خانه » همه » مذهبی » وقف‌نامه زاويه بکتاشي در خوي

وقف‌نامه زاويه بکتاشي در خوي

وقف‌نامه زاويه بکتاشي در خوي

امپراتوري ديرپاي عثماني (1299 ـ 1922م) مناطق وسيعي از جهان اسلام و حتي مسيحيت را زير سيطره خود داشت. ثبات اين امپراتوري و توجه کارگزاران آن به ثبت مشخصات مردم شناختي و مالي و مالياتي سرزمين هاي تحت تسلط، سبب شده که امروزه پژوهشگران با خزانه اي شگرف از اسناد و مستندات قديمي نقاط مختلف امپراتوري عثماني روبرو باشند. از شهرها و روستاهاي ايران به ويژه منطقه آذربايجان نيز اسناد فراواني در ترکيه وجود دارد که مؤلف مقاله حاضر، با بيرون کشيدن يکي از آنها و ترجمه آن از ترکي به فارسي، به تفصيل از آن سخن گفته است. اين سند، وقفنامه خانقاهي در يکي از روستاهاي تابعه شهر خوي است

58aed7de 394f 4317 84a5 399bc2cb5590 - وقف‌نامه زاويه بکتاشي در خوي
M1130 - وقف‌نامه زاويه بکتاشي در خوي
وقف‌نامه زاويه بکتاشي در خوي

 

نويسنده:عليرضا مقدم (1)

 

چكيده

امپراتوري ديرپاي عثماني (1299 ـ 1922م) مناطق وسيعي از جهان اسلام و حتي مسيحيت را زير سيطره خود داشت. ثبات اين امپراتوري و توجه کارگزاران آن به ثبت مشخصات مردم شناختي و مالي و مالياتي سرزمين هاي تحت تسلط، سبب شده که امروزه پژوهشگران با خزانه اي شگرف از اسناد و مستندات قديمي نقاط مختلف امپراتوري عثماني روبرو باشند. از شهرها و روستاهاي ايران به ويژه منطقه آذربايجان نيز اسناد فراواني در ترکيه وجود دارد که مؤلف مقاله حاضر، با بيرون کشيدن يکي از آنها و ترجمه آن از ترکي به فارسي، به تفصيل از آن سخن گفته است. اين سند، وقفنامه خانقاهي در يکي از روستاهاي تابعه شهر خوي است که به زاويه پير سالتوق معروف است. نويسنده با تحقيقات خود، مشخص کرده که وي از اولاد حاجي بکتاش (از صوفيان سده هفتم) است. در اين وقفنامه از روستايي که اين خانقاه در آن واقع شده و صورت ماليات کالاهاي مختلف آن سخن رفته است.
کليد واژه
زاويه بکتاشي، ماليات در عصر عثماني، حاجي بکتاش، پير سالتوق، زاويه

مقدمه

در بررسي گذشته تاريخي هر منطقه، علاوه بر مطالبي که از لابه لاي کتاب هاي تاريخي به دست مي آيد، اسناد قديمي نيز داراي ارزش فراواني هستند. حتي از منظري ارزش اين اسناد بيش از کتاب هاي تاريخي است؛ از آن رو که بر خلاف کتاب هاي تاريخي که با اغراض و اهدافي مشخص و بعضاً سوء نگاشته شده اند، سندها غالباً از اين امر مبرّا و تنها گوياي واقعيت ها هستند. واقعيت هايي که بايد با بررسي هاي دقيق و تطبيقي از درون متون اسناد بيرون کشيده شوند.
در اين ميان، بر خلاف کشور ما که آتش جنگ هاي مختلف و تغيير مداوم سلسله هاي حکومتگر و حتي تغيير پي در پي پايتخت ها مجالي براي حفظ و نگهداري اسناد آرشيوي از گذشتگان دور ـ آن گونه که بايد ـ نداده است، وجود حکومتي 600 ساله در سرزمين آناتولي و مناطق اطراف آن به مرکزيت استانبول سبب گرديده است امروزه محققان با خزانه اي شگرف از اسناد و آرشيوهاي قديمي از نقاط مختلف امپراتوري عثماني (1299 ـ 1922م) روبرو باشند. اداره آن امپراتوري عظيم که از مرکز اروپا تا شمال آفريقا و بخش عظيمي از خاورميانه را شامل مي شد، مستلزم داشتن آگاهي هاي دقيق و کامل به ويژه در حوزه ماليات و درآمدها بود. «عثماني ها هر منطقه اي را که تصرف مي کردند، دفاتري متضمن فهرست آبادي ها و ميزان ماليات آنها و نام هاي ساکنان آنها (خانه به خانه) تهيه مي کردند»(2) اين دفاتر که «طاپو (3)ـ تحرير دفترلري» خوانده مي شدند، ضمن آنکه در زمان خود کاربرد داشتند، بعدها نيز دور ريخته نمي شدند، بلکه در آرشيوهاي مستقلي نگهداري مي شدند و خوشبختانه تا به امروز محفوظ مانده و به دست پژوهشگران رسيده اند.
امروز در «آرشيو عثماني نخست وزيري در استانبول (4)» تعداد زيادي از اين دفاتر موجود است که بررسي دقيق محتويات آنها مي تواند در شناخت زيرساخت هاي اجتماعي ـ اقتصادي جامعه عثماني و شناخت زواياي ناشناخته مناطق غربي ايران ـ که روزگاري در تصرف عثمانيان بود ـ بسيار سودمند باشد.
در ميان اين دفاتر، دو دفتر به شماره هاي 896 و 911 وجود دارد که برگ هايي از آنها موضوع نوشته حاضر است. اينکه اين دو دفتر چگونه پديد آمده اند خود حکايتي جالب و غمناک دارد:
جنگ ميان دولت هاي حاکم بر دو سرزمين ايران و آناتولي پيشينه اي طولاني دارد. قبل از آنکه دو دولت صفوي و عثماني به بهانه اختلافات مذهبي درگير جنگ هاي بيهوده و درازمدت شوند ، دولت هاي دو سوي سلسله کوه هاي زاگرس هم سال ها به لشکرکشي عليه همديگر مشغول بودند. تاريخْ حکايت هاي فراواني از جنگ هاي آشوريان و مادها و ايرانيان و روميان در خود دارد. شايد بزرگ ترين و دردناک ترين اين نبردها جنگ چالدران باشد که بين دو دولت مقتدر مسلمان صفوي و عثماني روي داد و ضربات سنگيني بر پيکره دنياي اسلام وارد آورد. آخرين اين نبردها در واپسين سال هاي حکومت صفوي اتفاق افتاد؛ آنگاه که سلطان بي کفايت صفوي، شاه سلطان حسين، با تشديد اختلافات مذهبي و سوءتدبيرهاي پي در پي موجبات حمله افغان ها به اصفهان و سقوط سلسله صفوي را فراهم آورد. در پي اين اتفاق، روس ها و عثماني ها نيز از فرصت استفاده کردند و به فکر تصرف بخش هايي از ايران افتادند؛ چنان که روس ها گيلان را متصرف شدند و دولت عثماني که در رأس آن سلطان احمد سوم قرار داشت، در پي اشغال مناطق غربي برآمد و براي تحقق اين امر از سه جبهه به ايران حمله کرد. عبدالله پاشا کوپرولي زاده مأمور تصرف خوي و تبريز بود. نويسنده دائره المعارف اسلام ترکي جريان اين لشکرکشي را اين گونه بيان مي کند:
در جبهه وان، عبدالله پاشا کوپرولي زاده قلعه خوي را که شهبازخان [دُنبُلي] از آن دفاع مي کرد به مدت 53 روز محاصره کرد. در اين اثنا دو بار نيروهاي امدادي طهماسب را ـ که از نخجوان به تبريز مي آمدند ـ مغلوب ساخت. او خوي را با حمله (12 شعبان 1136 / 7 مه 1724) و چورس (5)را با امان دادن متصرف شد. در آگوست 1724 عبدالله پاشا به سوي تبريز حرکت کرد. در تسوج پيش قراولان قزلباش را مغلوب ساخت و سپس حاکم تبريز را شکست داد. با آنکه قلعه را به مدت 29 روز از راه دور محاصره کرد، اما به دليل ناکافي بودن آمادگي براي انجام محاصره، عقب نشست و سال بعد با همراه داشتن نيروهاي کمکي به تبريز حمله برد و آن را به تصرف خود درآورد (17 ـ 20 ذي القعده 1137 / 27 ـ 30 جولاي 1725). با دعوت و تهديد عبدالله پاشا که تبريز را ضبط کرده بود، حاکم قره داغ و مردم اردبيل مجبور شدند به اطاعت عثمانيان گردن نهند (6)
