با سلام به شما دانشجوی گرامی از اینکه اطلاعات مذهبی قابل توجهی دارید، خرسندیم. و اینکه به مصداق رفتار حضرت عبدالعظیم حسنی، مکنونات دینی و علمی خود را برای افراد خبره در دین عرضه می نمائید ، ستودنی است . امیدواریم بتوانیم برخی ابهامات ذهنی شما را در ادامه برطرف نماییم.
نکتهای که در ابتدا میخواهیم به آن اشاره نماییم، این است که، شبهه مدنظر شما ممکن است برای تمام مسئولیتها، در یک نظام سیاسی، و نیز تمامی افراد, مصداق پیدا کند، و اگر بخواهیم مبنا را تنها بر دو راهکار اختصاصی شما قرار دهیم، دیگر هیچ کس نباید و نمیتواند مسئولیتی را بپذیرد. زیرا یا خودخواه و متکبر است یا مطابق حدیث پیامبر (صلاللهعلیهوآله) رفتار نکرده است. بنابراین لازم است از این انحصار و دو قطبیدیدن مسائل بیرون آمده و به دنبال راهکارهای عملی و قابل اجرا برای مسائل فکری جامعه خویش باشیم. چراکه ایجاد شبهه و انتقاد بدون امکان راهکار برای حل آن، نه تنها مطلوب نبوده، باعث ایجاد بنبست در مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه خواهد بود.
اما در مورد مسئله یا به تعبیری مسائل مطرح شده در سؤال شما میتوان موارد زیر را مدنظر قرارداد:
1. مسئله ولایتفقیه و اینکه چگونه حجت برای فرد جهت احراز این منصب حساس دینی ـ سیاسی تمام میشود. بر اساس متون دینی، پذیرش مسئولیت مقام ولیفقیه متوقف بر احراز یک سری شرایط است که در متون دینی به آن اشاره شده است. این شرایط که بر مبنای روایات امام معصوم مورد استنباط شده است که برای دوران غیبت نایبانی را برای اداره امور مسلمانان تعیین نمودهاند. این تعیین به صورت نام آوری صریح و مستقیم افراد نبوده، بلکه تعیین شرایطی است که اگر ثابت شود در فردی وجود دارد، مصداق نیابت عام امام عصر (عجالله تعالی فرجه) را پیدا کرده است. حال سؤال این است که چگونه برای افراد ثابت میشود که حائز شرایط نیابت امام شدهاند. راهکارهای اثبات این شرایط نیز در متون دینی که در حوزههای علمیه مورد بحث و نظر قرارمیگیرد، اشاره شده است. از جمله این راهکارها، اظهار نظر نخبگان است. به این معنی که نخبگان جامعه فردی را حائز شرایط نیابت امام معصوم بدانند، این اظهارنظر از نظر شرعی، هم برای فرد مورد نظر حجت است و هم برای دیگران، و دیگرلازم نیست، دلیلی خارج از این امر مؤید باشد. این امر منحصر به منصب ولایتفقیه نیز نبوده، در بسیاری از مناصب دینی، مانند مرجعیت تقلید و اجتهاد نیز بر همین منوال عمل میشود. به طور کلی میتوان گفت، اگر نخواهیم طبق این اصل عمل نماییم، امور مسلمانان دچار اختلال خواهد شد، امری که مورد رضایت شارع مقدس نبوده و نیست.
2. نکته دیگری که در ارتباط مستقیم با این بحث، قابل طرح است اینکه، چنین نیست که فرد عهدهدار زعامت مسلمین، همه و همه را کوچکتر از خود ببیند، بلکه بحث در این است که بر اساس متون دینی حجت برای او تمام شده است، بنابراین اگر بخواهد بر اساس چنین شبهاتی از مسئولیت شانه خالی کند، از نظر شرعی مستوجب عقاب و مؤاخذه بوده در پیشگاه خداوند و مسلمانان، مسئول است. زیرا مصداق این حدیث پیامبر خواهد بود، «اگرکسی اهتمام به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست». این امر در تاریخ صدر اسلام نیز قابل ردیابی است. بعد از قتل عثمان، مسلمانان، برای زعامت خود، به پیشگاه حضرت امیر (علیهالسلام) مراجعه کردند. ایشان در بیان یکی از علل به دستگرفتن زعامت مسلمانان، علیرغم اینکه از نظر اندیشههای اصیل شیعی، حقانیت مناصب سیاسی اجتماعی را دارند، رجوع عموم مردم و نخبگان جامعه برای اداره امور خود را به معنی اتمام حجت دانسته تأکید میکنند که پس از این حضور حجت برای من تمام است که زعامت شما را به دستگیرم.
3. اما در مورد اینکه لازم است در این موارد تصریح مستقیمی از سوی امام معصوم صورت گیرد، باید گفت: اگر بخواهیم معتقد شویم که امام عصر (عجاللهتعالیفرجه) باید در این امور حتماً به صورت مستقیم نظر دهند، با فلسفه غیبت در تناقض است. یکی از دلائل غیبت در اندیشه شیعه این است که با غیبت ایشان، جامعه احساس نیاز به امام معصوم را بمعه عنوان منجی احساس نماید. اگر قرار بر این باشد که با ارشادات مستقیم ایشان، این احساس برای جامعه پیشنیاید، این امر با فلسفه غیبت در تناقض خواهد بود.
4. نکته دیگری که در این باره قابل ذکر است، اینکه، داستانهای مورد اشاره شما، بعد از فوت اشخاص عالیقدری که نام بردهاید، مطرح و مشهور شده است نه در زمان حیات ایشان. بنابراین، این گونه داستانها نمیتواند دلیل برای اتمام حجت برای عموم مردم نسبت به پذیرش ولایت شرعی این مشاهیر بوده باشد. دلیل اصلی برای احراز این منصب حساس، همان اتمام حجتی است که مطرح شد، اما ممکن است در کنار این اتمام حجت مؤیداتی نیز طرح شود، که موارد مطرح شده توسط شما از جمله این موارد است. غیر از اینکه خود شما نیز اشارهداشتهاید که لازم نیست ولیفقیه این تأیید را برای عموم ارائه کند، زیرا ممکن است مسائلی را برای جامعه ایجاد کند، پس چگونه ما به عنوان کسی که میخواهیم مطلب را از این حیث ارزیابی کنیم، میتوانیم به عمق مطلب پی ببریم.
5. با توجه به موارد ذکر شده، میتوان استنباط کرد که مقدمهای که شما طرح کردهاید، از اتقان لازم برخوردار نبوده، محل انتقاد و خدشه است، بنابراین، نتیجهگیری قطعی و یقینی از این مقدمه امکانپذیر نخواهدبود. مقدمه شما اثبات میکرد که ولیفقیه نمیتواند به یقین دستیابد، بنابراین بایستی امام معصوم ارشاد مستقیم داشته باشند. چرا که طبق مطالب بالا، ولیفقیه امکان یقین بنا به دلائل شرعی را خواهد داشت، بنابراین نیازی به ارشاد مستقیم از سوی معصوم ندارد. بله ارشاد معصوم میتواند مؤید این دلیل شرعی باشد.
6. نکته دیگری که در لابهلای مسئله مدنظر شما مورد استناد قرارگرفت، این بود که، در صدر اسلام اکثریت طرفدار خلفا بودند و این امر باعث تردید بسیاری شد. لازم به ذکر میدانیم اشاره کنیم که بر اساس متون دقیق تاریخی، چنین نبوده که اکثریت جامعه اسلامی آن روزگار طرفدار حکومت خلفا، باشند، بلکه شاید بیتفاوتی عموم مردم نسبت به حق سبب شد که حکومت از مسیر حقیقی خود خارج شود. غیر از اینکه چنین نیز نبوده که اکثریت طرفدار حاکمیت ایشان بودهاند، چه بسیار از مسلمانان سرشناس نیز بودند که با این نوع حکومت مخالف بودند، اما طبق بیان برخی از منابع تاریخی برخی جریانهای زورمدار نیز در این انحراف بیتأثیر نبوده باعث این غلبه شدهاند. امری که هنوز نیز در اندیشه سیاسی اهل سنت مطرح است. در این اندیشه، غلبه و زور یکی از راهکارهایی است که حاکم میتواند از طریق آن به حاکمیت دستیافته و این غلبه باعث ایجاد حق برای او میشود.
7. در پایان لازم میدانیم به برخی صلاحیت های مقام معظم رهبری برای احراز منصب ولایتفقیه، که مد نظر خبرگان رهبری نیز واقع شد اشاره کنیم.
1. صلاحیت علمی: اجتهاد رهبری از سوی بسیاری از مراجع و بزرگان از جمله حضرت امام(ره) تصدیق شده بوده است. چنانکه حضرت امام (ره) بارها صلاحیت های شخصیت ایشان را در تعابیری مختلف بیان کرده بودند؛ « … جناب عالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری، که آشنا به مسائل فقه و متعهد به آن هستید و از مبانی فقه مربوط به ولایتمطلقه فقیه جداً جانب داری می کنید، می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی، از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید، روشنی می دهید. ». آیتالله فاضل لنکرانی، از مراجع عظام تقلید نیز می فرماید : «بنده به عنوان کسی که هم عضو مجلس خبرگان هستم و هم این که آشنایی با آیتالله خامنه ای دارم، عرض می کنم که ایشان اهل نظر و اهل اجتهاد هستند…به نظر من ایشان یک فقیه و یک مجتهد است». تدریسهای مقام معظم رهبری که در سطوح بالای حوزه صورت میگیرد و در آن بسیاری از فضلا شرکت میکنند، نشان از وزانت علمی ایشان داشته دلیل بر بنیه علمی نیرومند و ملکه اجتهاد ایشان است.
2. صلاحیت اخلاقی: (عدالت و تقوا) صلاحیت اخلاقی مقام معظم رهبری نیز از اموری است که در رفتار و عملکردهای فردی و اجتماعی ایشان از زمان مبارزات سیاسی و نیز مسؤولیت های متعددی که در بعد از انقلاب در شرایط حساس داشته اند به روشنی قابل اثبات بوده و تمام اشخاصی که از نزدیک با ایشان در ارتباطاند، گواه بر این مدعا هستند. چنانکه آیت اللهالعظمی بهاء الدینی (رضوان الله علیه) از علما و عرفای بزرگ معاصر میفرمایند: « …از همان زمان، رهبری را در آقای خامنه ای می دیدم، چرا که ایشان ذخیره الهی برای بعد از امام بوده است.باید او را در اهدافش یاری کنیم.باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایتفقیه، کار ساده ای نیست».
3. توانایی های شخصی: در بند سوم اصل یکصد و نهم قانون اساسی«بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری» از جمله شرایط و صفات رهبر دانسته شده است. به هر حال مقام شامخ رهبری چنین مراتبی را می طلبد و به هنگام تعیین و انتخاب رهبری، باید به این موضوع توجه جدی داشت. درباره ارزیابی این صفات در مقام معظم رهبری میتوان به پیشینه مدیریتی و سوابق درخشان ایشان در مناصب مختلف نظام اسلامی، همچون: شورای انقلاب، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، ریاستجمهوری و … به خوبی قابل اثبات است و مبین کارآمدی، شجاعت، صلابت در سخن و پایداری در هدف، تدبیر و مدیریت توانای ایشان در مسؤولیت های خطیر می باشد . مجموع این مسائل، اموری بود که هنگام انتخاب قانونی ایشان از سوی خبرگان رهبری مدنظر نمایندگام مردم در این مجلس قرارگرفت. این انتخاب خود متأثر از دو عامل است که هر کدام به تنهایی، مهم ترین دلیل بر شایستگی ایشان برای رهبری نظام اسلامی است: 1. دارا بودن شرایط لازم برای رهبری در ایشان و احراز این شرایط از سوی خبرگان، به عنوان بهترین و شایسته ترین فردی که قدرت و توانایی رهبری نظام را دارد. این مسأله از سوی اکثریت قاطع اعضای مجلس خبرگان تأیید شد. 2. تأکید امام خمینی(ره) بر شایستگی آیت الله خامنه ای برای رهبری نظام؛ حضرت امام در موارد متعددی به شایستگی ایشان تصریح کرده اند. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان رهبری در سال 68 در حضور شاهدان این قضیه را نقل کرد: در قضایای مهدی هاشمی همراه با آقایان خامنه ای، موسوی اردبیلی و میرحسین موسوی خدمت امام راحل رسیدیم و سید احمد خمینی نیز حضور داشت. در آنجا به امام گفتیم: شما با اقدامات خود ما را درباره رهبری آینده در بن بست قرار می دهید. امام با اشاره به آقای خامنه ای فرمود: «در میان شما کسی است که شایسته رهبری است و شما در بن بست قرار نخواهید گرفت». مرحومحجت الاسلام سیداحمد خمینی (ره) نیز نقل کردهاند که: « حضرت امام بارها از جنابعالی به عنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام بردند». و بالآخره اینکه نیم نگاهی به رهبری مدبرانه و حکیمانه مقام معظم رهبری در حوادث و بحرانهای گوناگون و هدایت انقلاب و جامعه در شرایط بسیار پیچیده ، که مورد تأکید مراجع عظام تقلید ، خبرگان رهبری و نخبگان مذهبی و سیاسی و آحاد مختلف جامعه است ، به خوبی بیانگر تائییدات الهی از این رهبر فرزانه می باشد .
امیدواریم مطالب مطرحشده توانسته باشد پاسخگوی دغدغههای فکری و سیاسی شما بوده باشد. هماره منتظر نظرات تکمیلی شما دراینباره خواهیم بود.
جهت مطالعه بیشتر در اینباره میتوانید به منابع زیر مراجعه نمایید.
موسوی خمینی(ره) ، سید روحالله ، ولایتفقیه، تهران : موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) ، 1374؛
علیرضا محمدی ، مجلس خبرگان رهبری ، قم : معارف ، 1385؛
شاکرین ، حمیدرضا ، محمدی ، علیرضا ، ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ، قم : نشر معارف ، 1383؛
سروش، محمد ، دین و دولت در اندیشه اسلامی ، قم : انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، 1378؛
مصباح یزدی ، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ، 1378؛
آیین نامههای داخلی مجلس خبرگان و مجموعه مقررات و عملکرد این مجلس، مندرج در فصلنامه حکومت اسلامی؛
موسوی خمینی، روحالله، صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛
زندگینامه مقام معظم رهبری، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت؛
پرسش ها و پاسخ هایی در باره مجلس خبرگان رهبری؛ (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100121912)
نکتهای که در ابتدا میخواهیم به آن اشاره نماییم، این است که، شبهه مدنظر شما ممکن است برای تمام مسئولیتها، در یک نظام سیاسی، و نیز تمامی افراد, مصداق پیدا کند، و اگر بخواهیم مبنا را تنها بر دو راهکار اختصاصی شما قرار دهیم، دیگر هیچ کس نباید و نمیتواند مسئولیتی را بپذیرد. زیرا یا خودخواه و متکبر است یا مطابق حدیث پیامبر (صلاللهعلیهوآله) رفتار نکرده است. بنابراین لازم است از این انحصار و دو قطبیدیدن مسائل بیرون آمده و به دنبال راهکارهای عملی و قابل اجرا برای مسائل فکری جامعه خویش باشیم. چراکه ایجاد شبهه و انتقاد بدون امکان راهکار برای حل آن، نه تنها مطلوب نبوده، باعث ایجاد بنبست در مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه خواهد بود.
اما در مورد مسئله یا به تعبیری مسائل مطرح شده در سؤال شما میتوان موارد زیر را مدنظر قرارداد:
1. مسئله ولایتفقیه و اینکه چگونه حجت برای فرد جهت احراز این منصب حساس دینی ـ سیاسی تمام میشود. بر اساس متون دینی، پذیرش مسئولیت مقام ولیفقیه متوقف بر احراز یک سری شرایط است که در متون دینی به آن اشاره شده است. این شرایط که بر مبنای روایات امام معصوم مورد استنباط شده است که برای دوران غیبت نایبانی را برای اداره امور مسلمانان تعیین نمودهاند. این تعیین به صورت نام آوری صریح و مستقیم افراد نبوده، بلکه تعیین شرایطی است که اگر ثابت شود در فردی وجود دارد، مصداق نیابت عام امام عصر (عجالله تعالی فرجه) را پیدا کرده است. حال سؤال این است که چگونه برای افراد ثابت میشود که حائز شرایط نیابت امام شدهاند. راهکارهای اثبات این شرایط نیز در متون دینی که در حوزههای علمیه مورد بحث و نظر قرارمیگیرد، اشاره شده است. از جمله این راهکارها، اظهار نظر نخبگان است. به این معنی که نخبگان جامعه فردی را حائز شرایط نیابت امام معصوم بدانند، این اظهارنظر از نظر شرعی، هم برای فرد مورد نظر حجت است و هم برای دیگران، و دیگرلازم نیست، دلیلی خارج از این امر مؤید باشد. این امر منحصر به منصب ولایتفقیه نیز نبوده، در بسیاری از مناصب دینی، مانند مرجعیت تقلید و اجتهاد نیز بر همین منوال عمل میشود. به طور کلی میتوان گفت، اگر نخواهیم طبق این اصل عمل نماییم، امور مسلمانان دچار اختلال خواهد شد، امری که مورد رضایت شارع مقدس نبوده و نیست.
2. نکته دیگری که در ارتباط مستقیم با این بحث، قابل طرح است اینکه، چنین نیست که فرد عهدهدار زعامت مسلمین، همه و همه را کوچکتر از خود ببیند، بلکه بحث در این است که بر اساس متون دینی حجت برای او تمام شده است، بنابراین اگر بخواهد بر اساس چنین شبهاتی از مسئولیت شانه خالی کند، از نظر شرعی مستوجب عقاب و مؤاخذه بوده در پیشگاه خداوند و مسلمانان، مسئول است. زیرا مصداق این حدیث پیامبر خواهد بود، «اگرکسی اهتمام به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست». این امر در تاریخ صدر اسلام نیز قابل ردیابی است. بعد از قتل عثمان، مسلمانان، برای زعامت خود، به پیشگاه حضرت امیر (علیهالسلام) مراجعه کردند. ایشان در بیان یکی از علل به دستگرفتن زعامت مسلمانان، علیرغم اینکه از نظر اندیشههای اصیل شیعی، حقانیت مناصب سیاسی اجتماعی را دارند، رجوع عموم مردم و نخبگان جامعه برای اداره امور خود را به معنی اتمام حجت دانسته تأکید میکنند که پس از این حضور حجت برای من تمام است که زعامت شما را به دستگیرم.
3. اما در مورد اینکه لازم است در این موارد تصریح مستقیمی از سوی امام معصوم صورت گیرد، باید گفت: اگر بخواهیم معتقد شویم که امام عصر (عجاللهتعالیفرجه) باید در این امور حتماً به صورت مستقیم نظر دهند، با فلسفه غیبت در تناقض است. یکی از دلائل غیبت در اندیشه شیعه این است که با غیبت ایشان، جامعه احساس نیاز به امام معصوم را بمعه عنوان منجی احساس نماید. اگر قرار بر این باشد که با ارشادات مستقیم ایشان، این احساس برای جامعه پیشنیاید، این امر با فلسفه غیبت در تناقض خواهد بود.
4. نکته دیگری که در این باره قابل ذکر است، اینکه، داستانهای مورد اشاره شما، بعد از فوت اشخاص عالیقدری که نام بردهاید، مطرح و مشهور شده است نه در زمان حیات ایشان. بنابراین، این گونه داستانها نمیتواند دلیل برای اتمام حجت برای عموم مردم نسبت به پذیرش ولایت شرعی این مشاهیر بوده باشد. دلیل اصلی برای احراز این منصب حساس، همان اتمام حجتی است که مطرح شد، اما ممکن است در کنار این اتمام حجت مؤیداتی نیز طرح شود، که موارد مطرح شده توسط شما از جمله این موارد است. غیر از اینکه خود شما نیز اشارهداشتهاید که لازم نیست ولیفقیه این تأیید را برای عموم ارائه کند، زیرا ممکن است مسائلی را برای جامعه ایجاد کند، پس چگونه ما به عنوان کسی که میخواهیم مطلب را از این حیث ارزیابی کنیم، میتوانیم به عمق مطلب پی ببریم.
5. با توجه به موارد ذکر شده، میتوان استنباط کرد که مقدمهای که شما طرح کردهاید، از اتقان لازم برخوردار نبوده، محل انتقاد و خدشه است، بنابراین، نتیجهگیری قطعی و یقینی از این مقدمه امکانپذیر نخواهدبود. مقدمه شما اثبات میکرد که ولیفقیه نمیتواند به یقین دستیابد، بنابراین بایستی امام معصوم ارشاد مستقیم داشته باشند. چرا که طبق مطالب بالا، ولیفقیه امکان یقین بنا به دلائل شرعی را خواهد داشت، بنابراین نیازی به ارشاد مستقیم از سوی معصوم ندارد. بله ارشاد معصوم میتواند مؤید این دلیل شرعی باشد.
6. نکته دیگری که در لابهلای مسئله مدنظر شما مورد استناد قرارگرفت، این بود که، در صدر اسلام اکثریت طرفدار خلفا بودند و این امر باعث تردید بسیاری شد. لازم به ذکر میدانیم اشاره کنیم که بر اساس متون دقیق تاریخی، چنین نبوده که اکثریت جامعه اسلامی آن روزگار طرفدار حکومت خلفا، باشند، بلکه شاید بیتفاوتی عموم مردم نسبت به حق سبب شد که حکومت از مسیر حقیقی خود خارج شود. غیر از اینکه چنین نیز نبوده که اکثریت طرفدار حاکمیت ایشان بودهاند، چه بسیار از مسلمانان سرشناس نیز بودند که با این نوع حکومت مخالف بودند، اما طبق بیان برخی از منابع تاریخی برخی جریانهای زورمدار نیز در این انحراف بیتأثیر نبوده باعث این غلبه شدهاند. امری که هنوز نیز در اندیشه سیاسی اهل سنت مطرح است. در این اندیشه، غلبه و زور یکی از راهکارهایی است که حاکم میتواند از طریق آن به حاکمیت دستیافته و این غلبه باعث ایجاد حق برای او میشود.
7. در پایان لازم میدانیم به برخی صلاحیت های مقام معظم رهبری برای احراز منصب ولایتفقیه، که مد نظر خبرگان رهبری نیز واقع شد اشاره کنیم.
1. صلاحیت علمی: اجتهاد رهبری از سوی بسیاری از مراجع و بزرگان از جمله حضرت امام(ره) تصدیق شده بوده است. چنانکه حضرت امام (ره) بارها صلاحیت های شخصیت ایشان را در تعابیری مختلف بیان کرده بودند؛ « … جناب عالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری، که آشنا به مسائل فقه و متعهد به آن هستید و از مبانی فقه مربوط به ولایتمطلقه فقیه جداً جانب داری می کنید، می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی، از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید، روشنی می دهید. ». آیتالله فاضل لنکرانی، از مراجع عظام تقلید نیز می فرماید : «بنده به عنوان کسی که هم عضو مجلس خبرگان هستم و هم این که آشنایی با آیتالله خامنه ای دارم، عرض می کنم که ایشان اهل نظر و اهل اجتهاد هستند…به نظر من ایشان یک فقیه و یک مجتهد است». تدریسهای مقام معظم رهبری که در سطوح بالای حوزه صورت میگیرد و در آن بسیاری از فضلا شرکت میکنند، نشان از وزانت علمی ایشان داشته دلیل بر بنیه علمی نیرومند و ملکه اجتهاد ایشان است.
2. صلاحیت اخلاقی: (عدالت و تقوا) صلاحیت اخلاقی مقام معظم رهبری نیز از اموری است که در رفتار و عملکردهای فردی و اجتماعی ایشان از زمان مبارزات سیاسی و نیز مسؤولیت های متعددی که در بعد از انقلاب در شرایط حساس داشته اند به روشنی قابل اثبات بوده و تمام اشخاصی که از نزدیک با ایشان در ارتباطاند، گواه بر این مدعا هستند. چنانکه آیت اللهالعظمی بهاء الدینی (رضوان الله علیه) از علما و عرفای بزرگ معاصر میفرمایند: « …از همان زمان، رهبری را در آقای خامنه ای می دیدم، چرا که ایشان ذخیره الهی برای بعد از امام بوده است.باید او را در اهدافش یاری کنیم.باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایتفقیه، کار ساده ای نیست».
3. توانایی های شخصی: در بند سوم اصل یکصد و نهم قانون اساسی«بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری» از جمله شرایط و صفات رهبر دانسته شده است. به هر حال مقام شامخ رهبری چنین مراتبی را می طلبد و به هنگام تعیین و انتخاب رهبری، باید به این موضوع توجه جدی داشت. درباره ارزیابی این صفات در مقام معظم رهبری میتوان به پیشینه مدیریتی و سوابق درخشان ایشان در مناصب مختلف نظام اسلامی، همچون: شورای انقلاب، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، ریاستجمهوری و … به خوبی قابل اثبات است و مبین کارآمدی، شجاعت، صلابت در سخن و پایداری در هدف، تدبیر و مدیریت توانای ایشان در مسؤولیت های خطیر می باشد . مجموع این مسائل، اموری بود که هنگام انتخاب قانونی ایشان از سوی خبرگان رهبری مدنظر نمایندگام مردم در این مجلس قرارگرفت. این انتخاب خود متأثر از دو عامل است که هر کدام به تنهایی، مهم ترین دلیل بر شایستگی ایشان برای رهبری نظام اسلامی است: 1. دارا بودن شرایط لازم برای رهبری در ایشان و احراز این شرایط از سوی خبرگان، به عنوان بهترین و شایسته ترین فردی که قدرت و توانایی رهبری نظام را دارد. این مسأله از سوی اکثریت قاطع اعضای مجلس خبرگان تأیید شد. 2. تأکید امام خمینی(ره) بر شایستگی آیت الله خامنه ای برای رهبری نظام؛ حضرت امام در موارد متعددی به شایستگی ایشان تصریح کرده اند. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان رهبری در سال 68 در حضور شاهدان این قضیه را نقل کرد: در قضایای مهدی هاشمی همراه با آقایان خامنه ای، موسوی اردبیلی و میرحسین موسوی خدمت امام راحل رسیدیم و سید احمد خمینی نیز حضور داشت. در آنجا به امام گفتیم: شما با اقدامات خود ما را درباره رهبری آینده در بن بست قرار می دهید. امام با اشاره به آقای خامنه ای فرمود: «در میان شما کسی است که شایسته رهبری است و شما در بن بست قرار نخواهید گرفت». مرحومحجت الاسلام سیداحمد خمینی (ره) نیز نقل کردهاند که: « حضرت امام بارها از جنابعالی به عنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام بردند». و بالآخره اینکه نیم نگاهی به رهبری مدبرانه و حکیمانه مقام معظم رهبری در حوادث و بحرانهای گوناگون و هدایت انقلاب و جامعه در شرایط بسیار پیچیده ، که مورد تأکید مراجع عظام تقلید ، خبرگان رهبری و نخبگان مذهبی و سیاسی و آحاد مختلف جامعه است ، به خوبی بیانگر تائییدات الهی از این رهبر فرزانه می باشد .
امیدواریم مطالب مطرحشده توانسته باشد پاسخگوی دغدغههای فکری و سیاسی شما بوده باشد. هماره منتظر نظرات تکمیلی شما دراینباره خواهیم بود.
جهت مطالعه بیشتر در اینباره میتوانید به منابع زیر مراجعه نمایید.
موسوی خمینی(ره) ، سید روحالله ، ولایتفقیه، تهران : موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) ، 1374؛
علیرضا محمدی ، مجلس خبرگان رهبری ، قم : معارف ، 1385؛
شاکرین ، حمیدرضا ، محمدی ، علیرضا ، ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ، قم : نشر معارف ، 1383؛
سروش، محمد ، دین و دولت در اندیشه اسلامی ، قم : انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، 1378؛
مصباح یزدی ، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، قم : مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ، 1378؛
آیین نامههای داخلی مجلس خبرگان و مجموعه مقررات و عملکرد این مجلس، مندرج در فصلنامه حکومت اسلامی؛
موسوی خمینی، روحالله، صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛
زندگینامه مقام معظم رهبری، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت؛
پرسش ها و پاسخ هایی در باره مجلس خبرگان رهبری؛ (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100121912)