پدیده تکفیر در جهان عرب و اسلام؛ اسباب و راهکارها
چکیده
پدیده تکفیر که از دیرباز و از زمان صدر اسلام دامنگیر اسلام و مسلمین بوده توانسته خسارتهای جبرانناپذیری به اسلام و مسلمین وارد کند، از این رو در این مقاله با بررسی جریان تکفیر از صدر اسلام تاکنون و با توجه به اکتشافات روانشناسان چنین نتیجه میگیرد که چنین افکار و اعتقادات افراط گرایانه و تندرویی از جانب خوارج، پس از گذر زمان، از طریق خانوادهها و ژنهای وراثتیشان به نوهگان آنها منتقل شده است، از این رو تنها راه علاج و مقابله با افراط گرائی و تکفیر را بازنگری در گذشته این افراد و گروهها در عرصههای علمی و دینی میداند و استفاده از راهحلهای غیر این را نیز چون استفاده از سلاح و زور را ثمربخش به صورت مداوم نمیداند، در این مقاله با اشاره به برخی دیگر از علل تکفیر و افراطگرائی در جهان اسلام و سوء استفاده غرب از این فرصت برای منافع خود، تنها راه مقابله با آن را ایجاد اتحاد و محبت بین مسلمانان و دوری از هر گونه اختلاف و تفرقهافکنی و دشمنی میداند و معتقد است که سادهترین راه حل این مشکل، گفتگو مذاکره و مناظره مستحکم است تا بتواند همگان را با راه حلهای توافقی و تلاشهای ارزنده و نیز نیتهای حسنه قانع سازد.
مقدمه
پدیده تکفیر تنها مختص جهان عرب و اسلام نیست، بلکه تکفیر دو عرصه دینی و سیاسی را شامل میشود که: تروریسم، افراطگرایی و نیز کشتن انسانهای بیگناه از این امر نشأت میگیرد. بحث عنف و خشونت به اعراب و مسلمانان از زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، یعنی در قرن اول هجری، شکل گرفت. همزمان با جنگ حنین در سال 630 میلادی/ هشتم هجری پس از فتح مکه در ماه رمضان نبردی شکل گرفت که همزمان دو هزار تن از مسلمانان که با قریش هم پیمان شده بودند، در ماه شوال وارد مکه شدند و مسلمانان را ترغیب به تقسیم غنایم و بهرهبردن از آنها کردند؛ یکی از مسلمانان که نام وی ذوالخویصره بود خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: ای محمد! امروز عادلانه رفتار نکردی! در پاسخ به وی گفت: چنانچه من به عدالت رفتار نکنم، پس چه کسی به عدالت رفتار میکند؟ ابوبکر (ره)، ذوالخویصره را نفرین کرد و عمر (ره) گفت: ای رسول خدا! اجازه بده که گردن وی را بزنم. پیامبر خطاب به وی گفت: نه ای عمر! به واسطه وی مردانی پدید خواهند آمد که از دین اسلام خارج میشوند آنگونه که تیر از کمان خارج میشود؛ یکی از شما نماز و روزه خویش را در کنار نماز و روزه اینها حقیر و ناچیز میپندارد، حال آن که [ایمان آنها] از گلوهایشان پایینتر نمیرود. این گروهی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بدانها اشاره کرده و امت خویش را از آنها مبرا دانستهاند، همان گروهی است که در تاریخ اسلام به خوارج شناخته شدهاند. ظهورشان پس از کشته شدن عثمان بن عفان (ره) در سال 35 هجری معادل با 656 میلادی شکل گرفت؛ یعنی در زمانی که وی در منزل خویش قرآن تلاوت میکرد، اما پس از کشته شدن عثمان اختلافات بالا گرفت که این اختلاف میان سرور زمان علی بن ابی طالب (علیه السلام) (ره)- که از این تهمت بری بود- و معاویه شکل گرفت؛ یعنی زمانی که با نیرنگ و برای فرار از شکست، کتاب وحی الهی را بهانه کردند. در این زمان بود که گروهی تندرو به نام خوارج شکل گرفتند، چنان که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث پیش، از حضور اینان خبر داده بود؛ کفرپیشگانی که قرآن را بر سر نیزهها گرفته و از امام علی (علیه السلام) و اصحاب وی خواستند که حکمیت را بپذیرند و اسلام خود را با اعلام شهادتین بار دیگر تجدید کنند، تا خوارج به صفوف آنها ملحق شوند. چگونه این امر برای امام علی (علیه السلام) میسر بود؟ چرا که او در هفت سالگی پیش از رسیدن به سن بلوغ اسلام آورده و هرگر در مقابل هیچ بتی سجده نکرده بود؟
چون این گروه که از پذیرفتن این امر سرباز زدند، به خوارج ملقب گشتند و شعارشان این بود: «حکم تنها از آن خداست.» امام علی (علیه السلام) در پاسخ بدانها فرمود: «سخن حقی که از آن اراده باطل شده است.» و زمانی که یکی از آنها به نام عبدالرحمان ملجم- که نفرین خداوند بر وی باد- در سال (40 هـ/ 661 م) بر سر امام علی (علیه السلام) با شمشیری زهرآلود ضربهای وارد ساخت، به امام گفتند: «درباره وی به ما چه توصیهای میکنی؟» امام در پاسخ فرمود: «إن عشت فالأمر لی، أعفوا أو أقتصّ و أن متّ فلا تعذّبوه، و اقتلوه فحسب و لاتمثلوا به»؛ در صورتی که زنده بمانم، تصمیم با من است؛ حال چه بخواهم او را بکشم یا قصاص کنم؛ و اگر مُردم، او را شکنجه ندهید و تنها او را بکشید و او را مُثلِه نکنید.
سپس از وی پرسیدند: آیا پس از تو با خوارج بجنگیم؟ فرمود: نجنگید، مگر این که آنها بخواهند با شما بجنگند. سپس خطاب به امام گفتند: چطور با آنها نجنگیم حال آنکه بر تو ضربه زدند؟ امام فرمود: زیرا کسی که طالب حق باشد و به آن نرسد، با کسی که جویای باطل باشد و به آن دست یابد، یکسان نیست. از این رو برخی علمای اسلام آنها را به سادهلوخی در امور دینی توصیف کردهاند و این که آنها به جای اتکا به باطن دین، تنها به ظاهر دین اعتماد کردهاند. در تاریخ اسلامی آمده که اینان بدون هیچ رحمی به سوی کارزار میشتافتند و میان گناهکار و بیگناه هیچ فرقی قائل نمیشدند، زیرا از نظر ایشان هرکس با آنها مخالفت میکرد، کافر بود؛ اینان در جنگ با تمام خشونت ظاهر میشدند و پیشتازانه جانهای خود را قربانی میکردند و آن را جهاد در راه خدا میدانستند؛ در این میان شخصی بیگانه در توصیف یکی از جنگهای قدیمی آنها گفته است:
“چه بسیار چشمانی که در منقار پرندگان بود؛ دیرزمانی بود که صاحبان این چشمان در دل شب از ترس خدا میگریستند! و چه بسیار دستانی که از مچ قطع شدند و صاحبان آنها در دل شب برای خداوند سجده میکردند. (2)”
چنین افکار افراطگرایانه و تندرویی از جانب خوارج، پس از گذر زمان، از طریق خانوادهها و ژنهای وراثتیشان به نوادگان آنها منتقل شده است؛ چنان که علم روانشناسی جدید اثبات کرده که ژنهای موروثی برونی و درونی هستند؛ یعنی عادات، تقالید و رفتارهای خانوادگی که از بزرگترین اجداد به کوچکترین افراد آنها رسیده و «حافظه جسم» نامیده میشود. در این باره تألیفات شگفتی به رشته تحریر درآمده است؛ نظیر کتاب میریام بروس که با همکاری با گالیسی پرونه کتابی تحت عنوان حافظه جسم، روح و جان تو را شفا میدهد (3) را نوشته و عبیر منذر آن را ترجمه کرده است. این مؤلف میگوید: این فرصت برای وی فراهم شده که در این زمینه با پزشک و روانشناس آمریکایی همکاری کند و راه روش وی را جهت آزمودن بیماران خویش با ایجاد تصاویر ناخودآگاه بیازماید. این تصاویر ناخودآگاه سبب قطع روابط با زندگان یا مردگانی میشود که بیمار با آنها ارتباطی تنگاتنگ دارد و مؤلف آنها را به تفصیل در کتاب خویش تحت عنوان زندگی آزاد، شکستن قید و بندهای گذشته با ساخت روانشناس مشهور تیلیارد دوشاردین آغاز کرده است که میگوید: «انسان حیوانی روحانی نیست، بلکه انسان جهان روحانی است که به این دنیا آمده تا در تجربه ماده فرو رود.» و خود در تفسیر این سخن میگوید: «این همان چیزی است که زندگی به من نشان داده است.» و ادامه میدهد: «ضربالمثلی آفریقایی میگوید: خداوند فعل را نزد انسان از این رو آشکار کرده تا انسان بتواند احساسات خویش را پنهان کند.» (4)
بنابراین بازنگری در گذشته افراد و گروهها در عرصههای علمی و دینی راهی جهت علاج آن است. از این رو راه حلِ ریشهایِ پدیده تکفیر در عالم اسلامی و عربی هرگز به واسطه استفاده از سلاح میسر نیست، جز در حالت دفاعِ شرعی از دین، جان و وطن؛ با اندکی تأمل در حافظه فیزیکی صاحبان پدیده تکفیر و نیز خودمان، کافیست تا از این طریق نخبگان عالم اسلامی اعم از علمای دینی، روانشناسی و علماء سنی و شیعه، بتوانند علتهای تاریخی این پدیده را بشناسند؛ علتهایی که پس از گذر زمان به واسطه ژنهای وراثتی و نیز خانوادگی و نیز اجداد پیشین به نوههای کوچکتر آنها رسیده است، که البته این امر جز از طریق گفت و گو، و مباحثات مستقیم میسر نخواهد بود، اما با وجود دشواری این امر، در عین حال اطمینان مسلمانان به صداقت میان دو طرف میتواند کارساز باشد، اما با راهحلی غیر از این، همچون: استفاده از سلاح، دشمنی به شکل موقت پنهان میشود، اما هرگز آن را به طور ریشهای از بین میبرد، چرا که نابودی کامل آن امری محال است و قوانین بشری بر این قرار گرفته که هرگز نمیتوان سرشت بشریت را پنهان کرد، بلکه تنها میتوان با تربیت دینی و اخلاقی درست، آن را در مسیر صحیح هدایت کرد. جهت صحت گفته مذکور، میتوان این مثال را مطرح کرد که با رامکردن حیوانات وحشی میتوان آنها را به شکلی تربیت کرد که همنشین انسان شوند، اما زنده کردن سرشت و خوی وحشیانه آنها و نیز اختلافات پنهان و خفته در فرقهها و گروههای مذهبی امری است که هرگز آن را توصیه نمیکنم، بلکه دربارهی آن هشدار میدهم، زیرا نخستین علتهای پدیده تکفیر در دو جهان عربی و اسلامی همین اختلافات مذهبی است، اما در این باره عواملِ دیگری به ذهن میرسد که بدانها اشاره میکنم:
1. در عرصه تاریخی چنین امری به واسطه ژنهای وراثتی امتها و ملتهایی شکل گرفته که در نتیجه گفت و گوهای فرهنگی، برخی از آنها با برخی دیگر خلط شدهاند؛
2. دلایل سیاسی که در ظلم و بیعدالتی ظهور کرده و اکنون در جوامع و در عرصه داخلی و خارجی صورت میپذیرد، حاکمان دیکتاتوری است که مزدوران ابرقدرتها هستند و جهت حفظ منافع خود در این کشورها، چنین حاکمانی را بر کشورهای اسلامی منتسب کردهاند و زمانی که دوره آنها به پایان رسد، مردم را تحریک کرده و بر آنها میشورانند و این حکام را یا برکنار کرده و یا این که در کشورها جنگ داخلی پدید میآورند؛ حال آن که ابرقدرتها اندکی به خسارتها، ویرانی، جنگ و نابودی این کشورها نمیاندیشند، زیرا با فروش سلاحهای خود، قدرتهای پیروز میدان هستند که میتوانند با ایجاد مشکلات در مسیر رشد و تکنولوژی یک کشور مشکلات زیادی پدید آورده و آنها را همیشه وابسته به خود و نه مستقل نگاه دارند؛
3. اختلافات عقیدتی میان ملتها و مذاهب اسلامی و نیز میانِ احزابِ حاضر در قدرت و احزابِ مخالف و پدیدارشدن گروههای تندرو که تحت حمایت مستقیم یا غیرمستقیمِ دشمنان اعراب و مسلمانان، به ویژه ابرقدرتها قرار دارند و نیز حضور و قدرت افراطگرایان و تندروهای مسلمان که با حمایت مالی ثروتمندان عرب و کشورهای استعماری، مشکل دیگری است که به اشغال و تجاوز به برخی از کشورها روی آورند و بیگناهان، اعم از مسلمانانِ عرب یا غربی را به طور وحشیانهای قتل عام کنند و بدین طریق هرکس که در زمین فساد ایجاد کند، بهرهای از آنها خواهد برد؛ و شاعر چه زیبا سروده است:
أعلّمه الرّمایة کلّ یوم *** فلّما اشتدّ ساعده رمانی
کس نیاموخت علم تیر از من ***که مرا عاقبت نشانه نکرد
و احمد شوقی شاعر مصری میگوید:
إنّ الّذین آست جراحک حربهم *** قتلتک سمومهم بدون رماح
کسانی که جنگیدن تو با آنها زخمهایت را درمان کرد؛ سموم آنها بدون نیزه تو را کشته است.
4. تلاش ابرقدرتها به منظور رامکردن کشورهایی که با دشمنان آنها همپیمان شدهاند؛ همچون کشور سوریه که با جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان متحد شده است. در نتیجه ابرقدرتها به واسطه مخالفان خود که اکنون عنوان گروه تروریستی داعش را به خود اختصاص دادهاند، جنگ داخلی در سوریه به راه انداختهاند؛ که ابرقدرتها به دلیل تبلیغات و فروش سلاحها و نیز هواپیماهایِ خود که در جنگ علیه تروریستها از آن استفاده کردند سود میجویند؛ همچون هواپیمای رافال فرانسه یا اف 16، 18 و اف 22 آمریکا که در توان جنگی با هواپیماهای فرانسوی و انگلیسی رقابت میکنند و یا هواپیمای سوخری 50، ساخت روس، که با این هواپیماها به دلیل قیمت خود در رقابت است.
5. ابرقدرتها به دلیل فروش و تبلیغات سلاح، از جنگها سود برده و زمانی که تجهیزات خود را به فروش میرسانند، جهت یافتنِ مکانی به منظور استقرارِ این سلاحها طمع میکنند یا این که به فروش آنها به مزدوران سیاسی یا مقامات حاضر در عرصه قدرت و اصحاب سلطه و دارای نفوذ، اقدام میکنند؛ مزدوران همان اشخاصی هستند که از پشت پرده همواره در خدمت به منافع اینان گام برمیدارند. یا این که ابرقدرتها سلاحهای خود را در اختیار دلالانی میگذارند که به نقش آنها در سازمانهای تروریستی واقف هستند. گاهی کشورهای ثروتمند و وابسته، افراد یا گروههایی را مأمور حمایت مالی از سازمانهای تروریستی میکنند که احتمال دارد چنین امری در آیندهای نزدیک برای خود این کشورها مشکلساز شود.
6. ابرقدرتها حتی از بیماریهایی سوء استفاده میکنند؛ به محض پیشرفت صنایع دارویی، ویروسهای میکروبی همچون: ویروس آنفولانزای پرندگان، خوک، وبا و ابولا را منتقل میکنند و سپس پادزهر و داروهای درمان آن را میدهند تا از این طریق پول به دست آورند.
7. برخی از خاورشناسانی که در تمدن عربی اسلامی و انسانی مطالعه کردهاند، از آن جا که نقاط ضعف امت و ملتهای اسلامی را میشناسند و به واسطه آنها بر طبل اختلاف و تفرقه و نیز اختلافات میان اعراب و مسلمانان و یا دیگر ادیان همچون: بودایی کنفسیوسی که دارای ریشههای روحی و روانی حساسی هستند، میکوبند و با حمایت از «دالایی لاما» رهبر بوداییان، از سر نفاق تظاهر به حمایت از حقوق بشر، اقلیتهای مذهبی و آزادیهای عمومی میکنند، به عنوان مثال کشور چین که دارای بیشترین جمعیت در میان کشورهای جهان است، تهدید میکنند که آن را به کشورهای مستقل تقسیم میکنند؛ عادت آنها اختلافافکنی میان ملتهایی است که در رکاب آنها گام برنمیدارند هرچند جزء کشورهای قوی و صنعتی باشند؛ ابرقدرتها تلاش میکنند در میان کشورهای ضعیف جهان سوم، به ویژه کشورهایی که دارای ثروتهای طبیعی هستند، همچون کشورهای عربی و اسلامی نفوذ کرده و با تفرقهافکنی در میان آیین و عقائد و مذاهبشان بذر نفاق پاشند و ترغیب به افزایش دشمنیها در عرصههای دینی و سیاسی کنند تا بر اساس شعار آنها عمل کرده که میگویند: «رهایشان کنید تا خون همدیگر را بریزند» و بدون هیچگونه دخالت نظامی مستقیمی از جانب ابرقدرتها، جهت اجرای نقشههای خود، مسلمانان را به جان یکدیگر میاندازند تا خسارتهای مادی و معنوی برایشان نداشته باشند؛ و اشتباهاتی را که در جنگ ویتنام، افغانستان و عراق کردند دیگر مرتکب نمیشوند. ابرقدرتها جهت اجرای پایگاههای خود یعنی نظام جدید جهانی، جهانی شدن و نیز ایجاد هرج و مرج و ناامنی به شکل خلاقانه، در آسایش و راحتی میخوابند، حال آن که ملتهای دیگر را درگیر میسازند و این تجربه را از سیاستمداران پیشین خود به ارث بردهاند؛ همانهایی که در خدمت به نقشههای شیطانی اینان خدمت کرده نظیر: «دیزرائیلی» مرد یهودی انگلیسی و نخست وزیر سابق بریتانیای بزرگ در قرن 19 اشاره کرد. وی میگوید: «زمانی که با مگس وارد جنگ شوی، برای خود خوابی آرام را تضمین میکنی، اما از این که بخواهی چهرهات میدان جنگ شود، برحذر باش». و یا در جای دیگر میگوید: «تا میتوانم دروغ میگویم! تا این که دروغ به حقیقتی برای مردم و حتی برای خودم تبدیل شود.» میخائیل نعیمه اندیشمند و فیلسوف بزرگ لبنانی پیرامون نفاق ابرقدرتها میگوید: «اگر روا باشد که اینان حامیان صلح و آرامش در جهان باشند، رواست که ابلیس نیز عهدهدار و سرپرست بهشت باشد. نخبهها و اندیشمندان عربی و اسلامی از این دستاوردها و نکتهها به خوبی آگاهی دارند، اما اینان یا شکست خوردهاند و یا از ترسِ جان خویش به وسیلهی حاکمان دیکتاتور و ظالم بیمناکند، از این رو تنها به صلح و آتشبس و نیز محقق شدن حتی برخی منافع، اکتفا میکنند. یا این که گروهی از آنها، تجربهای مخرب را به طمع قدرت به کار میگیرند؛ به ویژه در زمانی که کشورهای آنها از حکومت مطلق و دیکتاتوری رها شده و دموکراسی نوپایی در آنها شکل گرفته است؛ همچون دموکراسی که اخیراً در کشورهای موسوم به بهار عربی شکل گرفت که از انقلاب اسلامی ایران و دیگر انقلابهای جهانی تأثیر پذیرفته بود، اما این اشخاص به اشتباه، به اختلافات خشونتبار و خونین روی میآورند و از مخالفت و نقد سازنده که اختلافات مثبت و در عین حال مثمر ثمر فرهنگ و تمدن اسلامی را درک میکند، غافلند؛ ایشان این نکته را به فراموشی سپردهاند که دموکراسی باید در فضایی سازنده و بر اساس گذر زمان و در جایگاهی خاص شکل گیرد، به حدی که شورا و مشورت اسلامی همواره جهت درنظر گرفتن منافع عموم برپا شود و این همان عمل به سخن خداوند است که فرموده است: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ، إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ» (5)؛ و اگر پروردگار تو میخواست، قطعاً همه مردم را امت واحدی قرار میداد، در حالی که پیوسته در اختلافند، مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده، و برای همین ایشان را آفریده است. و وعده پروردگارت [چنین تحقق پذیرفته است] که: البته جهنّم را از جن و انس پر خواهم کرد. خداوند سبحان، اختلاف را بر وزن افتعال به شکل مثبت و طبیعی ذکر کرده و واژه منفی و خونین (خلاف) را بر وزن فعال در قرآن کریم نیاورده است، بلکه در بسیاری از آیات به این معنا آورده تا بر اجتناب از آن تأکید ورزد:
«وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» (6)؛ و از فتنهای که تنها به ستمکاران شما نمیرسد بترسید و بدانید که خدا سخت کیفر است. بدین دلیل که اختلافات خونین نظیر: تروریسم، افراطگرایی، خشونت و فتنه شدیدتر و بزرگتر از قتل و کشتار است چنان که خداوند بر این نکته تأکید کرده است: «وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» (7)؛ فتنه [شرک] از قتل بدتر است. و در جای دیگر میفرماید: «وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» (8)؛ و فتنه از قتل بزرگتر است. هنگامی که ارزشهای فطری انسانی و اسلامی را حاکم قرار دهیم، میبینیم که دوری از آن ممکن و طبیعی است؛ زیرا این ارزشها ما را در مسیر دارندگانِ اندیشههای سالم و روشن دربارهی برادری و اخوت انسانی، اسلامی، آزادی، برابری، همکاری به منظور جلب منفعت عام و محبت میان افراد و گروهها قرار میدهد. خداوند سبحان این افکار را در ضمن وحی به پیامبران و انبیای خویش از حضرت آدم گرفته تا نوح و ابراهیم خلیل الله قرار داده است. دوستی خود حاکی از نوعی محبت و صداقت خالصانه به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که صفات ایشان از زمره برترین انواع محبت، همبستگی و همدلی به شمار میرود که این صفات خود دعوتی از ما اعراب و تمامی مسلمانان است که به یکدیگر محبت کنیم و جهت حل اختلافات مثبت بشری و طبیعی به دنبال راه حل باشیم، زیرا که طبعاً انسان بر اساس گفته دانشمندان جامعهشناس و در رأس آنها عبدالرحمان بن خلدون در کتاب «مقدمه» یک موجود مدنی است و به اذن الهی بر این اساس میتوانیم دامنه اختلافات میان خود را کاهش دهیم. جمهوری اسلامی ایران و علمای این کشور، و به طور عام علمای مسلمان همواره شاکر و سپاسگذار و رهرو این سنت حمیده و نیکو بودهاند؛ امری که در سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بدان اشاره شده است. «من سّن سنّة حسنة فله أجرها و أجر من عمل بها إلی یوم القیامة. و من سنّ سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها إلی یوم القیامة»؛ هرکس سنّت نیکی را بنیان گذارد پاداشش از آن اوست و نیز ثوابت [همه] آنان که تا روز قیامت بدان عمل میکنند از آن اوست، بیآن که از ثواب خود آنان چیزی کاسته شود.
در وهله نخست خواستار نشر و گسترش اسلام هستیم، زیرا که دین ما، دین اسلام و صلح برای تمامی مسلمانان به شکل خاص و نیز انسانیت به شکل عام است و دلیل این امر بسیار ظریف و در عین حال عام از عوامل ذیل مشخص میگردد:
مهمترین صدا و آهنگ موسیقایی در کلمه اسلامی (سلام علیکم) حرف سین است که صدای آن کشیده میشود و در نطق با بیشتر زبانهای جهانی اشتراک مییابد؛ به عنوان مثال در کلمه فرانسوی صالی (صالی sault) به معنای تحیت و احوالپرسی در تمامی اوقات است و نیز واژه سلام به زبان فرانسه که آخر آن به حرف ایکس بدون تلفظ (paix) منتهی شده از جنس همان سین و اس انگلیسی است که طنین موسیقایی آنها یکی است. همچنین واژه سلام در زبان لاتین که زبان مادر برای بیشتر زبانهای غربی است به معنای (pax) میباشد. این واژه در زبان انگلیسی به (peace) = (بیس) به معنای آرامش ترجمه میشود و در زبان ایتالیایی به (باتشی) خوانده میشود و (PACE) به معنای آرامش نوشته میشود. حروف شین ایتالیایی که حرف مقابل آن (C) غیرقابل نطق است، هر دو از همان آهنگ موسیقایی و از یک خانواده واحد در زبان عربی هستند. واژه معادل سلام در زبان اسپانیایی کلمه (PAZ) است که باث تلفظ میشود و حرف (Z) در آن از خانواده حرف سین در زبان عربی است. معادل سلام در زبان فرزندان یهود، یعنی عبری، (شالوم) است که حرف شین در آن از خانواده سین است. با وجود این نزدیکی زبانی، تاریخی و دینی و نیز این که همه ما مسلمان هستیم و به تمامی انبیا از جمله: حضرت موسی و عیسی (علیه السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که بهترین سلام و درودها نثار ایشان باد، ایمان داریم و از حیث اصل و نسب نیز به یکدیگر نزدیک هستیم اما متأسفانه همچنان این تنفر و انزجار ادامه دارد.
ذکر این نکته واجب است که آهنگ موسیقایی جامع میان اهل سنت و تشیع، دو حرف شین و سین است که هر دو آنها از یک خانوادهاند. آیا این خود دعوتی روحانی از جانب خداوند در دین اسلام نیست که صلح و محبت محمدی- که سلام و درود بر خاندان پاک ایشان باد- همه گسترش یابد و فراگیر شود و همدردی و همدلی میان همه مسلمانان به ویژه اهل تسنن و اهل تشیع صورت پذیرد؟ چرا که این دعوتی آسمانی از جانب اسلام است که پیام آن برای همه بشریت است و در مشهورترین زبانهای جهان این موضوع را به خوبی مشاهده کردیم. باید اختلاف و تفرقه را کنار بگذاریم زیرا دشمنان خارجی ما هر روز علیه ما متحد شده و ما خواسته یا ناخواسته بدانها کمک میکنیم و اینگونه به دعوت خبیثانه آنها در ورطه لغزش فرو میرویم؛ فتنهها در میان ما زیاد شده که برخی از آنها آشکار و بعضی همچنان پنهان است، اما ما اختلاف مثبت خود را که میتواند راه حلی سریع جهت حل مشکلات باشد، فراموش کرده یا خود را به فراموشی زدهایم. یکی از برادران شیعی ما که شیفته دختری سنی شده بود پس از آن که با مخالفت خانواده خود و خانواده او جهت ازدواج مواجه شد، گفت: من شیعه هستم و لیلی سنی است، اما اختلاف در رأی و نظر هرگز سبب ممانعت از عشق نمیشود، این به مَثَلی میان اعراب و مسلمانان تا به امروز مبدل گشت. وظیفه ما مسلمانان به ویژه اهل سنت و تشیع ایجاب میکند که دربارهی این عیبها و نواقص آشکار خود آگاه باشیم، چنان که نزار قبانی شاعر عربی سروده است: «یهودیان هرگز از مرزهای ما وارد نشدند، بلکه به سان مورچه از چشمان ما نفوذ کردند». همچنین باید با افزایش برگزاری همایشها این نکته را به یکدیگر گوشزد کنیم که دین اسلام، دین محبت، رأفت و رحمت است چنان که باری تعالی فرموده است: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» (9)؛ پس پند ده؛ زیرا پند تو مؤمنان را سود میبخشد. و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده است: «نوّر الله وجه إمریء سمع مقالتی فوعاها، و أدّاها کما سمعها، فربّ مبلّغ أوعی من سامع، و ربّ حامل فقه إلی من هو أفقه منه»؛ خداوند نورانی کند چهره انسانی را که سخنم را بشنود وآن را به خاطر سپارد و همانگونه آن را ابلاغ کند که شنیده، چه بسا مبلغی که از شنونده آگاهتر باشد و چه بسا کسانی که حامل فقه بوده، اما خود فقیه و اهل استنباط نباشند. هرگز به اتحاد شایستهی مسلمانان نمیرسیم، جز اینکه بر خود به عنوان یک مسلمان یا عرب تکیه کنیم تا در اسرار تکنولوژی، صنعت، وسایل دفاعی خودساخته و نیز کارشناسان و نخبگانمان غور کرده و متبحر شویم و الگوی ما کشور ایران است که توانسته به نتایج بزرگی در زمینه تکنولوژی و فنآوری برسد؛ بر ماست که حامی این کشور باشیم و مورد حمایت این کشور قرار گیریم و این تأیید سخن خداوند است:
«وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ، وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ، وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ، وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ» (10)؛ و هرچه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید تا با این (تدارکات) دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری را جز ایشان که شما نمیشناسیدشان و خدا آنان را میشناسد بترساند و هر چیزی در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانده میشود و بر شما ستم نخواهد شد. اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گرای و بر خدا توکل کن که او شنوای داناست، و اگر بخواهند تو را بفریبند [یاری] خدا برای تو بس است هم او بود که تو را با یاری خود و مؤمنان، نیرومند گردانید، و میان ایشان الفت انداخت که اگر آنچه در روی زمین است همه را خرج میکردی نمیتوانستی میان ایشان الفت برقرار کنی، ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت، زیرا او توانای حکیم است.
در صورتی که این ارزشهای قرآنی، اسلامی، و انسانی والا را تکیهگاه قرار دهیم، آمادگی مقابله با دشمنان، و غلبه دادن صلح و دوستی بر جنگ حقیقی و سرد را مییابیم. با نزدیک کردن شکاف اختلاف میان خود، سبب خواهیم شد که دشمنان هرگز از ما نترسند، و در مقابل امت اسلامی ایستادگی خواهند کرد و ما به هدف والای خود دست نخواهیم یافت. دشمنان از سادهترین وسایل دفاع از جان، همچون کودکانی که به سمتشان سنگها را نشانه میروند، میترسد، حال چه رسد به وسایل پیشرفته دفاعی و ملی که به وسیلهی تکنولوژی خود ما ساخته میشود و قرآن کریم در آیات بسیاری بدان اشاره کرده است: «وَخَلَقَ كُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا» (11)؛ و هر چیزی را آفریده، بدانگونه که درخور آن بوده، اندازهگیری کرده است. و «إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» (12)؛ ما هر چیزی را با اندازهگیری قبلی آفریدیم. در حقیقت آفریدن هر چیزی به اندازه دقیق آن در خلق عالم هستی و بشری، و نیز اسرار آشکار در آسمان و زمین دعوتی از تمامی اعراب و مسلمانان است که در میادین تکنولوژی گام نهند؛ به ویژه این که خداوند سبحان، کشورهای عربی و اسلامی را به ثروتهای طبیعی هنگفتی مجهز کرده است که تمامی آنها، نعمت است و در آن بر اساس حکمت، دخل و تصرف شده است، اما نه به این منظور که برای ما روزنهای باشد که تمامی ثروتهای طبیعی خدادادی را در جنگها، کشت و کشتار و ویرانی از دست دهیم. بسیاری از اعراب و مسلمانان به تقلید از غرب، اقتصاد مبتنی بر بهره را در دستور کار خود قرار دادهاند و اینان طبق نظر ابن خلدون که گفته: «مغلوب همواره شیفته تقلید غالب است» عمل میکنند و این گونه در بحران اقتصادی جهانی اسیر شدهاند. غرب و آمریکا بودند که گروههایی نظیر: القاعده و داعش را تأسیس کرده و بر شیپور ترغیب بر ایجاد انقلابهای خلاق- به گفته خودتان- دمیدند. آنها علتهای اصلی آشوب، تکقطبیسازی در عرصه جهانی هستند. اما آیا غرب و شرق به درخواستهای من و شما توجهی میکنند؟ دشمنان تنها بر اساس ادعای داعیهداران آنان که تصور میکنند باید با ایجاد دشمان وهمی، برتری نظامی، صنعتی و پیشرفتهای اقتصادی خود را محقق سازند، به چنین اقداماتی روی میآورند که به تعبیر روانشناسان درگیر بیماری روحی هستند. آنها به خوبی از بحرانهایی که در نتیجه غفلت و کوتاهنظری امت اسلامی پدید آمده، آگاه هستند. در صورتی که تمامی کشورهای اسلامی اقتصاد مبتنی بر بهره را کنار نهند، به زودی پیشرفت و شکوفایی در سایر عرصهها نصیب امت اسلامی خواهد شد. تاریخ بشریت از مخاطر جنگ و بحرانهای جهانی و داخلی ما را آگاه کرده و مکر نه تنها به مکر کننده سودی نمیبخشد، بلکه تنها وبال صاحب خود خواهد بود.
راهحلهای نظامی هرگز نخواهند توانست اسبابی را که سبب فراهم آوردن آن شده است، از بین برد، بلکه این اسباب همواره به شکل پنهان همچون خاکستر زیر آتش باقی خواهند ماند تا در نهایت پس از ایجاد فرصت، شعلهور شود و همهچیز را بسوزاند- و امیدواریم خداوند چنین روزی را هرگز مقدر نسازد. نصربن سیار در این باره میگوید:
أری خلل الرّماد و میض نار *** و توشک أن یکون لها ضرام
فإن النار بالعودین تذکی***و ؤإنّ الحرب أوّلها الکلام؛
خاکستر بازمانده را جرقه آتش میبینم که هر لحظه یک جرقه کافیست تا آن را شعلهور سازد. آتش با چوب شعلهور میشود و آغاز جنگ در ابتدا از حرف و سخن شروع میگردد.
افراطگرایی، خشونت، تروریسم تا زمانی که ظلم داخلی و خارجی، محاربه با ادیان اسلامی به ویژه اسلام، جمود فکری، و نادیده گرفتن ارزشهای والای اسلامی باقی بماند، این امور نیز باقی خواهد ماند. سادهترین راه حل این مشکل گفت و گو و مناظره مستحکم است تا بتواند همگان را با راهحلهای توافقی و تلاشهای ارزنده و نیز نیتهای حسنه قانع سازد. در صورتی که این امر میسر نشود، باید دفاع شرعی را که ادیان آسمانی و قوانین قراردادی مدنظر قرار دادهاند، به کار بریم؛ خداوند میفرماید: «وَیَمْكُرُونَ وَیَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاكِرِینَ» (13) و [دشمنان] مکر ورزیدند، و خدا [در پاسخشان] مکر در میان آورد، و خداوند بهترین مکرکنندگان است. خداوند در جای دیگر میفرماید: «إِنَّهُمْ یَكِیدُونَ كَیْدًا، وَأَكِیدُ كَیْدًا، فَمَهِّلِ الْكَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا» (14) آنان دست به نیرنگ میزند و من نیز دست به نیرنگ میزنم؛ پس کافران را مهلت ده و آنان را به حال خود واگذار. خداوند در جای دیگر میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ فِی الأَذَلِّینَ، كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (15) بیگمان کسانی که با خدا و فرستاده او مخالفت میکنند ذلیل خواهند شد، همانگونه که آنان که پیش از ایشان بودند ذلیل شدند و به راستی آیات روشن (خود) را فرستادهایم و کافران را عذابی خفتآور خواهد بود. «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا» (16)؛ شما را امتی میانه قرار دادیم و این اشاره به این نکته است که اسلام بر اساس میانهروی، اعتدال و آسانی استوار گشته است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «خیر الأمور الوسط». بهترین کارها میانهروی است.
پینوشتها:
1. استاد دانشگاه الزیتون و از علمای برجسته اهل سنت تونس
2. ر.ک به عمر أبوالنصر، الخوارج فی الإسلام.
3. ذاکرة الجسد تشفیک- جسدیّا- نفسیّا- روحیّا)، ترجمه عبیر منذر، دار الفراشة، بیروت، لبنان، 2010).
4. ر. ک به کتاب: ذاکرة الجسد تشفیک جسدیا، نفسیّا، روحیّا، ص 5 و ما بعدها إلی 61- 145- 146- 147- 148 و ما بعدها إلی 167.
5. هود، آیه 118-119.
6. انفال، آیه 25.
7. بقره، آیه 191.
8. بقره، آیه 217.
9. ذاریات، آیه 55.
10. انفال، آیات 63-60.
11. فرقان، آیه 2.
12. قمر، آیه 49.
13. انفال، آیه 30.
14. طارق، آیه 15-17.
15. مجادله، آیه 20-21.
16. بقره، آیه 143.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: انتشارات دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اوّل.