درباره شخصيت هاي بزرگ جهان موضع گيري هاي بسيار متفاوت و گاه متضادي ديده مي شود. از يک سو دوستاني پيدا مي کنند که در راه آنان سر از پا نشناخته و جان را پروانه وار فداي آنان و آرمان هايشان مي کنند و به پاس دوستي و محبت خويش بدترين شماتت ها و سخت ترين شکنجه ها را به جان، خريدار مي شوند؛ و از سوي ديگر، دشمناني کينه توز و لجوج که در اين راه از مروّت و انسانيت و منطق پا فرارتر گذاشته و همه چيز را فداي دشمني و عناد و عداوت خويش مي کنند.
در ميان مردان بزرگ تاريخ و شخصيت هاي بزرگ عالم هستي، شخصيتي را نمي توان يافت که مانند علي × مورد بغض و کينه و محبت و دوستي قرار گرفته باشد و در صحنه جذب و دفع، محل توجه دو قطب مخالف واقع شده باشد و اين همه مورد داوري هاي ضد و نقيض قرار گرفته باشد.
از ميان شخصيت هاي بزرگ جهان و عظيم آسماني، حضرت مسيح × را شايد بتوان از اين حيث مانند حضرت علي × دانست؛ زيرا وي نيز در قلمرو جذب و دفع، دوستي و محبّت، محل توجه دو گروه کاملاً مخالف است. حضرت مسيح به پندار بسياري از مسيحيان، همان خداي مجسم است که براي نجات بندگان از گناه موروثي ابوالبشر، يعني حضرت آدم × آمد؛ در مقابل، گروهي از يهوديان، آن حضرت را به افترا و دروغ گويي، و شنيع ترين تهمت را به مادر پاک آن حضرت نسبت دادند.
درباره حضرت علي × نيز گروهي به جهت کمي ظرفيت و کوتاهي فکر، و علو و عظمت شخصيت متحير العقول علي ×، از فرط علاقه، سرور يکتاپرستان را تا مقام الوهيت بالا برده و کرامت هايي را که از او در طول تاريخ نقل شده است، گواه خدايي او گرفته اند. در برابر اين گروه عده اي هم از نخستين روزهاي خلافت ظاهري امام × عداوت او را در پيش گرفتند و پس از مدتي به صورت گروه هايي به نام خوارج و نواصب درآمدند.[1]
که پيامبر اکرم | در يک سخن کوتاه، خطاب به علي بن ابيطالب × که از زبان خود حضرت نقل شده است، از ظهور و هلاکت و ضلالت و گمراهي هر دو گروه خبر داده است. پيامبر | خطاب به علي × مي فرمايد: «هلک فيک اثنان محبّ غال و مبغض قال»[2] همچنين علي × در نهج البلاغه مي فرمايد: «هلک في اثنان محبّ غال و مبغض قال»[3] از ميان افرادي که درباره من به قضاوت نشسته اند، دو گروه به هلاکت مي رسند، يکي گروهي که در قضاوت درباره من، گرفتار غلّو شدند و گروهي ديگر که بغض و کينه و عداوت مرا به دل گرفتند. راز اين موضع گيري ها درباره علي × شخصيت فوق العاده او مي باشد، تمام فضائل انساني از کرم، لطف، عطوفت، حکمت و علم، عدالت، آزادگي و آزاديخواهي، ايثار، شجاعت، مرادانگي و … در وجود علي × نهفته است و به عنوان نقطه هاي روشن وجود آن حضرت تابنده و درخشان است. از اخلاص و ايمان و بندگي علي ×، جذبه پيدا شده و علي × را به عنوان آيت بزرگ حق و مظهر صفات ربّ، محبوب قلبها قرار داده است و در واقع پشتوانه عشق علي ×، پيوند جانها با حضرت حق است که براي هميشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاوداني است، مهر علي × نيز جاوداني است.[4]
علي × داراي چنان ارتباط عميقي با خداي خود است و خود را در مقابل او خوار و ذليل مي بيند که در دعاي کميل مي فرمايد: «اللّهم اني اسئلک سؤال خاضع متذلل خاشع ان تسامحي و ترحمني و تجعلني بقسمک راضياً قانعاً؛[5] بار الها از تو تقاضا دارم، تقاضاي شخصي فروتن و خاشع، که از من چشم پوشي کني و بر من رحمت آوري و به داده ات خشنود و خرسندم سازي و در همه حال فروتنم داري»؛ يا در جاي ديگر مي فرمايد: «يا ربّ ارحم ضعف بدني و رقة جلدي و دقة عظمي؛[6] اي پروردگار من بر ناتواني جسمم رحم کن و بر نازکي پوست و شکنندگي استخوانم ببخشاي».
اين ارتباط قوي با خدا، باعث جاودانگي حب او در قلبها گرديده است و آنچنان وثيق است که پيامبر | در پيکار آن حضرت با عمرو بن عبدود فرمود: «برز الاسلام کلّه الي الشرک کلّه؛[7] تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفته است»؛ يا مي فرمايد: «علي مع الحق و الحق معل علي».[8]
همه اين مطالب بيانگر آن است که علي × بنده مخلص و شايسته خداوند مي باشد و در بندگي خداوند چنان ذوب شده است که پيامبر | فرمودند: «يا علي لا يحبک الا مؤمن و لا يبغضک الا منافق».
اما در عين حال آن چنان به بندگي او اعتراف دارد که مي فرمايد: هرکس درباره او دچار غلو گردد تا چه رسد به اعتقاد به الوهيت آن حضرت، راه هلاکت را پيموده است؛ بر همين اساس تمام علماي شيعه و شيعيان واقعي، حضرت علي × را بنده صالح خداوند دانسته و هرکس را که معتقد به الوهيت آن حضرت باشد کافر مي داند.
بر همين اساس شيعيان مانند ديگر مسلمانان، هر روز در اذان و اقامه و ديگر مراسم ديني روزمره خود به وحدانيت خداوند شهادت داده و الوهيت همه اله هاي ارضي و سماوي را انکار مي کنند.
برگرفته از: سايت انديشه قم
خانه » همه » مذهبی » وهابيت مي گويد: شيعه معتقد به الوهيت علي ابن ابيطالب است. آيا اين مطلب صحيح است؟