بسياري از افراد علاقه دارند كه از چگونگي زندگي انسان در برزخ و آخرت و نيز حقيقت و ماهيت آن آگاهي يابند. ليكن بايد توجه داشت كه آگاهي از جهان برزخ براي ما امكان پذير نيست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نميتواند به كيفيت آن پي ببرد، همان گونه كه چگونگي زندگي در سراي ديگر نيز براي ما روشن نيست و تنها ميتوان صورتي ناقص و شبحي مبهم از آن جهان ترسيم كرد زيرا بشر از واقعيت چيزي ميتواند آگاه گردد كه در قلمرو زندگي او قرار گيرد و نمونههايي از آن را در دست داشته باشد. از اين جهت، اهل تحقيق معتقدند آگاهي كامل از خصوصيات زندگي برزخي و حيات اخروي منوط به وارد شدن به آن جهان است. با اين همه ميتوان به كمك آيات و روايات، نشانههايي از آن جهان به دست آورد.
در ذيل در دو بخش به زندگي انسان و شكل او در برزخ و آخرت اشاره ميكنيم:
برزخ
روح انسان پس از جدايي و فراقت از بدن مادي، در جسم لطيفي قرار ميگيرد كه از بسياري از عوارض جسم مادي بركنار است. ولي از آن نظر كه شبيه اين جسم مادي عنصري است، به آن بدن «مثالي» ميگويند كه نه كاملاً مجرد است و نه مادي محض، بلكه داراي يك نوع تجرد برزخي است.
بدن برزخي و عذاب و نعمتهاي آنجا را ميتوان به گونهاي به لذت و يا نعمتهاي موقع خواب تشبيه كرد.
انسان در عالم رؤيا واقعاً كارهايي انجام ميدهد، راه ميرود، سخن ميگويد، ميانديشد، هر گاه اين كارها را با زندگي عنصري و مادي بسنجيم، فاقد حقيقت خواهد بود، ولي اگر از نسبت گيري و مقايسه صرف نظر كنيم، بايد گفت اين كارها در ظرف رؤيا براي خود حقيقتي دارد؛ زيرا خوشيها، آرامشها و دردها رؤياها براي خود خالي از يك نوع واقعيت نيست و چه بسا حالات انسان در رؤيا، روي بدن عنصري نيز اثر بگذارد.
حال اگر چنين زندگي رؤيايي، واقعيت بيشتر و حقيقتي روشنتر پيدا كند، بايد نام آن را زندگي برزخي و مثالي نهاد.
در آنجا ماده و عنصر يا مولكول و اتم وجود ندارد، ولي صورتهاي تمام موجودات جهان بيآنكه ماده و وزني در كار باشد، موجود است.
از اين رو دانشمندان ميگويند: در جهان برزخ، آثار ماده از قبيل، گرمي، سردي، شيريني، تلخي، شادماني و غمگيني موجود است هر چند خود ماده در آنجا وجود ندارد. در آنجا خوردن و آشاميدن، شنيدن و ديدن وجود دارد اگر چه از مادهاي كه اين امور در زندگي ما بر آن توقف دارد خبري نيست.[1]در روايات متعددي به «جسم مثالي» اشاره شده است. از جمله در روايتي حضرت صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايند: «هنگامي كه خداي بزرگ، مؤمن را قبض روح ميكند، او را در قالبي همچون قالبش در دنيا قرار ميدهد، پس ميخورند و ميآشامند و اگر كسي به نزد آنان آيد، آنان را با همان صورتي كه در دنيا داشتند ميشناسند.»[2]«جسم مثالي» چنان كه از نامش پيدا است، شبيه اين بدن است، ولي اين ماده عنصري را ندارد. جسم مثالي، جسمي لطيف و نوراني و خالي از مواد و عناصر شناخته شده اين جهان مادي است.
در ماهيت بدن اخروي دو ديدگاه عمده بين فيلسوفان و متكلمان وجود دارد.
برخي از فيلسوفان مانند صدر المتألهين معتقدند: روح در سراي ديگر به بدن مثالي و برزخي كه جرم و ماده ندارد، اما از مقدار و شكل برخوردار است تعلق ميگيرد ـ توضيح بيشتر درباره بدن مثالي در بخش زندگي برزخي گذشت ـ اين بدن لطيف به گونهاي عين بدن دنيوي است و هر كس آن را ببيند ميگويد اين همان انساني است كه در دنيا زندگي ميكرد ولي از اين نظر كه داراي جرم و ماده نيست و قابليت فعل و انفعال شيميايي و فيزيكي را ندارد با آن تفاوت دارد.
براساس اين ديدگاه شخصيت و واقعيت هر انسان مربوط به نفس و روح او است نه به بدن وي. دراين ديدگاه در آخرت پس از تعلق روح به بدن مثالي همين كه كسي او را ببيند بگويد او همان فردي است كه او را ديده بوديم كافي است. ديگر لازم نيست در بدن او هيچ تبدل و تحولي رخ ندهد، همچنان كه اگر در دنيا آفرينش زشت داشته باشد لازم نيست كه به آن شكل محشور گردد و يا اگر پا بريده و نابينا و پير باشد بايد اين خصوصيات رعايت شود.[3]در مقابل، عمدة متكلمان اسلامي، ميگويند كه روح در سراي ديگر به بدن طبيعي و عنصري كه داراي فعل و انفعال طبيعي و شيميايي است، باز ميگردد. آنان معتقدند: بدن انسان داراي دو بخش اجزاي اصلي و اجزاي اضافي است:
اجزاي اصلي اجزايي است كه در تمام طول عمر باقي ميماند نه عوض ميشود و نه نابود ميگردد؛
اما اجزاي اضافي قابل تغيير و دگرگوني هستند و هميشه در حال عوض شدن ميباشند.
در روز رستاخيز اجزاي اصلي بدن هر كس همانند دانههاي گياه و يا نطفه انسان در مدت كوتاهي پرورش مييابند و بدن اصلي را ميسازند.[4]آخرت
زندگي در آخرت با زندگي در اين جهان تفاوتهاي اساسي دارد. در آخرت همه چيز پس از ويراني نو ميشود و انسان با شرايط تازه در جهاني كه وسعتش، نعمتهايش، كيفرهايش و… با اين جهان متفاوت است گام مينهد؛ «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»[5]هر انساني، پس از حساب رسي در قيامت با توجه به كردارهاي خود راهي بهشت يا جهنم خواهد شد كه نعمتها و عذابهاي آن دو با نعمتها و رنجهاي اين دنيا تفاوتهاي اساسي دارد. براي نمونه در بهشت نعمتها ابدي هستند و از تكليفهاي دنيايي در آنجا خبري نيست و…
اما اين كه در آخرت آيا انسان با شكل و صورت دنيايي خود است يا تغيير ميكند؟ از پرسشهاي مهم بحث معاد است.
چگونگي ماهيت بدن اخروي و شكل آن، در پاسخ اين پرسشها نهفته است كه آيا معاد جسماني است، يا روحاني، يا جسماني و روحاني؟ در صورت جسماني و روحاني بودن آيا بدن اخروي عين همان بدن طبيعي است كه در اين جهان با آن زندگي ميكرد، يا بدن لطيفتري است كه از آن به بدن مثالي و يا برزخي ياد ميكنند؟
بديهي است كه هر نوع پاسخي به اين پرسشها در نتيجه گيري تأثير بسزايي دارد.
با مفروض دانستن اين كه معاد جسماني و روحاني است ـ هم چنان كه بيشتر حكما، عرفا، متكلمان و مفسران براساس آيات و روايات اين نظريه را پذيرفتهاند ـ به پاسخ پرسش دوم ميپردازيم.
براساس اين ديدگاه نيز لازم نيست كه عين بدن نخست و دنيوي باز گردد. تنها چيزي كه ميتواند درباره بدن دوم صدق كند عنوان «همانند» بودن است و در آيات قرآني به چنين همانندي اشارههايي شده است. «أَوَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ»، آيا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده است، قادر نيست كه مانند آن انسان را بيافريند؟ بلي او آفريننده و داناست.
در اين آيه به جاي عين مثل آمده است و نيز ر.ك: نساء، 56.
خلاصه آن كه از نظر اين گروه نيز لازم نيست كه انسان اخروي از نظر شكل و خصوصيات، بسان بدن دنيوي باشد، چه بسا ممكن است از اين جهت با هم تفاوتي داشته باشند.[6]مؤيد اين نظر اين است كه در احاديث وارد شده است همة اهل بهشت سي ساله با شكلهاي زيبا و چشمهاي سرمه كشيده هستند[7] البته تذکر اين نکته الزامي است که در متون روايي ما آمده که بعضي انسان ها در قيامت به صورت انسان محشور نمي شوند بلکه به صورت حيوانات مختلفي محشور مي شوند چون که رزايل اخلاقي جزء ملکات آن ها شده و با جان آن ها متحد شده و در قيامت که محل ظهور حق و حقيقت است همين حقيقت نيز ظهور پيدا مي کند و آن انسان به وضوح مي بيند که صورت حيواني دارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منشور جاويد، آيت الله جعفر سبحاني، ج 9، ص 125ـ159، انتشارات مؤسسه سيد الشهداء؛
2. معاد از ديدگاه قرآن، حديث و عقل، آيت الله حسين رباني ميانجي، ص 237ـ307؛
3. معاد در نگاه وحي و فلسفه، محمد باقر شريعتي سبزواري، ص 141ـ246، چاپ دانشگاه تهران.
پي نوشت ها:
[1] . طاهري، حبيب الله، سيري در جهان پس از مرگ، جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1376، ص 270.
[2] . كليني، كافي، دارالكتب الاسلاميه، ج 3، ص 245.
[3] . صدر الدين شيرازي، محمد، اسفار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ پنجم، ج 9، ص 197.
[4] . حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، قم، جامعه مدرسين، ص 401 ـ 406.
[5] . ابراهيم/ 48.
[6] . سبحاني، جعفر، معاد انسان و جهان، قم، انتشارات مكتب اسلام، ص 145.
[7] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، ج 8، ص 220.