وارث علم و عمل علامه طباطبایی
سابقه ی آشنایی
مرحوم آیت الله خوشوقت، هم بحث و هم حجره ای آیت الله حاج آقا مجتبی حاج آخوند از علمای کرمانشاه بودند. حاج آقا مجتبی حاج آخوند تابستان ها به کرمانشاه می آمد و ما با ایشان آشنا بودیم. ایشان دو سال متوالی آیت الله خوشوقت را با خود به کرمانشاه آورد. آن زمان آیت الله خوشوقت هنوز مجرد بود و تابستان ها حدود یک ماه، یک ماه و نیم در کرمانشاه می ماندند. ما عده ای از رفقا بودیم که خدمت ایشان رسیدیم. وقتی من ایشان را دیدم، احساس کردم که وضعیت شخصیتی ایشان با همه فرق دارد. حتی یک جلسه ای هم خدمت شان رسیدیم و سؤالاتی را مطرح کردیم، اما آن جلسه به سکوت گذشت. ما تعجب کردیم که ایشان چطور آدمی است و کنجکاوی ما سبب شد که بیشتر دنبال ایشان برویم. گاهی آنچنان در فکر فرو میرفت که تمام بدنش می لرزید.
ایشان در ملاقات هایی که داشت، صحبتی نمیکردند، مگر خیلی مختصر. ما به سراغ حاج آقا مجتبی حاج آخوند رفتیم و ایشان گفتند که آقای خوشوقت از خواص علامه ی طباطبایی و از شاگردهای عملی ایشان هستند. از همین رو ما با تمام وجود با ایشان مرتبط شدیم. ایشان یک ماه کرمانشاه بود و رفت. وقتی ایشان رفت، این هیجان روحی با ما ماند. باور کنید ما روزشماری می کردیم که دوباره تابستان شود و ایشان دوباره بیاید. ایشان سال دیگر هم آمد و به واسطه ی ایشان، من شخصاً وارد طلبگی شدم و ایشان به سر من عمامه گذاشتند. اتفاقاً در حجره ی خود آقای خوشوقت مستقر شدم، چون ایشان آن سال ازدواج کرد و حاج آقا مجتبی به کرمانشاه آمد. ما سه نفر طلبه ای که از کرمانشاه آمده بودیم، به حجره ی آقای خوشوقت رفتیم. آقای خوشوقت متصدی کار ما بود و در هر هفته دو شب به قم میآمد و نقش پدری و تربیتی خویش را در خرد و کلان زندگی ما ایفا میکرد. حتی به قفسه ی کتاب ما نگاه میکرد و از برخی کتاب ها سؤال میکرد. این را که ما با چه کسی درس برویم، با چه کسی مباحثه کنیم، چه درسی برویم و چه وقتی درس برویم، با ایشان مشورت می کردیم.
وقتی از علامه ی طباطبایی از آیت الله خوشوقت سؤال کردیم، ایشان فرمود: «انصافاً آدمی است که بر کارهای خود مسلط است و انسان مسلطی است.» ایشان در شاگردی علامه ی طباطبایی در عرفان عملی، به قله ی آن رسیده بود.
آن زمان ما با حاج آقا محسن خرازی هم بحث بودیم و با هم مَکاسب می خواندیم. یک روز حاج آقا محسن به من گفت: حاج آقا محمد شاه آبادی پنجشنبه ها فلسفه می گوید، بیا با هم برویم. رفتیم. ایشان از کتاب منظومه، بحث اصالت وجود را میگفت. روزی آقای خوشوقت آمدند و پرسیدند: چهکار می کنی؟ گفتم: با حاج آقا محسن به درس آقا محمد شاه آبادی میرویم. آقای خوشوقت گفتند: چه میخوانی؟ گفتم: منظومه. گفتند: بحث آن چیست؟ گفتم: أصالة الوجود. گفتند: «این وجودی که در فلسفه اصیل است، فوق التجرد است و در سراسر وجود، اصیل و واحد است.» این کدی که ایشان در فلسفه به من داد، تا امروز که حدود 50 سال از آن روز میگذرد، برای من یک کد علمی و یک مبنای بسیار عجیبی در فهم مسائل فلسفی و حتی مسائل عرفانی شد.
روش ایشان همیشه اینگونه بود که وقتی طرف را می دید و با او صحبت می کرد و او را برانداز می کرد، او را میشناخت و بر حسب حال و ظرفیتش صحبت می کرد. چند نفری بودیم که شب های جمعه پس از نماز مغرب و عشاء، چراغ ها خاموش بود و در تاریکی ایشان حدود نیم ساعت برای ما صحبت می کرد. همان صحبت ها بود که ما را آتش می زد و ما را نگه می داشت و بسیار عجیب بود. حتی گاهی ایشان می آمد و با هم پیاده به جمکران می رفتیم و بر می گشتیم.
مراتب علمی
ایشان از بهترین شاگردان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود. یعنی از کسانی بود که وقتی سر درس می رفت، صد در صد درس را می فهمید. همچنین درس اصول امام خمینی رحمت الله علیه را هم رفته بود. ایشان در فقه و اصول قطعاً مجتهد بود. گاهی وقتی صحبتی میشد، آراء و نظرات خود را می گفت و نظرات ایشان بسیار دقیق و عمیق بود. آقای خوشوقت معتقد بود اگر کسی فلسفه نخوانده باشد، در فقه و اصول دچار اعوجاج ذهنی خواهد شد. خودش هم در درس فلسفه بسیار خوب بود. درس مرحوم علامه ی طباطبایی را رفته بود. علاوه بر این، آقای خوشوقت با علامه ی طباطبایی جلسات خصوصی تربیتی دونفره داشتند. ایشان دست پرورده ی علامه بود و در شاگردی علامه ی طباطبایی در عرفان عملی، به قله ی آن رسیده بود. حتی به این خاطر که در خدمت علامه باشد، به تهران رفت. وقتی ما از علامه ی طباطبایی سؤال کردیم که آیت الله خوشوقت چطور آدمی است؟ ایشان فرمود: «انصافاً آدمی است که بر کارهای خود مسلط است و انسان مسلطی است.» واقعاً هم ایشان همین طور بود. در اراده و در عزم، بی نظیر بود. یادم هست گاهی تابستان ها که به منزل ما تشریف میآورد، از اول شب تا صبح نماز شب را دو رکعت دو رکعت میخواند و بین نمازها استراحت می کرد. یعنی خواب پیوسته نداشت.
ایشان یک دور کامل بحارالانوار را دیده بودند. هر روایتی که در خدمت ایشان صحبت می شد، ایشان دیده بودند. تمام کتب اربعه مثل اصول کافی و وسائل و روایات آن ها را خوانده و یک دوره اجتهاد تمامعیار کرده بود. یک دوره فقه را دیده بود. به المیزان و تفاسیر کاملاً مسلط بود. به علم رجال بسیار آشنا بود. جالبتر اینکه ایشان به تاریخ اسلام هم تسلط داشت. انحرافها و اعوجاج های تاریخی را می فهمید و به خوبی تاریخ را تحلیل می کرد و نکات بسیار عجیب و لطیف تاریخی را آگاه و آشنا بود. این مرد تخصص های فراوان و خوبی داشت.
یکی از خصائص آیت الله خوشوقت این بود که نسبت به اهل بیت علیهم السلام بسیار شدید العلاقه بود و به حضرات معصومین عشق میورزید. به طوری که ختم صلوات ایشان هر جمعه تا همین اواخر برقرار بود. ختم صلوات هایی که جوانان بسیاری خدمت ایشان جمع میشدند.
کارهای ایشان را احدی نمیفهمید
تنها کاری که ما از ایشان خواستیم و انجام نداد، این بود که هیچ چیزی ننوشت. میفرمود که من تا بهحال قلم روی کاغذ نگذاشته ام. واقعیت این بود که ایشان در کتاب تکوینی خود کار می کرد و با کتاب تدوینی کاری نداشت. من در عرض چهل، پنجاه سال که با آقایان علما ارتباط داشته ام، مثل آیت الله خوشوقت را ندیده ام. در این 50 سال که خدمت شان بودیم، هرچه می گذشت، تقوای بیشتر، علم بیشتر، درایت بیشتر و معنویت بیشتر را در ایشان حس می کردیم. ایشان برکتی از برکت های سیاره ی زمین بود. مشکلاتی که به واسطه ی ایشان حل می شد، بسیار بود.
آیت الله خوشوقت شخصیتی بود که ما در خُرد و کلان زندگی خود با ایشان مشورت می کردیم. مشکلاتی از ما را بهراحتی حل می کرد که هیچکس قادر به حل آن مشکلات نبود. ایشان پیشامدهای روحی افراد را تجزیه و تحلیل می کرد. این کارها کار همهکس نبود و آقای خوشوقت این توان را از علامه طباطبایی گرفته بود.
از عجایب آیت الله خوشوقت، اخلاص ایشان بود. کارهای ایشان را احدی نمی فهمید و مطلع نمی شد. فوق العاده کَتوم بودند. یک روز به ایشان گفتم که میخواهم ناهار منزل شما بیایم. گفت بیا برویم. یک لیوان شیر خنک و مقداری نان بیات برای من آورد. خود ایشان هم از همان خورد. گاهی می دیدم که کنار دست ایشان یک پاکت یا کیسهای نان خشک است. زمانی به من گفتند که من خشن خور هستم. منظور همان نان خشک بود که گاهی میخورد، ولی همین انسان اگر میهمان کسی بود طور دیگری رفتار میکرد. در واقع ایشان زهد خود را پنهان میکردند.
ختم صلوات
یکی از خصائص آیت الله خوشوقت این بود که نسبت به اهل بیت علیهم السلام بسیار شدید العلاقه بود و به حضرات معصومین عشق میورزید. به طوری که ختم صلوات ایشان هر جمعه تا همین اواخر برقرار بود. ختم صلوات هایی که جوانان بسیاری خدمت ایشان جمع میشدند. من یکی دو بار بیشتر به آن ختم صلوات نرفته بودم، اما میگفتند که جمعیت آن زیاد بود. زیارات ایشان هم ترک نمیشد. همین اخیراً ایشان گفته بود که «50 سال است که در مسجد ما روضه خوانده میشود و روضهی حضرت رقیه سلام الله علیها خوانده میشود و ما به وسیلهی آنها زنده هستیم.»
ایشان از مریدان امام خمینی رحمت الله علیه بود. معرفتی که ایشان به امام خمینی داشت، ممتاز بود. ایشان با امام خمینی ارتباط روحی داشت و می دانست که مراتب روحی و علمی حضرت امام در چه حدی بود. اولاً امام خمینی استاد ایشان بود و ایشان می دانست که مراحل علمی امام چقدر بوده. ثانیاً یکی از تخصص های فوق العادهی امام خمینی عرفان بود. امام فوق تخصص عرفان بودند و در عرفان عملی هم پیش بودند و آیت الله خوشوقت این نکته را میدانست. بر اساس اندیشه ی حضرت امام که آیت الله خوشوقت نیز به آن معتقد بود، این حرکتهای سیاسی و انقلابی بر اساس آن جهت معنوی و خدایی شکل می گرفت. یعنی نگاه الهی آنان هدایتگر نظام سیاسی بود. آیت الله خوشوقت با سعه ی وجودی خاصی حرکت می کرد و همه چیز را میشناخت و لذا حمایت ایشان از انقلاب فوقالعاده بود.
پس از حضرت امام، رهبر معظم انقلاب هم ایشان را شناختند. یعنی ایشان دانستند که وارث علم و عمل علامه ی طباطبایی، آیت الله خوشوقت است. معمولاً از آیت الله خوشوقت دعوت میکردند و نظرات ایشان برای رهبر معظم انقلاب در خیلی جاها کمک بود. حضرت آیت الله خامنه ای به ایشان عنایت خاصی داشتند.
منبع: www.khamenei.ir
/ج