نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه
نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه
كتابشناسى و نسخهشناسى خطبة البيان
خطبة البيان از سخنان منسوب به امير مؤمنان(علیه السّلام) است كه سيد رضى آن را در نهجالبلاغه نياورده است. ابن شهرآشوب يكى از خطبههايى را كه در نهجالبلاغه نيامده خطبة الافتخار ذكر نموده، كه ظاهراً با خطبةالبيان يكى است؛ البته در كتابهاى متعددى به مضمون اين خطبه اشاره شده است ؛ همچون البدأ و التاريخ مقدسى، تاريخ طبرى، رجال الكشى، المراتب اسماعيل بن احمد بُستى (م حدود 420 ق)، بصائر الدرجات صفار قمى، الاختصاص منسوب به شيخ مفيد، روضة التسليم طوسى، الدر المنظم في السر الأعظم محمد بن طلحه شافعى(م 652 ق) و هفت باب بابا سيدنا . در برخى از كتابهاى مذكور بندهايى از اين خطبه درج شده است.
رجب بُرسى بخشهايى از اين خطبه را با عنوان «خطبة الافتخار» به روايت اصبغ بن نباته (1) در مشارق أنوار اليقين آورده است.(2) سيد حيدر آملى از خطبة البيان در مبحث ولايت ياد كرده؛ چنانكه داوود قيصرى (شارح فصوص الحكم) نيز چنين كرده است.(3) ملاصدرا نيز به بخشى از خطبه به عنوان سخن امام على(علیه السّلام) استدلال نموده و آن را شرح كرده است.(4)
متن خطبة البيان در الإنسان الكامل عبدالرحمان بدوى (ص 109 – 112) و علائم الظهور شُبّر درج شده، و آبرتلس در فهرست نسخههاى خطى اسماعيلى بدخشان (ش 185 و 186) از آن ياد كرده است. بنابراين، و پيداست كه فاطميان بدخشان نيز بدان ارج مىنهادهاند. (5) اسماعيليه هم شرح آن را به حسن صباح منسوب نمودهاند. در رساله تراب نامه از متون حروفيه نيز به خطبة البيان استشهاد شده است.(6)
اين خطبه به صورت مستقل و يا ضمن كتب ديگر بارها به چاپ رسيده است؛ از جمله چاپ منشورات دارالفنون بيروت در سال 1417 ق . مرحوم ميرجهانى خطبه را به همراه ترجمه و بحثى در مدارك آن ، در نوائب الدهور(7) آورده و مطالب او با ويرايش جديد به وسيله مؤسسه تحقيقاتى فرهنگى جليل با عنوان گفتار اميرمؤمنان در شناخت امام و حوادث آخر الزمان، به صورت كتاب مستقلى در سال 1416ق به چاپ رسيده است.
نسخههاى خطى فراوانى از خطبه مذكور در كتابخانههاى شخصى و عمومى ايران و خارج از ايران يافت مىشود. تاكنون حدود پنجاه نسخه از اين خطبه در كتابخانههاى ايران ، شناسايى شده كه قديمىترين آنها ضمن نسخهاى از نهجالبلاغه است كه در سال 729 ق كتابت شده (8)و پس از آن ، نسخهاى است با تاريخ كتابت 860 ق، (9) و سپس نسخه شماره 7136 كتابخانه آستان قدس رضوى كه همراه با ترجمه فارسى در سال 875 ق، تحرير شده است.(10)
و از آن جمله نسخه مدرسه حبيبيه فردوس كه به خط معين شيرازى در سال 909 ق تحرير شده(11) و همچنين نسخه دانشگاه لس آنجلس كه در سال 910 ق، تحرير شده است.(12) پس از آن نسخه شماره 2398 كتابخانه مركزى دانشگاه تهران است كه در محرم 912 ق كتابت شده،(13) وبعد از آن نسخه حسينيه شوشتريها كه در سال 911ق تحرير شده(14) و سپس نسخه آستان قدس رضوى به خط درويش على مقرى در 923 ق، و سپس نسخه شماره 2576 مكتبه احمد ثالث در استانبول كه در سال 960ق تحرير شده(15) و پس از آن نسخه شماره 245 كتابخانه آيت اللّه مرعشى قم كه به خط نسخ حسن بن على حسينى بحرانى در ذيقعده 971ق استنساخ شده است.(16)
نسخههاى خطبة البيان در عبارات اختلاف دارند و از جهت زيادتى و نقصان با يكديگر متفاوتند. شيخ على بارجينى يزدى حايرى سه نسخه مختلف از اين خطبه را در الزام الناصب آورده است.
اين خطبه از زمانهاى دور مورد توجه ارباب حكمت و عرفان و اصحاب دانش و پژوهش بوده است. از اينرو، نظم و ترجمه و شروح بسيارى بر آن صورت تحرير پذيرفته كه برخى از آنها ناشناخته مانده است. فهرست عناوين برخى از آنها عبارت است از:
1 . ترجمه فارسى منظوم شاپور كاشانى، سروده در 846 ق، كه دانشپژوه آن را از روى دو نسخه در مجله دانشكده ادبيات، ش 11، ص 3، 4 و 385 – 410 چاپ كرده است.(17)
2 . ترجمه احمد بن سعد الدين حسينى، كه نسخهاى از آن با شماره 3086 در كتابخانه جامع يزد موجود است.
3 . گزارشى از سيد شريف (گويا گرگانى، يا نقطوى) كه بايد پيش از سال 913 ق نوشته شده باشد و تاكنون چند نسخه از آن در كتابخانههاى دانشگاه استانبول و دانشگاه تهران و دانشكده حقوق و كتابخانههاى مجلس و ملك تهران و مرعشى قم شناسايى شده است.(18)
4 . خلاصة الترجمان في تأويل خطبة البيان، محمد دهدار عيانى شيرازى، نوشته سال 1013 ق، كه 28 نسخه خطى از آن شناسايى شده و تصحيح آن از روى دو نسخه و به اهتمام محمد حسين اكبرى ساوى به وسيله انتشارات صائب در تهران به سال 1379 ش ، به چاپ رسيده است.(19)
5 . گزارش منظوم نور على شاه طبسى (م 1212 ق) در 150 بيت.(20)
6 . معالم التأويل و التبيان في شرح خطبة البيان، ميرزا ابوالقاسم رازذهبى شيرازى (م 1286 ق) كه سه نسخه از آن در شيراز شناسايى شده است ؛ از جمله نسخهاى به خط مؤلف كه به شماره 4 و 59 در خانقاه احمديه شيراز نگهدارى مىشود.(21) اين كتاب به ضميمه «انهار جاريه» در شيراز به صورت سنگى به چاپ رسيده است.(22)
7 . حديقة الإسلام در ترجمه و شرح خطبة البيان، از محمد كريم بن محمدحسين موسوى، كه نسخهاى از آن در كتابخانه مفتاح تهران با تاريخ كتابت 1244ق موجود بوده است. نسخه مذكور به كتابخانه دانشكده الهيات مشهد منتقل شده است.(23)
8 . حل مشكلات خطبة البيان، اسحاق سوگندى، رسالهاى است به عربى كه نسخهاى از آن به شماره 6123 در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است تاريخ كتابت نسخه 1094 ق است.(24)
9 . شرح خطبة البيان، سيد حسين قدسى شريفى، تأليف در 1362 ق.(25)
10 . شرح خطبة البيان، ميرزا ابوالقاسم گيلانى قمى (م 1231 ق)، گفتارى است از ميرزاى قمى در جامع الشتات در پاسخ به پرسشى كه درباره خطبه مذكور شده است.(26)
11 . شرح تُركى خطبة البيان، سيد حسين بن سيد غيبى، كه از سنّيان بوده است. چند نسخه از شرح وى تاكنون شناخته شده است؛ از جمله در كتابخانه تربيت تبريز(فهرست، ص 13، ش 16)، و كتابخانه آيت اللّه مرعشى قم، به شماره 5144 (فهرست، ج 13 ، ص 349، بدون نام شارح)، و كتابخانه آيتاللّه گلپايگانى قم، به شماره 131/ 6 (فهرست چاپ نشده كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى). نسخه اخير در جمادى الاولى 985 ق كتابت شده است و شارح، اين خطبه را در هفتاد بخش شرح كرده و هر قسمت از خطب را يك «كلمه» ناميده است. ترجمه تركى خطبة البيان در كتابخانه شخصى سيد حسين شهشهانى در اصفهان بوده كه ممكن است از سيد حسين غيبى باشد.(27) و نيز نسخه شماره B617 كتابخانه دانشگاه لس آنجلس كه مشتمل بر شرح مذكور است.(28)
12 . شرح خطبة البيان، محمدتقى مجلسى (م 1070 ق). اين شرح به فارسى است و نسخهاى از آن به شماره 1573 در كتابخانه ملك نگهدارى مىشود.(29)
13 . قاضى سعيد قمى نيز قسمتى از خطبه را ضمن شرح حديث غمامه شرح كرده است.
14 . گويا عبدالرحيم دماوندى نيز شرحى بر خطبه دارد. شيخ آقا بزرگ تهرانى در الذريعة (ج 26، ص 310)، ضمن معرفى القضا و القدر دماوندى، مطالبى از اين كتاب را درباره خطبة البيان نقل مىكند.
15 . شرح منسوب به ابن عبدالفتاح.
16 و 17 . دماوندى در القضا و القدر درباره خطبة البيان به نحوى سخن گفته كه علامه تهرانى از بيان او استفاده نموده كه ابن شهرآشوب (م 588 ق) و شيخ ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستانى (م548ق) نيز شروحى بر خطبة البيان داشتهاند.(30)
18 . مناجات مرتضوى در شرح خطبة البيان، از امير محمد صالح، كه نسخهاى از آن در دانشگاه لاهور پاكستان موجود است.(31)
19 . افتتاح خطبة البيان، رساله فارسى در شرح خطبه، نسخه شماره 760 دارالكتب قاهره.(32) حدود بيست نسخه از شروح و ترجمههاى ناشناخته از خطبة البيان در فهارس نسخ خطى معرفى شده است.(33)
كتابشناسى و نسخهشناسى خطبه تطنجيه
خطبه تطنجيه نيز از خطبههاى منسوب به اميرالمؤمنين(علیه السّلام) است كه در نهجالبلاغه نيامده است، ولى در المجموع الرائق سيد هبةاللّه موسوى، تأليف 703 ق، و مشارق أنوار اليقين بُرسى و إلزام الناصب بارجينى درج شده است.
در پايان اين خطبه از اقاليم چهارگانه ياد شده، و شيخ آقا بزرگ تهرانى احتمال داده است كه اين خطبه با «خطبة الأقاليم» كه ابنشهرآشوب در المناقب از آن ياد كرده متحد باشد.(34) اين خطبه نيز بارها به صورت مستقل و ضمن كتابهاى ديگر به چاپ رسيده است(35) و نسخههاى خطى متعددى از آن را در كتابخانههاى دانشگاه تهران، مجلس، وزيرى يزد و مسجد اعظم قم سراغ داريم.(36)
اين خطبه را به جهت اشتمال بر جمله «أنا الواقف على التطنجين» كه به معناى دو خليج از آب است و يا به معناى دنيا و آخرت است، خطبه تطنجيه خواندهاند.
چند شرح بر خطبه مذكور نگاشته شده كه مشهورترين آنها ارشاد المسترشدين تأليف سيد كاظم رشتى است كه در سال 1270 ق به چاپ رسيده و هفده نسخه خطى از آن در كتابخانههاى ايران موجود است؛ از جمله در كتابخانه دانشكده الهيات مشهد و ملى تهران و ملى تبريز و فاضلى خوانسار.(37)
محمد كريم كرمانى نيز شرحى بر خطبه تطنجيه نگاشته كه نسخه خطى آن در كتابخانه سپهسالار نگهدارى مىشود. تاريخ كتابت نسخه مذكور، سال 1299ق است.(38)
شرحى ناشناخته بر خطبه تطنجيه در فهرست كتابخانه دانشگاه تهران (ج 2، ص 703، شماره 1067) معرّفى شده است. على و خطبه تطنجيه ، از دوره معارف و عرفان معصومان، تأليف دكتر عبدالعلى گويا به وسيله انتشارات زواره در سال 1379 ش به چاپ رسيده است.
بحثى درباره محتواى خطبة البيان و خطبة تطنجيه
برخى از بزرگان بر اثر بعضى از جملات موحش و الفاظ غريب و لغات نامأنوسى كه در خطبه مندرج است، و همچنين به سبب سياق عبارات آنكه در بادى نظر بر خلاف ساير خطب و كلمات صادر شده از امير مؤمنان است، استشمام رايحه جَعل و وضع و غلو كرده، در مقام انكار صدور خطبه برآمدهاند. از آن جمله، علامه مجلسى و ميرزاى قمى در درستى نسبت آن شك كردهاند.
ميرزاى قمى در شرح خطبه مىآورد:
اين خطبه در مصادر كهن حديثى مانند كتابهاى كلينى و… نيامده، جز آنكه برخى از دانشمندان شيعى مانند حافظ رجب بُرسى در مشارق أنوار اليقين، بسيارى از عبارتهاى دو خطبه بيان و تطنجيه را آوردهاند. و قاضى سعيد قمى در شرح حديث غمامه، خطبه بيان را آورده و گفته كه چون در ميان دانشمندان شيعى و غير شيعى شايع است، نيازى بهياد كردن سند روايت ندارد… بسيارى از وصفها كه شايسته خداوند است بر زبان على(علیه السّلام) رفته… در قرة العيون اين دو خطبه از على(علیه السّلام) دانسته شده است. گذشته از شك در استناد آنها، قرآن هم مىرساند كه اينگونه سخنها از مردمى نبايد سر بزند و با تجسم و حلول و غلو و تفويض سازگار است، و خبرهايى از امامان داريم كه در آنها دارندگان اينگونه رأيها و سخنها نكوهش شده است… اگر هم بپذيريم كه على(علیه السّلام) چنين سخنى گفته باشد، بايد مانند متشابهات قرآنى آنها را تأويل درست نمود. در بصائرالدرجات، باب «نوادر في الائمة و أعاجيبهم» از امام صادق(علیه السّلام) روايت نموده كه خداوند در شب معراج به پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفته: هو (على) الأول و الاخر و الظاهر والباطن، و سپس تأويل درست آندو را به او آموخت، مانند اين حديث در اختصاص مفيد هم ديده شده است.
دانشمند معاصر، جعفر مرتضى عاملى در جزيره خضرا، افسانه يا واقعيت با بررسى جامعى نقلهاى مختلف خطبة البيان را ذكر نموده و بر سند و متن نقلهاى مذكور اشكالات متعدد و مهمى وارد ساخته است.(39) برخى معتقدند ذكر اين مطالب به صورت خطبه در حضور جمعى كه وصايت حضرت از رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به سختى مىپذيرفتند، ناميسر است. نيز پارهاى از فقرات آن غلط ادبى و محتوايى دارد.
هاشم معروف حسنى نيز در كتاب الموضوعات في الآثار و الأخبار بر رجب بُرسى به خاطر درج اين دو خطبه در مشارق الأنوار انتقاد نموده مىگويد:
بسيارى از اوصافى كه در آن به على(علیه السّلام) نسبت داده شده، نسبت آن به غير خدا جايز نيست، و اين مطالب از غرايب و عجايب و اساطير و افترائات بر ائمه هدى(علیه السّلام) است.(40)
از طرف ديگر ، جمعى از بزرگان به دفاع از بُرسى برخاسته، مضامين اين دو خطبه را صحيح مىدانند و صدور آن را از غير معصوم مشكل مىشمارند. آنها بر اين اعتقادند كه با مراجعه به مجموع اخبار وارد شده در فضايل و مناقب اميرالمؤمنين(علیه السّلام)، رفع شبهه مىشود ؛ البته آنها متذكر مىگردند كه اخبار هم مانند آيات ، محكم و متشابه ، عام و خاص ، مطلق و مقيد، مجمل و مفصل و تنزيل و تأويل دارد. پس بر شخص منصف است كه به مجرد ديدن حديث يا خبرى كه ظاهر آن در نظر او با اصول و قواعد همسويى ندارد، فوراً به انكارش اقدام ننمايد، بلكه در آن تأمل و تدبر نمايد و آن را با كلمات ديگرى كه از معصومان(علیه السّلام) رسيده و مفسر اين اخبار است مقايسه نمايد؛ چرا كه كلمات آنان مانند آيات قرآن، برخى برخى ديگر را تفسير و تبيين مىكند.(41)
استاد علامه حسنزاده آملى در اين باره مىفرمايد:
اگر به زبان احاديث آشنا باشيم، خواهيم ديد بسيارى از كتب چون مشارق أنواراليقين، تأليف حافظ رجب بُرسى و تفسير فرات كوفى صحيح است و غلوى در كار نمىباشد.(42)
ايشان در جاى ديگر آورده است:
در اصول كافى كلينى – رضوان اللّه عليه – يازده حديث درباره انسان كامل است كه در يك يك آنها بايد دقت شود. در حديث هشتم اميرالمؤمنين(علیه السّلام) فرمود: «أنا عين اللّه و أنا يد اللّه، و أنا جنب اللّه ، و أنا باب اللّه» (باب نوادر كتاب توحيد). روايات اين باب، مصدق همه روايات كتاب مشارق الأنوار شيخ اجل جناب حافظ رجب بُرسى و نيز مصدق بسيارى از خطب و احاديث صعب و مستصعبِ صادر از خزانه علم الهى است.(43)
حكيم فرزانه، جناب سيد جلالالدين آشتيانى درباره اين خطبه مىنويسد:
مولانا حافظ رجب – انار اللّه برهانه – اين خطبه را در كتاب خود آورده است. برخى از محدّثان شيخ رجب را به واسطه نقل اين خطبه رمى به غلو نمودهاند.
اشخاصى كه از مقام ولايت و نحوه احاطه وجودِ ولى بر كائنات بىخبرند، اين قبيل از مطالب را غلوآميز مىدانند درحالىكه غلو امر ديگرى است، در عين اثبات اين شئون براى مقام ولايت ، بايد ولى را عبد مربوب دانست و از براى او استقلال وجودى قائل نبود و همه كمالات او را از حق دانست. ما فوق مراتبى كه در اين خطبه و امثال آن ذكر شده است در مطاوى شرح تبعاً للأعلام و المحققين براى مقام ولايت ثابت كردهايم و كسى كه ما را رمى بر غلو نمايد او را تحميق مىكنيم: «چه داند آنكه اشتر مىچراند»، اطلاع از كيفيت سريان ولايت على(علیه السّلام) در عوالم وجودى از غامضترين مسائل عرفان و فن ربوبى است، كثيرى از روات عامه از پيامبر از اين قبيل مضامين را در شأن على(علیه السّلام) زياد روايت كردهاند…
اين خطبه را اعاظم از عرفا در كتب و مسفورات خود ذكر كردهاند. از حيث سند قابل خدشه است ، ولى مدلول آن اگر اين خطبه از حضرت مولا هم نباشد، در كمال صحت و اتقان است و متعاضد است با روايات ديگرى كه داراى مضامين بلندتر و كاملتر از مدلول اين روايت مىباشد.
علاوه بر اين روايات، عقل صريح حكم مىكند بر اينكه انسان كامل به واسطه استعداد تام قدرت سير در مراتب ملكوت و ظهور در عالم وجود را دارا مىباشد، مأخذ مختار عرفاى اسلامى همين روايات است. نبايد توقع داشت كسانى كه عمر خود را صرف تحقيق مسائل كلامى و فقهى و مبانى اصول كردهاند و حول اين قبيل مسائل عاليه نگشتهاند ، اين قسم از مبانى را تصديق كنند؛ چون فهم اين روايات در نهايت غموض است. لذا در بين قدماى از روات اخبار اهل بيت(علیه السّلام) و اقدمين از حاملان اخبار شيعه – رضوان اللّه عليهم – كسانى هستند كه به واسطه نقل پارهاى از احاديث در شأن ائمه كه داراى مضمون بلندى بوده است، متهم به غلو شدهاند.
برخى از قدماى محدّثان اماميه جماعت زيادى را رمى به غلو كردهاند و بعدها متأخرين از اهل رجال و اعاظم از اهل درايه و حديث آنها را از ثقات شمردهاند…
انكار اين قبيل از روايات به اعتبار مضمون و مدلول ، انكار فضايل اهل بيت عصمت و طهارت و انكار مقامات معنوى آنهاست. اعراض از همه اين روايات ، به عقيده نگارنده، ظلم به اهل بيت(علیه السّلام) است.
اى كاش خدشه در سند برخى از اين روايات مىنمودند، ولى مدلول آن را انكار نمىكردند… روايات فراوانى كه داراى همين مضامين هستند در بحارالأنوار (ج 39، ص 335، و ج 25، ص 22 و 23 و 372) و مفاتيح الجنان (دعاى ناحيه مقدسه كه در هر روز از ماه رجب خوانده مىشود و زيارت مطلقه امام حسين(علیه السّلام) و توحيد صدوق (ص 117 و 118 و 150 – 152 و 164 – 167 و 182) قابل مشاهده مىباشد…
جمله «فبهم ملأت سمائك و أرضك…» – كه در توقيع شريف در دعاى هر روز ماه رجب آمده – دلالت صريح دارد بر اينكه ائمه اطهار بهواسطه واجد بودن مقام وساطت در فيض، جميع مراتب وجودى را واجدند و معيت وجودى با جميع حقايق دارند و مراتب سماوات ارواح و اراضى اشباح، مملو از ظهور وجودى و تجلى نورى ائمه(علیه السّلام) است…(44).
ملا عبدالصمد همدانى از جمله كسانى است كه چند دليل در اثبات استناد خطبه به حضرت امير(علیه السّلام) و صحت مطالب آن مطرح كرده است. او در بحر المعارف در ضمن بحث از مقام و منزلت امام مىگويد:
انسان كامل موصوف به صفات كاملهاى كه به حق موصوف به آن صفات است غير از وجوب ذاتى و غنا يا چنانچه حديث تخلقوا بأخلاق اللّه دلالت بر آن دارد… در اين مرتبه از كمال ، مشيت ايشان متعلق نمىشود ، مگر به چيزى كه مشيت الهى به آن تعلق گرفته است.(45)
درباره اين دو خطبه و مضامين شگفت آن بحث بسيار است. آنچه آورديم نگاهى گذرا و نظرى به اجمال بود و تفصيل بحث مجال ديگرى را مىطلبد.
پىنوشتها :
1. درباره وى، ر.ك: معجم رجال الحديث، آيت اللّه خويى، ج 3، ص 222 ؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 9، ص 103 – 104، مدخل «اصبغ بن نباته».
2. مشارق أنوار اليقين، ص 170 – 172 ؛ الذريعة، ج 7، ص 198 و 200.
3. دنباله جستجو در تصوف ايران، عبدالحسين زرينكوب، ص 140 – 141 و 323 – 325 .
4. اسفار، ج 7، ص 32.
5. فرمان مالك اشتر، ترجمه حسين علوى آوى، با ديباچه محمد تقى دانشپژوه، ص 31 ؛ فهرست كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، على نقى منزوى، ج 2، ص 108 – 116 ؛ فهرست نسخههاى خطى موجود در ولايت بدخشان تاجيكستان، موجانى، ص 113 .
6. فهرست متون حروفيه، توفيق سبحانى، ص 86 .
7. نوائب الدهور في علائم الظهور، ج 2، ص 24 – 152 .
8. فهرست آستان قدس رضوى(چاپ قديم)، ج 1، ص 97 ؛ الذريعة، ج 7، ص 198.
9. نشريه نسخههاى خطى، ج 10، ص 273.
10. فهرست آستان قدس رضوى، ج 14، ص 138 .
11. فهرست مدرسه حبيبيه فردوس، محمد ترابيان (مخطوط).
12. نشريه نسخههاى خطى، دفتر 11، ص 705.
13. فهرست كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، ج 9، ص 1002 و ج 2، ص 108 و ج 5، ص 129 .
14. نشريه نسخههاى خطى، دفتر 12، ص 844 .
15. فهرس المخطوطات المصورة (فى المعهد المخطوطات العربية)، ج 1، ص 520، رقم 724 ادب.
16. الذريعة، ج 7، ص 201؛ فهرست كتابخانه آيت اللّه مرعشى، ج 1، ص 273. البته بندهايى از اين خطبه در ضمن كتابهايى همچون الدر المنظم و المراتب نقل شده و نسخههاى قديمى از اين كتب موجود است. (ر.ك: الذريعة، ج 7، ص 201 ؛ أهل البيت في المكتبة العربية، سيد 18 عبدالعزيز طباطبايى، ص 460 – 462) .
17. ر.ك: الذريعة، دفتر 9 ، 491 ؛ فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 2، ص 115 ؛ نشريه نسخههاى خطى، ج 4، ص 429؛ فهرست كتابهاى چاپى فارسى، مشار، ج 1، ص 1312.
18. ر.ك: الذريعة، ج 13، ص 218 و 210؛ فهرست نسخههاى خطى فارسى، منزوى، ج 2، ص 1231 ؛ فهرست دانشگاه تهران، ج 2، ص 108، نسخه شماره 1105 با تاريخ كتابت 913 ق، و ج 10، ص 1744، نسخه شماره 2896 .
19. ر.ك: الذريعة، ج 7، ص 219؛ فهرست كتابخانه ملى تهران، ج 1، ص 194 ؛ فهرست كتابخانه آيتاللّه مرعشى، ج 22، ص 244 ؛ فهرست كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى، ج 1 ، ص 125 ؛ فهرست مشترك پاكستان، ج 3، ص 1430.
20. ر.ك: فهرست كتابخانه مجلس، ج 3، ص 433 ؛ فهرست نسخههاى خطى مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامى، منزوى، ج 1 ، ص 149 و 302.
21. ر. ك: نشريه نسخههاى خطى، دفتر 5، ص 214 و 268 .
22. فهرست كتابهاى چاپى فارسى، مشار، ج 4، ص 4807.
23. ر.ك: نشريه نسخههاى خطى، ج 7 ، ص 145 ؛ فهرست دانشكده الهيات مشهد، ج 2 ، ص 457 ، شماره 1316.
24. ر.ك: فهرست الفبايى آستان قدس رضوى، ص 227.
25. ر.ك: الذريعة، ج 7، ص 200.
26. ر.ك: فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 5، ص 1193، و ج 8 ، ص 243.
27. ميراث اسلامى ايران، ج 5، ص 598.
28. نشريه نسخههاى خطى، دفتر يازدهم و دوازدهم، ص 434.
29. ر.ك: فهرست كتابخانه ملك، ج 3 ، ص501.
30. ر.ك: الذريعة، ج 26 ، ص 310.
31. ر.ك: فهرست مشترك پاكستان، ج 4 ، ص 2468.
32. المخطوطات الفارسية، ج 1، ص 23.
33. ر.ك: فهرست كتابخانه ملك، ج 5، ص417، ش 2058 و ج 7 ، ص 325 و ج 8 ، ص 383 ، ش 5445 ؛ فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 2، ص 703 ، ش 1067 و ج 8 ، ص 639 ، ش 2021؛ فهرست كتابخانه مجلس، ج 5، ص 410، ش 1918 ؛ فهرست كتابخانه آستان قدس رضوى، ج 14، ص 138 و ج 15، ص 19 ؛ فهرست كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى، ش36187 ؛ فهرست كتابخانه غرب(مدرسه آخوند همدان)، ص 349 ؛ فهرست كتابخانه گنج بخش پاكستان، منزوى، ج 2، ص 605 ؛ فهرست مشترك پاكستان، ج 3، ص 1594 و ج 4، ص 2410 ؛ فهرست نسخههاى خطى مركز احياءميراث اسلامى، ج 2، ص 175، ش538 .
34. الذريعة، ج 7، ص 198 و 201.
35. فهرست كتابهاى چاپى عربى، خان بابا مشار، 333.
36. ر.ك: فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 13، ص 3380 و ج 6، ص 365 ؛ فهرست كتابخانه مجلس، ج 38، ص 497 ؛ فهرست كتابخانه وزيرى يزد، ج 1، ص 21 ؛ فهرست كتابخانه مسجد اعظم قم، 606.
37. الذريعة، ج 13، ص 219 ؛ فهرست كتابهاى چاپى عربى، مشار، 546 ؛ فهرست كتابهاى چاپى فارسى، مشار، ج 3، ص 3228 ؛ فهرست كتابخانه ملى، ج 7، ص 368 ؛ فهرست كتابخانه فاضلى خوانسار، ج 2، ص 42 و 52 ؛ فهرست كتابخانه دانشكده الهيات مشهد، ج 2، ص238.
38. فهرست كتابخانه سپهسالار، ج 5 ، ص45.
39. دراسة في علامات الظهور والجزيرة الخضراء، سيد جعفر مرتضى عاملى، بيروت: دارالبلاغة، 1412 ق ، ص61-167.
40. الموضوعات في الاثار و الأخبار، ص300 – 302.
41. گفتار امير مؤمنان، ص 13 – 16.
42. صراط سلوك، على محيطى، ص 63 .
43. خير الأثر در ردّ جبر و قدر، آيتاللّه حسنزاده آملى، ص 96 .
44. شرح مقدّمه قيصرى، سيد جلالالدين آشتيانى، ص 653 – 657.
45. ر.ك: دايرة المعارف تشيع، ج 7، ص 173 – 174 ؛ نظرهاى مختلف درباره مسأله غلو را در «معرفى مشارق انوار اليقين» آورديم.
منبع: www.hadith.net
/ن