نگاهی به تلفات انسانی جنگ های سه گانه امام علی علیه السلام
آمار تلفات جنگهای امام علی(علیه السلام)
دربارۀ تلفات انسانی این سه جنگ آمارهای مختلفی ارائه شده که مجموع آنها نشانگر بالا بودن رقم کشتههای این نبردهاست. کتب تاریخی رقم کشتهشدگان مجموع این نبردها را حدود ۱۵۰ هزار تن ذکر کردهاند؛ (جمل از دههزار تا سیهزار نفر، صفین از هفتادهزار تا ۱۱۰ هزار و نهروان ۴۰۰۹ نفر). نگاه ابتدایی به این آمار، مبالغه آمیز بودن و نادرستی آن را به ذهن متبادر میسازد.
مشکل اینجاست که بسیاری از این عددها را منابع دست اول و معتبر تاریخ اسلام گزارش کردهاند و راه را برای بررسی و تحقیق دشوارتر نمودهاند. ضمن اینکه روش موردشناسی و برگرداندن روایات مورخان به یک منبع، به سادگی امکانپذیر نیست؛ زیرا اعداد و ارقام به قدری آشفته و گوناگون است که ایجاد اشتراک میان آنها و ارجاع آنها به یک گزارش به راحتی ممکن نیست. در عین حال، با وجود گزارشهای فراوان و ارقام گوناگون، امکان دستیابی به رقمی مناسب منتفی نیست.
هدف اصلی این تحقیق، جستوجوی آمار درست این سه نبرد، از میان گزارشهای آماری فراوان است و فرضیه این است که در رقمهای دادهشده زیادهگویی وجود دارد. برخی از پرسشهای موجود در این رابطه عبارتاند از: علت اختلاف در آمار چیست؟ در صورت درستی فرضیه، انگیزۀ مورخان و راویان از مبالغه چه بوده؟ آیا شرایط عمومی آن زمان (همچون جمعیت، منطقه نبرد، تعداد جنگجویان و…) با آمار مشهور تناسب دارد؟ آیا همۀ عددها مربوط به کشتگان است یا مجروحان نیز به عنوان تلفات و جزء کشتگان بهشمار آمدهاند؟
زدودن چهرهای خونریز از دوران خلافت علوی و شخص امیرمومنان(علیه السلام) ضرورت این تحقیق را روشن مینماید. این گفتار در سه بخش به بررسی سه جنگ جمل، صفین و نهروان میپردازد.
جنگ جمل
برای بررسی آمار تلفات این جنگ لازم است به مراحل مختلف این نبرد توجه شود. این مراحل عبارتاند از: حرکت اصحاب جمل از مکه و پیوستن قبایل بصره به آنان؛ حرکت امام از مدینه و پیوستن گروههایی در میان راه به ایشان؛ تعداد کوفیانی که در ذوقار به سپاه امام پیوستند؛ تلفات جنگ جمل کوچک؛ و بررسی جنگ اصلی جمل.
بنا به نقل بلاذری، طبری و شیخ مفید، یعلی بن امیه (منبه) چهارصد شتر به طلحه و زبیر داد که مردم بر آن سوار شدند و راه افتادند.[۲] مسعودی تعداد سواران را ششصد نفر آورده [۳] و طبری علاوه بر این مطلب، گفته است: «غیر از آنان که بر شتران سوار شدند عدهای هم خود مرکب داشتند و در مجموع هزار نفر با طلحه و زبیر راه افتادند».[۴]
اما بلاذری مجموع آنان را نهصد و در نسخهای از کتابش هفتصد نفر ذکر کرده است؛[۵]، ولی هر دو مورخ (بلاذری و طبری) از ابومخنف و زهری روایت کردهاند که مجموع سپاه عایشه از اهل مکه و مدینه و کسانی که به آنان پیوستند سههزار نفر شدند.[۶] شیخ مفید از شمار کل سپاهیان جمل سخنی به میان نیاورده است؛ پس تا این مرحله، مطابق همۀ روایات، بیش از سههزار نفر در سپاه جمل حضور نداشتهاند.
در گزارشهای تفصیلی مورخان دربارۀ تعداد افراد سپاه جمل در بصره رقم قطعی به چشم نمیخورد، ولی آنچه شهرت یافته و مورخانی چون ابن اعثم آن را نقل کردهاند، رقم سیهزار نفر است.[۷] طبری هم از سیهزار نفر سخن گفته است،[۸] اما اینکه مراد او از این رقم، سپاهیان جمل باشد با ابهام و تردید جدی روبهروست و در عبارت او تصریحی بر این مطلب وجود ندارد و اگر این احتمال را تقویت کنیم که دیگران نیز این رقم را از طبری گرفتهاند موضوع با تردید بیشتری مواجه خواهد شد. بنابراین، پذیرش این عدد به عنوان آمار قطعی سپاه عایشه بسیار جای تإمل دارد.
ازآنجاکه نیروهای کمکی در دو راهی کوفه و بصره، در محلی به نام ذیقار، به امام پیوستهاند و دربارۀ تعداد آنان اختلاف نظر فراوان وجود دارد؛ ازاینرو ابتدا دربارۀ آمار همراهان آن حضرت تا پیش از رسیدن به ذیقار سخن می گوییم.
بنابه نقل بیشتر مورخان و گزارشهای مستند آنان، امام(علیه السلام) با حدود هفتصد نفر همراه، از مدینه راه افتاده و در راه نیز عدهای به آن حضرت پیوستند.
بلاذری به نقل از ابومخنف و طبری در دو روایت از طلحه بن اعلم و محمد حنفیه، همچنین مسعودی و شیخ مفید گفتهاند که امام با هفتصد نفر همراه از مدینه بیرون آمد.[۹]
ضمن اینکه برای اثبات این مطلب اگر روایتی جز روایت محمد حنفیه هم نبود باز کفایت میکرد؛ چون او خود در این نبرد حضور داشته است. اما علاوه بر اینها، گزارش دیگری از طبری که میگوید وقتی امام از ربذه حرکت کرد هفتصد و شصت نفر همراه او بودند نیز این رقم را تأیید میکند.[۱۰] پیداست شصت نفر اضافی، در میان راه مدینه تا ربذه به آن حضرت پیوستهاند.
یعقوبی در گزارش غیر مستندی، همراهان مدنی امام را چهارصد نفر ذکر کرده [۱۱] که با توجه به کلمۀ «راکب» میتوان گفت: مراد یعقوبی سوارهنظام امام بوده نه تمام همراهان ایشان.
در این میان روایت دیگری وجود داد که خلیفه بن خیاط از مردی اسلمی نقل کرده که گفته است: «از ما ــ اهل مدینه ــ با امام چهارهزار نفر همراه بود». [۱۲] این گزارش به فرض صحت نمیتواند مقابل روایت مشهور هفتصد نفر بایستد؛ چون راوی نگفته است که هنگام حرکت از مدینه چهارهزار نفر بودیم، بلکه مجموع یاران مدنی آن حضرت را گفته که به احتمال زیاد بیشتر آنان از کوفه بودهاند.
این مطلب شبیه گزارشی است که خلیفه و دیگران داده و گفتهاند در روز جنگ جمل هشتصد نفر از انصار و چهارصد نفر از شاهدان بیعت رضوان در کنار امام بودند،[۱۳] که باید گفت این افراد در ذیقار به امام پیوستهاند نه اینکه از مدینه همراه او حرکت کرده باشند.
اما طبری دربارۀ رقم کسانی که بیرون از مدینه و پیش از ذیقار به امام پیوستهاند چنین میگوید: «وقتی آن حضرت به منطقۀ فید رسید قبایل اسد و طی نزد او آمده، آمادگی خود را اعلام کردند».[۱۴] یعقوبی، مسعودی و شیخ مفید شمار آنها را ششصد نفر بیان کردهاند.[۱۵] همچنین گفته میشود دوهزار نفر دیگر از اطراف به امام پیوستهاند که با توجه به دیگر گزارشها، این رقم را باید مربوط به بعد از ذیقار دانست.[۱۶] بههرحال، آنچه از منابع به خوبی استفاده میشود این است که امام تا محل ذیقار نیروی زیادی در اختیار نداشته است. و گزارشهای زیادی دربارۀ نگرانی آن حضرت از کمبود نیرو در منابع وجود دارد.[۱۷]
اعزام پی درپی نزدیکانی چون محمد بن ابی بکر، محمد بن جعفر، هاشم مرقال، ابن عباس، مالک اشتر، عمار و بالاخره امام حسن(علیه السلام) به کوفه نیز نشانگر آن است که امام همراهان خود را برای نبرد با سپاه بصره کافی نمیدانست و درصدد یاری خواستن از مردم کوفه بوده است. خوشحالی آن حضرت از رسیدن سپاه کوفه[۱۸] نیز تأیید دیگری بر این مطلب است.
ذیقار محلی میان راه کوفه و بصره است که امام علی(علیه السلام) پیش از رفتن به سوی بصره در آنجا توقف کرد و با نیروهای کمکی کوفه سپاه خود را تقویت نمود. مورخان میگویند چون آن حضرت به پیمانشکنان دست نیافت از ربذه کسانی را برای جذب نیرو به کوفه فرستاد. عدۀ زیادی به کوفه رفتند، ولی هر بار ابوموسی از تجهیز مردم کوفه جلوگیری کرد تا اینکه مالک اشتر، امام مجتبی(علیه السلام) و عمار یاسر مردم را به راه انداختند.
آنچه مورد اتفاق مورخان است این است که نیروهای کمکی در منطقه ذیقار به امام پیوستهاند، ولی آنچه شدیداً محل اختلاف است شمار این نیروهاست؛ مثلاً طبری دربارۀ شمار کوفیان هفت روایت آورده که هر کدام رقمی را به دست میدهد. آنچه کار را مشکلتر کرده، روایات مشابهی است که آمار متفاوتی در آنها ذکر شده است؛ (مانند گزارشهای مربوط به پیشگویی امام دربارۀ عدد نیروهای کوفی). ازآنجاکه بیشترین افراد سپاه امام در جنگ جمل را کوفیان تشکیل میدادند بررسی این اختلافات برای پاسخ به سؤال اصلی این تحقیق لازم و راهگشاست. اکنون همۀ اقوال مربوط به آمار نیروهای کمکی کوفه را که در ذیقار به امام پیوستهاند از نظر میگذرانیم:
شیخ مفید به نقل از نصر بن مزاحم آورده است که امام(علیه السلام) به ابن عباس فرمود: از کوفه ۶۶۰۰ نفر خواهند آمد.[۱۹] ابن ابی الحدید از ابومخنف نقل کرده که امام به ابن عباس فرمود: از کوفه ۶۵۶۰ نفر خواهند آمد.[۲۰] طبری گزارشهای متعددی آورده که رقم نیروهای کوفه را پنجهزار، هفتهزار، هفتهزار و دویست، نههزار و دههزار نفر میداند.[۲۱] همچنین او از ابومخنف روایت کرده که ابوطفیل در ذیقار شنیده است که امام فرمود: از کوفه ۱۲۰۰۱ نفر خواهند آمد.[۲۲]
خلیفه بن خیاط میگوید: بین ششهزار تا هفتهزار نفر از کوفه آمدند.[۲۳] مسعودی و ابن ابی الحدید در گزارشهایی غیر از آنچه پیشگویی امام را دربردارد، رقم ۶۵۶۰ تا هفتهزار را ذکر کردهاند.[۲۴]، اما بلاذری گفته است: از کوفه هزار نفر و به قولی دوازدههزار نفر به ذیقار آمدند. او همچنین عدد نههزار را از محمد حنفیه نقل کرده است.[۲۵] دینوری و ابن اعثم نیز کوفیان را ۹۲۰۰ و ۹۶۵۰ نفر گزارش کردهاند. [۲۶] در کتاب سلیم بن قیس رقم پیشگویی امام یازدههزار نفر است.[۲۷]
به نظر میرسد اختلاف دربارۀ نیروهای کمکی کوفه به خاطر این است که آنان در چند مرحله به ذیقار آمدهاند. این ورود تدریجی از مجموع گزارشها و طولانی شدن درنگ امام در ذیقار[۲۸] و تعدد فرستادگان آن حضرت به کوفه استفاده میشود. مورخان هم گفتهاند مردم کوفه برخی از راه آبی و برخی از راه زمینی به ذیقار آمدند.[۲۹] اختلاف در رقم پیشگوییشده از سوی امام(علیه السلام) را نیز باید به همین جهت دانست. البته اشتباه در نقل اعداد از سوی راویان و مورخان را نیز نباید از نظر دور داشت.
اما مجموع این نیروها بین نه تا دههزار نفر ترجیح داده میشوند. این رقم را بلاذری ــ در سه جا ــ طبری، ابن اعثم و دینوری نقل کردهاند.[۳۰] کمی این رقم را باید به حساب تردید مردم کوفه برای جنگ با همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دو صحابی او و کارشکنیهای ابوموسی اشعری و دیگر قاعدین گذاشت و در نظر داشت که این اولین رویارویی دو گروه مسلمان، آن هم صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود که بسیاری از جنگجویان با همقبیلۀ خود هماورد میشدند.
به همین جهت بود که وقتی امام تصمیم به مقابله با اصحاب جمل گرفت و از مردم کوفه کمک خواست مدتی طولانی در ذیقار ماند[۳۱] و بارها و بارها برای کوفیان پیک فرستاد. با انضمام این نه یا دههزار نفر به دو یا سههزار نفری که از مدینه با امام همراه بوده یا پیش از ذیقار به آن حضرت پیوستهاند رقم دوازدههزار نفری که در برخی گزارشها، مجموع سپاه امام تا بصره دانسته شده است تکمیل میشود.
مطلبی که باقی میماند، تکرار رقم دوازدههزار نفر است که به نظر میرسد راویان و مورخان در نقل آن در مراحل مختلف افراط کردهاند؛ مثلا رقم کوفیان را دوازدههزار، رقم کل سپاه امام را دوازدههزار و رقم جنگجویان پس از واقعه جمل را هم دوازدههزار نفر ذکر کردهاند. علت این مطلب را میتوان تقدسی دانست که دربارۀ عدد دوازدههزار نفر سپاه از برخی روایات استفاده میشود. از این جمله روایتی است که کلینی و ابن ابی الحدید نقل کردهاند: «لشکری که دوازدههزار نفر باشد شکست نمیخورد» [۳۲].
مشکل دیگر این عدد تناقض آن با گزارشهایی است که مجموع سپاه امام را دوازدههزار نفر میداند. بنابراین، شایسته است رقم مشهور حدود نههزار نفر را دربارۀ کوفیانی که در ذیقار به امام(علیه السلام) پیوستهاند ترجیح دهیم؛ چون روایات متعددی آن را بیان کردهاند و این رقم به اضافۀ همراهان قبلی امام(علیه السلام) و کسانی که پس از ذیقار به امام پیوستهاند رقم دوازدههزار نفر را تکمیل میکند.
آنچه دربارۀ تعداد افراد سپاه امام در جنگ جمل مشهور است آمار بیستهزار نفر میباشد.[۳۳] اما شیخ مفید گفته است: امام پیش از جنگ، سپاه خود را آرایش داد که مجموع سواران و پیادهنظام شانزدههزار نفر شد.[۳۴] این نقل مفید با روایت دیگری که پیشتر از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده به خوبی تأیید میشود.
در آن روایت، حضرت فرموده است: امام با دوازدههزار نفر به خریبه (نزدیک بصره) رسید که عمار فرماندۀ هزار نفر میمنه و مالک فرماندۀ هزار نفر میسره و خود امام فرماندۀ دههزار نفر بود.[۳۵] اگر گروههای الحاقی و قبایل بصره را هم در نظر بگیریم، همان رقم شانزدههزار تکمیل خواهد شد.[۳۶]
حال اگر عدد بیستهزار را هم بپذیریم پا را از آن فراتر نخواهیم گذاشت. ولی در عین حال، سخن شیخ مفید با سیر کلی گزارشهای جمل تناسب بیشتری دارد که این ویژگی در عدد بیستهزار نیست.
آمار کشتگان جنگ جمل
متإسفانه در این قسمت نیز اختلاف زیادی وجود دارد و بسیاری از نقل ها بدون سند و با تعبیر «گفتهاند»، «گفته میشود» و «الله اعلم» آمده که نشانۀ دقیق نبودن آمار کشتگان است.
این رقمها عبارتانداز: ششهزار، هفتهزار، دههزار، دوازدههزار، سیزدههزار، چهاردههزار، پانزدههزار، بیستهزار، بیستوپنجهزار، سیهزار که از این میان به اختلاف اقوال، چهارصد، پانصد، هزار، هزار و هفتصد یا پنجهزار کشته از سپاه علوی بودهاند و پنجهزار، هشتهزار، نههزار، دههزار، دوازدههزار، هفدههزار یا هیجدههزار از سپاه مقابل کشته شدهاند. اما هیچ یک از این گفتهها از محاسبۀ دقیق و بیان جزئیات برخوردار نیست و گاه از رقم کل سپاهیان نیز بیشتر است![۳۷] ازاینرو بهترین راه برای محاسبۀ تلفات جمل، بررسی جزئیات این رویداد و آمار جزئی است که دربارۀ کشتگان داده شده است.
پیش از جنگ اصلی جمل، میان پیمانشکنان و مردم بصره درگیریهایی رخ داده و عدهای در این نبردها کشته و زخمی شدهاند. اولین درگیری، میان فرماندار بصره (عثمان بن حنیف) و سپاه طلحه و زبیر روی داد که سپاه را ناچار به عقبنشینی کرد. مورخان از تلفات این رویداد سخن نگفتهاند و تنها شیخ مفید گفته است که ۵۰۰ نفر از عبدالقیس و عدهای از دیگر قبایل مجروح شدند.[۳۸] ابن ابی الحدید هم به نقل از ابومخنف به مجروحان اشاره کرده است.[۳۹]
پس از این زدوخورد، میان عثمان و بیعتشکنان قرارداد صلح امضا شد، اما طلحه و زبیر که از رسیدن سپاه امام در هراس بودند شبانه به بیتالمال و فرمانداری حمله کردند که به گفتۀ مورخان، در این شبیخون بین چهل تا هفتاد نفر از پاسداران بیتالمال و نیروهای انتظامی شهر کشته شدند.[۴۰] در این مرحله بود که عثمان بن حنیف دستگیر و شکنجه شد.
با اینکه بیشتر مورخان از جمله ابومخنف، تعداد نگهبانان را چهل نفر میدانند، اما در جایی دیگر میگوید: «صعقب گفته است آنان چهارصد تن بودند».[۴۱] بلاذری هم گفته او را پس از گزارش عدد چهل تأیید میکند.[۴۲] ولی این سخن که تنها از قول ابومخنف در شرح نهجالبلاغه آمده، با گزارشهای دیگر او تناقض دارد و ازآنجاکه روایات متعددی عدد چهل را تأیید میکند باید گفت در این گزارش راوی عدد چهارصد به اشتباه افتاده است. اما علت اختلاف در اعداد چهل، پنجاه و هفتاد را میتوان از سخن مسعودی که میگوید: «هفتاد نفر کشته شدند که پنجاه تن از آنان گردن زده شدند» دریافت.[۴۳]
پس از این پیمانشکنی و کشتار، حکیم بن جبله به اتفاق گروهی از هواداران فرماندار بصره بر سپاه طلحه و زبیر یورش برد و درگیری سوم که جمل اصغر(چون در اینجا هم عایشه بر شترسوار شد) نام گرفت آغاز گردید. متأسفانه آمار این درگیری نیز گاه با آمار درگیریهای پیش آمیخته شده است، به خصوص اینکه حکیم در حملۀ اول هم در کنار عثمان بن حنیف نقش مهمی ایفا نموده است.
ابن ابی الحدید به نقل از ابومخنف میگوید: «همۀ یاران حکیم که سیصد تن بودند کشته شدند».[۴۴] طبری شمار کشتگان این حمله را هفتاد نفر میداند.[۴۵] اما خلیفه و شیخ مفید با اشاره به هفتصد نفر یار حکیم تنها از شهادت او و برادرانش سخن گفتهاند و شیخ مفید اضافه کرده است که پس از شهادت آنان مردم پراکنده شدند.[۴۶]
بنابر آنچه گفته شد و به سبب آشفتگی زیاد دربارۀ تلفات این سه درگیری، دستیابی به رقم صحیح، مشکل و گاه ترجیح بدون دلیل است. اما آنچه را میتوان قطعی دانست تعداد چهل تا هفتاد کشتۀ شبیخون به دارالاماره است. دیگر گزارشهای پراکنده و منحصربهفرد دربارۀ تلفات این درگیریها قابل تأمل است؛ مثلاً طبری در یک روایت آورده است که فرستادۀ امام به طلحه و زبیر گفت: شما ششصد تن از اهالی بصره را کشتید.[۴۷] این روایت را تنها طبری آورده، درحالیکه در هیچ یک از گزارشهای مربوط به حوادث بصره چنین عددی نیامده است، یا مجموع تلفات این درگیریها به این عدد نمیرسد.
از تلفات سپاه عایشه در این زد و خوردها سخنی در میان نیست. شاید به دلیل آنکه آنان در مرحلۀ اول عقبنشینی کرده و در حملۀ دوم غافلگیرانه عمل کردهاند و در درگیری سوم هم به پیروزی دست یافتهاند، تلفات قابل توجهی از ایشان برجای نمانده باشد. اما در نبرد اصلی که یک روز یا یک و نیم روز به درازا کشید،[۴۸] حداکثر کشتههای سپاه جمل را باید حدود ششهزار و کشتههای سپاه امام را حدود هزار نفر تخمین زد و دیگر آمار موجود را مبالغهآمیز و نادرست دانست؛ چون اگرچه مورخان ارقام بالایی را گزارش کردهاند، وقتی به شمارش ریز کشتهها و بیان تلفات قبایل مختلف ــ که بیشترین تلفات را در این نبرد داشتهاند ــ میپردازند از چهارهزار یا پنجهزار نفر تجاوز نمیکنند.
خلیفه در این رابطه گفته است: «ازد دو هزار و پانصد و بنی ضبه هشتصد کشته داد».[۴۹] یعقوبی مجموع کشتهها را ۴۷۰۰ نفر نوشته و بلاذری با اختلاف کمی از خلیفه ۱۵۰۰ نفر از بنیتمیم و بکر بن وائل را اضافه کرده است. طبری کاملترین گزارش کشتههای قبایل را این گونه آورده است: «ازد: دوهزار نفر؛ مضر: دوهزار نفر؛ قیس: پانصد نفر؛ بنوتمیم: پانصد نفر؛ بنوضبه: هزار نفر؛ بکر بن وائل: پانصد نفر؛ سایر یمنیان: پانصد نفر؛ بنی ذهل: سیوپنج نفر و بنوعدی هفتاد نفر».[۵۰] خلیفه نام ۴۵ نفر از کشتگان را ذکر کرده و گفته است طاحیه و جهاضم هر کدام سی کشته برجای گذاشتند.[۵۱] وی رقم تلفات سپاه امام را در دو روایت چهارصد تا پانصد نفر دانسته است.[۵۲]
مسعودی، سبطبن جوزی و ابن کازرونی رقم هزار نفر را ذکر کردهاند.[۵۳] ابن شهرآشوب از کلبی روایت کرده که از پیادهنظام لشکر امام هزار نفر و از سوارهنظام هفتاد نفر به شهادت رسیدند.[۵۴] اربلی و ابن صباغ هم رقم ۱۰۷۰ را آوردهاند که پیداست اشاره به روایت کلبی داشتهاند.[۵۵] ابن اعثم شهدای جمل را ۱۷۰۰ نفر نوشته است.[۵۶] بالاترین رقم مربوط به شهدای سپاه امام را طبری در گزارشی دیگر و مسعودی در کتاب دیگر خود، پنجهزار نفر دانستهاند، ولی این رقم با دیگر گزارشها و ارقام جزئی این دو مورخ سازگار نیست. [۵۷]
بنابراین، رقم پانصد تا هزار نفر که شهرت بیشتری دارد صحیحتر به نظر میرسد و اگر آن را نپذیریم، بیش از آنچه ابن اعثم گفته ــ یعنی ۱۷۰۰ نفر ــ قابل تأیید نیست. البته ممکن است ابن اعثم نیز همان ۱۰۷۰ نفر را در نظر داشته است.
با توجه به آنچه گذشت روشن شد که دربارۀ تعداد تلفات جنگ جمل دوگونه آمار داده شده است: یکی آمار بیحساب که جزئیات را بیان ننموده و فقط ارقامی را گزارش کرده است که گاه این ارقام با هیچ کدام از گزارشهای تفصیلی تناسب ندارد. دوم، آمار ریز کشتگان قبایل و گاه بیان نام آنها. اگر آمار کل سپاهیان دو طرف را در نظر بگیریم درمییابیم بسیاری از آنچه دربارۀ تلفات گفته شده، نادرست خواهد بود. پیشتر گفته شد که بیشترین رقمی که دربارۀ سپاه جمل در دست است سیهزار و بیشترین رقم دربارۀ سپاه امام(علیه السلام) بیستهزار نفر است.
با این حساب هیچگاه نمیتوان پذیرفت که در یک نبرد پنجاههزار نفری، سیهزار یا ۲۵هزار یا بیستهزار یا پانزدههزار نفر کشته شوند، آن هم در یک روز. بیاعتباری برخی از این گزارشها وقتی قطعی میشود که تنها یک نفر آن را نقل کرده و هیچ شهرتی نداشته باشد؛ مثلا عدد سیهزار را تنها ذهبی (م ۷۴۸ه’) و اعداد ۲۵هزار و پانزدههزار را تنها شیخ مفید گزارش کردهاند.
رقم بیستهزار نفر هم گرچه تا حدودی شهرت دارد، اما چنانکه گفته شد، با جمعیت جنگجویان دو طرف ــ که قطعاً از پنجاههزار تجاوز نمیکند، بلکه احتمال کمتر بودن آن نیز وجود دارد ــ سازگاری ندارد. رقم دیگری که تا اندازهای شهرت دارد و در منابع کهن آمده است سیزدههزار نفر است که خلیفه و ابن سعد آن را نقل کردهاند.[۵۸] اما این عدد هم با مجموع گزارشها سازگار نیست.
جنگی که تنها یک روز ادامه داشته چگونه ممکن است این همه کشته بر جای نهد، آن هم با سلاحهایی چون تیر و شمشیر که نمیتواند کشتار جمعی را سبب شود. پس چنانکه گذشت، مناسبترین عدد از میان گزارشهای مختلف مورخان، حداکثر شش تا هفتهزار دربارۀ تلفات دو طرف است.
«تعبیر تلفات میتواند مجروحان را نیز شامل شود و بدین ترتیب باز هم رقم کشتگان کاهش خواهد یافت؛ چون غالبا تعداد زخمیهای هر نبرد بیش از کشتگان آن است.»
این رقم در گزارش بسیاری از مورخان از جمله خلیفه بن خیاط، طبری و مسعودی آمده است و با آمار جزئیات رویدادها، که پیشتر بیان شد، سازگاری کامل دارد.
اما زیادهگویی در آمار را میتوان به دلایل مختلف دانست که از جملۀ آنها، علاقهمندی به ارائۀ آمار تلفات بیشتر از طرف مقابل است. مسعودی دراینباره سخن جالبی دارد. او میگوید: «مردم دربارۀ عدد کشتگان دو طرف جنگ جمل اختلاف کردهاند؛ کمترین رقم را هفتهزار و بیشترین را دههزار گفتهاند و این اختلاف به حسب میل آنان و تمایل هر گروه به دسته و سپاه خودش است».[۵۹]
از سخن این مورخ به خوبی پیداست که موضع هر گروه در ارائۀ آمار تلفات مؤثر است. برای تأیید این مطلب میتوان به نمونهای دیگر که برخی از مورخان معتبر نقل کردهاند اشاره نمود: «از ابولبید [ازدی] پرسیدند آیا علی(علیه السلام) را دوست داری؟ گفت چگونه دوست بدارم کسی را که در بخشی از روز ۲۵۰۰ نفر از قبیلۀ مرا کشت».[۶۰]
آیا گزارشی که از زبان چنین گزارشگری (عبارت طبری چنین است: «پرسیدند: چرا علی(علیه السلام) را بدگویی میکنی؟ گفت: چرا ناسزا نگویم کسی را که…» صادر شود محل تإمل نیست؟ آیا کسی که در برابر خلیفۀ مسلمانان ایستاده و علی(علیه السلام) را دشمن میدارد، آنقدر صداقت دارد که بتوان آمار مورد نظر او را درست دانست؟ همین طور است نقل شیخ مفید از عبدالله بن زبیر که کشتگان جمل را پانزدههزار نفر گزارش کرده و شگفت این است که برخی نیر قول او را پسندیدهاند.[۶۱]
دلیل دوم این است که، در گزارشهای تاریخی، مجروحان در شمار کشتگان بهشمار آمده و عنوان کلی تلفات جنگ را گرفتهاند و به همین جهت است که در منابع تاریخی از آمار زخمیها سخنی نیست و در هر رویداد تنها سخن از کشتگان به میان آمده است، در صورتی که معمولا تعداد کشتههای هر نبرد بسیار کمتر از مجروحان است.
دلیل سوم را میتوان کم و زیاد شدن صفر در اعداد دانست. البته این سخن به نظر عدهای تمام نمیآید؛ زیرا میگویند در منابع تاریخی همۀ عددها به حروف آمده است، ولی جستوجو در میان آمار فراوانی که در گزارشهای تاریخی آمده، این احتمال را تقویت میکند که در برههای از زمان یا دست کم توسط برخی از راویان یا ناسخان اعداد به حروف نوشته نشده و تصحیف در نسخهها بهخصوص نقطهها باعث کم و زیادی آمار شده است؛ بهویژه که صفر در کتابت عربی مانند فارسی توخالی نیست و به راحتی با نقطه اشتباه میشود. برای اثبات این گفته میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
۱ـ بلاذری آمار نگهبانان بیتالمال را که در بصره به شهادت رسیدند چهل نفر گزارش کرده و سپس گفته است: «برخی هم چهارصد نفر گفتهاند».
۲ـ خلیفه بن خیاط در دو گزارش، شهدای روز جمل را پانصد نفر نوشته، ولی در برخی منابع، این رقم پنجهزار نفر ذکر شده است.
۳ـ تعداد کسانی که پس از صفین از سوی امام(علیه السلام) و معاویه برای داوری رهسپار شدند در برخی منابع چهارصد نفر و در منابعی دیگر چهارهزار نفر ذکر شده است. [۶۲]
تصحیف در اعدادی مانند «سبع» و «تسع» یا کم و زیاد شدن کلماتی مانند «مأه» و «الف» نیز میتواند بسیاری از آمار را کاهش یا افزایش دهد.
دلیل چهارم، استفاده از کلماتی مانند «اصیب» است که بیشتر «کشته شدن» معنا میشود، درحالیکه الزاماً به معنی کشته شدن نیست، بلکه به معنی «رسیدن تیر یا نیزه» است چه به کشته شدن منجر شود و چه به زخمی شدن. اما همان گونه که پیشتر گفته شد، در منابع تاریخی سخن از کشته شدن است و حرفی از مجروحان جنگی به میان نیامده است.
جنگ صفین
دربارۀ تلفات جنگ صفین، به اندازۀ جنگ جمل اختلاف نظر وجود ندارد. بیشتر مورخان و از جمله نصر بن مزاحم گفتهاند: از طرفین هفتادهزار نفر کشته شدند که از این تعداد، ۴۵هزار نفر از لشکر شام و ۲۵هزار نفر از لشکر عراق بودند.[۶۳] مسعودی رقم ۱۱۰هزار کشته (نودهزار شامی و بیستهزار عراقی) را هم گزارش کرده است![۶۴] دیگر آمار موجود، مربوط به بخشی از واقعه یا افراد است؛ مثلا ابن اعثم گفته است: «فقط کشتههای طرفین در لیلهالهریر ۳۶هزار تن بود و هنوز جنگ برقرار بود» یا خلیفه بن خیاط شهدای صحابه را ۶۳ نفر و طبری شهدای قبیلۀ همدان را ۱۸۰ نفر گزارش کردهاند.[۶۵]
ولی دربارۀ آمار کل سپاهیان، نصر بن مزاحم میگوید: امام با ۱۵۰ هزار عراقی و معاویه هم با سپاهی در همین حدود پیش آمدند.[۶۶] بلاذری آورده است: «گویند سپاه عراق پنجاههزار و به قولی صدهزار نفر بودند و سپاه شام هفتادهزار و به قولی صدهزار نفر».[۶۷] مسعودی دراینباره میگوید: «دربارۀ تعداد لشکریان اختلاف نظر است؛ برخی زیاد گویند و برخی کاهش دهند و اتفاق بر نودهزار عراقی و ۸۵هزار شامی است». وی در جایی دیگر میگوید: «به نظر ما مجموع شامیان با خدم و حشم به بیش از سیصدهزار نفر میرسیدند و عراقیان بدون خدم و حشم ۱۲۰هزار نفر بودهاند».[۶۸]
آنچه روشن است مبالغهآمیز بودن این آمار است و مطالعۀ گزارشهای مربوط به نبرد صفین نشان میدهد که این اعداد بسیار بالا نمیتواند رقم درست سپاهیان یا کشتگان باشد، چون اولا: گزارشهای ریز مربوط به درگیری صفین اعداد کمی را نشان میدهد. برای نمونه، نصر بن مزاحم میگوید: «امام معقل را با سههزار تن روانۀ موصل کرد و فرمود در رقه منتظر من باش… در جریان عبور از پل رقه، امام به مالک فرمود: با سههزار تن بمان و آخر همه بیا… . چون در اردوگاه فرود آمدند ۱۳۰ سوار با لشکر معاویه درافتادند. … در جنگ آب، اشعث پنج تن و اشتر هفت تن را کشتند… .
معاویه دویست کارگر فرستاد تا با صدای حفاری لشکر عراق را بفریبند… هفتاد بدری در سپاه امام حاضر بودند… هشتصد جوان همدانی با اشتر حملهور شدند… مرد شامی گفت: من باقیماندۀ یازده تمیمیام که به دست شما کشته شدهاند… عتتر بن عبید با پانصد نفر به میدان آمد.. . در جریان بر نیزه کردن قرآنها مجموعا پانصد قرآن به نیزه رفت… حدود بیستهزار مسلح از امام خواستند حکمیت را بپذیرد».[۶۹]
این اعداد که در متن گزارشهای نبرد صفین آمده، هیچگاه با ۱۵۰ هزار یا ۱۰۰ هزار سپاهی و هفتادهزار کشته تناسب ندارد؛ مثلا خبر مربوط به کشته شدن دوازده نفر به دست دو فرماندۀ سپاه امام در جنگ آب که از مهمترین حوادث صفین بوده با رقم گفتهشده دربارۀ سپاه شام سازگاری ندارد؛ یا اگر سپاه عراق از صدوپنجاه یا صدهزار نفر تشکیل شده بود چگونه بیستهزار نفر میتوانستند امام را مجبور به قبول حکمیت کنند؟ بیشترین رقمی که در این گزارشها آمده دوازدههزار نفر طلیعه، چهارهزار نفر و هفتهزار نفر است که رقم چهارهزار همراه عبیدالله بن عمر بارها تکرار شده است.[۷۰]
ثانیا با آنکه نبرد صفین چند ماه طول کشیده است، درگیریهای اصلی مدتی بیش نبوده و نبرد سرنوشتساز تنها بر سر آب و لیلهالهریر بوده است. غیر از این دو حادثه، در طول ماههای نبرد گروههایی به مقابله یکدیگر رفتهاند، اما جنگ شدیدی رخ نداده و تلفات چندانی برجای نگذاشته است. ضمن اینکه یک ماه از این مدت که ماه محرم بوده در آتشبس کامل سپری شده و پیکها از دو سو رفتوآمد داشتهاند. نصر بن مزاحم میگوید: «در طول سه ماه سپاهیان دو طرف ۸۵ بار به مقابلۀ یکدیگر برخاستند، ولی با میانجیگری قاریان، جنگی میانشان رخ نداد».[۷۱] در گزارشهای تفصیلی واقعه نیز رویارویی گروههای شامی و عراقی زیاد به چشم میخورد، ولی از شمار کشتهها و فراوانی آنان سخنی به میان نیامده است.
ثالثا مجموع افرادی را که منابع تاریخی از آنها به عنوان تلفات صفین نام بردهاند به صد نفر نمیرسد. البته انتظاری نیست که نام همۀ کشتگان ثبت شود، ولی اگر واقعا کشتگان این جنگ به دههاهزار نفر رسیده بود، باید نام افراد بیشتری ثبت میشد. ابن مزاحم در لابهلای مطالب کتاب صفین، نام عدهای را آورده و در آخر کتاب به ۸۲ نفر تلفات دو طرف اشاره کرده است.[۷۲] بلاذری هم در مجلدات کتاب «انساب» نام افرادی را به عنوان کشتگان صفین آورده است، اما مجموع آنها از صد نفر تجاوز نمیکند؛ ضمن اینکه برخی از این نامها اصلا مربوط به کشتگان جنگ صفین نیست.[۷۳]
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر میرسد عدد صد یا ۱۵۰هزار که دربارۀ سپاهیان شام و عراق گفته شده مربوط به مجموع دو سپاه است، نه یکی از آنها. دلایل زیر این مطلب را ثابت مینماید:
۱- در برخی منابع، تعداد سپاهیان امام(علیه السلام) پنجاه هزار و سپاهیان معاویه هفتاد هزار نقل شده است.[۷۴]
۲- طبری عدد سپاهیان امام برای نبرد دوباره با شام ــ پس از ناکامی حکمین ــ را نزدیک به هفتادهزار نفر بیان کرده است. مسعودی این رقم را ۴۵هزار نوشته و در نسخهای از کتابش نزدیک به هفتادهزار آورده است.[۷۵]
۳- امیر مومنان(علیه السلام) در شعری فرمود: «شصتهزار (و در روایتی هفتادهزار) سپاهی بر سر عمرو عاص یا معاویه فرود میآورم».[۷۶]
۴- زیاد بن ابیه در جواب تهدید معاویه ــ پیش از پیوستن به او ــ نوشت: «میان من و تو علی(ع) و هفتادهزار طرفدار او هستند».[۷۷]
۵- در منابع آمده است که معاویه پیراهن عثمان را بر منبر شام آویخت و هفتادهزار نفر گرد آن میگریستند و ابن ابی الحدید در گزارشی که از زبیربن بکار آورده به چهلهزار شامی آماده برای نبرد اشاره کرده است.[۷۸]
۶- با توجه به جمعیت کوفه در صدر اسلام که حدود چهلهزار نفر بر آورد شده و با انضمام نیروهای نظامی بصره به آن، آمار بالا تأیید خواهد شد. بنابراین باید مجموع سپاهیان عراق و شام را رقمی میان صد تا ۱۵۰هزار نفر تخمین زد و با توجه به تناسب جمعیتی آن روز هیچگاه نمیتوان صد یا ۱۵۰هزار را جمعیت یکی از دو طرف جنگ دانست. «گردآوری سیصدهزار یا ۲۱۰ هزار سوار و پیاده در صحرای صفین آسان نیست. آیا آن صحرا وسعتی در خور نبرد این نیروی بزرگ بوده است؟ فرماندهان دو سپاه خوراک رزمندگان و علوفۀ اسبان را در مدت بیش از سه ماه چگونه فراهم آوردهاند؟ دو لشکر در این مدت ارتباط خود را با مرکز فرماندهی چگونه برقرار داشتهاند؟».[۷۹]
اما آنچه دربارۀ کشتگان دو سپاه مسلم است، نادرستی رقم هفتادهزار کشته است که پیشتر نیز به آن اشاره شد. دقت در منابع تاریخی و ناقلان این رقم به خوبی نشان میدهد که منشإ آن، گزارش نصربن مزاحم در کتاب صفین است که میگوید: «در صفین از شامیان ۴۵هزار و از عراقیان ۲۵هزار کشته شدند»،[۸۰] شکی نیست که همۀ مورخان پس از او مانند خلیفه بن خیاط، مسعودی، ابن ابی الحدید، بلاذری، ابن جوزی، حموی، مقدسی، ابن کثیر و نویری نیز که این آمار را ارائه کردهاند،[۸۱] از او گرفتهاند. در این میان، سخن مسعودی که آمار کشتگان را به ۱۱۰ هزار نفر رسانده است،[۸۲] از همه شگفتآورتر است.
واقعیت این است که به هیچ یک از گزارشهای آماری مربوط به تاریخ صدر اسلام نمیتوان اطمینان کرد؛ چون اولا: این آمار بسیار مختلف و متناقض با یکدیگر ارائه شده است.[۸۳]
ثانیا با تناسب جمعیتی آن روز سازگاری ندارد و مبالغهآمیز بودن آن به خوبی آشکار میباشد. ثالثا: حب و بغضها باعث شده هر گروه برای جلب منفعت خود آمار را کم یا زیاد بیان کند یا مورخان و راویان بدون توجه به اهمیت اسناد تاریخی، همچون محاورات معمولی که میان دو نفر انجام میشود و در آن به درستی و نادرستی ارقام اصلا توجه نمیشود، اعداد مربوط به رویدادهای مهم تاریخی را بیان کردهاند و گاه دوستی یا کینۀ خود را نیز پنهان نکردهاند. آیا این مطلب زهری قابل پذیرش است که میگوید: «به من خبر رسید که در صفین پنجاه نفر را در یک قبر دفن میکردند»؛ یا در ادامۀ همین گزارش آمده است که «آسمان سه روز بر کشتهها خون بارید و مردم با ظرف، خونها را جمع میکردند»![۸۴]
بااینهمه میتوان گزارش نصر بن مزاحم در آخر کتاب صفین که رقم کشتگان را دههزار نفر ذکر کرده، تا حدودی به واقع نزدیکتر دانست. او پس از نام بردن از ۸۲ نفر به عنوان کشتگان صفین، میگوید: «در روز پیکار بزرگ [لیله الهریر و روز آن] بیش از این تعداد۸۲[ نفر] کشته شدند. تنها بدان روز از اصحاب امام بین هفتصد تا هزار نفر جان باختند».[۸۵]
البته گزارش خالی از ابهام نیست؛ چون پس از بیان این اعداد، به تعداد کشتگان خوارج در زمان علی(علیه السلام) هم اشاره کرده و آن را با نبرد صفین آمیخته است. محقق این کتاب هم مینویسد: «در میان کسانی که نصر نام برده بسیاری از اصحاب معاویه به چشم میخورند، ضمن اینکه نام برخی از کشتههای غیر صفین هم در میان آنان هست».[۸۶]
اکنون اگر قرار باشد از میان دو روایت ابن مزاحم یکی را ترجیح دهیم رقم دههزار نفر را خواهیم پذیرفت، گرچه مورخان بعدی به این روایت توجهی نکرده و تنها عدد هفتادهزار را مشهور دانستهاند. ولی چنانکه گفته شد، منشإ رقم هفتادهزار، جز روایت نصر نیست و این عدد با مجموع گزارشهای تفصیلی و ریز واقعۀ صفین همخوانی ندارد.
نبرد نهروان
آنچه دربارۀ آمار تلفات جنگ نهروان شهرت یافته و در کتابهای تاریخی آمده حدود چهارهزار کشته از خوارج و کمتر از ده نفر از اصحاب امیرمومنان(علیه السلام) است، اما بررسی دقیق این رویداد در منابع تاریخی نشان میدهد که عدد چهارهزار در مورد تلفات خوارج قطعا نادرست است؛ همان گونه که حدود ده نفر شهید از یاران امام به خوبی از این منابع استفاده و تأیید میشود.
براساس گزارشهای تاریخی، در جنگ صفین هزاران تن از لشکریان عراق در مقابل امام(علیه السلام) ایستادند و او را وادار به قبول حکمیت نمودند. پس از مدتی همین افراد از کردۀ خود پشیمان شده و از امام خواستند با معاویه بجنگد. امام فرمود: ما پیمان بستهایم و تا مهلت مقرر به سر نیاید نخواهیم جنگید. هنگام بازگشت از صفین، این گروه از سپاه جدا شده و در منطقۀ حرورإ ــ در نیمفرسنگی کوفه ــ مسکن گزیدند و به همین جهت «حروریه» نام گرفتند. در این مدت، میان امام و خوارج مذاکرات زیادی انجام شد و برخی از اصحاب مانند ابن عباس و صعصعه با ایشان محاجه کردند.
پس از نقل مکان به منطقۀ نهروان هم مذاکراتی بین آنها انجام شد. بر اثر این گفتوگوها تعداد زیادی از خوارج به امام پیوستند یا لااقل از لشکر خوارج کناره گرفتند. دربارۀ تعداد این افراد و همچنین افرادی که با عبدالله بن وهب (رئیس خوارج) باقی ماندند میان مورخان اختلاف نظر است و گاه برخی از راویان، همان رقم کل خوارج را به عنوان تلفات گزارش کردهاند و در مورد خارج شدن صدها نفر از میان آنان سخنی به میان نیاوردهاند.
خلیفه بن خیاط دراینباره میگوید: «اهل حرورإ بیستهزار نفر بودند که علی(علیه السلام) با آنان گفتوگو کرد و برگشتند».[۸۷] یعقوبی هم میگوید: «آنان هشتهزار و به قولی دوازدههزار نفر بودند… پس از گفتوگو چهارهزار نفر ماندند».[۸۸] بلاذری از زهری نقل کرده است که «دوازده هزار نفر و به قولی ششهزار نفر به حرورإ رفتند و پس از سخنان ابن عباس و صعصعه دوهزار تن باز گشتند. آنگاه امام به آنان امان داد، پس فروه با پانصد تن، مسعر با هزار نفر، ابن حوسإ با سیصد، حوثره با سیصد و ابومریم با دویست نفر کناره گرفتند و از جمع خوارج بیرون شدند. سیصد تن هم به امام پیوستند و آنچه با عبدالله بن وهب ماند ۱۸۰۰ و به قولی ۱۵۰۰ تن بودند».[۸۹]
طبری هم این گزارش را آورده، ولی عدد باقیمانده با ابن وهب را ۲۸۰۰ نفر نوشته است.[۹۰] به نظر میرسد عدد ۱۸۰۰ به اشتباه ۲۸۰۰ نقل شده است؛ چون دیگر منابعی که این گزارش را آورده و به احتمال قوی از طبری گرفتهاند، همان ۱۸۰۰ را ذکر کردهاند.[۹۱] مسعودی در «مروجالذهب» عدد خارجیان را چهارهزار نفر گزارش کرده و در «التنبیه و الاشراف» گفته است با عبدالله ۱۸۰۰ و به قولی ۱۵۰۰ و به قولی ۱۲۰۰ نفر ماندند.[۹۲]
ابن کثیر دراینباره چنین میگوید: «آنان چهارهزار نفر بودند، ولی بیشتر آنان برگشتند و با عبدالله بن وهب هزار نفر یا کمتر ماندند».[۹۳] نصر بن مزاحم در انتهای کتاب صفین گفته است: «از یاران علی(علیه السلام) در روز نهروان ۱۳۰۰ نفر کشته شدند.» [۹۴] البته با توجه به اینکه قطعا از اصحاب امام در نبرد نهروان این تعداد کشته نشدهاند، باید مراد نصر را اصحاب امام در صفین دانست که در نهروان مقابل آن حضرت ایستادند؛ بنابراین، رقم ۱۳۰۰ کشتۀ نهروانی مربوط به خوارج است نه اصحاب امام(علیه السلام).
تا اینجا میتوان نتیجه گرفت که گرچه در آمار اولیه خوارج و کسانی که از آنها کناره گرفتند اختلاف نظر است، دربارۀ تعداد کسانی که با عبدالله بن وهب ماندند و با امام جنگیدند بیش از ۱۸۰۰ نفر گزارش نشده است، بلکه اقوالی هست که آنان را ۱۵۰۰، ۱۳۰۰، ۱۲۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر و کمتر از آن میداند. بنابراین، روایتی که ابن ابی الحدید از ابن رویم آورده و در آن امیرمومنان(علیه السلام) از کشته شدن چهارهزار خارجی در روز نهروان خبر داده است [۹۵] نمیتواند درست باشد.
البته دیگر مطالب این روایت که مربوط به پیشگویی آن حضرت دربارۀ ذوالثدیه است متواتر است، ولی اگر اصل روایت را به خاطر شخصیت راوی و مطالب شگفتی که در آن آمده است رد نکنیم، دست کم عدد گفتهشده در آن را اشتباه راوی خواهیم دانست. گویی اهمیت داستان ذوالثدیه باعث شده است هر کس پیدا کردن آن را به خود نسبت دهد.
اما اینکه رقم ۱۰۰۰ تا ۱۸۰۰ نفر که مربوط به کشتگان این جنگ باشد بازهم تردید جدی وجود دارد؛ چون اولا: مورخان گفتهاند پس از جنگ نهروان، امیرمومنان(علیه السلام) دستور داد چهارصد تن از مجروحان را به خانوادههایشان تحویل دهند تا درمان شوند.[۹۶] ثانیا: نبرد با خوارج ساعاتی بیش به درازا نکشیده است. یعقوبی مدت آن را دو ساعت نوشته و ابن اثیر گفته است: «در یک ساعت هلاک شدند؛ گویا به آنان گفته شد بمیرید پس مردند». اربلی هم یک ساعت را نقل کرده است.[۹۷]
گرچه مراد از ساعت، ساعت امروزی نیست، کوتاه بودن مدت نبرد و سرکوبی سریع خوارج به دست یاران امام را نشان میدهد. بنابراین، پذیرش این مطلب که در مدت کمتر از نیم روز در یک نبرد ۱۰۰۰ تا ۱۸۰۰ نفر کشته شوند چندان آسان نیست؛ آن هم دربارۀ کسانی چون خوارج که بر عقیدۀ خود سخت پافشاری و به شهادت تاریخ در جنگها به سختی مبارزه میکردند، بهویژه در این نبرد که بارها تصفیه شدند و افراد باقیمانده جز کشتن یا کشته شدن راهی در پیش نداشتند.
بنابراین باید گفت که از این تعداد برخی کشته، برخی زخمی و عدهای اسیر شدند و آنچه شهرت یافته و در پیشگویی امام هم آمده است که کمتر از ده نفر از آنان جان درنمیبرند، مراد تنها فراریان است نه اینکه فقط آن چند نفر زنده مانده و بقیه کشته شدهاند. ضمن اینکه پیشتر هم گفته شد که مورخان، هرگاه آماری از یک رویداد به دست دادهاند، کشته و زخمی را با هم شمارش کردهاند و معلوم نیست این بیتوجهی از کجا نشئت گرفته که همۀ آمار تاریخی را با مشکل روبهرو کرده است.
نتیجه
۱- آمار ارائهشده دربارۀ تلفات جنگهای امیرمومنان(علیه السلام) مبالغهآمیز است و با تفصیل گزارشهای این سه نبرد سازگاری ندارد.
۲- دربارۀ جنگ جمل گزارش خلیفه بن خیاط که شهدا را چهارصد تا پانصد نفر میداند صحیح است و به نظر میرسد آمار کشتگان سپاه عایشه از پنجهزار نفر تجاوز نمیکند. بنابراین، رقمهای مشهور ده تا سیهزار قطعا درست نیست.
۳- دربارۀ تلفات جنگ صفین گزارش نصر بن مزاحم که تلفات جنگ را دههزار نفر دانسته است، تقویت میشود و به نظر میرسد آمار تلفات طرفین بیش از این عدد نباشد، بلکه امکان کاهش این رقم نیز وجود دارد.
۴- خوارجی که در نهروان مقابل امام ایستادند، بین هزار تا ۱۸۰۰ نفر بودهاند که چهارصد نفر از آنان در جنگ مجروح شدند. کشته شدن باقی افراد نیز چندان قطعی نیست.
پینوشتها
۱- پژوهشگر و دانش آموخته حوزه علمیه قم، استاد مدعو گروه تاریخ.
۲- احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ه’) ج۳،ص؛۲۱ محمدبن جریرطبری، تاریخ الامم و الملوک (بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ه’) ج ۳،ص ۴۷۱؛ محمدبن نعمان عکبری، (شیخ مفید) الجمل، تحقیق میرشریفی (قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۳۷۴ش) ص ۲۳۲
۳- علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، تحقیق محمدمحیی الدین (بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ه’) ج ۲، ص ۳۶۶
۴- طبری، همان، ص ۴۶۹ و ۴۷۳
۵- بلاذری، همان، ص ۲۲ و ر.ک: پاورقی همان صفحه.
۶- بلاذری، همان و طبری، همان، ص ۴۷۱
۷- ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ش) ص ۴۴۱؛ محمد بن علی ابن شهرآشوب السروی المازندرانی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی (بیروت، دارالاضوإ، ۱۴۱۲ه’) ج ۳ ص ۱۹۰؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه (تبریز، مکتبه بنی هاشمی، ۱۳۷۱ه’) ج ۱، ص ۲۴۲ ؛ابن صباغ، الفصول المهمه، (نجف، دارالکتب التجاریه، افست: تهران، اعلمی، ۱۳۷۵ش) ص ۷۸ و احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایه الارب فی فنون الادب (قاهره، الموسسه العامه، بی تا) ج ۲۰، ص ۶۶
۸- طبری، همان، ص ۵۱۷
۹- بلاذری،همان، ص ۳۰؛ طبری،همان، ص ۴۷۳ و ۵۱۶؛ مسعودی، همان،ص ۳۶۷ و شیخ مفید،همان، ص ۲۴۰
۱۰- طبری، همان، ص ۴۹۵
۱۱- احمدبن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، تحقیق مهنا (بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۳ه’) ج ۲، ص ۷۹
۱۲- خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ه’) ص ۱۱۰
۱۳- همان.
۱۴- طبری، همان.
۱۵- یعقوبی، همان؛ مسعودی، همان، و شیخ مفید، همان، ص ۲۶۱
۱۶- این گزارش ها عبارتنداز نقل شیخ مفید از امام باقر(ع) که می گوید از قبیله طی ششصد نفر به امام محلق شدند و آن حضرت با ۱۳۰۰ تن به ذیقار آمد (ر.ک: امالی از مجموعه مصنفات شیخ مفید در کنگره هزاره، شیخ مفید صفحات ۲۹۵ـ۲۹۸) گزارش دیگر از طبری و شیخ مفید ـ در کتاب جمل ـ و بلاذری است؛ ر.ک: طبری، همان، ص :۵۱۷ ((انضم الینا من حولنا الفان))، که به قرینه قبل، مراد بعد از ذیقار است. هم چنین ر.ک: شیخ مفید، همان، ص ۲۹۴، که به صراحت می گوید: ((خرج الیه من البصره الفا رجل))؛ و بلاذری، همان، ص ۳۳٫ ضمن این که یعقوبی و طبری تنها از سیصد یا چهارصد سوار پیش از ذیقار سخن گفته اند.
۱۷- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم (بیروت، داراحیإ التراث العربی، ۱۳۸۵ه’) ج ۱۴، ص۱۴ به بعد. هم چنین ر.ک: اخبار پیش گویی تعداد کوفیان. البته این مطلب روشن است که حرکت امام از مدینه با گروهی اندک برای جنگ نبود، بلکه به منظور منصرف کردن ناکثان از رفتن به بصره یا کوفه بود.
۱۸- شیخ مفید، همان، ص ۲۷۲
۱۹- همان، ص ۲۹۳
۲۰- ابن ابی الحدید، همان، ج ۲، ص ۱۸۷
۲۱- طبری، همان، صص ۵۰۰، ۵۰۲ و ۵۱۷
۲۲- همان، ص ۵۱۳
۲۳- خلیفه، همان.
۲۴- مسعودی، همان، ص ۳۶۸ و ابن ابی الحدید، همان.
۲۵- بلاذری، همان، ص ۲۹، ۳۱ و ۵۶٫ و ابوحنیفه دینوری، اخبارالطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر (قاهره، داراحیإ الکتب، ۱۹۶۰م، افست: نشر رضی قم) ص ۱۴۵ و ابن اعثم، همان، ص ۴۱۵
۲۶- سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق محمدباقر انصاری (قم، الهادی، ۱۳۷۳ش) ج ۲، ص ۸۰۱٫ علاه بر رقم ۶۵۶۰ در کتاب جمل و ۶۶۰۰ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و ۱۱۰۰۰ در کتاب سلیم و ۱۲۰۰۱ در کتاب تاریخ طبری، شیخ مفید در کتاب ارشاد (موسسه آل البیت ج ۱، ص ۳۱۵) گزارش نادری مبنی بر هزار نفر بودن رقم پیش گویی نقل کرده که به نظر می رسد جز با نقل خود در کتاب جمل و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، با مجموع گزارش ها تناسب ندارد.
۲۷- ابن ابی الحدید می گوید امام پانزده روز در ذیقار ماند؛ رک: ابن ابی الحدید، همان، ص ۱۸۷
۲۸- طبری، همان، ص ۵۰۰ و ۵۰۲
۲۹- بلاذری، همان، ص ۲۹، ۳۱ و ۵۶؛ طبری، همان، ص ۵۰۰؛ ابن اعثم، همان؛ دینوری، همان، ص ۱۴۵ و خلیفه، همان.
۳۰- طبری، همان، ص ۵۱۹ یا شیخ مفید، همان، ص ۲۹۳ و بلاذری، همان، ص ۲۸
۳۱- طبری، همان، ص ۵۱۶؛ ابن اعثم، همان، ص ۴۴۱؛ ابن شهرآشوب، همان؛ اربلی، همان و ابن صباغ، همان.
۳۲- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی (بیروت، دارالاضوإ، ۱۴۰۵ه’) ج ۵، ص۴۵ و ابن ابی الحدید، همان، ج۱۵، ص ۹۶
۳۳- طبری، همان، ص ؛۵۱۶ ابن اعثم، همان، ص ؛۴۴۱ ابن صباغ، همان، ص ۷۸
۳۴- شیخ مفید، همان، ص ۳۲۱
۳۵- همان، ص ۲۹۳
۳۶- نمونه بی حساب بودن برخی آمار، سخن صاحب اثبات الوصیه است که رقم کشتگان را هفتاد هزار نوشته است. حتی اگر مقصود او را کل سپاهیان هم بدانیم هیچ مویدی از سخن دیگر مورخان نخواهد داشت؛ ر.ک: علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، (قم، انصارایان، بی تا) ص ۱۵۰
۳۷- شیخ مفید، همان، ص ۲۷۹
۳۸- ابن ابی الحدید، همان ج ۹، ص ۳۲۱ (داووا جرحاکم).
۳۹- طبری، همان، ص ۴۸۵ و ؛۴۸۶ شیخ مفید، همان، ص ؛۲۸۱ بلاذری، همان، ص ۲۶ و مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۶۷
۴۰- ابن ابی الحدید، همان، ج ۹، ص ۳۲۱
۴۱- بلاذری، همان، ص ۲۶
۴۲- مسعودی، همان.
۴۳- ابن ابی الحدید، همان، ص ۳۲۲
۴۴- طبری، همان، ص ۵۱۹
۴۵- خلیفه، همان، شیخ مفید، همان ص ۲۸۴
۴۶- طبری، همان، ص ۵۲۰
۴۷- یعقوبی می گوید: ((کانت الحرب اربع ساعات من النهار)). البته معلوم نیست منظور از چهار ساعت چه مقدار است ولی به هر حال مراد بیش از بخشی از روز نیست؛ (همان، ص ۸۱)؛ بلاذری می گوید: ظهر تا غروب (همان، ص ۳۵). مسعودی گفته است: وقعه واحده فی یوم واحد (همان، ص ۳۶۰)؛ طبری می گوید: جنگ اول تا نیم روز بود و عصر دوباره جنگ شد (همان، ص ۵۲۰) و ابن ابی الحدید می گوید: صبح تا عصر (همان، ص ۲۶۲). البته او تعبیری از یوم الثانی من ایام الجمل دارد که گویا مقصودش نبرد اصلی و جمل بزرگ ـ در مقابل جمل کوچک که داخل بصره بود ـ می باشد.
۴۸- خلیفه، همان، ص ۱۱۲
۴۹- یعقوبی، همان، ص ۸۰ و بلاذری، همان، ص ۴۵
۵۰- طبری، همان، ص ۵۴۳
۵۱- خلیفه، همان.
۵۲- همان.
۵۳- علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف (قاهره، دارالصاوی، بی تا)؛ ص۲۵۵ ؛ سبطبن الجوزی، تذکره الخواص (تهران، مکتبه نینوی، بی تا) ص ۷۹ و ابن الکازرونی؛ مختصر التاریخ؛ تحقیق مصطفی جواد (بغداد، الموسسه العامه، ۱۳۹۰ه’) ص ۷۵
۵۴- ابن شهرآشوب، همان.
۵۵- اربلی، همان، ۲۴۲ و ابن صباغ، همان، ص ۸۶
۵۶- ابن اعثم، همان، ص ۴۴۱
۵۷- طبری، همان، ص ۵۴۳ و مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۶۰
۵۸- خلیفه، همان؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق عبدالقادر عطا (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ه’) ج ۳، ص ۲۳
۵۹- مسعودی، همان
۶۰- طبری، همان، ص ؛۵۴۷ خلیفه، همان و مسعودی، همان، ص ۳۸۰
۶۱- رک: شیخ مفید، همان، ص ۴۱۹
۶۲- بلاذری، همان، ج ۱۳، ص ۳۹
۶۳- درباره چهل یا چهار صد نفر کشته بیت المال ر.ک: شیخ مفید، همان، ص ؛۲۸۱ ابن ابی الحدید، همان، ج۹، ص ۳۲۱٫ درباره پانصد یا پنج هزار کشته در جمل ر.ک: خلیفه، همان؛ طبری، همان، ص ؛۵۴۳ سبط بن جوزی، همان، ص ؛۷۸ مسعودی، همان. درباره چهارصد یا چهار هزار فرستاده امام ر.ک: نصر بن مزاحم المنقری، وقعه الصفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون (قاهره، الموسسه العربیه، ۱۳۸۲ ه’. افست: کتابخانه آیت الله نجفی، قم) ص ۵۳۳؛ دینوری، همان، ص ۱۹۷
۶۴- نصر بن مزاحم، همان، ص ۴۷۵ و ۵۵۸؛ خلیفه، همان، ص ۱۱۶؛ بلاذری، همان، ص ۹۷؛ ابن شهرآشوب، همان، ص ۱۹۵ و ابن ابی الحدید، همان، ج ۲، ص ۲۰۸
۶۵- مسعودی، همان، ص ۴۰۴
۶۶- ابن اعثم، همان، ص ۶۶۸؛ خلیفه، همان، ص ۱۱۸ و طبری، همان، ج ۴، ص ۱۴
۶۷- نصربن مزاحم، همان، ص ۲۱۶
۶۸- بلاذری، همان، ج ۳، ص ۹۷
۶۹- مسعودی، همان، ص ۳۸۴ و ۴۰۴
۷۰- نصربن مزاحم، همان، ص ۱۴۸، ۱۵۷، ۱۷۴، ۱۹۱، ۲۳۶، ۲۵۲، ۲۸۶، ۴۷۸ و ۴۷۹
۷۱- همان، ص ۱۵۲، ۳۰۶، ۳۳۰، ۲۹۱، ۲۹۷ و طبری، همان، ج ۳، ص ۵۶۳
۷۲- نصربن مزاحم، همان، ص ۱۹۰
۷۳- همان، ص ۵۵۶
۷۴- همان، پاورقی عبدالسلام محمدهارون (محقق کتاب وقعه صفین).
۷۵- بلاذری، همان.
۷۶- طبری، همان، ج ۴، ص ۵۸ ومسعودی، همان، ص ۴۱۵
۷۷- نصربن مزاحم، همان، ص ؛۱۳۶ طبری، همان، ج ۳، ص ۵۶۲ و بلاذری، همان، ص ۲۳۸
۷۸- نصربن مزاحم، همان، ص ۳۶۶
۷۹- ابن ابی الحدید، همان، ج ۱۴، ص ۴۰ و نصربن مزاحم، همان، ص ۱۲۷٫ البته در متن ((سبعون الف شیخ)) آمده که با توجه به قراین باید گفت کلمه شیخ خصوصیتی ندارد و اشاره به مردم شام است. این احتمال هم هست که کلمه ((الف)) زیاد شده و مراد هفتاد شیخ، یعنی پیرمرد، و روسای قبیله باشد که معاویه آنان را برای فریب مردم در کنار پیراهن عثمان جمع کرده بود.
۸۰- سیدجعفر شهیدی، علی از زبان علی یا زندگانی امیر مومنان (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ش) ص ۱۲۱
۸۱- نصربن مزاحم، همان، ص ۴۷۵ و ۵۵۸
۸۲- خلیفه، همان، ص ؛۱۱۶ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ؛۲۵۶ همو، مروج الذهب، ج ۲، ص ؛۴۴۰ ابن ابی الحدید، همان، ج ۲، ص ۲۰۸؛ بلاذری، همان، ص ۹۷؛ عبدالرحمن بن الجوزی، المنتظم، تحقیق عبدالقادر عطا (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ه’) ج ۵، ص ۱۲۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه (بیروت، داراحیإ التراث العربی، ۱۴۱۲ه’)، ج ۷، ص ۳۰۴ و نویری، همان، ج ۲۰، ص ۱۵۵
۸۳- مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۰۴
۸۴- مثلا نصربن مزاحم در یکجا کشته های لیله الهریر و روز آن را هفتاد هزار نفر نوشته و در جای دیگر کل تلفات صفین را هفتاد هزار نفر ذکر کرده است؛ (ر.ک: وقعه صفین، ص ۴۷۵ و ۵۵۸). هم چنین مسعودی در مروج الذهب مجموع سپاه کوفه و بصره را چهل و پنج هزار نفر ذکر کرده است، ولی محقق کتاب عدد ۶۸۰۰۰ را از نسخه ای دیگر آورده است (ر.ک: مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۵).
۸۵- عبدالرحمن بن الجوزی، همان.
۸۶- نصربن مزاحم، همان، ص ۵۵۸
۸۷- همان، پاورقی عبدالسلام محمد هارون (محقق کتاب).
۸۸- خلیفه، همان، ص ۱۱۵
۸۹- یعقوبی، همان، ص ۹۲
۹۰- بلاذری، همان، ص ۱۴۶
۹۱- طبری، همان، ص ۶۴
۹۲- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ (بیروت، داراحیإ التراث العربی، ۱۴۰۸ه’) ج ۲، ص ۴۰۶
۹۳- مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ؛۴۱۵ همو، التنبیه، و الاشراف، ص ۲۵۶
۹۴- ابن کثیر، همان، ج ۷، ص ۳۱۹
۹۵- نصر، همان، ص ۵۵۶
۹۶- ابن ابی الحدید، همان، ص ۲۷۷
۹۷- طبری، همان، ج ۴، ص ؛۶۶ بلاذری، همان، ص ۱۴۹ ،دینوری، همان، ص ۲۵۷ و سبطبن الجوزی، همان، ص ۱۰۰
۹۸- یعقوبی، همان، ص ؛۹۳ ابن اثیر، همان و اربلی، همان، ص ۲۶۷.
منبع: سایت عصر شیعه