در اين ميان حکايت دفاع جانانه مردم خوي به رهبري شهبازخان دُنبُلي خود داستاني خواندني و مهيج است. داستاني که با شهادت حاکم پير و بسياري از مدافعان قلعه خوي به پايان مي رسد (7)
اشغال آذربايجان تا محرم 1143 که نادرشاه افشار تبريز را آزاد ساخت ادامه داشت. حتي بعد از آن نيز در اثر بي کفايتي شاه طهماسب، نيروهاي عثماني باز تبريز را به اشغال خود درآوردند که اين اشغال تا جمادي الاولي 1146 به طول کشيد.
دو دفتر مذکور مالياتي نيز در همين سال هاي اشغال و در عرض سه سال (1137 ـ 1140ق) به رشته تحرير درآمده اند. نگارنده به واسطه دو کتاب تاريخ خوي (8) و يونس امره و تصوف (9)
از وجود اين دفترها در آرشيو نخست وزيري ترکيه اطلاع داشت، اما سال گذشته که دو تن از اساتيد دانشگاه ارزروم (دکتر علي سنان بيلگيلي (10) و دکتر احمد بِشه (11)) با استفاده از اين دو دفتر، در مقاله اي متن وقفنامه «زاويه پير سالتوق» از فرزندان حاجي بکتاش واقع در خوي را به همراه توضيحات منتشر کردند، اطلاعات بيشتري به دست آورد (12)
دفتر شماره 896 : داراي تاريخ تحرير 1140 (1728 ميلادي)، جلددار و بدون کاغذ ابر و باد و در اندازه 20×55 سانتي متر است و 69 صفحه دارد. ذيل عبارت «اوقاف شيخ صفي الدين اسحاق قدس الله سره العزيز …» در صفحه اول، اوقاف بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي و در صفحات 61 ـ 66 ذيل عبارت «اوقاف متفرقه در ايالت تبريز»، اوقاف بعضي زوايا و مساجد ايالت تبريز (اورميه، خوي، گرگر، خلخال و شهر تبريز) آمده است. در همين قسمت و در صفحات 62 ـ 63، وقفنامه زاويه پير سالتوق وجود دارد. ابتدا اقلام درآمدي زاويه و سپس شرطنامه ابقاي وقف از سوي دولت عثماني قيد شده است.
دفتر شماره 911 : اين دفتر مفصل داراي جلد و بدون کاغذ ابر و باد و در اندازه 21×53 سانتي متر است و 452 صفحه دارد. محتوي آمار نفوس و اراضي لواهاي خوي، قاپان (قپان) و قره داغ است. وقفنامه زاويه پير سالتوق در صفحات 72 ـ 73 اين دفتر قرار دارد. اطلاعات آن مانند دفتر قبلي است، اما شرطنامه وقف در آن وجود ندارد.
ترجمه متن شرطنامه ابقاي وقف زاويه پير سالتوق و اقلام درآمدي آن (13)
در قريه مذکورِ زاويه، فردي به نام پير سالتوق ـ از اولاد حاجي بکتاش و از اهل سنت و جماعت ـ زاويه اي بنا [کرده] و محصول و ماليات حاصل از قريه مزبور و مزرعه زري رود (؟) و [روستاهاي] شيره‌کي و چرتاوا ـ سه عدد قريه و يک مزرعه ـ به شرط اِطعام آينده و روندگانِ زاويه مذکور، به اولادش بر اساس شروط در قديم وقف شده است. کسي بعدها نمي تواند مانع قُري و اراضي مزرعه و اهالي آن شود. اسناد متعددي را که از ملوک ماضيه اسلاميه مبني بر معاف و مسلم بودن از تکاليف عرفيه و شاقه و ساير، مِن کلّ الوجوهِ تکاليف و … (14) در دست داشتند اظهار [کردند] و با ابراز فرامين صادره از محافظينْ مُشعِر بر ابقاي آنها، به موجب حجج شرعيه، اوقاف اصحاب خيرات که از اهل سنت و جماعت هستند کما في الاول ابقا و به موجب فرمان عالي شان صادره اَقدَم، اوقاف مزبور بر قرارِ سابق از تکاليف عرفيه و شاقه و ساير من کل الوجوه … معاف و مسلم شده و به شرط اِطعام آينده و رونده براي اولادش بر اساس شروط ابقا و ثبت دفتر شد (15)
وقف زاويه پير سالتوق عن اولاد حاجي بکتاش در قضاي خوي
قريه زاويه نام ديگر زيوه (16) عن وقف مزبور تابع خوي
عن اولاد
شيخ ميرحاجي ولدِ سيدخان (جفت)
پير محمد ولد سيدخان (جفت)
آقا محمد ولد سيدخان (مجرد)
قاضي ولد شاه بوداق (بنّاک)
شيخ محمد ولد ميرزاخان (بناک)
عبدالله ولد شاه محمد (بناک)
محمدحسن ولد کلب محمد (جفت)
مير جعفر برادرِ او (جبه)
حاجي محمد ولد ابراهيم (جفت)
حاصل مزرعه زري رود در سنور (مرز) قريه مزبور محسوب است.
حاصل خمس غلات

بناک 7
رسم 126

جبه 3
رسم 36

مجرد 1
رسم 6

حنطه کيله 40
قيمت 1600

شعير کيله 20
قيمت 600

ارزن کيله 8
قيمت 160

کرسنه (گاودانه، ماشک) کيله 4
قيمت 80

زکرک (تخم کتان) کيله 4
قيمت 80

عشر پنبه من 4
قيمت 400

عشر کواره80

عشر بستان  60

عادت اغنام 42

رسم کتان مع يونجه 40

رسم قشلاق مع آغل 100

رسم اوتلاق مع چايير 150

رسم عروسانه باکره 120
ثيبه 60 قيمت 180

بهاي کاه 60

دشتباني و طاپوي زمين 200

نيابت و جرم و جنايت و باد هوا و عبدِ عابق و ياوه و قاچقون 400

يکون (حاصل جمع) 4400

قرية چِرتاوا وقف زاوية پير سالتوق تابع مزبور است.
حاصل خمس غلات و عشر حبوبات و رسومات سايره 1000

قريه شيره‌کي وقف زاويه پير سالتوق تابع مزبور
شهسوار ولدِ نوروز (بنّاک)
سليمان ولد آقا شير (بناک)
گوللو ولد ميرزاخان (بناک)
عبدالرحمن برادر او (جبه)
تيمور ولد نوروز (بناک)
مصطفي ولد او (مجرد)
گمه‌گو (Güegü) (؟) ولد زينل (بناک)
آشيان ولد عليخان (جبه)
قديم قلي ولد اصبار (جبه)
شاه مراد ولد بهادر (بناک)
حاصل خمس غلات

توضيحات درباره وقف نامه مزبور و بررسي بيشتر آن

روستاي زاويه در کجا قرار دارد؟

در شهرستان خوي دست کم سه روستا با نام زاويه (و به تعبير و تلفظ مردم خوي زيوه Zeyva) وجود دارد: زاويه حسن خان، زاويه سکمن آباد (هر دو واقع در غرب خوي) و زاويه شيخلر (در جنوب خوي). اينکه زاويه مورد اشاره در وقفنامه کدام يک از اين روستاهاست، با قرينه اي که در وقفنامه وجود دارد مشخص مي شود. در آنجا علاوه بر روستاي زاويه، به دو روستاي ديگر نيز اشاره مي شود : شيره‌کي و چرتاوا (17) روستاي شيره‌کي امروزه در جنوب خوي و در محدوده شهرستان سلماس واقع است و نزديک ترين روستاي «زاويه »نام بدان، زاويه شيخلر (شيخلر زاويه‌سي) است. زاويه شيخلر روستاي کوچکي است در 25 کيلومتري جنوب شهر خوي و در فاصله 9 کيلومتري جاده خوي ـ اورميه. اهالي آن همانند ديگر روستاهاي مجاورش از طايفه کوره‌سونلي ها هستند ـ ترکان سني مذهبي که در روستاهايي چون استران، يزديکان، بابکان، کورپيلان، شيره‌کي، قولنجي و … (واقع در شهرستان هاي خوي، سلماس و اورميه) ساکن هستند.

M11301 (1) - وقف‌نامه زاويه بکتاشي در خوي

از آنجا که در ليست روستاهاي خوي در دفتر شماره 911 (18) نام روستاي کورپيلان (korpilan) ديده نمي شود، حدس نگارنده آن است که روستاي چرتاوا همان روستاي کورپيلان باشد؛ چرا که هر سه روستاي زاويه شيخلر، شيره‌کي و کورپيلان در نزديکي هم واقع شده اند.
زاويه و خانقاه مورد اشاره در وقفنامه نيز در فاصله حدود 500 متري روستا و در دامنه تپه اي مشرف بر روستا قرار دارد. به گفته اهالي تا چند سال پيش ساختمان قديمي و بزرگ تري در آنجا وجود داشته که به دليل مخروبه شدنش، بناي آجري و ساده فعلي به جاي آن ساخته شده است. کسي از اهالي روستا از هويت واقعي فرد مدفون در داخل بنا خبر ندارد و سنگ قبري هم که به تازگي در آنجا قرار داده شده حاوي هيچ نامي نيست (رک: تصاوير پيوست)(19)

پير سالتوقِ مدفون در زاويه کيست؟

بر اساس اشاره وقفنامه، پير سالتوق (20) از اولاد حاجي بکتاش است. حاج بکتاش (متوفي 699 هجري) از صوفيان قرن هفتم و پير طريقت بکتاشيه در سرزمين آناتولي است. گويا از اهالي نيشابور خراسان، از احفاد امام موسي کاظم (عليه السلام) و از مريدان خواجه احمد يسوي (پير ترکستان) بوده است که به اشاره او به آسياي صغير آمده و سرانجام در قريه قره اويوک (در قيرشهر ترکيه) سکني گزيده و همانجا نيز وفات يافته است. بعدها بر اساس آموزه هاي او طريقت بکتاشيه در آناتولي تاسيس شده که حتي تا اروپا نيز گسترش يافته است. امروزه هم در ترکيه و هم در آلباني خيل کثيري از پيروان او وجود دارند (21)
نکته قابل توجه آنکه در مورد وجود فرزنداني از نسل حاجي بکتاش اختلاف هست. برخي از بکتاشي ها يعني چلبي ها معتقدند حاجي بکتاش با قادين‌جيق آنا (قوتلو ملک) ازدواج کرده و از او فرزندي به نام سيدعلي سلطان (تيمورتاش) به وجود آمده است. چلبي ها خود را «بِل اولادي» (اولاد صلبي) حاجي بکتاش مي دانند. در مقابل باباها (دده ها) معتقدند حاجي بکتاش هرگز ازدواج نکرده و آنها «يول اولادي» (اولاد طريقتي) حاجي بکتاش هستند.

M11301 (2) - وقف‌نامه زاويه بکتاشي در خوي

از آنجا که در قيد وقفنامه اشاره اي به نوع رابطه فرزندي پير سالتوق با حاجي بکتاش نشده، در اين باره نمي توان اظهار نظري کرد، اما از آنجا که در طريقت بکتاشيه مسئله «اولاد طريقتي» بيشتر مورد قبول است، مي توان حدس زد که پير سالتوق از خلفاي تربيت ديده در درگاه بکتاشي بوده که توانسته به مقام دده‌گي (بابايي) برسد و اجازه تاسيس زاويه بيايد.
در متن وقفنامه به زمان حيات پير سالتوق اشاره اي نشده است، اما از آنجا که درباره فرزندان او اشاره کرده است که «اسناد متعددي از ملوک ماضيه اسلاميه … در دست داشتند» مي توان حدس زد که پير سالتوق در دوره جلايريان و قويونلوها زندگي مي کرده است. از آنجا که در دفتر شماره 896 عبارت «ملوک ماضيه اسلاميه» بيشتر مشعر به حکومت هاي قره قويونلو و آق قويونلو (22) است و حتي در قيدهاي ديگرِ دفتر، درباره ديگر زاويه ها به وضوح عبارت «از ازمنه ملوک ماضيه جهان شاه و حَسن پادشاه» به کار رفته است، مي توان پنداشت که پير سالتوق در دوره حکومت اين دو پادشاه (جهان شاه حک. 841 ـ 872 و اوزون حسن حک. 857 ـ 882) مي زيسته است. اين نکته نيز که اوزون حسن آق قويونلو خود به اهل تصوف ارادت داشته و در گستره فرمانروايي اش حدود 4000 تکيه و زاويه بنا کرده بوده، مي تواند تأييدي باشد بر اين حدس (23) شروط وقف زاويه پير سالتوق
خوي از ديرباز بر سر راه هاي بزرگ تجارتي شرق به غرب و شمال به جنوب منطقه قرار داشته است، به گونه اي که شعبه اي مهم از جاده ابريشم از آن عبور مي کرده است. امروزه نيز در افواه مردمي اين راه به «ايپک يولو» (راه ابريشم) معروف است. اين واقعيت مستلزم آن بوده که امکانات پذيرايي از مهمانان و مسافران در منطقه بر قرار باشد. از سوي ديگر، بسياري از طريقت هاي صوفيه براي ترويج عقايد خود و تحکيم مباني مورد اعتقاد، در نقاط مختلف دست به ايجاد خانقاه ها و زوايايي مي زدند که اين محل ها، مکاني مناسب براي بيتوته مسافران بود؛ چرا که اين زوايا به دليل داشتن منابع درآمدي وقفي، به طور رايگان از آنها پذيرايي مي کردند.
بر اساس شرطنامه، زاويه پير سالتوق نيز به همين سبب ايجاد شده است تا «آيندگان و روندگان را اطعام کند». بر اساس همين شرط است که براي حفظ و نگهداري موقوفه، حق تصرف اراضي وقف شده (هم محصول و هم ماليات آن) و نيز انتقال موقوفه به فرزندان پير سالتوق اجازه داده شده است. براي تأمين هزينه هاي موقوفه نيز درآمد حاصل از محصولات و ماليات روستاهاي زاويه، شيره‌کي و چرتاوا و مزرعه زري رود بدان اختصاص يافته است. بر اساس بندي از شرطنامه، منتسبان زاويه ـ که نامشان در وقفنامه ذکر شده ـ در مقابل خدمت به مسافران، از هرگونه تکاليف عرفيه و شاقه و ديگر ماليات هاي عرفي معاف بوده اند، اما به رغم وجود چنين موضوعي، بر اساس قيد دفتر، چهار جفت، سه بناک، يک جبه و يک مجرد از فرزندان پير سالتوق موظف به پرداخت ماليات (رسم جفت و ديگر رسم ها) بوده اند. دليل وجود چنين تضادي در شرطنامه و قيدهاي دفتر معلوم نيست، شايد از مالياتي به نام عوارض ديوانيه ـ که در شرطنامه بدان اشاره نشده است ـ سرچشمه گرفته باشد (24)

درآمدهاي موقوفه

درآمدهاي موقوفه شامل ماليات هاي مختلفي بوده که از افراد و محصولات سه روستاي زاويه، شيره‌کي و چرتاوا و مزرعه زري رود گرفته مي شده است:

