حدود یکسال حضرت امام در حال تبعید در ترکیه بسر مى برند در آنجا تحریر الوسیله را مى نویسند.سپس روى محاسباتى رژیم ایشان را به نجف تبعید مى کند تا شاید توسط روحانیونى که به کلى از ورود در سیاست اباء دارند و آنرا جایز نمى شمارند امام حذف شود، توصیف این مرحله از تاریخچه انقلاب مهم است. باید تاریخ نگار دوربین خود را بر حوادث متمرکز کند تا نشان دهد که چگونه امام و شاگردان و یارانش انرژى 15 خرداد را در بستر 13 سال تاریخ این دوره حفظ کرده و در زیر خاکستر زمان این آتش را توسعه داده تا سرانجام در سال 56 در شرایطى مساعد و زمانى مناسب آنرا بر خرمن هستى رژیم انداختند و به مدد این آتش سینه هاى فشرده ملیونها ایرانى را گرم کرده و به صحنه عظیمترین انقلاب مردمى تاریخ کشانیدند.بنابراین از اینجا به بعد حوادث را باید در دو بستر و دو کانون پى گرفت.از یک سو باید امام و اقداماتش را در نجف مد نظر داشت از سوى دیگر یاران و شاگردان ایشان در قم و ایران را.اگر از زاویه افکار و فعالیت هاى امام بقضایا نگاه کنیم مهمترین نکته اینست که از فرداى تبعید، او هیچگاه از هدف خود که اصلاح و مبارزه و استقرار اسلام بود، عملا و نظرا دست برنداشت.علیرغم شکست ظاهرى پس از 15 خرداد و فشردن آتش قیام و اقتدار و استقرار شدید رژیم، نکته فوق حائز اهمیت بسیار است.در این مرحله حضرت امام در پى مبارزه اى بنیادى و حساب شده است.
اگر در مرحله قبلى یعنى 43- 40 به ظاهر ایشان دنبال اصلاح نظام بر اساس قانون اساسى بودند در این دوره ایشان در پى براندازى رژیم مى باشند زیرا استقرار نظام اسلامى با ادامه حیات نظام شاهنشاهى میسر نیست و این بدان معناست که در مرحله قبلى نیز امام هیچگاه اعتقاد به مشروعیت نظام شاهنشاهى نداشته ولى تدریجى بودن حرکت انقلابى و فراهم کردن زمینه و آمادگى در مردم براى ورود در مرحله بعد یعنى براندازى رژیم اقتضاء داشته که در مرحله نخست در چارچوب قانون اساسى که مورد قبول خود رژیم بوده است نقاط ضعف و خلافهاى آنان را مطرح سازد.
به این ترتیب زمانى که رژیم و حامیانش در مقابل اقدامات به ظاهر اصلاح طلبانه، چنین عکس العمل نشان دادند طبیعى است که در مقابل اقدامات براندازانه از هیچ آتش افروزى پروا نداشته باشند.در عراق امام در یک مملکت غریب و بعنوان مرجع شیعه، براى تداوم مبارزه و قیام، با دو مشکل اساسى مواجه بود.از یکطرف ایجاد ارتباط و سازماندهى از راه دور بسیار پر مخاطره و دشوار مى نمود و از سوى دیگر، جو عمومى نجف، کمتر مستعد حرکات انقلابى و سیاسى بود و امام با آن اخلاق خاصى که داشتند حال که به عنوان میهمان بر سایر مراجع و روحانیون با سابقه نجف وارد شده بودند براى جلودارى و پیشتازى با موانعى روبرو مى شدند ولى با وجود همه موانع و مشکلات که به بخش مهمى از آنها در بالا اشاره کردیم حضرت امام هم در بعد نظرى و هم عملى انقلابیون را سازماندهى کرد و انقلاب را در این مسیر پر مخاطره، به طرف اهداف نهایى آن، با موفقیت هدایت نمود و ما در اینجا اجمالا به هر دو جنبه تلاشهاى نظرى و عملى امام اشاره اى مى کنیم:
الف) ولایت فقیه مبناى نظرى انقلاب
در این دوره، محور اقدامات امام عمدتا تبلیغاتى، آموزشى و تربیتى است در این راستا درس ولایت فقیه که در سال 48 آغاز مى شود بسیار تعیین کننده است.خواسته هاى سیاسى 15 خرداد نمى توانست از حد اجراى قانون اساسى فراتر رود و اجراى قانون اساسى در حد نهائیش استقرار مشروطه سلطنتى بود.چون انقلاب مشروطیت از ترکیب دو نیروى اسلام خواهى و غرب گرایى بوجود آمده بود، قانون اساسى آن بهر حال التقاطى بود و در عمل نیز لیبرالها و قدرت طلب ها با حمایت اجانب در عمل هر چه خواستند کردند.
اما در این مرحله حضرت امام با احیاء مجدد نظریه ولایت فقیه و آن استنباط و استنتاجى که خود از آن به عمل آوردند یک پشتوانه فقهى، فلسفى و سیاسى براى انقلاب فراهم کردند و انرژى قیام 15 خرداد را تا مرحله براندازى شاهنشاهى و استقرار حکومت اسلامى پیش بردند.اگر علماى شیعه نظرا پس از غیبت کبرا به ولایت فقیه و حکومت اسلامى معتقد بودند ولى عملا دیده نشد که کسى به صراحت و شجاعت امام آنرا تا این حد پیش ببرد.
درس ولایت فقیه حضرت امام پایه تئوریکى یک انقلاب تمام عیار را فراهم کرد، زیرا مشروطیت، نهضت ملى نفت و حتى 15 خرداد، قانونا و عملا براى براندازى نظام شاهنشاهى و استقرار یک نظام سیاسى متضاد و مخالف با آن، طرحى نداشتند.اما درس ولایت فقیه، مبانى نظرى و فلسفى حکومت اسلامى را در چارچوب و بر پایه ولایت فقیه تبیین کرده و عدم مشروطیت نظام شاهنشاهى را بیش از پیش برملا نمود.
البته این درس تنها نظریات فقهى امام را براى دیگران تبیین نمود و براى خود امام (رضوان الله علیه) مرحله جدیدى به حساب نمى آمد امام از همان اوایل، و همانطور که گفتیم، نظام شاهنشاهى را نامشروع مى دانست و براى تضعیف آن کوشش داشت.البته موقعیت زمان و شخصیت همرزمان چه بسا اجازه اینکه حرف آخر را صریحا اعلام فرمایند، را نمى داد.علاوه بر اینکه این مطلب براى دوستان مانوس با ایشان ملموس بود، در سخنرانیهاى ایشان کم و بیش اشارات و تصریحاتى در این مورد وجود دارد.
ب) اقدامات امام براى تداوم انقلاب در بعد عملى
حضرت امام بر اتحاد و وحدت حوزه نجف و سوق دادن آنها به سوى اصلاح و انقلاب نظر داشت.دغدغه اصلى ایشان ایران بود و اینکه جوانه هاى تازه شکوفا شده حرکت 15 خرداد پژمرده نشوند و یاران و شاگردان ایشان در قم و سایر نقاط ایران که پرچم مبارزه را بر دوش داشتند از پا نیفتند.
شرایط مبارزه در ایران روز بروز سخت تر مى شود.سیاست گریزان و مصلحت اندیشان، شکست ظاهرى 15 خرداد را مستمسک خوبى براى اشتباه بودن آن قرار داده بودند و انقلابیون حوزه ها و روحانیون انقلابى در درون حوزه براى تداوم و گسترش امواجى که امام ایجاد کرده بود مشکلاتى داشتند.
در سطح مردم و جامعه نیز شاه از یک سو بمدد پول نفت، چشم ها و گوشها را مى بست وتشویق مى کرد و از سوى دیگر بمدد ارتش و ساواک و سایر نیروهاى انتظامیش زبانها را مى برید و تهدید مى کرد.مراکز فساد و فحشاء، انواع سرگرمى ها، برنامه هاى منحرف کننده سینما و تلویزیون و نظایر آنها نیز ابزارى براى تخدیر جوانان بود.در این میان عده اى از جوانان که شورى داشتند تحت تاثیر انواع و اقسام فلسفه هاى فکرى چپى و راستى و التقاطى قرار گرفته بودند و در اثر تبلیغات انحراف دشمن در ذهنشان رفته بود که اسلام به علت فقدان ابزارهاى لازم، توان اصلاح جامعه و ایجاد انقلاب اجتماعى را ندارد و دلیلش نیز عدم موفقیت در قیام 15 خرداد است.
طى این دوره، شاه براى تحکیم پایه هاى قدرتش چند نمایش داد:
از جمله جشن بیست و پنجمین سالگرد سلطنت خودش، جشن تاجگذارى، جشنهاى 2500 ساله و سرانجام جشن پنجاهمین سالگرد سلطنت پهلوى در سال 1355.
در مقابل این نمایشات و دیگر اقدامات اقتصادى و سیاسى شاه، حضرت امام با صدور اعلامیه یا ارتباط خصوصى با روحانیون، دانشجویان و مردم به انحاء مختلف، سازماندهى و تشکل مبارزه را تداوم مى بخشید و به آن روح مى داد و از شبکه سنتى حوزه هزار ساله شیعه بخوبى بهره مى برد.موتور محرک اقتدار و اقدامات شاه در این مدت، در آمد رو بتزاید نفت بود که بوسیله آن، ابزارهاى ساواک، ارتش، تبلیغات، رادیو و تلویزیون را براى فریب دادن و سرکوب کردن مردم به حرکات در مى آورد.
شاه، که با افزایش قیمت نفت در سالهاى 52 و 53، خود را در اوج قدرت مى دید، پس از امضاى قرارداد الجزایر و صلح ایران و عراق در اسفند ماه سال 1353 خیالش از رقیب خود در منطقه نیز آسوده شد.وى پس از آن در ابتداى سال 54 حزب فراگیر رستاخیز را بوجود آورد و در سال 55 جشن 50 سال سلطنت پهلوى را برپا ساخت و خوش باوارنه این گمان خام را القاء کرد که راه براى 50 سال بعدى سلطنت پهلوى هموار شده است.
اما مى گویند: فواره چون به اوج رسد سرنگون شود از انتهاى همانسال، تحت تاثیر یک سرى از عوامل و علل داخلى و خارجى ثبات ظاهرى و دوازده ساله نظام شاهنشاهى دستخوش طوفان و از نیمه دوم سال 56 آثار انقلاب بخوبى هویدا گشت.از یکطرف، در زمستان سال 55 کارتر از حزب دموکرات به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد و روى حساب و کتابهاى خاص خودش و مشى حزبش، ایده حقوق بشر را جلو کشید.یکى از کانونهاى مورد توجه او ایران در همسایگى شوروى و خلیج فارس بود که بخاطر داشتن منابع نفت موقعیتى بس حساس داشت.از دید این حزب، همچنانکه در زمان کندى نیز شاهد بودیم، بهترین شیوه براى سد نفوذ شوروى و کمونیسم، انجام اصلاحات و رفرم بود.به پیروى از این رهنمود، شاه مسئله فضاى باز سیاسى را مطرح مى کند و بظاهر دست ساواک تا حدودى بسته مى شود و تیمسار نصیرى، رئیس با سابقه این سازمان، به عنوان سفیر ایران در پاکستان از قضایا کنار گذاشته مى شود.
در بعد داخلى نیز باید توجه داشت شاه در ابتداى دهه پنجاه، متاثر از جو بحران انرژى و افزایش مستمر قیمت نفت، امید آنرا داشت که قیمت نفت به 100 دلار رسیده و میزان تولید نفت را 8 میلیون بشکه در روز بالا ببرد.از این رو، برنامه هاى خود را بر این اساس براى دراز مدت و میان مدت ریخته بود.در همان سال 55 تحت تاثیر اقدامات صرفه جویانه کشورهاى بزرگ صنعتى مصرف کننده، تقاضاى فزاینده نفت مهار شده و کاهش یافت و در نتیجه، قیمت نیز حدود 13 دلار باقى ماند و تولید و صادرات که به ترتیب به حدود 6 و 5 میلیون بشکه رسیده بود در این سال یک میلیون بشکه افت کرد.آنمقدار پول و ارز نیز که از سال 50 در دست رژیم بگردش درآمده بود بخاطر سیستم ادارى ناکار آمد، منجر به فساد و تورم شد.بخشى از درآمد نفت صرف واردات کالاهاى مصرفى مى شد که مصرف گرائى را در میان مردم به شدت رواج مى داده و بخشى نیز که قرار بود صرف کارهاى عمرانى و توسعه صنایع زیر بنائى شود بدلیل نبودن متخصص و طرحهاى غلط و عدم دلسوزى مشاوران خارجى، همه از زمانبندى خود عقب افتاده و هزینه شان از میزان مندرج در قرارداد بالا مى رفت و بخشى از دلارها نیز صرف توسعه و ایجاد صنایع مونتاژ و وابسته شده بود.از طرف دیگر، پول رو بتزاید نفت و اطرافیان متملق، شاه را بدرجه عجیبى از فرعونیت و جنون قدرت رسانده بود که تمام واقعیات را وارونه مى دید.مردم نیز، تحت هدایت و رهبرى حضرت امام و دیگر رهبران انقلاب که آنان را هشدار و آموزش و آگاهى مى دادند روز به روز بیشترمتوجه وابستگى و سست بنیادى رژیم و برنامه هاى بى اساسش مى شدند و خود نیز بهر حال، علیرغم همه برنامه هاى فریبنده رژیم، بدرجات بالائى از فهم و آگاهى مى رسیدند تا آنجا که استبداد و دیکتاتورى شاه براى آنان غیر قابل تحمل مى نمود.
مجموعه عوامل داخلى و خارجى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى و بویژه نقش مؤثر رهبرى، ایران را در آستانه یک انقلاب عظیم قرار داد و کنترل رژیم را بر اوضاع، سست و ضعیف گردانید و این همان موقعیتى بود که یک رهبر آگاه و دور اندیش مى طلبد. اینجاست که، معتقدیم الطاف خفیه خداوند من حیث لا یحتسب و از طرقى که به ظاهر مورد وقوع و انتظار نبوده است، مسلمانها را در به ثمر رساندن این انقلاب کمک کرده است.
( محمد باقر حشمت زاده ، چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، ص 77 )
اگر در مرحله قبلى یعنى 43- 40 به ظاهر ایشان دنبال اصلاح نظام بر اساس قانون اساسى بودند در این دوره ایشان در پى براندازى رژیم مى باشند زیرا استقرار نظام اسلامى با ادامه حیات نظام شاهنشاهى میسر نیست و این بدان معناست که در مرحله قبلى نیز امام هیچگاه اعتقاد به مشروعیت نظام شاهنشاهى نداشته ولى تدریجى بودن حرکت انقلابى و فراهم کردن زمینه و آمادگى در مردم براى ورود در مرحله بعد یعنى براندازى رژیم اقتضاء داشته که در مرحله نخست در چارچوب قانون اساسى که مورد قبول خود رژیم بوده است نقاط ضعف و خلافهاى آنان را مطرح سازد.
به این ترتیب زمانى که رژیم و حامیانش در مقابل اقدامات به ظاهر اصلاح طلبانه، چنین عکس العمل نشان دادند طبیعى است که در مقابل اقدامات براندازانه از هیچ آتش افروزى پروا نداشته باشند.در عراق امام در یک مملکت غریب و بعنوان مرجع شیعه، براى تداوم مبارزه و قیام، با دو مشکل اساسى مواجه بود.از یکطرف ایجاد ارتباط و سازماندهى از راه دور بسیار پر مخاطره و دشوار مى نمود و از سوى دیگر، جو عمومى نجف، کمتر مستعد حرکات انقلابى و سیاسى بود و امام با آن اخلاق خاصى که داشتند حال که به عنوان میهمان بر سایر مراجع و روحانیون با سابقه نجف وارد شده بودند براى جلودارى و پیشتازى با موانعى روبرو مى شدند ولى با وجود همه موانع و مشکلات که به بخش مهمى از آنها در بالا اشاره کردیم حضرت امام هم در بعد نظرى و هم عملى انقلابیون را سازماندهى کرد و انقلاب را در این مسیر پر مخاطره، به طرف اهداف نهایى آن، با موفقیت هدایت نمود و ما در اینجا اجمالا به هر دو جنبه تلاشهاى نظرى و عملى امام اشاره اى مى کنیم:
الف) ولایت فقیه مبناى نظرى انقلاب
در این دوره، محور اقدامات امام عمدتا تبلیغاتى، آموزشى و تربیتى است در این راستا درس ولایت فقیه که در سال 48 آغاز مى شود بسیار تعیین کننده است.خواسته هاى سیاسى 15 خرداد نمى توانست از حد اجراى قانون اساسى فراتر رود و اجراى قانون اساسى در حد نهائیش استقرار مشروطه سلطنتى بود.چون انقلاب مشروطیت از ترکیب دو نیروى اسلام خواهى و غرب گرایى بوجود آمده بود، قانون اساسى آن بهر حال التقاطى بود و در عمل نیز لیبرالها و قدرت طلب ها با حمایت اجانب در عمل هر چه خواستند کردند.
اما در این مرحله حضرت امام با احیاء مجدد نظریه ولایت فقیه و آن استنباط و استنتاجى که خود از آن به عمل آوردند یک پشتوانه فقهى، فلسفى و سیاسى براى انقلاب فراهم کردند و انرژى قیام 15 خرداد را تا مرحله براندازى شاهنشاهى و استقرار حکومت اسلامى پیش بردند.اگر علماى شیعه نظرا پس از غیبت کبرا به ولایت فقیه و حکومت اسلامى معتقد بودند ولى عملا دیده نشد که کسى به صراحت و شجاعت امام آنرا تا این حد پیش ببرد.
درس ولایت فقیه حضرت امام پایه تئوریکى یک انقلاب تمام عیار را فراهم کرد، زیرا مشروطیت، نهضت ملى نفت و حتى 15 خرداد، قانونا و عملا براى براندازى نظام شاهنشاهى و استقرار یک نظام سیاسى متضاد و مخالف با آن، طرحى نداشتند.اما درس ولایت فقیه، مبانى نظرى و فلسفى حکومت اسلامى را در چارچوب و بر پایه ولایت فقیه تبیین کرده و عدم مشروطیت نظام شاهنشاهى را بیش از پیش برملا نمود.
البته این درس تنها نظریات فقهى امام را براى دیگران تبیین نمود و براى خود امام (رضوان الله علیه) مرحله جدیدى به حساب نمى آمد امام از همان اوایل، و همانطور که گفتیم، نظام شاهنشاهى را نامشروع مى دانست و براى تضعیف آن کوشش داشت.البته موقعیت زمان و شخصیت همرزمان چه بسا اجازه اینکه حرف آخر را صریحا اعلام فرمایند، را نمى داد.علاوه بر اینکه این مطلب براى دوستان مانوس با ایشان ملموس بود، در سخنرانیهاى ایشان کم و بیش اشارات و تصریحاتى در این مورد وجود دارد.
ب) اقدامات امام براى تداوم انقلاب در بعد عملى
حضرت امام بر اتحاد و وحدت حوزه نجف و سوق دادن آنها به سوى اصلاح و انقلاب نظر داشت.دغدغه اصلى ایشان ایران بود و اینکه جوانه هاى تازه شکوفا شده حرکت 15 خرداد پژمرده نشوند و یاران و شاگردان ایشان در قم و سایر نقاط ایران که پرچم مبارزه را بر دوش داشتند از پا نیفتند.
شرایط مبارزه در ایران روز بروز سخت تر مى شود.سیاست گریزان و مصلحت اندیشان، شکست ظاهرى 15 خرداد را مستمسک خوبى براى اشتباه بودن آن قرار داده بودند و انقلابیون حوزه ها و روحانیون انقلابى در درون حوزه براى تداوم و گسترش امواجى که امام ایجاد کرده بود مشکلاتى داشتند.
در سطح مردم و جامعه نیز شاه از یک سو بمدد پول نفت، چشم ها و گوشها را مى بست وتشویق مى کرد و از سوى دیگر بمدد ارتش و ساواک و سایر نیروهاى انتظامیش زبانها را مى برید و تهدید مى کرد.مراکز فساد و فحشاء، انواع سرگرمى ها، برنامه هاى منحرف کننده سینما و تلویزیون و نظایر آنها نیز ابزارى براى تخدیر جوانان بود.در این میان عده اى از جوانان که شورى داشتند تحت تاثیر انواع و اقسام فلسفه هاى فکرى چپى و راستى و التقاطى قرار گرفته بودند و در اثر تبلیغات انحراف دشمن در ذهنشان رفته بود که اسلام به علت فقدان ابزارهاى لازم، توان اصلاح جامعه و ایجاد انقلاب اجتماعى را ندارد و دلیلش نیز عدم موفقیت در قیام 15 خرداد است.
طى این دوره، شاه براى تحکیم پایه هاى قدرتش چند نمایش داد:
از جمله جشن بیست و پنجمین سالگرد سلطنت خودش، جشن تاجگذارى، جشنهاى 2500 ساله و سرانجام جشن پنجاهمین سالگرد سلطنت پهلوى در سال 1355.
در مقابل این نمایشات و دیگر اقدامات اقتصادى و سیاسى شاه، حضرت امام با صدور اعلامیه یا ارتباط خصوصى با روحانیون، دانشجویان و مردم به انحاء مختلف، سازماندهى و تشکل مبارزه را تداوم مى بخشید و به آن روح مى داد و از شبکه سنتى حوزه هزار ساله شیعه بخوبى بهره مى برد.موتور محرک اقتدار و اقدامات شاه در این مدت، در آمد رو بتزاید نفت بود که بوسیله آن، ابزارهاى ساواک، ارتش، تبلیغات، رادیو و تلویزیون را براى فریب دادن و سرکوب کردن مردم به حرکات در مى آورد.
شاه، که با افزایش قیمت نفت در سالهاى 52 و 53، خود را در اوج قدرت مى دید، پس از امضاى قرارداد الجزایر و صلح ایران و عراق در اسفند ماه سال 1353 خیالش از رقیب خود در منطقه نیز آسوده شد.وى پس از آن در ابتداى سال 54 حزب فراگیر رستاخیز را بوجود آورد و در سال 55 جشن 50 سال سلطنت پهلوى را برپا ساخت و خوش باوارنه این گمان خام را القاء کرد که راه براى 50 سال بعدى سلطنت پهلوى هموار شده است.
اما مى گویند: فواره چون به اوج رسد سرنگون شود از انتهاى همانسال، تحت تاثیر یک سرى از عوامل و علل داخلى و خارجى ثبات ظاهرى و دوازده ساله نظام شاهنشاهى دستخوش طوفان و از نیمه دوم سال 56 آثار انقلاب بخوبى هویدا گشت.از یکطرف، در زمستان سال 55 کارتر از حزب دموکرات به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد و روى حساب و کتابهاى خاص خودش و مشى حزبش، ایده حقوق بشر را جلو کشید.یکى از کانونهاى مورد توجه او ایران در همسایگى شوروى و خلیج فارس بود که بخاطر داشتن منابع نفت موقعیتى بس حساس داشت.از دید این حزب، همچنانکه در زمان کندى نیز شاهد بودیم، بهترین شیوه براى سد نفوذ شوروى و کمونیسم، انجام اصلاحات و رفرم بود.به پیروى از این رهنمود، شاه مسئله فضاى باز سیاسى را مطرح مى کند و بظاهر دست ساواک تا حدودى بسته مى شود و تیمسار نصیرى، رئیس با سابقه این سازمان، به عنوان سفیر ایران در پاکستان از قضایا کنار گذاشته مى شود.
در بعد داخلى نیز باید توجه داشت شاه در ابتداى دهه پنجاه، متاثر از جو بحران انرژى و افزایش مستمر قیمت نفت، امید آنرا داشت که قیمت نفت به 100 دلار رسیده و میزان تولید نفت را 8 میلیون بشکه در روز بالا ببرد.از این رو، برنامه هاى خود را بر این اساس براى دراز مدت و میان مدت ریخته بود.در همان سال 55 تحت تاثیر اقدامات صرفه جویانه کشورهاى بزرگ صنعتى مصرف کننده، تقاضاى فزاینده نفت مهار شده و کاهش یافت و در نتیجه، قیمت نیز حدود 13 دلار باقى ماند و تولید و صادرات که به ترتیب به حدود 6 و 5 میلیون بشکه رسیده بود در این سال یک میلیون بشکه افت کرد.آنمقدار پول و ارز نیز که از سال 50 در دست رژیم بگردش درآمده بود بخاطر سیستم ادارى ناکار آمد، منجر به فساد و تورم شد.بخشى از درآمد نفت صرف واردات کالاهاى مصرفى مى شد که مصرف گرائى را در میان مردم به شدت رواج مى داده و بخشى نیز که قرار بود صرف کارهاى عمرانى و توسعه صنایع زیر بنائى شود بدلیل نبودن متخصص و طرحهاى غلط و عدم دلسوزى مشاوران خارجى، همه از زمانبندى خود عقب افتاده و هزینه شان از میزان مندرج در قرارداد بالا مى رفت و بخشى از دلارها نیز صرف توسعه و ایجاد صنایع مونتاژ و وابسته شده بود.از طرف دیگر، پول رو بتزاید نفت و اطرافیان متملق، شاه را بدرجه عجیبى از فرعونیت و جنون قدرت رسانده بود که تمام واقعیات را وارونه مى دید.مردم نیز، تحت هدایت و رهبرى حضرت امام و دیگر رهبران انقلاب که آنان را هشدار و آموزش و آگاهى مى دادند روز به روز بیشترمتوجه وابستگى و سست بنیادى رژیم و برنامه هاى بى اساسش مى شدند و خود نیز بهر حال، علیرغم همه برنامه هاى فریبنده رژیم، بدرجات بالائى از فهم و آگاهى مى رسیدند تا آنجا که استبداد و دیکتاتورى شاه براى آنان غیر قابل تحمل مى نمود.
مجموعه عوامل داخلى و خارجى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى و بویژه نقش مؤثر رهبرى، ایران را در آستانه یک انقلاب عظیم قرار داد و کنترل رژیم را بر اوضاع، سست و ضعیف گردانید و این همان موقعیتى بود که یک رهبر آگاه و دور اندیش مى طلبد. اینجاست که، معتقدیم الطاف خفیه خداوند من حیث لا یحتسب و از طرقى که به ظاهر مورد وقوع و انتظار نبوده است، مسلمانها را در به ثمر رساندن این انقلاب کمک کرده است.
( محمد باقر حشمت زاده ، چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، ص 77 )