خانه » همه » مذهبی » نیازمندی ما به خدا همیشگی است

نیازمندی ما به خدا همیشگی است

نیازمندی ما به خدا همیشگی است

غالب دعاهای ما یا ناظر به گذشته است یا ناظر به آینده. بخشی از زندگی ما اموری است که بر ما گذشته است. اگر با کیفیت خوب گذشته و استمرار آن به نفع ماست، از خداوند، خواهان استمرار و تقویت آن هستیم، و اگر گذشته ی تیره و

0041121 - نیازمندی ما به خدا همیشگی است
0041121 - نیازمندی ما به خدا همیشگی است

 

نویسنده:آیت الله محمدتقی مصباح یزدی

 


غالب دعاهای ما یا ناظر به گذشته است یا ناظر به آینده. بخشی از زندگی ما اموری است که بر ما گذشته است. اگر با کیفیت خوب گذشته و استمرار آن به نفع ماست، از خداوند، خواهان استمرار و تقویت آن هستیم، و اگر گذشته ی تیره و تاری داشته و احیاناً به لغزشی آلوده بوده ایم، از خداوند طلب آمرزش و غفران و رفع تبعات و آثار آن را داریم. بسیاری از دعاهای ما نیز ناظر به آینده ای است که در پیش داریم. با نگاه به گذشته و یادآوری کمبودها و نیز فرصت های از دست رفته، توفیق انجام و تکمیل کارهای خیری را از خداوند طلب داریم که به انجام یا اتمام آن موفق نشده ایم.
در این میان، به همین زمان حال که مشغول انجام برخی امور هستیم، کمتر توجه داریم. انسان در هر حال، به کمک و یاری حضرت حق نیاز دارد. وقتی ما مشغول انجام کاری هستیم، در همان وقت، محتاج مدد و یاری خداوند هستیم. اگر خوب توجه داشته باشیم، خواهیم فهمید در هر قدمی که از روی زمین برمی داریم، امکان به زمین نگذاشتن یا صحیح نگذاشتن آن هست. شاید یکی از اسرار این دعای شریف در سوره ی مبارکه ی حمد: اِهْدَنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ که در طول شبانه روز، بارها آن را تکرار می کنیم، توجه دادن به همین مسئله ی مهم باشد توجه به اینکه انسان هر آن، در معرض خطر و انحراف از مسیر اصلی و درست است.
بر اساس آموزه های قرآن، مسیر زندگی انسان باید مستقیم و به دور از هر نوع انحراف باشد. البته انحرافاتی که به سراغ انسان می آید و او را گرفتار می کند، گوناگون است. این انحرافات، مانند انحراف از یک خط مستقیم، ابتدا چندان روشن و بارز نیست، اما هرچه زمان می گذرد و زاویه بیشتر می شود، ظهور و بروز بیشتری می یابد. این مورد هم از مواردی است که انسان باید برای نجات از آن به خداوند پناه ببرد و خود را به او بسپارد. نشانه های راه راست و درست و مستقیم را از او سراغ بگیرد و مهم تر آنکه توفیق حرکت در آن مسیر مستقیم و درست را از او بخواهد.
نکته ی مهم و قابل توجه این است که استجابت دعا، خود، دارای شرایط و اقسامی است. معنای دعا این نیست که تنها جمله و یا عبارتی کوتاه یا طولانی را قرائت کنیم و سپس با خیالی آسوده، امورمان را به حال خود رها کنیم و انتظار اجابت داشته باشیم؛ به خصوص وقتی خواسته ی ما از خداوند، اموری باشد که تا آخر عمر، مستمر است و ادامه دارد. مثلاً حرکت در مسیر درست و صراط مستقیم را تا آخر عمر از خداوند بخواهیم. در چنین مواردی، اگر چنین فکری داشته باشیم، این کمال خودفریبی است؛ چرا که همه ی افعال خداوند متعال از جمله استجابت دعا، در چارچوب سنت های خاص انجام می شود. اگر خواسته ی ما در دعا جدی است و حقیقتاً از خداوند، حرکت در مسیر مستقیم را خواهانیم، باید تمام وجود ما نیز در همان راستا باشد، درست مانند کسی که در حال سوختن است و از دیگران یاری می طلبد. چنین فردی با آنکه به کمک آنها یقین دارد، ولی خود منتظر آنها نمی ماند تا آمدن کمک، به تلاش خود برای نجات یافتن از آتش ادامه می دهد. این تلاش مجدّانه هم زمان با کمک خواستن نشان می دهد که او حقیقتاً در حال سوختن است. نشانه ی جدی بودن دعا و درخواست از خداوند، همان تلاش مجدّانه در همان راستا و توجه به امور و اسبابی است که خداوند در اختیارمان قرار داده است. مسیر و صراط مستقیم الهی، دارای نشانه ها و علایمی است. برای حرکت در این مسیر و رسیدن به مقصد باید به دقت به این علایم توجه نمود و بر اساس راهنمایی ها و هدایت های آن به مسیر ادامه داد تا از انحراف مصون ماند.
بی توجهی به این علایم و نشانه ها و عدم دقت کافی در طی کردن درست مسیر و سپس دعا و تقاضا از خداوند قابل قبول نیست. چنین اقدامی که خود، نشان از جدی نبودن دعا و تقاضا از خداوند دارد، خلاف سنت الهی است و بیشتر به شوخی کردن با خدا و العیاذ بالله، استهزای خدا شبیه است. کسی که خودش را از پشت بام ساختمان هفت طبقه به پایین پرتاب کند و در عین حال بگوید: «خدایا، خودت من را نگه دار»، به این واقعیت توجه ندارد که وقتی روی پشت بام ایستاده و از این طریق، جانش حفظ شده است، به دست خداوند و با یاری سنن الهی بوده است. او به خیال خام خود می پندارد که قبل از پرتاب شدن، خودش جان خود را حفظ کرده و خداوند دخالتی نداشته است. حال پس از پرتاب شدن، چون از او کاری ساخته نیست و مستأصل شده است، به سراغ خداوند می رود و از او یاری می جوید. این امر، جهل نسبت به سنت های الهی است. خداوند در مقابل این درخواست و دعا خواهد گفت که جاذبه ی زمین را برای همین امر مقرر داشتم. ایستادن روی پشت بام و نیز افتادن از بام و سقوط، هر دو بر اثر جاذبه ی خدادادی زمین است. وقتی به این امور آگاهی داری، باید از این نیروی الهی، به جا و درست بهره ببری. اینکه خداوند به تقاضای نجات این شخص جواب مثبت دهد، دارای قوانین و مقررات متعددی مانند مقصر نبودن شخص در افتادن از بام، توکل و اعتماد به خداوند، جدی بودن درخواست و تقاضا و مصلحت الهی است. بنابراین، اجابت دعا در راستای سنن الهی صورت می گیرد. در تاریخ نقل شده است که حضرت موسی علیه السلام بیمار شد. ایشان در خلال مناجات در کوه طور از خداوند طلب شفا کرد. به ایشان امر شد تا نزد فلان طبیب برو و فلان دارو را که او تجویز می کند، تهیه و استفاده کن تا من شفایت دهم. حضرت موسی علیه السلام از کوه طور بازگشت و آن دارو را خودش تهیه و استفاده کرد، اما شفا نیافت. عرضه داشت: خدایا، من آن دارو را استفاده کردم، ولی اثری نبخشید. خطاب شد: ما به تو امر کردیم نزد فلان طبیب برو تا او این دارو را تجویز کند و سپس از آن استفاده کن تا شفا یابی. ما شفای تو را در دارویی قرار دادیم که او تجویز و تهیه کند. یعنی فلان طبیب و دارویی که او تجویز و تهیه می کند، همه از اسباب شفا دادن ماست. ما این وسایط را سبب شفای تو قرار داده ایم.
از آثار و برکات دعا، توجه دادن انسان به این امور است که:
اولاً، انسان نه تنها به خاطر گذشته ها و آینده اش، بلکه برای حال فعلی و اشتغالات زمان حاضرش نیز نیازمند کمک و یاری خداوند است؛
ثانیاً، انسان باید به اسباب و عللی که خداوند برای تحقق امور عالم مقرر فرموده است، توجه داشته باشد؛
ثالثاً، هنگام استفاده از اسباب، باور داشته باشد که همه ی اینها ابزاری بیش نیستند. همه چیز به دست قدرتمند و با کفایت الهی است: وَ اِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ؛ (1) تأثیر حقیقی فقط از اوست.
این علل و اسباب مستقل در تأثیر نیستند، بلکه او، خود، بنا به مصالحی، این اسباب را وسیله ی انجام بعضی امور مقرر فرموده است. بنابراین، استفاده از اسباب و وسایط تنها وظیفه ای است که طبق سنت هایی که خدا در این عالم قرار داده، و به خاطر مصالح بی شماری که در این کارهاست، بر عهده ی ماست.
البته روح همه ی این امور، امتحان و ابتلایی است که خداوند آن را با زندگی دنیوی ما عجین کرده و زمینه ی آن را در کارهای روزمره ی ما فراهم آورده است. مثلاً در چنین مواردی، بیمار، طبیب، داروساز و دیگر افراد در معرض امتحان الهی اند. همچنین در مواردی که هیچ اسبابی فراهم نیست و دست انسان از همه چیز کوتاه است، روشن می شود که چه کسانی به خداوند امید و توکل داشته و توجه دارند که در هر صورت، کار در دست موجودی توانا و کاردان است و از طرق غیرعادی و غیرمعمول هم می تواند مشکل انسان را حل کند. همچنین به کسانی با فقدان اسباب ظاهری، از خداوند قطع امید می کنند و خود را می بازند. همه ی این امتحان ها و ابتلاها بر اساس مصالحی است که ما باید از آن به عنوان بهترین فرصت بهره ببریم و با انجام وظایف و موفقیت در امتحانات، تکامل می یابیم.
در هر صورت، ما باید به این امر مهم توجه داشته باشیم که هر آن، ممکن است گرفتار غفلت و اشتباه شویم و در دام شیطان بیفتیم. ممکن است دچار نسیان و فراموشی شویم، از مسیر صراط مستقیم، منحرف شویم یا از مراحل بعدی حرکت باز ایستیم. به این امر آگاه باشیم که آن قدر ضعیف و ناتوانیم که اگر عنایت الهی نباشد، حتی قدرت ادای کلماتی را نداریم که به زبان می آوریم؛ به گونه ای که با گفتن یک کلمه، معلوم نیست قدرت ادای حروف و کلمات بعدی را داشته باشیم. نمی دانیم آیا سلامت جسمی، روحی و روانی ما ادامه خواهد داشت تا به حرف زدنمان ادامه دهیم یا نه؟ آیا کاری را که با نیت خالص و برای رضایت خداوند شروع کرده ایم، می توانیم خالصاً لوجه الله ادامه دهیم یا شیطان، مانع خلوصمان می شود و در نیتمان تصرف می کند؟ آیا شیطان، ما را گرفتار ریا و سمعه نخواهد کرد؟ آیا نفس و شیطان، ما را گرفتار شرک و کفر نخواهد ساخت؟ اگر چنین شود و برای خداوند، شریکی قایل شویم، او هیچ عملی را از ما نخواهد پذیرفت و همه را به شریکش خواهد بخشید؛ چرا که فرمود: أنَا خَیرُ شَرِیک. (2) در هر کاری ممکن است انسان آغاز خوبی داشته باشد؛ یعنی با شور و نشاط معنوی خاصی و با خلوص نیت آغاز کند، اما در درگیری با شیطان ببازد. وساوس و القائات شیطان در وی اثر کند، خلوصش کم شود و آرام آرام اساساً چیزی از خلوص در عملش نماند. شیطان ابتدا با مشوب کردن قصد و نیت وارد می شود. وقتی چنین شد، دیگر خلوص و پاکی از کار گرفته می شود و دیگر از آن نشاط و شادابی معنوی، خبری نخواهد بود. آرام آرام همه ی اعمالش با مقاصد پست انجام می گیرد و از اوج معنویت به حضیض هم نشینی با شیطان و شیطان صفتان سقوط خواهد کرد.
بنابراین، نمی توانیم در آغاز هر کاری بگوییم: «خدایا، من را تا آخر در صراط مستقیم حفظ کن». سپس خیالی آسوده داشته باشیم و احساس خطر نکنیم. اگر دعا و درخواستمان از خداوند، جدی و با در نظر گرفتن سنت الهی در دخالت دادن اسباب الهی باشد، باید توجه داشته باشیم که هر آن، نیازمند کمک و یاری خداوند هستیم. برای تحفظ و سلامت ماندن، لحظه به لحظه، محتاج مدد خداوندیم. رفتار اختیاری انسان دو پایه ی اساسی دارد که مبادی فعل اختیاری انسان است: پایه ی شناختی و پایه ی میل، گرایش، شوق و اموری از این قبیل، یعنی برای انجام یک کار صحیح، هم باید بدانیم که چه باید کرد و هم باید بخواهیم. هم دانستن صحیح و هم خواستن درست و جدی لازم است. متأسفانه در هر دو نوع از مبادی، شیطان نفوذ، و انسان را وسوسه می کند: یا شناخت ما را خدشه دار، و آلوده به شک و تردید می کند، یا در گرایش ها و امیالمان دچار تزلزل و انحراف می شویم. همه ی این موارد در رفتارمان تأثیر خواهد گذاشت.
به همین جهت، نیاز انسان به خداوند، تنها برای جبران گذشته یا تأمین آینده نیست، بلکه هر لحظه، نیازمند یاری و مدد خداوند است؛ چرا که هر لحظه در معرض انحراف در شناخت ها و گرایش هاست.
در قرآن کریم، کلمه ی «زیغ» که مکرراً استعمال شده است، (3) به همین مسئله اشاره دارد و هر دو مورد، یعنی کج اندیشی و کج روی را شامل می شود. فَلَمَّا زَاغُوا اَزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُمْ؛ (4) خداوند به طرق مختلف، گروه هایی از مردم را هدایت کرد، اما آنها خود دست رد به این هدایت های الهی زدند و از مسیر حق منحرف شدند و به این انحرافشان ادامه دادند. در نتیجه، خداوند دل آنها را از صراط مستقیم، متمایل کرد و به انحراف کشاند. البته این نوع انحراف ها بسیار شدید و خطرناک است. اگر افراد و گروه هایی، گرفتار آن شوند، کمتر امیدی به نجات آنها خواهد بود. سرّ چنین انحراف هایی آن است که از روی علم و آگاهی و تعمد است. چنین افراد و گروه هایی، خوددانسته، در مسیر انحراف قرار می گیرند و بر اشتباهشان پافشاری می کنند. با این فرایند لج بازی و عناد و پای فشردن بر اعتقاد و حرف غلط، آرام آرام، قدرت تشخیص از آنها گرفته می شود. این عده، کار را به جایی می رسانند که در چنین مواردی، خود خداوند متعال، با آن همه مهربانی و رحمت بی حد و حصری که نسبت به بندگانش دارد. بر آنها غضب می کند و با مهر زدن بر قلب و جانشان، چراغ هدایت را در دلشان خاموش می گرداند. به گونه ای که برای نجاتشان، از دست هیچ کس، کاری ساخته نیست. (5) خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌.(6)
قرآن کریم به عاقبت بد و خطرناک افراد و گروه هایی اشاره دارد که بر اثر نافرمانی و انحرافات عمدی و از روی علم و دانایی، مشمول غضب الهی شده اند و خداوند بر قلوب و جان هاشان مهر انحراف و کج روی زده است. (7) این البته از سنن الهی است؛ چرا که بر اساس سنت الهی، وقتی انسان بر اثر اشتباه و لغزش، در سراشیبی سقوط قرار گرفت، با گوش دادن به فرمان مربیان فهمیده، خبره و با تجربه، حرکتش را متعادل تر می کند و با کنترل بیشتر و با سرعت کمتر ادامه می دهد، به گونه ای که وقتی خطری پیش آید، یا خودش متوجه می شود و خود را نجات می دهد، یا دیگران با مشاهده ی خطر، فرصت کافی برای نجات وی دارند. پس در هر صورت، برای چنین افراد و گروه هایی، امید نجات از خطرهای احتمالی وجود دارد. افراد و گروه هایی که بر اثر اشتباه یا از روی عمد، در چنین موقعیتهای خطرناکی قرار می گیرند و بی توجه به هشدارها و نهیب های دیگران، بر اثر بی تجربگی و ناپختگی، لحظه به لحظه، بر سرعتشان می افزایند، به جایی خواهند رسید که اساساً کنترل از دستشان خارج می شود. به گونه ای که نه از دست خودشان و نه از دست کسانی که ناظر سقوط آنهایند، کاری ساخته نیست. در نتیجه، با مغز به زمین می خورند و از هستی ساقط می گردند. این قانون و سنت الهی هم در حرکت ها و رفتارهای فیزیکی و ظاهری، و هم در سیرهای فیزیکی و معنوی، صادق و تخلف ناپذیر است.
به ویژه در مورد کسانی که دانسته و از روی علم و آگاهی و فقط بر اثر تبعیت از هوای نفس با دین خدا و مقدسات الهی در می افتند و آن را به بازی و سخره می گیرند، این سنت الهی، بیش از دیگران، جاری است. در قرآن کریم به این گروه از افراد چنین اشاره شده است: أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ‌.(8)
در چنین مواردی، جز از خداوند، از دست هیچ کس کاری ساخته نیست. فقط امید به عنایات الهی است که می تواند حتی در چنین مواردی به داد انسان برسد و او را نجات دهد.
بنابراین، باید به این مسئله ی مهم توجه داشته باشیم که وقتی دعا می کنیم و نجات از لغزش و انحراف را از خداوند خواهانیم، باید قصدمان جدی و درخواستمان، واقعی باشد. جدی بودن قصد ما در این دعا آن است که به سنت های الهی که درباره ی طی صراط مستقیم به روشی صحیح و منحرف نشدن از آن مقرر شده است، توجه داشته باشیم. در قرآن کریم، این سنت ها و راه و روش درست پیمایش طریق مستقیم به خوبی بیان شده است. باید با تلاش به این حقایق دست یافت و از آن بهره برد. دعا کردن برای هدایت در طریق مستقیم بدون توجه به این حقایق و بدون تلاش در دستیابی به این طریق، بی فایده و دهن کجی به سنت ها و قوانین الهی است.
مثلاً قرآن کریم به صراحت بیان داشته است که طریق مستقیم، اطاعت از خداست و بس: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ‌. (9)
پس از نشان دادن صراط مستقیم و تعیین کردن مصداق منحصر به فرد آن، به جزئیات این راهنمایی نیز اشاره شده و برای بقا و پاسداری در این مسیر فرموده است: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌.(10)
به این هم اکتفا نکرده است و باز می فرماید اگر در این مسیر با هم، اختلاف پیدا کردید و با یاری گرفتن از عقل خود، یعنی حجت باطنی خداوند نیز راه به جایی نبردید، برای رفع اختلافتان به خدا رو آورید: وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ.(11)
این آیه ی شریفه نشان می دهد که عقل، این پیامبر و حجت باطنی الهی، برای سعادتمند کردن انسان کافی نیست و انسان همچنان نیازمند یاری از طرف خداوند است.
تسلیم در برابر حق؛ تنها راه نجات
بنابراین، اگر انسان برای پیدا کردن مسیر حرکت و نجات خویش به سراغ خدا نرود، یا برای نجات خود از دشمنان خدا مدد جوید، شکی در گمراهی و هلاکتش نیست. در عالم هستی، فقط خداوند به عنوان مالک مطلق و صاحب اختیار همه، مجاز به تقنین قانون و تعیین خط سیر حرکت برای انسان است. البته خداوند بنا به اقتضای مصالح، برخی اولیای الهی را به عنوان خلیفه و جانشین خود در تدبیر امور، از جمله تقنین و اجرای قوانین برگزیده است تا درست مطابق دستورهای او و در چارچوبی که او تعیین می کند، قانون وضع کنند و سرپرستی امور مردم را بر عهده گیرند.
به همین جهت، آنچه تحت نام اعلامیه ی حقوق بشر یا قوانینی که در سطح بین الملل در جهان امروز مطرح می شود، اعتباری ندارد؛ چرا که اولاً، حاصل فکر و تصمیم گیری عده ای از انسان های کم اطلاعی است که هیچ بهره ای از معارف الهی و ادیان آسمانی نبرده اند؛ ثانیاً، این افراد، در عمل، گرفتار انواع معاصی و بی بند و باری های اخلاقی و رفتاری اند؛ ثالثاً، این افراد، در عمل، گرفتار انواع معاصی و بی بند و باری های اخلاقی و رفتاری اند؛ ثالثاً، دست نشانده ی جمعی از جان خواران شیطان صفتی اند که هدف آنها جز استثمار و بهره کشی ظالمانه از تمام ملل جهان نیست. بهترین نشانه ی بی اعتباری این قوانین، تضاد آشکار آنها با قوانین الهی است که نتیجه اش، تعطیلی احکام و ادیان الهی است. در عین حال، آنها این قوانین ناقص و ابتر را حتی بالاتر از قوانین الهی و متون مقدس الهی می دانند. این همه، حاصل جهالت در بُعد شناخت و عناد و لج بازی در بُعد عمل و رفتار است. بسیاری از این افراد و گروه ها جاهلند و بسیاری نیز می دانند، ولی در مقام عمل، بر اثر گناه و آلودگی به انواع مفاسد اخلاقی و رفتاری، نفسشان پذیرای حقایق نیست و در برابر آن صف آرایی می کنند. در نتیجه، خداوند نور هدایت را از آنها برمی دارد و آنها را در باتلاق جهل و ضلالت تنها می گذارد. این افراد و گروه ها کسانی هستند که با تبعیت از هواهای نفسانی و شیطان، به جنگ خداوند رفته، و به سختی دچار شکست شده اند، به گونه ای که هیچ راه نجاتی برای آنها تصور نمی شود: بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ‌. (12)
خداوند متعال خطاب به مؤمنان درباره ی منافقین می فرماید: شما چگونه می توانید منافقینی را که خداوند گمراهشان کرده است، هدایت کنید و نجات دهید؟ درباره ی آنها تردید نکنید. آنها در باطنشان، کافرند و خداوند آنها را گمراه و از راه راست خارج کرده است: فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَ اللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِمَا کَسَبُوا أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً.(13)
این احکام الهی و گزارش های تکان دهنده ای که قرآن درباره ی برخی کفار و منافقین به ما می دهد، مخصوص فرد یا گروه خاصی نیست. همه ی این موارد از سنن تخلف ناپذیر الهی است که درباره ی هر شخص و گروهی که چنین باشد، صادق است. هر فرد یا گروهی که در برابر خداوند قد علم کند و مدعی شود، سرنوشتش جز این نخواهد بود. در این صورت، اگر بهترین مضامین دعاها را در مقدس ترین مکان ها و مهم ترین زمان ها بخواند و از خداوند درخواست هدایت و حرکت در صراط مستقیم کند، هیچ ثمری نخواهد داشت؛ چون خلاف سنت الهی است. سنت تخلف ناپذیر الهی، در مقام شناخت، زانو زدن در برابر حکم عقل خداداده، وحی الهی و کلمات معصومین و اهل بیت علیهم السلام است که حاصل عقل کامل و سلیم، و وحی الهی است، و در مقام عمل، بنده وار، تسلیم بودن در برابر احکام.
خداوند متعال در قرآن با معرفی دین مقدس اسلام به این نکته ی مهم اشاره دارد که فقط کسانی را که کاملاً تسلیم امر وی و پیامبرش باشند، مفتخر به نور هدایت می کند. اگر از تسلیم شدن در برابر خداوند و دین او سرباز زنند، گمراه می شوند و گرفتار اعمالی زشت و ناپسند، مانند کفر به خدا و کشتار انبیا و مؤمنین خواهند شد که جز عاقبتی خطرناک در انتظارشان نخواهد بود: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ … * فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ.(14)
سپس در آیه ای دیگر، مخالفان حضرت ابراهیم علیه السلام را تنها سفیهان بی شخصیت و بی خردانی معرفی می کند که به حکم عقل خویش پشت پا زدند و تسلیم نفس خویش شدند. در مقابل، ابراهیم علیه السلام، بنده ای است کاملاً تسلیم امر الهی: وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ‌ * إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ‌.(15)
بنابراین، تنها گروهی که تسلیم امر الهی و پیامبران باطنی و ظاهری خداوند باشند و به او تمسک جویند، قابل هدایت و حرکت در مسیر صراط مستقیم خواهند بود: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌. (16)

پی‌نوشت‌ها:

1. شعراء(26)، 80.
2. ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج2، ص 295.
3. در بسیاری از آیات شریفه ی قرآن، با استعمال این کلمه و مشتقات آن، به انحراف فکری و گرایشی افراد و گروه ها اشاره شده است: لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِیمٌ‌ (توبه، 117)؛ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى‌ (نجم، 17)؛ إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (احزاب، 10)؛ أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیّاً أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ (ص، 63)؛ وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ‌ (صف، 5).
4. صف(61)، 5.
5. در برخی از آیات شریفه ی قرآن از لسان مبارک پیامبران الهی علیهم السلام، به این حقیقت اشاره شده است که وقتی انسان از خداوند روی گردان شود، هیچ یاور و ناصری نخواهد داشت و تنها خواهد ماند: إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌ (آل عمران، 160)؛ وَ یَا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ‌ (هود، 30)؛ قَالَ یَا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتَانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ (هود، 63)؛ أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ‌ (جاثیه، 23).
6. بقره(2)، 7.
7. در این آیات گاه با تعبیر «ختم» و گاه با تعبیر «تبع» و گاه با تعبیر «جعل غشاوه» آمده است که تقریباً همه همین مقصود را می رسانند: خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌ (بقره، 7)؛ قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصَارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ‌ (انعام، 46) أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ‌ (جاثیه، 23) فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ وَ کُفْرِهِمْ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً (نساء، 155) اِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَیروَالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ‌ (توبه، 93) أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ‌ (نحل، 108) وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَا ذَا قَالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ‌ (محمد، 16).
8. جاثیه(45)، 23.
9. یس(36)، 60-61.
10. آل عمران(3)، 101.
11. شوری(42)، 10.
12. روم(30)، 29.
13. نساء(4)، 88.
14. آل عمران(3)، 19-20.
15. بقره(2)، 130-131.
16. آل عمران(3)، 101.

منبع مقاله: مصباح یزدی، محمدتقی، (1391)، صهبای حضور(شرح دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه)، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه، چاپ اول.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد