نگاهی به شیعیان بُهره (1)
تـاریـخ بهره تا زمان امامت المستنصر باالله، خلیفه فاطمی با تاریخ اسماعیلیه مشترك است. پس از مرگ نابهنگام اسماعیل، فرزند بزرگ امام صادق(ع) كه پنج سال پیش
نگاهی به شیعیان بُهره (1)
مقدمه
فـرقه بُهره داوودی یكی از مذاهب منشعب از تشیع است كه در سطح جهان چند میلیون نفر پیرو دارد. اساس این فرقه بر انتخاب داوطلبانه آن قرار گرفته است، لذا افراد هر یك از جوامع بهره، آزادانه این مذهب را پذیرفتهاند و در قبول و یا رد آن آزادند.
تـاریـخ بهره تا زمان امامت المستنصر باالله، خلیفه فاطمی با تاریخ اسماعیلیه مشترك است. پس از مرگ نابهنگام اسماعیل، فرزند بزرگ امام صادق(ع) كه پنج سال پیش از شهادت امام ششم شیعیان صورت گرفت، حضرت، نص امامت را بر موسی پسر دیگر خود قرار داد. با این حال، گروهی از یاران امام صادق(ع) با این انتصاب مخالفت نموده و بر امامت اسماعیل پای فشردند. گروهی از آنان حتی منكر مرگ اسماعیل شدند و مرگ او را تقیـهای بـرای مصـونیـت از سـوء قصـد دشمنان دانستنـد. ایـن انشعـابیـون سپـس محمـد پسـر اسـمـاعیل را امام بعدی دانستند و با عدم قبول امامت موسی كاظم(ع)، رسماً از سایر شیعیان جدا شدند. بدینسان شاخه» نوینی از تشیع پدید آمد كه پیروان آن خود را اسماعیلیان یا اسماعیلیه خواندند. در زمان خلافت هارونالرشید، خلیفه» عباسی، به سـبـب خـطـری كـه نـسـبت به حضور محمد بن اسماعیل در بغداد احساس میكرد، وی را مورد تعقیب قرار داد. محمد چندی زندانی شد و سپس به شرط آنكه از مركز حكومت عباسیان دور گردد، آزاد شد. وی مدتی در ناحیه» دماوند، نزدیك ری پنهان شد و سپس به دژی در نهاوند رفت و از آنجا رهسپار سابور و فرغانه شد و در همان مكان درگذشت.
پس از مرگ محمد، اسماعیلیه بهطور پراكنده تبلیغاتی را انجام میدادند تا سرانجام با روی كار آمـدن حـكومت فاطمیان مصر، این فرقه بسیار قدرتمند شد و مبلّغانی را به سراسر مملكت اسلامی آن زمـان، اعـزام نمود. پس از مرگ المستنصر، هـشـتـمـیـن خلیفه» فاطمی و امام اسماعیلیها، اختلافی بین اسماعیلیان بروز نمود؛ زیرا گروهی از آنـان، نزار پسر بزرگ وی را رهبر اسماعیلیهها دانستند و گروه دیگر، مستعلی فرزند كوچك وی را پـیشوای اسماعیلیان خواندند. این امر سبب بروز درگـیـری سـخـتـی بین دو برادر شد و به انشعاب اسماعیلیهها انجامید؛ به طوری كه پیروان نزار نسل آقاخانیههای فعلی را تشكیل دادند (مشهورترین پیشوای آنان حسن صباح در قرن ششم هجری در زمان حكومت سلجوقیان در ایران قیام كرد و قلعه الـموت را به عنوان پایگاه اصلی خود قرار داد) و پیروان مستعلی به «مستعلیون» معروف شدند كه بــاقـیـمـانـده آنـان امـروزه بـه «بهره» موسومند. مستعلیون در قرن ششم هجری ابتدا به یمن و از آنجا به هند مهاجرت كردند و در این سرزمین سكونت یافتند؛ به طوری كه هنوز بخش اعظم بهرهها در هند سكونت دارند و پیشوای آنان (داعی مطلق نایب امام بیست و یكم) نیز در شهر بمبئی اقامت دارد.
تاریخ شیعیان بهره، اسماعیلیههای مصر و طیبیهای یمنی
در ســال 487 هـ.ق 1094م پــس از مـرگ المستنصر باالله، شكافی در جامعه اسماعیلیها به وجود آمد. گروهی از آنان از پسر بزرگ المستنصر، نزار تبعیت نمودند و گروهی دیگر از پسر جوان وی، احمد المستعلی پیروی كردند و از سایر اسماعیلیها جدا شدند. پس از آنكه المستعلی در سن 28 سالگی مـسموم شد و از دنیا رفت، پسرش، الامر رشته امامت را به دست گرفت، ولی او نیز در سال 524 هـ.ق 1130 م طی توطئهای از سوی دشمنان به قـتل رسید. گفته میشود وی با پیشبینی مرگ خود، پسرش الطیب را مدتی پس از تولدش به عنوان جانشین خویش معرفی كرده، در همان زمان عموی خود، عبدالمجید را نایبالسلطنه قرار داده بود. عبدالمجید با تصاحب حقوق دیگران، خود را محق، حامی و نگهبان واقعی خط امامت دانست و حكمرانی خود را آغاز نمود. الطیب نیز از انظار پنهان گشت.
عبدالمجید با عنوان «الحافظ» حكمرانی خود را شــروع نـمــود و اگــرچـه جـانشیـن اصلـی و مـسـتـقـیمالامـر نــبــود، ولـی سـازمـان مـركزی مـسـتـعلـیهـا (الـدعوة) جانشینی بالفعل وی را پــذیــرفــت. بــا ایـن كـار، شـمـار بــســیـاری از اسماعیلی های مستعلیه در سوریه و مصر، الحافظ را به عنوان حكمران خود پذیرفتند و در نتیجه خلیفه فاطمی، حكمرانی خود را از مصر ادامـه داد. بـا وجـود بـه رسـمـیت شناخته شدن عبدالمجید از سوی الدعوة، برخی از اجتماعات مستعلیه در مصر، سوریه و یمن خط الامر و الطیب را پیش كشیدند و از آن حمایت و طرفداری نمودند و اعـلام كـردنـد الـطیب، دهمین خلیفه فاطمی و بیستویكمین امام اسماعیلی در سال 1132 غیبت نموده است.
در همان زمان، اسماعیلیهای مستعلی كه به یمن مهاجرت كرده بودند، تحت حكمرانی زنی به نام المولاتنا حره الملكه بودند كه توسط المستنصر و الامر، به عنوان حجت یمن منصوب شده بود. ملكه حره زنی مسن در عین حال قدرتمند بود؛ لذا تـوسـط سـازمـان مركزی اسماعیلیهای مستعلی (الدعوة) به عنوان رهبر انتخاب شد و با این كار طرفدار و حامی الطیب پسر الامر كه در غیبت به سر میبرد، باقی ماند. ملكه حره پیش از مرگ اولین داعی مطلق مستعلیها، سیدنا، صاحب ذوِیب بن موسی را به این مقام منصوب نمود و از آن زمان، آنها به طیبیها مشهور شدند.
در آن زمان اجتماعات امیریه در مصر و سوریه پراكنده بودند، ولی تحت رهبری داعی مطلق سوم -كـه در نـگـاشـتن جزوات مذهبی نقش مهمی داشت- توانستند نفوذ چشمگیری در كوههای هراز به وجود آورند و پس از مدتی، فعالیت آنها فراتر از مرزهای یمن گسترش پیدا كرد. طیبیها همانند یمنیها تاجرپیشه بودند؛ چراكه این كشور در خط سـیـر تـجـاری اقیانوس هند قرار داشت و دارای ارتباطات تجاری زیادی با شمال غربی هندوستان بود، لذا طیبیهای تاجرپیشه، اجتماعات مذهبی متعددی در شهرهای ساحلی ایجاد كردند.
اسماعیلیهای طیبی در هندوستان
تاریخ حضور اسماعیلیان در هندوستان و دعوت اسماعیلی در این كشور، به سالها پیش از حمله سلطان محمود غزنوی به هند باز میگردد و پیش از آن نیز المعزالدین الله معد بن اسماعیل (319ـ365 هـ.ق) خلیفه فاطمی با داعیالدعاة اسماعیلی هند مكاتبه داشته است. در زمان همین خلیفه بود كه اسـمـاعـیلـیـان بـر مـولـتـان تسلط یافتند. خلیفه المستنصر باالله نیز به داعیگری اهمیت زیادی میداد و مبلّغانی در زمان خلافت وی به هندوستان اعزام شدند.
پس از به وجود آمدن شاخه طیبیهای مستعلیه نیز توجه به اعزام داعیان به هندوستان ادامه یافت. ایـن امر بهتدریج سبب افزایش شمار پیروان این مذهب شد و در نتیجه تلاشهای یكی از داعیان بزرگ طیبی و كراماتی كه به وی نسبت داده شد، نــخـست وزیر و پادشاه سیدهاراج جیا سنگلیها و بهارمال نیز به این آیین روی آوردند. پس از آن بهتدریج شمار بسیاری از گجراتیهای هند نیز به آیین طیبی روی آوردند و تعدادشان روز به روز فزونی یافت. در قرن پانزده میلادی بهرهها تحت آزار و اذیـت سـلاطـیـن سـنیمذهب گجرات قرار گـرفـتند؛ ولی در عین حال این اذیت و آزار قابل مقایسه با كشتار آنها در یمن در سالهای بعد از آن نبود.
در آن دوره، مـستعلیهای هند و یمن با وجود فاصله جغرافیایی، همچون یك واحد عمل میكردند و تحت اوامر یك داعی كه در یمن بود، انجام وظیفه مینمودند. در سال 1531 مقام داعی مطلق به یك هندی به نام یوسف نجمالدین بن سلیمان واگذار شد. وی كرسی دعوت را در یمن نگاه داشت؛ ولی جانشین وی، جلال بن حسن -كه او نیز هندی بود- ادارات مركزی دعوت را به شهر گجرات منتقل نمود و از آن پس طیبیهای یمن توسط نماینده داعی مطلق در هـنـد رهـبری میشدند؛ همان طوری كه قبلاً طیبیهای هند توسط نماینده داعی مطلق در یمن رهبری میشدند.
با این حال، این ترتیب چندان دوام نیافت. در سال 1538 پس از مرگ داعی بیست و ششم (داوود بن عجبشاه) بر سر جانشینی وی اختلاف افتاد و داوود برهان الدین بن قطب شاه در شهر «Sidhpur» هند به مقام داعی مطلق نایل آمد؛ ولی نایب داعی داوود بن عجبشاه در یمن كه سلیمان ابن الحسن نام داشت، ادعا كرد وی قبلاً توسط داعی بیست و ششم به این سمت انتخاب شده است و لذا هر دو خود را داعی مطلق خواندند. این اختلاف و شكاف از آن زمان ایجاد گشت و از آن عهد طیبیهای یمنی به سلیمانیها و طیبیهای هند به داوودیها مشهور شدند.
داوودیهـا كـه اكـثریت مستعلیها را تشكیل میدادند، بهتدریج روابط تجاری و بازرگانی خود را با یمن قطع نمودند و سعی كردند جامعه خود را در هند تقویت كنند. آنها با وجود آزار و اذیت امپراتوری مغول هند، جامعه خود را گسترش دادند و جامعه» بهرههای مستعلیه، ستونهای خود را در گجرات و اطراف آن استوار ساخت. كرسی دعوت نیز ابتدا برای چند سال در احـمدآباد استقرار یافت و سپس به جمعنگار، مـاندوی، موندار، اوجین، برهانپور و بالاخره شهر سورات منتقل گشت. ادارات مركزی بهرهها برای چندین سال طولانی در سورات باقی ماند و در همین شهر بود كه مدرسه دینی «الجامعة السیفیة» در سال 1814 م بنا نهاده می شود.
در سالهای بعد كه فعالیتهای تجاری از شهر سورات به بمبئی منتقل شد، اكثر داوودیها نیز به بـمبئی آمدند و از اوائل قرن بیستم (1920ـ1921) كرسی دعوت و سازمان مركزی نیز به بمبئی منتقل گشت. از آن زمان تا كنون، مركز اصلی داعی مطلق بهرهها در هندوستان باقی مانده است و بهرهها برای دیدار رهبر خود رهسپار این كشور میشوند. گفتنی است با توجه به آنكه داوودیها بیشتر تـاجـرپـیـشـه بـودهانـد، لذا به فرقه بهره مشهور گشتهاند. كلمه «Vorhorvu» نیز در زبان گجراتی بـه معنی تجارت است؛ البته برخی از هندوها و مـسلـمـانـان سنی نیز بهره نامیده میشوند، ولی مـعـمولاً در هندوستان، اسماعیلیهای مستعلیه داوودی به بهرهها شهرت یافتهاند، هر چند كه خود آنـهـا تـرجیح میدهند جامعه شیعیان اسماعیلی طیبی خوانده شوند.
سلسله مراتب دعوت بهرههای داوودی
اسـتـقـرار جـمـاعات شیعیان بهره داوودی در كشورهای مختلف جهان، اگرچه تا حدودی ناشی از تلاش افراد بهره بوده است، ولی نظم و انسجام مـوجـود در سازمان و جوامع آنها، از عوامل مهم پیشرفت این اقلیت مذهبی به شمار میرود. هر یك از جماعات بهرهها سازمانی رسمی متعلق به آنها به شمار میرود و هر كدام از بهرهها عضو این جماعات مـحـسـوب مـیشـونـد. جـماعت، كوچكترین و پایینترین واحد در سازمان تشكیلاتی بهرهها از نظر سلسله مراتب محسوب میگردد و در حدود 470 جـمـاعت بهرههای داوودی در سطح جهان وجود دارد. داعی مطلق یا رهبر بهرههای داوودی معمولاً اجـازه ورود افراد به جماعات را صادر میكند و اســاســنــامه ویژهای نیز برای جماعت تصویب مـیكـنـد؛ الـبـتـه وی مـستقیماً افراد و مسئولان جـمـاعـتهـا را مـنصوب نمیكند، بلكه در واقع اساسنامه انتخابات مسئولان جماعت و هیأت امنا را پیشبینی میكند. پس از انتخابات و مشخص شدن افـراد، فـهـرسـت آنان نزد داعی مطلق فرستاده میشود و او تصویب نهایی را به همراه دعای خیر برای آنان ارسال میكند.
تشكیلات شاخه طیبیهای بهره بر روی محور داعی میچرخد. آنها معتقدند نقش داعی مطلق در قـرآن و هـمین طور در احادیث و روایات امامان اسماعیلی آمده است، ولی تفسیر این آیات باطنی است نه ظاهری و لذا داعی مطلق است كه میتواند آن را استدراك نماید. همچنین آنان معتقدند هر امامی میتواند در برههای از زمان از دیدهها پنهان گردد؛ همان طور كه امام بیستویكم، مولانا طیب در عالم «ستر» به سر میبرد؛ لذا به اعتقاد آنها، در حال حاضر تنها یك امام در روی زمین به صورت ناپیدا زندگی میكند كه در واقع وصی و جانشین پیامبر اكرم(ص) است و مأموریت وی از طریق داعـی مـطلق انجام میگیرد. امام در واقع منبع خیرات، قوانین و بالاخره قدرت نهایی است؛ لذا بهرهها معمولاً هر ملكی یا مالی را كه در راه خدا اهدا میكنند، به نام امام خود هبه مینمایند. از دیگر اعتقادات بهرهها این است كه تا زمانی كه امام در غـیـبـت به سر میبرد، نماینده وی به نام داعی مطلق از طرف وی كارها را انجام میدهد. سازمان مركزی بهرهها كه «دعوت» نام دارد نیز تعهد پیروی و اطاعت را از پیروان خود میگیرد و همان طور كه امام نمیتواند بدون تعیین جانشین بمیرد، داعی مطلق نیز قبل از مرگ باید جانشین خود را تعیین نماید؛ البته این انتخاب كه همانا هدایت الهی را پـیشه خود میسازد، بر اساس معیار تحصیلات، آموزشهای معنوی و اخلاقی انجام میگیرد و لازم نیست داعی مطلق آینده، حتماً از بین خویشاوندان داعی مطلق انتخاب گردد.
از آنجا كه داعی مطلق نماینده ویژه امام بر روی زمین است و قدرت مطلق را از وی اكتساب میكند، بنابراین موقعیت داعی مطلق و اعتقاد به آن، از امور مهم اعتقادی و آیین دینداری در میان بهرههاست و حكمرانی داعی مطلق در بین بهرههای داوودی از درجه اول اهمیت برخوردار است.
بهرهها داعی مطلق را معصوم، لغزشناپذیر و دارای دانش مذهبی لازم، یعنی علم میدانند؛ از اینرو، داعی با اقتدار كامل و تولیت بر تمام وجوه زندگی جامعه بهرهها، رئیس عالی سازمان دعوت به شـمـار مـیآید و با خودمختاری مطلق، حكومت میكند.
مكان استقرار داعی مطلق از نخستین دهههای قرن بیستم، شهر بمبئی هندوستان بوده است؛ با این حال جایگاه دعوت داوودی كه به «ضرحی» شهرت دارد، در شهر سورات است.
دومین نفر، از نظر رتبه در جامعه بهره «مأذون» اسـت و سومین شخص در جامعه بهرهها از نظر تـشكیلاتی، «مكاسر» است كه در واقع دستیار مأذون به شمار میرود. این افراد كه توسط داعی مطلق منصوب میشوند، در علم باطن نیز تبحر دارنـد كـه در واقـع عـنـصـر تشكیلدهنده ایمان بـهـرههاست. گفته میشود برای رسیدن به این درجه از علم باطن، 25 تا 30 سال مطالعه لازم است. مـقام بعدی پس از «مكاسر» از آنِ «مشایخ» است. آنان كه به «حدود» نیز معروف هستند، هجده شیخ را تشكیل میدهند و با وجود دارا بودن درجات مختلف، جملگی با عنوان بهایی «صاحب» خوانده میشوند. این مشایخ معمولاً به تعالیم اسماعیلی و زبان عربی تسلط دارند و در جامعة السیفیة تحصیل كردهاند. دیگر مقامی كه در سلسله مراتب دعوتِ بـهرههای داوودی قرار دارد، نماینده ویژه داعی، مـوسـوم بـه «عـامـل» اسـت. ایـن عـامـلهـا كه «میانصاحب» نیز خوانده میشوند، از سوی داعی در جامعهای كه در بـرگـیرنده بیش از پنجاه خانوار بـاشـد، مـنـصـوب مـیشـونـد. عـامـلهـا ریاست جماعتهای خود را بر عهده دارند و كلیه امور، اعم از مـراسم دیـنـی، ازدواج، تـدفـیـن، خـتنه و مراسم اجـتـمـاعـی بـا اجازه آنها انجام میشود. عاملین شهرهای مهم بهرههای داوودی، همچون برهانپور، كراچی، اوجین و بمبئی معمولاً از بـیـن بـسـتگان مورد اعتماد داعی مطلق برگزیده میشوند.
پـایـیـنتـریـن مـرتـبه در سلسله مراتب دعوت داوودیها «ملا» است. ملاها معمولاً از بین افراد جامعه خود انتخاب میشوند و تحت نظر عاملان انجام وظیفه میكنند و در برخی اوقات و در هنگام غـیـبـت عامل، نماز جماعت بهرههای داوودی را برگزار میكنند. گاهی اوقات برخی از وظایف تبلیغی و دینی نیز به ملاها واگذار میشود.
مشایخ و ملاها معمولاً در زمینه «خاصی به جامعه» خود خدمت میكنند. اعطای این القاب توسط داعی صـورت مـیگـیـرد و ایـن مقامات پس از دریافت لـقـبهـای خـود، صـاحـب عمامههای مخصوص سفیدرنگی میشوند كه طی مراسم مذهبی بر سر آنها نهاده میشود.
اعتقادات اساسی
اعتقادات اساسی این فرقه، آمیختهای از مفاهیم (تـا حـدودی كـفرآمیز) دینی و بدعتهای خاص بهرههای داوودی است. آنها معتقدند:
1. تنها یك خدا وجود دارد.
2. قرآن، كتاب دینی شیعیان بهره است و كلیه این فرقهها باید در فراگیری مفاهیم آن بكوشند؛ هرچند تنها داعیان و معدودی از بزرگان مذهبی به باطن قرآن وقوف دارند. حضرت محمد(ص) پیامبر خدا و حضرت علی(ع) وصی و شریك اوست و همواره جانشین پیامبر اكرم(ص) به شمار میرود.
3. امـامـان، مـكمل پیامبران هستند؛ با این تفاوت كه پیامبران مبلّغان شرایع ظاهری و امامان مبلّغان شرایع باطنی اسلام میباشند.
4. نسل شیعیان فعلی از حضرت علی(ع) نشأت میگیرد كه بعد از پیامبر(ص) دارای بالاترین درجه تقدیس و احترام است.
5. پس از حضرت علی(ع) كه مقامی بالاتر از امام دارد و «اساس» خوانده میشود، سایر امامان بـهـره داوودی عـبارتند از: امام حسن(ع)، امام حـسـیــن(ع)، امـام زیـنالـعـابـدیـن(ع)، امـام محمدباقر(ع)، امام جعفرصادق(ع)، اسماعیل، محمـد بـن اسمـاعیـل، عبـداللـه، احمد، حسین (مستـور)، مهـدی عبیـداللـه، القـائـم بـامرالله، المنصور بالله، المعزالدین الله، العزیز بالله، الحاكم بامرالله، الظاهر الاعزاز دینالله، المستنصر بالله، المستعلـی بـالله، الامر باحكامالله و ابوالقاسم الطیب.
بهـرههـا سلسلـه خلفـای فـاطمـی را تـا الامر باحكامالله به عنوان امام قبول دارند، ولی چهار خلیفه بعد از او، الحافظ لدینالله، الضافر بامرالله، الفائز بالله و العاضدلدینالله را امام نمیدانند. امام بیستویكم آنها طیب، بنا به عقیده بهرهها از نظر غایب شده است.
6. مقام اسماعیل از سایر امامان بالاتر است؛ چون هر امام هفتمی مقام والاتری نسبت به شش امام قبلی دارد.
7. از تمام انبیا گناه صادر شده است؛ چون آنان مراتبی كه مستحق آن نبودهاند از خداوند متعال درخواست كردهاند، ولی حضرت علی(ع) و امامان نسل او هیچگاه گناه نكردهاند؛ چون هیچ وقت از خداوند آنچه را كه لایق آن نبودهاند، نخواستهاند.
8. ابلیس مرده است، ولی هر كس با امام زمان خود مخالفت كند، ابلیس است.
9. اگر امامی مرتكب فواحش یا محرمات شود، باز در مقام امامت باقی خواهد ماند.
10. آغاز ظهور ائمه از شهر مدینه بوده است و طی سالهای 1000 تا 1200 میلادی این مكتب در قاهره (مبدأ مذهب و فرهنگ فاطمیه) ادامه یافته است.
11. به تمامی امامان از 21 به بعد، دستور داده شده است به طور مخفی و دور از اجتماع زندگی كنند.
12. از امام بیستویكم به بعد، نمایندگان ائمه كه داعـی مطلق نامیده میشوند، به عنوان راهبر و راهنمـا از طـرف ائمه برای امت اسلام منصوب شدهاند.
اصول بنیادی
عـلاوه بر اعتقادات، بهرهها دارای چند اصل مـسلم و بدیهی هستند كه تمام پیروان باید این اصول را بپذیرند. آنچه از متن این اصول برمیآید، لزوم اطاعت بیچون و چرای آنان از امام حاضر و نماینده او، داعی پنجاه و دوم است؛ بهگونهای كه طبق این قوانین، كسی كه از دستورات وی سرپیچی كـنـد، بـهسـخـتی مجازات و از جامعه خود طرد میشود.
اصل 1
هویت یك مؤمن و حفظ این اعتبار، به درجات عقیده وی بستگی دارد. فرهنگ و آداب و رسوم امـامان مقدس، نمایانگر و مشخصكننده عقیده مؤمنان است؛ لذا برای شناخت این ارزش عالی مستـور در درون مـؤمنان و بهكارگیری آن در راه رستگاری و سعادت باید با پندگیری از اعمال و رفتار امـامان گذشته، به درجه خلوص عقیده و ایمان افزود.
اصل 2
ایمان مؤمن و عقیده وی سازنده دین و دنیای اوست. از ابتدای ظهور اسلام تاكنون، آل محمد و داعیان پس از وی، زندگی مملو از حسن و زیبایی را بـه نحـو احسـن و بـرطبق مقررات مذهب انجام دادهانـد. در پـرتـو ایـن امر، مؤمنان باید زندگی اجتماعی و شخصی خود را بر پایه راه و روش پیامبر و امامان قرار داده، در كلیه مسائل به سوی الله، پیامبر اكـرم(ص) و امـامـان پـس از وی روند و از آنها استمداد جویند.
اصل 3
فراگیری علوم و دانشهای گوناگون بر هر زن و مرد مؤمن واجب و ضروری است؛ البته این امر باید طبق رویه و خط و مشی مشخص و خاصی بوده، مطابق با عزت و احترام به مؤمنان باشد. فراگیری علـوم مـذهبی و غیرمذهبی عمدتاً در راه تفاهم فلسفـه اسلام و هـدایت و ارشاد جامعه به سوی طریق حق به كار میرود.
اصل 4
پروردگار عالم، انسانها را با هدفی عالی خلق كرده و امكانات گوناگونی در اختیار آنها قرار داده است؛ لذا جماعت بهره باید همواره شكرگزار خداوند باشند و در راه تشكر از معبود خود گام بردارند.
اصل 5
تمـرینـات جسمـی در راه افزایش تواناییهای فیزیكی و بدنی و توسعه قوای عقلی و مذهبی جوانان لازم و ضروری است؛ از این رو اجرای برنامههای مناسب ورزشی در كنار دعوت و برنامههای مذهبی، مهم و سازنده میباشد.
منبع: شیعه نیوز
/س