ولايت چرا و چگونه؟
ولي آيا تنها با گفتن و ادعا کردن پذيرش ولايت محقق مي گردد و اين همه آثار برآن بار مي شود ؟
ولايت چرا و چگونه؟
ولي آيا تنها با گفتن و ادعا کردن پذيرش ولايت محقق مي گردد و اين همه آثار برآن بار مي شود ؟
براي رسيدن به جواب بايد مروري داشت بر معنا و مفهوم ولايت و چگونگي حضور آن در وجود انسان و جامعه .
شؤون اصلي انسان را مي توان سه چيز دانست:
1.شناخت
2.عواطف و ميل ها
3. کنش ها که حاصل جمع و برآيند دو مورد قبلي يعني بينش و گرايش است.
هر گاه ماده «و ل ي »در مورد دو انسان بکار رود به آن معني است که آنها تا بدان حد به يکديگر نزديک شده اند که در امور سه گانه فوق يکي گشته اند يعني شناخت ها و معرفت هاي ايشان شبيه هم است عواطف و احساست آنها به هم آميخته شده و يکديگر را دوست دارند و در نهايت رفتارشان نيز مشابه هم است مفهوم حقيقي ولايت بيانگر چنين رابطه تنگاتنگ و هماهنگي است .
بنابراين کسي که ولايت دارد که ولي را بشناسد ؛و فراتر از آن با فکر و عمل ولي آشنا باشد و با او همفکر شود و عملش را با عمل ولي هم جهت و هماهنگ کند و دنبال او راه بيفتد و خودش را از نظر فکري و عملي پيوسته با ولي بخواند .
ولايت سه بعد دارد:حفظ پيوندهاي داخلي و قطع پيوند و وابستگي به قطب هاي متضاد خارجي و حفظ ارتباط دائمي و عميق با قلب پيکر اسلامي و قلب امت اسلامي يعني امام و رهبر که دو مورد قبلي نيز بدون استمرار و تحقق سومي امکان پذير نيست .
ضرورت و اهميت ولايت
فلسفه نبوت تعليم و تربيت انسان هاست. اما اين تعليم و تربيت نه تک تک صورت مي گيرد و نه با بناي يک مکتب علمي و فلسفي بلکه پيامبر کاري استوارتر و ريشه دارتر ارائه مي کند و آن ساختن يک کارخانه انسان سازي به نام جامعه اسلامي است. جامعه اسلامي يعني آن جامعه و تمدني که در رأس آن جامعه اسلامي يعني آن جامعه و تمدني که در رأس آن جامعه خدا حکومت مي کند ؛قوانين جامعه قوانين الهي است . عزل و نصب ها بر حسب فرمان اوست . تشکيلات را دين خدا به وجود مي آورد در اين جامعه هر که بيايد به سوي انسانيت سوق داده مي شود اگر هم انسان کامل نشود مجبور است به رفتار انسان ها حرکت کند .براي اين کار به يک جمع بهم پيوسته متحد نياز است که از اعماق قلب به آن مؤمن بوده با گام هايي استوار در پي تحقق آن باشند .
براي اين که اينها در ديگر جريان ها هضم نشوند و بتوانند رسالت خودشان را انجام دهند بايد هر چه بيشتر با هم متحد باشند و از ديگران بگسلند جامعه اگر بخواهد همه نيروهايش در يک جهت به کار افتد و هيچ از نيروهايش هرز نرود و تمام نيروهايش به صورت يک قدرت درآيد به يک قدرت متمرکز نياز دارد که البته شرايطي را هم بايد داشته باشد. بايد آگاه و بصير باشد و از هيچ چيز در راه خدا نهراسد.
و اين همه تأکيد بر روي ولايت براي تحقق چنين هدفي است . چرا که تنها در سايه چنين حکومتي مي توان با تمام امکانات و انرژي ها و نيروها و قدرت ها و استعداد ها کاملا در اختيار خدا بود و مسلمان زيستن معني اي جز اين ندارد که انسان با تمام وجودش ،مالش ،جانش و انديشه اش همه در اختيار خدا باشد .
اما آن هنگام که ولايت طاغوت در جامعه اي و بر انسان هايي حکمفرمايي مي کند همه انرژي ها و استعداد ها در راه فساد و انحطاط بشر به کار گرفته مي شود. البته در چنين شرايطي افرادي محدود در گوشه و کنار مي توانند با پذيرش ولايت و هماهنگي با امام امت از اين همه انحطاط مصون بمانند اما بهره کامل انسان ها از استعداد هايشان تنها در جامعه اي با ولايت الهي امکان پذير مي شود . و شايد اين دليلي باشد بر اين همه اصرار و تبليغ و سخن گفتن از انتظار در اديان مختلف .
ولايتمداري نيازمند دو عامل مهم
بايد توجه داشت که ولايت الهي و ولايت پيامبر اسلام و ائمه اطهار داراي مراتب مختلفي است و براي رسيدن به بالاترين مراتب اين ولايت به دو چيز نياز است :
1.معرفت و شناخت
2. اراده قوي و التزام عملي
به عبارت ديگر انسان براي درآمدن در زمره حزب الله و اهل ولايت نيازمند دو توفيق از ناحيه خداست يکي در کسب معرفت و شناخت و ديگري توفيق عمل به معرفت کسب شده
يکي از امتحان هاي دشوار الهي نيز در مقام عمل آنگاه ظاهر مي شود که منافع و لذت هاي زندگي دنيوي يک شخص با اعتقاداتش هم خواني و هم سويي نداشته باشد. در چنين جايي زمينه براي امتحان از صداقت ادعا فراهم مي آيد که آيا منفعت و لذت خويش را مقدم مي دارد و يا بدان چه به آن ايمان آورده ملتزم مي شود .
البته تأثير رعايت کردن و ولايت پذيري از امام امت جز پيروزي و غلبه بر شرک و کفر نيست که «مَن يَتَوَل الله و رَسولَه وَ الَّذينَ آمَنوا فَإِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغالِبونَ»
منبع: ماهنامه فرهنگي اجتماعي ديدار شماره 110