هر چيزي در اين عالم از جمله غيبت امام عصر ـ عليه السلام ـ بي علت و بدون فلسفه نيست، چرا که خداي حکيم کار عبث و بيهوده انجام نمي دهد، لکن آن علّت براي ما به تفصيل روشن نيست. چنان که عبد الله بن فضل هاشمي مي گويد: امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: حضرت صاحب الامر ناگزير غيبتي خواهد داشت به طوري که گمراهان در شک واقع مي شوند، عرض کردم چرا؟ فرمود: مأذون نيستم علتش را بيان کنم، گفتم: حکمت اش چيست؟ فرمود: همان حکمتي که در غيبت حجت هاي گذشته و جود داشت در غيبت آن جناب هم وجود دارد، اما حکمت اش ظاهر نمي شود، مگر بعد از ظهور او، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتي و کشتن جوان و اصلاح ديوار به دست خضر ـ عليه السلام ـ براي موسي ـ عليه السلام ـ آشکار نشد، جز هنگامي که مي خواستند از هم جدا شوند. اي پسر فضل موضوع غيبت سرّي است از اسرار خدا و غيبي است از غيب هاي الهي، چون خدا را حکيم ميدانيم بايد اعتراف کنيم که کارهايش از روي حکمت صادر مي شود، گرچه تفصيلش براي ما مجهول است.[1]از اين حديث شريف به خوبي استفاده مي شود که علّت اصلي غيبت جزء اسرار الهي است و جز ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ که خزانه داران علم و اسرار الهي هستند کسي آن را نمي داند، آنها هم مأذون به بازگو نمودن آن نبودند، و لذا اينکه مي بينيم در برخي روايات بعضي از حکمت هاي آن، مثل آزمايش و امتحان، بيعت نکردن با ستمکاران، نجات از قتل و فراهم شدن ياران. بيان شده است، به خاطر پاسخ به سئوالات مکرّري بوده که از امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ مي شده است اما اين هرگز به معناي انحصار علّت و حکمت غيبت در اين امور نيست تا گفته بشود که در صورت رفع و برداشته شدن اين موانع حضور و يا ظهور محقق مي شود.
امام غايب ـ عليه السلام ـ نيز مانند پدرانش، از کشته شدن و شهادت در راه دين، باکي نداشته و ندارد، بلکه شهادت و کشته شدن در راه خدا درسي است که انسان هاي آزاده از آن بزرگواران آموخته اند، ولي در عين حال کشته شدن و شهادت اش، به صلاح جامعه و دين نيست. زيرا هر يک از ائمه پس از رحلت و شهادت جانشيني داشتند، ولي امام زمان ـ عليه السلام ـ اگر کشته و شهيد بشود، جانشيني ندارد و زمين از حجت خدا خالي مي گردد، در صورتي که مقدّر شده است، سرانجام، حق، بر باطل غالب و پيروز شود و به واسطه وجود مقدّس آن بزرگوار، دنيا به کام حق پرستان گردد.[2]به تعبير ديگر گر چه شهادت سعادت است اما هدف نيست و از اين رو اگر با شهادت امام معصوم هدفي والاتر زمين بماند خود را در معرض شهادت قرار دادن چيزي جز نفله شدن و هدر رفتن نخواهد بود و از آنجا که امام مهدي رسالت احياء دين الهي و برپايي حکومت جهاني صالحان در آخر الزمان را به عهده دارد روشن است که شهادت ايشان مانع تحقق اين اهداف عالي خواهد شد بنابراين بايد بماند و رسالت بزرگ خود را به انجام برساند و به سخن ديگر اين ترس (ترس از کشته شدن) ترس مربوط به شخص امام نيست که مذموم و ناپسند است ترس و واهمه از بر زمين ماندن اهداف بلندتر است که خوف عقلاني و پسنديده است چرا که هر عاقلي با شنيدن آن، آن را تأييد مي کند.
اگر آن گونه که در سئوال مطرح شده گفته شود که: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان و حجت خودش را از شرّ دشمنان حفظ کند؟ پاسخ اش اين است که قدرت خداي تعالي هيچ محدوديتي ندارد، با اين که قدرت خدا محدود نيست، اما کارها را طبق اسباب و از مجراي عادي، انجام مي دهند. بنانيست براي حفظ وجود مقدّس انبياء و ائمه ـ عليهم السلام ـ و ترويج دين، از روش هاي عمومي اسباب و علل، دست بردارد و بر خلاف جريان عادي، عمل کند وگرنه دنيا، سراي تکليف که مبتني بر اختيار و امتحان است نمي شود. و بر همين اساس بوده است که مي بينيم در طول تاريخ انبياء و اولياء الهي آمده اند و مردم را دعوت به حق و خدا پرستي کرده و به جز در موارد خاص و استثنائي اقدام به اظهار معجزه و کارهاي خارق العاده نکرده اند، و همه آن بزرگواران مظلومانه زندگي نموده و اکثر شان در اين راه مورد ستم و آزار قرار گرفته و به شهادت رسيده اند، و اين نيست مگر به خاطر اين که مردم بايد با اختيار و فکر و انديشه آزادانه راه سعادت را از شقاوت تشخيص داده و انتخاب نمايند و آنان که هلاک مي شوند نيز بعد از امتحان و آزمايش هاي آزادانه باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سيماي آفتاب، دکتر حبيب الله طاهري.
2ـ داد گستر جهان، آيت الله ابراهيم اميني،
پي نوشت ها:
[1]. مجلسي، محمد باقر،بحار ج52، ص91.
[2]. داد گستر جهان، اميني، ص149.