ابتدا در پاسخ به این سوال توجه به یک مطلب ضروری است:اصل داستان که یزدگرد دختری به نام شهربانو یا نام دیگر داشته و به افتخار عقد زناشویی حسین بنعلی(ع) و مادری امام سجاد(ع) نائل شده باشد، از نظر مدارک تاریخی مشکوک است. مورخین عصر حاضر عموماً در این قضیه تشکیک می کنند و آن را بی اساس می دانند. می گویند در میان همه مورخین، تنها یعقوبی مورخ بزرگ، جمله ای دارد به این مضمون که گفته است: «مادر علی بن الحسین(ع) «حرار» دختر یزدجرد بود و حسین(ع) نام او را غزاله نهاد». از مورخین عصر حاضر که در مورد ایشان اشکالات عمده و متینی مطرح کرده است میتوان به استاد سید جعفر شهیدی اشاره نمود ایشان در کتاب «زندگانی علی بن الحسین» در همان صفحات ابتدایی به مناسب نام مادر ایشان نکات جالب توجهی را بیان نمودهاند. سعید نفیسی در «تاریخ اجتماعی ایران» آن را افسانه می داند. حتی برخی از اسلام شناسان غربی همچون: «ادوارد براون» این داستان را مجعول می دانند. «کریستن سن» نیز قضیه را مشکوک تلقی می کند.به هر حال اصل این ماجرا مورد تردید می باشد هرچند عده زیادی از مورخین و علما اصل این ماجرا را قبول دارند.
اما آنانی که این ماجرا را قبول کرده اند اینگونه آن را نقل می کنند:
این بانو توسط مسلمانان به اسارت در آمده و به عنوان کنیز به همراه دیگر غنائم به مدینه فرستاده میشود. کاروانیان غنائم و این دختر را نزد عمر آوردند، و چون غنائم برای تقسیم میان مسلمانان وارد مسجد شد، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او سر کشیدند. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را از عمر پوشاند و گفت: اف بیروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سیاه باد)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا مى گوید و به قصد تصرف وی به سمت وی متوجه شد! امیرالمؤمنین(ع) به عمر فرمود: تو این حق را ندارى، به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند. عمر به او اختیار داد. دختر بیامد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت… . امیرالمؤمنین على(ع) به حسین(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مى شود… . آنگاه وی به ازدواج امام حسین(ع) در آمد و على بن الحسین(ع) از او متولد گشت.(البته این جریانات با طول و تفصیل و گاه اختصار و به صورتهای گوناگون در منابع مختلف ذکر شده است. به عنوان نمونه ر.ک: مرحوم کلینی، الاصول من الکافی، تحقیق: غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363ش، ج1، ص467.)
اما آنانی که این ماجرا را قبول کرده اند اینگونه آن را نقل می کنند:
این بانو توسط مسلمانان به اسارت در آمده و به عنوان کنیز به همراه دیگر غنائم به مدینه فرستاده میشود. کاروانیان غنائم و این دختر را نزد عمر آوردند، و چون غنائم برای تقسیم میان مسلمانان وارد مسجد شد، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او سر کشیدند. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را از عمر پوشاند و گفت: اف بیروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سیاه باد)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا مى گوید و به قصد تصرف وی به سمت وی متوجه شد! امیرالمؤمنین(ع) به عمر فرمود: تو این حق را ندارى، به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند. عمر به او اختیار داد. دختر بیامد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت… . امیرالمؤمنین على(ع) به حسین(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مى شود… . آنگاه وی به ازدواج امام حسین(ع) در آمد و على بن الحسین(ع) از او متولد گشت.(البته این جریانات با طول و تفصیل و گاه اختصار و به صورتهای گوناگون در منابع مختلف ذکر شده است. به عنوان نمونه ر.ک: مرحوم کلینی، الاصول من الکافی، تحقیق: غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363ش، ج1، ص467.)