در رابطه با این پرسش باید گستره و چگونگی ولایت را دریافت، آنگاه روشن خواهد شد که نسبت آن با خاتمیت چیست؟
الف- ولایت تکوینی
ولایت تکوینی گونه ای تسلط بر جهان هستی است. این ولایت و هر ولایت دیگری اساسا و استقلا لا از آن خداست و دیگران نسبت به تقربی که به خداوند دارند از آن به اذن خدا بهره مند خواهند شد. اصل این مقام اختصاص به پیامبران ندارد و هر یک از اولیای الهی به تناسب درجه عبودیت و تقرب به خدا از آن بهره مند می باشند. و قرآن مجید در موارد متعددی از این مسأله یاد کرده است. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه نگا: مطهری مرتضی، ولا و ولایتها، صص 73-86، قم، صدرا، چاپ نهم1374.
ب- ولایت تشریعی
این گونه ولایت ها کاربردها، اقسام و مراحلی دارد که به تناسب بحث به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ولایت بر تشریع
ولایت بر تشریع به معنای حق قانون گذاری است. این حق بر اساس آیه” ان الحکم الا لله” در اساس از آن خداست و خداوند با انگیزش پیامبران، قوانین خود را به بشریت ابلاغ می کند. پیامبر در این مقام دریافت کننده و قانون از سوی خدا و ابلاغ کننده به مردم است. البته بعید نیست که پیامبر به اذن خدا حق قانونگذاری در مورد بعضی از احکام دینی نیز داشته باشد. خاتمیت در این عرصه به معنای آن است که همه برنامه های تکاملی و قوانین دینی مورد نیاز بشر تا پایان تاریخ را خداوند به پیامبر وحی و به بشریت ابلاغ نموده است و از این پس هیچ گونه قانون آسمانی جدیدی نازل نخواهد شد. بدون شک این قسم از ولایت را هیچ شیعه ای برای امامان معصوم علیه السلام باور ندارد. اگر چنین ولایتی مورد اعتقاد بود با خاتمیت ناسازگار بود لیکن کدام یک از عالمان شیعه چنین اعتقادی را تبلیغ کرده اند؟
2. ولایت در تشریع
منظور از ولایت در تشریع این است که در چارچوب اصول، هنجارها و قوانین الهی که توسط پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ابلاغ شده است کسانی ولایت دارند:
اولا آنها را برای مردم تبیین کنند
ثانیا جزئیات احکام را از کلیات آن استخراج نمایند
ثالثا رهبری جامعه را در جهت اجرای آن احکام برعهده گیرند
رابعا در صورت وقوع تزاحم بین احکام در مسیر اجرای آن بر اساس قاعده اهم و مهم رفع تزاحم نمایند.
این گونه ولایت که در واقع ولایت در مقام تبیین و اجرا است برای ائمه و نایبان آنها ثابت است و چنین چیزی هیچ تضادی با خاتمیت ندارد و فقط استمرار شریعت خاتم در بستر زمان است .
به عبارت دیگر عالمان شیعه برآنند که پیامبر صلی الله علیه و آله دارای سه سمت اصلی بوده اند:
1. دریافت و ابلاغ وحی
2. تبیین و تفسیر آنچه وحی شده
3. رهبری اجتماعی و اجرای قوانین الهی.
خاتمیت پیامبر صلی الله علیه و آله فقط مربوط به سمت نخست است و در دو سمت دیگر خاتمیت راه ندارد. سمت نخست برای هیچ کس غیر از پیامبر صلی الله علیه و آله نخواهد بود اما دو سمت دیگر برای اوصیاء و جانشینان پیغمبر باقی است و این مسأله هیچ تضادی با خاتمیت ندارد زیرا آن دو در عرصه دیگری است و خاتمیت در عرصه دیگر و ادعای تناقض آنها خلط بین این سه مقام است.
ولادت امام زمان عجل الله فرجه
اصل آمدن امام مهدی عجل الله فرجه مورد اتفاق همه فرق اسلامی است.
در جامعه شیعه 12 امامی، هم در بین علماء و هم مردم عادی تولد امام مهدی مورد اتفاق بوده، بلکه از ضروریات مذهب شیعه شمرده می شود و هیچ کسی در آن تردید نکرده است. مرحوم کلینی در کافی با صراحت می نویسد: «ولد للنضف من شعبان سنه خمس و خمسینی و ماتین؛ مهدی عجل الله فرجه در نیمه شعبان سال 255 متولد گردید». (کلینی، کافی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 449، ترجمه مصطفوی، و کافی غیر مترجم، ج 1، ص 514)
مسعودی در احادیث زیادی همین را گزارش داده (مسعودی، اثبات الوصیه، بیروت، ص 257، 258، 299) مرحوم صدوق در ضمن روایات متعددی آن را بیان کرده (صدوق، کمال الدین، ج 2، باب 42، ص 143-161) و شیخ مفید نیز همین را نقل کرده است. (مفید، الارشاد، گنگره شیخ مفید، ج 2، باب آخر) و سید مرتضی در «تنزیه الانبیاء» آن را مستدل ساخته (سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، قم، انتشارات رضی، ص 180) و شیخ طوسی در کتاب «غیبت» به آن تصریح نموده است. (طوسی، غیبت، ص 229)
و به همین شکل دانشمندان و علمای شیعه تا دوره های معاصر به این سند تصریح نموده اند.
علامه طباطبائی می نویسد: «حضرت مهدی موعود عجل الله فرجه فرزند امام 11 که اسمش مطابق اسم پیامبر بوده درسال 256 یا 255 در سامراءمتولد شدند». (شیعه در اسلام، تهران، ص 148)
مرحوم مظفر هنگام معرفی شیعیان یکی از باورهای آنان را ولادت امام مهدی عجل الله فرجه درنیمه شعبان معرفی می کند. (مظفر، عقاید الامامیه، وزارت ارشاد، ص 289)
و می توان ادعا کرد که اعتقاد به متولد شدن امام مهدی عجل الله فرجه یکی از مشخصات شیعه در نزد اهل سنت می باشد. ابن قیم می گوید: اما امامیه (درباره امام مهدی) قول چهارمی دارد که مهدی را محمد بن حسن عسگری و از نسل امام حسین می دانند. (ابن قیم جوزیه، المنار المنیف، ص 152)
اما در مقابل عده ای با افکار خاص از اهل سنت متولد شدن آن حضرت را قبول ندارند و می گویند در آخر الزمان متولد می شود، یکی از نویسندگان آنها می گوید:
«احادیث فراوانی درباره مهدی … بدون شک بر یک حقیقت ثابت دلالت دارند و آن این که مضمون این احادیث در آخر الزمان تحقق می یابند و این فکر، هیچ ارتباطی با عقیده شیعه درباره مهدی منتطر که او را محمد بن الحسن می نامند ندارند». (محسن العباء، عقیده اهل سنت و الاثر فی المهدی المنتظر، ص 58)
اعتراف علمای اهل سنت به ولادت امام زمان عجل الله فرجه
یکی از نویسندگان معاصر در این باره از 66 نفر (نجم الدین عسگری، المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السنه و الشیعه، ص 65) از عالمان اهل سنت یاد کرد .
و دیگری از 68 نفر (صافی گلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام اثنانی عشر، ج 2، ص 369-393)
و سومی این رقم را به 128نفر (ثامیر هاشم العمیدی، دفاع عن الکافی، قم، مرکز الغدیر، 1415، ج 2، 569-592) رسانده است .
و سرانجام برخی نیز از 135 نفر اسم برده است (مهدی علیزداه، در انتظار ققنوس، قم، اول، موسسه امام خمینی، 1379ش، ص 188-198)
برخی از منابع از این قرار است: (ر.ک: مهدی فقیه ایمانی، مهدی منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، کتابخانه امیر المومنین، ص 23-39)
1. صواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، قاهره، دوم، 1385، ق ، 208
2. شیر ادی، الاتجاف بحب الاشراف، قم، منشورات الرضی، دوم، 1363 ق، ص 179
3.ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال260)
4. ابن طولون، الئمه الاثنی عشر، قم، منشورات الرضی، ص 117
5. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، بی تا، ص 310
6. شیخ سیلمان قندوزی، ینابع الموده، بیروت، موسسه الاعلمی المطبوعات، ج 3، ص 36
7. مومن شبنجی، نور الابصار، قاهره، مکتبه المشهد الحسینی، ص 168
8. محمدامین بغدادی سویدی، سبائک الذهب، بیروت، دارصعب، ص 78
9. شیخ محمد صبان، اسعاف الراغبین، در حاشیه نور الابصار، ص 141
و نمونه های از عین کلمات علمای اهل سنت
1. ابن اثیر:« در این سال (260 ه ق) حسن بن علی، پدر محمد که شیعیان وی را (مهدی) منتظر می دانند رحلت کرده است». (ابن اثیر جزری، الکامل، بیروت، دار الکتاب العربی، ج 2، ص 320)
2. محمد بن طلحه شافعی: «ابوالقاسم محمد بن حسن همان مهدی(عج) و حجت و جانشین به حق است». (محمدبن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص 152)
3. سبط جزری(م 654 ه ق): «درباره مهدی که همان محمد بن حسن است …وی جانشین صالح، حجت و صاحب الزمان و قائم منتظر است که آخرین امام می باشد». (سبط جزری، تذکره الخواص، بیروت، موسسه اهل البیت، 1401 ق، ص 325)
4. گنجی شافعی (م قرن هفتم ه ق): وی فصل آخر کتابش به عنوان «لا فی الدلاله علی جر از بقاء المهدی حیا » که در بیان زنده بودن امام مهدی را تنظیم کرده و در این بخش دلیل های متعددی برای امکان زنده بودن امام مهدی بیان داشته است، می گوید: «همان گونه که عیسی و حضرت خضر و الیاس صدها سال است که زنده هستند، بنابراین امکان زنده بودن امام مهدی نیز وجود دارد». (گنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، بیروت، دار البیضاء، ص 97)
5. ابن خلکان می گوید: «ابوالقاسم محمد بن حسن عسکری … در باور شیعیان وی 12 امام است که معروف به حجت می باشد … ولادت او نیمه شعبان 255 بوده است». (محمد بن ابی بکر خلکان، وفیات الاعیان، قم، منشورات الرضی، دوم، 1363، ج 2، ص 176)
6. ابن صباغ: وی در باب 12 کتاب خود را با این عنوان آغاز نمود «فی ذکر ابی القاسم محمد الحجه الصالح ابن ابی محمد الحسن الخالص، نویسنده در این فصل، دلائلی برای اثبات زنده بودن امام مهدی ذکر کرده است». (علی بن محمد صباغ المالکی، الفصول المهمه فی معرفه احوال الئمه، بیروت، 1409 ق، دوم، ص 281، قبلا اشاره در چاپ دیگر، ص 310 آمده)
7. شمس الدین ذهبی (748ه ق) می نویسد: «حسن بن علی الجواد … یکی امامان 12 است که شیعیان به عصمت آنان معتقد هستند … وی امام عسگری (ع) پدر منتظر می باشد». (شمس الدین ذهبی، العبر فی خبر من غبر، بیروت، دار الکتاب العلمیه، ج 1، ص 373)
وی در جای دیگر می گوید: «ابومحمد امام عسگری یکی از امامان شیعه است … فرزندش محمد بن حسن … در سال 258 به دنیا آمده است… ». (شمس الدین ذهبی، تاریخ اسلام… ، بیروت، دار الکتاب العربی، 1412 ق، ج 19، ص 113)
و در «دول الاسلام» می نویسد در سال 260 حسن بن علی بن جواد … که یکی از امامان 12 (شیعه) است از دنیا نرفته و او پدر منتظر شیعیان است». (شمس الدین ذهبی، دول الاسلام، بیروت، منشورات العلمی, 1405 ق، ص 145)
و در «سیر اعلام النبلاء» نوشته است: «منتظر شریف ابوالقاسم محمد بن عسگری …». (شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرساله، 146 ق، ج 13، ص 119)
9. عبدالوهاب شعرانی (م 973 ق)می نویسد: «وی (امام مهدی) یکی از فرزندان امام عسکری است و در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و تا زمان همراه شدن با عیسی زنده خواهد بود». (عبدالوهاب شعرانی، الیواقیت والجواهر … ، بیروت، دار احیاء العراث، جزء دوم، ص 562)
10. ابن جحر هیتمی که در تعصب مشهور است می نویسد: «ابوالقاسم محمد الحجه هنگام رحلت پدر پنج ساله بود ولی خداوند به وی حکمت عطا کرده است؛ و قائم منتظر نامیده شده است». (ابن حجر هیتمی، الصواعق المرقه، ج 2، ص 601، در چاپ قاهره، ص 208)
11. شبنجی (م 1290 ق) می نویسد: «این فصل در بیان مناقب محمد بن الحسن است … مادرش کنیز بوده … و کینه اش ابولقاسم… ». (مومن شبنجی، نور الابصار، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص 168، چاپ قاهره هم ، ص 168)
12. قندوزی (1296 ق) می گوید: «ولادت قائم درشب 15 شعبان سال 255 در شهر سامراء بوده است». (سلیمان قندوزی، ینابع الموده، ج 2، ص 543، موسسه اعلمی، ج 3، ص 36)
13. خیر الدین زر کلی (م 1396 ه ق): محمد بن الحسن عسکری … آخرین امام شیعیان و نزد آنان معروف به مهدی و صاحب الزمان است … در شهر سامراء به دنیا آمده و در زمان رحلت پدر حدود 5 سال داشته است». (خیر الدین زر کلی، الاعلام، بیروت، دار العلم للملاپین، دهم، ششم، 1992 م ، ص 80)
علاوه بر ادله فوق، دلائل دیگری نیز بر ولادت امام مهدی وجود دارد که فقط به صورت فهرست وار به آنها اشاره می شود و در صورتی که پرسشگر بخواهد مفصل بیان می شود:
1. روایات فراوانی از منابع شیعه نقل شده است که امام مهدی فرزند امام حسن عسکری است و به دنیا آمده است.
2. قابله ی آن حضرت حکیمه خاتون داستان ولادت او را گزارش داده است. (صدوق، کمال الدین، ج 2، باب 42، حدیث 1)
3. کسانی که امام مهدی را در خورد سالی دیده اند. (کافی، ج 1، ص 514، ج2، ص 329، ج 6، ص 332)
4. کسانی که در دوران غبیت صغری او را ملاقات کرده اند.
5. روایاتی که می گویند زمین خالی از حجت نمی شود که در منابع اهل سنت نیز آمده است.
6. وجود شب قدر می طلبد که در هر زمان حجتی باشد تا تقدیرات شب قدر را دریافت کند، آن حجت به نظر شیعیان امام مهدی عجل الله فرجه است و طبق نظر اهل سنت چه کسی می باشد؟
و منطقی نیست که با آن همه منابع انسان با صراحت ولادت امام مهدی عجل الله فرجه را موهوم بخواند.
الف- ولایت تکوینی
ولایت تکوینی گونه ای تسلط بر جهان هستی است. این ولایت و هر ولایت دیگری اساسا و استقلا لا از آن خداست و دیگران نسبت به تقربی که به خداوند دارند از آن به اذن خدا بهره مند خواهند شد. اصل این مقام اختصاص به پیامبران ندارد و هر یک از اولیای الهی به تناسب درجه عبودیت و تقرب به خدا از آن بهره مند می باشند. و قرآن مجید در موارد متعددی از این مسأله یاد کرده است. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه نگا: مطهری مرتضی، ولا و ولایتها، صص 73-86، قم، صدرا، چاپ نهم1374.
ب- ولایت تشریعی
این گونه ولایت ها کاربردها، اقسام و مراحلی دارد که به تناسب بحث به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ولایت بر تشریع
ولایت بر تشریع به معنای حق قانون گذاری است. این حق بر اساس آیه” ان الحکم الا لله” در اساس از آن خداست و خداوند با انگیزش پیامبران، قوانین خود را به بشریت ابلاغ می کند. پیامبر در این مقام دریافت کننده و قانون از سوی خدا و ابلاغ کننده به مردم است. البته بعید نیست که پیامبر به اذن خدا حق قانونگذاری در مورد بعضی از احکام دینی نیز داشته باشد. خاتمیت در این عرصه به معنای آن است که همه برنامه های تکاملی و قوانین دینی مورد نیاز بشر تا پایان تاریخ را خداوند به پیامبر وحی و به بشریت ابلاغ نموده است و از این پس هیچ گونه قانون آسمانی جدیدی نازل نخواهد شد. بدون شک این قسم از ولایت را هیچ شیعه ای برای امامان معصوم علیه السلام باور ندارد. اگر چنین ولایتی مورد اعتقاد بود با خاتمیت ناسازگار بود لیکن کدام یک از عالمان شیعه چنین اعتقادی را تبلیغ کرده اند؟
2. ولایت در تشریع
منظور از ولایت در تشریع این است که در چارچوب اصول، هنجارها و قوانین الهی که توسط پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ابلاغ شده است کسانی ولایت دارند:
اولا آنها را برای مردم تبیین کنند
ثانیا جزئیات احکام را از کلیات آن استخراج نمایند
ثالثا رهبری جامعه را در جهت اجرای آن احکام برعهده گیرند
رابعا در صورت وقوع تزاحم بین احکام در مسیر اجرای آن بر اساس قاعده اهم و مهم رفع تزاحم نمایند.
این گونه ولایت که در واقع ولایت در مقام تبیین و اجرا است برای ائمه و نایبان آنها ثابت است و چنین چیزی هیچ تضادی با خاتمیت ندارد و فقط استمرار شریعت خاتم در بستر زمان است .
به عبارت دیگر عالمان شیعه برآنند که پیامبر صلی الله علیه و آله دارای سه سمت اصلی بوده اند:
1. دریافت و ابلاغ وحی
2. تبیین و تفسیر آنچه وحی شده
3. رهبری اجتماعی و اجرای قوانین الهی.
خاتمیت پیامبر صلی الله علیه و آله فقط مربوط به سمت نخست است و در دو سمت دیگر خاتمیت راه ندارد. سمت نخست برای هیچ کس غیر از پیامبر صلی الله علیه و آله نخواهد بود اما دو سمت دیگر برای اوصیاء و جانشینان پیغمبر باقی است و این مسأله هیچ تضادی با خاتمیت ندارد زیرا آن دو در عرصه دیگری است و خاتمیت در عرصه دیگر و ادعای تناقض آنها خلط بین این سه مقام است.
ولادت امام زمان عجل الله فرجه
اصل آمدن امام مهدی عجل الله فرجه مورد اتفاق همه فرق اسلامی است.
در جامعه شیعه 12 امامی، هم در بین علماء و هم مردم عادی تولد امام مهدی مورد اتفاق بوده، بلکه از ضروریات مذهب شیعه شمرده می شود و هیچ کسی در آن تردید نکرده است. مرحوم کلینی در کافی با صراحت می نویسد: «ولد للنضف من شعبان سنه خمس و خمسینی و ماتین؛ مهدی عجل الله فرجه در نیمه شعبان سال 255 متولد گردید». (کلینی، کافی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 449، ترجمه مصطفوی، و کافی غیر مترجم، ج 1، ص 514)
مسعودی در احادیث زیادی همین را گزارش داده (مسعودی، اثبات الوصیه، بیروت، ص 257، 258، 299) مرحوم صدوق در ضمن روایات متعددی آن را بیان کرده (صدوق، کمال الدین، ج 2، باب 42، ص 143-161) و شیخ مفید نیز همین را نقل کرده است. (مفید، الارشاد، گنگره شیخ مفید، ج 2، باب آخر) و سید مرتضی در «تنزیه الانبیاء» آن را مستدل ساخته (سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، قم، انتشارات رضی، ص 180) و شیخ طوسی در کتاب «غیبت» به آن تصریح نموده است. (طوسی، غیبت، ص 229)
و به همین شکل دانشمندان و علمای شیعه تا دوره های معاصر به این سند تصریح نموده اند.
علامه طباطبائی می نویسد: «حضرت مهدی موعود عجل الله فرجه فرزند امام 11 که اسمش مطابق اسم پیامبر بوده درسال 256 یا 255 در سامراءمتولد شدند». (شیعه در اسلام، تهران، ص 148)
مرحوم مظفر هنگام معرفی شیعیان یکی از باورهای آنان را ولادت امام مهدی عجل الله فرجه درنیمه شعبان معرفی می کند. (مظفر، عقاید الامامیه، وزارت ارشاد، ص 289)
و می توان ادعا کرد که اعتقاد به متولد شدن امام مهدی عجل الله فرجه یکی از مشخصات شیعه در نزد اهل سنت می باشد. ابن قیم می گوید: اما امامیه (درباره امام مهدی) قول چهارمی دارد که مهدی را محمد بن حسن عسگری و از نسل امام حسین می دانند. (ابن قیم جوزیه، المنار المنیف، ص 152)
اما در مقابل عده ای با افکار خاص از اهل سنت متولد شدن آن حضرت را قبول ندارند و می گویند در آخر الزمان متولد می شود، یکی از نویسندگان آنها می گوید:
«احادیث فراوانی درباره مهدی … بدون شک بر یک حقیقت ثابت دلالت دارند و آن این که مضمون این احادیث در آخر الزمان تحقق می یابند و این فکر، هیچ ارتباطی با عقیده شیعه درباره مهدی منتطر که او را محمد بن الحسن می نامند ندارند». (محسن العباء، عقیده اهل سنت و الاثر فی المهدی المنتظر، ص 58)
اعتراف علمای اهل سنت به ولادت امام زمان عجل الله فرجه
یکی از نویسندگان معاصر در این باره از 66 نفر (نجم الدین عسگری، المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السنه و الشیعه، ص 65) از عالمان اهل سنت یاد کرد .
و دیگری از 68 نفر (صافی گلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام اثنانی عشر، ج 2، ص 369-393)
و سومی این رقم را به 128نفر (ثامیر هاشم العمیدی، دفاع عن الکافی، قم، مرکز الغدیر، 1415، ج 2، 569-592) رسانده است .
و سرانجام برخی نیز از 135 نفر اسم برده است (مهدی علیزداه، در انتظار ققنوس، قم، اول، موسسه امام خمینی، 1379ش، ص 188-198)
برخی از منابع از این قرار است: (ر.ک: مهدی فقیه ایمانی، مهدی منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، کتابخانه امیر المومنین، ص 23-39)
1. صواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، قاهره، دوم، 1385، ق ، 208
2. شیر ادی، الاتجاف بحب الاشراف، قم، منشورات الرضی، دوم، 1363 ق، ص 179
3.ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال260)
4. ابن طولون، الئمه الاثنی عشر، قم، منشورات الرضی، ص 117
5. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، بی تا، ص 310
6. شیخ سیلمان قندوزی، ینابع الموده، بیروت، موسسه الاعلمی المطبوعات، ج 3، ص 36
7. مومن شبنجی، نور الابصار، قاهره، مکتبه المشهد الحسینی، ص 168
8. محمدامین بغدادی سویدی، سبائک الذهب، بیروت، دارصعب، ص 78
9. شیخ محمد صبان، اسعاف الراغبین، در حاشیه نور الابصار، ص 141
و نمونه های از عین کلمات علمای اهل سنت
1. ابن اثیر:« در این سال (260 ه ق) حسن بن علی، پدر محمد که شیعیان وی را (مهدی) منتظر می دانند رحلت کرده است». (ابن اثیر جزری، الکامل، بیروت، دار الکتاب العربی، ج 2، ص 320)
2. محمد بن طلحه شافعی: «ابوالقاسم محمد بن حسن همان مهدی(عج) و حجت و جانشین به حق است». (محمدبن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص 152)
3. سبط جزری(م 654 ه ق): «درباره مهدی که همان محمد بن حسن است …وی جانشین صالح، حجت و صاحب الزمان و قائم منتظر است که آخرین امام می باشد». (سبط جزری، تذکره الخواص، بیروت، موسسه اهل البیت، 1401 ق، ص 325)
4. گنجی شافعی (م قرن هفتم ه ق): وی فصل آخر کتابش به عنوان «لا فی الدلاله علی جر از بقاء المهدی حیا » که در بیان زنده بودن امام مهدی را تنظیم کرده و در این بخش دلیل های متعددی برای امکان زنده بودن امام مهدی بیان داشته است، می گوید: «همان گونه که عیسی و حضرت خضر و الیاس صدها سال است که زنده هستند، بنابراین امکان زنده بودن امام مهدی نیز وجود دارد». (گنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، بیروت، دار البیضاء، ص 97)
5. ابن خلکان می گوید: «ابوالقاسم محمد بن حسن عسکری … در باور شیعیان وی 12 امام است که معروف به حجت می باشد … ولادت او نیمه شعبان 255 بوده است». (محمد بن ابی بکر خلکان، وفیات الاعیان، قم، منشورات الرضی، دوم، 1363، ج 2، ص 176)
6. ابن صباغ: وی در باب 12 کتاب خود را با این عنوان آغاز نمود «فی ذکر ابی القاسم محمد الحجه الصالح ابن ابی محمد الحسن الخالص، نویسنده در این فصل، دلائلی برای اثبات زنده بودن امام مهدی ذکر کرده است». (علی بن محمد صباغ المالکی، الفصول المهمه فی معرفه احوال الئمه، بیروت، 1409 ق، دوم، ص 281، قبلا اشاره در چاپ دیگر، ص 310 آمده)
7. شمس الدین ذهبی (748ه ق) می نویسد: «حسن بن علی الجواد … یکی امامان 12 است که شیعیان به عصمت آنان معتقد هستند … وی امام عسگری (ع) پدر منتظر می باشد». (شمس الدین ذهبی، العبر فی خبر من غبر، بیروت، دار الکتاب العلمیه، ج 1، ص 373)
وی در جای دیگر می گوید: «ابومحمد امام عسگری یکی از امامان شیعه است … فرزندش محمد بن حسن … در سال 258 به دنیا آمده است… ». (شمس الدین ذهبی، تاریخ اسلام… ، بیروت، دار الکتاب العربی، 1412 ق، ج 19، ص 113)
و در «دول الاسلام» می نویسد در سال 260 حسن بن علی بن جواد … که یکی از امامان 12 (شیعه) است از دنیا نرفته و او پدر منتظر شیعیان است». (شمس الدین ذهبی، دول الاسلام، بیروت، منشورات العلمی, 1405 ق، ص 145)
و در «سیر اعلام النبلاء» نوشته است: «منتظر شریف ابوالقاسم محمد بن عسگری …». (شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرساله، 146 ق، ج 13، ص 119)
9. عبدالوهاب شعرانی (م 973 ق)می نویسد: «وی (امام مهدی) یکی از فرزندان امام عسکری است و در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و تا زمان همراه شدن با عیسی زنده خواهد بود». (عبدالوهاب شعرانی، الیواقیت والجواهر … ، بیروت، دار احیاء العراث، جزء دوم، ص 562)
10. ابن جحر هیتمی که در تعصب مشهور است می نویسد: «ابوالقاسم محمد الحجه هنگام رحلت پدر پنج ساله بود ولی خداوند به وی حکمت عطا کرده است؛ و قائم منتظر نامیده شده است». (ابن حجر هیتمی، الصواعق المرقه، ج 2، ص 601، در چاپ قاهره، ص 208)
11. شبنجی (م 1290 ق) می نویسد: «این فصل در بیان مناقب محمد بن الحسن است … مادرش کنیز بوده … و کینه اش ابولقاسم… ». (مومن شبنجی، نور الابصار، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص 168، چاپ قاهره هم ، ص 168)
12. قندوزی (1296 ق) می گوید: «ولادت قائم درشب 15 شعبان سال 255 در شهر سامراء بوده است». (سلیمان قندوزی، ینابع الموده، ج 2، ص 543، موسسه اعلمی، ج 3، ص 36)
13. خیر الدین زر کلی (م 1396 ه ق): محمد بن الحسن عسکری … آخرین امام شیعیان و نزد آنان معروف به مهدی و صاحب الزمان است … در شهر سامراء به دنیا آمده و در زمان رحلت پدر حدود 5 سال داشته است». (خیر الدین زر کلی، الاعلام، بیروت، دار العلم للملاپین، دهم، ششم، 1992 م ، ص 80)
علاوه بر ادله فوق، دلائل دیگری نیز بر ولادت امام مهدی وجود دارد که فقط به صورت فهرست وار به آنها اشاره می شود و در صورتی که پرسشگر بخواهد مفصل بیان می شود:
1. روایات فراوانی از منابع شیعه نقل شده است که امام مهدی فرزند امام حسن عسکری است و به دنیا آمده است.
2. قابله ی آن حضرت حکیمه خاتون داستان ولادت او را گزارش داده است. (صدوق، کمال الدین، ج 2، باب 42، حدیث 1)
3. کسانی که امام مهدی را در خورد سالی دیده اند. (کافی، ج 1، ص 514، ج2، ص 329، ج 6، ص 332)
4. کسانی که در دوران غبیت صغری او را ملاقات کرده اند.
5. روایاتی که می گویند زمین خالی از حجت نمی شود که در منابع اهل سنت نیز آمده است.
6. وجود شب قدر می طلبد که در هر زمان حجتی باشد تا تقدیرات شب قدر را دریافت کند، آن حجت به نظر شیعیان امام مهدی عجل الله فرجه است و طبق نظر اهل سنت چه کسی می باشد؟
و منطقی نیست که با آن همه منابع انسان با صراحت ولادت امام مهدی عجل الله فرجه را موهوم بخواند.