1ـ ماليات موسوم به «رسم جفت (= چفت)» و گونه هاي مختلف آن

نظام مالياتي «رسم جفت» موجود در عثماني در اوقاف زاويه پير سالتوق نيز اعمال مي شده است. «قانوناً هر زميني که با دو گاو نر قابليت شخم داشت، بدان جفت (=چفت) مي گفتند»(25) (Pakalin, 1971, C. 3, s. 30). بر اين اساس از کساني که زميني به اندازه يک جفت (يک جفتليک) در تصرف داشتند، 50 آقچه رسمِ (ماليات) جفت اخذ مي شد. کساني که زميني کمتر از نيم جفت در اختيار داشتند، 18 آقچه به عنوان «رسمِ بنّاک» مي پرداختند. کساني که زميني را با سند مربوطه (طاپو) در اختيار نداشتند و بر روي اراضي ديگران و يا سپاهيان کار مي کردند، 12 آقچه به عنوان «رسم جبه» مي دادند. افراد مجردِ صاحبِ کار و درآمد نيز موظف به پرداخت 6 آقچه به عنوان «رسم مجرد» بودند. کساني که نام آنان به عنوان جفت، بناک و جبه ثبت شده بود همگي متأهل بودند.
با اين حساب از 4 خانوار جفت، 200 آقچه؛ از 10 خانوار بناک، 180 آقچه؛ از 4 خانوار جبه، 48 آقچه؛ و از 2 مجرد، 12 آقچه ماليات اخذ مي شد که حاصل جمع آن 440 آقچه بود. با توجه به اين قيدها تقريباً بين 100 ـ 120 نفر در اوقاف زاويه پير سالتوق فعاليت مي کرده اند.

2ـ ماليات مأخوذ از محصولات زراعي

در اراضي سه روستاي مذکور محصولاتي مانند جو، گندم، ارزن، کَرسنه (گاودانه)، زَکَرَک (تخم کتان)، پنبه، يونجه، کتان و صيفي‌جات (بستان) کشت مي شده است. در زمان ثبت در دفتر، هر کيله (26) گندم 40 آقچه، هر کيله شعير (جو) 30 آقچه، هر کيله ارزن، تخم کتان و کرسنه 20 آقچه، و هر من پنبه 100 آقچه قيمت داشته است. بنابراين ماليات اخذ شده از گندم 4000 آقچه، جو 1500 آقچه، ارزن 400 آقچه، کرسنه 200 آقچه، تخم کتان 200 آقچه و پنبه 1000 آقچه بوده است (27)
حاصل جمع ماليات مأخوذ از محصولات زراعي 7680 آقچه بوده است.

3ـ ماليات مأخوذ از حيوانات و زنبورداري

از کساني که به زنبورداري (پرورش زنبور عسل) مشغول بودند، 200 آقچه به عنوان «رسم کوّاره» و از صاحبان گوسفند و بز، 210 آقچه به عنوان «عادت اغنام» ماليات گرفته مي شد. کساني نيز که از بيرون آمده، بر روي زمين يک سپاهي کار مي کردند (و سند زمين به نام آنها نبود)، 510 آقچه ماليات به عنوان «رسم قشلاق، آغل، اوتلاق (مرتع) و چايير (چمن زار)» به خاطر گوسفندان و بزهايشان مي پرداختند. حاصل جمع ماليات مأخوذ از اين طريق 920 آقچه بود.

4ـ ماليات هاي متفرقه (بادِ هوا)

اين گونه ماليات ها مواردي شامل رسم عروسانه (28) ، جرم و جنايت، طاپوي زمين، دشتباني، ياوه و قاچقون(29)، عبدِ عابق (30)و … را شامل مي شده است. در مورد زاويه پير سالتوق، ماليات مأخوذ از عروسانه 360 آقچه، دشتباني و طاپوي زمين 500 آقچه و بقيه موارد 1000 آقچه و در کل 1860 آقچه بوده است.
با توجه به موارد مذکور، ماليات کل مأخوذ از دو روستاي زاويه و شيره‌کي و مزرعه زري رود 10900 آقچه بوده است. ماليات مأخوذ از روستاي چرتاوا نيز ـ بدون آن که به جزئيات آن اشاره شود ـ 1000 آقچه قيد شده است. با محاسبه ماليات اخير، جمع کل درآمد مالياتي زاويه پير سالتوق 11900 آقچه بوده است که در مقايسه با درآمدهاي ديگر موقوفه هاي موجود در جغرافياي ايران، يک درآمد متوسط محسوب مي شود (31)
جداول توصيفي درآمدهاي موقوفه زاويه پير سالتوق

نام روستا

جفت

بناک

جبه

مجرد

تعداد

آقچه

تعداد

آقچه

تعداد

آقچه

تعداد

آقچه

زاويه

4

200

3

54

1

12

1

6

شيره‌کي

ـ

ـ

7

126

3

36

1

6

جمع

4

200

10

180

4

48

2

12

نام روستا

حنطه

شعير

ارزن

کرسنه (گاودانه)

زکرک(تخم کتان)

پنبه

کيله

آقچه

کيله

آقچه

کيله

آقچه

کيله

آقچه

کيله

آقچه

من

آقچه

زاويه

60

2400

30

900

12

240

6

120

6

120

6

600

شيره‌کي

40

1600

20

600

8

160

4

80

4

80

4

400

جمع

100

4000

50

1500

20

400

10

200

10

200

10

1000

نام روستا

بستان

يونجه

بهاي کاه

کواره

عادت اغنام

قشلاق و آغل

اوتلاق و چايير

عروسانه

دشتباني و طاپوي زمين

باد هوا

زاويه

60

60

100

120

168

100

160

180

300

600

شيره‌کي

60

40

60

80

42

100

150

180

200

400

جمع

120

100

160

200

210

200

310

360

500

1000

نوع ماليات

جمع (آقچه)

«رسم جفت (=چفت)» و گونه­هاي مختلف آن

440

مأخوذ از محصولات زراعي

7680

مأخوذ از حيوانات و زنبورداري

920

ماليات هاي متفرقه (بادِ هوا)

1860

روستاي چرتاوا

1000

جمع

11900

پی نوشت ها :

(1) محقق و عضو هيئت علمي دانشنامه جهان اسلام.
(2) رياحي، محمدامين، تاريخ خوي (1378، تهران: طرح نو)، ص 145.
(3) طاپو Tapu : کلمه اي است ترکي به معني اطاعت و انقياد که به معناي کاغذ و سند تصرف به کار برده مي شد. ر.ک:
Pakalin, 1971, C. 3, s. 399.
(4) istanbul Basbakanlik Osmanli Arsivi.
(5) چورس Chors امروزه روستايي در شمال خوي و از توابع شهرستان چايپاره است. در آن روزگار و به دليل خرابي خوي در اثر حملات عثمانيان، حاکم نشين منطقه بود و حاکمان دنبلي در آنجا اقامت داشتند.
(6) Kütükoglu, 1970, C. 11, s. 649.
(7) براي آگاهي بيشتر رک: تاريخ خوي، ص 130 ـ 134 و ديگر منابع مذکور در آنجا.
(8) ص 146.
(9) Golpinarli, Abdülbaki Yunus Emre ve Tasavvuf (Remzi Kitabevi, istanbul, 1961), s. 40
مرحوم گولپينارلي بر اساس دفتر شماره 896 به وجود زاويه پير سالتوق در خوي اشاره کرده است.
(10) دانشيار گروه آموزش علوم اجتماعي دانشکده آموزش کاظم قارابکير دانشگاه آتاتورک ارزروم.
(11) استاديار گروه زبان و ادبيات انگليسي دانشکده ادبيات دانشگاه آتاتورک ارزروم.
(12) مقاله مزبور اساس نگارش اين مقاله است، اما با توجه به اينکه در آن آگاهي هايي وجود داشت که بعضاً براي خواننده ايراني از بديهيات بود، يا اينکه سود کمتري مي توانست داشته باشد، از ترجمه آن خودداري شد و نوشته حاضر که داراي برخي آگاهي هاست که در آن مقاله وجود ندارد، فراهم آورده شد. لازم است از آقاي دکتر بيلگيلي که به درخواست نگارنده اطلاعات بيشتري در مورد وقفنامه ارسال داشتند کمال تشکر و قدرداني را داشته باشم.
(13) براي تصوير اصل شرطنامه وقف و اقلام درآمدي آن ر.ک: تصاوير پايان مقاله.
(14) به جاي … در دو جاي متن وقف نامه، کلمه اي نوشته شده که قرائت صحيح آن مشخص نشد: «سنجروداندن» يا «سنجووداندن». دکتر بيلگيلي با اشاره به اينکه اين کلمه بيانگر معاف بودن از نوعي ماليات است، آن را مختص منطقه ايران دانسته است. در ديگر اسناد به صورت «سنجووات» قيد شده است. احتمالاً با کلمات سنج و سنجيدن مرتبط باشد. نکته قابل توجه آن که امروزه در شهر زنجان ترازو را سنجَده Sanjada مي گويند.
(15) «مذکور زاويه نام قريه‌ده مدفون حاجي بکتاش اولاديندان اولوب اهلِ سنت و الجماعتدن پير سلتوق نام کيمسَنه قريه مزبورده زاويه بنا و قريه مزبوري و زري رود (؟) نام مزرعه و شيره‌کي و چرتاوا نامان اوچ عدد قريه و بير مزرعه حاصل اولان محصول و رسومي زاويه مذکورده آينده و رونده‌يه اطعام و طعام ائتمک شرطيله اولادينه و مشروطيه اوزره قديمده وقفي اولوب قرا و مزرعه اراضيلرينه و اهالي‌لرينه آخردن بير فرد مانع اولميوب تکاليف عرفيه و شاقه و ساير من کل الوجوه تکاليف و … دن معاف و مسلم اولدوقلاريني يدلرينه ملوک ماضيه اسلاميه‌دن متعدد سنداتلاري اظهار و حجج شرعيه‌لرين و موجبلرينجه ابقالارينا مشعر محافظيندن وئريلن فرمانلارين ابراز ائتمه‌لريله اهل سنت و الجماعتدن اولان اصحاب خيراتين اوقافي کما في الاول ابقا اولونماق اوزره بوندان اقدم صدور ايدن فرمان عالي شان موجبينجه اوقافِ مزبور بر قرارِ سابق تکاليف عرفيه و شاقه و ساير من کل الوجوه … دن معاف و مسلم اولوب، آينده و رونده‌يه اطعام و طعام ائتمک شرطيله اولادينه و مشروطونون اوزره ابقا و ثبت دفتر اولوندي».
(16) دکتر بيلگيلي اين کلمه را «زبون» (ناتوان، ضعيف و عاجز) قرائت کرده اند و معتقدند مأموران دولت عثماني، هماهنگ با روح تصوفي زاويه اين نام را بدان داده اند، اما از آنجا که امروزه نيز مردم خوي روستاهاي زاويه نام را زيوه Zeyva مي خوانند، به نظر مي رسد قرائت فوق درست تر باشد.
(17) دکتر رياحي نام اين روستا را برتاوا قرائت کرده اند. رک: تاريخ خوي، ص 146.
(18) همان، ص 146.
(19) لازم است از آقايان محمد مقدم (برادرم)، حسن زمانلو و رامين عسکري که موجبات ديدار از زاويه مزبور را فراهم آوردند تشکر و سپاسگزاري کنم.
(20) سالتوق در ترکي يعني کسي که به خدا سپرده و حواله شده است.
(21) عروج‌نيا، پروانه، «بکتاش ولي»، دانشنامه جهان اسلام، (زير نظر غلامعلي حداد عادل، 1378، بنياد دائره المعارف اسلامي، تهران)؛ رسولي، اختر، «بکتاش ولي»، دانشنامه ادب فارسي (در آناتولي و بالکان)، (1383، به سرپرستي حسن انوشه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران)، ج 6، ص 188-190.
(22) برخي عشيره هاي منسوب به دولت آق قويونلو با همان اسم آق قويونلو در قرن دوازدهم (هيجدهم ميلادي) نيز در منطقه آذربايجان حضور داشته اند. اين موضوع را از ص 148 دفتر حرير، ش 911 مي توان دانست. ر.ک:
Bilgili, Ali Sinan ve Ahmet Bese (2009), ‘’iranda Haci Bektas Veli Evladindan Pir Saltuk Zaviyesi Vakfi’’, Türk Kültürü ve Haci Bektas Veli Arastirma Dergisi, s. 62.
(23) ibid., s. 61-62.
(24) ibid., s.63.
(25) Pakalin, Mehmet Zeki, Osmanli Tarih Deyimleri ve Terim-leri sozlügü, )1971, Milli egitim basimevi, istanbul( , s. 63.
(26) در صفحه 57 دفتر شماره 896، ارزش من و کيله به کار برده شده مشخص شده است. منظور از کيله، کيله استانبول و منظور از من، منِ تبريز بوده است. بر اساس اندازه هاي امروزي هر کيله استانبول 215/24 کيلوگرم و هر من تبريز 3 کيلوگرم است. ر.ک:,
Osmanli Tarih Deyimleri ve Terimleri sozlügü, s. 64.
(27) براي جزئيات بيشتر رک: جدول هاي پيوست.
(28) تعبيري درباره مالياتي که از مردان تازه ازدواج کرده اخذ مي شد. اين ماليات نسبت به مسلمان يا مسيحي بودن و نيز باکره يا ثَيِّبه (بيوه يا مطلّقه) بودن زن متغير بود. ر.ک:
Pakalin, Mehmet Zeki (1971), Osmanli Tarih Deyimleri ve Terimleri sozlügü, Milli egitim basimevi, istanbul. s. 29.
(29) مالياتي که از حيوانات بي صاحبِ پيداشده گرفته مي شد.
(30) «آبِق» تعبيري شرعي درباره غلامي است که از سرورش فرار کرده باشد (Pakalin, 1971, C. 3, s. 6).
(31) ‘’iranda Haci Bektas Veli Evladindan Pir Saltuk Zaviyesi Vakfi’’, Türk Kültürü ve Haci Bektas Veli Arastirma Dergisi, s. 65.

منابع
1- رسولي، اختر (1383)، «بکتاش ولي»، دانشنامه ادب فارسي (در آناتولي و بالکان)، جلد ششم، به سرپرستي حسن انوشه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران.
2- رياحي، محمدامين (1378)، تاريخ خوي، انتشارات طرح نو، تهران.
3- عروج‌نيا، پروانه (1378)، «بکتاش ولي»، دانشنامه جهان اسلام، زير نظر غلامعلي حداد عادل، بنياد دائره المعارف اسلامي، تهران.
4- Bilgili, Ali Sinan ve Ahmet Bese (2009), ‘’iranda Haci Bektas Veli Evladindan Pir Saltuk Zaviyesi Vakfi’’, Türk Kültürü ve Haci Bektas Veli Arastirma Dergisi, S. 50, s. 57 – 76
5- Golpinarli, Abdülbaki (1961), Yunus Emre ve Tasavvuf, Remzi Kitabevi, ,stanbul.
6- Kutukoglu, Bekir (1970), ‘’ TahmaspII’’, islam Ansiklopedisi, C.11, Milli Eggitim Bak.,istanbul, s. 649 655.
7- Pakalin, Mehmet Zeki (1971), Osmanli Tarih Deyimleri ve Terimleri sozlügü, Milli egitim basimevi, istanbul
فصلنامه وقف میراث جاویدان ش 70

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد