خانه » همه » مذهبی » يزيديان و اهل حق كردستان(3)

يزيديان و اهل حق كردستان(3)

يزيديان و اهل حق كردستان(3)

در هيچ‌يك از جوامع اهل حق و يزيدي، غيرروحانيان آموزش‌هاي رسمي مذهبي نمي‌بينند. پس يزيديان و اهل‌حق‌هاي غيرروحاني چندان دل‌مشغول عقايد نيستند؛ البته اين مسئله آنان را از داشتن زندگي عميقاً روحاني محروم نمي‌كند. به نظر مي‌رسد که زندگي دينيِ بيشتر غيرروحانيان به اطاعت از رهبران روحاني، زيارت گاه‌به‌گاه مكان‌هاي

3355c764 c0d6 4f19 9b4a 171b1281f438 - يزيديان و اهل حق كردستان(3)

0017762 - يزيديان و اهل حق كردستان(3)
يزيديان و اهل حق كردستان(3)

 

نويسنده:فيـليپ كـرين‌بروك
سيدسعيدرضا منتظري*

 

مراسم ديني و جشن‌هاي يزيديان و اهل حق
 

در هيچ‌يك از جوامع اهل حق و يزيدي، غيرروحانيان آموزش‌هاي رسمي مذهبي نمي‌بينند. پس يزيديان و اهل‌حق‌هاي غيرروحاني چندان دل‌مشغول عقايد نيستند؛ البته اين مسئله آنان را از داشتن زندگي عميقاً روحاني محروم نمي‌كند. به نظر مي‌رسد که زندگي دينيِ بيشتر غيرروحانيان به اطاعت از رهبران روحاني، زيارت گاه‌به‌گاه مكان‌هاي مقدس، و توجه به آداب و سنت‌هاي جامعه خلاصه مي‌شود. نيايش‌هاي دسته‌جمعي يزيديان بيشتر به صورت شركت در جشن‌هاست؛ در حالي كه جوامع اهل حق بيشتر به‌طور منظم براي آيين و مناسكي گردهم مي‌آيند كه داراي عناصر مشترك با يسناي زردشتي است.
جشن‌هاي يزيدي به دو دسته مراسم «محلي» و «عمومي» تقسيم مي‌شوند. مراسم عمومي شامل جشن‌هاي «متحرك» و «غيرمتحرك» (ثابت) است. جشن‌هاي متحرك (بدان معنا كه در طول فصول «حركت» مي‌كنند)، به‌وضوح، همتايان اسلامي دارند و از تقويم قمري پيروي مي‌كنند. جشن‌هاي ثابت مراسم فصلي‌اي شمرده مي‌شوند كه احتمالاً به سنتي در ايران باستان بازمي‌گردند. جشن‌هاي محلي، خاص روستاهاي مختلف هستند و به نام «قديس‌ حامي» محل برگزار مي‌شوند؛ منظور از قديس‌ حامي، موجود الاهي يا مقدسي است كه زيارتگاه روستا به او اختصاص دارد. اگرچه مراسمِ مذهبي بخشي از اين روند را تشكيل مي‌دهد؛ اما مهم‌ترين عناصرِ اين جشن‌ها محيط جشن‌ و شادي، رقص و وعده‌هاي غذاي دسته‌جمعي هستند. جشن‌هاي «متحرك»، مشابه‌هايي اسلامي دارند؛ مانند «ليلة‌البراء» كه در آن، خداوند وقايع سال بعد را معين مي‌كند؛ و يا عيد فطر كه در پايان رمضان برگزار مي‌شود؛ و يا «عيد عرفات» در ماه ذي‌الحجه. روش يزيديه در برگزاري اين جشن‌ها از جهات مختلفي با همتاي اسلامي‌شان تفاوت دارد.
البته پژوهش حاضر بيشتر به جشن‌هاي ثابت مي‌پردازد که شامل جشن‌هاي بهاري، تابستاني، پاييزي و زمستاني است. جشن‌هاي بهاري و پاييزي ارتباط نزديكي با نوروز و مهرگان زردشتي دارند؛ در حالي كه جشن‌هاي تابستان و زمستان بعد از دوره‌اي از روزه‌داري (عملي كه مورد نكوهش دين زردشتي است) انجام مي‌شود. اگرچه دين زردشتي به‌طور سنتي داراي جشن‌هاي تابستاني و زمستاني‌ است (تيرگان و سده)؛ اما به نظر مي‌رسد كه جشن‌هاي فصلي (غير از گاهنبارها)، قبل از ظهور دين زردشتي، در فرهنگ ايرانيان غربي وجود داشته، و جشن‌هاي زردشتي و يزيدي تا حدودي از اين آيين باستاني سرچشمه گرفته‌اند.[21] گاهنبار‌ها، كه ريشة كاملاً زردشتي دارند، موارد مشابهي در يزيديه ندارند.
گفته مي‌شود كه تفكر هندوايراني دربارة پاييز به‌عنوان فصل آغاز سال نو (Ibid: 33-34) و عقيدة سال نو بهاري، تحت تأثير بابليان وارد سنت زردشتي شده است. اگر اين نظر صحيح باشد، مي‌توان آن را دليل خوبي براي اين واقعيت دانست كه يزيديان سال جديد را در بهار جشن مي‌گيرند؛ اما «جشن جماعية» پاييزي قطعاً اوج سال مذهبي‌شان و بسيار مهم‌تر از جشن سال جديد است. پيش از آغاز سال نو، يزيديان آتش را روشن، خانه را با گل آراسته، و تخم‌مرغ‌هايي را براي بچه‌ها رنگ‌آميزي مي‌كنند. اين جشن‌ جنبة مهم ديگري نيز دارد، چراكه مراسم يادبود براي مردگان در اين زمان برگزار مي‌شود. اين آيين‌ها با روز‌هاي فرورديگان ــ‌ كه دقيقاً قبل از نوروز مي‌آيند ــ قابل مقايسه‌اند.
جشن جماعيه جشن هفت‌‌روزه‌اي است كه با قرباني گاوي سفيد براي شيخ شمس (سرور خورشيد) به اوج خود مي‌رسد. عنوان «شيخ شمس» به رهبر نخستين اين مذهب تعلّق داشت، اما اين رهبر را اكنون عضوي از هفتا مي‌دانند كه با خورشيد در ارتباط است. جشن ميترا، همتاي آشكار مهرگان زردشتي است كه رابطة نزديكي با خورشيد دارد؛ از ويژگي‌هاي مهرگان «قرباني حيوان» است (Boyce, 1977 :84). مراسم‌هايي كه آتش در آنها نقش دارد، در ميان جشن‌ها، از اهميت فراواني برخوردارند.[22] وظيفة ديني هر يزيدي اين است كه در صورت امكان، براي حضور در جشن، به لالش برود؛ عده‌اي معتقدند كه هفتا در آنجا حاضر مي‌شوند تا دربارة وقايع سال نو تصميم بگيرند. اين گردهمايي فرابشري به صورت گردهمايي رهبران زمينيِ دين منعكس مي‌شود؛ در اين گردهمايي، مبلغاني كه تابستان را براي ديدن جوامع يزيدي در نواحي مختلف گذرانده‌اند، با آوردن هداياي معتقدانِ ديندار، در محل جشن جمع مي‌شوند.
جشن تابستان كه «چلة تابستان» ناميده مي‌شود بعد از دورة چهل‌روزه برگزار مي‌شود كه در آن، بعضي از بزرگان دين، روزه مي‌گيرند. جشن اصلي در لالش برگزار مي‌شود كه افراد تا پايان دورة روزه‌گيري، جشن مي‌گيرند. ممكن است دورة روزه‌گيري مشابهي نيز در زمستان داشته باشند. دورة روزه‌گيري يزيديان جديد فقط سه روز طول مي‌کشد كه بعد از آن، به مناسبت تولد چهره‌اي مقدس، جشن مي‌گيرند. امروزه، مراسم‌هاي زمستاني ديگري وجود دارند كه در يكي از آنها، شعله‌اي روشن مي‌شود؛ و اين مراسم با جشن يادشده مرتبط است. تنها جشن مشترك بين يزيديان و اهل حق، روزه‌اي سه‌روزه در زمستان است كه به دنبال آن، جشني به مناسبت تولد رهبر قديمي دين برگزار مي‌شود.
پس، يزيديه مجموعة مشخصي از جشن‌ها را در تقويم خود دارند كه براي اهل حق ناشناخته‌اند يا، دست‌کم، اهل حق ديگر اين جشن‌ها را نمي‌شناسند. اما اهل حق مراسم قرباني (جم) را برگزار مي‌كنند، مراسمي كه يزيديان نيز آن را تاحدودي به ياد دارند؛ ولي برگزار نمي‌كنند.[23] اين مراسم اساساً، شامل قرباني يك حيوان است؛ بعد از اين مراسم، مراسم خوردن گوشت و نان، و سپس نوشيدن آب برگزار مي‌شود. مراسم مزبور در مكاني برگزار مي‌شود كه فقط براي همين هدف در نظر گرفته شده است، و كساني كه عضو فرقه نيستند به اين مکان وارد نمي‌شوند. در طول اين وعدة غذايي، مقررات سخت‌گيرانه‌اي اجرا مي‌شود. اين مراسم را شماري از شخصيت‌هاي روحاني (اگرچه لزوماً تمام مراسم توسط يک نفر اداره مي‌شود) و دستيارانشان برگزار مي‌كنند. «روحاني اصلي» (سيّد) در ابتدا مقدار ناچيزي گوشت و نان مي‌خورد؛ سپس، بقية گوشت و نان بين اعضاي اين مجمع تقسيم مي‌شود. غير از زمان خواندن دعاها و متون آييني، در هنگام مراسم، سكوت مطلق حكمفرماست. اعضاي اين مجمع در موقع مراسم بايد بدون حرکت بنشينند و به دور كمر خود كمربند يا شالي را ببندند كه انتهاي آن به شال يا كمربند فرد كناري‌شان گره بخورد.[24] اين مراسم را مي‌توان مشابه مراسم پيوند زردشتي دانست كه در هنگام مراسم خاكسپاري توسط نساسالار‌ها برگزار مي‌شود.[25] به نظر مي‌رسد که يسناي امروزي زردشتيان، با وجود پيچيدگي‌اش، از آيين باستاني هندوايراني ريشه گرفته باشد كه در آن، گوشت حيوان قرباني و شيرة گياه هوم را به خدايان تقديم مي‌كنند و سپس، در ابتدا روحانيان و در نهايت افراد جمع، آن را مي‌خورند. در بخشي از اين مراسم، به خواندن متون مقدس پرداخته مي‌شود.
«آيين جمِ» اهل حق، هيچ نمونة مشابه اسلامي ندارد؛ بنابراين، احتمال دارد که اين آيين ريشة ايراني داشته باشد.

منشأ عقايد و سؤالات
 

پيش از بحث دربارة عقايد و آموزه‌هاي يزيديان و اهل حق، بايد به بعضي از ويژگي‌هاي خاص دين كُردي اشاره کرد. هرچند كه هم يزيديان و هم اهل حق معتقدند كه دينشان همواره داراي نوشته‌هاي مقدس باستاني بوده؛ اما غير از روايت‌هاي نوشتاري كم‌اهميت، هنوز هيچ مدركي مبني بر وجود نوشتة ديگري به دست نيامده است.[26] طبق سنت، يادگيري خواندن و نوشتن براي تمام يزيديان ممنوع بوده است؛ همچنين، جوامع اهل حق همواره به قدري فقير بوده‌اند كه نمي‌توانسته‌اند دنبال چنين مسائلي باشند، مسائلي كه ارتباطي عملي با نحوة زندگي‌شان نداشته است. از آنجا كه روايت‌هاي موجود، به‌وضوح، عناصر بسيار قديمي را حفظ كرده‌اند، پس مي‌توان گفت كه براي مدتي طولاني، سنت قابل اعتماد و توانمندي دربارة آموزه‌هاي شفاهي وجود داشته است. همچنان‌كه متون مقدس هر دو گروه (يزيدي: قِول (qewl)؛ اهل حق: كلام (Kalam)) به شكل وفادارانه‌اي از معلم به شاگرد (در مواردي از پدر به پسر) انتقال يافته است، عناصر ديگر سنت ديني نيز احتمالاً به همين شيوه آموزش داده مي‌شده‌اند.[27] البته بايد تأكيد کرد كه چنين آموزه‌ها و سنني به حوزة «روحانيان» مربوط مي‌شود و حق‌ انحصاري خانواده‌هاي ويژه است؛ به‌طوري كه معتقدان غيرروحاني هيچ‌گاه به آنها دسترسي مستقيم ندارند.
هنوز اطلاعات چنداني دربارة سنن شفاهي ديني به دست نيامده است؛ اما با اطمينان مي‌توان گفت به علت آنکه اين سنن بيشتر به حفظ نكات اصلي اسطور‌ه‌ها و اصول و جنبه‌هاي عملي دين مي‌پردازند، به ايجاد الاهيات جديد و آكادميك كمك چنداني نمي‌كنند. به علاوه، با گذر زمان، سنني كه در خانواده‌ها يا محافل مختلف روحاني، سينه به سينه، انتقال يافته‌اند دچار تغييراتي شده‌اند. با وجود اينكه ميان يزيديان و اهل حق تفاوت‌هايي وجود دارد، اما اين تفاوت‌ها معمولاً در زندگي روزمرة آنان نمود اندکي يافته است. مباحثات مختلف بين گروه‌هاي روحاني بيشتر جنبة ظاهري دارند؛ پس تلاش چنداني براي رفع اين تفاوت‌ها صورت نگرفته است.[28] چنين نظامي اگرچه براي نيازهاي جامعه كافي است؛ اما بدون شك، باعث ايجاد ديدگاه‌هاي مختلف مي‌شود؛ ديدگاه‌هايي كه نمي‌توانند «راست‌كيش»تر از يكديگر باشند؛ چراكه راست‌كيشيِ تعريف‌شده‌اي وجود ندارد.
بيشتر اديان بزرگ جهان كه بر‌پاية مجموعة بلندي از نوشته‌هاي عالمانه قرار دارند، در درك چگونگي و عملكرد عقايد، توافق كلّي دارند؛ مثلاً تمام اديان امروزي جهان معتقدند كه هر دين فقط مي‌تواند يك عقيدة راست‌كيشي دربارة سرنوشت روح بعد از مرگ داشته باشد و اين عقيده را بخش اصلي تعاليم ديني به حساب مي‌آورند. يزيديان عموماً معتقدند انساني که زندگي پليدي داشته باشد، پس از مرگ دچار عواقب ناخوشايندي خواهد شد؛ اما به نظر مي‌رسد که بسياري از آنان اعتقاد به تناسخ را با اعتقاد به جهنم و بهشت تركيب كرده‌اند. شايد بتوان، از ديدگاه تاريخي، اين عقيده را بدين‌گونه توضيح داد كه اعتقاد به تناسخ از سنن قديمي بومي نشئت مي‌گيرد؛ در حالي كه مفاهيم «بهشت» و «جهنم» احتمالاً پس از ظهور زردشت، عقايد كردها را متأثر ساخته و بعد‌ها با ظهور تعاليم مسيحيت و اسلام مورد تأييد قرار گرفته‌اند. با اين توضيح، مخاطره‌آميز خواهد بود اگر يك يا چند عقيدة خاص را بيانگر يزيدية امروزي، و يا موارد مشابه آن، بدانيم.
بنابراين، هرچند عقايد خاص و مشخصي بيانگر فِرَق اهل حق و يزيدي نيستند، اما مي‌توان بعضي از اعتقادات را ويژگي‌هاي اين فرقه‌ها به حساب آورد. باور به بازگشت، كه به نوعي در عقيدة تناسخ مطرح است، در برداشت آنان از تاريخ نيز يافت مي‌شود؛ به ويژه اهل حق که تاريخ را پديده‌اي ادواري مي‌دانند كه در هر دوره، هفتا به شكل انسان ظاهر مي‌شوند. متون يزيدي فقط علاقه‌اي سطحي به ادوار قبلي نشان مي‌دهند؛ اما در مواردي به آنها اشاره مي‌كنند. بعضي از اعتقادات يزيديه را مي‌توان بر اساس اين فرضيه توجيه كرد: يزيديه، همانند اهل حق، زماني ديدگاهي كاملاً ادواري نسبت به تاريخ داشته‌اند. هر دو گروه بر اين عقيده‌اند كه جهان در آيندة دور به پايان خواهد رسيد و داوري نهايي وجود خواهد داشت؛ اما اين عقايد ظاهراً جايگاه چنداني در پيكرة اصلي تعاليم آنان ندارد؛ مثلاً در حالي كه اسطورة آفرينش منسجم و مدون است، اما روايات دربارة پايان جهان مبهم و متناقض به نظر مي‌رسند. اين مسئله بيان مي‌كند كه ديدگاه‌هاي يادشده تحت تأثير عوامل بيروني از جمله عقايد زردشتي و اسلامي بوده‌اند و بالطبع چندان استوار نيستند.[29] بدون شك، اعتقاد به تناسخ نمي‌تواند از اسلام يا دين زردشتي الهام گرفته شده باشد. مفهوم فرايند ادواري تاريخ را مي‌توان با سه دورة هزار ساله پيوند داد كه بر طبق منابع متأخر زردشتي، در طول دورة كنوني جهان («دورة‌ آميزش»)، يكي پس از ديگري خواهند آمد. البته ممکن است هر دو روايت الهام‌گرفته از اعتقاداتي باشند كه در هنگام ظهور زردشت، عميقاً در ذهن ايرانيان غربي جاي گرفته بودند. اعتقاد به تناسخ و ديدگاه ادواري نسبت به تاريخ در سنت هند باستان نيز وجود داشته است؛[30] و از آنجا كه تصور نسبت به پايان جهان نقش مهمي در اين سنت ندارد، پس شباهت‌هاي زيادي را با فرقه‌هاي كُردي دارد. البته چنين مداركي بسيار كم‌اهميت هستند؛ اما مي‌توانند حاكي از آن باشند كه اين ايده‌ها تاحدودي ريشه در دين هندوايراني دارند. شايان ذکر است فرقه‌هاي كردي، چندان تحت تأثير مفاهيمي با ريشة زردشتي قرار نگرفته‌اند؛ نه تضاد بنيادين بين خوب و بد را مي‌توان در آنها پيدا كرد و نه مفهوم داوري روان پس از مرگ.
گاهنبار‌هاي زردشتي مشابه روشني در ميان بسياري از جشن‌هاي آييني يزيدي ندارند و مراسم نمايش مرده ناشناخته است؛ البته بيشتر اعضاي هفتاي اهل حق داراي ويژگي‌هايي هستند كه در اصل، بيش از امشاسپندان زردشتي، به خدايان ايراني تعلّق دارند. اگرچه احتمال دارد نياكان اهل حق و يزيديان زماني تحت تأثير دين زردشتي قرار گرفته و بعضي از ايشان خود را زردشتي دانسته باشند؛ اما ريشة اعتقادات آنان ممكن است حتي به دوره‌اي قبل‌تر در تاريخ دين ايراني بازگردد.
از آنجا كه اطلاعات مشخصي دربارة دين هندوايراني وجود ندارد و فرقه‌‌هايي كه در اينجا ذكر شده‌اند عناصري را از مجموعة نظام‌هاي ديني مختلف جذب كرده‌اند، مي‌توان گفت: اطلاعاتي كه اين فرقه‌ها در اختيار ما مي‌گذارند فقط به ميزان اندکي مي‌توانند در مطالعة دين زردشتي راهگشا باشند. از سوي ديگر، نبايد فراموش كرد كه برداشت كنوني ما عمدتاً بر اساس نتيجه‌گيري‌هاي محققان امروزي غرب است كه بيشتر بر مطالعة روايت‌هاي نوشته‌شدة روحانيان تمركز داشته‌اند.[31] اين روايات، به ترتيب، عبارت‌اند از: اوستا كه احتمالاً بسياري از معتقدان از عصر هخامنشيان به بعد (قرن 4 تا 6ق‌م) زبان آن را به طور کامل درك نمي‌كنند و همچنين كتاب‌هاي پهلوي، يعني كتاب‌هايي كه در قرون نهم و دهم ميلادي به شكل نهايي خويش درآمدند و بيانگر دغدغه‌هاي روحانيان آگاه هستند. از اين‌رو، متون حاضر اكثر معتقدان را فقط مي‌توانند به‌طور غيرمستقيم تحت تأثير قرار دهند و ما دربارة اينکه محتواي آنها تا چه اندازه بيانگر اعتقادات، نظريات و ديدگاه‌هاي اين گروه است فقط مي‌توانيم حدس بزنيم. پس، اگرچه بيشتر ديدگاه‌هاي ايران‌شناسان غربي دربارة بعضي از جوانب دين زردشتي درست است، اما نمي‌توان اين امر را مسلم دانست كه آنان واقعيت‌هاي اين دين را به‌طور کامل منعكس مي‌كنند.
دين زردشتي تا عصر ساسانيان به طور سينه به سينه انتقال مي‌يافت. از اين‌رو، به نظر مي‌رسد اين احتمال درست نباشد كه دين زردشتيِ نخستين بسيار شبيه به ادياني چون اسلام و مسيحيت بوده است؛ چراكه اين اديان تقريباً از ابتدا مبتني بر سنت نوشتاري آگاهانه‌اي شکل گرفته‌اند. در حقيقت، زردشتيان نخستين همانند غير روحانيان يزيدي و اهل حق امروزي وابسته به راهنمايي‌هاي شخصي روحانيانشان و روايات محلي بوده‌اند. همان‌گونه كه پيش‌تر ذكر شد، متأسفانه هنوز دانش ما دربارة نحوة عملكرد ادياني كه شفاهاً انتقال يافته‌اند كافي نيست. از اين‌رو، خوشبختانه مي‌توان گفت که هنوز دو فرقة مستقل سنتي وجود دارند كه نه تنها عمدتاً شفاهي‌اند، بلكه نشان‌دهندة آن هستند كه حداقل تاحدودي از همان ريشه‌هاي هندوايراني كه زردشتيان را به وجود آورده است نشئت گرفته‌اند كه اين مسئله مي‌تواند دربارة واقعيت‌هاي نخستين اين دين بسيار مفيد باشد.
* پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وابسته به دانشگاه اديان و مذاهب.

پي‌نوشت‌ها:
 

[21]. دربارة جشن‌هاي بهاري و پاييزي، ر.ك: Boyce and Grenet, 1991: 2/33-34؛ دربارة منشأ ايراني غربي تيرگان، ر.ك: p. 35؛ دربارة ريشة پيش از زردشتي سده، ر.ك: p. 24.
[22]. در سرتاسر دره، در شب، شعله‌هاي كوچك بسياري روشن مي‌شوند؛ مشعلي که هفت فتيله دارد و نماد هفتا به شمار مي‌رود در شب، هنگام خواندن سرود‌هاي مذهبي، فراهم مي‌شود و مراسم اطاعت از آتش بخشي از جشن‌هاي كوچك‌تر است.
[23]. در طول ديدار نويسنده از جامعة يزيدي شمال عراق، چند نفر از ساكنان اظهار داشتند كه يزيديه زماني چنين مراسمي را برگزار مي‌‌كرد. شخص ديگري اضافه كرد كه چنين مراسمي در اواسط قرن نوزدهم خاتمه يافت. از آنجا كه اين سخنان در هنگام بحث دربارة مراسم اهل حق مطرح شدند، و همچنين با توجه به اينکه نمي‌توان گفت كه چگونه مي‌توان از مراسمي صحبت كرد كه بيش از صد سال برگزار نشده ‌است، اين موضوع جاي شك و ترديد دارد.
[24]. Hanzh’ee, 1990: 159؛ اما زيبا ميرحسيني به من گفت كه اين مراسم ديگر به‌طور گسترده برگزار نمي‌شود (ارتباط شفاهي، دسامبر 1994).
[25]. در اين‌باره (ر.ك: Boyce, 1977: 149)؛ دربارة نقش ژست‌ها «ارتباط دهنده» و اعمال و مراسم يسناي زردشتي، عموماً، (ر.ك: Kotwal and Boyd, 1991: 19-20).
[26]. دربارة «كتاب‌هاي مقدس يزيديان»، يعني دو متني كه به‌راستي سنّت باستاني را منعكس مي‌كنند، اما برخلاف آنچه ادعا شده نسخه‌هايي قديمي از روايات باستاني نيستند، (ر.ك: kreyenbroek, 1994c: 10-16).
[27]. سنن يزيدي به دليل آثار فزايندة مدرنيته، مهاجرت، و تعقيب در معرض خطر جدي قرار دارند؛ در حالي كه تعاليم اهل حق به‌طور چشمگيري توسط رهبران ديني گسترش مي‌يابند، هرچند كه عقايد و آموزه‌هاي جديد آنها با نياكان كم و بيش بي‌سواد و مشتاقشان آن قدر متفاوت است كه احتمالاً خود تعاليم به صورت يكدست باقي نمانده‌اند. براي تفاسير امروزي اهل حق، (ر.ك: Elahi, 1987).
[28]. هنگامي كه تعاليم در سطح وسيعي بر جامعه‌اي تأثير مي‌گذارند، اقداماتي صورت مي‌گيرد؛ اما در آن زمان نيز اين مسائل به‌ندرت به وسيلة مباحثات الاهياتي حل مي‌شوند.
[29]. البته بعضي از متفكران و مبلغان خاص بر اين اعتقادات تأكيد كرده‌اند. ر.ك: Hamzeh΄ee, 1990: 234-235.
[30]. اين حقيقت كه آنان به‌طور قطع نمي‌توانسته‌اند مفهوم تناسخ را از متون هندي قديمي گرفته باشند به اين معنا نيست كه چنين عقايدي براي هندواروپاييان ناشناخته بوده است.
[31]. البته استثنا‌هايي وجود دارد، به‌خصوص كتاب‌هاي مري بويس كه مطالعات و بررسي‌هاي تاريخي‌اش ناشي از دانش عميق و توجه جدي به سنت‌هاي زندة جوامع زردشتي هندوايراني است.
 

کتاب‌نامه
Boyce, M. and F. Grenet (1991), A History of Zoroastrianism, Vol. III, Leiden.
___________ (1977), A persian Stronghold of Zoroastrianism, Oxford.
Elahi, B. (1987), A Path of Perfection: The Spiritnal Teachings of Master Nur Ali, London.
Guest, J. S. (1993), Survival among the Kurds: a Histooy of the Yezidis, London and New York.
Hamzh’ee, M. R. (1990), The Yaresan: a Sociological Historical and Religio-historical Study of Kurdish Community, Berlin.
Ivanow, W. (1953), The truth–worshippers of kurdistan: Ahl-i-Hagg Texts, Leiden.
Jelil, O. and J. Jelil (1978), Kurdskij folklor, II, Moscow.
Kerenbroek, P. G. (1985), Sraosha in the Zoroastrian tradition.
___________ (1994), “on the Concept of Spiritual authority in Zoroastrianism” Jerusalem studies in Arabic and Islam, 17.
Kotwal, F. M. and J.W Boyd (1991), A persian offering: The Yasna: Zoroastrian High Litugy, Paris.
Kreyenbroek, P. G. (1992), “Mithra and Ahreman, Binyamin and Malak Tawus: Traces of an Ancient Myth in the Cosmogonies of Two Modern Sects” in: P. H.Gignouxed, Recurrent patterns in Iranian Religions: from Mazdaism to Sufism, Paris.
___________ and F. C. Allison (1996), “among the Ahl-e Haqq” in kurdish culture and Identity, London.
___________ (1994a), “Mithra and Ahreman in Iranian Cosmogonies”, in: J. R. Hinnells (ed.), Studies in Mithraism, Rome.
___________ (1994b), “on spent a Mainyu’s Role in the Zotoastrian Cosmogony”, in: C.Altman Bromberg (ed.), Iranian studies in Honour of A. D. H. Bivar, Bloom field Hills.
___________ (1994c), Yezidism, its Background, observances and Textual Tradition, Lewiston, N.Y.
Mir-Hosseini, Z. (1994), “Inner Truth and outer History: the two words of the Ahl-i Haqq of kurdistan”, International Journal of Middle Eastern studies, 16.
___________ (1995), ”faith, Ritual and culture among the Ahl-e Haqq” in: P.G. kreyen broek and F.C. Allison, kurdish culture and Identity, London.
Sileman, kh. and kh. Jindi (1979), Ezdiyati: Liber Rosnaya Hindek Teksted Ainiye Ezdiyan (Yezidism: in the light of some Religious Texts of the Yezidis), Baghdad.

منبع: www.urd.ac.ir

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد