نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
وضع
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
وضع (1) در لغت به معنای قرار دادن و نهادن است، و در اصطلاح نیز همین معنی موردنظر است. در علم اصول بحث میشود: وضع الفاظ برای معانی چگونه است؟ توضیح اینكه رابطهی الفاظ با معانی رابطهی اعتباری و قراردادی است، نه واقعی، زیرا ما از دیدن دود غلیظ در یك نقطه پی میبریم كه در آنجا آتش سوزی رخ داده است، و این رابطه بین دود و آتش رابطهای واقعی است نه قراردادی. اما هنگامی كه از شنیدن لفظ بلبل ذهن ما به پرنده خاصی متوجه میشود، این نه بدان جهت است كه رابطهای واقعی بین «ب، ل، ب، ل» و آن پرنده وجود دارد بلكه بدان جهت است كه این كلمه را برای آن پرنده نام نهادهاند. یعنی واضع چنین اعتباری را كرده كه با این لفظ ذهن انسان به آن پرنده (موضوع له) منتقل شود. به همین دلیل پدیدهی دود و آتش مخصوص ملت و زبان خاصی نیست، اما لفظ بلبل اختصاص به زبان فارسی دارد، و در زبانهای دیگری برای همان پرنده لفظ دیگری به كار برده میشود. اصولیین قراردادن الفاظ و كلمات را برای رساندن معانی «وضع»، و آن معانی و مقصود را «موضوع له» گویند و در اصطلاح حقوق «وضع قانون»به معنای تصویب قانون است. قراردادن الفاظ به دو صورت است، به همین دلیل گفتهاند: وضع بر دو قسم است: 1.تعیینی یا تخصیصی؛ 2.تعیّنی یا تخصّصی. 1.وضع تعیینی یا تخصیصی عبارت است از وضع لفظ (توسط واضع) برای معنای معین. مثل اسامیای را كه پدران برای فرزندان خود قرار میدهند. و مثل وضع هیأت «فَعَلَ» (ماضی) برای معنایی كه در گذشته حادث شده، و یا قراردادن حركات اِعرابی مثل رفع برای تشخیص اینكه این مرفوع فاعل است و… 2.وضع تعینی یا تخصصی این است كه لفظ با قرینه در غیر معنای موضوع له خود استعمال شود. به گونهای كه به مرور زمان بدون آن قرینه همان معنای دوم (مجازی) از آن فهمیده شود. مثلاً كلمهی «قانون» در اول به معنای «خط كش» بوده (2)، و بعد به واسطهی استعمال زیاد در معنای فعلی (كه معنای مجازی آن است). تنها همین معنی از آن استنباط میشود. به بیان دیگر وضع تعیینی در اثر جعل و قراردادن و انشای واضع به وجود میآید، و وضع تعیّنی یا تخصصی در اثر كثرت استعمال محقق میگردد.
اقسام وضع
واضع در مقام وضع و قرار دادن لفظ برای معنی و مفهو موردنظر نخست باید تصور لفظ و معنی نموده، سپس آن لفظ را برای آن معنی و مفهوم وضع نماید. مثلاً اول پرندهی مخصوص را تصور كرده و سپس لفظ بلبل را هم تصور كند بعد لفظ بلبل را برای آن پرنده وضع كند، زیرا بدون چنین تصوری نامگذاری ممكن نیست. علمای اصول میگویند: از نظر نحوهی تصور و كیفیت وضع چهار صورت متصور است: 1.وضع خاص- موضوع له خاص؛ 2.وضع عام- موضوع له عام؛ 3.وضع عام- موضوع له خاص؛ 4.وضع خاص- موضوع له عام.
1 .وضع خاص- موضوع له خاص:
هرگاه معنی تصور شده جزئی و خاص، و لفظ دال بر آن هم جزئی و خاص باشد، میگویند وضع خاص و موضوع له هم خاص است همانند شخصی كه پسرش به دنیا آمده و او نام فرزند خود را رضا بگذارد.
2.وضع عام- موضوع له عام:
هرگاه معنی تصور شده كلی و لفظ دال بر آن نیز كلی باشد در آن صورت وضع عام و موضوع له عام است. مثل شخصی كه با تصور معنی كلی حیوان ناطق لفظ انسان را بر آن معنای كلی وضع كند. زیرا وقتی گفته میشود انسان مقصود فرد خاصی از افراد بشر نمیباشد بلكه این لفظ دلالت میكند بر كلیهی افرادی كه دارای مشخصات خاصی باشند.
3.وضع عام- موضوع له خاص:
هرگاه معنی تصور شده كلی باشد اما لفظ در برابر آن قرار داده نشود بلكه در برابر افراد و مصادیق آن قرار داده شود، در آن صورت وضع عام و موضوع له خاص است مثل اسماء اشاره. زیرا واضع عنوان كلی مفرد مذكر را در نظر میگیرد آن گاه لفظ «هذا» را برای هر فردی كه مصداق آن باشد وضع میكند، و یا در زبان فارسی مفرد غایب را به صورت كلی در نظر میگیرد و لفظ «او» را برای مصادیق آن وضع میكند. از مثالهایی كه برای این قسم بیان گردید، معانی حروف است كه میدان تاخت و تاز اندیشههاست و ما به دلیل طولانی شدن از بیان آنها صرف نظر میكنیم.
4. وضع خاص- موضوع له عام:
اگر معنای مورد تصور خاص باشد اما هنگام وضع لفظ عامی را برای آن در نظر بگیرند، میگویند در آن مورد وضع خاص و موضوع له عام است آنچه بین اندیشمندان اصولی شهرت دارد محال بودن این قسم است. زیرا خاص نمیتواند نمایش و آیینه عام باشد، اما عكس آن محال نمیباشد. در رابطه با وضع دیدگاههای مختلفی ابراز شده است كه از مجموع نظرگاهها فهمیده میشود در امكان سه قسم اول اختلافی نیست و اختلاف در امكان قسم چهارم و وقوع قسم سوم است. 1.آنچه بین اصولیین شهرت دارد این است كه اقسام وضع در مقام تصور چهار قسم است، ولی در مرحلهی امكان و وقوع (ثبوت و اثبات) سه قسم است. 2.بعضی معتقدند كه در مقام تصور و امكان چهار قسم است، ولی در مرحلهی وقوع و اثبات سه قسم است، چون تصور وضع خاص و موضوع له عام ممكن است مثلاً كسی شبحی را از دور میبیند، نمیداند انسان است یا گاو. سپس میگوید: مثلاً فلان لفظ را وضع كردم برای هر موردی كه چنین شبحی دیده شود. 3.صاحب كفایه میگوید: وضع در مرحلهی تصور چهار قسم و در مقام امكان سه قسم و در مرحلهی وقوع (3) دو قسم است. در تقسیم دیگر وضع به شخصی و نوعی تقسیم میشود. (4)
پینوشتها:
1.كفایةالاصول، ج1، ص 10؛ نهایةالاصول، ص17؛ اصول الفقه، ج1، ص 9؛ بدایع الافكار، ص27؛ مناهج الوصول الی علم الاصول، ج1، ص 55؛ فوائد الاصول، ج1، ص 26؛ اصول الاستنباط، ص55؛ تهذیب الاصول، ج1، ص 16.
2.حاشیهی ملاعبدالله، ص25 میگوید: قانون لفظ یونانی او سریانی او رومی موضوع فی الاصل لسطر الكتابة.
3.كفایةالاصول، ج1، ص 13.
4.اصطلاحات الاصول، «الوضع».
منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم