واکنش ماتم
مرگ افراد مورد علاقه از دردناک ترين تجربه هاي زندگي است و منجر به بروز حالتي در بازماندگان مي شود که آن را واکنش ماتم مي نامند. اين واکنش تأثيرات متنوعي بر زندگي بازمانده دارد و دامنه وسيعي از احساس ها، تجربه هاي جسماني، رفتارها و حالت هاي ذهني را در بر مي گيرد. مرگ عزيزان يکي از عوامل اصلي بروز استرس است
واکنش ماتم
گردش آسمان دایره وار *** گاه آرد خزان و گاه بهار
دیده ای را زند ز انده نیش *** جگری را خلد زمرگی خوار
(مسعود سعد سلمان)
مرگ افراد مورد علاقه از دردناک ترين تجربه هاي زندگي است و منجر به بروز حالتي در بازماندگان مي شود که آن را واکنش ماتم مي نامند. اين واکنش تأثيرات متنوعي بر زندگي بازمانده دارد و دامنه وسيعي از احساس ها، تجربه هاي جسماني، رفتارها و حالت هاي ذهني را در بر مي گيرد. مرگ عزيزان يکي از عوامل اصلي بروز استرس است و در پژوهش ها اکثراً مرگ عضوي از اعضاء خانواده از مهم ترين علل بروز ترس و اضطراب دانسته شده است. رفع ماتم يا پشت سر گذاشتن آن نيازمند گذشت زمان و طي مراحلي است که در طول آن ها فرد بايد حالت هاي دروني خود را به طور کامل و آزادانه ابراز و بيان کند.
در روان شناسي ماتم و کاربرد اصطلاحات آن بايد از يک سو ميان ماتم، داغديدگي و عزاداري تفاوت قائل شد و از سوي ديگر به تمايز ميان ماتم بهنجار و ماتم نا بهنجار توجه داشت.
اصولاً در برابر هر فقداني ماتمي وجود دارد و از دست دادن هر چيز مورد علاقه اي موجب بروز ماتم مي شود. اما واکنش ماتم به طور مشخص در برابر فقدان عزيزي از دست رفته ايجاد مي شود که در شکل بهنجار خود پس از طي زماني مشخص و بروز حالت هايي شناخته شده رفع مي شود و فرد مجدداً به زندگي باز مي گردد و فعاليت هايش را از سر مي گيرد.
تظاهرات واکنش ماتم بهنجار در چهار گروه احساسات، احساس هاي جسماني، حالت هاي ذهني و رفتارها طبقه بندي مي شوند. احساسات شايع عبارتند از غمگيني، خشم، اضطراب، تنهايي، خستگي، شوک، بي ياوري، رهايي و تسکين. احساس هاي جسماني شايع در ميان تمام اندام ها و اعضاء بدن ديده مي شود مانند احساس فشار در گلو يا سينه، فقدان نيرو، ضعف عضلات، خشکي دهان و … حالت هاي ذهني که گاه ثابت و پايدار و گاه زودگذر و ناپايدارند عبارتند از: ناباوري، گيجي اشتغال ذهني با افکار مربوط به متوفي، احساس حضور او و توهمات به صورت ديدن متوفي ياشنيدن صداي او و بالاخره رفتارهاي شايعي که در دوره ماتم زدگي به چشم مي خورد از اين قرارند: اختلال خواب، اختلال اشتها، وازدگي اجتماعي، روياهاي مربوط به متوفي، آه کشيدن و گريستن و جستجو و فراخواندن فرد از دست رفته.
واکنش ماتم بهنجار را مي توان به صورت مراحل مشخصي درنظر گرفت که بازمانده با طي اين مراحل در طول زمان ماتم را پشت سر مي گذارد و به حل يا رفع آن نائل مي شود. اين مراحل به ترتيب عبارتند از: اعتراض و کرختي، طلب کردن متوفي، درماندگي و سرانجام سازمان دهي مجدد که از طريق آن بازمانده با شرايط جديد انطباق و سازگاري پيدا مي کند و با برقراري مجدد روابط فردي و اجتماعي به زندگي باز مي گردد.
برخي از صاحب نظران معتقدند به جاي مراحل ماتم بايد از تکاليف ماتم استفاده کنيم. تأکيد بر واژه تکليف نشان دهنده آن است که خود فرد ماتم دار و سوگوار نيز بايد به طور فعال و با استفاده از کوشش آگاهانه خود به مقابله با فقدان و ماتم ناشي از آن بپردازد. براين مبنا چهار تکليف مشخص شده اند که تکليف اول يا گام نخست پذيرش واقعيت فقدان است که بدون آن ادامه راه امکان پذير نيست. در ميان سوکواران به طور شايع ديده مي شود که برخي حتي واقعيت مرگ متوفي را منکر مي شوند و يامعناي آن را تحريف مي کنند. تکليف دوم تجربه کامل درد ماتم است. شناخت، احساس و ابراز درد ماتم ضروري است. بايد اين درد راچشيد و کشيد. سرکوب اين درد و جلوگيري از ابراز آزادانه آن که متأسفانه گاه توسط جامعه نيز تقويت مي شود منجر به بروز انواع نشانه هاي غير انطباقي و رفتارهاي انحرافي مي شود و سرانجام زمينه را براي بروز واکنش ماتم نابهنجار و بيمارگونه آماده خواهد کرد. بايد ماتم راپذيرفت و به خاطر آن گريست و به درد فقدان اجازه داد که ما را دربرگيرد و از ابراز آزادانه حالت ها و تألمات جلوگيري نکرد.
تکليف سوم انطباق و سازگاري با محيط در غياب متوفي است. در اين جا شناسايي شرايط تغيير يافته، تعريف مجدد هدف هاي زندگي و تجديد نظر در الگوهاي ارتباطي ضروري است. و بالاخره تکليف چهارم در انفصال انرژي عاطفي از متوفي و به کار انداختن مجدد آن در رابطه اي ديگر خلاصه مي شود. به عبارت ديگر نبايد عشق و دوست داشتن را هم همراه عزيز از دست رفته به خاک سپرد بلکه به تدريج بايد به دوست داشتن ديگران انديشيد و عمل کرد و پيوندهاي عاطفي جديد را جانشين پيوند از دست رفته کرد.
واکنش ماتم نابهنجار از دردناک ترين تجربه هاي بشري است که علاوه بر خود ماتم رنج مضاعفي را بر صاحب آن تحميل مي کند. اين نوع که به اشکال گوناگون ظاهر مي شود نام هاي ديگري هم دارد مانند ماتم بيمارگون، حل نشده، برآميخته، مزمن، تأخير يافته و مفرط. برخي از صاحب نظران بسياري از اختلالات جسمي و روانپزشکي را اشکال پنهان شده واکنش ماتم مي دانند.
واکنش ماتم نابهنجار گاه خود را به شکل فقدان ماتم نشان مي دهد. يعني فرد هيچ يک از علائم ماتم را نشان نمي دهد. البته اين حالت چندان شايع نيست و در مقابل بايد از شايع ترين شکل واکنش ماتم نابهنجار يعني واکنش ماتم مزمن نام برد که در آن نشانه ها شديدتر از ماتم طبيعي هستند و براي مدت هاي طولاني باقي مي مانند. در واکنش ماتم تأخير يافته مدت ها پس از وقوع مرگ يا فقدان متوفي تازه واکنش ماتم ظاهر مي شود. واکنش ماتم مفرط به شکل اضطراب و فوبي به چشم مي خورد و در واکنش ماتم مبدل به جاي نشانه هاي ماتم با علائم جسماني يا رفتارهاي غير انطباقي روبرو هستيم. بايد توجه داشت که بروز هريک از انواع واکنش ماتم نابهنجار دلايل مشخصي دارد که با شخصيت بازمانده، نوع روابط او با متوفي، شرايط بروز و وقوع مرگ و عوامل ضمني ديگر مرتبط است. شناسايي فردي که با ماتم نابهنجار دست و پنجه نرم مي کند براساس برخي کليدهاي تشخيصي توسط روانپزشک امکان پذير است.
چگونگي شکل گيري و بروز ماتم در هر فرد خاص خود اوست که ريشه آن را بايد در تجارب اوليه زندگي او جستجو کرد. مهم ترين عامل در زندگي نوزاد دلبستگي و تعلق او به مادر يا جانشين وي است که تظاهر بيروني آن وابستگي است. چگونگي رويارويي کودک با جدايي ها، گسستگي پيوندها با مادر چه به صورت موقت و چه به شکل دائمي ظرفيت آتي او براي مقابله با فقدان و محروميت ها و چگونگي واکنش هاي بعدي او را مشخص مي کند. تجارب اوليه ناخوشايند زمينه را براي بروز واکنش هاي نابهنجار بعدي از جمله واکنش ماتم نابهنجار فراهم مي کند.
هرچند براي طول مدت واکنش ماتم زمان هايي مشخص مانند 6 ماه، يکسال يا دوسال ذکر مي شود اما در حقيقت تعيين خاتمه ماتم به آساني امکان پذير نيست. طول ماتم با چگونگي و ميزان نزديکي بازمانده با متوفي نسبت دارد. اگر بازمانده بتواند به راحتي درباره متوفي فکر يا صحبت کند بدون آن که دچار انفجار احساسی شود يا افکار خود را دردناک بيابد مي توان گفت که فرد به خاتمه ماتم نزديک شده است. علاوه بر بعضي از عواملي که ذکر شد يک سري عوامل ديگر هم هستند که وجود آن ها حاکي از اين است که فرد واکنش ماتمي طولاني را پيش رو دارد که به احتمال زياد به شکل نابهنجار تظاهر پيدا خواهد کرد.
بايد به نوع ديگري از ماتم نيز اشاره کرد که ماتم انتظاري خوانده مي شود. در اين جا واکنش ماتم پيش از وقوع فقداني اجتناب ناپذير به وجود مي آيد. مثلاً وقتي با بيماري سرطاني روبرو هستيم که مرگ او حتمي است و دوراني طولاني بايد سپري شود تا مرگ فرا رسد. در اين حالت ماتم از پيش به وجود مي آيد و به منزله نوعي تمرين روان شناختي مرگ قريب الوقوع است که به اعضاء خانواده بيمار امکان مي دهد تا تشويش حاصل از فقدان آتي را تجربه کنند و با آمادگي بيشتري با مرگ روبرو شوند.
خوشبختانه امروزه براي کمک به کساني که دوران ماتم را سپري مي کنند يا افرادي که مبتلا به واکنش ماتم نابهنجار شده اند کمک هاي حرفه اي در قالب خدمات مشاوره اي و ماتم درماني ارائه مي شود. خدمات مشاوره اي براي تسهيل ابراز حالات و احساسات مربوط به واکنش ماتم بهنجار است که همراه کمک به مراجع جهت انجام تکاليف ماتم داري در يک چهارچوب زماني مشخص صورت مي گيرد.
اصول خدمات مشاوره اي بر مباني زير بنا شده است: کمک به بازمانده براي واقعيت بخشيدن به فقدان، کمک به او براي شناسايي و ابراز احساسات، کمک به وي براي زيستن بدون متوفي، تسهيل ترک عاطفي متوفي، تعبير رفتارهاي بهنجار موجود در واکنش ماتم، شناسايي و تأکيد بر تفاوت هاي فردي، ارائه و تداوم حمايت حرفه اي و ارزيابي و شناسايي ساختکارهاي دفاعي و شيوه هاي مقابله اي فرد.
در ماتم درماني هدف شناسايي و رفع تعارضات و کشمکش هاي دروني مربوط به جدايي است که مانع انجام تکاليف ماتم داري مي شود. تعارض زمينه اي هرچقدر عميق تر و شديدتر باشد کار مشکل تر است. ماتم درماني اسلوب هاي ويژه خاص خود را دارد و در طول آن درمانگر با توجه به انواع ماتم نابهنجار و نمايه هاي تشخيصي آن دست به درمان مي زند.
منبع:http://www.khabaronline.ir/guest-251.aspx
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mohammad_43
دیده ای را زند ز انده نیش *** جگری را خلد زمرگی خوار
(مسعود سعد سلمان)
مرگ افراد مورد علاقه از دردناک ترين تجربه هاي زندگي است و منجر به بروز حالتي در بازماندگان مي شود که آن را واکنش ماتم مي نامند. اين واکنش تأثيرات متنوعي بر زندگي بازمانده دارد و دامنه وسيعي از احساس ها، تجربه هاي جسماني، رفتارها و حالت هاي ذهني را در بر مي گيرد. مرگ عزيزان يکي از عوامل اصلي بروز استرس است و در پژوهش ها اکثراً مرگ عضوي از اعضاء خانواده از مهم ترين علل بروز ترس و اضطراب دانسته شده است. رفع ماتم يا پشت سر گذاشتن آن نيازمند گذشت زمان و طي مراحلي است که در طول آن ها فرد بايد حالت هاي دروني خود را به طور کامل و آزادانه ابراز و بيان کند.
در روان شناسي ماتم و کاربرد اصطلاحات آن بايد از يک سو ميان ماتم، داغديدگي و عزاداري تفاوت قائل شد و از سوي ديگر به تمايز ميان ماتم بهنجار و ماتم نا بهنجار توجه داشت.
اصولاً در برابر هر فقداني ماتمي وجود دارد و از دست دادن هر چيز مورد علاقه اي موجب بروز ماتم مي شود. اما واکنش ماتم به طور مشخص در برابر فقدان عزيزي از دست رفته ايجاد مي شود که در شکل بهنجار خود پس از طي زماني مشخص و بروز حالت هايي شناخته شده رفع مي شود و فرد مجدداً به زندگي باز مي گردد و فعاليت هايش را از سر مي گيرد.
تظاهرات واکنش ماتم بهنجار در چهار گروه احساسات، احساس هاي جسماني، حالت هاي ذهني و رفتارها طبقه بندي مي شوند. احساسات شايع عبارتند از غمگيني، خشم، اضطراب، تنهايي، خستگي، شوک، بي ياوري، رهايي و تسکين. احساس هاي جسماني شايع در ميان تمام اندام ها و اعضاء بدن ديده مي شود مانند احساس فشار در گلو يا سينه، فقدان نيرو، ضعف عضلات، خشکي دهان و … حالت هاي ذهني که گاه ثابت و پايدار و گاه زودگذر و ناپايدارند عبارتند از: ناباوري، گيجي اشتغال ذهني با افکار مربوط به متوفي، احساس حضور او و توهمات به صورت ديدن متوفي ياشنيدن صداي او و بالاخره رفتارهاي شايعي که در دوره ماتم زدگي به چشم مي خورد از اين قرارند: اختلال خواب، اختلال اشتها، وازدگي اجتماعي، روياهاي مربوط به متوفي، آه کشيدن و گريستن و جستجو و فراخواندن فرد از دست رفته.
واکنش ماتم بهنجار را مي توان به صورت مراحل مشخصي درنظر گرفت که بازمانده با طي اين مراحل در طول زمان ماتم را پشت سر مي گذارد و به حل يا رفع آن نائل مي شود. اين مراحل به ترتيب عبارتند از: اعتراض و کرختي، طلب کردن متوفي، درماندگي و سرانجام سازمان دهي مجدد که از طريق آن بازمانده با شرايط جديد انطباق و سازگاري پيدا مي کند و با برقراري مجدد روابط فردي و اجتماعي به زندگي باز مي گردد.
برخي از صاحب نظران معتقدند به جاي مراحل ماتم بايد از تکاليف ماتم استفاده کنيم. تأکيد بر واژه تکليف نشان دهنده آن است که خود فرد ماتم دار و سوگوار نيز بايد به طور فعال و با استفاده از کوشش آگاهانه خود به مقابله با فقدان و ماتم ناشي از آن بپردازد. براين مبنا چهار تکليف مشخص شده اند که تکليف اول يا گام نخست پذيرش واقعيت فقدان است که بدون آن ادامه راه امکان پذير نيست. در ميان سوکواران به طور شايع ديده مي شود که برخي حتي واقعيت مرگ متوفي را منکر مي شوند و يامعناي آن را تحريف مي کنند. تکليف دوم تجربه کامل درد ماتم است. شناخت، احساس و ابراز درد ماتم ضروري است. بايد اين درد راچشيد و کشيد. سرکوب اين درد و جلوگيري از ابراز آزادانه آن که متأسفانه گاه توسط جامعه نيز تقويت مي شود منجر به بروز انواع نشانه هاي غير انطباقي و رفتارهاي انحرافي مي شود و سرانجام زمينه را براي بروز واکنش ماتم نابهنجار و بيمارگونه آماده خواهد کرد. بايد ماتم راپذيرفت و به خاطر آن گريست و به درد فقدان اجازه داد که ما را دربرگيرد و از ابراز آزادانه حالت ها و تألمات جلوگيري نکرد.
تکليف سوم انطباق و سازگاري با محيط در غياب متوفي است. در اين جا شناسايي شرايط تغيير يافته، تعريف مجدد هدف هاي زندگي و تجديد نظر در الگوهاي ارتباطي ضروري است. و بالاخره تکليف چهارم در انفصال انرژي عاطفي از متوفي و به کار انداختن مجدد آن در رابطه اي ديگر خلاصه مي شود. به عبارت ديگر نبايد عشق و دوست داشتن را هم همراه عزيز از دست رفته به خاک سپرد بلکه به تدريج بايد به دوست داشتن ديگران انديشيد و عمل کرد و پيوندهاي عاطفي جديد را جانشين پيوند از دست رفته کرد.
واکنش ماتم نابهنجار از دردناک ترين تجربه هاي بشري است که علاوه بر خود ماتم رنج مضاعفي را بر صاحب آن تحميل مي کند. اين نوع که به اشکال گوناگون ظاهر مي شود نام هاي ديگري هم دارد مانند ماتم بيمارگون، حل نشده، برآميخته، مزمن، تأخير يافته و مفرط. برخي از صاحب نظران بسياري از اختلالات جسمي و روانپزشکي را اشکال پنهان شده واکنش ماتم مي دانند.
واکنش ماتم نابهنجار گاه خود را به شکل فقدان ماتم نشان مي دهد. يعني فرد هيچ يک از علائم ماتم را نشان نمي دهد. البته اين حالت چندان شايع نيست و در مقابل بايد از شايع ترين شکل واکنش ماتم نابهنجار يعني واکنش ماتم مزمن نام برد که در آن نشانه ها شديدتر از ماتم طبيعي هستند و براي مدت هاي طولاني باقي مي مانند. در واکنش ماتم تأخير يافته مدت ها پس از وقوع مرگ يا فقدان متوفي تازه واکنش ماتم ظاهر مي شود. واکنش ماتم مفرط به شکل اضطراب و فوبي به چشم مي خورد و در واکنش ماتم مبدل به جاي نشانه هاي ماتم با علائم جسماني يا رفتارهاي غير انطباقي روبرو هستيم. بايد توجه داشت که بروز هريک از انواع واکنش ماتم نابهنجار دلايل مشخصي دارد که با شخصيت بازمانده، نوع روابط او با متوفي، شرايط بروز و وقوع مرگ و عوامل ضمني ديگر مرتبط است. شناسايي فردي که با ماتم نابهنجار دست و پنجه نرم مي کند براساس برخي کليدهاي تشخيصي توسط روانپزشک امکان پذير است.
چگونگي شکل گيري و بروز ماتم در هر فرد خاص خود اوست که ريشه آن را بايد در تجارب اوليه زندگي او جستجو کرد. مهم ترين عامل در زندگي نوزاد دلبستگي و تعلق او به مادر يا جانشين وي است که تظاهر بيروني آن وابستگي است. چگونگي رويارويي کودک با جدايي ها، گسستگي پيوندها با مادر چه به صورت موقت و چه به شکل دائمي ظرفيت آتي او براي مقابله با فقدان و محروميت ها و چگونگي واکنش هاي بعدي او را مشخص مي کند. تجارب اوليه ناخوشايند زمينه را براي بروز واکنش هاي نابهنجار بعدي از جمله واکنش ماتم نابهنجار فراهم مي کند.
هرچند براي طول مدت واکنش ماتم زمان هايي مشخص مانند 6 ماه، يکسال يا دوسال ذکر مي شود اما در حقيقت تعيين خاتمه ماتم به آساني امکان پذير نيست. طول ماتم با چگونگي و ميزان نزديکي بازمانده با متوفي نسبت دارد. اگر بازمانده بتواند به راحتي درباره متوفي فکر يا صحبت کند بدون آن که دچار انفجار احساسی شود يا افکار خود را دردناک بيابد مي توان گفت که فرد به خاتمه ماتم نزديک شده است. علاوه بر بعضي از عواملي که ذکر شد يک سري عوامل ديگر هم هستند که وجود آن ها حاکي از اين است که فرد واکنش ماتمي طولاني را پيش رو دارد که به احتمال زياد به شکل نابهنجار تظاهر پيدا خواهد کرد.
بايد به نوع ديگري از ماتم نيز اشاره کرد که ماتم انتظاري خوانده مي شود. در اين جا واکنش ماتم پيش از وقوع فقداني اجتناب ناپذير به وجود مي آيد. مثلاً وقتي با بيماري سرطاني روبرو هستيم که مرگ او حتمي است و دوراني طولاني بايد سپري شود تا مرگ فرا رسد. در اين حالت ماتم از پيش به وجود مي آيد و به منزله نوعي تمرين روان شناختي مرگ قريب الوقوع است که به اعضاء خانواده بيمار امکان مي دهد تا تشويش حاصل از فقدان آتي را تجربه کنند و با آمادگي بيشتري با مرگ روبرو شوند.
خوشبختانه امروزه براي کمک به کساني که دوران ماتم را سپري مي کنند يا افرادي که مبتلا به واکنش ماتم نابهنجار شده اند کمک هاي حرفه اي در قالب خدمات مشاوره اي و ماتم درماني ارائه مي شود. خدمات مشاوره اي براي تسهيل ابراز حالات و احساسات مربوط به واکنش ماتم بهنجار است که همراه کمک به مراجع جهت انجام تکاليف ماتم داري در يک چهارچوب زماني مشخص صورت مي گيرد.
اصول خدمات مشاوره اي بر مباني زير بنا شده است: کمک به بازمانده براي واقعيت بخشيدن به فقدان، کمک به او براي شناسايي و ابراز احساسات، کمک به وي براي زيستن بدون متوفي، تسهيل ترک عاطفي متوفي، تعبير رفتارهاي بهنجار موجود در واکنش ماتم، شناسايي و تأکيد بر تفاوت هاي فردي، ارائه و تداوم حمايت حرفه اي و ارزيابي و شناسايي ساختکارهاي دفاعي و شيوه هاي مقابله اي فرد.
در ماتم درماني هدف شناسايي و رفع تعارضات و کشمکش هاي دروني مربوط به جدايي است که مانع انجام تکاليف ماتم داري مي شود. تعارض زمينه اي هرچقدر عميق تر و شديدتر باشد کار مشکل تر است. ماتم درماني اسلوب هاي ويژه خاص خود را دارد و در طول آن درمانگر با توجه به انواع ماتم نابهنجار و نمايه هاي تشخيصي آن دست به درمان مي زند.
منبع:http://www.khabaronline.ir/guest-251.aspx
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mohammad_43