واژه «نجس» در لغت عرب به پنج گونه استعمال شده است: 1. نَجَس، به فتح نون و جیم 2. نَجِس، به فتح نون و کسر جیم 3. نَجُس به فتح نون و ضمّ جیم 4. نَجْسُ، به فتح نون و سکون جیم 5. نِجْس به کسر نون و سکون جیم. معنای آن پلیدی و ضد پاکی است و گفته میشود لباسش نجس شد؛ یعنی ناپاک شد.[1]
راغب در مفردات گفته است: نجاست به معنای پلیدی است و آن بر دو قسم است: قسمی از آن با حواس ظاهری قابل درک است و قسم دیگر آن پلیدی باطنی است که خدا در قرآن مشرکان را مورد خطاب قرار داده و فرموده است: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَس»؛[2] اى مؤمنان! مشرکان پلیدند.[3]
همچنین گفته شده بدین جهت برای مشرکان از واژه «نَجَس»(به فتح جیم) استفاده شده که؛ لغت «نَجَس» در اصل، مصدر است و در این مورد از باب مبالغه در معنای وصفی استعمال شده است، اما این مبالغه در معنای وصفی «نَجِس»(به کسر جیم) وجود ندارد.
درباره طهارت ظاهری و باطنی کافران باید گفت؛ آنها طهارت ظاهری ندارند؛ زیرا از پلیدیها و کثافاتی که از نجاسات شرعی فقهی است دوری نمیگزینند و نجاست باطنی آنان به این دلیل است که قلوب آنان به سبب عقائد نادرست تیره است و از توحید و معارف حقّ منحرف و چشمانشان از انوار خدای عزّ و جلّ دور است.[4]
راغب در مفردات گفته است: نجاست به معنای پلیدی است و آن بر دو قسم است: قسمی از آن با حواس ظاهری قابل درک است و قسم دیگر آن پلیدی باطنی است که خدا در قرآن مشرکان را مورد خطاب قرار داده و فرموده است: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَس»؛[2] اى مؤمنان! مشرکان پلیدند.[3]
همچنین گفته شده بدین جهت برای مشرکان از واژه «نَجَس»(به فتح جیم) استفاده شده که؛ لغت «نَجَس» در اصل، مصدر است و در این مورد از باب مبالغه در معنای وصفی استعمال شده است، اما این مبالغه در معنای وصفی «نَجِس»(به کسر جیم) وجود ندارد.
درباره طهارت ظاهری و باطنی کافران باید گفت؛ آنها طهارت ظاهری ندارند؛ زیرا از پلیدیها و کثافاتی که از نجاسات شرعی فقهی است دوری نمیگزینند و نجاست باطنی آنان به این دلیل است که قلوب آنان به سبب عقائد نادرست تیره است و از توحید و معارف حقّ منحرف و چشمانشان از انوار خدای عزّ و جلّ دور است.[4]
[1]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 9، ص 4، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. توبه، 28.
[3]. حسین بن محمد، راغب اصفهانى، معجم مفردات ألفاظ القرآن، ص 791، دار العلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412ق.
[4]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 37، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش.