علت اساسي تفاوت متن قرآن با متون عادي، علاوه بر جنبههاي بلاغي و ادبي و.. همان جنبه وحياني آن است. قداست قرآن به هر كس با هر شرايطي اجازه نميدهد كه آن را در قالب دلخواه خود درآورد، به ويژه كه قسمت عمدهاي از اعجاز آن در قالب هاي صوري و نوشتاري تمثل يافته است. همان طور كه ميدانيم و چنانكه در خود اين كتاب مقدس نيز به آن اشاره شده است،[1] اطلاق عنوان قرآن هم لفظ را در برميگيرد و هم معني را.
اجماع فقهاي شيعه بر آن است كه، ترجمه قرآن را نميتوان قرآن دانست، زيرا در اين صورت سبب نابودي و تحريف آن خواهد شد، چنانكه علت اصلي از بين رفتن انجيل نيز، ترجمة آن از اصل عبري به يوناني بود.[2]مسأله جواز ترجمه قرآن به طور گسترده از عصر ابوحنيفه به بعد مطرح گرديد از آن هنگام تا كنون ترجمة قرآن فراز و نشيب هاي بسياري را گذرانده است. در سدههاي نخستين نزول قرآن، قداست آنچنان با اذهان گره خورد كه حتي ترجمة آن نوعي خروج از دين به حساب ميآمد و ميپنداشتند هر كس ترجمه قرآن را جايز بداند، آن را قرآن به حساب آورده، و در پاسخ به تحدي اين كتاب عزيز، موضعي انفعالي گرفته است. گذشت زمان، بسياري از اين مسائل را حل كرد، اما امروزه نيز رشته مسائل ترجمههاي قرآني با قداستي بجا، گره خورده است، مسائلي همچون: انتخاب نوع واحد ترجمه، ميزان آميزههاي تفسيري، ميزان آزادي در تغييرات واژگاني و ساختاري، دايرة حذف و اضافات و… بنابراين ميبينيم كه مهم ترين علت تفاوت ترجمة متون قرآن از ساير متون، در قداست آن است.
اكنون پارهاي از مسائلي كه قداست قرآن، سبب شده تا آنها را به نحوي خاص، در ترجمههاي قرآن نسبت به ساير ترجمهها، در نظر بگيريم، اشاره مي کنيم:
الف. شأنيت عبارات
قدسي و الهي بودن قرآن کريم و جايگاه والاي آورنده آن( يعني پيامبراسلام صلي الله عليه و آله و سلم ) باعث مي شود كه در ترجمه احترامي شايسته را در قبال آن اتخاذ كنيم و كلام را با همان ادبي كه بر ما نازل شده است، باز گردانده و بيان داريم.
شأنيت عبارت هاي مقدس و احترامي كه بايستة آن است، چهار مقوله را پديد آورده كه به اختصار آن را بيان ميكنيم:
1. تعبيرهاي شبههساز: برخي از تعابير در ترجمههاي قرآن اگرچه ظاهري آراسته دارند، اما وجود آنها باعث ميشود تا شبهاتي، خواسته يا ناخواسته بر دل متن بنشيند، چون غالب اين تعبيرها سبب نقص در فهم عبارات مي شودکه بايد از آنها دوري کرد، براي نمونه به ترجمة فراز « وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ »[3] بنگريد كه در برخي ترجمهها به «تا خدا بداند»[4] ترجمه شده، در حالي كه اين معني با علم ازلي خداوند منافات دارد. ترجمه بهتر اين عبارت چنين است: «تا خدا معلوم بدارد.»[5]2. تعبيرهاي كفرآميز: در ترجمه متون قرآني بايد ادب شرعي را رعايت کرد و از تعابيري كه بوي كفر از آن ها برميخيزد، به طور جدي پرهيز كرد. براي مثال به اين ترجمة نادرست دقت كنيد: «او همان خدايي است كه نعمتهاي زمين را براي مهماني شما مردم آفريد، سپس به سوي آسمان پركشيد و گازهاي آسماني را در قاب هفت پيكر آسماني پيراست.»[6] که ترجمه آيه «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»[7] است.
3. تعبيرهاي ناهمگون با شأن فاعل يا مفعول: مثلاً ترجمة «و خداوند با آدم آشتي كرد، خدا اهل آشتي و مهرباني است»[8] از كريمة «فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»[9] علاوه بر نادرست بودن، شأن حضرت حق تعالي را با تعبير «آشتي»، به ميزان شأن آفريدههايش پايين ميآورد. اين گونه تعابير بيشتر از گويشهاي عاميانه اخذ ميشوند.
4. تعبيرهاي سست و عاميانه: بيان عبارات قرآني با تعابير كوچهبازاري و سبک، ستم در حق اين متون است. براي مثال به ترجمه اين آيات بنگريد: «آنان با نافرماني خود ما را سياه نكردند بلكه خود را سياه كردند»[10]، «نه شما بدهكاران تان را سياه كنيد و نه آنان شما را سياه نمايند.»[11] «… گفتند: خدا محتاج است و گدا…»[12]، «خرد و خاكشي شده است…»[13] «… يك تن از شما مؤمنان از گودال مستراح بيايد..»[14] و…
ب. ترجمه به مصداق
تعيين مصداق در ترجمه متون قرآني، در بسياري از موارد، نوعي تحميل معنا به حساب ميآيد؛ حتي در مواردي كه براي عبارت مربوط جز همان مصداق را ـ اگر چه عقلاً ـ نميتوان يافت، در اين موارد نيز بايد از تبديل معني به مصداق پرهيز كرد. مصداق سازي در ترجمهها، توابع نامطلوب و گاه غيرقابل جبراني را به دنبال دارد. متأسفانه ترجمههاي بسياري خود را به اين عيب آلودهاند. براي نمونه در ترجمه اين آيه تأمل كنيد: «اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِينَ»[15] «شما هم با معذوران (كور عاجز) در خانة خود بنشينيد.»[16] «معذوران» را نميتوان با «قاعدين» برابر دانست. «قاعدين» در عرف قرآني و فقهي، علاوه بر «معذوران» كه به ناتوانان (كورعاجز) معني شده است، «زنان و كودكان» را نيز در بر ميگيرد، حال آن كه ممكن است در مواردي توانايي اينان از مردان قوي هم بيشتر باشد.[17]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. معاني القرآن، بهبودي، ص 107.
2. معجزة بزرگ، محمد ابوزهره، ترجمه محود ذبيحي، ص 689.
پي نوشت ها:
[1] . يوسف/2؛ فصلت/2؛ قيامت/16ـ19.
[2] . ابوزهره، محمد، معجزة بزرگ (پژوهشي در علوم قرآني)، ترجمة محمود ذبيحي، ص689.
[3] . حديد/ 25.
[4] . مكارم شيرازي، ناصر، ص541؛ آيتي، ص542؛ جلالالدين فارسي، ص1083؛ بهبودي، ص548؛ و ر.ك: به ترجمههاي: شعراني، اشرفي، ياسري، معزي، مصباحزاده، مجتبوي و دهلوي.
[5] . فولادوند، ص541؛ خرمشاهي، ص541؛ خواجوي، ص214؛ پورجوادي، ص540 و ر.ك: الهي قمشهاي، فيض الاسلام، سيدرضا سراج «بداند جدا سازد» و ر.ك: الميزان، ج19، ص196 و ترجمه الميزان، ج19، ص301.
[6] . معاني القرآن، ترجمه قرآن از محمد باقر بهبودي، ص4.
[7] . بقره/ 29.
[8] . بهبودي، معاني القرآن، ص4.
[9] . بقره/ 37.
[10] . معاني القرآن، ص8؛ بقره/ 57.
[11] . معاني القرآن، ص46؛ بقره/ 279.
[12] . معاني القرآن، ص 72؛ آلعمران/ 180و181.
[13] . معاني القرآن، ص 555؛ حشر/ 21.
[14] . معاني القرآن، ص107؛ مائده/ 6.
[15] . توبه/ 46.
[16] . ترجمه الهي قمشهاي
[17] . ر.ك: به ترجمة صحيح: «با ماندگان بمانيد» فولادوند، ص194؛ مكارم شيرازي، ناصر، ص194 و كاويانپور.