ويژگي هاي مردمي حکومت امام علي (ع)
«روز بيعت، فراواني مردم، چون يالهاي پر پشت کفتار(1) بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزديک بود حسن و حسين عليهماالسلام لگدمال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد، مردم چون گلّههاي انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند.
ويژگي هاي مردمي حکومت امام علي (ع)
حضرت در خطبه سوم ميفرمايد:
فَما رَاعني اِلا وَالنّاسُ کَعُرفِ الضَّبعِ اليّ، يَنثالونَ عَليَّ مِن کُلِّ جانبٍ، حَتّي لَقد وُطيءَ الحَسنانِ، وَ شُقَّ عِطفايَ، مُجتمعينَ حَولي کَربيضَة الغَنم…
«روز بيعت، فراواني مردم، چون يالهاي پر پشت کفتار(1) بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزديک بود حسن و حسين عليهماالسلام لگدمال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد، مردم چون گلّههاي انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند.
اما آنگاه که بپاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شکستند،(2) و گروهي از اطاعت من سر باز زده از دين خارج شدند،(3) و برخي از اطاعت حق سر بر تافتند،(4) گويا نشنيده بودند سخن خداي سبحان را که ميفرمايد:
“سراي آخرت را براي کساني برگزيديم که خواهان سرکشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزکاران است.” (5)
آري! به خدا آن را خوب شنيده و حفظ کرده بودند، اما دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشمهايشان را خيره کرد.
شرکت عموم اقشار جامعه در بيعت با امام
امام علي عليه السلام در خطبه 229 به ابعاد گسترده و گوناگون حکومت خود ميپردازد و نقش اقشار گوناگون مردم را در انتخاب و بيعت به گونه شگفتآوري بيان ميدارد که: مردم، امام را ميخواستند و بدون اجبار و اکراهي به او راي دادند، و همه در انتخابات رهبري شرکت داشتند که اين ويژگي مهم را ديگر حکومتها نداشتند.
“و بَسطتم يَدي فَکففتُهَا، وَ مَددتُموهَا فَقَبضتُهَا، ثمَّ تَداککتم عليَّ تَداکَّ الابل الهيم عَلي حياضِها يَومَ وِردهَا، حتّي انقطعتِ النَّعلُ، وَ سَقَطَ الرَّداءُ، و وطيَ الضَّعيفُ، وَ بَلغَ من سرور النّاس بِبَيعَتِهم ايّايَ أَنِ ابتَهَجَ بهَا الصَّغيرُ، وَ هَدَجَ اليها الکبيرُ، وَ تَحَامَلَ نَحوَهَا العَليلُ، وَ حَسَرت اليها الکِعَابُ.”
دست مرا براي بيعت ميگشوديد و من ميبستم، شما آن را به سوي خود ميکشيديد و من آن را ميگرفتم، سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم ميآورند بر من هجوم آورديد، تا آن که بند کفشم پاره شد، و عبا از دوشم افتاد، و افراد ناتوان پايمال گرديدند، آنچنان مردم در بيعت با من خشنود بودند که خردسالان، شادمان و پيران براي بيعت کردن لرزان به راه افتادند. بيماران بر دوش خويشان سوار، و دختران جوان بي نقاب به صحنه آمدند.(6)
ويژگيهاي اخلاقي امام در حکومت
الف- آگاهي سياسي
امام نسبت به آگاهي سياسي و دورانديشي خود در خطبه 6 نهج البلاغه فرمودند:
“وَالله لا أکونُ کالضّبع: تَنامُ عَلي طُولِ اللّدمِ، حَتّي يَصِلَ إليهَا طالبُهَا، وَ يَختِلهَا راصِدُهَا، وَ لکنّي أضربُ بالمُقبل الي الحَقّ المُدبرَ عَنهُ، وَ بِالسّامِع المُطيعِ العَاصي المُريبَ أبداً، حتّي يَأتي عليَّ يومي.
فَوالله مَا زِلتُ مَدفوعاً عَن حَقّي، مُستأثراً عليّ، مُنذُ قَبضَ اللهُ نَبيَهُ صَلي اللهُ عَليهِ وَ سَلمَ حتّي يَوم النّاس هذا.”
به خدا سوگند! از آگاهي لازمي برخوردارم و هرگز غافلگير نميشوم،(7) که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نيرنگ دستگيرم نمايند، من همواره با ياري انسان حق طلب، بر سر آن ميکوبم که از حق رويگردان است، و با ياري فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را درهم ميکوبم، تا آن روز که دوران زندگاني من بسر آيد.
پس، سوگند به خدا، من همواره از حق خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تا امروز حق مرا از من بازداشتند و به ديگري اختصاص دادند.
مبارزه با مفاسد اجتماعي
حضرت علي عليه السلام در سخنراني ديگري، دشمن ستيزي و عشق و شجاعت خود را نسبت به ريشه کن کردن مفاسد اجتماعي در خطبه 24 اين گونه بيان ميدارد.
” وَ لَعَمري مَا عَليّ مِن قِتال مَن خَالفَ الحقَّ، وَ خَابطَ الغيَّ، مِن إدهان وَ لا إيهان.
فَاتَّقوا اللهَ عِبادَ اللهِ، وَ فِرّوا الي الله من الله، وَأمضوا في الّذي نَهجَهُ لَکم، وَ قُومُوا بما عَصَبهُ بکم، فَعلّيٌ ضامنٌ لفلجکم آجلاً، إن لم تُمُنحُوهُ عَاجلاً.
سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهي و فساد غوطهورند، يک لحظه مدارا و سستي نميکنم.
پس اي بندگان خدا! از خدا بترسيد، و از خدا، به سوي خدا فرار کنيد، و از راهي که براي شما گشوده؛ برويد، و وظائف و مقرراتي که براي شما تعيين کرده بپا داريد، اگر چنين باشيد، علي(عليه السلام) ضامن پيروزي شما در آينده ميباشد گرچه هم اکنون به دست نياورديد. (8)
ب- سجاياي اخلاقي
امام علي عليه السلام پس از جنگ نهروان و شناساندن معجزهها و کرامتها و شجاعتها در نبرد آگاهانه با دشمن، سجاياي اخلاقي و ويژگيهاي اخلاقي خود را در يک سخنراني در خطبه 37 آشکارا بيان داشت.
” فَقُمتُ بِالامر حِينَ فَشِلُوا، وَ تَطلّعتُ حِينَ تَقبّعُوا، وَ نَطقتُ حِينَ تَعتوُا، وَ مَضيتُ بِنوراللهِ حِينَ وَقَفُوا. وَ کُنتُ أحفضهُم صَوتاً، وَ أعلاهُم فَوتاً، فَطرتُ بِعِنَانهَا، وَاستَبددتُ بِرِهَانِهَا . کالجَبلِ لاتُحرّکهُ القَواصفُ، وَلا تُزيلهُ العَواصفُ. لَم يَکن لأحَد فيَّ مَهمزٌ وَلا لِقائلٍ فيّ مَغمزٌ. الذّليلُ عِندي عَزيزٌ حَتّي آخُذَ الحَقّ لَهُ، وَالقَويُّ عِندي ضَعيفٌ حَتّي آخُذَ الحَقّ منه.
رَضينَا عَن اللهِ قَضاءهُ، وَ سَلّمنا لله أمرهُ. أتَراني أکذبُ عَلي رَسول الله(صلي الله عليه و آله)؟ و الله لأنَا اوّل مَن صَدقهُ، فَلا أکونُ اوّلَ مَن کَذبَ عَليه. فَنَظرتُ في أمري، فَاذَا طاعَتي قَد سَبقَت بَيعَتي، وَ إذا الميثاقُ في عُنُقي لغَيري.”
«آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشيدند، من قيام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به ميدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه باز ايستادند من با راهنمايي نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهستهتر بود اما در عمل برتر و پيشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم، و پاداش سبقت در فضيلتها را بردم.
همانند کوهي که تندبادها آن را به حرکت در نميآورد، و طوفانها آن را از جاي بر نميکند، کسي نميتوانست عيبي در من بيابد، و سخن چيني جاي عيبجويي در من نمييافت.
خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم، و نيرومندها در نظر من پست و ناتوانند تا حق را از آنها باز ستانم.
در برابر خواستههاي خدا راضي، و تسليم فرمان او هستم، آيا ميپنداريد من به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دروغي روا دارم؟ به خدا سوگند! من نخستين کسي هستم که او را تصديق کردم، و هرگز اول کسي نخواهم بود که او را تکذيب کنم.
در کار خود انديشيدم ديدم پيش از بيعت، پيمان اطاعت و پيروي از سفارش رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)را بر عهده دارم، که از من براي ديگري پيمان گرفت. (9)
(پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: اگر در امر حکومت کار به جدال و خونريزي کشانده شود، سکوت کن)
پينوشتها:
1- کفتار، حيواني که فراواني پشم گردن او ضرب المثل بود و اگر ميخواستند فراواني چيزي را بگويند با نام موهاي يال کفتار مطرح ميکردند.
2- ناکثين (اصحاب جمل) مانند: طلحه و زبير
3- مارقين (خوارج) به رهبري حرقوص پسر زهير که به «ذوالثديه» مشهور بود و جنگ نهروان را پديد آورد.
4- قاسطين، معاويه و ياران او که جنگ صفين را بر امام تحميل کردند.
5- قصص، آيه 83
6- اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:
استيعاب، ج 2، ص 211، ابن عبدالبر (متوفاي 338 هجري) / اسدالغابة ج 2، ص 61، ابن اثير (متوفاي 630 هجري) / کتاب الجمل، ص 143، شيخ مفيد (متوفاي 413 هجري) / کتاب الجمل (طبق نقل شيخ مفيد)، واقدي (متوفاي 207 هجري) / کتاب النهاية، ج 3، ص 318/ ج 1 ص 171، ابن اثير (متوفاي 630 هجري) / الامامة و السياسة، ج 1، ص 154، ابن قتيبة (متوفاي 276 هجري) .
7- ضَبُغ، يعني «کفتار» که در اغفال شدن، ضرب المثل بود، با سر و صداهايي که شکارچيان به وجود ميآوردند سر در لانه فرو برده، از خطرات پيرامون خود غافل ميشد و شکار ميگرديد و آنگاه ضربالمثل براي انسان بي اطلاع گرديد.
8- اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:
النهاية، ج 3، ص 244 (ماده عصب)، ابن اثير (متوفاي 630 هجري) / شرح قطب راوندي، ج 1، ص 191، ابن راوندي (متوفاي 573 هجري) / نسخه خطي ابن مودب، سال 499، هجري ص 20 / نسخه خطي نهج البلاغه: نوشته شده در سال 421 هجري، ص 22 / بحارالانوار، ج 8، ص 154 (قديم): مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري)
9- اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:
کتاب أمالي، ص 134، شيخ صدوق (متوفاي 380 هجري) / المحاسن و المساوي، ج 1، ص 85، بيهقي (متوفاي 458 هجري) / اعجاز القرآن، ص 189، باقلاني (متوفاي 372 هجري) / عقدالفريد، ج 1، ص 207، ابن عبدربه (متوفاي 573 هجري) / شرح قطب راوندي، ج 1، ص 244، ابن راوندي (متوفاي 573 هجري) / نسخه خطي نهج البلاغه، نوشته ابن مودب سال 499 هجري، ص 31 / نسخه خطي نهجالبلاغه: نوشته شده سال 421 هجري، ص 34 / بحارالانوار، ج 39، ص 351، مرحوم مجلسي (متوفاي 1110 هجري)
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