نخست لازم است جهت آشنايي و اطلاع بيشتر با حديث شريفي که پرسش در رابطه با آن مطرح شده است، به شرايط و موقعيت و کيفيت و چگونگي صدور آن، اشاره نمايم تا زمينه فهم صحيح و درست از حديث فراهم شده و حقيقت روشن گردد:
در روزهاي آخر عمر رسول خدا آن حضرت در حالي که مريضي او شدت يافته بود فرمود: برادر و ياور مرا بخوانيد، عايشه ابوبکر را خواند وقتي رسول خدا چشم باز نمود و به او نگاه کرد صورت خود را از او برگرداند فلذا او خارج شد، و رسول خدا همان کلام سابق را دوباره تکرار کرد، آن گاه حفصه دستور داد عمر را بخوانند، وقتي حضرت او را ديد از او هم روي گرداند، او نيز بيرون رفت، سپس رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ باز فرمود: برادر و ياور مرا بخوانيد، ام سلمه گفت: علي را بخوانيد، وقتي علي ـ عليه السلام ـ آمد، حضرت به او اشاره کرد که نزديک من بيا، امير مومنان نزديک رفت و خود را به حضرت نزديک کرد، و رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مدتي با علي ـ عليه السلام ـ راز گفت، آن وقت امير مومنان برخاست و در گوشه اي نشست تا رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به خواب رفت و علي ـ عليه السلام ـ از اتاق بيرون شد، مردم گفتند: اي ابوالحسن بگو چه رازي پيغمبر با شما در ميان گذاشت؟ حضرت فرمود به من تعليم فرمود هزار باب از علم که از هر بابي هزار باب علم گشوده شد، و وصيت فرمود به من به کارهايي که من انشاء الله آن ها را انجام خواهم داد.[1]از کيفيت طرح پرسش اين طور استفاده مي شود که باب ، باب مادي تصور شده که عابر بعد از عبور از آن ديگر نيازي به آن ندارد، و يا لااقل کسي دزدانه مي تواند در دخول از علي سبقت گرفته و زودتر خود را به پيامبر رسانده و از وي به پيامبر نزديک تر گردد، چنان که ملاحظه کرديد که دو تن از زنان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر اساس همين انديشه انحرافي تلاش کردند که برخي از صحابه را پيشتر از علي(ع) از در عبور داده و به پيامبر از علي نزديک تر کنند، ولي رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با روگرداندن از آنان اين مطلب را به آنان و همه کساني که آن فهم و انديشه را در سر مي پروراندند تفهيم نمود که هيچ کسي جز علي شايستگي و لياقت باب علم بودن او را ندارد، و هيچ کسي را ياراي آن نباشد که از اين در سبقت گرفته و از علي به او نزديک تر شود، زيرا اگر گذشتن و يا سبقت گرفتن از باب علم پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميسور و ممکن بود، افراد ديگر از علي ـ عليه السلام ـ سبقت گرفته و خود را به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نزديک تر کرده و از علي بي نياز مي شدند.
بايد توجه داشت که مقصود پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از باب علم تبيين مقام علمي و مرجعيت ديني و خلافت الهي و شخصيت بي بديل و قرب معنوي وي به آن حضرت بوده است، گواه اين سخن حديث ثقلين است، زيرا رسول خاتم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ علي را در اين حديث، عدل غير قابل انفکاک از قرآن قرار داده و تمسک و اقتداء به آن دو را ضامن هدايت و نجات امت از گمراهي قرار داده فرمود:«از قرآن و عترت سبقت و پيشي نگيريد و در حق آنان کوتاهي نکنيد که هلاک مي شويد، و به عترت و اهل بيت (من) چيزي آموزش ندهيد، زيرا آن ها از شما داناترند، و آن گاه دست علي را گرفت و فرمود: هر که من مولا و سرپرست اويم، علي مولا و سرپرست او است، خدايا دوست دار کسي را که علي را دوست دارد و دشمن دار کسي را که علي را دشمن مي دارد.[2]»
رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در اين حديث و حديث «انا مدينة العلم…» و ده ها حديث ديگر، علي ـ عليه السلام ـ را به عنوان مرجع و ملجاء امت اسلامي در تمام ابعاد و شئون زندگي مادي و معنوي معرفي نموده و اعلام مي دارد که، بهره گيري از علوم قرآن و دانش پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و سنت ناب نبوي و نجات از گمراهي، منوط به مراجعه و اطاعت از امير مومنان علي ـ عليه السلام ـ بوده و در پرتو هدايت و دانش او ميسر است، و تنها او است که در سايه دانش قرآن و پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي تواند کشتي طوفان زده امت را از غرقاب گمراهي به ساحل نجات رهنمون گردد.
در پرتو برخورداري از چنين مقام و دانش بود که مي فرمود:« از من سئوال کنيد قبل از آن که مرا از دست بدهيد، به خدا سوگند از هيچ چيزي تا روز قيامت از من سئوال نمي کنيد مگر اين که از آن شما را آگاه مي کنم، از کتاب خدا از من بپرسيد سوگند به خدا که هيچ آيه اي نيست مگر اين که من مي دانم در شب نازل شده يا در روز، در بيابان نازل شده يا در کوه.[3]»
با اين وجود هيچ انسان عاقل و مسلمان که دانش اندوزي و علم آموزي و مبارزه و مقابله با جهل و ناداني در سر لوحه آموزه هاي ديني وي قرار دارد، به خود اين اجازه را نخواهد داد که از امير مومنان علي ـ عليه السلام ـ که آموزگار دين او است، سبقت گرفته و يا از دانش وي بي نياز باشد، زيرا به حکم حديث ثقلين هر کس از اهل بيت، پيشي و سبقت بگيرد هلاک و نابود مي شود، و هر کس از امامت و هدايت و دانش آنان دست برداشته و اظهار بي نيازي، نمايد گمراه مي گردد، زيرا علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ به حکم آيه مباهله[4] نفس پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و به حکم حديث ثقلين خليفه و جانشين وي و به حکم حديث انا مدينه العلم… وارث علم پيامبر و باب حکمت او است.
بنابراين، هم چنان که در هيچ جهت سبقت گرفتن از پيامبر امکان پذير نيست، سبقت از علي نيز امکان ندارد، همان طور که بي نيازي از دانش پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ عين سفاهت و جهالت و ضلالت است، بي نيازي از دانش علي نيز همين حکم را دارد.
روي اين حساب سبقت گرفتن از علي ـ عليه السلام ـ مقدور نبوده و هيچ کس از دانش وي بي نياز نخواهد بود.
گواه روشن اين نياز، سخنان خليفه دوم، عمر است که گفت:« پناه مي برم به خدا از هر مشکلي که براي (حل آن) ابوالحسن علي نباشد.[5]» و نيز بارها اين جمله را گفت: «اگر علي نبود عمر هلاک مي شد.[6]» پس چه کسي مي تواند از دانش علي ـ عليه السلام ـ بي نياز باشد؟
حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: اي مردم سخني را مي گويم که آن را قبل از من کسي نگفته است، و بعد از من هم کسي نخواهد گفت: مگر دروغ گو، من بنده خدا و برادر نبي او هستم.[7]
پي نوشت ها:
[1]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تهران، منشورات الاعلمي، 1404ق، ص335.
[2]. طبراني، سليمان بن احمد، المعجم الکبير، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1405ق، ج5، ص167.
[3]. ابن عساکر، علي بن الحسن، تاريخ مدينة دمشق، بيروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزيع، 1417ق، ج17، ص335.
[4]. آل عمران / 61.
[5]. زمخشري،جار الله،الفائق في غريب الحديث، بيروت، دارالکتب العلمية، 1417ق، ج3، ص375.
[6]. ايجي، عضدالدين، مواقف، بيروت، دارالجيل، 1417ق، ج3، ص628.
[7]. الکوفي، محمد بن سليمان، مناقب الامام امير المومنين، قم، مجمع احياء الثقافة الاسلاميه، 1412ق، ج1، ص327.
خانه » همه » مذهبی » پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حديث مي فرمايند «انا مدينة العلم و علي بابها.» مي توان از اين حديث اين را فهميد که پس از عبور از باب علم ديگر به آن نياز نيست و يا حد اقل مي توان از در سبقت گرفت و به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نزديک تر از خود حضرت علي ـ عليه السلام ـ شد؟