فطرت از ماده «فطر» در لغت به معنای شکافتن (تاج العروس 13/325) گشودن شی ء و ابراز آن (معجم مقائیس اللغه 4/510) ابتدا و اختراع (صحاح جوهری 2/781) شکافتن از طول ، ایجاد وابداع (مفردات راغب/396) آمده است و از آنجا که آفرینش و خلقت الهی به منزله شکافتن پرده تاریک عدم، و اظهار هستی امکانی است یکی از معانی این کلمه، آفرینش وخلقت است، البته آفرینشی که ابداعی و ابتدایی باشد.لذا از ابن عباس نقل شده که میگفت: من معنای «فاطر السموات و الارض» را نمی دانستم تا این که دو تن از بادیه نشینان که درمورد مالکیت یک چاه مخاصمه داشتند به نزد من آمدند، یکی ازآن دو گفت: «أنا فطرتها» یعنی ابتدا من آن را حفر کردم (نهایه ابن اثیر 3/457) کلمه «فطرت» بر وزن «فِعْلَه» است که دلالت بر نوع ویژه میکند و در لغت به معنای سرشت و نحوه خاصی از آفرینش و خلقت است .در قرآن کریم مشتقات کلمه «فطر» به صورتهای گوناگون به کار رفته لیکن کلمه فطرت تنها یک بار استعمال شده است . بنابراین ، فطرت به معنی سرشت خاص و آفرینش ویژه انسان است و امور فطری، یعنی آنچه که نوع خلقت و آفرینش انسان اقتضای آن را داشته ومشترک بین همه انسانها باشد.
خاصیت امور فطری آن است که اولا مقتضای آفرینش انسان است و اکتسابی نیست ، ثانیا در عموم افراد وجود دارد و همه انسان ها از آن برخوردارند، ثالثا تبدیل یا تحویل پذیر نیست گرچه شدت و ضعف را می پذیرد .
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)
خاصیت امور فطری آن است که اولا مقتضای آفرینش انسان است و اکتسابی نیست ، ثانیا در عموم افراد وجود دارد و همه انسان ها از آن برخوردارند، ثالثا تبدیل یا تحویل پذیر نیست گرچه شدت و ضعف را می پذیرد .
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)