هشدار به کاتولیسیسم
رویدادهایى دیگر نیز به این چالشها دامن مىزند، نظیر حادثه یازده سپتامبر، اقدامات تروریستى گروه القاعده که قرائت خشونت آمیز و متحجرانهاى از اسلام را ترویج مىکنند، جنگ آمریکا و متحدان غربىاش با طالبان و صدام و اشغال سرزمینهاى اسلامى افغانستان و عراق، و همینطور افراطگرایى گروهى از بنیادگرایان مسیحى که از توهین به ساحت قرآن کریم و مقدسات مسلمانان دم مىزنند.
اما کلیسا چگونه مىتواند این بحران تعارض را از سر بگذراند؟ و آیا این تنها چالشى است که کلیسا در این سالها با آن مواجه بودهاست. جان ال. آلن. جى آر، مخبر واتیکان در هفتهنامه(( National Catholic Reporter ))پاسخ منفى به این سوال مىدهد. او که از آینده کلیسا و بهخصوص کلیساى کاتولیک در هراس است، به جز مسئله مسلمانان، چندین مسئله بنیانى دیگر را نیز نام مىبرد که کلیساىکاتولیک ناگزیر از مواجهه واقعگرایانه با آنها است، مسائلى که به تحول و دگرگونى در این کلیسا منجر خواهد شد.
این مسائل کدامند؟
ده گرایشى که کلیساى کاتولیک را متحول خواهد کرد
جان ال. آلن در کتابى با عنوان “کلیساى آینده” از ده گرایشى صحبت مىکند که به اعتقاد او در گذر از این قرن به قرن بیست و دوم، منشا تغییرات در کلیساى کاتولیک خواهد شد؛ از نفوذ کاتولیکها بر سیاستهاى آفریقا، آسیا و آمریکاى لاتین گرفته تا تاثیر سازمانهاى چندملیتى بر معیارهاى اخلاقى و بومى و همینطور اسلامگرایى در جهان غرب.
آلن تاثیرات جهانى شدن بر کلیساى کاتولیک رم را شرح مىدهد و از ضرورت بازنگرى در مسائل بنیادین، سیاستها و عملکرد کلیسا سخن مىگوید. او همچنین معتقد است که در طول قرن آینده کلیسا ناگزیر از مواجهه منطقى با تغییراتى مىشود که نهاد کلیسا و جهان را به مثابه یک کلیت در بر خواهد گرفت و مىباید پاسخى درخور به آن بدهد، خواه این تغییرات مربوط به مسائل جنجالى همچون پیشرفتهاىبیوتکنولوژیک و افزایش لقاحهاى مصنوعى و.. باشد یا گسترش نقش لائیسیسم.
“کلیساى آینده” یک چارچوب جدید بنا مىکند براى مواجهه با چالشهاى ناشى از تغییرات جهانى، همان طور که توماس فریدمن در کتاب “جهان مسطح است” چنین مىکند. اتفاقا کتاب فریدمن منشا مقایسهاى نیز براى آلن فراهم کردهاست. او در مقدمه کتاب “کلیساى آینده” مىنویسد:
“توماس فریدمن با کتاب فوقالعاده محبوب خود که درباره جهانىسازى است، پیام مهمى را در سه کلمه مخابره مىکند: “جهان مسطح است”. جهانى سازى موانع را کنار مىزند، یکى پس از دیگرى، و دنیایىخلق مى کند که در آن افراد تیزبین و تیزهوش در کشورهایى چون هندوستان، چین یا برزیل مىتوانند بر سر به دست آوردن مشاغل رقابت کنند، آن هم نه مشاغل سطح پایین و کم درآمدى که آمریکایىها آن را پس مىزنند، بلکه مشاغل پردرآمدى که نیازمند سطح بالایى از تسلط بر تکنولوژى است، یعنى درست همان چیزى که آمریکایىها خواستارش هستند. از این رو کتاب فریدمن هشدارى را در خود نهفته دارد: آمریکایىها مىباید در این قرن به خود بیایند و شتاب کنند که در غیر این صورت خود را مقهور پدیده جهانى سازى خواهند دید.
“کتاب “کلیساى آینده” هم درباره جهانى سازى است، از آنجا که به قدیمىترین نهاد جهانى روى زمین، یعنى کلیساى کاتولیک رم مىپردازد. جان کلام کتاب را در چند واژه مىتوان بیان کرد: کلیسا دچار تحولىاساسى شدهاست. البته این تحول به معناى درهمریختگى ساختارها و از دست دادن کارکردهایش نیست. مىخواهم بگویم، مبانى، بنیانهاى نظرى و افعالى که از چهل و چند سال قبل، یعنى دوران شوراى دوم واتیکان1، مظهر کاتولیسیسم بوده و سرآغازى براى زیست کاتولیک امروزى محسوب مىشده است، از اساس دارد تغییر مىکند، آن هم توسط افرادى که به تازگى در رأس کلیساهاى جهان قرار گرفتهاند. این کتاب نیز هشدار مىدهد که کاتولیکها در قرن بیست و یک نه تنها مىباید به خود بیایند، بلکه بیش از آن به ابتکار نیاز دارند. آنها باید تجدیدنظرى در تفکرات خود درباره کلیسا داشته باشند و همچنین درباره ایمان خود و آنچه این ایمان برایشان به ارمغان مىآورد دوباره بیندیشند، چرا که در غیر این صورت، کاتولیسیسم نمىتواند در مواجهه با چالشهاى جدید راهى به جلو باز کند. آنها باید جاده صافکن کاتولیسیسم باشند.”
اما ده مسیرى که کلیساى کاتولیک در گذر از آن و در طول قرن بیست و یک دچار تحول اساسى مىشود، به شرح زیر است:
1- مظهر کلیسا در سراسر قرن بیست سرزمینهاى شمال بود، یعنى کشورهاى اروپا و آمریکاى شمالى، اما امروز دو سوم اعضاى کلیسا در آفریقا، آسیا و آمریکاى لاتین زندگى مىکنند. پس رهبر کاتولیکها در قرن 21 اهل هر کجاى جهان مىتواند باشد که این امر تاکنون سابقه نداشته است.
2- کلیسایى که پس از شوراى واتیکان دوم به تعامل با جهان مدرن مىپرداخت، امروز به طور رسمى در مسیر عکس حرکت مىکند و بر طبل جدایى کاتولیسیسم از مدرنیته مىکوبد. این سیاست تاحدىواکنشى است در برابر سکولاریزاسیون لجام گسیخته.
3- کلیسایى که در چهل سال گذشته با یهودیت در گفتوگو بودهاست، اکنون خود را در تقابل با یک اسلام مدعى مىبیند، اسلامى که نه فقط به خاورمیانه، آفریقا و آسیا محدود نمىشود، بلکه در اروپا نیز ریشه دواندهاست.
4- کلیسایى که در طول تاریخ، بیشتر انرژى خود را روى نیازهاى مذهبى جوانان سرمایهگذارى کرده بود، حالا مجبور است پاسخگوى نیازهاى مذهبى مردمى باشد که هیچ جامعهاى در کل تاریخ بشرى به سرعت آنها پیر نمىشده است.
5- کلیسایى که همیشه براى تبلیغات و رهبرى مذهبىاش روى روحانیون خود تکیه داشته است، حالا باید از غیر روحانیون براى هر دوى این فعالیتها استفاده کند.
6- کلیسایى که همیشه مباحثى را در حوزه زیست اخلاقى مطرح مىکرد که از مباحث مربوط به هزاره تا موضوع سقط جنین، کنترل زاد و ولد و بسیارى مباحث دیگر را در بر مىگرفت، حالا خودش را در دنیاى جسور لقاحهاى مصنوعى و دستاوردهاى مهندسى ژنتیک تنها مىبیند. کلیسا هماکنون نومیدانه سعى دارد آموزههاى اخلاقى خود را گام به گام پیشرفتهاى علمى بشر پیش ببرد.
7- کلیسایى که آموزههاى اجتماعىاش را در نخستین مراحل انقلاب صنعتى آغاز کرده بود، حالا با دنیاى “جهانىسازى شده” قرن بیست و یکم رو به روست؛ دنیایى که مملو از نهادهاى عجیب و غریبى نظیر شرکتهاى چندملیتى و سازمانهاى بینالمللى است که آن زمان که کلیسا دیدگاههایى را فقط با توجه به اجتماع مطرح کرده بود، اصلاً وجود نداشتند.
8- کلیسایى که دغدغههاى اجتماعىاش تقریباً فقط به انسانها خلاصه شده است، هماکنون خود را با دنیایى مواجه مىبیند که براى حل مسائل زیست محیطى نیازمند نگرشهاى تازهاى در حوزه الهیات و اخلاقیات است.
9- کلیسایى که سیاستهاى خود را همیشه با تکیه بر قدرت بزرگ کاتولیک در هر زمان پیش برده بود، حالا خود را در جهانى چندقطبى مىبیند که در آن اغلب قطبهاى مهم کاتولیک نیستند و برخى از آنها حتى مسیحى نیز نیستند.
10- کلیسایى که عادت داشت به دیگر مسیحیان به عنوان ارتدوکسها، آنگلیکنها و پروتستانها نگاه کند، حالا شاهد رژه پنتیکاستالها2 در سراسر سیاره زمین است. آمار آنها در کمتر از ربع قرن از پنج درصد به بیست درصد کل مسیحیان جهان افزایش یافته و تعداد کاتولیکهاى جهان را به شکل قابل توجهى کاهش داده است. حتى خود کلیساى کاتولیک هم به خاطر کاریزماى این فرقه دارد پنتیکاستال مىشود.
کتاب “کلیساى آینده” از زمان انتشار خود تا به امروز، میان الهىدانها، محافل آکادمیک، نظریهپردازان کاتولیسیسم و حتى کشیشها مخاطبان و منتقدان بسیارى پیدا کرده است که از آن جمله مىتوان به کشیش جان مککلاسکى اشاره کرد که درباره این کتاب در وبسایت Catholicity مىنویسد:
“هیچ فردى که ذرهاى هم به موضوعات مرتبط با کلیساى کاتولیک یا خود مذهب کاتولیک در بُعد جهانىاش علاقهمند باشد، نمىتواند از خواندن کتاب جان آلن چشمپوشى کند. باید اضافه کنم که “کلیساىآینده”، کتاب نسبتاً قطورى است که نمىتوان آن را به یک باره خواند و در عین حال، در پایان کتاب با بخشى عالى مواجه مىشویم که منابع مطالعاتى دیگرى را نیز درباره ده گرایشى که آلن آنها را بررسى کرده است، معرفى مىکند.”
مککلاسکى مىافزاید: “آنچه این کتاب را بیشتر جالب توجه مىکند، ارتباط بىنهایت زیاد کلیساى کاتولیک با رویدادهاى جهان سکولار در زمانه ماست. مسلماً عوامل متعددى در فروپاشى کمونیسم در اروپا که فقط دو دهه پیش اتفاق افتاد، نقش داشتهاند. با این حال، بسیارى از کارشناسان در این رابطه از انتخاب ژان پل دوم و نخستین بارى که او به عنوان پاپ به زادگاهش لهستان سفر مىکند و همچنین به راه افتادن جنبش همبستگى لهستان به عنوان نخستین عوامل این فروپاشى یاد مىکنند. ژان پل دوم در طول دوران مهمى که در جایگاه پاپ قرار گرفت، فقط تأثیرى مذهبى بر جهان نگذاشت، بلکه تأثیرش به خاطر اتهاماتى که به رژیمهاى فاسد، دیکتاتور و مستبد وارد مىکرد، بیشتر سیاسى بود. در عین حال، اوج گرفتن تدریجى جهادهاى اسلامى در طول دهه 1970 که به تسخیر سفارت آمریکا در تهران منجر شد، عامل مهمى براى انتخاب رونالد ریگان محسوب مىشد که او هم در عوض به مسببان فروپاشى نهایى کمونیسم کمک زیادى کرد.”
این کشیش با اشاره به آنچه آلن در کتاب خود آورده است، دو دین مسلط دنیا را در حال حاضر، کاتولیسیسم و اسلام مىداند که هر دو رشد شگفتانگیزى هم دارند.
مککلاسکى مقاله خود را این گونه به پایان مىبرد: “به هر حال، به نظر مىرسد که دیدگاههاى شخصى آلن ما را به خوبى به پذیرش صحیح آموزههاى کلیسا رهنمون مىشود. او به خوبى توانسته در کتابش بىطرف باقى بماند؛ کتابى که نه تنها عکسى فورى از کلیساى کاتولیک امروزى ارائه مىدهد، بلکه سعى دارد جایگاه این کلیسا را در پایان قرن بیست و یکم نیز – که هنوز در ابتداى آن قرار داریم – پیشبینىکند. خودش مى گوید: من روزنامهنگارم، کشیش، الهىدان یا استاد دانشگاه نیستم. وظیفه من توصیف اتفاقى است که دارد براى کاتولیسیسم مىافتد و صد البته باید زمینههاى آن را نیز تشریح کنم. بنابراین کتاب مرا مشقى براى این توصیف محسوب کنید نه یک دستورالعمل. نوشتن دستورالعمل براى این موضوع را مىسپارم به افرادى که ذهن آموختهترى نسبت به من دارند.”
اما دایانا کالبرتسون، نویسنده مقالات و کتابهاى مذهبى، در وبسایت FutureChurch عملکرد پیشگویانه آلن در کتابش را کاملاً علمى و بر پایه تغییرات آمارى، جنبشهاى مذهبى، توسعه تکنولوژى و درک صریح تاریخ معاصر کاتولیسیسم توصیف مىکند. او مىنویسد: “نخستین انگیزهاى که آدم را وادار به خواندن این کتاب مىکند، امید به این است که نویسنده همان چیزى را به ما بگوید که دلمان مىخواهد بشنویم. خب، باید در برابر این وسوسه مقاومت کنیم. جان آلن یک روزنامهنگار است و من مىتوانم ثابت کنم که جامعهشناسى هم بلد است و به همین دلیل، پیشگویىاش کاملاً بر پایه آمار علمى است. او در عین حال، به شیوههاى گوناگون امیدهاى ما را نقش بر آب مىکند، چرا که این بحث را به میان مىکشد که رُم، با وجودى که همه چیزهایى که آن را احاطه کردهاند در حال تغییرند، نمىخواهد چندان تغییر کند. مسلماً رم دیپلماسىاش را تعدیل خواهد کرد اما تغییرى در بنیادهاى خودشناسىاش به وجود نخواهد آورد. این در عمل به چه معناست؟ این یعنى که رم در آینده نزدیک مجبور خواهد بود که مثلاً با جماعت کاتولیکى سر و کار داشته باشد که دیگر چندان اروپایى و آمریکایى به شمار نمىآیند. با تداخلات فرهنگى که نتیجه اجتنابناپذیر افزایش جمعیت در کشورهاى جهان سوم و آمریکاى لاتین است، با اصرار بر یکسان شدن آیینهاى مذهبى و حتى زبان مقابله خواهد شد. کاهش چشمگیر بارورى در کشورهاى کاتولیک سنتى، اذهان عمومى را متوجه سالخوردگان خواهد کرد و این مسئله نیاز به مراقبتهاى پزشکى را شدت خواهد بخشید. کمبود کشیش به مسئلهاى حاد تبدیل مىشود و به این ترتیب، نقش افراد غیرروحانى در این میان پررنگتر خواهد شد. در نتیجه، فرهنگ داخلى واتیکان به تدریج تغییر خواهد کرد، اما این تغییر، چندان چشمگیر نخواهد بود.”
کالبرتسون مقاله خود را اینچنین ادامه مىدهد: “اما آلن در عین حال معتقد است که دیگر عواملى که بیشتر به فرآیند جهانىسازى مربوط مىشود، به طرز قابل توجهى بر کلیسا اثر خواهد گذاشت. مهاجرت مسلمانان به اروپا، نیاز به تبادلات آکادمیک و مطالعه عمیقتر اندیشه اسلامى را شدت خواهد بخشید.”
کالبرتسون در خاتمه مىنویسد که معتقد است آلن ادعاى پیشگویى ندارد و کتابش هم در این راستا نوشته نشده است: “او با این کتاب مىخواهد به ما بگوید که چه چیزى پیش رو داریم، کلیسا کجا ایستاده است و شاید این را هم بخواهد بگوید که تلاشهاى ما در چه راستایى باید باشد.”
درباره جان الن
جان ال. آلن. جى آر، مخبر واتیکان در هفتهنامه National Catholic Reporter و تحلیلگر واتیکان در شبکه CNBN و رادیو نشنال پابلیک است.
او نویسنده کتابهایى چون “انجمن سرى”، “همه مردان پاپ” و “اپوس دئى”3 است. همچنین ستونى هفتگى به نام “کلامى از رم” در یک نشریه اینترنتى دارد. جان ال. آلن در نیویورک و رم زندگى مىکند.
پینوشتها:
1- شوراى دوم واتیکان بین سالهاى (1965 1962 میلادى) تشکیل شد. این مجمع را پاپ یوحناى بیست و سوم افتتاح کرد و در زمان ریاست پاپ پولس ششم پایان یافت. هدف از تشکیل این مجمع که علمایى از کلیساهاى ارتدوکس و پروتستان به صورت ناظر در آن حضور داشتند، نوسازى کلیساى کاتولیک به مقتضاى نیازهاى عصر جدید، به ویژه با توجه به نفوذ و گسترش مادى گرایى و مارکسیسم بود.
2- Pentecostal ؛ وابسته به گروهى از کلیساها که به نیروى روح پاک در انجام معجزات چون شفا دادن، اعتقاد دارند.
3- فرقهاى در مسیحیت که در سالیان اخیر گسترش یافته است.
منابع:
وبسایت آمازون
وبسایت انتشارات Doubleday Religion
وبسایت Catholicity
وبسایت FutureChurch
ماهنامه پگاه حوزه شماره 287
/ج