تلاش براى سامان دادن بینش و عواطف حرکتى بسیار ارزشمند و مقدس است؛ باید آغازش را جشن گرفت و با تلاشى پیگیر آن را به سرمنزل مقصود رساند. «عقیده»، آن باور درونى است که با جان آدمى گره خورده است و انسان با تمام وجود به آن پایبند است و از آن دفاع مى کند. «قلب» کانون عشق و محبت درون آدمى است که با معرفت آمیخته گشته، به حرکت انسان جهت مى دهد. این که در نامه تات عقاید را «بت» خوانده اید، باید ریشه یابى شود. اگر عقیده بر دانش و بینش استوار بوده، با باورهاى فرهیختگان جامعه در طول تاریخ همساز باشد – فرهیختگانى که پیامبران و امامان (ع) سرآمد آنانند – نباید آن را بت خواند. چنانچه عقاید بر اساس تعصبات کورکورانه شکل گیرد، بت به شمار مى آیند. درباره «خداى قلب» باید دانست، قلب پاک جلوه گر نور حق است و غیر از درستى و راستى چیز دیگر نمى پذیرد. سرآمد پاکان، مؤمنان پارسایند که درباره قلبشان مى خوانیم: «قلب المؤمن عرش الرحمن». این «قلب پرنور» با «عقل پرفروغ» همسویى کامل دارد و میان آن ها هیچ گونه جدایى و ناسازگارى نیست. اگر دل انسان از «خواسته هاى ناخوانده» آشفته و ذهنش از افکار و فرهنگ هاى ناهنجار پریشان باشد دوگانگى شخصیت و ناسازگارى و جدان و هوس بر آدمى حاکم مى شود و افسردگى ها و بریدگى ها به ارمغان مى آورد. دوران جوانى قله نشاط و توانمندى انسان است و فرد مى تواند بیش از همه زمان هاى دیگر از کتاب و عبادت بهره گیرد؛ از طبیعت و زیبایى ها لذت برد و از مناجات با خدا و رازگویى با امامان در عقل و قلبش نورانیت به وجود آورد. به امید آن که همگى ما بیش از پیش به این موفقیت ها دست یابیم.