خانه » همه » مذهبی » پرسش و پاسخ هایی در مورد عالم ذر (2)

پرسش و پاسخ هایی در مورد عالم ذر (2)

پرسش و پاسخ هایی در مورد عالم ذر (2)

«این اتمام حجتی که خداوند بر انسان کرده اگر تمامیتش برداشتن عقل و معرفت بود هنگامی که آن ذره به صلب بر می گردد تا دوباره در دنیا ظاهر شود عقل از او سلب می شود و اگر گفته شود: مادامی که در پشت پدران و ارحام مادران قرار دارد از

0033547 - پرسش و پاسخ هایی در مورد عالم ذر (2)
0033547 - پرسش و پاسخ هایی در مورد عالم ذر (2)
نویسنده: محمدرضا اکبری

 

5-آیا با بازگشت انسان ها به پشت آدم (علیه السلام)اتمام حجت منتفی نمی شود؟
صاحب تفسیر المیزان در ادامه اشکال های خود آورده است:
«این اتمام حجتی که خداوند بر انسان کرده اگر تمامیتش برداشتن عقل و معرفت بود هنگامی که آن ذره به صلب بر می گردد تا دوباره در دنیا ظاهر شود عقل از او سلب می شود و اگر گفته شود: مادامی که در پشت پدران و ارحام مادران قرار دارد از او سلب نشده است به هنگام تولد تا بلوغ یعنی زمان طفولیت از او سلب شده و به همین اندازه که سلب می شود نظام آن حجت را مختل می سازد و اگر اتمام حجت موقوف بر عقل نبوده و مجرد معرفت برای آن کافی است پس دیگر چه نیازی به شهادت گرفتن و پیمان بستن می باشد در حالی که ظاهر آیه این است که شهادت گرفتن و پیمان ستاندن هر دو برای اتمام حجت بوده است پس ناگزیر معنایی که از آیه می کنند به همان تفسیری بر می گردد که منکرین عالم ذر از آیه (172 سوره اعراف)دارند.
و به بیان دیگر اگر با مجموع به شهادت گرفتن، معرفت دادن و پیمان ستاندن حجت بر انسان تمام می شود، با فراموش شدن برخی از این موارد حجت مختل خواهد شد و البته به شهادت گرفتن و سخن گفتن و پیمان گیری فراموش شده است.(17)
و پاسخ این اشکال آن است که حجت خدا بر انسان با عقل و معرفت تمام می شود و این عقل پس از برگشت انسان به صلب آدم زایل نخواهد شد زیرا عقل قوه ای است که در روح انسان قرار دارد و او در هر شرایطی از حضور در عالم ذر یا صلب پدران و یا طفولیت، آن را با خود دارد و عاقل است. بله اگر ابزار مادی برای تجلی عقل در عالم ماده هم در اختیارش قرار گیرد حرکت های ناشی از آن هم تجلی پیدا می کند و اگر ابزار آن، که همان جسم انسان است در اختیار او نباشد یا جسم به هر دلیل استعداد لازم برای ابزار بودن را نداشته باشد حرکت های عاقلانه در عالم ماده از آن ظاهر نخواهد شد هر چند عاقل است و آن قوه زوال پیدا نمی کند. بنابراین زوال حجت معنا ندارد ضمن اینکه در یک مقطع خاص از زمان اتمام حجت می شود و لازم نیست این اتمام حجت استمرار داشته باشد. بله دانستن چنین ماجرایی جهت اتمام حجت در مقطع کنونی دنیا آن گونه که در عالم ذر هم این حجت بر انسان تمام شد لازم است و فراموشی آن این حجت را مختل می کند اما با توجه به اعلام خداوند و پیامبران و اوصیاء آنها این فراموشی منتفی گشته و مردم به پیمان خود که بر آن شاهد بودند آگاه گشته و اتمام حجت در دنیا نیز استمرار خواهد داشت.
اما طفولیت و جنون و امثال آن از کاستی های این مقطع از دنیا هستند و نه عالم ذر. بله اگر در عالم ذر هم کاستی هایی از قبیل آنچه بیان شد وجود داشت اتمام حجت، شرایط زمانی و مکانی خاص خود را دارد و همه انسان ها در آن ظرف و مکانی، واجد شرایط بودند و حجت بر آنها تمام شد.
6-اگر اتمام حجت بر پایه معرفت باشد، حجت بر اطفال و مجانین هم تمام است!
در ادامه اشکال های تفسیر المیزان آمده است:
اگر شهادت گرفتن و پیمان گیری، مقدمه ثبوت معرفت بوده و معرفت حاصل شده و مقدمه زایل گردیده و حجت بر انسان تمام شده باشد در این صورت حجت بر هر انسانی حتی جنین و طفل و دیوانه و جاهل هم تمام است در حالی که عقل و نقل چنین چیزی را همراهی نمی کند.(18)
و پاسخ ما این است که اگر چه جنین و طفل و دیوانه ابزار لازم برای انجام حرکت های عقلانی در عرصه مادی جهان را ندارند اما در عالم ذر مانند دیگران از شرایط لازم جهت اتمام حجت برخوردار بودند و در کمال سلامت جسمانی و عقلانی این حجت بر آنها تمام شد و همین اتمام حجت آنها در عالم ذر می تواند معیار محاسبه آنها در عالم قیامت باشد.
نظیر کسی که مدتی عقل داشته آن گاه در سانحه ای مغز او آسیب می بیند و ابزار عقل خود را از دست می دهد و پس از آن تکلیفی در عرصه مادی جهان نخواهد داشت، اما این نفی تکلیف از او شامل زمان عاقل بودن او نمی گردد و باید در قیامت پاسخگو باشد. ذکر این نکته نیز مهم است که اگر چه اطفال و مجانین در دنیا واجد معرفت ناشی از عالم ذر هستند اما به خاطر فقدان ابزار لازم برای اعمال قوه عقل از تکلیف مستثنا هستند و از این رو اشکال وارد نیست.
7-با توجه به حصول معرفت دردنیا نیازی به عالم ذر نمی باشد!
علامه طباطبایی در اشکال بعدی خود در تفسیرالمیزان می نویسد:
اگر گفته شود معرفت لازم برای اتمام حجت متوقف بر حصول عقل و بلوغ و امثال آن می باشد و در عالم ذر حاصل شد و حجت تمام گردید آن گاه مقدمه زایل شد و معرفت به صورت حجتی ناقص باقی ماند و در دنیا برای بعضی تکمیل می شود ودوباره حجت نسبت به آنها تمام می شود، در جواب می گوییم: همان گونه که در دنیا برای حصول عقل اسباب تکوینی وجود دارد و آن اسباب، حوادث مکرر خوب و بد و حصول تدریجی ملکه تشخیص دهنده بین خوب و بد است همین گونه معرفت، اسباب و مقدماتی دارد که انسان را برای دریافت آن آماده می کند و بدون این مقدمات معرفت به دست نمی آید. وقتی معرفت در همین دنیا به وسیله اسباب آن نظیر عقل برای انسان به وجود آید چه نیازی است که در زمان گذشته (عالم ذر) برای اتمام حجت به وجود آید و حال آنکه در همین عالم بدون نیاز به عالم ذر حجت بر او تمام می شود و چه فایده ای خواهد داشت؟(19)
پاسخ این اشکال هم آن است که خداوند خواسته است بر اساس علم و حکمت خود این اتمام حجت، دوبار با شرایط و ویژگی های زمانی و مکانی و جسمانی خاص در هر دو عالم انجام گیرد و البته با بهره مندی از معرفت، حجت تمام نمی شود بلکه آن اقرار و پیمان سپاری است که اتمام حجت می کند و شاید علت تکرار آن هم این باشد که فرصت بیشتری به انسان داده شود تا توفیق بیشتری به دست آورد ضمن اینکه عالم ذر تنها برای کسب معرفت و اتمام حجت نبود بلکه هر یک از این اتمام حجت ها یک آزمایش هم بود و تعداد آزمایش های الهی به هر اندازه که باشند به مصالحی مربوط می گردند که خداوند به آنها نظر داشته است و البته جهت آزمایشی آن عالم بر سایر امور مقدم بوده است چرا که مسئله ربوبیت خداوند در فطرت انسان وجود داشته و بر اساس آن مورد آزمایش قرار گرفته است و البته آثار توحیدی آن به صورت ناخودآگاه در نفس او باقی مانده است.
علاوه کسانی که بنا بر عللی نظیر مرگ پیش از بلوغ یا دیوانگی و یا عدم بهره مندی از پیامبران و کتب آسمانی به چنین معرفتی در دنیا دست نمی یابند در آن عالم دست یافته اند.
8-اگر دنیا نیازمند یک نشأت طبیعی قبل از خود باشد، عالم ذر هم نیازمند عالم ذر دیگری نیست؟
صاحب تفسیر المیزان ضمن طرح تقسیم بندی عقل این اشکال را مطرح می کند که:
عقلی که حجت بدون آن تمام نمی شود و به شهادت گرفتن انسان و پیمان گیری از او بدون آن صحیح نمی باشد حتی در عالم ذر که فرض شده است عقل عملی است که جز در این ظرف دنیا که انسان در آن زندگی اجتماعی دارد و حوادث خوب و بد برای او تکرار می شود و عواطف و احساساتش به سوی جلب منفعت و دفع ضرر تهییج می گردد و به دنبال آن اعمال او از روی علم و اراده انجام می گیرد، گاهی به خطا می رود و زمانی راه صواب را می پیماید تا در تشخیص صواب و خطا و خوب و بد و نفع و ضرر تجربه کسب کند، حاصل نمی شود در حالی که آن ظرف زندگی یعنی عالم ذری را که توصیف می کنند، جای عقل عملی نیست زیرا شرایط و اسباب حصول آن در آنجا وجود ندارد و اگر فرض کنند که عالم ذر جای حصول عقل عملی است و اسباب و شرایط آن در آنجا فراهم است که از توصیف آنها با تکیه بر ظواهر روایات بر می آید که این گونه فرض کرده اند که خداوند آنها را به توحید فرا خواند و بعضی با زبانی که موافق قلب آنها بود پاسخ دادند و برخی با زبان پاسخ مثبت دادند اما کفر را در دل خود پنهان نمودند و روایات دیگری که می گویند پیامبران و جانشینان آنها به سوی آنها برانگیخته شدند و بعضی آنها را پذیرفتند و بعضی تکذیب کردند و چیزی اینجا جاری نمی شود مگر اینکه آنجا جاری شده است، این اثبات یک نشأت طبیعی قبل از این نشأت طبیعی در دنیا است که خود نیازمند یک عالم ذر دیگری است تا حجت را در آن بر انسان ها تمام کند زیرا عالم ذر با این وصف که در آن عقل عملی هم باشد با این عالم که اکنون در آن هستیم تفاوتی ندارد. پس اگر این عالم دنیوی نیازمند آن باشد که پیش از آن اشهاد و کسب معرفت در آن صورت گیرد تا با آن معرفت حجت تمام شود آن عالم ذر هم بدون فرق نیازمند چنین عالمی پیش از خود است.(20)
خلاصه اشکال صاحب تفسیر المیزان این است که اگر در عالم ذر عقل عملی وجود داشته باشد آن هم یک نشأت طبیعی نظیر این عالم خواهد بود و اگر این عالم نیازمند عالم ذری قبل از خود باشد پس آن عالم ذر هم نیازمند عالم ذر دیگری خواهد بود. اما این اشکال وارد نیست زیرا مقطع کنونی دنیا با مقطع قبلی آن یعنی عالم ذر تفاوت اساسی دارد. مقطع فعلی به خاطر وجود غفلت و تقلید از شرک پدران که در آیه (172)سوره اعراف هم بیان شده است نیازمند عالم قبل از خود می باشد که از آنها پیمان گرفته شود اما عالم ذر که عالم شهود حقایق بوده و این دو ویژگی غفلت و تقلید در آن منتفی است نیازمند عالم قبل از خود نمی باشد ضمن اینکه عالم ذر مسبوق به عالم ارواح است که شرایط متفاوتی از عالم ذر و مقطع کنونی دنیا داشته است و روایات فراوانی درباره آن وارد شده است.
9-چرا از آدم و حوا پیمان گرفته نشد؟
علامه طباطبایی در بخش پایانی اشکال های خود می نویسد:
اگر انسان در کسب معرفت در این دنیا نیازمند موجود شدن در عالم ذر باشد تا شهادت گرفتن و پیمان ستاندن در آن صورت پذیرد و معرفت به ربوبیت برای او تثبیت گردد از این جهت تفاوتی میان انسان و انسان دیگر نخواهد بود پس چرا آدم و حوا از این قاعده کلی استثناء شدند و پیمان نسپردند؟ اگر به خاطر فضل و کرامت آن دو نفر بوده است در فرزندان آنها کسانی بوده اند که از فضل و کرامت بیشتری برخوردار بوده اند و اگر به خاطر آن بوده است که در آن روز خلقت آنها کامل بوده و بدون نیاز به وجود در عالم ذر معرفت در آنها تثبیت شده بود همه ذریه آنها از خلقت کاملی در ظرف خاص خود برخوردار بودند. پس چرا اثبات معرفت در آنها مثل آدم و حوا به تأخیر نیفتاد بلکه نیازمند عالم ذر شدند تا دارای معرفت شوند و حجت بر آنها تمام گردد و چه نیازی به این تقدم عالم ذر برای آنها بود؟(21)
در پاسخ به این اشکال باید گفت: عالم ذر برای گرفتن پیمان بود و نه کسب معرفت اگر چه معرفتی هم از ماجرای آن نسبت به ربوبیت خداوند در دل ها ماند.
اما اینکه آدم و حوا استثنا شدند ما دلیلی بر استثناء حوا نداریم و روایات فراوانی هم بر پیمان گیری از آدم (علیه السلام)وارد شده است.
روایات آفرینش انسان ها در عالم ذر دو گروهند گروهی که می گویند همه از گل آفریده شدند و در این صورت آدم (علیه السلام)هم مانند دیگران در میان آنها بود و پیمان سپرد. و گروهی که می گویند بنی آدم از پشت آدم خارج شدند که در این صورت هم دلیلی بر عدم پیمان سپاری آدم نخواهد بود و او هم پیمان سپرد زیرا بر اساس عموم روایاتی که گرفتن پیمان را برای همه می دانند او را هم مشمول این اتمام حجت می دانیم روایتی هم در خصوص گرفتن پیمان از شخص آدم (علیه السلام)وارد شده است که آن را نقل می کنیم. امام باقر (علیه السلام)در روایتی می فرماید:
«آن گاه از پیامبران پیمان گرفت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم و این محمد رسول من نیست و این علی امیرمؤمنان نمی باشد؟ گفتند: آری، پس نبوت آنها تثبیت شد و از پیامبران اولوالعزم پیمان گرفت که من پروردگار شما و محمد رسولم و علی امیرالمومنان و جانشینان پس از او والیان امر و خزانه داران علم من می باشند و مهدی کسی است که به وسیله او دینم را پیروز و دولتم را آشکار می گردانم واز دشمنانم انتقام می گیرم و خواه ناخواه عبادت می شوم. گفتند: پروردگار ما! اقرار کردیم و شهادت دادیم. اما آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود پس مقام اولوالعزمی برای آن پنج پیامبر از جهت مهدی ثابت گردید و برای آدم عزمی برای اقرار به او یافت نشد (از پیامبران اولوالعزم خارج شد)و این است سخن خداوند که فرمود:«و لقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما »(22)«محققاً پیش از این با آدم عهد کردیم او فراموش کرد و تصمیم استواری برای او نیافتیم»(23)
بنابر آنچه بیان گردید فضیلت خاصی، آدم (علیه السلام)را استثناء نکرده بود که گفته شود دیگران هم دارای آن امتیاز بودند و به فرض که آدم (علیه السلام)مورد پیمان سپاری قرار نگرفته باشد ویژگی های خاص او به عنوان اولین فرد آفرینش انسان او را در مواردی استثنا کرده بود و این چیزی نیست که مورد اشکال قرار گیرد.
10-چگونه همه نسل آدم در پشت او جا گرفتند؟
معتزله گویند:
کسانی را که خداوند از نسل آدم آفرید بسیار زیادند و به عدد بزرگی می رسند در حالی که پشت آدم با حجم کمی که دارد نمی تواند مجموع آنها را در خود جا دهد.(24)
اما پاسخ به این اشکال این است که احتمالاً عصاره انسان ها در پشت آدم قرار گرفته اند و یا ماده اصلی در پشت آدم(علیه السلام)بود و سایر انسان ها به تدریج و به مراتب تکثیر شدند و در این صورت همه آنها از نسل آدم خواهند بود همان گونه که گفته می شود همه سادات که به تدریج و ترتیب متولد می شوند فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)هستند یا همه ما فرزند آدم هستیم در هر صورت لازم نیست همه ذریه آدم (علیه السلام)در آن واحد در پشت او بوده باشند تا اشکال مورد نظر مطرح شود. بنابر دسته ای از روایات خداوند فرزندان آدم را از پشت او گرفت و بعد از گرفتن پیمان به صلب او بازگرداند حال چنین امری که عملا تحقق یافته است قطعاً به شکلی بوده که مشمول علم و حکمت و قدرت خداوند بوده و از اشکالات احتمالی که به ذهن بشر می رسد به دور بوده است اگر چه ما به نحوه آن بازگشت آگاه نباشیم.
11-آیا زمین ظرفیت همه انسان ها را داشت؟
معتزله گویند:
شرط برخورداری از حیات و عقل و فهم، بنیه جسمانی است، پس این ذرات (بنی آدم)نمی توانند دارای عقل و فهم باشند مگر اینکه دارای جثه و بنیه باشند و در این صورت عرصه دنیا هم نمی تواند مجموع این افراد که از اول آفرینش آدم تا پایان دنیا به وجود می آیند را در خود جا دهد چه رسد که همه یکجا در صلب آدم به وجود آیند.(25)
پاسخ این اشکال هم آن است که اگر چه حیات و عقل نیازمند بنیه جسمانی است اما لازم نیست که این بنیه جسمانی بزرگ باشد بلکه یک بنیه جسمانی ریز هم می تواند به قدرت خداوند و آفرینش حکیمانه او ابزار عقل را به همراه داشته باشد و در این صورت امکان حضور همه انسان ها بر روی زمین ممکن است؛ چه اینکه خداوند در سوره اعراف و معصومین (علیه السلام)در روایات خود از حضور آنها بر روی زمین خبر داده اند و چیزی را که خدا و معصومین(علیهم السلام)از آن خبر داده اند امکان داشته است اگر چه نحوه آن برای بشر روشن نباشد که باید در این صورت علم آن را به آنها واگذاریم.
بنابر قول محققان انسان هشت هزار سال است که بر روی زمین زندگی می کند و اکنون ما در عصر غیبت کبری یعنی غروب عالم بسر می بریم که نشان پایان یافتن دنیاست. جمعیت انسان ها در این مقطع زمانی اندازه ای دارد و با توجه به اینکه به صورت موجودات ریزی تجلی کرده اند امکان بیش از آن هم بر روی زمین وجود دارد و خداوند این علم و حکمت و قدرت را دارد که بدن های کوچک اما کار آمدی را که بتوانند ابزار روح گشته و آزمایش های محدود عالم ذر را انجام دهند بیافریند چنان که به کارآمدی مورچه که جثه ریزی دارد با استناد به قرآن معارفی را بیان کردیم.
اما اینکه چگونه فرزندان آدم در صلب او جا گرفتند موضوعی است که در سوال قبل به آن پاسخ داده شد.

پی نوشت ها :

17-المیزان، ج8،ص316، ذیل آیه 172سوره اعراف.
18-المیزان، ج8،ص316، ذیل تفسیر آیه 172 سوره اعراف.
19-المیزان،ج8،ص316، ذیل تفسیر آیه 172 سوره اعراف.
20-المیزان،ج8،ص317، ذیل تفسیر آیه 172 سوره اعراف.
21-المیزان، ج8،ص317 و 318، ذیل تفسیر آیه 172 سوره اعراف.
22-سوره طه، آیه 115.
23-کافی، ج2، ص8؛ باب طینت مومن و کافر، باب دیگر، ح1.
24-مرأه العقول، ج7،ص48.
25-مرأه العقول، ج7،ص48.
منبع: اکبری، محمد رضا، (1388)، عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم.

ادامه دارد …
منبع: اکبری، محمد رضا، (1388)، عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد