طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه

نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه

نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه

خطبة البيان از سخنان منسوب به امير مؤمنان(علیه السّلام) است كه سيد رضى آن را در نهج‏البلاغه نياورده است. ابن شهرآشوب يكى از خطبه‏هايى را كه در نهج‏البلاغه نيامده خطبة الافتخار ذكر نموده، كه ظاهراً با خطبةالبيان يكى است؛ البته در كتابهاى متعددى به مضمون اين خطبه اشاره شده است ؛ همچون البدأ و التاريخ مقدسى، تاريخ

3b359944 5a10 4db7 8cb7 7cc1e789cab3 - نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه

0003455 - نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه
نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجيه

 

نويسنده: مسعود بيدآبادى

 

كتابشناسى و نسخه‏شناسى خطبة البيان
 

خطبة البيان از سخنان منسوب به امير مؤمنان(علیه السّلام) است كه سيد رضى آن را در نهج‏البلاغه نياورده است. ابن شهرآشوب يكى از خطبه‏هايى را كه در نهج‏البلاغه نيامده خطبة الافتخار ذكر نموده، كه ظاهراً با خطبةالبيان يكى است؛ البته در كتابهاى متعددى به مضمون اين خطبه اشاره شده است ؛ همچون البدأ و التاريخ مقدسى، تاريخ طبرى، رجال الكشى، المراتب اسماعيل بن احمد بُستى (م حدود 420 ق)، بصائر الدرجات صفار قمى، الاختصاص منسوب به شيخ مفيد، روضة التسليم طوسى، الدر المنظم في السر الأعظم محمد بن طلحه شافعى(م 652 ق) و هفت باب بابا سيدنا . در برخى از كتابهاى مذكور بندهايى از اين خطبه درج شده است.
رجب بُرسى بخشهايى از اين خطبه را با عنوان «خطبة الافتخار» به روايت اصبغ بن نباته‏ (1) در مشارق أنوار اليقين آورده است.(2) سيد حيدر آملى از خطبة البيان در مبحث ولايت ياد كرده؛ چنان‏كه داوود قيصرى (شارح فصوص الحكم) نيز چنين كرده است.(3) ملاصدرا نيز به بخشى از خطبه به عنوان سخن امام على(علیه السّلام) استدلال نموده و آن را شرح كرده است.(4)
متن خطبة البيان در الإنسان الكامل عبدالرحمان بدوى (ص 109 – 112) و علائم الظهور شُبّر درج شده، و آبرتلس در فهرست نسخه‏هاى خطى اسماعيلى بدخشان (ش 185 و 186) از آن ياد كرده است. بنابراين، و پيداست كه فاطميان بدخشان نيز بدان ارج مى‏نهاده‏اند. (5) اسماعيليه ‏هم شرح آن را به حسن صباح منسوب نموده‏اند. در رساله تراب نامه از متون حروفيه نيز به خطبة البيان استشهاد شده است.(6)
اين خطبه به صورت مستقل و يا ضمن كتب ديگر بارها به چاپ رسيده است؛ از جمله چاپ منشورات دارالفنون بيروت در سال 1417 ق . مرحوم ميرجهانى خطبه را به همراه ترجمه و بحثى در مدارك آن ، در نوائب الدهور(7) آورده و مطالب او با ويرايش جديد به وسيله مؤسسه تحقيقاتى‏ فرهنگى جليل با عنوان گفتار اميرمؤمنان در شناخت امام و حوادث آخر الزمان، به صورت كتاب مستقلى در سال 1416ق به چاپ رسيده است.
نسخه‏هاى خطى فراوانى از خطبه مذكور در كتابخانه‏هاى شخصى و عمومى ايران و خارج از ايران يافت مى‏شود. تاكنون حدود پنجاه نسخه از اين خطبه در كتابخانه‏هاى ايران ، شناسايى شده كه قديمى‏ترين آنها ضمن نسخه‏اى از نهج‏البلاغه است كه در سال 729 ق كتابت شده (8)و پس از آن ، نسخه‏اى است با تاريخ كتابت 860 ق، (9) و سپس نسخه شماره 7136 كتابخانه آستان قدس رضوى كه همراه با ترجمه فارسى در سال 875 ق، تحرير شده است.(10)
و از آن جمله نسخه مدرسه حبيبيه فردوس كه به خط معين شيرازى در سال 909 ق تحرير شده‏(11) و همچنين نسخه دانشگاه لس آنجلس كه در سال 910 ق، تحرير شده است.(12) پس از آن نسخه شماره 2398 كتابخانه مركزى دانشگاه تهران است كه در محرم 912 ق كتابت شده،(13) وبعد از آن نسخه حسينيه شوشتريها كه در سال 911ق تحرير شده‏(14) و سپس نسخه آستان قدس رضوى به خط درويش على مقرى در 923 ق، و سپس نسخه شماره 2576 مكتبه احمد ثالث در استانبول كه در سال 960ق تحرير شده‏(15) و پس از آن نسخه شماره 245 كتابخانه آيت اللّه مرعشى قم كه به خط نسخ حسن بن على حسينى بحرانى در ذيقعده 971ق استنساخ شده است.(16)
نسخه‏هاى خطبة البيان در عبارات اختلاف دارند و از جهت زيادتى و نقصان با يكديگر متفاوتند. شيخ على بارجينى يزدى حايرى سه نسخه مختلف از اين خطبه را در الزام الناصب آورده است.
اين خطبه از زمانهاى دور مورد توجه ارباب حكمت و عرفان و اصحاب دانش و پژوهش بوده است. از اين‏رو، نظم و ترجمه و شروح بسيارى بر آن صورت تحرير پذيرفته كه برخى از آنها ناشناخته مانده است. فهرست عناوين برخى از آنها عبارت است از:
1 . ترجمه فارسى منظوم شاپور كاشانى، سروده در 846 ق، كه دانش‏پژوه آن را از روى دو نسخه در مجله دانشكده ادبيات، ش 11، ص 3، 4 و 385 – 410 چاپ كرده است.(17)
2 . ترجمه احمد بن سعد الدين حسينى، كه نسخه‏اى از آن با شماره 3086 در كتابخانه جامع يزد موجود است.
3 . گزارشى از سيد شريف (گويا گرگانى، يا نقطوى) كه بايد پيش از سال 913 ق نوشته شده باشد و تاكنون چند نسخه از آن در كتابخانه‏هاى دانشگاه استانبول و دانشگاه تهران و دانشكده حقوق و كتابخانه‏هاى مجلس و ملك تهران و مرعشى قم شناسايى شده است.(18)
4 . خلاصة الترجمان في تأويل خطبة البيان، محمد دهدار عيانى شيرازى، نوشته سال 1013 ق، كه 28 نسخه خطى از آن شناسايى شده و تصحيح آن از روى دو نسخه و به اهتمام محمد حسين اكبرى ساوى به وسيله انتشارات صائب در تهران به سال 1379 ش ، به چاپ رسيده است.(19)
5 . گزارش منظوم نور على شاه طبسى (م 1212 ق) در 150 بيت.(20)
6 . معالم التأويل و التبيان في شرح خطبة البيان، ميرزا ابوالقاسم رازذهبى شيرازى (م 1286 ق) كه سه نسخه از آن در شيراز شناسايى شده است ؛ از جمله نسخه‏اى به خط مؤلف كه به شماره 4 و 59 در خانقاه احمديه شيراز نگهدارى مى‏شود.(21) اين كتاب به ضميمه «انهار جاريه» در شيراز به صورت سنگى به چاپ رسيده است.(22)
7 . حديقة الإسلام در ترجمه و شرح خطبة البيان، از محمد كريم بن محمدحسين موسوى، كه نسخه‏اى از آن در كتابخانه مفتاح تهران با تاريخ كتابت 1244ق موجود بوده است. نسخه مذكور به كتابخانه دانشكده الهيات مشهد منتقل شده است.(23)
8 . حل مشكلات خطبة البيان، اسحاق سوگندى، رساله‏اى است به عربى كه نسخه‏اى از آن به شماره 6123 در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است تاريخ كتابت نسخه 1094 ق است.(24)
9 . شرح خطبة البيان، سيد حسين قدسى شريفى، تأليف در 1362 ق.(25)
10 . شرح خطبة البيان، ميرزا ابوالقاسم گيلانى قمى (م 1231 ق)، گفتارى است از ميرزاى قمى در جامع الشتات در پاسخ به پرسشى كه درباره خطبه مذكور شده است.(26)
11 . شرح تُركى خطبة البيان، سيد حسين بن سيد غيبى، كه از سنّيان بوده است. چند نسخه از شرح وى تاكنون شناخته شده است؛ از جمله در كتابخانه تربيت تبريز(فهرست، ص 13، ش 16)، و كتابخانه آيت اللّه مرعشى قم، به شماره 5144 (فهرست، ج 13 ، ص 349، بدون نام شارح)، و كتابخانه آيت‏اللّه گلپايگانى قم، به شماره 131/ 6 (فهرست چاپ نشده كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى). نسخه اخير در جمادى الاولى 985 ق كتابت شده است و شارح، اين خطبه را در هفتاد بخش شرح كرده و هر قسمت از خطب را يك «كلمه» ناميده است. ترجمه تركى خطبة البيان در كتابخانه شخصى سيد حسين شهشهانى در اصفهان بوده كه ممكن است از سيد حسين غيبى باشد.(27) و نيز نسخه شماره B617 كتابخانه دانشگاه لس آنجلس كه مشتمل بر شرح مذكور است.(28)
12 . شرح خطبة البيان، محمدتقى مجلسى (م 1070 ق). اين شرح به فارسى است و نسخه‏اى از آن به شماره 1573 در كتابخانه ملك نگهدارى مى‏شود.(29)
13 . قاضى سعيد قمى نيز قسمتى از خطبه را ضمن شرح حديث غمامه شرح كرده است.
14 . گويا عبدالرحيم دماوندى نيز شرحى بر خطبه دارد. شيخ آقا بزرگ تهرانى در الذريعة (ج 26، ص 310)، ضمن معرفى القضا و القدر دماوندى، مطالبى از اين كتاب را درباره خطبة البيان نقل مى‏كند.
15 . شرح منسوب به ابن عبدالفتاح.
16 و 17 . دماوندى در القضا و القدر درباره خطبة البيان به نحوى سخن گفته كه علامه تهرانى از بيان او استفاده نموده كه ابن شهرآشوب (م 588 ق) و شيخ ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستانى (م‏548ق) نيز شروحى بر خطبة البيان داشته‏اند.(30)
18 . مناجات مرتضوى در شرح خطبة البيان، از امير محمد صالح، كه نسخه‏اى از آن در دانشگاه لاهور پاكستان موجود است.(31)
19 . افتتاح خطبة البيان، رساله فارسى در شرح خطبه، نسخه شماره 760 دارالكتب قاهره.(32) حدود بيست نسخه از شروح و ترجمه‏هاى ناشناخته از خطبة البيان در فهارس نسخ خطى معرفى شده است.(33)

كتابشناسى و نسخه‏شناسى خطبه تطنجيه
 

خطبه تطنجيه نيز از خطبه‏هاى منسوب به اميرالمؤمنين(علیه السّلام) است كه در نهج‏البلاغه نيامده است، ولى در المجموع الرائق سيد هبةاللّه موسوى، تأليف 703 ق، و مشارق أنوار اليقين بُرسى و إلزام الناصب بارجينى درج شده است.
در پايان اين خطبه از اقاليم چهارگانه ياد شده، و شيخ آقا بزرگ تهرانى احتمال داده است كه اين خطبه با «خطبة الأقاليم» كه ابن‏شهرآشوب در المناقب از آن ياد كرده متحد باشد.(34) اين خطبه نيز بارها به صورت مستقل و ضمن كتابهاى ديگر به چاپ رسيده است‏(35) و نسخه‏هاى خطى متعددى از آن را در كتابخانه‏هاى دانشگاه تهران، مجلس، وزيرى يزد و مسجد اعظم قم سراغ داريم.(36)
اين خطبه را به جهت اشتمال بر جمله «أنا الواقف على التطنجين» كه به معناى دو خليج از آب است و يا به معناى دنيا و آخرت است، خطبه تطنجيه خوانده‏اند.
چند شرح بر خطبه مذكور نگاشته شده كه مشهورترين آنها ارشاد المسترشدين تأليف سيد كاظم رشتى است كه در سال 1270 ق به چاپ رسيده و هفده نسخه خطى از آن در كتابخانه‏هاى ايران موجود است؛ از جمله در كتابخانه دانشكده الهيات مشهد و ملى تهران و ملى تبريز و فاضلى خوانسار.(37)
محمد كريم كرمانى نيز شرحى بر خطبه تطنجيه نگاشته كه نسخه خطى آن در كتابخانه سپهسالار نگهدارى مى‏شود. تاريخ كتابت نسخه مذكور، سال 1299ق است.(38)
شرحى ناشناخته بر خطبه تطنجيه در فهرست كتابخانه دانشگاه تهران (ج 2، ص 703، شماره 1067) معرّفى شده است. على و خطبه تطنجيه ، از دوره معارف و عرفان معصومان، تأليف دكتر عبدالعلى گويا به وسيله انتشارات زواره در سال 1379 ش به چاپ رسيده است.

بحثى درباره محتواى خطبة البيان و خطبة تطنجيه
 

برخى از بزرگان بر اثر بعضى از جملات موحش و الفاظ غريب و لغات نامأنوسى كه در خطبه مندرج است، و همچنين به سبب سياق عبارات آن‏كه در بادى نظر بر خلاف ساير خطب و كلمات صادر شده از امير مؤمنان است، استشمام رايحه جَعل و وضع و غلو كرده، در مقام انكار صدور خطبه برآمده‏اند. از آن جمله، علامه مجلسى و ميرزاى قمى در درستى نسبت آن شك كرده‏اند.

ميرزاى قمى در شرح خطبه مى‏آورد:
 

اين خطبه در مصادر كهن حديثى مانند كتابهاى كلينى و… نيامده، جز آنكه برخى از دانشمندان شيعى مانند حافظ رجب بُرسى در مشارق أنوار اليقين، بسيارى از عبارتهاى دو خطبه بيان و تطنجيه را آورده‏اند. و قاضى سعيد قمى در شرح حديث غمامه، خطبه بيان را آورده و گفته كه چون در ميان دانشمندان شيعى و غير شيعى شايع است، نيازى به‏ياد كردن سند روايت ندارد… بسيارى از وصفها كه شايسته خداوند است بر زبان على(علیه السّلام) رفته… در قرة العيون اين دو خطبه از على(علیه السّلام) دانسته شده است. گذشته از شك در استناد آنها، قرآن هم مى‏رساند كه اين‏گونه سخنها از مردمى نبايد سر بزند و با تجسم و حلول و غلو و تفويض سازگار است، و خبرهايى از امامان داريم كه در آنها دارندگان اين‏گونه رأيها و سخنها نكوهش شده است… اگر هم بپذيريم كه على(علیه السّلام) چنين سخنى گفته باشد، بايد مانند متشابهات قرآنى آنها را تأويل درست نمود. در بصائرالدرجات، باب «نوادر في الائمة و أعاجيبهم» از امام صادق(علیه السّلام) روايت نموده كه خداوند در شب معراج به پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفته: هو (على) الأول و الاخر و الظاهر والباطن، و سپس تأويل درست آن‏دو را به او آموخت، مانند اين حديث در اختصاص مفيد هم ديده شده است.
دانشمند معاصر، جعفر مرتضى عاملى در جزيره خضرا، افسانه يا واقعيت با بررسى جامعى نقلهاى مختلف خطبة البيان را ذكر نموده و بر سند و متن نقلهاى مذكور اشكالات متعدد و مهمى وارد ساخته است.(39) برخى معتقدند ذكر اين مطالب به صورت خطبه در حضور جمعى كه وصايت حضرت از رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به سختى مى‏پذيرفتند، ناميسر است. نيز پاره‏اى از فقرات آن غلط ادبى و محتوايى دارد.
هاشم معروف حسنى نيز در كتاب الموضوعات في ال‏آثار و الأخبار بر رجب بُرسى به خاطر درج اين دو خطبه در مشارق الأنوار انتقاد نموده مى‏گويد:
بسيارى از اوصافى كه در آن به على(علیه السّلام) نسبت داده شده، نسبت آن به غير خدا جايز نيست، و اين مطالب از غرايب و عجايب و اساطير و افترائات بر ائمه هدى(علیه السّلام) است.(40)
از طرف ديگر ، جمعى از بزرگان به دفاع از بُرسى برخاسته، مضامين اين دو خطبه را صحيح مى‏دانند و صدور آن را از غير معصوم مشكل مى‏شمارند. آنها بر اين اعتقادند كه با مراجعه به مجموع اخبار وارد شده در فضايل و مناقب اميرالمؤمنين(علیه السّلام)، رفع شبهه مى‏شود ؛ البته آنها متذكر مى‏گردند كه اخبار هم مانند آيات ، محكم و متشابه ، عام و خاص ، مطلق و مقيد، مجمل و مفصل و تنزيل و تأويل دارد. پس بر شخص منصف است كه به مجرد ديدن حديث يا خبرى كه ظاهر آن در نظر او با اصول و قواعد همسويى ندارد، فوراً به انكارش اقدام ننمايد، بلكه در آن تأمل و تدبر نمايد و آن را با كلمات ديگرى كه از معصومان(علیه السّلام) رسيده و مفسر اين اخبار است مقايسه نمايد؛ چرا كه كلمات آنان مانند آيات قرآن، برخى برخى ديگر را تفسير و تبيين مى‏كند.(41)
استاد علامه حسن‏زاده آملى در اين باره مى‏فرمايد:
اگر به زبان احاديث آشنا باشيم، خواهيم ديد بسيارى از كتب چون مشارق أنواراليقين، تأليف حافظ رجب بُرسى و تفسير فرات كوفى صحيح است و غلوى در كار نمى‏باشد.(42)
ايشان در جاى ديگر آورده است:
در اصول كافى كلينى – رضوان اللّه عليه – يازده حديث درباره انسان كامل است كه در يك يك آنها بايد دقت شود. در حديث هشتم اميرالمؤمنين(علیه السّلام) فرمود: «أنا عين اللّه و أنا يد اللّه، و أنا جنب اللّه ، و أنا باب اللّه» (باب نوادر كتاب توحيد). روايات اين باب، مصدق همه روايات كتاب مشارق الأنوار شيخ اجل جناب حافظ رجب بُرسى و نيز مصدق بسيارى از خطب و احاديث صعب و مستصعبِ صادر از خزانه علم الهى است.(43)
حكيم فرزانه، جناب سيد جلال‏الدين آشتيانى درباره اين خطبه مى‏نويسد:
مولانا حافظ رجب – انار اللّه برهانه – اين خطبه را در كتاب خود آورده است. برخى از محدّثان شيخ رجب را به‏ واسطه نقل اين خطبه رمى به غلو نموده‏اند.
اشخاصى كه از مقام ولايت و نحوه احاطه وجودِ ولى بر كائنات بى‏خبرند، اين قبيل از مطالب را غلوآميز مى‏دانند درحالى‏كه غلو امر ديگرى است، در عين اثبات اين شئون براى مقام ولايت ، بايد ولى را عبد مربوب دانست و از براى او استقلال وجودى قائل نبود و همه كمالات او را از حق دانست. ما فوق مراتبى كه در اين خطبه و امثال آن ذكر شده است در مطاوى شرح تبعاً للأعلام و المحققين براى مقام ولايت ثابت كرده‏ايم و كسى كه ما را رمى بر غلو نمايد او را تحميق مى‏كنيم: «چه داند آنكه اشتر مى‏چراند»، اطلاع از كيفيت سريان ولايت على(علیه السّلام) در عوالم وجودى از غامض‏ترين مسائل عرفان و فن ربوبى است، كثيرى از روات عامه از پيامبر از اين قبيل مضامين را در شأن على(علیه السّلام) زياد روايت كرده‏اند…
اين خطبه را اعاظم از عرفا در كتب و مسفورات خود ذكر كرده‏اند. از حيث سند قابل خدشه است ، ولى مدلول آن اگر اين خطبه از حضرت مولا هم نباشد، در كمال صحت و اتقان است و متعاضد است با روايات ديگرى كه داراى مضامين بلندتر و كامل‏تر از مدلول اين روايت مى‏باشد.
علاوه بر اين روايات، عقل صريح حكم مى‏كند بر اينكه انسان كامل به واسطه استعداد تام قدرت سير در مراتب ملكوت و ظهور در عالم وجود را دارا مى‏باشد، مأخذ مختار عرفاى اسلامى همين روايات است. نبايد توقع داشت كسانى كه عمر خود را صرف تحقيق مسائل كلامى و فقهى و مبانى اصول كرده‏اند و حول اين قبيل مسائل عاليه نگشته‏اند ، اين قسم از مبانى را تصديق كنند؛ چون فهم اين روايات در نهايت غموض است. لذا در بين قدماى از روات اخبار اهل بيت(علیه السّلام) و اقدمين از حاملان اخبار شيعه – رضوان اللّه عليهم – كسانى هستند كه به واسطه نقل پاره‏اى از احاديث در شأن ائمه كه داراى مضمون بلندى بوده است، متهم به غلو شده‏اند.
برخى از قدماى محدّثان اماميه جماعت زيادى را رمى به غلو كرده‏اند و بعدها متأخرين از اهل رجال و اعاظم از اهل درايه و حديث آنها را از ثقات شمرده‏اند…
انكار اين قبيل از روايات به اعتبار مضمون و مدلول ، انكار فضايل اهل بيت عصمت و طهارت و انكار مقامات معنوى آنهاست. اعراض از همه اين روايات ، به عقيده نگارنده، ظلم به اهل بيت(علیه السّلام) است.
اى كاش خدشه در سند برخى از اين روايات مى‏نمودند، ولى مدلول آن را انكار نمى‏كردند… روايات فراوانى كه داراى همين مضامين هستند در بحارالأنوار (ج 39، ص 335، و ج 25، ص 22 و 23 و 372) و مفاتيح الجنان (دعاى ناحيه مقدسه كه در هر روز از ماه رجب خوانده مى‏شود و زيارت مطلقه امام حسين(علیه السّلام) و توحيد صدوق (ص 117 و 118 و 150 – 152 و 164 – 167 و 182) قابل مشاهده مى‏باشد…
جمله «فبهم ملأت سمائك و أرضك…» – كه در توقيع شريف در دعاى هر روز ماه رجب آمده – دلالت صريح دارد بر اينكه ائمه اطهار به‏واسطه واجد بودن مقام وساطت در فيض، جميع مراتب وجودى را واجدند و معيت وجودى با جميع حقايق دارند و مراتب سماوات ارواح و اراضى اشباح، مملو از ظهور وجودى و تجلى نورى ائمه(علیه السّلام) است…(44).
ملا عبدالصمد همدانى از جمله كسانى است كه چند دليل در اثبات استناد خطبه به حضرت امير(علیه السّلام) و صحت مطالب آن مطرح كرده است. او در بحر المعارف در ضمن بحث از مقام و منزلت امام مى‏گويد:
انسان كامل موصوف به صفات كامله‏اى كه به حق موصوف به آن صفات است غير از وجوب ذاتى و غنا يا چنانچه حديث تخلقوا بأخلاق اللّه دلالت بر آن دارد… در اين مرتبه از كمال ، مشيت ايشان متعلق نمى‏شود ، مگر به چيزى كه مشيت الهى به آن تعلق گرفته است.(45)
درباره اين دو خطبه و مضامين شگفت آن بحث بسيار است. آنچه آورديم نگاهى گذرا و نظرى به اجمال بود و تفصيل بحث مجال ديگرى را مى‏طلبد.

پى‌نوشت‌ها :
 

1. درباره وى، ر.ك: معجم رجال الحديث، آيت اللّه خويى، ج 3، ص 222 ؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 9، ص 103 – 104، مدخل «اصبغ بن نباته».
2. مشارق أنوار اليقين، ص 170 – 172 ؛ الذريعة، ج 7، ص 198 و 200.
3. دنباله جستجو در تصوف ايران، عبدالحسين زرين‏كوب، ص 140 – 141 و 323 – 325 .
4. اسفار، ج 7، ص 32.
5. فرمان مالك اشتر، ترجمه حسين علوى آوى، با ديباچه محمد تقى دانش‏پژوه، ص 31 ؛ فهرست كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، على نقى منزوى، ج 2، ص 108 – 116 ؛ فهرست نسخه‏هاى خطى موجود در ولايت بدخشان تاجيكستان، موجانى، ص 113 .
6. فهرست متون حروفيه، توفيق سبحانى، ص 86 .
7. نوائب الدهور في علائم الظهور، ج 2، ص 24 – 152 .
8. فهرست آستان قدس رضوى(چاپ قديم)، ج 1، ص 97 ؛ الذريعة، ج 7، ص 198.
9. نشريه نسخه‏هاى خطى، ج 10، ص 273.
10. فهرست آستان قدس رضوى، ج 14، ص 138 .
11. فهرست مدرسه حبيبيه فردوس، محمد ترابيان (مخطوط).
12. نشريه نسخه‏هاى خطى، دفتر 11، ص 705.
13. فهرست كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، ج 9، ص 1002 و ج 2، ص 108 و ج 5، ص 129 .
14. نشريه نسخه‏هاى خطى، دفتر 12، ص 844 .
15. فهرس المخطوطات المصورة (فى المعهد المخطوطات العربية)، ج 1، ص 520، رقم 724 ادب.
16. الذريعة، ج 7، ص 201؛ فهرست كتابخانه آيت اللّه مرعشى، ج 1، ص 273. البته بندهايى از اين خطبه در ضمن كتابهايى همچون الدر المنظم و المراتب نقل شده و نسخه‏هاى قديمى از اين كتب موجود است. (ر.ك: الذريعة، ج 7، ص 201 ؛ أهل البيت في المكتبة العربية، سيد 18 عبدالعزيز طباطبايى، ص 460 – 462) .
17. ر.ك: الذريعة، دفتر 9 ، 491 ؛ فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 2، ص 115 ؛ نشريه نسخه‏هاى خطى، ج 4، ص 429؛ فهرست كتابهاى چاپى فارسى، مشار، ج 1، ص 1312.
18. ر.ك: الذريعة، ج 13، ص 218 و 210؛ فهرست نسخه‏هاى خطى فارسى، منزوى، ج 2، ص 1231 ؛ فهرست دانشگاه تهران، ج 2، ص 108، نسخه شماره 1105 با تاريخ كتابت 913 ق، و ج 10، ص 1744، نسخه شماره 2896 .
19. ر.ك: الذريعة، ج 7، ص 219؛ فهرست كتابخانه ملى تهران، ج 1، ص 194 ؛ فهرست كتابخانه آيت‏اللّه مرعشى، ج 22، ص 244 ؛ فهرست كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى، ج 1 ، ص 125 ؛ فهرست مشترك پاكستان، ج 3، ص 1430.
20. ر.ك: فهرست كتابخانه مجلس، ج 3، ص 433 ؛ فهرست نسخه‏هاى خطى مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامى، منزوى، ج 1 ، ص 149 و 302.
21. ر. ك: نشريه نسخه‏هاى خطى، دفتر 5، ص 214 و 268 .
22. فهرست كتابهاى چاپى فارسى، مشار، ج 4، ص 4807.
23. ر.ك: نشريه نسخه‏هاى خطى، ج 7 ، ص 145 ؛ فهرست دانشكده الهيات مشهد، ج 2 ، ص 457 ، شماره 1316.
24. ر.ك: فهرست الفبايى آستان قدس رضوى، ص 227.
25. ر.ك: الذريعة، ج 7، ص 200.
26. ر.ك: فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 5، ص 1193، و ج 8 ، ص 243.
27. ميراث اسلامى ايران، ج 5، ص 598.
28. نشريه نسخه‏هاى خطى، دفتر يازدهم و دوازدهم، ص 434.
29. ر.ك: فهرست كتابخانه ملك، ج 3 ، ص‏501.
30. ر.ك: الذريعة، ج 26 ، ص 310.
31. ر.ك: فهرست مشترك پاكستان، ج 4 ، ص 2468.
32. المخطوطات الفارسية، ج 1، ص 23.
33. ر.ك: فهرست كتابخانه ملك، ج 5، ص‏417، ش 2058 و ج 7 ، ص 325 و ج 8 ، ص 383 ، ش 5445 ؛ فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 2، ص 703 ، ش 1067 و ج 8 ، ص 639 ، ش 2021؛ فهرست كتابخانه مجلس، ج 5، ص 410، ش 1918 ؛ فهرست كتابخانه آستان قدس رضوى، ج 14، ص 138 و ج 15، ص 19 ؛ فهرست كتابخانه آيت اللّه گلپايگانى، ش‏36187 ؛ فهرست كتابخانه غرب(مدرسه آخوند همدان)، ص 349 ؛ فهرست كتابخانه گنج بخش پاكستان، منزوى، ج 2، ص 605 ؛ فهرست مشترك پاكستان، ج 3، ص 1594 و ج 4، ص 2410 ؛ فهرست نسخه‏هاى خطى مركز احياءميراث اسلامى، ج 2، ص 175، ش‏538 .
34. الذريعة، ج 7، ص 198 و 201.
35. فهرست كتابهاى چاپى عربى، خان بابا مشار، 333.
36. ر.ك: فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 13، ص 3380 و ج 6، ص 365 ؛ فهرست كتابخانه مجلس، ج 38، ص 497 ؛ فهرست كتابخانه وزيرى يزد، ج 1، ص 21 ؛ فهرست كتابخانه مسجد اعظم قم، 606.
37. الذريعة، ج 13، ص 219 ؛ فهرست كتابهاى چاپى عربى، مشار، 546 ؛ فهرست كتابهاى چاپى فارسى، مشار، ج 3، ص 3228 ؛ فهرست كتابخانه ملى، ج 7، ص 368 ؛ فهرست كتابخانه فاضلى خوانسار، ج 2، ص 42 و 52 ؛ فهرست كتابخانه دانشكده الهيات مشهد، ج 2، ص‏238.
38. فهرست كتابخانه سپهسالار، ج 5 ، ص‏45.
39. دراسة في علامات الظهور والجزيرة الخضراء، سيد جعفر مرتضى عاملى، بيروت: دارالبلاغة، 1412 ق ، ص‏61-167.
40. الموضوعات في الاثار و الأخبار، ص‏300 – 302.
41. گفتار امير مؤمنان، ص 13 – 16.
42. صراط سلوك، على محيطى، ص 63 .
43. خير الأثر در ردّ جبر و قدر، آيت‏اللّه حسن‏زاده آملى، ص 96 .
44. شرح مقدّمه قيصرى، سيد جلال‏الدين آشتيانى، ص 653 – 657.
45. ر.ك: دايرة المعارف تشيع، ج 7، ص 173 – 174 ؛ نظرهاى مختلف درباره مسأله غلو را در «معرفى مشارق انوار اليقين» آورديم.

منبع: www.hadith.net

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد