عمومى جامعه اسلامى) و یا مبارزه با نظام اسلامى حاکم (بغى یا جنگ و …)، نمى توان از او سلب حیات کرد. بله در اثر برخى از ستمگرى ها، فرد متخلف، خود با سوء استفاده از اختیار خود، حق حیات را از خود سلب کرده، موجبات مجازات را پدید مى آورد. البته همه این امور براساس محاکمه در دستگاه قضایى عادلانه و مبتنى بر قوانین شرعى امکان پذیر است.
اما در خصوص ترور افراد؛ پاسخ صریح و شفاف به این سؤال، مستلزم یک بحث مفهوم شناختى است. دیوید آرون شوارتز در مقاله اى تحت عنوان «تروریسم بین الملل و حقوق اسلامى» مى نویسد: «توجه قضایى صحیح به این پدیده، نباید به یک معناى منحصرا غربى از قانونیت محدود شود. غرب براى فهم کامل و در نهایت کنترل تروریسم بین المللى، نخست باید تحقیق کند که نظریه حقوق اسلامى؛ یعنى، شریعت، چگونه ترور، خشونت را به مفهوم کشیده و به چه نحو به آن پاسخ داده است».مجله سیاست خارجى، سال هفتم، تابستان وپاییز 1372، شماره 2 و 3، ص 430.
بر این اساس براى روشن شدن مطلب، ابتدا لازم است که مسأله «ترور» در ادبیات غرب و در ادبیات اسلامى، مورد بررسى قرار گیرد.

الف. ترور (Terror) در ادبیات غرب:

ترور در فرهنگنامه هاى غربى عبارت است از: «رفتار اجبارآفرین فردى یا دسته جمعى با به کارگیرى استراتژى هاى خشونت بار همراه با ترس و وحشت که با یک هدف و انگیزه سیاسى و قدرت طلبى صورت مى گیرد».همان، ص 431.
در هر صورت مفهوم ترور در ادبیات غرب، مفهومى بسیار مبهم است که هر کشور براساس منافع خود، تعریفى از آن ارائه داده و این خود اختلاف بر سر مصادیق را پدید آورده است؛ مثلاً آیا اقدامات خشونت بارى که همه گروه هاى محروم از حق تعیین سرنوشت، مرتکب مى شوند – حتى در صورتى که این خشونت متوجه غیر نظامیان نباشد – مشمول مفهوم تروریسم است؟
آیا فلسطینى هایى که از همه حقوق خود محروم شده اند و بدین وسیله پاسخ اسرائیل را مى دهند، محکوم اند و در نتیجه باید تسلیم تجاوزگران اسرائیل شوند؟ و یا آنکه که منشأ این اقدامات خشونت بار را دولت متجاوز اسرائیل و کلاً دولت هایى که به ناحق مردم را از حق تعیین سرنوشت خود محروم کرده اند، دانست؟

ب. ترور در ادبیات اسلامى

در ادبیات اسلامى این واژه مترادف با کلمه «فتک» به معناى کشتن غافلگیرانه آورده شده است.محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 9، ص 4508. از نظر فقه اسلامى مى توان گفت:
1. کشتن انسان هاى بى گناه – از هر فرقه یا مذهب و در هر مکانى که باشد – حرام است. مقام معظم رهبرى در خصوص حادثه 11 سپتامبر نیویورک و واشنگتن و انهدام مرکز تجارت جهانى و پنتاگون – که منجر به کشتار انسان هاى بى گناه زیادى شده است – به حوادث اخیر آمریکا و دیدگاه اسلام در محکومیت هرگونه قتل عام در کشتار انسان هاى بى دفاع اعم از مسلمان، مسیحى و افراد دیگر، در هر مکان و با هر وسیله و سلاحى – اعم از بمب اتم، موشک دوربرد و سلاح هاى میکروبى و شیمیایى و یا هواپیماى مسافرى و جنگى – از جانب هر سازمان یا کشورى و یا افراد نفوذى، اشاره تصریح کردند:
«تفاوتى ندارد که این کشتار در هیروشیما و یا ناکازاکى، در قانا و یا صبرا و شتیلا، در دیریاسین و یا بوسنى و کوزوو، در عراق و یادر نیویورک و واشنگتن باشد».
بر این اساس روایت منقول از رسول خدا(ص) «الایمان قید الفتک» و یا «الاسلام قید الفتک».همان، ص 4509: «ایمان یا اسلام مانع کشتن به نحو غافلگیرانه است».
– به فرض صحت آن، مربوط به همین مورد است.البته اطلاق این روایت با توجه به ادله دیگر که خواهد آمد، مقید مى شود.
2. افرادى به دلیل جرمى که مرتکب شده اند، مهدورالدم شناخته مى شوند. کشتن این افراد براساس ضوابطى واجب مى گردد. جرم آنها ممکن است شرکت در جنگ علیه مسلمین و نظام اسلامى باشد (کفار حربى) و یا توطئه علیه مقدسات اسلامى – مثلاً ناسزا گفتن به پیامبر(ص)و ائمه(ع) و یا اذیت و آزار آنان – و یا شرکت فعال در تحکیم پایه هاى حکومت طاغوتى و ستمگر که دست هاى آن به خون هزاران مسلمان بى گناه آلوده است.
این از مسلمات تاریخ اسلام است که رسول مکرم اسلام(ص) در جریان فتح مکه، پیش از آنکه لشکریان اسلام وارد شاهراه هاى مکه شوند، تمام فرماندهان را احضار نموده، خطاب به آنان فرمود: تمام کوشش من این است که فتح مکه بدون خونریزى صورت گیرد، لذا ازکشتن افراد غیرمزاحم باید خوددارى کنید؛ ولى باید ده نفر را هر کجا یافتید – ولو آنکه به پرده هاى خانه خدا آویخته باشند – را دستگیر و بلافاصله اعدام کنید.
آن ده نفر عبارت بودند از: عکرمة ابن ابى جهل، هبار بن اسود، عبدالله بن سعد ابى سرح، مقیس صبابه لیثى، حویرث بن نفیل، عبدالله بن خطل، صفوان بن امیه، وحشى بن حرب (قاتل حمزه)، عبداللّه بن الزبیرى و حارث بن طلاطله و چهار زن (از جمله آنان هند همسر ابوسفیان بود). دو نفر از آنان آوازخوان بوده و در مذمت رسول خدا(ص) سخنان زشت مى گفتند. تمام این افراد به نحوى مجرم یا توطئه گر بودند و رسول خدا(ص) به حکم حکومتى، دستور قتل آنان را صادر فرمودند.براى آگاهى بیشتر در این باره ر.ک:
الف. ابن هشام، السیره النبویه، ج 4، صص 54 – 51؛
ب. الطبرسى ابن على الفضل بن الحسن، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، ج 9 و 10، ص 848 (ذیل تفسیر سوره النصر)؛
پ. القمى، عباس، سفینةالبحار، ج 7، ص 17؛
ت. واقدى، محمد بن عمر، مغازى، تاریخ جنگ هاى پیامبر(ص)، ج 2، ص 631؛
ث. سبحانى، جعفر، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام(ص)، ص 443.

نکته اى که بسیار حائز اهمیت است، ساز و کار اجرایى این مسأله است:
یکم. اصل این حکم، یک امر مخفى و پوشیده و سرى نیست. هرگاه ولى امر مسلمین تشخیص دهد که فردى یا افرادى توطئه گر بوده و تحت تعقیب هستند و از کیفر اسلامى مى گریزند و یا در دسترس حکومت اسلامى نیستند؛ به طور علنى و آشکار چنین دستورى را صادرخواهد کرد. همان گونه که رسول گرامى اسلام(ص) فرمان اعدام افراد یاد شده را به وسیله فرماندهان به تمام سربازان اعلام کرد،فرازهایى از تاریخ پیامیر اسلام، ص 443. از این رو هم همه لشکریان اسلام مى دانستند که چه کسانى باید کشته شوند و هم کفار مى دانستند که چه کسانى مهدورالدم هستند.ر.ک: همه مدارک و منابع پیشین.
این قضیه به معناى سلب امنیت از شهروندان حکومت اسلامى یا دیگران نیست؛ بلکه قاعده اولیه همانا حرمت جان، مال و ناموس و حفظ حقوق همه انسان ها – با هر مسلک و مذهب و اعتقادى – است؛ مگر آنکه مرتکب خیانت یا جرمى گردیده باشند. در این صورت نیز مسأله به روشنى بیان مى شود.
حضرت امام به صراحت در مورد سلمان رشدى، این حکم را صادر نموده و فرمود: «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى رسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانى که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، هم چنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مى باشند. از مسلمانان غیور مى خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند سریعا آنان را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود شهید است «ان شاءالله». ضمنا اگر کسى دست رسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد».ر.ک: صحیفه نور، ج 21، ص 86.
همان طور که مقام معظم رهبرى در بحث خشونت قانونى و غیرقانونى، صریحا متذکر شدند: اصل حکم ترور برخى از توطئه گران – که دور از دسترس محکمه و دادگاه اسلامى قرار مى گیرند – در اسلام وجود دارد؛ ولیکن هر زمانى حاکم اسلامى بخواهد به چنین کارى اقدام کند، تصمیم خود را به طورعلنى به مردم خواهد گفت؛ نه سرى و به طور نجوا.
دوم. در مواردى که نیاز به ضرب و جرح است، – جز در ساب النبى(ص) یا ساب الائمه(ع) – چند نکته را باید مد نظر داشت:
الف. همه موارد به اذن و اجازه رهبرى آگاه اسلامى (پیامبر(ص) یا ائمه(ع) و یا در عصر غیبت، فقهاى عظام) باید صورت پذیرد.التحریرالوسیله، ج 1، ص 462 (مسأله 11 ذیل: القول فى مراتب الامر بالمعروف والنهى عن المنکر.
ب. در زمان وجود حکومت اسلامى، خود حکومت – که در رأس آن فقیهى آگاه، عادل، مدیر و مدبر قرار دارد – اقدام قانونى به این امر خواهد نمود؛ ولى هنگامى که حکومت اسلامى و ولى فقیه نافذالرأى در سراسر بلاد وجود نداشته باشد، صدور اذن به وسیله هر یک از فقهاى عظام ممکن است.
ج. این اجازه ممکن است به جمع یا گروه خاصى با تحدید موارد آن واگذار گردد، مثلاً اصل تلاش براى نابودى حکومت طاغوتى سابق و کارگزاران آن در رأس برنامه هاى مبارزاتى فقیه شامخ و بى بدیل عصر؛ یعنى، حضرت امام خمینى(ره) قرار داشت.
خلاصه سخن آنکه اسلام با کشتار انسان هاى بى گناه با هر عنوان و نام – ترور یا غیرترور – و با هر انگیزه اى سیاسى یا مذهبى و … و از هر فرقه اى که باشد – مسیحى، یهودى یا مسلمان – و در هر کجاى عالم که باشند و با هر وسیله اى مخالف است؛ بلکه این کار جنایت است و باید محکوم و عامل آن مجازات گردد. اما در مورد اعدام هاى انقلابى که در زمان قبل از انقلاب انجام مى گرفت، باید گفت که این اعدام ها دو نوع بودند:
الف. گروه هایى از آنان مانند هیأت مؤتلفه و فدائیان اسلام، پاى بند به مسائل شرعى بوده و با مجتهدان و مراجع تقلید در ارتباط بودند و ترور آنها مستند به حکم مجتهدى واجد شرایط درباره مفسد بودن و واجب القتل بودن افرادى (مانند هژیر، کسروى، رزم آرا و …) صورت گرفته است. که بالتبع این عمل موافق قوانین اسلامى و شرعى بوده است؛ چون فتواى مجتهد جامع شرایط از نظر قوانین اسلامى معتبر و حجت است.
ب. ترورهایى که براى اهداف صرف سیاسى یا و … بدون هیچ پشتوانه فقهى و شرعى بوده (مانند ترورهایى که توسط مجاهدین خلق، کمونیست ها و … انجام مى شد)؛ از آنجا که براساس موازین و هنجارهاى شرعى و ضوابط تعیین شده در فقه اسلامى نبوده است، نمى تواند قطعاً مورد قبول اسلام باشد.
————————-
پی نوشت ها:
1. داوود امینی، جمعیت فدائیان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی-اجتماعی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 81، ص 92.
2. سید حسین خوش نیت، سید مجتبی نواب صفوی، اندیشه ها، مبارزات و شهادت او، تهران: منشور برادری، 1360، ص 218.
3. داود امینی، همان، ص 64.
4. داود امینی، همان، ص 165؛ و محمود طاهری احمدی و مجید تفرشی، گزارش های محرمانه شهربانی، ج 2، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1371، ص 141.
5. فصلنامه گنجینه اسناد سازمان ملی ایران، شماره 31 و 32، ص 98.
6. مهدی عراقی، ناگفته ها وخاطرات، به کوشش محمد مقدسی، مسعود دهشور، حمید رضا شیرازی، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، صص 72-77.
7. مجله 15 خرداد، شماره 19-20، سال چهارم، زمستان 1374.
8. سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: انتشارات اسلامی، 1361، ص 354.
9. نصر الله شیفته، زندگی نامه و مبارزات دکتر مصدق، تهران: نشر کوش، 1370، ص 127. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100113037)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد