پاسخ سؤال را در دو قسمت عرض ميكنيم.
1. چرا در احكام و قوانين اديان غير اسلام مانند مسيحيت و يهوديت تقريباً تغييري رخ نميدهد؟
اين مطلب كه احكام و قوانين اديان غير اسلام، تغييرات كمتري دارند، به يك معنا درست است؛ زيرا ادياني مانند مسيحيت و يهوديت بسيار محدود و داراي قوانين كمتري نسبت به اسلام هستند و به اين جهت تغييرات قوانين آنها بخاطر كمي احكام در مجموع از تغييرات احكام اسلام كمتر است.
يهوديت ديني است كه اگر چه برخلاف مسيحيت، داراي شريعت ميباشد ولي حوزة شريعت آن (احكام و قوانين) بسيار محدود و كم است. كتاب مقدس آنها (عهد قديم) بيشتر تاريخ قديم بني اسرائيل است و کمتر به بيان احكام پرداخته است. مسيحيتي هم كه امروزه وجود دارد، احكام فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و… ندارد. مسيحيت تحريف شده امروزه به، معناي ايمان آوردن به خدا بودن و فرزند خدا بودن حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ است كه براي جبران گناه حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ كه به سبب نافرماني از بهشت رانده شد، به دنيا آمده تا قرباني شود و گناه حضرت آدم كه دامنگير فرزندان او هم شده است، بخشيده شود. هر كس به اين مطلب ايمان آورد، مسيحي و اهل نجات است. ايشان موظفاند به شريعت موسي (ع) عمل کنند.
ساير اديان مثل هندو، بودا، جين، شينتو و… اگر بتوان نام دين هم بر آنها گذاشت،بسيار محدود و ناقص هستند كه ميتوانيد با مراجعه به كتابهاي كه به معرفي اديان جهان پرداختهاند، با آنها آشنا شويد.[1]در مقابل آنها اسلام ديني جامع و كامل است و براي تمام امور زندگي انسان و در هر شرايطي، حكم و برنامه دارد. معامله و تجارت، خانواده و ازدواج، ادارة حكومت، بهداشت، اخلاق و عرفان، اقتصاد، روابط اجتماعي، عبادت و بندگي و… همه در اسلام مورد توجه است. هيچ عملي نيست مگر آنكه در اسلام حكمي دارد.
تنها بخشي از احكام و احاديث اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در 110 جلد كتاب به نام بحارالانوار توسط علامه مجلسي (ره) جمع آوري شده است. قرآن كريم، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه، كتابها چهارگانه حديثي (الكافي، تهذيب الاحكام، الاستبصار و من لا يحضره الفقيه) درياهايي هستند كه هزاران جلد كتاب دربارة آنها نوشته شده است ولي همچنان براي عالمان و آشنايان به حقايق ـ مسلمان و غير مسلمان ـ اين گنجها ناشناخته و پر از دُرّهاي ناب و جديد هستند.[2]چنان كه گفته شد، احكام و قوانين اديان غيراسلام چون محدودترند و به بسياري از مسائل نپرداختهاند، در مجموع كمتر دچار تغيير ميشوند و در غير اين معنا آنها در همان عقايد و قوانين محدود خود بسيار دچار اختلاف هستند. ضديت عقايد كنوني آنها با دين اولية آنها كه توسط پيامبران الهي آورده شده است، گواه روشن تحريف و تغييرهاي بسيار شديد و عميق در اين اديان است. علاوه بر اين در همان عقايد و احكام تحريف شده، باز اختلاف دارند مثلاً مسيحيت امروزي سه گرايش عمده كاتوليك، ارتدوكس و پروتستان دارد كه هر كدام مشتمل بر فرقههاي متعدد ميباشند؛ به ويژه پروتستان كه در مخالفت با تفكر رايج كليساها بوجود آمد و شامل فرقههاي بسيار ميباشد كه برخي از فرقههاي آن چند نفر بيشتر پيرو ندارند.[3]2. «احكام اسلام با شرايط امروزه سازگار نيست بنابراين دچار تغيير ميشود.»
اين سخن درست نيست. اگر به مطالعه اديان پرداخته باشيد، مشاهده ميكنيد كه جامعترين و كاملترين دين، اسلام است. البته منظور ما اسلام ناب محمدي است كه در مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ (شيعه دوازده امامي) متبلور است.
اديان گذشته براي دوره محدودي راه را براي انسانها نشان ميدادند. خداوند آخرين دين خود را به نام اسلام، با برنامهي جامع هدايت و سعادت تمام انسانها تا قيامت توسط بزرگترين پيامبر خود حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ به جهانيان عرضه كرد و قوانين و احكام اسلام را در قرآن و احاديث پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ ، به گونهاي بيان كرد كه در هر زمان و مكان، راه سعادت را به انسانها نشان دهد.
اگر به تعاليم اسلام دقت كنيم ميبينيم به دليل آنكه دين جاودان الهي براي همة انسانها است، دو دسته احكام در آن قرار داده شده است:
1. دستهاي از احكام اسلامي كه به انسان بودن افراد مربوط است و به همين جهت هر انساني را به جهت انسان بودن او شامل ميشود و ربطي به زمان، مكان يا افراد خاص ندارد زيرا حقيقتي انسان حقيقت ثابت است و انسان بودن او در گذشته، حال يا آينده تغيير نكرده و نميكند آنچه تغيير ميكند، هدفها، نيازها و شرايط زندگي اوست. اين دسته احكام كه به بُعد ثابت انسانها مربوط ميشود، احكام ثابت نام دارند و با تغيير شرايط و زمان دچار تغيير نميشوند در اسلام اين دسته احكام كاملاً مشخص و معين هستند مثل احكام وجوب نماز، روزه، خمس، زكات، جهاد، حرام بودن شراب و كشتن انسانهاي محترم ديگر و احكام فراوان ديگر.
2. دستهاي ديگر از احكام اسلام مرتبط با شرايط، زمان و مكان هستند. خصوصيت كلي اين دسته از احكام، رعايت مصلحت است كه به انواعي از آن اشاره ميكنيم:
الف) تغيير افراد: گاهي اسلام احكام كلياي را بيان ميكند كه در هر زمان شكل، كيفيت و افراد مختلفي پيدا ميكند مثلاً قرآن كريم ميفرمايد: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ…»[4] يعني هر چه ميتوانيد در مقابل دشمنانتان خود را مجهز و آماده كنيد. در زماني مصداق اين آمادگي فراهم كردن زره و شمشير و مانند آنها بود ولي امروزه مسلمانان بايد انواع تجهيزات پيشرفته جنگي مثل هواپيماهاي جنگي، تانك و… را براي اطاعت از دستور اين آيه شريف، فراهم كنند. يا مثلاً در قرآن در مورد اموال ميفرمايد: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ»[5]؛ (اموالتان را بيهوده بين خود تلف نكنيد). فقها از اين دستور قرآن اين حكم را استنباط كردهاند كه يكي از شرايط صحيح بودن معامله اين است كه در معامله فايدة صحيحي باشد و به همين دليل خريد و فروش خون در زمان قديم حرام بود چون فايدهاي نداشت ولي امروزه كه خريد و فروش خون داراي فايدة معقولي است به حكم همان قانون كلي قرآن، خريد و فروش خون جايز ميشود. ميبينيد كه اين گونه تغييرها نه تنها نقصي براي دين نيست بلكه نشانة پويايي و جاودانگي اسلام است.
ب) تغيير موضوع: گاهي موضوع يك حكم عوض ميشود و در نتيجه خود آن حكم هم تغيير ميكند. مثلاً نوشيدن آب انگور حلال است. وقتي همين آب انگور به شراب تبديل ميشود، حرام ميشود و باز وقتي بر اثر جوشيدن بيشتر به سركه تبديل شود، حكم آن حلال بودن است. اين تغييرها در حرام بودن يا حلال بودن بخاطر آن است كه موضوع حلال بودن، آب انگور بود. وقتي موضوع تغيير كرد و شراب شد حكم آن هم تغيير كرد و بار ديگر وقتي موضوع سركه شد، حكم قبلي تغيير كرد.
ج) حكم ثانوي: اگر يك حكم بخاطر داشتن ضرر جدي براي يك فرد يا اجبار ديگران يا ناچار بودن (مضطر شدن) و امور مانند آنها، تغيير كند حكم دوم را حكم ثانوي ميگويند. مثلاً خوردن گوشت حيوان مرده، حرام است ولي اگر كسي هيچ غذايي ندارد و از گرسنگي در حال مرگ باشد بر او واجب است از آن گوشت استفاده كند. روزه گرفتن در ماه رمضان واجب است ولي اگر به انسان ضرر برساند، حرام است و مثالهاي ديگر.
د) اَهمّ و مهمّ: بر طبق قاعده «اهم و مهم» گاهي يك حكم مهم به دليل آنكه با يك حكم مهمتر ناسازگاري دارد، كنار گذاشته ميشود. مثلاً مردة مسلمان محترم است و نبايد به آن بياحترامي شود ولي اگر نجات يك مسلمان ديگر يا پيشرفت دانش وابسته به آن باشد كه آن ميت مسلمان كالبد شكافي شود. كالبد شكافي اگر چه نوعي بياحترامي است ولي چون نجات يك مسلمان ديگر يا پيشرفت دانش مهم است، اين بياحترامي جايز است و بايد كالبدشكافي شود.
مشاهده ميشود كه اينگونه تغييرها هم در احكام اسلام نقص اسلام نيست بلكه نشانگر پويايي و ظرفيت بالاي قوانينِ اسلام است كه با هر شرايطي سازگار است.[6]بيان دو نكتة مهم ديگر ميتواند پاسخ را کاملتر کند:
اول: در برخي موارد بين فتاواي مراجع معظم تقليد اختلاف وجود دارد كه نبايد به آن به ديدة ضعف نگاه كرد؛ بلكه از نقاط قوّت مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ اين است كه در زماني كه امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ ، حضور ندارند (عصر غيبت)، راه را براي فهم دقيقتر و عميقتر از قرآن و منابع اسلامي براي هر فردي كه شرايط و تواناييهاي لازم براي فهم قوانين اسلام را دارد، بازگذاشته است. ممكن است عالمي هر چند بسيار دانا و بزرگوار در مسألهاي اشتباه فهميده باشد يا بتوان نظريات او را كاملتر كرد و بنابراين مجتهدي ديگر ميآيد و ديدگاهها و فتاواي او را اصلاح ميكند و راه او را ادامه ميدهد و جامعه اسلامي از اين راه قدم به قدم به كشف صحيح معارف بيپايان اسلام و قرآن نزديكتر ميشود. بنابراين بستن راه فهم انسان كاملاً نادرست است و داشتن فهمهاي متفاوت هم دليل ضعف قوانين اسلام نيست؛ البته بايد اين فهمها بر مبناي منطقي و صحيح باشد و نكتة ديگر هم اين است كه علماء و مراجع در بسياري از اصول اساسي اسلام كه اكثريت احكام اسلام است با هم اتفاق نظر دارند مثل وجوب نماز، روزه و… كه ميتوانيد با مقايسة رسالههاي عمليهي آنها اين مطلب را دريابيد. تنها در برخي استنباطهاي جزئي و پيچيده، گاهي با هم اختلاف نظرهايي دارند.
دوم: ممكن است در برخي موارد احكام اسلام با آنچه جامعه ميپسندد،سازگار نباشد كه اين دليل سازگار نبودن اسلام با اوضاع و شرايط كنوني نيست. اسلام سلامت مادي و معنوي انسانها را ميخواهد و ما بايد علاقهها و قوانين خود را مطابق آن كنيم نه اينكه بخواهيم اسلام را با علاقهها و افكار خود هم نوا كنيم يا بگوييم اسلام با شرايط كنوني، ناسازگار است. اگر كسي يقين دارد كه خداوند، عالم و آگاه به حقايق اشكار و پنهان جهان است و با توجه به اين حقايق براي ما برنامة سعادت (دين) فرستاده است؛ بايد تسليم قوانين الهي باشد و اگر يقين ندارد، بايد به جستجو، پرسش و تحقيق در مورد اعتقادات خود بپردازد. مثلا ممكن است دنياي امروزي خواستار آزادي كامل روابط جنسي باشد، ولي اسلام با توجه به حقيقت انسان، هدف او و نظام پيچيدة سعادت او، بيبند و باري جنسي را ممنوع كرده و روابط جنسي را داراي احكام و قوانين مناسبي نموده است و مثالهاي متعدد ديگر.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ آريا، غلامعلي، آشنايي با تاريخ اديان، پايا، تهران، 1376.
3ـ موگهي، عبدالرحيم، احكام تقليد و اجتهاد، فصل 6 و7؛ دفتر تبليغات اسلامي، 1371.
4ـ دشتي، محمد، فلسفه اجتهاد و تقليد، فصل 1، 5 و 8، موسسه تحقيقاتي امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ، 1374.
5ـ مجموعه آثار كنگره بررسي مباني فقهي حضرت امام خميني(ره)، نقش زمان و مكان در اجتهاد، جلدهاي 1 و 10، (در ساير مجلدات هم مطالب مفيد فراوان است)، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1374.
6ـ كلانتري، علي اكبر، حكم ثانوي در تشريع اسلامي، دفتر تبليغات اسلامي، 1378.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، انتشارات سمت؛ و جان باير ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت.
[2] . ر.ك: نيك بين، نصرالله، اسلام از ديدگاه انديشمندان غرب، شركت سهامي سيمان فارس و خوزستان؛ و بلاغي، محمد جواد، اسلام آئين برگزيده، ترجمه احمد صفايي، تهران، آفاق،1360.
[3] . ر.ك: جُوان اُ گريدي، مسيحيت و بدعتها، ترجمه عبدالرحيم سليماني اردستاني، طه، 1377؛ و اينار مولند، جهان مسيحيت، ترجمه محمد باقر انصاري و مسيح مهاجري، تهران، اميركبير، 1368.
[4] . انفال/60.
[5] . بقره/188.
[6] . ر.ك: حسين زاده، محمد، مباني معرفت ديني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، 1381، فصل پنجم.