ويژگي هاي نوشتاري کتاب مقدس و قرآن کريم (2)
ويژگي هاي نوشتاري کتاب مقدس و قرآن کريم (2)
كتاب
كتاب بر وزن فعال، به معناي مكتوب، يعني نوشته شده است. به دليل آنكه قراردادها ودستورهاي الزامي با نوشتن به مرحله ي قطعيت مي رسيد، واژه ي كتاب و كتابت به معناي هر حكم واجب يا هر سخني كه نقض پذير نباشد، به كار مي رود. به همين دليل، قرآن كه كلام الهي است ونقض پذير نيست، كتاب ناميده شده است.(1) البته در اصل، كتاب به صفحه هايي گفته مي شود كه به وسيله ي خطوط و سطور چاپي يا غير چاپي، معاني را در خود ضبط و ثبت كرده اند؛ ولي چون ملاک كاربرد اسلامي، اغراض و غايات آنهاست، مي توان در اين مورد نيز توسعه داد و هر چيزي را كه معنايي ثبت مي كند هر چند كاغذ و قلم و مانند آن نباشد ـ كتاب ناميد. بنابراين، ما در قرآن نمونه هايي را مي بينيم كه كتاب مصطلح نيست، ولي به آن کتاب گفته شده است؛ مانند آنچه در ذهن و قلب انسان وجود دارد.(2) آيه ي “بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظّالِمُونَ” (عنكبوت: 49) اشاره به قرآن دارد.
انواع كتاب در قرآن
در قرآن از سه نوع كتاب، نام برده شده است :
1.كتاب هايي كه بر پيامبران عليه السلام نازل شده و در بردارنده ي شريعت اند.
2.كتاب هايي كه اعمال خوب يا بد بندگان را ثبت و ضبط مي كنند. اين قسم خود اقسامي دارد: قسمي مختص هر انساني است و ديگري كتابي است كه اعمال امت ها را ثبت و ضبط مي كند. اين قسم، تقسيم ديگري بر اساس افراد خوب و بد دارد و آن، كتاب ابرار و فجار است؛
3.كتاب هايي كه جزئيات نظام وجود و حوادث در آن ثبت و ضبط مي شود و خود بر دو قسم است : كتابي كه در آن تغيير و دگرگوني راه ندارد، به نام كتاب مبين و لوح محفوظ، كتابي كه دگرگوني و محو و اثبات در آن وجود دارد، به نام كتاب محو و اثبات.(3)
مراتب وجودي كتاب آسماني
از آيات قرآن (4) استفاده مي شود كه جايگاه اصلي و اوليه ي كتاب آسماني جايي است فراتر از عقل ها، كه از آن به «أم الكتاب» و «لوح محفوظ» تعبير مي شود. تعبير ام الكتاب (كتاب مادر يا مرجع) به اين دليل براي آن به كار رفته است كه كتاب هاي آسماني از آن استنساخ (5) شده اند. دو صفت علي و حكيم در آيه ي 4 سوره ي زخرف، جايگاه اصلي اين كتاب را فراتر از عقل بشري معرفي مي كنند؛ زيرا عقل چيزي را كه از مفاهيم و الفاظ و مقدمات تصديقي مترتب بر يكديگر تشكيل شده است، درک مي كند و آنچه را كه فراتر از مفاهيم و الفاظ، و بدون اجزا و فصول است، نمي تواند درک كند. بنابراين، اوصاف ياد شده اين نكته را مي رسانند كه «كتاب» در لوح محفوظ، نزد خدا در جايگاهي بسيار بلند مرتبه قرار دارد كه عقل ها نمي توانند به آن برسند؛ بنابراين ، در قالب قرآني(= قابل خواندن)
عربي نازل شد تا در دسترس عقل ها باشد « إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ » (زخرف: 3).(6)
عارفان با استفاده از قرآن و احاديث، براي كتاب آسماني مراتبي همانند مراتب عالم در نظر مي گيرند. بر اساس هستي شناسي عرفاني، عالم ماده در ذوات و صفاتش، تنزل يافته ي عوالم بالاتر است (7) و به طور كلي، عالم تكوين داراي مراتب است. در اين مورد، اشاره به قصيده ي بسيار معروف ميرفندرسكي، خالي از لطف نيست:
چرخ با اين اختران، نغز و خوش و زيباستي
صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي
اين بيت كه مطلع قصيده است، به مراتب طولي هستي، نفس رحماني، حقيقت محمديه، رحمت واسعه و كلمه ي «كن» اشاره دارد.(8) از ديدگاه عارف، چنين سلسله مراتبي كه در كتاب تكوين به چشم مي خورد، عيناً در كتاب تشريع نيز وجود دارد. كلام لفظي خدا كه در كتاب هاي آسماني و قرآن ظهور يافته ـ چون مطابق عوالم بالاست ـ اين مراتب را كه بطون ناميده مي شوند، داراست.
عرفا مراتب و بطون كتاب تشريع را كاملاً منطبق بر كتاب تكوين مي دانند. اگر عالم تكوين مراتبي چند گانه دارد، به همين سان و در برابر هر مرتبه اي از اين عالم، بطني از بطون كتاب تشريع قرار دارد. كتاب هاي آسماني و به ويژه قرآن، از اين مراتب طولي گذر كرده و به عالم حروف، كلمات و ماده رسيده اند.(9)
با توجه به وجود مراتب متعدد در عالم و در كتاب هاي آسماني، بحث و تأويل آيات و اينكه علم تأويل از آنِ خدا و راسخين در علم است، پيش مي آيد و ديگر انسان ها، هر چه طهارت نفس پيدا كنند، به همان اندازه از كتاب هاي آسماني و قرآن مي توانند استفاده كنند.
نزول دفعي و تدريجي، و ارتباط آن با دو ساحت كتاب
از نزول كتاب در شب قدر، معلوم مي شود كه تمام قرآن يک باره نازل شده است. در برابر، از آياتي همچون «وَ قُرْآنًا فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النّاسِ عَلي مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً» (اسراء: 106) روشن مي شود كه قرآن، نزول تدريجي دارد. آيات ديگر و روايات، نزول دفعي و تدريجي را تأييد مي كنند. بنابراين، قرآن دو نزول دفعي و تدريجي دارد و قرآني كه اجزا و سوره هايي دارد و زمانمند و مكان مند است، قابليت نزول دفعي را ندارد. بنابراين، نزول دفعي بايد به صورت بسيط و غير مفصل و نزول تدريجي به صورت مفصل باشد. بنا بر قضاي الهي، امور داراي دو مرحله هستند. يكي مرحله اجمال و ديگري مرحله تفصيل. در شب قدر است كه امور اجمالي، تفصيل داده مي شود و قرآن نيز در اين شب، از حالت بساطت و اجمال به حالت تفصيل در مي آيد.(10) كتاب آسماني در اسلام داراي دو ساحت است و براي اينكه از ساحت اول و اجمال، به ساحت دوم و تفصيل برسد ـ همان گونه كه پيش از اين گفته شد، بايد انسان كامل آن رادريافت كند و نقش وي در اين زمينه بسيار حياتي است.
$كتاب در يهوديت
بنابر عقيده ي يهوديان، توارتْ ازلي و قديم است و نظام عالم بر آن استوار است و اگر تورات نبود، آفرينش صورت نمي گرفت. برخي بر اين باورند كه تورات دو هزار سال پيش از آفرينش عالم به وجود آمد. برخي ديگر بر اين عقيده اند كه تورات 974 دوره پيش از آفرينش جهان نوشته شده بود و در پناه ذات قدس متبارک قرار داشت.(11) تمام نوري كه خدا به بني اسرائيل بخشيده است، در تورات نهان است؛ توراتي كه تبلور و استمرار عرفاني وحي سينوي است. الواحي كه بر حضرت موسي عليه السلام نازل شدند، دو دسته بودند. الواح اوليه ي تورات و الواح ثانويه. در كتاب زوهر (12) آمده است كه الواح اوليه از درخت حيات صادر شده بود، ولي بني اسرائيل با گوساله پرستي خود نشان دادند كه شايستگي بهره گيري از آن را ندارند. بنابراين، حضرت موسي عليه السلام به فرمان خدا، تورات ديگري به مردم عرضه كرد كه صادر از درخت خير و شر بود. الواح ثانويه در بردارنده ي اوامر و نواهي است. قباله مي گويد كه الواح اوليه، نور و عقيده ي مسيحا (منجي) و منبع حيات ابدي در زمين بود؛ ولي الواح ثانويه تجلي متكثر (13) و غير مستقيم اين نور، يعني حكمت (14) است كه ديگر به طور مستقيم و بي واسطه در دسترس نيست؛ بلكه در پس پرده ي علم تكويني خدا (15) محجوب شده است. تجلي «توارت قديم» (16) تغيير كرد، اما نه در ذاتش كه همان حكمت است. حضور واقعي حكمت الهي در تجلي دوم نيز همانند تجلي اول است؛ با اين تفاوت كه در دومي، حكمت به وسيله ي علم تكويني الهي محجوب شد. براي رسيدن به حكمت، انسان بايد نفس خود را با شناخت خير و شر، و عمل به شريعت الهي آماده كند و با شوق زيادي در پي حقيقت نهفته شده در وراي نصوص كتب مقدس باشد.(17)
از اين بيان چنين بر مي آيد كه اولاً يهوديان نيز براي تورات دو ساحت قائل اند. تورات قديم و نامخلوق، كه حكمت الهي در آن مستقيم عرضه شده است، و توراتي كه تنزل دارد و در اوامر و نواهي نمود دارد. ثانياً انسان ها نيز در فهم كتاب مقدس مراتبي دارند؛ انسان هايي كه گوساله پرست شدند، ديگر شايستگي فهم كتاب اولي را ندارند؛ يعني سطوح فهم انساني نيز لحاظ شده است. نكته ي ديگر اينكه براي فهم حكمت الهي بايد رياضت شرعي را تحمل كرد تا فهم انسان بالاتر رفته و با جست و جو در متون مقدس، به حقيقت و حكمت رسيد (همان گونه كه در اسلام نيز كساني كه با عمل به شريعت، به طهارت باطني برسند، مي توانند به حقيقت قرآن برسند).
پی نوشت ها :
1.سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج2، ص130.
2.همان، ج7، ص260/الراغب الاصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده كتب.
3.سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج7، ص 261و 262.
4.زخرف :4/ بروج :22.
5.درباره استنساخ ر.ک: سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج18، ص 181 و 182، ذيل جاثيه :29.
6.همان، ج18، ص 85و 86.
7.حجر :21.
8.عباس شريف دارابي، تحفه المراد شرح قصيده ميرفندرسكي، به اهتمام محمد حسين اكبري ساوي ، ص 37-44.
9.ملاصدرا، مفاتيح الغيب، ص 23.
10.سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج20، ص 378-380؛ ج18، ص 132-134.
11.راب. ا. كهن، گنجينه اي از تلمود، ترجمه امير فريدون گرگاني، ص 150.
12.Zohar.
13.Fragmented manifestation.
14.Hokhmah.
15.Binah.
16.uncreated Torah.
17.Leo Schaya, The Universal Meaning of Kabbalah, London George Allen &Unwin LTD,1971,P.15&16.
منبع:فصلنامه علمي- تخصصي معرفت اديان شماره 1
ادامه دارد…
/ج