خانه » همه » مذهبی » هستي شناسي (1)

هستي شناسي (1)

هستي شناسي (1)

نکته: بدان اي پسر! که خداوند جهان را براي برآوردن نياز خويش نيافريده و بيهوده هم نيافريده است، بلکه آن را براساس عدل آفريده و بر مبناي حکمت: آراسته است او چون مي دانست که هستي بهتر از نيستي و افزوني بهتر از کاستي است و خوبي بهتر از زشتي است و بر آفرينش هر دو توانا و دانا بود، آنچه را که بهتر بود آفريد و برخلاف دانش خود

b658c6b9 0c89 4d0c 9b9c 8a5cf978975c - هستي شناسي (1)

18727 - هستي شناسي (1)
هستي شناسي (1)

 

 

ماهيت هستي
 

مصابيح وجود
 

نکته: بدان، که جمله موجودات عالم، اعم از جماد و نبات و حيوانات و افلاک و… سرشار از نورند. و هستي مالامال نور است و اين نور است که جان عالم است.

مرد بايد که بوي داند برد (1)
ورنه عالم پر از نسيم صباست

رو ديده به دست آر که هر ذره زخاک
جامي است جهان نماي، چون درنگري

اي دوست! اين چراغ را همه کس دارد، اما در بعضي ضعيف و مکدّر است و بايد آن را قوي و صاف گردانيد، تا علم ازل و ابد که در ذات اين چراغ پنهان است، ظاهر شود. (2)
 

فرايند خلقت
 

خلقت حکيمانه
نکته: بدان اي پسر! که خداوند جهان را براي برآوردن نياز خويش نيافريده و بيهوده هم نيافريده است، بلکه آن را براساس عدل آفريده و بر مبناي حکمت: آراسته است او چون مي دانست که هستي بهتر از نيستي و افزوني بهتر از کاستي است و خوبي بهتر از زشتي است و بر آفرينش هر دو توانا و دانا بود، آنچه را که بهتر بود آفريد و برخلاف دانش خود نيافريد و به موقع آفريد. و آنچه براساس عدل است نمي تواند بر پايه چهل و بيهودگي باشد، و چون بنياد آن بر مبناي حکمت نهاده شده است، آن را به زيباترين صورت تصوير کرد. (3)

هست و هست نما
 

نکته: وجود بر دو قسم است: وجود حقيقي و وجود خيالي. خدا وجود حقيقي، عالم وجودخيالي دارد. و نيستي هست نماست. عالم، جمله خيالي و نمايشي است و در اثر وجود حقيقي (خدا) موجود مي نمايد و در حقيقت وجود ندارد. (4)

قوانين کل هستي
 

نکته: جهانيان اتفاق نظر دارند که کار جهان همه بر بيست و پنج روزي است، پنج از آن، به قضا و قدر است: يکي زن خواستن و دوم فرزند آوردن و سوم مال و چهارم پادشاهي و پنجم زندگاني.
و پنج چيز ديگر جهد بايد کردن: يکي علم و دوم دبيري و سوم سواري و چهارم بهشت و پنجم رهايي از دوزخ.
و پنج چيز ديگر طبعي (5) است: يکي وفا کردن، دوم مدارا کردن، سوم تواضع، چهارم سخاوت، پنجم راست گفتن.
و پنج چيز ديگر عادتي است : يکي راه رفتن، دوم خوردن، و سوم خفتن، و چهارم جماع، و پنجم بول و غايط کردن.
و پنج ديگر ميراثي است: يکي روي نيکو و دوم خوي نيکو و سوم همت بلند و چهارم تکبر و پنجم بددلي.
و سختي جهان سه چيز است که خردمندان نبايد فراموش کنند: يکي به سرآمدن اين جهان، و دوم گشتن حال زمانه، و سوم آفت هاي زمانه.
و شش چيز است که همه جهان در برابر آن ارزان است: طعام گوارنده، و فرزند درست اندام، و يار سازگار، وبزرگ و مهربان، و سخن درست، و خرد تمام (6)
حديث: رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: آنگاه که خداوند دنيا را خلق کرد به او امر کرد که اطاعت کن از هر کس که خدا را اطاعت کرد. و مخالفت کن با هرکه تو را طلب کرد و موافقت کن با هرکه با تو مخالفت کرد. پس دنيا بر اين عهد الهي است و مطابق آن عمل مي کند. (7)

قانون عمل و عکس العمل
 

نکته: پاداش نيک و بد در همين جهان به تو مي رسد پيش از آن که تو به جهان ديگر بروي. و چون تو به کسي نيکي کني، بدان که در همان دم به همان اندازه در دل تو خوشي و راحتي پديدار مي شود و اگر با کسي بدي کني به اندازه رنجي که به او رسيده است به دل تو رنج و سختي خواهد رسيد. از تو در اصل به هيچ کس بدي نمي رسد؛ چون تا به رنج نيفتي و خود به عذاب دچار نشوي رنج تو به ديگري سرايت نمي کند و بدون خوشي و سرور تو، از تو به کسي راحتي و خوشي نمي رسد. پس معلوم شد که پاداش نيک و بد را هم در همين جهان مي يابي پيش از آن که بدان جهان بروي. پس تا مي تواني نيکي کردن را از مردم دريغ مکن که نيکي، روزي نتيجه مي دهد. (8)

علل و اسباب
 

نکته: خداوند آنقدر توانا هست که به جهان، بدون آفتاب، روشنايي بخشد و بي ابر باران دهد و بدون وجود عناصر، مواد عالم را ترکيب کند. اما چون کار او براساس حکمت استوار است، هيچ چيزي را بدون علت و واسطه نيافريد و علل و واسطه ها را لازمه نظام عالم قرار داد. حال که تو فقط واسطه ها را مي بيني و مقصود آفرينش را نمي بيني، هشيار باش که واسطه ها را علت خوبي و بدي کارها نداني و خدا را خالق همه چيز بداني. (9)

هستي، نشانه وجود خدا
 

نکته: بدان که خداوند بزرگ، جهان موجودات را «عالم» ناميد؛ چرا که نشانه و علامت وجود و علم و اراده و قدرت اوست.
اي دوست! جهان هستي از جهتي علامت و از جهتي نامه است و از جهت علامت بودن، نام آن را «عالم» و از جهت نامه بودن نام آن را «کتاب» نهاد. آنگاه به فرشتگان فرمود کتاب هستي هستي را بخوانند تا به علم و قدرت و عظمت خداي پي برند، اما فرشتگان تاب و توان و ظرفيت خواندن و فهميدن اين کتاب بزرگ را نداشتند. از اين رو خداوند خلاصه و نسخه اي از اين کتاب بزرگ هستي نوشت و آن را «عالم صغير» ناميد. (10)
و هرچه در آن کتاب بزرگ بود در اين کتاب کوچک (عالم صغير) بازنوشت تا هرکسي اين کتاب کوچک را بخواند گويي آن کتاب بزرگ را خوانده است.
آنگاه خليفه خود (عقل) را به عالم صغير فرستاد. جمله فرشتگان عالم صغير، عقل را سجده کردند الّا و هم (11)

قوس صعود و نزول
 

نکته: وجود، از دو خالت خارج نيست يا واجب الوجود (علت و آفريننده همه پديده ها) است يا ممکن الوجود (معلول و مخلوق و نيازمند به عل). واجب الوجود خداي تبارک و تعالي است که همه موجودات از او صادر شده اند و اولين صادر، عقل اول است که (از آن به حقيقت محمديه نيز تعبير کرده اند). عقل اول، بالاترين مرتبه موجودات و اشرف آنها و شبيه ترين آنها به خداوند است؛ چرا که به صفات او آراسته است. او فيض را از خداوند قبول کرده، به مراتب پايين تر مي بخشد. پس از عقل اول (جبروت)، مرتبه نفس (ملکوت، عالم صور و ارواح) و پس از آن جهان طبيعت (ناسوت، عالم ماده) را قرار دارد. بدين ترتيب سير نزولي تمام مي شود. در عروج، تمامي اين مراتب بايد طي شود تا موجودات، اين مسير را بازگشته، به اصل خود رجوع کنند. (12)
نکته: روح ها قبل از نزول و فرود در اين عالم، مقام ثابتي داشتند؛ يعني بر معرفت آنها افزوده نمي گشت و نمي توانستند کسب عمل و نور کنند و تنها کليات را فهم مي کردند، اما زماني که در قالب ها و جسم هاي اين عالم فرود آمدند، امکان ترقي و کسب علوم و انوار برايشان فراهم مي گردد و به جزييات عالم نيز واقف مي شوند. پس در اين نزول و عروج، فوايد بسيار است و هر روحي به مقام معلوم خود باز مي گردد. (13)

خلقت زمين
 

نکته: خداوند – که پاک و بلندمرتبه است- با دانش فراگير خود، هنگامي که اراده کرد در اين جهان، گياهان و جانوران را به وجود آورد، ستارگان را آفريد، به ويژه خورشيد، و ماه را، و هستي و تباهي اين دو را به حرکتشان وابسته کرد. ويژگي خورشيد آن است که با انعکاس خود، هر چيز را که در برابر آن باشد، گرم مي کند و به واسطه گرما، هر چيزي را به سمت بالا مي کشد؛ يعني به سوي خود جذب مي کند. خورشيد، زماني طولاني آب را گرم مي کرد و به واسطه گرما، آن را به سمت خود مي کشيد تا يک چهارم سطح زمين از آب خالي شد. به همين دليل اين بخش از کره زمين را «ربع مکشوف» مي نامند. همچنين آن را «ربع مسکون» مي نامند؛ زيرا جانوران بر روي آن ساکن شده اند. (14)

پي نوشت ها :
 

1- مردي بايد باشد که قدرت بويايي (معنوي) قوي داشته باشد.
2- انسان کامل (بازنويسي الانسان الکامل)، صص 38-40
3- پند پدر (بازنويسي قابوس نامه)، ص 11.
4- انسان کامل (بازنويسي الانسان الکامل)، ص 50.
5- طبعي: طبيعي، ذاتي.
6- نصيحه الملوک، ص 224 و 225
7- چراغ راه دينداري (بازنويسي مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه)، ص 86.
8- پند پدر (بازنويسي قابوس نامه)، ص 28.
9- همان، ص 11 و 12
10- منظور، آفرينش آدم است. در اصطلاح عارفان به انسان، عالم صغير است.
11- گمان ها و خيال هاي بيهوده و باطل؛ انسان کامل (بازنويسي الانسان الکامل) صص 77 و 78.
12- انسان کامل (بازنويسي الانسان الکامل)، صص 57 و 58.
13- همان، ص 54.
14- چهار مقاله، چهل حکايت (بازنويسي چهار مقاله)، ص 20.
 

منبع:نشريه گنجينه، شماره 83

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد