خانه » همه » مذهبی » نوروز و سنت هاي آن از منظر فقهي

نوروز و سنت هاي آن از منظر فقهي

نوروز و سنت هاي آن از منظر فقهي

با بررسي در متون ديني روشن مي شود نوروز و آيين هاي ويژه ي آن مانند هديه هاي نوروزي و احکام شرعي آن مانند غسل، نماز و روزه ي مستحبي بدون هيچگونه مخالفتي تلقي به قبول شده است. مقتضاي روايات سيره ي معصومان (ع) سيره ي مسلمين، آراي فقها و نيز مذاق اسلام در تعامل با ديگر فرهنگ ها و سنّت ها آن است که برگزاري عيد ملي و بومي نوروز بدون انتساب به اسلام بي اشکال است و نامشروع دانستن آن فاقد دليل معتبر شرعي و مخالف با موازين فقهي و اجتهادي است.

97491648 0ef3 4289 a3f3 bddfbb6ac48c - نوروز و سنت هاي آن از منظر فقهي

18346 - نوروز و سنت هاي آن از منظر فقهي
نوروز و سنت هاي آن از منظر فقهي

 

نويسنده: سيد احمد حسيني خراساني

 

چکيده: به مقتضاي اصل عدم نقل و استصحاب قهقرايي که اعتبار آن مورد تسالم است، روز نوروز اول فروردين ماه انتقال خورشيد از برج حوت به برج ِِِِحَمَل و نقطه ي اعتدال ربيعي است.
با بررسي در متون ديني روشن مي شود نوروز و آيين هاي ويژه ي آن مانند هديه هاي نوروزي و احکام شرعي آن مانند غسل، نماز و روزه ي مستحبي بدون هيچگونه مخالفتي تلقي به قبول شده است. مقتضاي روايات سيره ي معصومان (ع) سيره ي مسلمين، آراي فقها و نيز مذاق اسلام در تعامل با ديگر فرهنگ ها و سنّت ها آن است که برگزاري عيد ملي و بومي نوروز بدون انتساب به اسلام بي اشکال است و نامشروع دانستن آن فاقد دليل معتبر شرعي و مخالف با موازين فقهي و اجتهادي است.
کليد واژه: نوروز، استصحاب قهقرايي، سنت هاي نيکو.

مقدمه
 

عيدها و آيين هاي جشن و شادي و تعيين و گزينش آغاز سال و مشخص کردن يک مبدأ تاريخي همراه با مراسم و آداب ويژه، پديده اي است که با اختلاف عقايد و آيين ها و به اقتضاي فرهنگ و نيازها همواره در ميان همه ملّت ها معمول و رايج بوده است و به ملّت و مکتب و سرزميني اختصاص ندارد. اعياد گاهي ديني و مذهبي، گاه ملّي و گاهي نيز مقطعي و مخصوص به خاندان يا تبار و رژيمي است و هر يک تعريف و آيين و آثار مخصوص دارند، مانند عيد فطر، قربان، جمعه، مبعث و غدير در اسلام و به ويژه در مذهب اهل بيت (ع) و عيد فصيح و فطير و کريسمس و مانند آن در ميان اهل کتاب، (1) چنان که تعيين اوّل سال همراه با آيين هاي ويژه و نيز با اختلافاتي در شکل و زمان در ميان ملت ها مرسوم و معمول و به اعتباراتي گونه گون بوده است؛ اوّل سال عبادي، اوّل سال تقويمي هجري قمري، هجري شمسي، ميلادي، و… ، اوّل سال زراعي، اوّل سال آبي، اوّل سال تحصيلي و اوّل سال طبيعي.
جناب سيد رضي الدين علي بن موسي بن جعفر بن طاووس متوفاي 668 قمري در کتاب با ارزش اقبال الأعمال درباره تعيين اوّل سال از نظر اسلام مباحث و مطالب جالب توجهي مطرح کرده و از آن جهت که در روشن شدن بعضي از زواياي بحث ما تأثير گذار است و مي تواند سودمند باشد، چکيده آن مطالب را ياد مي کنيم.
وي با استناد به رواياتي از حضرت صادق (ع) اوّل سال را آغاز ماه مبارک رمضان دانسته است؛ از آن رو امام صادق مي فرمايند:
«رأس السنة شهرُ رمضان.» (2) و «شهرُ رمضانَ رأسُ السنّةِ.» (3)
در روايت ديگري از حضرت صادق (ع) از پدران معصومش (عليهم السلام) از حضرت علي (ع)نقل مي کند:
من اغتسل اوّل يوم من السّنة في ماء جار و صبَّ علي رأسه ثلتيني غرفة کان دوأ السنة و ان اوّل کلّ سنة أول يومِ من شهر رمضان. (4)
آن گاه سيد بن طاووس پس از بيان رواياتي که اوّل سال را اوّل محرم دانسته اند، در مقام جمع ميان روايات نظر مي دهند که اوّل ماه مبارک رمضان آغاز سال عبادي و اول ماه محرم الحرام مبدأ و آغاز سال تقويمي و تاريخي اسلام است که به راهنمايي امير مؤمنان علي (ع) مبدأ تاريخ مسلمانان هجرت رسول خدا تعيين شده است. (5)
به هر حال، تعيين مبدأ تاريخي و يا آغاز سال امري اعتباري است که هر ملّت و مکتبي به اقتضاي شرايط خاص آن را برمي گزيند.
بنابراين، با بيان و تفصيل جناب ابن طاووس آغاز سال عبادي برابر با روايات امام صادق (ع) اوّل ماه رمضان است. و آغاز سال تقويمي با عنوان مبدأ تاريخي اوّل ماه محرم است که با راهنمايي حضرت علي (ع) تعيين و تثبيت شده و براي هر يک احکام و آداب و رسومي چون غسل و دعا و مانند آن ذکر فرموده اند. اما آغاز سال طبيعي که به طور معيّن نخستين روز فروردين ماه و هنگام انتقال خورشيد از برج حوت به برج حَمََل است و آن را نوروز مي نامند، بيان از تحوّل و پديده اي طبيعي است که نقطه اعتدال ربيعي و آغاز بهار و فصل رويش و جنبش و جان يافتن دوباره طبيعت پس از مرگي طبيعي است، اين هنگامه همواره از ديرباز در ايران باستان با عنوان عيد نوروز همراه با برگزاري جشن و آيين هاي ويژه ي نوروزي بوده است.
نوروز و آيين هاي ويژه ي آن پيشينه اي بلند در تاريخ دارد که در طول قرن ها از عهد آرياييان، هخامنشيان، اشکانيان، ساسانيان تا به امروز با همه فرود و فرازهايش از حيات و اعتباري خاص برخوردار بوده است. جشن هاي نورزي به دليل هم زماني با شروع فصل پرطراوت بهار و هم سويي با لطافت و نشاط و جنبش و رويش طبيعت، با حفظ حيات چندهزار ساله ي خود علي رغم وجود بعضي شک و شبهه ها و مخالفت ورزي بعضي اهل سنّت و نيز برخي علماي شيعه در دوره هاي اخير به بخش هاي وسيعي از سرزمين هاي اسلامي در شرق و غرب، مصر، بعضي نواحي عراق، ترکيه، افغانستان پاکستان، جمهوري آذربايجان و جمهوري هاي آسياي ميانه راه پيدا کرده و همواره علماي اسلام و دولت ها و حکومت هاي به اصطلاح اسلامي مانند اموي ها، عباسي ها تا به صفويه و قاجار واکنش هاي متفاوتي درباره ي آن نشان داده اند.

الف) تعيين روز نوروز
 

گذشته از مراسم جشن و شادماني به عنوان عيد نوروز و نيز انجام سلسله کارهايي مانند پوشيدن لباس تازه، خانه تکاني، نظافت، صله ي ارحام، ديد و بازديد، تعطيلي بازار و مدرسه ها، دادن عيدي و پاداش، عفو بخشودگي گروه هايي از زندانيان و مانند آن، سلسله اعمالي عبادي و ديني در ميان آيين هاي نوروزي، مانند غسل، نماز و روزه و حتي خواندن دعايي ويژه و نيز در مواردي برخي مواعده و قرارگزاري ها در معاملات و داد و ستدها ذکر شده است که مي طلبد روز نوروز را محاسبه کرد و شناخت.
در محاسبه ي روز نوروز از زمان تاج گذاري آخرين شاه ساساني سال 632 ميلادي تا سال 467 يا 471تاريخ جلالي و تا به سال 1304 شمسي برابر با 1343 قمري مطالق با 1925 ميلادي که در مجلس شوراي ملّي آن روز تقويم شمسي به عنوان تقويم رسمي کشور ايران پذيرفته شد، مطالي گفته و نوشته شده و تقريباً پذيرفته شده که از سال 467 يا 471تاريخ جلالي روز نوروز در همين نخستين روز فروردين ماه نقطه ي اعتدال ربيعي استقرار يافته و پس از آن تغيير ي نيافته است. (6)
اگر کسي در تعيين روز نوروز شک و ترديد دارد و در نتيجه براي انجام اعمال آن ترديد مي کند، را ه حلّي اصولي و قاعده اي اجتهادي وجود دارد که براي او تکليف مسأله را روشن مي کند؛ استصحاب قهقرايي.
بدون ترديد در عصر حاضر و در سده هاي اخير نوروز عَلَم و حقيقت شده است براي روز اوّل فروردين و لحظه ي انتقال خورشيد از برج حوت به برج حَمَل. حال اگر دلايل کافي و قابل اعتماد که اثبات کند نورز از اوّل براي اين روز خاص حقيقت بوده، در دست نباشد و يا کسي در آن ادلّه اشکال کند و در نتيجه شک کند که آيا از آغاز نوروز به همين روز گفته مي شده و يا آنکه نوروز اسم روز ديگري از روزهاي سال بوده و در زمان هاي متأخر به اين روز نقل داده شده، به کمک قاعده ي «اصالة عدم نقل» که از زمان وحيد بهبهاني و شاگردش صاحب رياض به عنوان استصحاب قهقرايي شهرت پيدا کرده و حجيت و اعتبار آن در اصول پذيرفته شده، اثبات مي کنيم که از آغاز تا به امروز نوروز حقيقت در نخستين روز فروردين ماه بوده است.
براساس همين قاعده ي اصولي و عقلايي است که نوروز در فقه اوّل ماه فروردين شناخته شده است. (7)
بنابراين، در فرض اثبات استحباب غسل و نماز و روزه در نوروز به استناد اخبار، يا قاعده ي تسامح در ادلّه ي سنن و يا از باب رجاء مطلوبيت، چنان که خواهد آمد، زمان انجام آنها همين نخستين روز فروردين ماه است که با عنوان نوروز شناخته مي شود.

ب) نوروز در متون و منابع ديني
 

نوروز که مرکب از دو کلمه و به معناي روز تازه است، در متون و منابع ديني اعم از حديث، فقه و تاريخ با دو عبارت ياد شده است: «النيروز» و «النوروز».
به طور عمده نيروز يا نوروز در دو باب از فقه به پيروي از روايات مطرح شده است: نخست در باب مسأله ي غسل و نماز و روزه هاي مستحبي و ديگر در باب معاملات در مسأله ي بيع نسيه، بيع سلف و نيز مسأله ي هديّه.
با توجه به آنکه روايا ت مربوط به هديه هاي نوروزي و نيز عبارات فقها در باب نوروز در بحث معاملات از قدمت و اعتبار بيشتري برخوردارند، نخست روايات و عبارات اين باب را ذکر مي کنيم:
1. مرحوم کليني (متوفاي 329 قمري) در کهن ترين متن حديثي از کتب اربعه يعني کافي از حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع شمرده شده از ابراهيم کرخي که از نظر رجالي ناشناخته است، نقل کرده است.
قال: سألت اباعبدالله (ع) عن الرّجل يکون له الضيعَةُ الکبيرةُ فاذا کان يومُ المَهَرجان أوالنيروز أهدوا إليه الشيءَ ليس هو عليهم يتقرّبون بذلک اليه؟
فقال: أليس هم مُصلّين؟
قلت: بلي!
قال: فليقبل هديتهم وليکافِهِم؛ (8)
ابراهيم کرخي گفت: از امام صادق (ع) درباره ي شخصي پرسيد که مزرعه ي بزرگي دارد و روز مهرگان يا نوروز که فرا مي رسد کارگران و کشاورزان (به رسم نوروز) براي او هديه مي برند؛ آيا بپذيرد؟
امام فرمود: آيا هديه دهندگان اهل نماز و مسلمانند؟
گفت: آري!
امام فرمود: هديه ي آنها را بپذيرد و در مقابل جبران و تدارک کند.
گذشته از سند روايت که ابراهيم کرخي مجهول و ناشناخته است، نه آنکه ضعيف باشد و گذشته از آنکه مشايخ سه گانه آن را در کافي، فقيه و تهذيب نقل کرده اند و والد مجلسي در شرح فقيه آن را صحيح شمرده، روايت دلالت دارد که در آن روزگار در ميان مسلمانان رسم هديه هاي نوروزي برقرار بوده و امام هيچ گونه اشکالي بر آن نکرده و بلکه به نوعي آن را تأييد فرموده است.
2. اتي علّي (ع) بهديّة النيروز فقال: ماهذا؟ قالو: يا اميرالمؤمنين اليوم النيروز. فقال: إصنعوا لنا کلَّ يوم نيروزاً؛ (9)
هديه ي نوروزي براي اميرمؤمنان (ع) آوردند. امام پرسيد: اين چيست؟ گفتند: امروز نوروز است. (هديه ي نوروزي است) امام فرمود: هر روز را براي ما نوروز کنيد.
3. وروي انه عليه السلام قال: نوروزنا کلّ يوم. (10)
بنابراين روايات، در زمان خلافت اميرمؤمنان (ع) به مقتضاي رسوم گذشته که به بزرگان هديه ي نوروزي مي داده اند، براي امام هديه ي نوروزي آوردند و امام نيز نه اصل نوروز را و نه آيين هاي آن مانند هديه دادن را منع نفرموده است.
4. انه اهدي إليه فالوذج، فقال: ما هذا؟
قالوا: يوم نيروز!
قال: فَيَرِزو إن قَدَرتُم کلّ يوم؛ (11)
براي امام علي (ع) فالوذج (حلواي نوروزي سمنو) هديه آوردند.
امام فرمود: اين چيست؟ گفتند: روز نوروز است. فرمود: اگر مي توانيد هر روز را نوروز کنيد.
باتوجه به آنکه مقداري از مراسيل شيخ صدوق در فقيه و خصال و ديگر کتاب هايش که از پيامبر (ص) يا اميرمؤمنان (ع) نقل کرده، بنابر تتبع به عمل آمده از کتاب هاي عامه سرچشمه مي گيرند، به احتمال قوي اين دو مرسل شيخ صدوق در فقيه همانند مرسل دعائم الاسلام قاضي نُعمان همان است که در کتاب هاي اهل سنّت با قدري اختلاف و همراه با توضيح بيشتر ذکر شده است.
براي نمونه مواردي از آن شمار مي شود:
بخاري متوفّاي 256 قمري صاحب صحيح معروف بخاري در کتاب التاريخ الکبير در دو مورد جريان نوروز را ذکر کرده است: نخست آنکه از ايوب بن دينار از پدرش نقل مي کند:
ان علياً کان لايقبل هدية النيروز؛ (12)
همانا علي (ع) هديه نوروزي را نمي پذيرفت.
مورد ديگر از حماد بن سَلَمة از علي بن زيد از السعر التميمي روايت کرده است.
اتي عليّ بفالوزج قال: ما هذا؟ قالو: اليوم النيروز!
قال: فنيروزا کلّ يوم.
روايت دوم تاريخ بخاري همان روايتي است که از فقيه و دعائم به طور مرسل نقل شد. روايتي را ابن نديم متوفاي 385 قمري در فهرست و زمخشري متوفاي 467 قمري در ربيع الابرار (56:1) بيهقي در سنن (234:9) خطيب در تاريخ بغداد (326:13) ابن حزم درالمحلي (195:8) هندي در کنزالعمال (179:14)، ابن خلکان در وفيا ت الاعيان (405:5) و بلاذري در انساب الاشراف (37:3) به مناسبت بيان بيوگرافي نُعمان بن ثابت مرزبان پدر و يا جد پدري ابوحنيفه رئيس مذهب حنفي ها و پيشواي معروف فقهي اهل عراق که پدر يا جدّش ايراني تبار و اهل فارس و يا اهل کابل بوده، روايتي را نقل کرده اند که وي به رسم آيين نوروزي فالوذج براي امام علي (ع) هديه آورد و در اين جريان بود که امام فرمود: «نوروزنا کلّ يوم.» و بنابر روايتي درباره ي روز مهرگان فرمود: «مَهِرجونا کلّ يوم.»
با دادن هديه هر روز ما را نوروز و يا مَهرگان کنيد
واژه ي فالوذج که عربي همان فالوده است، به معناي حلواي نوروزي و سَمَنو است که سوغاتي ايرانيان و شيريني نوروزي بوده است.
در رواياتي به چگونگي فراهم آوردن و پخت آن اشاره شده که مرکب از مغز گندم، روغن و عسل و شکر و يا هر ماده ي شيرين ديگري است که داخل ديگ جوشيده و پخته مي شود. (13)
5. ان المجوس اَهَدوا إليه (علي(ع)) يوم النيروز جامات من فضَة فيها سُکّر فقسّم السُکَّر بين اصاحبه و حسبها من جزيتهم و بَعَثَ اليه (علي(ع)) دهقانُ بثوبٍ منسوجِ بالذهب فابتاعه منه عمرو بن حريث باربعةٍ الآف درهم الي العطاء؛(14)
مجوسي ها (ايرانيان قبل از مسلمان شدن) در روز نوروز جام هاي سيمين و نقره اي پر از شکر و شيريني براي حضرت امير (ع) هديه آوردند. امام هداياي آنان را پذيرفت و آن را ميان مسلمانان تقسيم کرد و در مقابل جزيه و خراج آنان را بخشيد.
دهقاني (بزرگ قبيله) پارچه اي زرباف براي آن حضرت هديه کرد. امام آن را به عمرو بن حريق به چهار هزار درهم فروختند.
روشن است که آن را براي مستمندان و يا ديگر مصارف جامعه ي اسلامي به مصرف رسانيدند.
6. روايات ديگري از ابن عباس با همين مضمون نقل شده است که جهت رعايت اختصار از نقل آنها در مي گذريم. (15)
بنابراين در هديه هاي نوروزي که ميان ايرانيان معمول و مرسوم بوده، چه آن گاه که به يک ديگر هديه مي داده اند و يا کشاورزان به ارباب ها و مالکان بزرگ پيش کش مي کرده اند و يا حتي در مواردي که براي رسول خدا (ص) (16) و امام علي (ع) هديه نوروزي مي داده اند، هيچ گونه مخالفت و منعي و يا اصلاحي نقل نشده است، بلکه با پذيرفتن هداياي نوروزي و تدارک عوض آن با بخشش جزيه و خراج و يا دادن هديه متقابل به نوعي آن را تأييد مي کرده اند. (17)
گفتني است که افزون بر رواياتي که درباره ي پديده ي نوروز در کتب اربعه ي شيعه و ديگر کتاب ها و نيز در کتاب هاي حديثي و تاريخي اهل سنّت ذکر شده، کتاب هاي مستقلي درباره ي اخبار مربوط به نوروز نوشته شده که همانند بسياري ديگر از کتاب ها مفقود و در دست نيست.
نجاشي در شرح حال نصر بن عامر سنجاري که وي را از ثقاف اصحاب ما دانسته، در ميان کتاب هاي او، کتاب «ما روي في يوم النوروز» را نقل مي کند. (18)و نيز ابن نديم در شرح حال صاحب بن عبّاد نقل مي کند:
له من الکتب کتاب الاعياد و فضائل النيروز؛ (19)
سامان دادن کتابي با نام: ما روي في يوم النوروز.
و «الاعياد و فضائل النيروز» به طور طبيعي بايد بر مجموعه اي از روايات مشتمل باشد وگرنه بر نوشتن دو يا سه و يا چهار روايت کتاب اطلاق نمي شود. به هر حال، آنچه از روايات درباره ي نوروز و فضائل آن آمده، براي ما روشن نيست.

احکام فقهي نوروز
 

در فقه شيعه براي نوروز آداب و احکام ذکر شده است، مانند: غسل، نماز و روزه مستحبي. اساس و سند فقهي اين احکام تا آنجا که تحقيقان نشان مي دهد فقط روايت معلّي بن خنيس از امام صادق (ع) است که نخستين بار شيخ طوسي آن را در حاشيه ي کتاب مصبا ح المتهجد و درباره ي دعا و زيارات و مستحبات نوشته و در مختصر مصباح شيخ نقل شده است.
اصل روايت چنين است:
عن المعلّي بن خنيس عن مولانا الصادق عليه السام في يوم النيروز قال: اذا کان يوم النيروز فَاغتَسِل و اَلبِس أنظفَ يثابک و تطَيب بأطيب و تکون ذلک اليوم صائماً فاذا صليت النوافل والظهر و العصر فصل بعد ذلک اربع رکعات تقرأ في اوّل کل رکعة فاتحة الکتاب و عشر مرّاتِ انا انزلناه في ليلة القدر و في الثانية فاتحة الکتاب و عشر مرات قل يا ايها الکافرون و في الثالثة فاتحة الکتاب و عشر مرات قل هو الله احد و في الرابعة فاتحة الکتاب و عشر مرات المعوذتين و تسجد بعد فراغک في الرکعات سجدة الشکر و تدعو فيها يُغفرُ لک ذنوب خمسين سنة. (20)
از معلّي بن خنيس از مولاي ما امام صادق (ع)درباره روز نوروز نقل شده است که امام فرمود: هر گاه روز نوروز شد غُسل کن و پاکيزه ترين لباس هايت را بپوش و خود را به خوش بوترين عطرها خوش بو کن و اين روز را روزه باش و آن گاه که نوافل و نماز ظهر و عصر را خواندي، چهار رکعت نماز بخوان؛ در رکعت نخست سوره ي حمد و ده بار سوره ي قدر را و در رکعت دوم سوره ي حمد و ده بار سوره ي کافرون را و در رکعت سوم سوره ي حمد و ده بار سوره ي توحيد را و در رکعت چهارم سوره ي حمد و ده بار سوره ي ناس و فلف را بخوان و پس از آن به سجده ي شکر رو و دعا کن که گناهان پنجاه سال بخشوده مي شود.
بسياري از فقها پس از شيخ طوسي در مصباح (21) به پيروي از او در بيشتر کتاب هاي فقهي شان به غسل و نماز و روزه ي نوروز در رديف غسل ها، نمازها و روزه هاي مستحبي توجه کردند و در مقام اشاره به مستند آن نيز همين حديث معلّي بن خنيس را يادآور شدند.
ابن ادريس حلّي در سرائر، ابن سعيد حلّي در الجامع للشرائع، علّامه حلّي در قواعد الاحکام و منتهي المطلب، شهيد اوّل در دروس و ذکري و لمعه، ابن فهد حلّي در المهذب البارع، شيخ بهائي در جامع عباسي و حبل المتين، علامه مجلسي در بحارالانوار و زاد المعاد، شيخ بحراني در الحدائق، فاضل هندي در کشف اللثام، شيخ جعفر کبير در کشف الغطاء، فاضل نراقي در مستند الشيعه، محمد حسن نجفي در جواهر الکلام، شيخ اعظم انصاري در کتاب طهارت، حاج آقا رضا همداني در مصباح الفقيه، سيد محمد کاظم يزدي در عروة الوثقي و حاشيه ي نريمان و شارحان عروه و بسياري از فقيهان و مراجع تقليد عصر به اين مسئله پرداخته اند.
(با توجه به بررسي هاي انجام گرفته مبني بر نقل روايات در باب هديه هاي نوروزي و نيز احکام فقهي نوروز مانند غسل و نماز و روزه ي مستحبي و هم چنين با عنايت به عبارات فقها در باب معاملات، قراردادها و نيز موعدها روشن شد که هيچ گونه روايت و يا عبارتي وجود ندارد که بتوان از آن به دلالت مطابقي يا تضمني و يا التزامي، مذموم و يا ممنوع و ناپسند بودن نوروز را در برگرفت، بلکه همواره اسلام آن را به نوعي تأييد کرده و پذيرفته است.)
از روزي که بحث اعمال و احکام روز نوروز در فقه شيعه مطرح شد و فتوا به استحباب آن مورد قبول مشهور فقها قرار گرفت، هيچ کس از محدّثان و مجتهدان که رأي و نظرش قابل اعتنا باشد، بحث مخالفت با نوروز و يا شبهه ي نامشروعيت آن را مطرح نکرده است.
اگر سخني دارند در اين باره است که روايت معلّي بن خنيس مرسل و ضعيف است و نمي تواند مستند حکم شرعي قرار گيرد و بعضي با استفاده از قاعده ي تسامح در ادلّه ي سنن پاسخ داده اند و بعضي از راه احتمال مطلوبيت و قصد راجاء پيش آمده اند. به هر حال، اگر بنا بود ماندگاري و برگزاري نوروز و مراسم و آئين هاي آنها به دليل تعلّق داشتنش به ايران باستان و زرتشتيان خلاف شريعت باشد و يا برگزاري مراسم آن زنده نگاه داشتن شعائر کفار، همانندي به مجوسي ها، ترويج و تقويت شرک و آتش پرستي و فساد و فحشا و تضعيف توحيد و ارزش هاي اسلامي و انساني به شمار آيد، در طول تاريخ هزارساله فقه با وجود اين همه حساسيت و دغدغه هاي فقها بايد به جاي پرداختن به اشکال هاي سندي براي استحباب اعمال نوروز به اصل نامشروعيت اين آئين مي پرداختند.
جالب است وقتي صاحب حدائق با فتوا به استحباب غسل نوروز مخالفت مي کند و در مطالب ابن فهد حلّي در بيان فضيلت نوروز اشکال مي کند، احکام شرعي را با اين گونه احتمال ها و مطالب استحساني و ذوقي اثبات شدني نمي شمارد. (22) و آن گاه هيچ اشاره اي به مخالفت با نوروز نمي کند.
گفتني است ما نيز درصدد اثبات اين روايت و مستحب دانستن غسل و نماز و روزه ي نوروز به استناد روايت معلّي بن خنيس و يا به کمک قاعده ي تسامح در ادلّه ي سنن نيستيم و روايت را براي اثبات چنين حکمي ناتمام و ناتوان مي دانيم و در نهايت انجام اعمال نوروز را به اميد ثواب و به قصد رجاء روا مي دانيم. لذا در جريان تعارض ميان روايت ابن خنيس با روايت ابن شهر آشوب مبني بر نفي مشروعيت نوروز هر دو را فاقد اعتبار مي دانيم و تعارض ميان لاحجّت با لاحجّت را بي معنا مي دانيم و تلاش صاحب جواهر و شيخ انصاري (23) را مبني بر تقويت و تقديم روايت ابن خنيس بر روايت ابن شهر آشوب بدلايلي چون شهرت روايت اوّل و احتمال تقيه و در روايت دوم ناتمام مي دانيم. (24)
غرض توجه به اين واقعيت است که در ميان اين همه فقهاي دقيق از ابن ادريس صاحب سرائر و علامه و شهيد اوّل و دوم تا به امروز هيچ فقيه فرزانه اي شبهه ي تشبه به کفار، تعظيم شعاير کفار و يا خلاف شريعت بودن نوروز را در ردّ آن مورد استدلال قرار نداده است و اگر بزرگاني از فقهاي برجسته با تقدّس مثال زدني مانند ابن فهد حلّي با ارائه بحث مفصلي درباره ي تعيين روز نوروز تصريح مي کند که «يوم النيروز يوم جليل القدر.» (25) هيچ فقهي او را احياگر سنّت مشرکان که در تضاد با اهداف و مقاصد شريعت است و يا مخالفت با دليل و مدرکي است، انتقاد نمي کند. در حالي که وقتي به بحث نماز و روزه در روز عاشورا مي رسند، به دليل آنکه بني اميه اقدام به ساخت اخبار دروغ مبني بر فضايل روز عاشورا نمودند و براي آن فضائلي چون نماز، روزه و صله رحم و… جعل کردند، تمام آن اخبار را ساختگي قلمداد نمودند و روزه آن روز را مورد اشکال قرار دادند. اگر قرار بود در اعمال نورز شبهه و شائبه ي تشبه به دشمن و يا احتمال تقويت جبهه مخالف و مانند آن باشد، به يقين ابراز مخالفت مي کردند.

اهل سنّت و آيين هاي نوروز
 

در منابع تاريخي، روايي و فقهي اهل سنّت به مناسبت هايي بحث از نوروز و احکام و آيين هاي آن به ميان آمده است که در بحث روايات و نوروز به برخي منابع اشاره شد. در اينجا بعضي منابع تاريخي و فقهي افزوده مي شود.
در تاريخ طبري و نيز تاريخ يعقوبي مانند تاريخ بغداد و خطط مقريزي در بيان حوادث تاريخي و توجه حاکمان اموي (26)و عباسي (27) به عيد نوروز فُرس و هدايا و آيين هاي نوروزي اشاره شده است. از جمله آمده است که معاويه در دوران خلافتش دستور به جمع آوري هداياي نوروزي داد.
و عمر بن عبدالعزيز بر خلاف معاويه از جمع آوري هداياي نوروزي جلوگيري مي کرد و در کتاب هاي فقهي نماز و روزه در روز عيد نوروز مکروه شناخته شده است.
ابن قدامه مي نويسد:
خصوص روز نوروز و مهرجان روزه گرفتن مکروه است؛ زيرا که کفار اين دو روز را بزرگ و گرامي مي دارند. از اين رو خصوص اين دو روز را روزه گرفتن همراهي با کفار است و هم چنين در روز شنبه و هر روز را که کفار بزرگ مي شمرند و عيدي مي گيرند، روزه گرفتن کراهت دارد. (28)
و کاشاني مي نويسد:
روزه روز شنبه به دليل تشبه به يهود و روز نوروز و مهرجان به دليل تشبه به مجوس کراهت دارد. (29)
گفتني است بعضي از اهل سنّت شيعه را مجوسي مي خوانند و با توجه به اينکه استحباب غسل، نماز و روزه ي نوروز به استناد روايت معلّي بن خنيس فقط در کتاب هاي روايي و فقهي شيعه مطرح شده، محتمل است مقصود آنها از کراهت روزه ي نوروز به جهت تشبه به مجوسي ها شيعه باشد، چنان که در مواردي مانند مسأله ي خواندن بسم الله الرحمن الرحيم و يا بلند خواندن آن در نماز و يا انگشتر به دست راست کردن و … براي اينکه تشبه به شيعه (مجوس) پيدا نکنند، به عکس شيعه عمل مي کنند، هرچند ممکن است قبول داشته باشند که در واقع حق با شيعه است. (30)
نکته گفتني ديگر اين است که گفته اند در مراسم مجوسي ها روزه نيست و آنها روزه گرفتن را گناه مي دانند. (31)
اين نکته نيز بايد افزوده شود که همانندي و تشبّه به چيزي، کاري، قصدي و ارادي است و بديهي است که که هيچ مسلماني به قصد تشبّه به مجوسي ها روزه نمي گيرد، بلکه به استناد روايت ابن خنيس، قاعده ي تسامح، قصد رجاء و به فتواي مرجع تقليد به قصد تقرب به خدا اين کار را مي کند.
بنابراين، تشبّه به مجوس اگر مقصود از همانندي به مجوس همانندي به کفار و زرتشتيها باشد، سنّت روزه نوروز بي مورد و بي معنا است و حکم به کراهت روزه در نوروز از باب تشبّه به مجوس در هر حال بي اساس و مردود است.
باتوجه به بررسي هاي انجام گرفته مبني بر نقل روايات در باب هديه هاي نوروزي و نيز احکام فقهي نوروز مانند غسل و نماز و روزه ي مستحبي و هم چنين با عنايت به عبارات فقها در باب معملات، قراردادها و نيز موعدها روشن شد که هيچ گونه روايت و يا عبارتي وجود ندارد که بتوان از آن به دلالت مطابقي يا تضمني و يا التزامي، مذموم و يا ممنوع و ناپسند بودن نوروز را برگرفت، بلکه همواره اسلام آن را به نوعي تأييد کرده و پذيرفته است.

تعامل اسلام با ديگر فرهنگ ها و سنّت ها
 

تعيين موضع اسلام و نحوه ي برخورد دين با عادت ها، آداب، رسوم و فرهنگ ملت هاي مختلف جهان از موضوعات مهم اجتماعي و فرهنگي است که در روزگار ما تحقيقي جدّي و همه جانبه مي طلبد.
آيا اسلام اهل تعامل با ملّت ها و تبادل فرهنگ ها و طرفدار سياست درهاي باز و هم گرايي و داد و ستدهاي علمي، فکري، فرهنگي ، هنري و صنعتي با ملّت ها و تمدّن ها ست؟ يا آنکه طرفدار سياست مرزها و درهاي بسته است و با آنچه رنگ و نشان غيرخودي دارد و به ملّت هاي غيراسلامي متعلّق است، مخالفت مي کند؟
از انجايي که دين اسلام به منزله ي آييني آسماني و مکتبي الهي با فطرت و خواسته هاي واقعي و جدّي انسان در همه ي ابعاد منطبق است و تمام برنامه و رسالتش فراهم سازي زمينه ي رشد و تعالي و سعاد ت و بالندگي همه سويه انسان و جوامع انساني است، قهراً باز و بسته بودن مرزهاي آن بر روي واردات و صادرات در زمينه هاي علمي، فکري، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و صنعتي بدون لحاظ خصوصيات جغرافيايي، نژادي، قومي و مذهبي و بدون حساسيت به سنّت و يا مدرنيته و بر اساس مصالح و مفاسد و آثار و پي آمدها تنظيم و استوار مي شود. هر دانش، فرهنگ و برنامه و ابزار و سازکاري که در راستاي رسالت الهي و انساني جامعه باشد و استفاده از آن در تضاد با مقاصد شريعت نباشد و زيان و خطري را براي هويت ديني، استقلال فرهنگي در پي نداشته باشد و دليل خاص شرعي بر منع آن وجود نداشته باشد، مورد قبول و تأييد اسلام است و يا دست کم اسلام با آن مخالفتي ندارد.
عناصر سازنده و سازگار با نيازهاي بشر مانند طب، هندسه، هيئت، نجوم، فلسفه، صنعت، تکنولوژي، آداب و رسوم جالب و آموزنده که متعلّق به نوع بشر است و نژاد، زبان، آب و خاک و حتي دين و مذهب در آن لحاظ نشده، با فرض آنکه دليل معتبر شرعي بر مخالفت آن نباشد و نيز عناوين ثانويه مانند تشبّه و خودباختگي و حقارت در برابر اجانب و دشمنان، مورد تأييد اسلام است؛ خواه ميراث و يادگار روم، يونان و ايران باستان باشد و يا از فرآورده ها و توليدات تمدّن جديد غرب و اروپا به شمار آيد.
اسلام نه سنّت شکن و تجدّدزده است و نه متحجّر و مخالف تجدّد و تمدّن؛ دين عقل، منطق، علم، ترقّي، تقدّم و تمدّن است و هرچه را در راستاي تعالي و ترقّي، سعادت و سلامت انسان و جامعه انساني باشد، با سماحت و سهولت به رسميت مي شناسد و با آنچه جمود، جهل، تحجّر، شرک، بت پرستي، خرافه، انحراف، فساد و منکرات است، با کمال صراحت و به دور از هر گونه ملاحظه و مخفي کاري مخالف است.
همين عقلانيت و منطق محوري و فطري بودن دين و احکام ديني و سماحت و سهولت و حکميت حاکم بر احکام شريعت، علي رغم همه ي موانع و کارشکني هاي متجاوزان به حقوق و ناموس و جان ملّت ها عليه اسلام، سبب شده که اسلام در کوتاه ترين زمان با کمترين امکانات در ژرفاي جان ميليون ها انسان برخوردار از فطرت سالم انساني نفوذ و تا عمق سرزمين هاي تحت سلطه زورگويان پيش رود و شالوده ي تمدّني نوين و فرهنگي عظيم را در سطح جهان بنا نهد و با ردّ هرگونه تنگ نظري و جمود و جهالت و در هم شکستن حصارهاي موهوم و غيرمنطقي راه تحصيل علم و دانش و هنر و دريافت هنر و تکنيک و فن آوري را از هر کجا و از هر جا و از هر کس بر روي مسلمان باز و هموار سازد. آن گاه با ايجاد روح خودباوري و استقلال و حرّيت و استواري بر مواضع اصولي و شايسته ضمن احترام به آداب و عادت ها و فرهنگ هاي پسنديده ي اقوام و ملّت ها به منزله ي امور ي انساني و منطقي به دور از هر گونه التقاط، انحراف و خودکم بيني و خودباختگي فرهنگي، قوّت هاي علمي، فکري فرهنگي و اجتماعي ديگر ملّت ها را مورد توجه قرار داده و در خدمت اين انسانيت به کار گرفته است.

تاثيرگذاري شگرف اسلام
 

مخالفت نکردن اسلام با آن دسته از آداب، سنن و فرهنگ هاي پسنديده ي پذيرفته شده در ميان ملّت ها و حساسيّت نشان ندادن به آنچه بي زيان و ضرر است، مانند زبان، خط، گويش و نوع پوشش و يا تأييد و پذيرش آنها به هيچ وجه به معناي تأثيرپذيري از فرهنگ ها و موضع انفعالي نيست، بلکه اين گونه موضع گيري هاي واقع بينانه مبتني بر خرد و منطق و استوار بر سماحت و سهولت و دوري از تعصّب هاي بي جا و بي مورد دليل قوّت و باعث سرعت و گسترش روزافزون اسلام بوده و اسلام را ديني جاودانه، جامع، جهاني، پرجاذبه و ماندني ساخته و عالي ترين نوع تأثيرگذاري و فرهنگ سازي را در سطح جهاني داشته است. تنگ نظري، تعصّبات خشک و بي مورد، منطقه اي و قومي فکر کردن سياست بسته و نفي تعامل و ارتباط با ملّت ها به دور از ساحت قدس اسلام است.
آيات قراني، سيرت و سنّت پيامبر اسلام و زندگي پيشوايان دين گواه اين حقيقت است.
امام علي (ع) خطاب به مالک اشتر با عنوان والي مصر، سرزميني تاريخي و کهن که تمدّن ها، حکومت ها و فرهنگ هاي بسيار ديده، درباره ي نحوه ي برخورد با آداب و رسوم رايج در ميان مردم آن ديار چنين نوشته است:
و لا نتقُض سُنّةً صالحةً عَمِل بها صدور هذه الامّة و اجتمَعت بهاالألفة و صَلَحَث عليها الرّعيّة و لا تُحدِثَنّ سنّةً تَضُرّ بشيء من ماضي تلک السُّنن فيکون الاجرُ لمن سنّها و الوزر عليک بما نَقَضت منها؛ (32)
قانون پسنديده اي را که مورد عمل پيشينيان بوده و هم بستگي مردم را در پي داشته و امور اجتماعي مردم بر محور آن سامان يافته است، نقض نکن و قانوني را که به سنّت هاي پسنديده ي گذشتگان زيان برساند، ايجاد نکن که در اين صورت پاداش و ستايش مردم براي بنيان گذاران آن سنّت ها و بار گناه سنت شکني براي تو خواهد بود.
شارحان نهج البلاغه عبارت «صدور هذه الامّة» را مختلف معنا کرده اند و بعضي «اين امت» را به امّت اسلام شرح کرده اند و لکن با توجه به سابقه ي تاريخي و فرهنگي مصر و دقت در سخنان حضرت امير (ع) به خوبي استفاده مي شود که مقصود ملّت با سابقه ي مصر از قبل از اسلام است. (33)
در بخش پاياني عهدنامه بر توجه به سنّت ها ي پسنديده و بهره گيري بهينه از آن تأکيد شده است:
والواجب عليک أن تتذکّر ما مضي لمن تقدّمک من حکومة عادلة أوسنة فاضلة أو أثر عن نبيّنا صلي الله عليه و آله و سلم أو فريضة في کتاب الله تعالي، (34)
بر تو لازم است همواره حکومت هاي دادگستر پيشين، سنّت هاي ارزش مند، آثار به جاي مانده از پيامبر اسلام و واجباتي را که در کتاب خداست، به ياد داشته باشي.
در روايتي رسول خدا (ص) به امير مؤمنان (ع) فرمود: «يا علي! عبدالمطّلب در عصر جاهليت پنج سنّت را پايه گذاري کرد که در اسلام مورد تأييد قرار گرفت:
1. ازدواج فرزندان را با زنان پدرانشان حرام کرد؛
2. از گنجي که يافته بود، يک پنجم (خمس) آن را صدقه داد؛
3. پس از حفر چاه زمزم آن را «سقاية الحاج» نام گذاري کرد؛
4. ديه و غرامت کشتن يک انسان را صد شتر قرار داد؛
5. طواف به دور خانه خدا را هفت (شوط) قرار داد.
و همه ي اين سنت هاي پسنديده که توسط عبدالمطّلب پايه گذاري شده، در اسلام به رسميت شناخته شده و مورد تأييد و تأکيد قرار گرفت. (35)
شايد با تأمّلي دقيق بتوان از اين روايت نيز در بحث مورد نظر سود جست. (36)
آري! اسلام با سنّت هاي جاهليت مخالف است که موجب گمراهي، شرک، و رواج جهل و خرافات باشد، نه آنکه با هرچه در عصر قبل از اسلام بوده است. بايد اين گونه برخوردهاي واقع بينانه و استوار بر سماحت و سهولت را به منزله ي بحثي پايه و اصل کلّي از مختصات و جامعيت اسلام از افتخارات اين آيين کامل الهي به حساب آورد.
شهيد مطهري در اين باره نوشته است:
از جامعيت اسلام که نسبت به بسياري از امور دستور نداشته و مردم را آزاد بگذارد. يک سلسله آداب و رسوم ميان مردم هست که اگر آنها را انسان از طريق مثبت انجام بدهد، نه جايي خراب مي شود و نه جايي آباد و اگر ترک هم بکند همين طور. (37)
يکي از محقّقان معاصر مي نويسد:
ضمن اينکه حوزه ي وسيع تحت حکومت و شريعت اسلامي اداره مي شد، سنّت هاي اداري هر محل تا آنجا که با شريعت سازگاري داشت، حفظ شد و ادامه يافت؛ در شام و مصر سنّت رومي و در عراق و فارس سنّت ساساني. (38)
فرهنگ و آداب و رسوم خاص هر قومي تا آنجا که در تضاد با روح اسلام، توحيد، يگانگي و وحدت نباشد، ملحوظ و محترم است. (39)
اسلام هرگز جريان فرهنگ انساني را سد نکرده و حتي آن را به پيش رانده است. اسلام درباره ي امور عادي، عرفي، اجتماعي، فرهنگي و چگونگي پوشش، گويش و مانند آن به طور غالب مردم را آزاد گذاشته و در جزئيات دخالت نکرده است. البته ارشاد و راهنمايي براي بهبود و بهينه شدن کارها و کلّيات و قواعدي دارد که با منطق و خرد و فطرت پاک انساني منطبق است و آيين و آداب و عادت ها و رسوم در هر زمان و زميني بايد با همان مقياس ها سنجيده شود. هر چه به انحراف بشر از مسير صحيح زندگي بينجامد و با هدف آفرينش و کمال انساني در تضاد باشد، مانند بت پرستي، جهل، خرافه، فساد، فحشا و منکرات از نظر اسلام ممنوع و نامشروع است.
(موضع گيري هاي واقع بينانه مبتني بر خرد و منطق و استوار بر سماحت و سهولت و دوري از تعصّب هاي بي جا و بي مورد دليل قوّت و باعث سرعت و گسترش روزافزون اسلام بوده و اسلام را ديني جاودانه، جامع، جهاني، پرجاذبه و ماندني ساخته و عالي ترين نوع تأثيرگذاري و فرهنگ سازي را در سطح جهاني داشته است. تنگ نظري، تعصّبات خشک و بي مورد، منطقه اي و قومي فکر کردن سياست بسته و نفي تعامل و ارتباط با ديگر ملّت ها به دور از ساحت قدس اسلام است.)
با روشن شدن موضع اسلام در برخورد با فرهنگ و سنّت هاي رايج در ميان اقوام مختلف جهان چه پيش از اسلام و چه پس از اسلام، سنّت ديرپاي نوروزي را به منزله آييني باستاني و ملّي در ايران بايد بررسي کرد و نظر اسلام را درباره آن جوييد؛ آيا ايين و جشن هاي نوروز همراه با جنبش طبيعت، خانه تکاني، نوپوشي، اظهار نشاط و شادماني، استفاده از بوي خوش، پخش نقل و شيريني، ديد و بازديد ها، دادن هدايا، فراموش کردن قهر و کينه ها، برقراري صلح و آشتي با دوستان، عفو و بخشودگي زندانيان و … ترويج و تقويت بي ديني، شرکت و بت پرستي و در تضاد با ارزش هاي انساني و رونق جهل و خرافات است و يا آنکه دليلي معتبر از کتاب و سنّت بر مخالفت با نوروز و نامشروعيت آن در دست است و يا تشريع و افتراء و دخالت و تصرّف در حوزه ي دين و احکام الهي است؟
مخالفت با نوروز صرفاً به دليل خدمت تاريخي و متعلّق به ايران باستان و عهد زرتشتيان همانند مخالفت با زبان فارسي و مخالفت با طب و فلسفه به دليل تعلق آن به ايران و زردشتيان (40) روم و يونان و مخالفت با صنعت و تکنولوژي به دليل تعلّق آن به غرب و اروپا و … مادامي که دليل معتبري در دست نباشد، غيرمنطقي و نامعقول و بد جلوه دادن حقيقت دين در ديد جهانيان و خلاف مصالح شريعت و امور اسلامي است.
بنابراين، در صورتي که دليل معتبري بر مخالفت شريعت با نوروز در دست نباشد و بر اين آيين باستاني و ملّي آثاري چون بدعت، تشريع، تشبّه به دشمن، شرک، فساد و تضاد با ارزش ها مترتب نگردد، مقتضاي اصول و قواعد کلّي اسلامي و موازين فقهي و اصولي بي اشکال بودن برگزاري مراسم نوروزي است و به صرف اينکه سنّتي کهن و متعلّق به ايران باستان و عهد زرتشتيان است، نمي توان با نام دين به مخالفت با آن برخاست و آن را نامشروع اعلام کرد.

دلايل مخالفان
 

برخي در مخالفت با مراسم نوروز و نامشروع بودن آن به وجوهي استدلال کرده اند که به طور فشرده مهم ترين آنها را نقل و نقد مي کنيم: (41)
1. اسلام جز عيد فطر، قربان و جمعه عيد ديگري ندارد. بنابراين، عيد نوروز چون مورد تأکيد اسلام نيست، بدعت و خلاف شرع است.
نقد: اولاً بنا نيست کسي عيد نوروز را جزء اعياد اسلامي و يا مذهبي بشمرد، بلکه آن را با عنوان عيد ملّي مطرح مي کنند و ثانياً سخن از تأييد نيست، بلکه بحث در اين است که آيا مخالفتي با آن شده است يا نه و بر حکم به خلاف شرع و بدعت بودن نوروز احراز مخالفت و دليل لازم است.
2. مشروعيت نوروز نياز به اجازه ي شرع مقدّس دارد و بدون آن ممنوع و نامشروع است.
نقد: اگر مقصود آن است که انجام اين برنامه ها به نام اين و با انتساب به اسلام باشد، ممنوع است. اما اگر مقصود آيين هاي نوروزي به عنوان بومي و ملّي است، از قبيل خانه تکاني، نوپوشي، ديد و بازديد، دادن هديه، صلح و آشتي و اظهار سرور و شادماني، بديهي است که اين گونه امور جزء عبادات محسوب نمي شود تا توقيفي باشند و نيازمند اجازه ي شرع مقدّس باشند.
اگر مقصود اعمالي مانند غسل، نماز و روزه است، البته اينها توقيفي و نيازمند به اجازه و دليل شرعي است و کساني که به استحباب اين اعملا فتوا داده اند، به روايت معلّي بن خنيس به ضميمه ي قاعده ي تسامح در ادلّه ي سنن و باب رجاء مطلوبيت و قصد رجاء استناد کرده اند.
3. ابن شهر آشوب از امام کاظم (ع) روايت کرده است که امام از پذيرفتن تقاضاي منصور دوانيقي مبني بر نشستن امام جهت شادباش گويي عيد نوروز و پذيرفتن هديه هاي نوروزي امتناع ورزيد و فرمود:
انّي قد فلتّشت الأخبار عن جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فلم أجد لهذا العيد خبراً؛
من ميان اخباري که از جدم رسول خدا رسيده، جست و جو کردم و براي اين عيد خبري نيافتم.
و اين عيد سنتي از فُرس است که اسلام آن را محو کرده و پناه به خدا مي برم که آنچه را اسلام از بين برده است من آن را زنده کنم. (42)
نقد: اولاً اين روايت از جهت سندي فاقد اعتبار و اعتماد است، ثانياً با روايت ابن خنيس که از نيمه ي دوم قرن پنجم همواره مورد فتواي مشهور فقها بوده، مخالف است و اگر بناي تعارض باشد، روايت ابن خنيس بر آن مقدم است، ثالثاً از جهت متن و عبارت چندان شباهت و سنخيتي با روايات ندارد و رابعاً از جهت دلالت دچار اشکال است؛ نيافتن خبري براي اين عيد يا به معناي آن است که درباره ي اصل آن و يا درباره ي تأييد آن خبري پيدا نشده است؟ هر يک از دو احتمال که مقصود باشد، دليل بر نامشروعيت آن نمي شود، بلکه بايد خبري بر مخالفت با آن يافت تا به نامشروعيت حکم نشود. پس معناي روايت اين است که بر اصل اين عيد خبري يافت نشده، نه بر مخالفت و نه بر تأييد آن. با فرض اينکه امام درصدد اثبات نامشروعيت آن به استناد اخبار جدّش رسول خداست، نه آنکه خود آن را ممنوع و خلاف شرع اعلام کند، پس جمله «و انّه سنّة الفرس و محاها الاسلام» چه معنا مي دهد؟ اسلام کجا، چگونه و به استناد کدام دليل آن را محو ساخته است تا زنده کردن آن مخالف با اسلام باشد؟
اگر از همه ي اشکالات ياد شده صرف نظر شود و سند و متن و دلالت آن پذيرفته شود، برخي بزرگان مانند علّامه مجلسي، صاحب جواهر و شيخ مرتضي انصاري با توجه به روايت ابن خنيس «انه يوم من ايامنا حفظه الفُرص؛ نوروز روزي از روزهاي ماست که ايرانيان آن را حفظ کرده اند». (43)
روايت ابن شهر آشوب را حمل بر تقيه کرده اند که روزگار امام کاظم (ع) اوج خفقان و تقيه بوده است. به هر حال، از روايت مناقب ممنوعيت و نامشروعيت عيد نوروز استفاده نمي شود و در نتيجه، اگر دليل خاص ديگري بر خلاف يا وفاق نباشد، نوبت به اجراي قواعد و اصول مي رسد که مقتضاي حکم عقل و شرع اباحه و جواز است.
4. سند مشروعيت عيد نورز و آيين هاي نوروزي روايت معلّي بن خنيس است که از جهت سندي مرسل و ضعيف است و احتمال ساختگي بودن آن توسط يهودي متنفي نيست؟
نقد: گذشته از اين که ثابت نيست يهود چه انگيزه ي سياسي، فرهنگي و يا منفعت اقتصادي از ساختن اين حديث در ترويج و تعظيم عيد نوروز داشته اند و گذشته از اينکه در طول تاريخ و عمر هزار ساله ي اين حديث از زمان شيخ طوسي تا به امروز کسي از محدّثان و فقيهان و ناقلان حديث چنان احتمال نداده و تنها به ضعيف شمردن سند آن اشاره کرده اند، کساني بايد اين احتمال را جواب گو باشند که بخواهند شرافت و فضيلت نوروز را به استناد اين روايت ثابت کنند. لکن ما نيازي به جواب از اين احتمال نمي بينيم؛ زيرا معتقديم که هيچ گونه دليل قابل اعتمادي بر نفي مشروعيت نوروز و مقتضاي قواعد و اصول وجود ندارد. افزون بر آنکه شواهدي بر جواز برگزاري مراسم نوروزي دلالت دارند و مدعيان نامشروع بودن نورز بايد دليل پذيرفته اي ارائه دهند که اسلام با نوروز مخالفت ورزيده است.
بنابراين، چون دليل قابل اعتمادي بر مخالفت نيست، حکم به نامشروعيت سخني گزاف مي نمايد و مقتضاي اصول و قواعد عقلي و شرعي بي اشکال بودن مراسم نوروزي است.

پی نوشت ها :
 

1. رسائل اخوان الصفا، ص4، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم؛ اشيعة في الميزان، ص413. محمد جواد مغنيه دارالتعارف للمطبوعات بيروت لبنان.
2. تهذيب، ج4، ص333، ح/114
3. اقبال الاعمال، ص4.
4. همان، ص86.
5. همان، ص4، 86، 541، 554.
6. رجوع شود به لغت نامه دهخدا، ج45، فرهنگ معين، ج5، ص433، مقالات تقي زاده گاه شماري در ايران، ج10، ص3-6، مجله يادگار سال چهارم، شماره 7 و… .
7. جهت اطلاع از حقيقت استصحاب قهقرائي به کتاب هاي اصولي از جمله اوثق الوسائل شيخ موسي تبريزي ص 364-438 که حاشيه بر رسائل شيخ انصاري است مراجعه شود. و کلمات فقها در استفتائات و نيز بحث بيع نسيه و سلف ديده شود.
8. فروع کافي، ج5، ص141؛ مرآت العقول، ص19، ص116؛ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص30؛ روضة المتقين، ج7، ص351؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص435، رقم 229، با تحقيق علي اکبر غفاري؛ ملاذ الاخيار، ج10، ص396، وافي، ج17، ص366.
9. الفقيه، ج3، ص300، ح 4073.
10. الفقيه، ج3، ص300، ح 4073؛ الوافي، ج17، ص372، ح 17454 و در وسائل، ج12، ص214 باب استحباب الهدية، ج 14-15 نقل کرده است.
11. دعائم الاسلام قاضي نُعمان مغربي متوفي 363هجري قمري و 974 ميلادي، ج2، ص326 و مستدرک الوسائل، ج13 باب الهدية.
12. التاريخ الکبير للبخاري، ج1، ص414.
13. بحارالانوار، ج66، ص287، ح10 و 12 و نيز رجوع شود به مجمع البحرين ماده فلوذج.
14. البحار، ج41، ص118 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص315.
15. مراجعه شود به الآثار الباقية ابوريحان بيروني، ص 325-327 ترجمه علي اکبر داناسرشت، ريبع الابرار زمخشري، ج1، ص85، انتشارات رضي قم.
16. الاثار الباقية ابوريحان بيروني، ترجمه علي اکبر داناسرشت، ص324، و بحار الانوار، ج66، ص287، ح1.
17. رجوع شود به هر روايتي که در صفحات گذشته نقل کرديم همراه با کلمات بزرگاني مانند پدر علامه مجلسي در شرح فقيه، ج7، ص349.
18. رجال نجاشي، ص428، ح1150.
19. فهرست ابن نديم، ص194، دارالمعرفة لبنان.
20. مصباح المجتهد ، ص790؛ بحار، ج59، ص101؛ وسائل، ج7، ص346، مؤسسه آل البيت؛ سرائر، ج1، ص315؛ المهذب ابن فهد حلي، ج1، ص191؛ الحدائق ،ج4، ص212.
21. النُجعه في شرح اللمعة قسم الصلاة جزء دوم شيخ محمد تقي شوشتري.
22. حدائق الناضرة، ج4، ص212.
23. جواهر الکلام، ج5، ص40؛ طهارت شيخ انصاري، ص328.
24. با توجه به اينکه روايت ابن خنيس مشتمل بر بيان يک حکم مستحب است مي تواند منشأ براي قاعده تسامح و يا احتمال مطلوبيت و قصد رجاء باشد. اما روايت ابن شهر آشوب چون مشتمل بر نامشروع بودن نوروز است نمي تواند مشمول قاعده تسامح باشد.
25. مهذب البارع، ج1، ص191.
26. تاريخ يعقوبي، ج2، ص306، رک: تاريخ طبري، ج6، ص659 که مربوط مي شود به حوادث سال 101.
27. تاريخ طبري، ج9، ص218، حوادث سال 245.
28. مغني ابن قدامه، ج3، ص99؛ در کتاب الفقه علي المذاهب الاربعه نيز همين فتوي برگزيده شده است. ج1، ص558-559.
29. بدائع الصنائع، ج2، ص79.
30. نويسنده سني وهابي به نام عبدالله محمد غريب کتابي نوشته بنام: جاء دور المجوس-در آن انقلاب اسلامي و امام را مجوسي خوانده اند و نه اسلامي عجمي شمرده نه عربي و ايراني کسروي دانسته اند. محمدي، ص357 به نقل از کتاب کذبوا علي الشيعه، ص210 و نيز مراجعه شود به الغدير، ج11، ص53. علامه اميني در الغدير، ج10، ص210-211 و سيد عبدالرزاق مقرم در کتاب مقتل الحسين، ص369 به مواردي از مخالفت با شيعه اشاره کرده است که چون اين اعمال را شعار شيعه و تشبه به آنها مي دانند خلاف سنت معرفي کرده اند.
31. الاثار الباقية ابوريحان بيروني، ص357.
32. نهج البلاغه صبحي صالح نامه، 53؛ فيض الاسلام، ص1001، فراز 23.
33. رک: شرح نهج البلاغه، خويي، ج20، ص318؛ ميثم بحراني، ج5، ص149؛ الراعي و الرعية، توفيق الفکيکي، ص178؛ ابن ابي الحديد، ج17، ص48.
34. نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 53؛ فيض الاسلام، ص1023.
35. خصال شيخ صدوق، ص312، چاپ جامعه مدرسين قم؛ بحارالانوار، ج15، ص127 و 129.
36. علامه مجلسي در شرح حديث بياني دارند: شايد بنيان گذاري اين سنت ها توسط عبدالمطلب با الهام الهي بوده است و اسلام اين سنت ها را نسخ و زائل نکرد و مورد تأييد و قبول قرارداد، ج15، ص127 و مقصود ايشان از الهام وحي و فرمان آسماني نيست بلکه همان عقل و خرد و منطق و فطرت انساني است.
37. اسلام و مقتضيات زمان، ج1، ص33-158؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، ص24-25، جزوه هجرت و جهاد، ص34-35.
38. کارنامه اسلام دکتر عبدالحسين زرين کوب، ص143.
39. کارنامه اسلام، ص166 و 29-30.
40. خدمات متقابل اسلام و ايران، ص111.
41. کتاب نوروز تأليف خالص و روضات الجنات خوانساري، ج1، ص29.
42. مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص319؛ بحار، ج59، ص100.
43. جواهر الکلام، ج5، ص40، طهارت شيخ، ص328، چاپ سنگي.
با نظر به اينکه در حديث مرسل ابن خنيس و ديگر احاديث مرسل. نوروز روز ولايت علي بن ابي طالب عليه السالم و روز ظهور امام زمان عليه السلام شناخته شده نظر فقيهان بزرگي مانند صاحب جواهر و شيخ انصاري مبني بر حمل روايت مناقب بر تقيه با فرض درستي سند هر دو سخن دقيق و عالمانه اي است و عمل بر تقيه را در کلام اين بزرگان خلاف و تقيه دانستن ناشي از بي دقتي است.
 

منبع:کتاب فقه، ش58

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد