خانه » همه » مذهبی » نوشته‌های منسوب به یوحنا

نوشته‌های منسوب به یوحنا

نوشته‌های منسوب به یوحنا

در مجموعه‌ی عهد جدید و در عناوین نوشته‌ها دو نام بیشتر به چشم می‌آید: یکی پولس که مقام اول را دارد، و دیگری یوحنا که از مجموعه‌ی 27 نوشته‌ی عهد جدید، پنج نوشته به او نسبت داده شده است. انجیل چهارم، سه نامه و

namehyouhanna - نوشته‌های منسوب به یوحنا
namehyouhanna - نوشته‌های منسوب به یوحنا
نویسنده: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

 

در مجموعه‌ی عهد جدید و در عناوین نوشته‌ها دو نام بیشتر به چشم می‌آید: یکی پولس که مقام اول را دارد، و دیگری یوحنا که از مجموعه‌ی 27 نوشته‌ی عهد جدید، پنج نوشته به او نسبت داده شده است. انجیل چهارم، سه نامه و کتاب پایانی این مجموعه یعنی «کتاب مکاشفه» به شخصی به نام یوحنا منسوب است. سنت مسیحی از قرن دوم هر پنج نوشته را به یوحنای حواری نسبت می‌داده است. پس سنت به دو سؤالی که می‌تواند اینجا مطرح شود پاسخ روشن داده است:
آیا این مجموعه را یک نفر نوشته؟ اگر یک نفر نوشته او چه کسی بوده است؟ پاسخ سنت این است که آری یک نفر، یعنی یوحنای حواری، هر پنج کتاب را نوشته است؛ اما در عصر جدید و با آغاز نقد تاریخی کتاب مقدس هر دو بخش از پاسخ سنت به طور جدی زیر سؤال رفت. اولاً این مجموعه را یک نفر ننوشته، و ثانیاً بخش عمده‌ی آن نمی‌تواند نوشته‌ی یوحنای حواری باشد. آنچه نزد نقادان جدید تقریباً مسلم است این است که نویسنده‌ی کتاب مکاشفه و چهار نوشته‌ی دیگر به هیچ‌وجه نمی‌تواند یک نفر باشند. (1) مکاشفه از هر جهت با سایر نوشته‌ها متفاوت است، چه از نظر ادبیات و چه مفاهیم و چه الهیات. اینکه نویسنده‌ی کتاب مکاشفه نمی‌تواند همان نویسنده‌ی چهار نوشته‌ی دیگر باشد جدید نیست و در سده‌های نخست اریجن به دلیل همین تفاوت‌ها مؤلف آنها را دو نفر می‌دانسته است. (2) بنابراین این بحث را در دو بخش پی می‌گیریم، ابتدا انجیل چهارم و سه نامه‌ی منسوب به یوحنا را بررسی می‌کنیم و در بخش بعد به کتاب مکاشفه می‌پردازیم.

1. انجیل یوحنا و نامه‌های منسوب به او

با اینکه سنت مسیحی هم انجیل و هم نامه‌ها و هم کتاب مکاشفه را به یک نفر و آن هم یوحنای حواری پسر زبدی نسبت می‌دهد، اما آنچه در میان نقادان جدید تقریباً اجماعی است، این است که این پنج نوشته نمی‌تواند اثر یک نفر باشد و کتاب مکاشفه قطعاً اثر فرد دیگری است؛ اما درباره‌ی انجیل و رساله‌ها، با اینکه اختلافاتی درباره‌ی یکی بودن نویسنده‌ی آنها گاهی بروز کرده، قول غالب آن است که یک قلم نوشته شده‌اند، هر چند آن قلم از یوحنای حواری نبوده است.
بنابراین، بحث درباره‌ی نویسنده‌ی این چهار نوشته به گونه‌ای است که باید درباره‌ی همه‌ی این چهار نوشته با هم بحث کرد؛ برای مثال اگر ثابت شد که این چهار نوشته اثر یک نفر است و در یکی از نامه‌ها شاهدی برای نویسنده‌ی آن پیدا شد، در واقع همین شاهد، شاهدی برای انجیل یوحنا هم هست و بالعکس.

الف) مؤلف انجیل چهارم و نامه‌های منسوب به یوحنا

1. دیدگاه سنتی درباره‌ی نویسنده انجیل چهارم

سنت می‌گوید که انجیل چهارم را یوحنای حواری پسر زبدی نوشته است. طرف‌داران این نظریه دو دسته شاهد برای رأی و نظر خود ارائه می‌کنند:

شواهد خارجی:

نخستین و مهم‌ترین شاهد بیرونی که انتساب این انجیل به یوحنای حواری را تأیید می‌کند، سخن ایرنئوس در حدود 180 م. است. او از پلی کارپ که در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم می‌زیسته و معاصر و شاگرد یوحنای حواری بوده است نقل می‌کند که یوحنای حواری این انجیل را نوشته است. از این تاریخ، یعنی سال 180 م.، و با استناد به همین شهادت ایرنئوس، سخن غالب در میان پدران کلیسا این شده که انجیل چهارم را یوحنای حواری نوشته است. اما قبل از این تاریخ فرد دیگری این انجیل را به یوحنای حواری منسوب می‌ساخته و او والنتینوس گنوسی بوده است. او معتقد بوده که این انجیل تعالیم گنوسی را ارائه می‌کند. در این زمان، یعنی اواسط قرن دوم، عده زیادی از مسیحیان این انجیل را به این جهت که دربردارنده‌ی تعالیم گنوسی است، رد می‌کرده‌اند؛ اما بعد از ایرنئوس کسانی مانند کلمنت اسکندرانی و اریجن و غیر آنان انتساب به یوحنای حواری را پذیرفته‌اند و در قانون موراتوری، که مربوط به اواخر قرن دوم است، این نسبت پذیرفته شده است. (3)

شواهد داخلی:

از ناحیه‌ی سنت تلاش‌هایی صورت گرفته تا شواهدی به سود نظریه‌ی سنتی، یعنی انتساب انجیل چهارم به یوحنای حواری، ارائه شود.
1. اشاره‌های خاص: در فقراتی از این کتاب تصریح شده که ماجرا را کسی نقل می‌کند که خود شاهد بوده است: «و آن کسی که دید شهادت داد و شهادت او راست است و او می‌داند که راست می‌گوید تا شما نیز ایمان آورید» (19: 35). در چند شماره‌ی آخر از باب آخر این کتاب اشاره به شخص خاصی شده که گویا او نویسنده‌ی این انجیل است.
در شماره‌ی 20 از باب 21 اشاره به شاگردی شده که عیسی او را دوست می‌داشت بعد مطالبی در همین باره ادامه می‌یابد و در شماره‌ی 24 آمده است: «و این شاگردی است که به این چیزها شهادت داد و اینها را نوشت و می‌دانیم که شهادت او راست است».
در این کتاب در جای دیگری نیز به شاگردی اشاره شده که عیسی او را دوست می‌داشت. (4) در شام آخر عیسی سخن از یکی از شاگردان عیسی رفته که عیسی او را دوست می‌داشته و او به سینه‌ی عیسی تکیه می‌داده است. (5) این شاگرد حبیب از نخستین کسانی است که از برخاستن عیسی از قبر مطلع می‌شود و به پطرس نیز نزدیک است. (6) به هر حال گفته می‌شود موارد فوق نشان می‌دهد که نویسنده‌ی انجیل چهارم از حواریون بوده و شواهد بر یوحنای پسر زبدی منطبق است. (7)
2. نشانه‌های کلی: گفته می‌شود که نویسنده‌ی انجیل چهارم اولاً یهودی بوده چرا که اطلاع دقیقی از اعیاد و آیین‌های یهودی داشته است. ثانیاً اهل فلسطین بوده چرا که اطلاع دقیقی از جغرافیای آن منطقه و همچنین از شهر اورشلیم و ساکنان آن داشته است. ثالثاً فقرات متعددی از کتاب نشان می‌دهد که نویسنده خودش شاهد بوده است. (8)

2. دیدگاه نقادان جدید درباره‌ی نویسنده‌ی انجیل چهارم

با مطالعات جدید کتاب مقدس دیدگاه سنتی درباره‌ی نویسنده‌ی انجیل چهارم به طور کلی زیر سؤال رفت و اکثریت قاطع این دانشمندان نه تنها آن دیدگاه را نمی‌پذیرند، بلکه می‌گویند محال است که یوحنای حواری نویسنده‌ی انجیل چهارم باشد. (9)
دانشمندان جدید درباره‌ی شهادت خارجی می‌گویند این روشن است که انتساب این انجیل به یوحنای حواری به شهادت ایرنئوس در حدود سال 180 میلادی برمی‌گردد و اگر سنت این نظر را پذیرفته به این شهادت اعتماد کرده است، اما ایرنئوس در سال 180 م. از پلی کارپ که در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم می‌زیسته نقل می‌کند، پس ایرنئوس پلی کارپ را ندیده و مستقیماً از او چیزی نشنیده است و در آثار باقی مانده از پلی کارپ چنین سخنی دیده نمی‌شود. (10)
علاوه بر این ژوستین شهید در اواسط قرن دوم به تفصیل درباره‌ی یوحنای حواری سخن گفته و کتاب مکاشفه را به او نسبت داده است، ولی هیچ سخنی از انجیل چهارم به میان نیاورده است. آیا این عجیب نیست که کسی درباره‌ی زندگی و آثار یوحنا سخن گفته، اما از مهم‌تریناثر او، یعنی انجیل چهارم سخنی به میان نیاورده است؟ (11)
یوسبیوس، که در قرن چهارم تاریخ‌نویس رسمی کلیسا بود، از پاپیاس که در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم می‌زیست چنین نقل می‌کند که در این زمان یوحنای دیگری که به «پیر» یا «شیخ» موسوم بوده در افسس زندگی می‌کرده است. عده‌ای از دانشمندان جدید می‌گویند در واقع یک یوحنا در این زمان در افسس می‌زیسته که همان یوحنای شیخ بوده و بعداً با یوحنای حواری مشتبه شده است. (12)
نکته‌ی دیگر اینکه کلیسا به راحتی این انجیل را نپذیرفته و پذیرفته شدن این انجیل فرایند کندی را طی کرده است و حتی گروه‌هایی با این انتساب مخالف بوده‌اند. (13)
دانشمندان جدید نه تنها شواهد داخلی را که به سود مؤلف بودن یوحنای حواری آورده شد، رد می‌کنند، بلکه شواهدی علیه آن می‌آورند. عمده شاهد داخلی اشاره‌ای بود که در باب آخر آمده بود که همان «شاگرد محبوب» که مکرر در این انجیل ذکر شده، نویسنده‌ی این انجیل است. درست است که در چندین جای این انجیل به شاگرد محبوب اشاره شده اما تنها در همین باب آخر (21: 24) است که اشاره می‌کند که او نویسنده‌ی انجیل است؛ اما نکته این است که دانشمندان جدید باب آخر را الحاقی می‌دانند:
عموماً اعتقاد بر این است که باب 21 توسط شخصی دیگر و در زمانی دیرتر نوشته شده است. هیچ منبع دیگر آن شاگرد محبوب را مؤلف این انجیل معرفی نکرده است. (14)
اما شواهد عام هم بر ضد انتساب به یوحنای حواری مطرح شده است. یوحنای حواری به گفته‌ی کتاب اعمال رسولان، بی‌سواد و اُمی بوده است: «پس چون دلیری پطرس و یوحنا را دیدند و دانستند که مردم بی‌علم و امی هستند، تعجب کردند» (اعمال، 4: 13). به جهاتی انتساب این انجیل به یک فرد عامی بسیار مشکل است. ادبیات یونانی این نوشته بسیار عالی است. همچنین این نوشته پر از مضامین فلسفی یونانی است، به گونه‌ای که کسانی نویسنده‌ی این انجیل را با فیلون اسکندرانی مقایسه کرده‌اند. بنابراین، نویسنده‌ی این انجیل یک دانشمند ادیب و فردی متبحر در فلسفه یونان بوده است. (15)
نکته‌ی دیگر اینکه اگر این انجیل را یوحنای حواری نوشته، پس با دیگر حواریان شاهد ماجراها بوده است. حال سؤال این است که اگر نویسنده خود شاهد بوده چرا حوادثی که نقل کرده این اندازه با سه انجیل هم‌نوا متفاوت است؟ و چرا الهیات این انجیل با سه انجیل دیگر تفاوت اساسی دارد؟ (16)
پس دیدگاه سنتی با مشکلات بسیار جدی روبه‌روست. شاید سخن نویسنده‌ای مسیحی در این باره مناسب باشد:
چه کسی انجیل یوحنا را نوشته است؟ این سؤال مشکل است و پاسخ به آن بررسی زیادی را می‌طلبد و غالباً به این عبارت ختم می‌شود که: «فقط خدا می‌داند که چه کسی این انجیل را نوشته است». (17)
از فقره‌ی فوق بر می‌آید که پاسخ قطعی به این سؤال نمی‌توان داد. با این حال دیدگاه غالب نقادان جدید مبنی بر اینکه یوحنای دیگری در افسس می‌زیسته که به یوحنای پیر موسوم و فیلسوف بوده و این انجیل را نوشته است موجه‌تر می‌نماید. البته سخن دیگر در این باره این است که این نوشته مراحلی را طی کرده تا به شکل کنونی درآمده است. برخی چهار مرحله و برخی پنج مرحله برای تدوین این انجیل ذکر کرده‌اند و گفته‌اند چه بسا مرحله‌ی اول این فرایند موعظه‌ی شفاهی بوده که یوحنای حواری ارائه کرده است؛ اما این نوشته در مراحل بعدی بسیار تغییر کرده و کم و زیاد شده و به شکل کنونی درآمده و سرانجام به دست فرد دیگری غیر از یوحنای حواری مکتوب شده است. (18)

3. نویسنده‌ی نامه‌های منسوب به یوحنا

از سه نامه‌ای که در مجموعه‌ی عهد جدید به یوحنا منسوب است، نامه‌ی اول با دو نامه‌ی دوم و سوم چند تفاوت دارد: نخست اینکه نامه‌های دوم و سوم بسیار کوتاه است و به مسائل کلیسایی پرداخته است، در حالی که نامه‌ی اول مفصل‌تر است و درباره‌ی مباحث الهیاتی است. بنابراین نامه‌های دوم و سوم اهمیت چندانی ندارد. تفاوت دوم اینکه ابتدا و انتهای نامه‌ی اول شبیه نامه‌های متعارف آن زمان نیست و به سختی می‌توان با شواهدی از لابه‌لای نامه این را تشخیص داد که این نوشته یک نامه است، اما نامه‌های دوم و سوم مقدمه و خاتمه‌ی نامه‌های متعارف را دارند و در حالی که نامه‌ی اول معلوم نیست که خطاب به چه کسی نوشته شده، نامه‌ی دوم خطاب به «خاتون برگزیده و فرزندانش» نوشته شده که گفته می‌شود مقصود از خاتون برگزیده همان کلیساست و فرزندانش همان مؤمنان هستند. نامه‌ی سوم خطاب به فردی به نام «غایس» نوشته شده است.
تفاوت سوم این است که در نامه‌ی اول اشاره‌ای به نویسنده‌ی آن نشده است، در حالی که دو نامه‌ی دیگر با عبارت «من که پیرم» آغاز می‌شود.
بسیاری در گذشته و اکنون به این قائل بوده‌اند که این سه نامه و انجیل چهارم را یک نفر نوشته است. ادبیات یونانی سطح بالای هر چهار نوشته و شباهت سبک ادبی این نکته را تأیید می‌کند. به لحاظ الهیاتی نامه‌های دوم و سوم نکته‌ی خاصی ندارند، اما نامه اول به لحاظ خطوط کلی شبیه انجیل چهارم است. به همین جهت عده‌ای که قائل نیستند که انجیل چهارم و نامه‌ی اول را یک نفر نوشته، می‌گویند هر دو در یک مکتب الهیاتی نوشته شده‌اند. (19)
پس شواهد نسبتاً قوی‌ای برای این وجود دارد که انجیل چهارم و نامه‌ی اول را یک نفر نوشته و از سوی دیگر ادبیات سه رساله چنان شبیه است که عده‌ی زیادی از نقادان جدید آنها را نوشته‌ی یک نفر می‌دانند. پس باید نظر سنتی را که هر چهار نوشته را یک نفر نوشته ترجیح داد؛ اما سنت می‌گوید که آنها را یوحنای حواری نوشته است. نقادان جدید این سخن را در رابطه با انجیل چهارم نمی‌پذیرند. حال سخن این است که آیا با اضافه شدن نامه‌ها وضعیت چه تفاوتی می‌کند؟
اگر قرار باشد که این چهار نوشته اثر یک نفر باشد، از آنجا که در ابتدای نامه‌های دوم و سوم، نویسنده خود را پیر (شیخ = elder) خوانده، پس هر چهار نوشته را فردی که عنوان پیر را داشته نوشته است. حال این «پیر» کیست؟
یوسبیوس در قرن چهارم جمله‌ای را از پاپیاس نقل می‌کند که در آن حواریان عیسی مانند پطرس، اندریاس، فیلیپ، توماس، یعقوب، یوحنا و متی شیخ خوانده شده‌اند. اما او از دو فرد دیگر نام می‌برد که آن دو زنده بوده‌اند که یکی از آنها «یوحنای پیر» است. یوسبیوس می‌افزاید که در آن زمان در افسس دو یوحنا زندگی می‌کردند، یکی یوحنای حواری و دیگری یوحنای پیر که شاگرد یوحنای حواری بوده است.
به هر حال این سخن بحث‌های زیادی را برانگیخته است. بسیاری از نقادان جدید بر آن‌اند که یوحنای پیر، که غیر از یوحنای حواری بوده، انجیل چهارم و سه نامه را نوشته است. (20)
با این حال حتی در میان نقادان جدید نیز کسانی هستند که نویسنده‌ی انجیل چهارم و نامه‌ی اول را یک نفر نمی‌دانند و می‌گویند بین این دو نوشته به لحاظ محتوا تفاوت وجود دارد. (21) آنچه روشن است این است که در میان نقادان جدید کسانی که این چهار نوشته را به یوحنای حواری نسبت دهند، یعنی دیدگاه سنتی را قبول داشته باشند، بسیار اندک‌اند (22) و می‌توان گفت که بحث در این باره به پایان روشنی نرسیده است. (23) به همین جهت نویسنده‌ای مسیحی پس از دفاع از شواهد بیرونی و درونی، در تأیید اینکه یوحنای حواری نویسنده است، می‌گوید: این شواهد به حد اثبات نمی‌رسد و ما «با ایمان» آن را می‌پذیریم. (24)
درباره‌ی زمان و مکان نگارش انجیل یوحنا، سنت قائل بوده است که این کتاب نزدیک به پایان قرن اول در افسس در آسیای صغیر نوشته شده است. نامه‌های دوم و سوم چنان مختصر است که چیز زیادی درباره‌ی زمان و مکان نگارش آنها معلوم نیست؛ اما درباره‌ی تاریخ نگارش نامه‌ی اول شواهدی از خود نامه در دست است که باید نزدیک به پایان قرن اول نوشته شده باشد، اما اینکه آیا قبل یا بعد از انجیل چهارم نوشته شده چیزی معلوم نیست. (25) با این حال برخی برآن‌اند که از ابتدای این نامه و مواردی دیگر بر می‌آید که این نامه بعد از انجیل نوشته شده است. (26) دانشمندان جدید نیز تاریخ نگارش انجیل و نیز نامه‌ی اول را پایان قرن اول می‌دانند. آنان می‌گویند انجیل چهارم پس از سه انجیل دیگر نوشته شده و در واقع سه انجیل هم‌نوا در اختیار نویسنده‌ی انجیل چهارم بوده است. پس هم سنتی‌ها و هم نقادان جدید، دهه‌ی آخر قرن اول را زمان نگارش انجیل چهارم می‌دانند و البته تعداد اندکی قبل یا بعد از این زمان را ترجیح داده‌اند. (27) قبل از سال 70 م. تا بعد از سال 175 م. زمانی است که کسانی تاریخ نگارش این انجیل را تعیین کرده‌اند؛ اما بین سال‌های 90-115 م. بیشترین طرف‌دار را دارد. (28)
درباره‌ی مکان نگارش انجیل چهارم با اینکه تأکید بیشتر طرف‌داران بر افسس در آسیای صغیر است، اما از گذشته تا حال مخالفینی داشته و کسانی انطاکیه یا اسکندریه و یا جنوب یهودیه را احتمال داده‌اند. (29)

ب) انجیل یوحنا، هدف نویسنده و ویژگی‌های نوشته

1. هدف نویسنده

انجیل یوحنا مدت‌ها پس از اناجیل هم‌نوا نوشته شده و در واقع این سه انجیل در اختیار نویسنده‌ی انجیل چهارم بوده است. سؤال اساسی این است که با وجود سه انجیل هم‌نوا، نویسنده‌ی انجیل چهارم چه هدفی از نگارش کتاب خود داشته است؟ خود نویسنده در این باره می‌گوید:
“عیسی معجزات بسیار دیگری در حضور شاگردان خود انجام داد که در این کتاب نوشته نشده، ولی این قدر نوشته شد تا شما ایمان بیاورید که عیسی، مسیح و پسر خداست و تا ایمان آورده به وسیله‌ی نام او صاحب حیات جاودان شوید (یوحنا، 20: 30-31).”
از فقره‌ی فوق بر می‌آید که هدف نویسنده ایمان مردم بوده و کتاب را با این هدف تنظیم کرده است. در واقع هدف این بوده که تعالیم صحیحی را درباره‌ی شخصیت عیسی ارائه دهد. پس این نوشته یک کتاب تعلیمی است. (30)
این هدفی است که خود نویسنده بیان می‌کند، اما اهداف دیگری نیز برای نگارش این کتاب ذکر شده است:
1. کلمنت اسکندرانی می‌گوید هدف نویسنده‌ی انجیل چهارم آن است که روح ایمان مسیحی را بیان کند در حالی که سه انجیل دیگر در واقع جسد را بیان کرده‌اند. سه انجیل هم‌نوا حقایق ملموس زندگی عیسی را بیان کرده‌اند و انجیل چهارم روح مأموریت عیسی را.
2. هدف دیگری که برای نگارش این انجیل ذکر شده «دفاع» است و گفته شده است که نویسنده در مقابل چند گروه از ایمان مسیحی دفاع کرده است:
گروه نخست یهودیان هستند که هر چند سه انجیل نخست نیز در مقابل یهودیان دفاع کرده‌اند، اما این انجیل با صراحت بیشتری این عمل را انجام داده است. برای نمونه یهودیان قبول نداشتند که مسیح پسر ازلی خداست که از آسمان آمده است و در انجیل به آنان پاسخ داده شده است (5: 18، 8: 40-49). و یا اینکه شریعت موسی با مسیح پایان یافته است (1: 17 و 6: 36) و موارد متعدد دیگر.
گروه دیگری که گفته می‌شود نویسنده با آنان مقابله کرده پیروان یحیای تعمید دهنده بوده‌اند. از کتاب اعمال رسولان (19: 1-8) بر می‌آید که گروهی از پیروان یحیای تعمید دهنده در اَفَسُس، محلی که غالباً گفته می‌شود انجیل چهارم در آن نوشته شده، زندگی می‌کرده‌اند. نویسنده می‌خواهد به آنان بگوید که یحیی مقدمه بود برای آمدن مسیح و مسیح آمد و باید به او ایمان آورند (1: 6-8 و 29، 2: 28-30).
گروه سومی که در سنت گفته می‌شود که نویسنده با آنان مقابله کرده گنوسی‌ها هستند. این امر در نامه‌ی اول یوحنا روشن‌تر است، اما از آنجا که نویسنده‌ی هر دو نوشته را یک نفر می‌دانسته‌اند آن را به طور کلی بیان کرده‌اند. در واقع در میان گنوسیان این قول رایج بود که جسم مسیح جسم واقعی نبوده و یوحنا در عین تأکید بر الوهیت مسیح (1: 1) بر جسم گرفتن او نیز تأکید می‌کند (1: 14 و 15، مقایسه کنید با: نامه‌ی اول یوحنا، 1: 1).
3. هدف دیگری که برای نگارش انجیل چهارم آورده شده این است که نویسنده می‌خواسته تعالیم مسیحی را با زبان و فرهنگ یونانی بیان کند. در واقع همان کاری که فیلون اسکندرانی کوشید انجام دهد، یعنی تفسیر یونانی از تورات، نویسنده‌ی انجیل چهارم در رابطه با مسیحیت انجام داده است. نویسنده‌ی این انجیل لوگوس را که در فلسفه‌ی یونان وجود داشت و فیلون به کار برده بود بر مسیح منطبق کرده است. (31)

2. ویژگی‌های انجیل چهارم

نویسندگان مسیحی برای انجیل چهارم ویژگی‌هایی را برشمرده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها به قرار زیر است:
1. نخستین و مهم‌ترین ویژگی انجیل چهارم این است که یک کتاب الهیاتی است و بر مسیح‌شناسی خاصی تأکید می‌کند. در همین راستا نویسنده‌ی کتاب با اینکه سه انجیل هم‌نوا در اختیارش بوده، اما بسیاری از حوادث را حذف می‌کند و حوادث دیگر را می‌افزاید. همه‌ی اینها در راستای نشان دادن جایگاه خاص مسیح و اینکه او موجودی ازلی است و در واقع الوهیت دارد، است. (32) نویسنده‌ای مسیحی می‌گوید:
“هیچ کتابی نوشته نشده که ادعایی بالاتر از ادعای این کتاب برای «قهرمان» خود داشته باشد. مؤلف کتاب به عیسای تاریخ بالاترین عنوان را می‌دهد. در واقع نخستین آیه‌ی این کتاب عیسی را «خدا» می‌خواند. (33)”
به هر حال نویسنده‌ی کتاب در پی آن است که نظام الهیاتی خاص را بر محور مسیح‌شناسی خاصی که عیسی را موجودی ازلی و الوهی می‌داند و او را منجی انسان‌ها به حساب می‌آورد، تبیین و تنسیق کند. (34)
2. ویژگی دیگر این نوشته ربط و نسبت این کتاب با دیگر قسمت‌های عهد جدید است. در ویژگی قبلی بیان شد که این کتاب یک نوشته‌ی الهیاتی است و در واقع نظام الهیاتی خاصی را که مبتنی بر الوهیت مسیح است، مطرح می‌سازد. حال پرسش این است که این نظام الهیاتی چه رابطه‌ای با نظام الهیاتی اناجیل هم‌نوا، از یک‌سو، و نظام الهیاتی پولسی، از سوی دیگر، دارد؟ مسیح اناجیل هم‌نوا یک انسان است. او مخلوق خداست و مانند سایر انسان‌ها زندگی می‌کند. در این اناجیل هرگز سخنی از الوهیت عیسی نیست. او پیامبر خداست که برای هدایت انسان‌ها آمده است. به هر حال نظام الهیات اناجیل هم‌نوا به لحاظ ماهوی تفاوتی با نظام الهیاتی یهودی ندارد. اما اناجیل چهارم نظام الهیاتی دیگری را مطرح می‌کند که اساس و زیربنای آن الوهیت و ازلیت عیسی است. این انجیل برخلاف اناجیل هم‌نوا که بیشتر بر توصیه‌های اخلاقی تأکید دارند، بر تمجید از شخصیت مسیح تأکید می‌کند. (35)
در اینجا پرسش دیگری پیش می‌آید و آن اینکه رابطه‌ی این انجیل با نوشته‌های پولس چیست؟ این پرسش از این جهت اهمیت می‌یابد که هر دو نویسنده، ازلیت و الوهیت عیسی را قبول دارند و آن را ترویج می‌کنند. از سوی دیگر چندین دهه قبل از نگارش انجیل چهارم، پولس نظام الهیاتی خود را در کلیساها ترویج و تبلیغ کرده و در نامه‌های خود نوشته است. بنابراین نویسنده‌ی انجیل چهارم از اندیشه‌های او اطلاع داشته است. سخن برخی از نویسندگان مسیحی در این باره این است که بین یوحنا و پولس به لحاظ الهیاتی اختلافی نیست و هر دو یک نظام را بیان می‌کنند، اما واژه‌ها و تعبیرها متفاوت است. پولس برای بیان ازلیت و الوهیت از «حکمت»، که اصطلاحی یهودی است، (کولسیان، 1: 15-20، افسسیان، 1: 13-14)، و یوحنا از «لوگوس»، که اصطلاحی یونانی است استفاده می‌کند (یوحنا، 1: 1-18). (36) پس آیا می‌توان گفت که نویسنده‌ی انجیل چهارم همان نظام الهیاتی پولسی را با ادبیات و اصطلاحات یونانی بیان کرده است؟ به نظر می‌رسد که باید به آن پاسخ مثبت داد.
3. تفاوت دیگر انجیل چهارم با سه انجیل هم‌نوا در مباحث تاریخی است. حوادث تاریخی نقل شده در این انجیل به گونه‌ای است که با سه انجیل دیگر هیچ‌گونه سازگاری ندارد.
در سده‌های نخست میلادی نقادان مسیحیت مانند سلسوس و فورفوریوس بر این تفاوت‌ها دست گذاشته و اصل مسیحیت را زیر سؤال برده‌اند. با اینکه سنت تلاش کرده که این تعارضات را حل کند و برای انجیل یوحنا ارزش تاریخی قائل شود، اما نقادان جدید این جنبه از انجیل را به شدت زیر سؤال برده‌اند. آنان می‌گویند نویسنده‌ی انجیل چهارم فقط درصدد بیان نظام الهیاتی خاصی بوده و حتی وقتی از حوادث تاریخی استفاده کرده برای اثبات این هدف بوده است. انجیل چهارم نه کتاب تاریخ است و نه سیره، بلکه کتاب الهیات است و به مطالب شبه تاریخی این کتاب باید به عنوان مَثَل، مانند مثل‌های عیسی در اناجیل هم‌نوا، نگاه کرد. نویسنده آزادانه از مطالب اناجیل دیگر و مطالب تاریخی دیگر متناسب با زمینه‌های مختلف استفاده کرده است. پس این کتاب به هیچ‌وجه ارزش تاریخی ندارد. (37)
4. در انجیل چهارم بیش از سه انجیل دیگر بر وعده‌ی آمدن روح‌القدس و کارهای او تأکید شده است. در واقع تنها در این انجیل کلمه‌ی فارقلیط (پاراکلیتوس) به معنای تسلی دهنده به کار رفته و آمدن قریب‌الوقوع او پس از عیسی را بشارت داده است.
در این انجیل در چندین فقره بیان شده که با رفتن عیسی تسلی دهنده‌ی دیگری، یعنی روح‌القدس، خواهد آمد و برای همیشه با مؤمنان باقی خواهد ماند (14: 15-17 و 25-26، 15: 26-27، 16: 7-11 و 13-15). (38)

ج) انجیل یوحنا، ساختار محتوایی

برای ساختار محتوایی انجیل چهارم تقسیم‌بندی ساده و روشنی ارائه شده است. این کتاب از یک مقدمه و دو بخش اصلی و یک ضمیمه یا ملحق تشکیل شده است. (39)

1. مقدمه (1: 1-18)

این مقدمه به ازلی بودن کلمه و الوهیت او و همراه بودن او با خدا و خلقت همه چیز توسط او اشاره می‌کند و سپس به این مسئله می‌پردازد که یحیی از طرف خدا فرستاده شد تا به این کلمه که نور است شهادت دهد. سپس به این می‌پردازد که کلمه جسم شد و انسان شد و هر کس به او ایمان آورد فرزند خدا می‌شود. در واقع او که فرزند یگانه‌ی پدر بود در میان انسان‌ها ساکن شد و آنان جلال او را دیدند. یحیی شهادت داد که این همان کسی است که من آمدنش را بشارت دادم. او موجودی ازلی است و اگر موسی شریعت را آورد او فیض و راستی را آورد. کسی پدر را ندید، اما فرزند یگانه که هم ذات با پدر و از همه به او نزدیک‌تر است او را شناسانده است.

2. کتاب آیات و معجزات (1: 19-12: 50)

کلمه آیات یا نشانه‌ها ویژه‌ی همین کتاب است که برای معجزات به کار رفته است. در واقع معجزات نشانه‌ی الوهیت مسیح‌اند.

پرسشی از یحیی.

عالمان یهود نزد یحیای تعمید دهنده می‌آیند و از او می‌پرسند که آیا مسیح است؟ او پاسخ منفی می‌دهد و بعد می‌پرسند که آیا تو الیاس هستی؟ باز او پاسخ منفی می‌دهد. پس از او می‌پرسند که آیا تو آن پیامبر موعود هستی؟ باز او جواب منفی می‌دهد. از او می‌پرسند که پس چرا تعمید می‌دهی؟ جواب می‌دهد من با آب تعمید می‌دهم و شخصی بسیار بزرگ‌تر از من بعد از من می‌آید. یحیی عیسی را می‌بیند و می‌گوید او همان کسی است که بشارت آمدنش را دادم. من روح را دیدم که مانند کبوتری بر او قرار گرفت و من شهادت می‌دهم که او پسر خداست (1: 19-34).

ایمان آوردن حواریان.

شمعون پطرس و برادرش اندریاس و فیلپس و نتنائیل به عیسی ایمان می‌آورند و از شاگردان او می‌شوند (البته در نقل ماجرا تفاوت‌هایی با اناجیل دیگر دیده می‌شود) (1: 35-51).

معجزه‌ی تبدیل آب به شراب.

عیسی همراه با مادرش در قانای جلیل در یک عرسی شرکت می‌کند و چون شراب تمام می‌شود به توصیه‌ی مادرش با اعجاز آب را به شراب تبدیل می‌کند و این نخستین معجزه‌ی عیسی است (این معزه در اناجیل هم‌نوا نیامده است) (2: 1-12).

مبارزه با تبدیل معبد به تجارتخانه.

در عید فصح عیسی به معبد می‌رود و صرافان و کبوترفروشان و غیره را مشغول تجارت می‌بیند. پس آنان را بیرون می‌کند و می‌گوید خانه‌ی خدا بازار نیست. از او معجزه می‌خواهند و حضرت عیسی می‌گوید می‌توانم این معبد را خراب کنم و در سه روز بنا کنم که به گفته‌ی نویسنده مقصود بدن خودش بود که بعد از سه روز زنده شد (اصل این ماجرا در اناجیل هم‌نوا آمده است، اما در آخرِ زندگی عیسی ولی در انجیل یوحنا عیسی در دو عید فصح به معبد رفته). کسانی به خاطر معجزات او به او ایمان آوردند، ولی عیسی به آنان اعتماد نکرد چون درون افراد را می‌دید (2: 13-25). یک نفر یهودی فریسی به نام نیقودیموس که معجزاتی از عیسی دیده بود نزد او می‌آید و می‌گوید تو از طرف خدا آمده‌ای. عیسی می‌گوید فرد باید دوباره متولد شود تا وارد ملکوت شود. مقصود از تولد دوباره تولد در روح است نه جسم. هر کس به پسر خدا که از آسمان آمده ایمان آورد حیات جاودانی می‌یابد و هر کس ایمان نیاورد در محکومیت باقی می‌ماند. انسان بدکار به سوی نور نمی‌آید، اما نیکوکار به سوی نور می‌آید (3: 1-21).

تأیید عیسی از سوی یحیی.

یحیی عیسی را تأیید می‌کند و می‌گوید او بالاتر از من است و او پسر خداست که از آسمان آمده و هر کس به او ایمان آورد حیات جاودانی می‌یابد (3: 22-36).

معجزه و ایمان سامریان.

عیسی به منطقه‌ی سامره می‌رود و با زنی گفتگو می‌کند و درباره‌ی زندگی او امور غیبی می‌گوید و زن این امور را منتشر می‌کند و عده‌ی زیادی از سامریان به عیسی ایمان می‌آورند. در این بین عیسی درباره‌ی آب حیات و تفاوت یهودیان و سامریان نکاتی می‌گوید (4: 1-42).

معجزه دوم عیسی.

عیسی بار دیگر به قانای جلیل می‌رود و در آنجا پسر مأمور دولتی را که در حال مرگ بود شفا می‎‌دهد و همه اهل خانه ایمان می‌آورند. این دومین معجزه عیسی بود (4: 43-54).

شفا در روز شنبه.

عیسی به اورشلیم می‌رود و فرد مفلوجی را در روز شنبه شفا می‌دهد. یهودیان اعتراض می‌کنند که چرا در شنبه شفا می‌دهد و به آزار عیسی می‌پردازند. عیسی خود را پسر خدا می‌خواند و یهودیان مصمم به قتل او می‌شوند. او به یهودیان اختیارات پسر خدا را می‌گوید. پدر همه چیز را به پسر سپرده است و من اراده‌ی پدر خود را انجام می‌دهم و شما به کسی که خدا فرستاده ایمان نمی‌آورید (باب پنجم).

مائده.

عیسی با چند قرص نان و چند ماهی کوچک چند هزار نفر را غذا می‌دهد و مردم می‌گویند این همان پیامبر موعود است که باید به جهان بیاید. چون عیسی متوجه شد که می‌خواهند او را به زور ببرند و پادشاه سازند تنها به کوهستان رفت (این معجزه در اناجیل هم‌نوا نیز آمده است). عیسی پیش روی شاگردان در دریای توفانی روی آب راه می‌رود (6: 1-21).

عیسی خود را نان حیات می‌خواند.

مردم به جست‌وجوی عیسی می‌پردازند و چون او را می‌یابند از او معجزه می‌خواهند و از او می‌خواهند که باز به آنان نان دهد. عیسی می‌گوید من نان حیات هستم به من ایمان آورید. یهودیان با او به مشاجره می‌پردازند که چگونه می‌تواند بدن خود را به ما بدهد که بخوریم و…
سخنان عیسی برای برخی از پیروان گران می‌آید و او را ترک می‌کنند. عیسی به این اشاره می‌کند که یکی از شاگردان ابلیس است (6: 22-71).

موعظه در جشن یهودیان.

عیسی مخفیانه در یکی از اعیاد یهود به اورشلیم می‌آید و مردم را موعظه می‌کند و از آنان دعوت می‌کند که به او ایمان آورند، اما آنان درصدد دستگیری و قتل او برمی‌آیند. در میان مردم اختلاف می‌شود که آیا این آن پیامبر موعود است یا اینکه مسیح است؛ اما سران یهود به او ایمان نمی‌آورند (باب هفتم).

زن زناکار.

عیسی به معبد می‌آید و عالمان یهود زنی را که در حال زنا گرفته‌اند می‌آورند و به عیسی، از روی آزمایش، می‌گویند مطابق تورات باید سنگسار شود، شما چه می‌گویید؟ حضرت فرمود هر کس خودش بی‌ گناه است سنگ اول را بیندازد. پس همه رفتند و عیسی به زن گفت برو و دیگر گناه نکن (8: 1-11).

نور جهان و فرزند آسمانی خدا.

عیسی خود را نور جهان می‌خواند. به او می‌گویند خودت درباره‌ی خودت شهادت می‌دهی و این اعتبار ندارد. عیسی می‌گوید نه! طبق شریعت شما شهادت دو نفر کافی است و من و پدر شهادت می‌دهیم. من متعلق به عالم بالا هستم و شما متعلق به این جهان هستید. مرا پدر فرستاده و من سخن او را می‌گویم و شما باید اطاعت کنید و… (8: 12-30).

آزادی و بردگی.

عیسی به یهودیان گفت از من اطاعت کنید تا آزاد شوید. گفتند ما برده نیستیم. گفت شما برده‌ی گناه هستید. من از پدر خود سخن می‌گویم و شما هم از پدر خود. گفتند پدر ما ابراهیم است. گفت اگر پدر شما ابراهیم بود مرا نمی‌کشتید. و اگر خدا پدر شما می‌بود مرا دوست می‌داشتید. یهودیان به عیسی می‌گویند تو سامری هستی و دیو داری. عیسی درباره‌ی ابراهیم سخن می‌گوید و چون به او می‌گویند مگر زمان او بوده‌ای و عیسی می‌گوید من پیش از تولد ابراهیم بوده‌ام و هستم. آنان سنگ بر می‌دارند که به سوی او پرتاب کنند و او می‌گریزد (8: 31-59).

شفای کور مادر زاد.

عیسی به کور مادر زادی برخورد می‌کند و شاگردان می‌پرسند: آیا به خاطر گناه خودش است یا والدینش که این‌گونه متولد شده؟ عیسی می‌گوید هیچ کدام بلکه تا کارهای خدا آشکار شود. پس عیسی او را شفا می‌دهد و فریسیان می‌گویند این چه کسی است که در روز [شنبه] شفا می‌دهد و حرمت سبت را رعایت نمی‌کند؟ پس بین آنان اختلاف می‌شود از مرد شفا یافته می‌پرسند او کیست که تو را شفا داده؟ و او می‌گوید او پیامبر است. او را از کنیسه بیرون می‌کنند و عیسی او را می‌یابد و به او می‌گوید من پسر انسان [مسیح هستم و او ایمان می‌آورد (باب نهم).

شبان نیکو.

عیسی با دو مثل مأموریت خود را می‌فهماند. او خود را شبان نیکو می‌خواند و می‌گوید من پسر خدا هستم که به اختیار خود آمده‌ام تا جانم را فدا سازم و پدر از من چنین خواسته است، ولی برخی یهودیان می‌گویند او دیو دارد و بین آنان اختلاف می‌شود (10: 1-21).

ادعای الوهیت و رد یهودیان.

یهودیان به او می‌گویند که اگر تو مسیح هستی صریحاً بگو و او می‌گوید قبلاً گفته‌ام و آیات نشان داده‌ام، ولی شما اطاعت نمی‌کنید. من و پدر یک هستیم. یهودیان می‌خواهند به خاطر ادعای الوهیت او را سنگسار کنند. او می‌گوید یقین کنید من پسر خدا هستم و پدر در من است و من در او. می‌خواهند او را دستگیر کنند و او از نظر ایشان دور می‌شود (10: 22-39).

زنده کردن مرده.

فردی به نام ایلعازر که خواهرانش پیرو عیسی بودند می‌میرد و دفن می‌شود، ولی عیسی بعد از چهار روز او را زنده می‌کند. عیسی می‌گوید هر که به من ایمان آورد حیات خواهد یافت (11: 1-44).

توطئه علیه عیسی.

یهودیان و سران کاهنان می‌گویند اگر عیسی این گونه به معجزات خود ادامه دهد همه به او ایمان می‌آورند و رومیان ملت ما را از بین می‌برند. قیافا که در آن سال کاهن اعظم بود پیشگویی کرد که یک نفر باید برای قوم بمیرد. پس از آن تصمیم به قتل عیسی گرفتند و عیسی دیگر بین یهودیان آشکارا رفت و آمد نمی‌کرد (11: 45-57).

مریم و برادرش ایلعازر.

مریم خواهر ایلعازر که عیسی او را زنده کرده بود با عطری گرانبها پاهای عیسی را می‌شوید و یهودای اسخریوطی اعتراض می‌کند که پول این عطر را می‌توانستیم به فقرا دهیم. البته او چون خودش مسئول کیسه‌ی پول بود و از آن می‌دزدید، این را گفت، عیسی گفت فقرا همیشه با شما هستند، اما من همیشه نخواهم ماند.
در این زمان عده‌ی زیادی از یهودیان جمع شدند که ایلعازر، که زنده شده بود، و عیسی را ببینند؛ اما سران کاهنان تصمیم گرفتند ایلعازر را بکشند، چون او باعث ایمان به عیسی می‌شد (12: 1-11).

ورود شکوهمند عیسی به اورشلیم.

عید فرا رسید و عیسی سوار بر الاغی وارد اورشلیم شد و عده‌ی زیادی از او استقبال کردند و برای او شعار دادند. عیسی می‌گوید وقت آن رسیده که پسر انسان جلال یابد. عیسی از مرگ و صعود خود سخن می‌گوید. مردم می‌گویند بر طبق تورات پسر انسان باید همیشه بماند. عیسی پاسخ می‌دهد که نور برای مدتی اندک با شما می‌ماند پس از آن استفاده کنید (12: 12-36).

3. کتاب تمجید (باب‌های 13-20)

شستن پای شاگردان و پیشگویی خیانت یهودای اسخریوطی.

عیسی پای شاگردان را می‌شوید و می‌گوید برای اینکه در من سهیم شوید این کار لازم است و شما نیز باید پای همدیگر را بشویید. عیسی می‌گوید یکی از شما مرا تسلیم می‌کند و با اشاره مشخص می‌کند که مقصود یهودای اسخریوطی است. عیسی می‌گوید من زمان اندکی با شما هستم (13: 1-35).

پیشگویی انکار پطرس.

پطرس می‌گوید حاضرم جانم را در راه تو بدهم و عیسی پیشگویی می‌کند که پطرس قبل از بانگ خروس سه بار می‌گوید که عیسی را نمی‌شناسد (13: 36-38).

عیسی راه به سوی خداست و او خدا را نشان می‌دهد.

عیسی گفت من راه و راستی و حیات هستم و هیچ کس جز به وسیله من نزد پدر نمی‌آید. هر کس مرا دید پدر را دیده است. من و پدر یکی هستیم. هر کس به من ایمان آورد همان کارهایی را انجام خواهد داد که من انجام می‌دهم (14: 1-14).

وعده‌ی آمدن فارقلیط.

از دستورات من پیروی کنید و من از پدر می‌خواهم که تسلی دهنده [فارقلیط] دیگری را به شما بدهد که همیشه با شما بماند، یعنی روح راستی که جهان او را نمی‌تواند بپذیرد چون او را نمی‌بیند و نمی‌شناسد، ولی شما او را می‌شناسید من به زودی می‌روم. احکام مرا پیروی کنید. چون اگر من بروم پدر تسلی دهنده [فارقلیط] یعنی روح‌القدس را به نام من خواهد فرستاد و او همه چیز را به شما خواهد گفت. من به زودی می‌روم پس ایمان بیاورید و دستورات مرا به طور کامل انجام دهید (14: 15-31).

عیسی تاک حقیقی.

من تاک حقیقی هستم و شما شاخه‌های آن. اگر از من جدا شوید میوه نمی‌آورید و اگر در تاک بمانید میوه می‌آورید. پس مطابق احکام من عمل کنید و در محبت من بمانید چنان که من احکام پدر را اطاعت نمودم و در محبت او ساکن هستم. حکم من این است که یکدیگر را دوست بدارید. شما اگر این حکم مرا نگه دارید دوست من هستید. شما مرا برنگزیده‌اید بلکه من شما را برگزیده‌ام (15: 1-17).

نفرت جهان از مسیح و پیروان او و وعده‌ی آمدن روح‌القدس.

جهان از شما نفرت دارد چون قبل از شما از من نفرت داشته است. چون شما را برگزیده‌ام و متعلق به جهان نیستید از شما نفرت دارند. همان طور که مرا آزار رسانیدند شما را نیز آزار می‌رسانند. آنان که از من نفرت دارند از پدر من نیز نفرت دارند؛ ولی با کارهایی که من در پیش چشمان آنان انجام داده‌ام حجت بر آنان تمام شده است، اما وقتی تسلی دهنده، یعنی روح راستی، را از جانب نزد شما بفرستم او درباره‌ی من شهادت خواهد داد. این‌ها را به شما گفتم که ایمانتان سست نشود چون سختی را در پیش خواهید داشت (15: 18-16: 4).

وعده‌ی فارقلیط و کارهای او.

من می‌روم و باید بروم و این برای شما بهتر است چون اگر نروم تسلی دهنده [فارقلیط] نخواهد آمد؛ اما اگر بروم او را پیش شما می‌فرستم. او می‌آید و جهان را داوری می‌کند. من می‌روم و دیگر مرا نمی‌بینید، اما روح راستی که بیاید همه چیز را به شما می‌گوید (16: 5-15).

رفتن مسیح و آمدن دوباره‌ی او.

من می‌روم و پس از مدتی باز خواهم گشت. چون بروم شما غمگین می‌شوید و جهان شادمان، اما چون برگردم شما شاد می‌شوید و دیگر این شادی از شما گرفته نمی‌شود و در آن روز هرچه به نام من از پدر بخواهید به شما داده خواهد شد. در آن زمان من همه چیز را واضح به شما می‌گویم. شاگردان گفتند اکنون هم واضح می‌گویی و ما به همین جهت ایمان آوردیم. عیسی گفت اکنون ساعتی است که همه پراکنده می‌شوید و به خانه‌ی خود می‌روید و من تنها با پدر می‌مانم. این را به شما گفتم که بدانید رنج خواهید کشید، ولی شجاع باشید که من بر دنیا چیره شده‌ام (16: 16-33).

آمادگی برای صعود و دعا برای شاگردان و پیروان.

عیسی دست به آسمان بلند می‌کند و می‌گوید ای پدر وقت آن رسیده است که مرا جلال دهی. پسر خود را جلال ده تا پسرت نیز تو را جلال دهد. تو اختیار بشر را به من سپرده‌ای تا به همه‌ی کسانی که تو به او بخشیده‌ای حیات جاودانی دهد. سپس عیسی در کلامی مفصل برای شاگردان و پیروان دعا می‌کند و در ضمن دعا مطالبی را بیان می‌کند (باب هفدهم).

بازداشت عیسی.

عیسی و شاگردان به باغی می‌روند و یهودای اسخریوطی با عده‌ای سرباز برای دستگیری عیسی می‌روند و عیسی بدون مقاومت تسلیم می‌شود و شاگردان را از مقاومت منع می‌کند (18: 1-11).

محاکمه به وسیله‌ی کاهن اعظم.

عیسی را نزد کاهن اعظم می‌آورند و کاهن از او سؤالاتی می‌پرسد و عیسی پاسخ می‌دهد. یکی از نگهبانان به صورت عیسی سیلی می‌زند و عیسی اعتراض می‌کند (18: 12-14 و 19-23).

انکار پطرس.

همان‌طور که عیسی پیشگویی کرده بود در آن شب سه بار از پطرس می‌پرسند که آیا او شاگرد عیسی است؟ و پطرس منکر می‌شود تا اینکه خروس می‌خواند (16: 15-18 و 25-27).

عیسی در مقابل پیلاطس.

عیسی را نزد پیلاطس فرماندار رومی می‌برند و او از عیسی بازجویی می‌کند، ولی در او جرمی نمی‌بیند، اما یهودیان اصرار می‌کنند. پیلاطس او را محکوم به اعدام می‌کند و به سربازان می‌سپارد و آنان او را اذیت می‌کنند. بار دیگر پیلاطس از یهودیان می‌پرسد که اگر می‌خواهید او را آزاد کنم؟ ولی یهودیان شعار می‌دهند که اعدامش کن مصلوبش کن. پس پیلاطس او را به آنان سپرد تا مصلوبش کنند (18: 28-19: 16).

مصلوب شدن عیسی.

عیسی را به صلیب می‌کشند و لباس‌های او را تقسیم می‌کنند و عیسی پس از چند ساعت جان می‌دهد. یکی از پیروان او جسد را می‌گیرد و کفن می‌کند و در قبر قرار می‌دهد. این ماجرا در روز جمعه رخ داد (19: 16-42).

عیسی از قبر بر می‌خیزد.

صبح زود یک شنبه مریم مجدلیه سر قبر می‌آید و قبر را خالی می‌بیند شاگران سر قبر می‌آیند و کفن را خالی می‌بینند. عیسی پس از آن بر شاگردان مکرر ظاهر شد (20: 1-28).

مقصود از نوشتن این کتاب.

در پایان این بخش از کتاب مقصود از نوشتن کتاب آمده است. نویسنده می‌گوید عیسی معجزات بسیار دیگری انجام داد که در این کتاب نوشته نشد، ولی این قدر نوشته شد که شما ایمان آورید که عیسی مسیح، پسر خداست و ایمان آورید و به وسیله‌ی نام او صاحب حیات جاودان شوید (20: 30-31).

4. ضمیمه (باب 21)

باب 21 از این جهت ضمیمه است که محققان می‌گویند بعداً به کتاب ملحق شده است. (40) قسمت عمده‌ی این باب دربرگیرنده‌ی ملاقات عیسی با شاگردان خود پس از ماجرای صلیب است. شاگردان ماهی می‌گیرند و عیسی بر آنها ظاهر می‌شود و با آنان صبحانه می‌خورد. پس از صبحانه عیسی سه بار از شمعون پطرس می‌پرسد که آیا مرا دوست داری؟ پس از اینکه هر سه بار پطرس جواب مثبت می‌دهد دوباره عیسی می‌گوید پس به گوسفندان من خوراک بده و یک بار می‌گوید پس گوسفندان مرا شبانی کن.
پطرس درباره‌ی آن شاگردی که عیسی او را دوست می‌داشت (که می‌گویند یوحنا است) می‌پرسد و عیسی پاسخ می‌دهد که همگان گمان می‌کنند این شاگرد تا زمان آمدن دوباره‌ی مسیح زنده است، اما در واقع عیسی این را نگفته بود.
در پایان این باب آمده است که همین شاگرد محبوب این چیزها را نوشته است. البته عیسی کارهای دیگری هم انجام داد که اگر همه نوشته شود بسیار بسیار زیاد می‌شود.

د) ساختار محتوایی نامه‌های منسوب به یوحنا

بیان شد که دو نامه‌ی دوم و سوم بسیار کوتاه است و به لحاظ عقیدتی مطلب مهمی را دربر ندارد؛ اما نامه‌ی اول از این جهت مهم است. به هر حال در سه بخش به محتوای این سه نامه اشاره می‌کنیم.

1. نامه‌ی اول یوحنا

نویسنده‌ای مسیحی پس از نقل اقوال مختلف درباره‌ی تقسیم محتوایی نامه‌ی اول یوحنا، تقسیم مختار خود را که عبارت است از یک مقدمه‌ی کوتاه و سه بخش، مطرح می‌کند. (41)

مقدمه (1: 1-4).

ما از کلمه‌ی حیات که از ابتدا بود و درباره‌ی آن شنیده و با چشمان خود دیده و آن را لمس کرده‌ایم شهادت می‌دهیم. از آنچه دیده و شنیده‌ایم خبر می‌دهیم تا شما هم در حیات جاودانی شریک شوید. شراکت ما با پدر و با پسرش عیسی مسیح است و این را به شما می‌نویسم تا خوشی ما کامل گردد.

بخش اول: زندگی در نور (1: 5-2: 28).

خدا نور است اگر کسی بگوید با خدا متحد است نباید در ظلمت زندگی کند و اعمال ناشایست انجام دهد. اگر با خدا متحد هستیم پس در نور زندگی می‌کنیم چرا که خون مسیح کفاره گناهان است. ما گناهکار هستیم و باید اعتراف کنیم، ولی مسیح گناهان ما را می‌آمرزد و پاک می‌کند. او شفیع ماست و او کفاره‌ی گناهان ماست، اما ما باید درست مانند مسیح زندگی کنیم. کسی که ادعا می‌کند که در نور زندگی می‌کند نباید از برادر خود نفرت داشته باشد. شما مؤمنان که به مسیح ازلی که کفاره شد، ایمان دارید نباید به دنیا دل ببندید، چرا که کسی که به دنیا دل ببندد محبت خدای پدر در او نیست. هر که به دنیا دل بندد و دنبال هوای نفس باشد از بین خواهد رفت و هر که اراده‌ی خدا را انجام دهد تا ابد زیست خواهد کرد. دشمن مسیح زیاد شده پس ساعت آخر نزدیک است. کسی که می‌گوید عیسی مسیح نیست دروغگوست. این امور را شما می‌دانید، ولی کسانی می‌خواهند شما را گمراه سازند. می‌دانید که مسیح کاملاً نیک است. پس این را بدانید که هر که نیکی کند فرزند خداست.

بخش دوم: نعمت محبت (3: 1-4: 6).

محبت خدا به قدری عظیم است که ما را فرزند خود خوانده است. ما باید مانند مسیح باشیم و گناه نکنیم چون مسیح بی‌گناه بود. هر که گناه نکند مانند مسیح است و هر که گناه کند فرزند شیطان است. هر که فرزند خداست گناه نمی‌کند، زیرا ذات الهی در اوست. پس همدیگر را دوست بدارید و به هم محبت کنید. فرمان خدا این است که به پسر او ایمان آوریم و به یکدیگر محبت کنیم. هر که احکام او را اطاعت کند در خدا زندگی می‌کند و خدا در او. پس به هر نبوتی اعتماد نکنید. عده زیادی به دروغ نبوت می‌کنند. آنان به این دنیا تعلق دارند و نباید از آنها اطاعت کنید.

بخش سوم: خدا محبت است (4: 7-5-12).

باید به هم محبت کنیم چون محبت از جانب خداست و خدا محبت است. محبت خدا به اندازه‌ای است که پسر یگانه‌ی خدا را به جهان فرستاد تا به ما حیات دهد تا کفاره‌ی گناه ما شود.
خدا در ماست و ما در خدا چون روحِ خود را به ما بخشیده است. خدا پسر خود را فرستاد تا جهان را نجات دهد. هر که اقرار کند که عیسی پسر خداست خدا در اوست و او در خدا. هر که با محبت زندگی می‌کند در خدا زندگی می‌کند و خدا در او. هر که خدا را دوست دارد باید برادر خود را دوست بدارد. هر که خدا را دوست دارد پسر او را نیز دوست دارد. محبت به خدا چیزی جز اطاعت از احکام او نیست. ما سه شاهد داریم که خدا به ما حیات جاودانی داده است: روح خدا، آب و خون.

نتیجه‌ی نامه (5: 13-21).

این نامه را برای این نوشتم که اطمینان به حیات جاودانی داشته باشید. خدا به خواسته‌های شما گوش می‌دهد. پس در مورد گناهکاران دعا کنید چون هر گناهی باعث مرگ نمی‌شود. برخی از گناهان باعث مرگ می‌شوند. پسر خدا آمد و فهم شناخت خدای حقیقی را به ما داد. ما با خدای حقیقی و با پسر او متحد هستیم. این است خدای حقیقی و این است حیات جاودانی. ای فرزندان من از بت‌ها دوری کنید.

2. نامه‌ی دوم یوحنا

این نامه‌ی بسیار کوتاه که یک باب بیشتر ندارد از یک مقدمه و دو نکته کوتاه و یک خاتمه تشکیل شده است.

مقدمه (1-4).

من که پیرم به بانوی برگزیده‌ی خدا و فرزندان او که من و همه‌ی حق‌شناسان آنان را دوست داریم. خدای پدر و عیسی مسیح پسر او فیض و آرامش به ما عنایت فرماید تا این برکات همیشه در حقیقت و محبت از آن ما باشد [گفته می‌شود مقصود از بانوی برگزیده نه یک شخص خاص، بلکه کلیسای یک شهر یا محل است و مقصود از فرزندان او مؤمنان هستند].

حقیقت و محبت (4-6).

شاد شدم که شنیدم فرزندان تو مطابق فرمان پدر و بر طبق حقیقت زندگی می‌کنند. پس یکدیگر را محبت نماییم و منظور از محبت اجرای احکام خداست.

پرهیز از تعالیم نادرست (7-11).

کسانی تعلیم می‌دهند که عیسی مسیح نیست. از اینان پرهیز کنید. تعلیم درست این است که هم خدای پدر و هم خدای پسر را بپذیریم. هر کس را که غیر این را تعلیم دهد طرد کنید.

خاتمه (12-13).

مطالب زیاد است که بهتر است حضوری بیان کنم. فرزندان خواهر برگزیده تو [کلیسای محلی دیگر] سلام می‌رسانند.

3. نامه‌ی سوم یوحنا

این نامه بسیار کوتاه نیز از یک مقدمه و یک مطلب و یک خاتمه تشکیل شده است.

مقدمه (1-4).

من که پیرم به غایس عزیز که دوستش دارم. دعا می‌کنم روزگار بر وفق مراد تو باشد. از اینکه شنیدم بر طبق حقیقت رفتار می‌کنی خوشحال شدم.

همکاری و مخالفت با مبلغان راستین (5-10).

شنیده‌ام تو با مبلغان خوب رفتار می‌کنی و این کار درستی است؛ اما «دیوترقس» این‌گونه عمل نمی‌کند و با آنان بد برخورد می‌کند. چون نزد شما بیایم کارهای بد او را گوشزد می‌کنم.

خاتمه (11-15).

نیکی را دنبال کنید چون نیکوکار فرزند خداست. همه از «دیمیریوس» به نیکی سخن می‌گویند و او مورد تأیید ماست. مطالب زیادی است که به قلم نمی‌آورم و امیدوارم حضوری بیان کنم. صلح و آرامش از آن تو باد. دوستانت سلام می‌رسانند. به دوستان سلام برسان.

2. کتاب مکاشفه‌ی یوحنا

کتاب مکاشفه (42) که گاهی Apocalypsel، معادل یونانی کلمه مکاشفه، خوانده می‌شود، آخرین نوشته‌ی مجموعه‌ی عهد جدید است. این کلمه نام مجموعه‌ای از نوشته‌های یهودی – مسیحی است که سبکی خاص دارند. اینها بر رؤیا یا کشف مبتی‌اند و دربردارنده‌ی حقایقی از آسمان درباره‌ی آینده هستند که بر انسانی کشف شده است. نمونه‌ی این کتاب‌ها در مجموعه‌ی عهد قدیم کتاب دانیال و در کتاب‌های اپوکریفایی، کتاب دوم اسدراس است و در مجموعه‌ی سوداپیگرافا دسته‌ای از نوشته‌ها این عنوان را دارند. (43)
کتاب مکاشفه با این جمله آغاز می‌شود: «این مکاشفه‌ای است که خدا به عیسی داده است تا آنچه باید به زودی رخ دهد به بندگانش نشان دهد. او فرشته خود را نزد بنده‌ی خویش یوحنا فرستاد، تا این چیزها را به او نشان دهد». همان‌طور که از همین جمله پیداست، کل کتاب یوحنا درباره‌ی حوادث آینده است که به گفته‌ی نویسنده برای او از طرف عیسی مسیح کشف شده است.
از آنجا که مطالب این کتاب درباره‌ی آینده و آخرالزمان است و با زبان رمز بیان شده در تفسیر آن اختلاف زیادی بروز کرده است و دانشمندان جدید نیز حیران شده و گاهی آن را کم ارزش تلقی کرده‌اند. به هر حال دانشمندان و نویسندگان مسیحی برای بیان مطالب مربوط به آخرالزمان از این کتاب زیاد استفاده کرده و به شرح و تفسیر آن پرداخته‌اند. (44) بحث درباره‌ی این کتاب را در چند محور پی می‌گیریم.

الف) نویسنده‌ی کتاب

نام نویسنده‌ی این کتاب، یعنی یوحنا، در آغاز این کتاب آمده است. همچنین در پایان این کتاب نویسنده بار دیگر خود را یوحنا می‌خواند (22: 8). به هر حال اینکه این یوحنا کیست، از خود کتاب چیز زیادی استفاده نمی‌شود از آنجا که این نوشته خطاب به هفت کلیسا در استان آسیا نوشته شده (1: 4)، پس یوحنایِ نویسنده برای کلیساهای آسیای صغیر شناخته شده بوده است. یوحنا خود را برادر کسانی که در راه مسیح رنج برده‌اند و شریک آنان می‌شمارد (1: 9).
با این حال در هیچ جای این کتاب اشاره‌ای به این نیست که این یوحنا یکی از دوازده حواری عیسی بوده است؛ اما از همان قرن دوم کسانی این کتاب را به یوحنای حواری پسر زبدی منسوب می‌کرده‌اند. (45) ژوستین شهید در اواسط قرن دوم عبارتی از این کتاب را نقل می‌کند و آن را به یوحنای حواری نسبت می‌دهد. (46) همچنین کتاب اپوکریفای یوحنا، از اناجیل غیر رسمی، که کتابی گنوسی از قرن دوم است، فقره‌ای از مکاشفه را به یوحنای حواری نسبت می‌دهد، اما در اواخر قرن دوم فردی به نام غایس نویسنده‌ی کتاب را قرنتیس هرطوقی می‌داند؛ (47) ولی مهم‌ترینسخن در این باره از آن دیونوسیوس اسقف اسکندریه (231-265 م.) است. او به سه دلیل مدعی است که نویسنده کتاب مکاشفه غیر از نویسنده‌ی انجیل چهارم و سه رساله است و مکاشفه را کسی غیر از یوحنای حواری نوشته است. دلیل نخست این است که در انجیل و سه رساله نویسنده هیچ‌گاه از خود نام نبرده و فقط به شاگرد محبوب اشاره کرده، در حالی که در مکاشفه نویسنده خود را یوحنا می‌خواند. اگر نویسنده همان شاگرد محبوب بود باید به آن اشاره می‌کرد. دلیل دوم اینکه سبک و اصطلاحات آن چهار نوشته با کتاب مکاشفه بسیار متفاوت است. و دلیل سوم اینکه آن چهار نوشته به زبان یونانی فصیح و بدون خطا نوشته شده در حالی که کتاب مکاشفه هرگز این‌گونه نیست. (48)
به هر حال در طول تاریخ مسیحیت درباره‌ی نویسنده این کتاب اختلاف بوده و امروزه نیز در این باره اختلاف است. به گفته‌ی برخی از نویسندگان مسیحی این اختلاف حل شدنی نیست. (49)

ب) تاریخ نگارش

با نگاه سطحی به کتاب مکاشفه و از همان باب اول آشکار است که این کتاب در زمانی نوشته شده که مسیحیان زیر فشار و شکنجه بوده‌اند. بر این اساس در تاریخ نگارش کتاب اختلاف شده است، چرا که در قرن اول در زمان دو امپراتور فشار و شکنجه‌ی مسیحیان سخت شده است، یکی نرون در دهه‌ی شصت و دیگری دومیتیان در اواخر قرن اول. عده‌ای زمان نرون را ترجیح می‌دهند و بنابراین زمان نگارش کتاب را قبل از سال 70 م. می‌دانند. اینان اشاره به معبد (11: 1-2) را دلیل آن می‌دانند که کتاب قبل از تخریب معبد در سال 70 م. نوشته شده است. همچنین عدد 666 را که در 13: 18 آمده اشاره به نام نرون می‌دانند. از سوی دیگر، دیگران که تعداد بیشتری دارند، زمان دومیتیان (81-96 م.) را ترجیح می‌دهند. اینان نیز می‌گویند که شدت فشار و شکنجه دومیتیان بسیار بیشتر بوده و آنچه مکاشفه به آن اشاره دارد با این دوره بیشتر منطبق است. (50)

ج) ساختار محتوایی

برخی از نویسندگان محتوای کتاب مکاشفه را به شش بخش اصلی تقسیم کرده‌اند: (51)

1. مقدمه:

خبر از پیام مسیح (1: 1-8). خدا پیامی به عیسی مسیح می‌دهد و او آن پیام را به وسیله‌ی فرشته خود به یوحنا بنده‌ی خود می‌دهد و او پیام را می‌نویسد. خوشا به حال کسی که آن را بخواند و عمل کند، چرا که همه‌ی مطالب آن رخ خواهد داد. یوحنا این نوشته را برای هفت کلیسای استان آسیا از طرف خدا و هفت روح که در پیشگاه تخت شاهی او هستند و عیسی مسیح، که نخست زاده مردگان و فرمانده پادشاهان زمین است و با خون خود گناهان ما را کفاره داد، می‌نویسد. او می‌آید و همگان او را می‌بینند. خداوند می‌گوید: «من الف و یا هستم، خداوند متعال که بود و هست و خواهد بود».

2. مکاشفه‌ی اول: مسیح زنده در کلیسا (1: 9-3: 22).

یوحنا می‌گوید من در جزیره‌ای به نام پاتموس مقیم بودم که صدایی مانند شیپور شنیدم که با من سخن می‌گفت و دستور داد که پیام او را که همه‌اش رخ خواهد داد بنویسم. او گفت پیام مرا به هفت کلیسای آسیا بنویس پس برای هر یک پیامی خاص داد (این پیام‌ها جداگانه در ادامه آمده است).

3. مکاشفه‌ی دوم: مسیح نجات دهنده در کائنات (4: 1-16-21).

یوحنا به آسمان برده می‌شود و اموری را می‌بیند که همه رمزی و سری است و همه حکایت از اموری دارند که باید رخ دهد.

4. مکاشفه‌ی سوم: مسیح در پیروزی (17: 1-21: 8).

این یک مکاشفه دیگر است که برای یوحنا رخ می‌دهد و در آن پیروزی نهایی مسیح و سلطنت هزار ساله و داوری مردگان و آسمان و زمین جدید را می‌بیند.

5. مکاشفه چهارم: مسیح در آخر (21: 9-22: 5).

در این مکاشفه یوحنا وضعیت زندگی آخرت را می‌بیند.

6. خاتمه (22: 6-21).

وعده مسیح به اینکه به زودی می‌آید. یوحنا می‌گوید من همه این مطالب را که نوشتم با چشم دیدم و همه حق است و همه رخ خواهد داد و….

پی‌نوشت‌ها:

1. The New International Dictionary of the Bible, p. 536-537; Harper’s Bible Dictionary, p. 499.
2. المدخل الی العهد الجدید، ص 575.
3. المدخل الی العهد الجدید، ص 546-547؛ انجیل یوحنا، دراسات و تأملات، ص 20-22؛
The New International Dictionary of the Bible.
4. ر.ک.: یوحنا، 19: 25-26.
5. ر.ک.: یوحنا، 13: 23.
6. ر.ک.: یوحنا، 20: 20. The International Standard Bible Encyclopedia ,Vol. 2, p. 10, 8-1099; The New International Dictionary of the Bible, p. 534.
7. انجیل یوحنا، دراسات و تأملات، ص 23.
8. المدخل الی العهد الجدید، ص 547-548.
9. The International Standard Bible Encyclopedia ,vol. 2, p. 1098.
10. همان، ص 549.
11. همان، ص 551؛ المدخل الی العهد القدیم، ص 547.
12. انجیل یوحنا، دراسات و تأملات، ص 22-23؛ The Oxford Bible Commentary, p. 731.
13. المدخل الی العهد الجدید، ص 549 و 551.
14. رابرتسون، عیسی اسطوره یا تاریخ، ص 27؛ الکتاب المقدس، الجزء الثانی، ص 268.
15. تاریخ تمدن، ج 3، ص 695-696؛ الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 40؛ المدخل الی العهد الجدید، ص 550-551.
16. الکتاب المقدس، الجزء الثانی، ص 287؛ المدخل الی العهد الجدید، ص 551.
17. المدخل الی العهد الجدید، ص 546.
18. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 30-32؛ انجیل یوحنا، دراسات و تأملات، ص 17-19.
19. المدخل الی العهد الجدید، ص 577.
20. The International Standard Bible Encyclopedia ,vol. 2, p. 10, 97; The New International Dictionary of the Bible, p. 536-537.
21. Harper’s Bible Dictionary, p. 500.
22. المدخل الی العهد الجدید، ص 577-581.
23. The Oxford Bible Commentary, p. 1274.
24. The New International Dictionary of the Bible, p. 535.
25. Ibid, p. 535-537.
26. Harper’s Bible Dictionary, p. 499.
27. loc. cit; The International Standard Bible Encyclopedia ,vol. 2, p. 1104.
28. المدخل الی العهد الجدید، ص 560-561.
29. همان، ص 562.
30. المدخل الی العهد الجدید، ص 555؛ The New International Dictionary of the Bible, P. 535.
31. همان، ص 554-560، The International Standard Bible Encyclopedia ,vol. 2, p. 1106-1107، انجیل یوحنا، دراسات و تأملات، ص 62-73.
32. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 48-61.
33. The New International Dictionary of the Bible, p. 535.
34. Ibid, p. 533.
35. عیسی اسطوره یا تاریخ، ص 26-27، فلسفه در مسیحیت باستان، ص 292.
36. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 57-59؛ المدخل الی العهد الجدید، ص 536-566.
37. الفغالی، المدخل الکتاب المقدس، ج 5، ص 71-73، The International Standard Bible Encyclopedia ,vol. 2, p. 1105.
38. همان، ص 62-65؛ The New International Dictionary of the Bible, p. 535.
39. برای نمونه، ر.ک.: المدخل الی العهد الجدید، ص 518-632؛ The Oxford Bible Commentary, P. 961.
40. برای نمونه ر.ک.: الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 21.
41. همان، ص 423.
42. Revelation
43. Harper’s Bible Dictionary, p. 868; The New International Dictionary of the Bible, p. 859.
44. The Oxford Bible Commentary, p. 1287-1288.
45. الکتاب المقدس، الجزء الثانی، ص 796.
46. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 5، ص 488؛ The New International Dictionary of the Bible, p. 859.
47. همان‌جا.
48. المدخل الی العهد الجدید، ص 653؛ loc. cit.
49. همان، ص 654؛ الکتاب المقدس، الجزء الثانی، ص 796.
50. المدخل الی العهد الجدید، ص 254-256؛ The New International Dictionary of the Bible, p. 860.
51. ر.ک.: معرفی عهد جدید، ج 2، ص 124-126؛ Ibid, p. 861.

منبع مقاله :
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1396)، بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی – مسیحی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، پژوهشکده‌ی تحقیق و توسعه‌ی علوم انسانی، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد