واسطهاي محترم بين ما و خدا (1)
در ميان مباحث اعتقادي، مسائل مربوط به مبدأ و معاد، از مشکلترين مباحث بوده و حل آنها نياز به تدبر و تفکر فوقالعاده، در قرآن کريم و روايات شريفه و نيز تفکر
واسطهاي محترم بين ما و خدا (1)
شفاعت يا پارتيبازي
با توجه به اين که شفاعت، در روز قيامت، شامل همه گنهکاران نميگردد و خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «انالله لا يغفر ان يشرک به و يغفر ما دون ذلک». با توجه به اين آيه شريفه، آيا شفاعت يک نوع تبعيض و بيعدالتي و به اصطلاح پارتيبازي نيست؟
در ميان مباحث اعتقادي، مسائل مربوط به مبدأ و معاد، از مشکلترين مباحث بوده و حل آنها نياز به تدبر و تفکر فوقالعاده، در قرآن کريم و روايات شريفه و نيز تفکر عقلاني فراوان دارد تا عقل و شرع در کنار يکديگر، بتوانند اين مشکلات پيچيده علمي را حل کنند؛ به خصوص مباحثي نظير علم خداي متعال، معاد جسماني، خلود در جهنم و… يکي از آن مباحث نيز مساله شفاعت ميباشد که مورد بحث و تبادل نظر دانشمندان فراواني از صدر اسلام تاکنون قرار گرفته است، لکن در اين ميان، عدهاي به نام وهابيون که مسلک خود را از ابن تيميه گرفتهاند، به مساله شفاعت به گونه ديگري نگريسته و سؤالات و شبهات فراواني را در اين رابطه ايجاد کردهاند. بر ماست که سيري در اين شبهات کرده و با کمک قرآن کريم و روايات و به مدد عقل بشري، به پاسخ اين شبهات بپردازيم. لذا به چند مورد از اين سؤالات و شبهات و پاسخ آنها اشاره مينماييم:
1. ميگويند شفاعت با توحيد، سازگاري ندارد؛ زيرا لازمه شفاعت اين است که رحمت شفيع، بر رحمت خداوند غلبه داشته باشد؛ چرا که اگر شفاعت شفيع نباشد، خداوند گناهکار را عذاب خواهد کرد.
2. اعتقاد به شفاعت موجب جرات بيشتر بر گناهان ميگردد.
3. درخواست شفاعت از شافعان، پرستش آنها ميباشد.
اينک براي پاسخ به سؤالات فوق، ابتدا شفاعت را معنا ميکنيم و سپس با ذكر شفع و شفاعت هر دو مصدر ميباشند، به معني منضم کردن چيزي به چيز ديگر. راغب ميگويد: شفع، ضميمه کردن چيزيست به چيز ديگري مثل خودش.
همچنين امام خميني (ره) در معناي شفاعت ميفرمايد: شفاعت از ماده شفع، به معني جفت و دو تا شدن است. نور ولايت عظماي ولي اللهي با نور عبد مؤمن جفت و مزدوج شده و او را به طرف خود ميبرد.
يکي از دانشمندان معاصر در توضيح اين معنا ميگويد: علت اين که به وساطت شخص براي نجات گنهکار، شفاعت گفته ميشود، اين است که مقام و موقعيت شفاعت کننده و نيروي تأثير او، با عوامل نجاتي که در وجود شفاعت شونده هست، ضميمه و جفت ميشوند و هر دو به کمک هم، موجب خلاصي شخص گنهکار ميگردند.
اقسام شفاعت:
1. شفاعت تکويني: يعني هيچ علت و سببي بدون اذن خداوند، مؤثر نميگردد و تأثير آنها در گرو خواست و اذن الهي است. علت اين که به اين نحوه از تأثير «شفاعت» و به خود علل طبيعي «شفيع» گفته ميشود، اين است که چنان چه گفته شد، شفاعت به معناي جفت شدن ميباشد و چون تاثير علل طبيعي متوقف بر اذن خدا و اراده حکيمانه اوست، در اين صورت، با ضميمه گشتن علل طبيعي به اراده و اذن الهي، معلول، تحقق يافته و در صحنه هستي وجود پيدا ميکند. بنابراين پزشک، شفيع است براي شفاي بيمار؛ زيرا پزشک واسطه است بين خواسته خداوند (كه شفاي بيمار است) و خود بيما ر. لذا به اذن خداوند بيمار را شفا ميدهد. و همچنين آب شفيع انسان است براي رفع عطش؛ زيرا واسطه است بين خواسته خداوند (که رفع عطش ميباشد) و شخص تشنه، تا به اذن خداوند رفع عطش کند.
آيه 3 سوره يونس نيز به اين نوع از شفاعت اشاره دارد. و در اين نوع شفاعت است که قرآن کريم و ائمه هدي (عليهمالسلام)، شفيع انسان واقع ميشوند. يعني عمل به دستورات قرآن کريم و پيروي از امامان معصوم (عليهالسلام)، موجب هدايت انسان شده و در واقع شافعان، براي هدايت و نجات انسانها ميباشند و همان طور که اعمال و رفتارهاي انسان در اين عالم، در عالم ديگر تجسم و تمثل پيدا ميکند، روابط اين دنيايي نيز در عالم آخرت، تجسم مييابد. اگر انسان با افراد پاک و رهبران الهي ارتباط داشته باشد، اين ارتباط نيک به صورت نيکي براي آن شخص ظهور مييابد و او را به بهشت برين هدايت ميکند و اگر با افراد پست و رهبران غير الهي مرتبط باشد، اين ارتباط در عالم آخرت، مجسم شده و تابعان طاغوتها به همراه طواغيت، به جهنم رهنمون ميشود. اين آيه شريفه، اشاره به اين نوع شفاعت دارد: «يوم ندعوا کل اناس بامامهم»؛ روزي که هر امتي را با امام و رهبرش فرا ميخوانيم. يا ميفرمايد: «و جعلناهم ائمه يدعون الي النار»؛ و آنان را رهبران (براي گنهكاران) قرار داديم تا به سوي آتش هدايت كنند.
در اين معناي شفاعت است که رسول اکرم (صليالله عليه و آله) شفيع اميرالمؤمنين (عليهالسلام) و حضرت زهرا (عليهاالسلام) ميباشد و آنها شفيع حسنين (عليهماالسلام) و هر امامي شفيع امام ديگر و شفيع شاگردان و پيروان خويش است و در همين حساب است که حتي علما، از کساني که مورد تعليم و هدايت ايشان قرار گرفتهاند، شفاعت ميکنند. امام راحل (ره) نيز در اين رابطه ميفرمايد: جلوه شفاعت شافعان در اين عالم، هدايت آنهاست و در آن عالم، باطن هدايت، شفاعت است. تو از هدايت اگر بيبهره شدي، از شفاعت بيبهرهاي. به هر اندازه هدايت شدي، شفاعت ميشوي.
2. شفاعت تشريعي: اين نوع شفاعت مخصوص عالم تکليف و مجازات و هم در دنيا واقع ميشود و هم در آخرت، و شافعان در اين قسم، ملائک، پيامبران، توبه، ايمان، عالمان رباني و… ميباشند. اين قسم از شفاعت، خود بر دو قسم تقسيم ميگردد:
1. شفاعت ظالمانه که بر هم زننده قانون بوده و از طريق پارتيبازي انجام ميگيرد تا مجرم بتواند از پاسخ دادن به جرم و خلاف خويش بگريزد، و در واقع، اين نوع شفاعت، تبعيض و استثناء قائل شدن ميباشد و نقض قوانين است.
2. شفاعت مغفرت: که وساطت در مغفرت و عفو و بخشش گناهان است و بر همين قسم است که غالباً اشکالاتي وارد ميکنند؛ زيرا با شفاعت به معناي ظالمانه اشتباه ميگردد. البته اگر دقيقاً به معناي اين قسم از شفاعت توجه شود، آن گاه اين شبهات نيز زدوده خواهند شد. لذا براي توضيح بيشتر به چند نکته اشاره ميگردد:
الف) مغفرت عبارت است از: شستشو دادن دلها و روانها (تا حدي كه قابل شستشو باشند)، از عوارض و آثار گناهان. البته بعضي از دلها قابليت خود را براي پاکيزه شدن چنان از دست ميدهند که ديگر با هيچ آبي تطهير نميشوند. گويي آنها تبديل به عين نجاست شدهاند. در زبان قرآن کريم، استقرار کفر در دل، به «مهر زده شدن» و «طبع و ختم» تعبير شده است.
ب) رحمت عام: اصل مغفرت، يک پديده استثنايي نيست، بلکه يک فرمول کلي است که از غلبه رحمت در نظام هستي نتيجه شده است. از همين جا دانسته ميشود که مغفرت الهي، عام است و همه موجودات را (در حد امكان و قابليت آنها) فرا ميگيرد. رسول اكرم (صليالله عليه و آله) در خطبهاي كه در اواخر عمرشان ايراد فرمودند، اين نکته را گوشزد کردند که براي نجات و رستگاري دو عامل و دو رکن اساسي وجود دار د: عمل و رحمت. يعني علاوه بر عمل، حتماً بايد رحمت حضرت حق نيز باشد تا انسانها در روز قيامت نجات پيدا کنند و اين رحمت، بلا استثنا شامل همه انسانها ميگردد، منتهي هر کسي در حد رفيت خويش از اين رحمت بهره ميبرد. آن كس كه زمينهاي براي استفاده از رحمت در خود ايجاد نكرده است، بهرهاي از رحمت حق نيز نميبرد. رحمت خدا نظير ريزش باران ميباشد كه در همه جا به طور يكسان مي بارد، لكن زميني كه مستعد باشد و بذر در آن قرار گرفته باشد، گل و گياه ميروياند، ولي زمين شورهزار كه استعداد رويش گياهان را ندارد، نميتواند از آب باران به نيکي استفاده کرده و گياه بروياند. علامه شعراني نيز بر همين مطلب اشاره دارند، چنان که ميفرمايد: تبعيض در عفو جائز نيست، بلکه مطابق لياقت و استعداد مردم، بعضي لايق عفو ميباشند و بعضي نميباشند. در شفاعت نيز تبعيض جائز نيست، مگر آن که بگوييم مردم در لياقت و استعداد (براي دريافت شفاعت) با يکديگر تفاوت دارند.
ج) امكان دارد هيچ يك از جريانهاي رحمت پروردگار، بدون نظام انجام گيرد. به همين دليل، مغفرت پروردگار نيز بايد از طريق نفوس انسانهاي کامل و ارواح انبيا و اوليا به گنهکاران برسد و اين لازمه نظام جهان است. به همان دليلي که رحمت وحي بدون واسطه انجام نميگيرد و همه مردم از جانب خدا به نبوت برانگيخته نميشوند (و همچنين ديگر رحمتها نيز بدون واسطه انجام نميگيرند)، رحمت مغفرت نيز ممکن نيست بيواسطه تحقق پيدا کند.
د) مغفرت و شفاعت، هر دو رحمت خدا هستند و در باطن يکي بوده، ولي در ظاهر مختلف ميباشند. هر گاه اين رحمت، به خداي متعال نسبت داده شود، مغفرت و اگر به واسطههاي رحمت (نظير انبيا و اوليا و…) منسوب گردد، شفاعت ناميده ميشود.
هـ) با توجه به مقدمه پيشين، هر شرطي که براي شمول مغفرت ميباشد، براي شمول شفاعت نيز هست و شرط مغفرت نيز چنان که اشاره شد، چيزي جز قابليت و ظرفيت نميباشد. از آيه شريفه ذيل نيز ميتوان نامحدود بودن رحمت الهي و قابليت براي استفاده از مغفرت را استفاده کرد؛ چنان که حاملين عرش ميگويند: پروردگارا! رحمت و دانش تو همه چيز را فرا گرفته است. پس بيامرز آنان را که به سوي تو باز آمدهاند و راه تو را پيروي نمودهاند و آنان را از عذاب دوزخ حفظ فرما. از اين آيه کريمه ميتوان هم نامحدود بودن رحمت خدا را فهميد و هم شرط اساسي لياقت براي استفاده از مغفرت را.
و) حدود شفاعت: خداوند وعده نفرموده است که هر گنهکاري را مشمول شفاعت قرار دهد. همچنين خصوصيت گناهي را که با شفاعت بخشوده ميگردد، روشن نفرمود، بلکه در همه موارد به نحو اجمال و ايجاب جزئي سخن گفته است. چنين شفاعتي نه تنها سبب تجري معصيت کار نيست، بلکه اميدآور بوده و زمينه اصلاح امور و جبران گذشته تلخ را فراهم ميسازد و همواره انسان را بين خوف و رجا نگاه ميدارد؛ چرا که خداي رحمان، خداي قهار نيز هست. به بيان ديگر، شفاعت همانند داروست، دارو هيچ انسان عاقلي را تشويق به بيماري نميکند، بلکه به تعبير علامه طباطبايي: اگر کسي با اعتماد بر شفاعت و توبه و استغفار تن به گناه داد، احيانا گرفتار گناه مضاعف شده است؛ به ويژه با توجه به اين که گاهي گناهي زمينه براي گناه ديگر ميگردد.
از نکات فوق استفاده ميگردد که بيعدالتي و تبعيض در دستگاه خداوند وجود ندارد؛ زيرا رحمت پروردگار عام است و نامحدود و هر کس از رحمت خدا محروم است، به علت کم ظرفيتي يا بيظرفيتي خود اوست.
منبع: نشريه شاهد جوان- ش 55