پيدايش شيطان پرستي در ايران
نوع جديد شيطان پرستي طي يک بازه زماني ده ساله با چند وقفه ي کوتاه به ايران نفوذ پيدا کرده است که در چند بند به بررسي آن مي پردازيم:
يک نحوه ي ورود
چند گروه عامل ورود شيطان پرستي به ايران بوده اند که در بند بعدي به آن ها اشاره خواهد شد؛ اما به صورت کلي چند اقدام نقش بسزايي ورود جريان مذکور به کشور داشته اند.
يک. مهم ترين عامل ورود شيطان پرستي به ايران، رواج يافتن ميل جوانان به استفاده از موسيقي متاليکا و ساز گيتار برقي بوده است. طي ده سال گذشته، موسيقي متاليکا به صورت زيرزميني و غير مجاز وارد کشور شده و در چارچوب آن، مفاهيم شيطان پرستي در اختيار جوانان قرار گرفته است.
دو. اقدام تأمل برانگيز و بسيار غيرمسئولانه ي متوليان امر در صدور مجوز براي گروه ها، آلبوم ها و کتاب هاي اشعار موسيقي متاليکا نيز نقش اساسي را در جلب توجه عموم مخاطبان جوان به اين نحله ي انحرافي فراهم آورد.
براي نمونه در کتاب « رقص شيطان » مترجم در يادداشت خود، هدف و انگيزه اش را از ترجمه ي اشعار متاليکا اين گونه بيان مي دارد.
« به پرس و جو درباره ي نوع موسيقي اين گروه پرداختم که موسيقي زنده ي جهان معاصر است و مانند زباني جهاني، حکم يک واسطه را دارند… اگر جيغ دارند و فرياد مي زنند؛ از غم دارند و حرف از پوچي مي زنند، نشانه هستند و نشان از حرف دل جوانان و مردمي دارند که جيغ، فرياد، غم و احساس پوچي دارند ». (1)
در ادامه درباره روش مترجمان کتاب اين گونه مي نويسد:
« هر يک از مترجمان محترم، با شناخت از حس و حال و هواي اشعار گروه متاليکا و نيز گروه بيلتز و با توجه به سبک شعرها، ضمن وفاداري به اصل آن ها تعهيداتي را به کار بردند تا علاوه بر انتقال مفاهيم [(!)] کوچک ترين لطمه اي به زيبايي اشعار (هر يک به نوع خود، يکي در سردي و خشونت و ديگري لطافت و نرمي) وارد نيايد تا خواننده ي گرامي بتواند از طريق معاني اشعار به انديشه ي شاعر [(!)] پي ببرد ». (2)
در ادامه، قسمتي از اشعار بلند و عاليه [(!)] اين کتاب که مربوط به « جيمز هتفيلد » (3) است، مي آيد:
رقص شيطان (4)
آره، من هم حست مي کنم
حس مي کنم؛ که چه مي کني
آتشي مي بينم درون چشمانت که مي سوزد و به تو غذا مي رساند
که به درون نفوذ مي کند
در ژرفنايت مي داني، بذرهايي که پاشيدم رشد خواهند کرد
روزي خواهي ديد؛
آن رقص نزد من خواهد آمد
آره، بيا، بيا و امتحان کن!
خوبه
بيا برقصيم!
مار (5)
من ماري هستم؛
وسوسه کننده، آن نيشي که زدي؛
بگذار من برايت تصميم بگيرم؛ خود را پشت سر بگذار.
ترس به خود راه نده
آن چه مي خواهي نزد من است
خوشحالم که تو را مي بينم
هاها!!
هم چنين در جايي ديگر (6) مي آيد:
جنازه اي بدون جان
شيطان
گرفته است «2»
گرفته است باجش را
و خالي مي کند بر سر من
من
به دام افتاده ام «2»
افتاده ام به طلسمش
امشب
من مي روم «2»
من مي روم به جهنم
کولاک آتش ضد مسيح (7)
آتش تابان و درخشان مي سوزد
از ميان تاريکي و شب هاي سرد
بادهاي طوفاني در مافوق، طوفان در قلبم
در تاريک ترين شب ها
من شيطان را احساس مي کنم که گريه مي کند
… اجازه بده که روح شيطان به پرواز درآيد
ديوارهايي را که مرا اسير مي کنند خراب کن
روحم را آزاد کن پس مي تواند بلند شود
من را به منجمد شدن ابدي هدايت کن.
دو. حاملان شيطان پرستي
آورندگان شيطان پرستي به ايران شامل افراد و گروه هاي ذيل محسوب مي شوند:
يک: تحصيل کرده ها و سرخورده هاي اجتماعي در خارج از کشور که دچار خسارت و شکست هاي سنگين مادي يا معنوي شده بودند.
دو. فرزندان منافقان فراري، سلطنت طلب ها، مفسدان اقتصادي رژيم پهلوي که قبل و بعد از انقلاب موفق به فرار از کشور شده بودند.
سه. افرادي از خانواده هاي بسيار ثروتمندِ مقيم داخل کشور که روابط خانوادگي و… با خارج دارند.
چهار. جاسوسان فرهنگي سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي امريکا و رژيم صهيونيستي که با هدف استحاله ي فرهنگي وارد کشور شدند.
پنج. فعالان حوزه ي هنر و موسيقي که با کشورهاي ديگر به ويژه امريکا، انگليس، کانادا و استراليا در ارتباط بوده و بنابر دلايل حرفه اي و شغلي مسافرت هاي متعددي داشته اند.
سه. شيوه هاي تبليغ
يک. انتشار سي دي و پوسترهاي مربوط به خوانندگان متاليکا.
دو. گسترش يافتن پايگاه هاي اينترنتي و وبلاگ هاي شيطان پرستان؛
سه. تبليغ و اطلاع رساني از طريق پارتي هاي شبانه و گفت و گوهاي دوستانه به ويژه در مناطق مرفه شهرهاي تهران، شيراز، اصفهان و…
چهار. تبليغ در تالارهاي گفت و گو مجازي.
چهار. زمينه هاي جذب
بايد يادآور شد که تعدادي از مسائل اشاره شده، در اين بخش نيز بايد تکرار شوند:
يک: موسيقي متال: اين موسيقي در ايران، مانند بسياري از کشورهاي اسلامي و عربي به گونه اي که شرح آن آمد، وارد شد و توانست پس از مدت کوتاهي به ميان جوانان سست عقيده راه يابد.
دو. افول معنويت: اگر چه در بسياري مسائل، ايران اسلامي در جايگاه والاتري از معنويات قرار دارد؛ ولي سير جهاني و فراگير تلاش قدرت هاي بزرگ فرامنطقه اي براي استحاله ي فرهنگي و از سوي ديگر ماشيني و صنعتي شدن مناسبات جاري و تأثيرپذيري مردم کشورمان از شرايط جهان، زمينه اي براي رشد چنين جريان هايي را فراهم ساخته است. بايد عنايت داشت روند رو به رشد استفاده از شبکه هاي ماهواره اي، عامل تعيين کننده اي در جذب و گرايش به اين گروه ها است.
سه. سرمايه گذاري: در بخش هاي قبل اشاره کرديم که سازمان هاي جاسوسي کشورهاي غربي تلاش سازمان يافته اي را براي استحاله ي فرهنگ جمهوري اسلامي ايران تدارک ديده و تلاش مي کنند تا به « تهي سازي فرهنگي » جوانان کشور بپردازند. دشمن در اين راه، مبالغ قابل توجهي را تدارک ديده است؛ از جمله بايد اشاره کرد که طبق گزارش برخي از رسانه هاي مستقل در سال هاي اخير، دولت امريکا مبلغ هشت ميليون دلار را به فعاليت و تبليغ گروه هاي شيطان پرست، اختصاص داده است.
چهار. اينترنت: رشد تعداد مخاطبان شبکه ي جهاني اينترنت طي ساليان اخير، آسيب هايي را متوجه نظام فرهنگي کشور کرده است که از جمله مي توان به فعاليت شيطان پرستان اشاره کرد. بيش تر فعاليت اين افراد در قالب وبلاگ نويسي صورت مي گيرد، اين وبلاگ ها هم زمان با اعلام موجوديت جنبش شيطان پرستان ايران فعاليت خود را آغاز کردند و اظهار مي کنند که فردي با نام مستعارِ اهريمن در ايران، آن ها را هدايت مي کند.
روند ارتباط گيري و فعاليت وبلاگ هاي مذکور بدين صورت است که افراد پس از تکميل فرم ثبت نام، يک ايميل در صندوق پست الکترونيک خود با موضوع خوش آمدگويي دريافت مي کنند و پس از برقراري ارتباط با ايشان و در صورت جلب اعتماد، به برخي مهماني هاي شبانه و يا پارک ها براي آشنايي دعوت مي شوند تا در اين باره راهنمايي شوند.
اين وبلاگ ها فعاليت خود را در چندين محور از جمله انتشار عکس هاي شيطان پرستان، ارائه دانلود آهنگ هاي متال و راک، تبليغ خوانندگان و آلبوم هاي آنان، رواج مدهاي جديد شيطان پرستان، بحث و گفت و گو درباره شيطان، خبرسازي يا انتشار اخبار براي جلب توجه و زمينه سازي، شبهه افکني درباره وجود خدا، امکان معاد و… دنبال مي کنند.
براي مثال، وبلاگ شيطان خطاب به خدا مي نويسد: (8)
« چرا چيزهايي را که به اطرافيانم دادي، به من ندادي؟ و چرا مي خواهي بدبختي مرا ببيني؟ چرا منو از اين دنياي کثيف و از بين کساني که از شون نفرت دارم، رها نمي کني؟ حالم از زندگي بينِ اين لجن به هم مي خوره. جلوي پاي من کم سنگ انداختي؟ کم آدم هايي رو مثل من بدبخت کردي؟
اين وبلاگ هم چنين در ادامه مي آورد:
« هميشه لحظه شماري مي کردم براي سال نو، عيدي پدر و مادر از همه چيز لذت بخش تر بود؛ ولي الآن سال نو بوي تنفر مي ده، بوي مرده مي ده، وقتي کسي رو مي بينم که خدا رو ستايش مي کنه، تف و لعنتش مي کنم، نفرينش مي کنم، از هيچ چيز خبر نداره آن قدر خوشه که هيچ چي حس نمي کنه. چرا پدر و مادرم منو ترک کردن، چرا منو نفرين مي کنن، بهم مي خندن، مگه من شاخ دارم لباس نو برام ارزش نداره چون بوي کفن رو دارم حس مي کنم، تو خدا نيستي، تو هيچ نيستي، اصلاً من بهت اعتقاد ندارم، چون براي من بي ارزشي، پستي، من به هيچ چيز اعتقاد ندارم، هيچ کس هم نه مي پرستم نه قبول دارم، بعد اين دنيا هم دنيايي نيست مي ميريم و مي پوسيم، از لاشه ي ما گلي سبز ميشه که خار نداره، (9) هيچ شيطاني وجود نداره؛ ولي آن قدر آدم ها بهش اعتقاد دارن قبولش دارن و فکر مي کنن که شيطان پروردگار ما هست که يک نيرويي به وجود اومده که خيلي چيزها رو مي تونه نابود کنه. اگر بلک متال نبود، من مي مردم. اي کاش نبود، چون وقتي گوش مي دم مي رم به دوران خلسه به جايي مي رم که هيچ کس وجود نداره، گناهي نيست، ثوابي نيست. آدم احمق نيست، خدا نيست، پيامبران دروغين نيست، شهوت و هزار تا چيز ديگه اي که اين جا هست يا چيزي که هست و اين جا وجود نداره اون جا نيست، فقط يک نور سياهي هست که چشمتو نمي زنه، بوي همون گلي که گفتم از لاشه ي آدم ها سبز ميشه مياد که مست مي کنه، ترس و وحشت نيست، چيزي نيست که بهش فکر کني خودتي ».
پي نوشت ها :
1. هتفيلد، جيمز، رقص شيطان، صص 11و 12.
2. همان، ص 13.
3. James Hetifield. ترانه سراي اصلي، گيتاريست و يکي از بنيان گذاران گروه هوي متال است.
4. هتفيلد، جيمز، رقص شيطان، صص 212 – 215.
5. مار در آموزه هاي مسيحي و يهودي، نماد شيطان و وسوسه هايش است. در اسلام نيز احاديثي به همين امر اشاره دارند. ر. ک: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 46، ص 5، ح 6.
6. هتفيلد، جيمز، رقص شيطان، ص 282.
7. کريمي، حميد، جهان تاريک، صص 162 و 163.
8. نامه نوشتن، از مسيحيان شيطان پرست الگوبرداري شده و همانند آنان حرف هاي نامربوطي خطاب به خدا گفته مي شود. متن بدون تغيير اين جا نقل شده است.
9. اين کلام به وضوح اشاره به مسئله ي تناسخ دارد.
منبع مقاله :
امين خندقي، جواد، (1390)، شناخت و بررسي شيطان پرستي، قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ پانزدهم