پيدايش شيعه
پيدايش شيعه
عقايد شيعه:
اعتقادات شيعه همان اعتقادات اهل بيت پيامبر (ع) است؛ زيرا آنان با استناد به دلايل قطعي عقل، کتاب و سنت تنها مکتب اهل بيت پيامبر (ع)- يعني مکتب حضرت علي(ع) و يازده فرزند پاک و معصومش(ع)- را حق مي دانند و پيروي از غير آن را باطل و انحراف از مسير اسلام ناب محمدي (ص) اعلام مي کنند.
روشن است که آراء و عقايد ائمه ي معصوم (ع) برگرفته از کتاب خدا (قرآن)، سنت نبوي (احاديث و سخنان رسول اکرم (ص) ) و نيز مبتني بر دلايل متقن عقلي مي باشد.
ذکر عقايد مکتب تشيع به طور مشروح، ميسر نيست و در اين جا، ضرورتي هم دارند؛ (3) زيرا اصول عقايد شيعه همان اصول عقايد اسلام است که اگر مسلماني از روي علم و عمد آن ها را نپذيرد و باور نکند که اسلام و مسلماني بکلي خارج است.
آنچه طرح و تبيينش در اين جا ضروري است عقيده ي ويژه ي مذهب شيعه است که بر آن پا مي فشارد و نيل به اسلام ناب و اصيل و نيز ايمان نجات بخش را بدون آن ميسر نمي داند، و نيز طرح و تبيين دلايل شيعه بر اثبات اين عقيده ي خاص شيعه، که او را از ديگر مذاهب اسلامي ممتاز ساخته، همچنين براي آگاهي از عقايد اصيل ائمه ي اهل بيت (ع) بجا است ترجمه ي فرازهايي از نامه ي حضرت رضا (ع) را به مأمون عباسي مورد توجه قرار دهيم. آن گاه که مأمون از آن حضرت خواسته بود عقايد خاصي و ناب اسلامي را به طور فشرده برايش نويسد، امام (ع) برايش نوشتند:
اسلام خالص و ناب، گواهي دادن است به اين که خدايي جز خداي يکتا نيست؛ خدايي که شريک ندارد، فرد واحد احد، صمد، قيوم، بصير، قدير، قديم، قائم، باقي، عالمي که جهل در او نيست، توانايي که ناتواني در او نيست، بي نيازي که نيازمند نيست، عادلي که (هرگز) ستم نمي کند، خالق همه چيز، مثل، مانند، ضد و همتا نداشته و سزوار پرستش است و اين که محمد (ص) بنده ي خدا ور سول، امين و برگزيده ي او از ميان خلقش و سيد و سرور مرسلان، خاتم پيامبران و برتر از همه ي جهانيان است و پيامبري پس از او نيست و شريعتش هرگز تغيير نمي کند؛ ( و گواهي) به اين که همه ي آنچه را آورده ( از بهشت، جهنم، قيامت، حساب، و…) حق و درست است و تصديق به اين حقايق و به جميع پيامبران پيش از او و کتب آسماني؛ ( و گواهي) به اين که دليل پس از پيامبر (ص)، حجت بر مؤمنان، قائم به امور مسلمانان، ناطق به قرآن و عالم و احکامش، برادر و جانشين و وصيش و آن کسي که نسبت به او به منزله ي هارون به موسي (ع) است علي بن ابي طالب (ع)، امير مؤمنان، امام پرهيزگاران، برتر از همه ي اوصيا و وارث همه ي پيامبران و مرسلان و پس از او- حسن و حسين- سرور جوانان اهل بهشت- سپس علي بن حسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن علي، پس از او الحجة القائم المنتظر(ع) مي باشد؛ گواهي دهد به امامت آنان و به اين که زمين از حجت خدا خالي نمي شود و اين که آنان ريسمان محکم (الهي)، ائمه هدي و حجت بر اهل زمينند و اين که کسي که با آنان مخالفت کند گمراه و ترک کننده ي حق و (سبيل) هدايت است و اين که اگر کسي بميرد و ائمه (ع) را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.(4)
دلايل حقانيت تشيع:
چنان که در سخنان امام رضا (ع) مشاهده کرديم، مهم ترين ويژگي شيعه همان مسأله ي امامت حضرت علي و يازده فرزند پاک و معصوم او (ع) مي باشد. بايد ديد شيعه چه دلايلي براي اثبات درستي اين مذهب و حقانيت امامت ائمه ي دوازده گانه (ع) دارد؟
دلايل حقانيت تشيع، چنان که اشاره شد، علاوه بر دلايل عقلي، نصوص بسياري ازآيات قرآن کريم و روايات متواتر قطعي و الصدور از سنت نبوي (ص) مي باشد که در کتب معتبر سني و شيعه آمده و طي دوره هاي متعدد متون آموزشي بيان شده است. در اين جا نيز که به طور فشرده برخي از آنها را مي آوريم. اين دلايل عبارت است از:
1- دلايل عقلي:
يکي از دلايل عقلي، لزوم عصمت امامت و جانشين پيامبر (ص) است که بر دو مقدمه استوار مي باشد:
الف- يکي از وظايف مهم پيامبر (ص) اين بود که آيات قرآن را براي مسلمانان تبيين نمايد و احکام ديني مربوط به موضوعات گوناگون را بيان کند. ولي به گواهي روشن تاريخ، آن حضرت در دوران سيزده ساله ي رسالتش در مکه، بيش تر به اصل توحيد و مبارزه با بت پرستي دعوت مي کرد و در دوران ده سال و اندکي پس از آن در مدينه نيز سرگرم جنگ هايي بود که از سوي کفار و مشرکان و نيز يهوديان به مسلمانان تحميل مي شد. بدين دليل، مجال نيافت تا به تفسير قرآن و تبيين احکام نوراني آن بپردازد.
گواه بر اين، تعداد اندک رواياتي است که از آن حضرت در اين زمينه نقل شده است، از اين رو، بايد اين کار توسط جانشين وي تکميل مي شد؛ يعني: کسي که رابطه ي نزديکتري با پيامبر اسلام(ص) داشته و در خلوت و جلوت با او بوده و پيامبر (ص) همه ي احکام و معارف قرآن و اسلام را به او آموخته است.
روشن است که چنين کسي بايد از مقام عصمت الهي برخوردار باشد تا در دريافت، حفظ و نقل احکام الهي دچار خطا نگردد. (5)
ب- در ميان صحابه ي پيامبر (ص)، براي کسي جز حضرت علي(ع) ادعاي عصمت همه جانبه نشده است؛ زيرا نه خود آنان مدعي چنين عصمتي بودند و نه کسي از مسلمانان چنين عصمتي را برايشان قايل بودند، بلکه اساساً اهل سنت چنين عصمتي براي امام و خليفه اي که او را در حد يک حاکم سياسي تنزل داده اند، ضروري نميدانند.
همچنين در ميان صحابه، به اعتراف خود اهل سنت، تنها حضرت علي(ع) افضل از همه ي آنان (حتي از شيخين) بوده است.
به عنوان نمونه، سعد الدين تفتازاني، قاضي ايجي، احمد بن حنبل، اسماعيل قاضي، نسائي، ابوعلي نيشابوري، احمد بن حجر هيتمي و غير آنان از علماي بزرگ اهل سنت اعتراف کرده اند که علي(ع) در قضاوت و زهد و تقوا بي نظير بود و آنچه از فضايل که در حق علي(ع) به سندهاي معتبر و نيکو آمده، در حق هيچ يک از صحابه ي پيامبر(ص) نيامده است.(6)
روشن است با وجود شخصيتي چون حضرت علي(ع)، که داراي عصمت همه جانبه بوده و نيز همه ي فضايل اخلاقي و کمالات روحي و معنوي در او جمع و سرآمد همه ي صحابه در تمام اين جهات بود، تنها او شايستگي جانشيني پيامبر(ص) را داشته و پذيرش امامت غير او دور از عقل و منطق است.
2- نصوص قرآني:
از جمله نصوص قرآني، آيه ي تبليغ است که بر امامت حضرت علي (ع) دلالت صريح دارد:
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمک من الناس ان الله لا يهدي القوم الکافرين.» (7)
اي پيامبر، آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر اين کار را نکني رسالت او را انجام نداده اي و خداوند تو را از (دسيسه هاي برخي از) مردم نگاه مي دارد و خداوند کافران را (لجوج) را هدايت نمي کند.
با توجه به اين که آيات سوره ي مائده ( از جمله اين آيه) در آخر عمر رسول اکرم (ص) نازل شده و نيز با توجه به لحن خاص آيه، که با تأکيدهاي بسياري همراه است و به ويژه تأکيد و تهديد بر اين که عدم انجام مأموريت محوله مساوي با عدم تبليغ رسالت مي باشد، همه از يک مسأله ي مهم و پيام سرنوشت سازي که تا آن هنگام ابلاغ نشده بود، مسأله ي امامت و جانشيني پيامبر (ص) بوده است.
توضيح آن که به اعتراف مفسران و مورخان بزرگ اسلامي، از سنّي و شيعه، آيه ي مزبور ( و آيه ي 3 همين سوره) در غدير خم در بازگشت از حجة الوداع، بر پيامبر اسلام(ص) نازل شده و طبق اين آيه و دستوران پياپي خداوند توسط جبرئيل، آن حضرت مأمور به تعيين جانشيني و معرفي او گرديده بود.
براي انجام اين مهم و ابلاغ اين پيام سرنوشت ساز الهي، پيامبر (ص) دستور داد تا همه ي حجاج در غدير خم- جايي که تمامي کاروان هاي حجاج مناطق گوناگون از هم جدا مي شدند- توقف کنند و خود بالاي منبري، که از جهاز شتران مهيا کرده بودند، رفت و طي خطبه ي آتشين، حضرت علي(ع) را با فرمان الهي به جانشيني بلافصل خود برگزيد و از مسلمانان برايش بيعت گرفت. همه ي مسلمانان، به ويژه شيخين (ابوبکر و عمر)، با اميرمؤمنان علي(ع)، به عنوان امام و جانشين بلافصل پيامبر اسلام(ص)، بيعت کردند و اين مسؤوليت مهم و منصب الهي را به ايشان تبريک گفتند. (8)
3- روايات:
از جمله روايات متواتر و قطعي الصدور، حديث ثقلين است. اين حديث به اساتيد معتبر و طرق گوناگون در کتب روايي معتبر سني و شيعه نقل شده و بر طبق آن، پيامبر (ص) فرمودند:
«اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض.» (9)
من در ميان شما دو چيز گران بها و سنگين مي گذارم: کتاب خدا (قرآن)، و عترتم- اهل بيتم آنها هرگز از همديگر جدا نمي شوند تا در روز قيامت کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
مراد از اهل بيت پيامبر (ص) چنان که در ذيل روايت مزبور و نيز در ذيل آيه ي مباهله (61سوره آل عمران) و آيه ي تطهير (33 سوره ي احزاب) آمده، فقط حضرات علي، فاطمه، حسين و حسين(ع) هستند، نه غير از آنان.(10)
اين حديث در برخي نقل هاي ديگر، از صراحت بيش تري برخوردار است؛ زيرا در آن ها پيامبر (ص) فرمودند:
اگر به اين دو (کتاب بخدا و اهل بيتم) چنگ بزنيد و از آنها اطاعت کنيد، گمراه نمي شويد. پس بر آن ها پيشي نگيريد که هلاک مي شويد و از آنها باز نمانيد که هلاک مي شويد و به آن ها چيزي ياد ندهيد؛ زيرا آنان از شما داناترند.(11)
بنابراين حديث متواتر و معتبر، اهل بيت(ع) و قرآن همتاي هم قرار گرفته و پيوندشان ناگسستني است، به گونه اي که پيروي از يکي و دوري از ديگري موجب گمراهي مي شود. پس فقط آنان سزاوار امامت هستند و مسلمانان بايد در اعتقاد و عمل، تابع آنان باشند و زمام جامعه را به دست آنان بسپارند.
همزماني پيدايش شيعه و اسلام:
هر چند مکتب تشيّع دوران پرفراز و نشيب تاريخي را پشت سرگذاشته و پيوسته امامان شيعه (ع) و پيروان آنان در محدوديت کامل سياسي- مذهبي به سر مي برده اند، ولي اسناد و مدارک معتبر گواهي مي دهد که تاريخ پيدايش شيعه به تاريخ پيدايش اسلام بر مي گردد و از روزهاي آغازين، ابلاغ علني رسالت پيامبر (ص) و دعوت رسمي از خويشاوندان، با ايمان آوردن حضرت علي(ع) به عنوان اولين مسلمان و وصي و جانشين پيامبر (ص)، توسط شخص رسول خدا(ص) بنيان گذاري شد.
در اين جا به برخي از اسناد و مدارک معتبر روايي و تاريخي اشاره مي کنيم:
تشيع از نظر روايات:
روايات متعددي از رسول اکرم(ص) نقل شده که آن حضرت در مناسبت هاي گوناگون، طي دوران رسالت خود، از حضرت علي(ع) و شيعيان ايشان نام برده و از آن ها تعريف و تمجيد کرده اند. به عنوان نمونه، چند روايت را از کتب تفسيري و روايي اهل سنت مي آوريم:
ابن مردويه از حضرت علي(ع) نقل مي کند، فرمود:
«قال لي رسول الله (ص): الم تسمع قول الله «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خير البريه» (12) ، هم انت و شيعتک و موعدي و موعدکم الحوض اذا جئت الامم للحساب غراً محجلين». (13)
پيامبر(ص) به من فرمود: آيا نشنيدي سخن خدا را «آنان که ايمان آوردند و اعمال نيکو انجام دادند آنان بهترين موجوداتند»؟ آن ها تو و پيروان تو هستند و وعده گاه من و شما کنار حوض کوثر است. زماني که امت ها براي حساب بيايند شما روسفيد باشيد.
جابر بن عبدالله مي گويد: نزد رسول خدا(ص) بوديم که حضرت علي(ع) وارد شد. پيامبر(ص)بوديم که حضرت علي(ع) وارد شد. پيامبر(ص) فرمودند:
«والذي نفسي بيده ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة» (14)
سوگند به خدايي که جانم در دست اوست، اين (شخص) و شيعه اش در روز قيامت رستگارند.
عبدالله بن عباس نقل مي کند که رسول خدا(ص) پس از نزول آيه ي مزبور (آيه ي 7 سوره ي بينه) حضرت علي (ع) فرمود:
«هو انت و شيعتک تأتي انت و شيعتک يوم القيامة راضين مرضين…» (15)
آن، تو و شيعيان تو در قيامت هستيد که هم شما از خدا خوشنوديد و هم خدا از شما خشنود است.
بنابراين، همان گونه که پيداست، لفظ «شيعه» را در آغاز، خود پيامبر(ص) درباره ي دوستان و پيروان حضرت علي(ع) به کار برده است.
تشيع در اسناد تاريخي:
چنان که گذشت، شخص رسول خدا(ص) با تعيين حضرت علي(ع) به جانشيني خود در روزهاي نخستين دعوت علني، سنگ بناي تشيع را پايه ريزي کرده است؛ زيرا به نقل منابع معتبر تاريخي اهل سنت پس از آن که رسول اکرم (ص) از طرف خدا مأمور ابلاغ رسالت خود به خويشاوندان و دعوت آنان به آيين آسماني اسلام شد، در يک جلسه ي رسمي در حضور چهل تن از خويشاوندانش فرمود: نخستين کسي که از شما دعوتم را بپذيرد و اسلام بياورد برادر، وصي و جانشين من در ميان شما خواهد بود. اما در آن مجلس، هيچ کس جز حضرت علي(ع) به دعوت آن حضرت پاسخ مثبت نداد. از اين رو، آن حضرت در ميان جمع حاضر، با اشاره به حضرت علي(ع) فرمودند:
اين، برادر ، وصي و جانشين من است؛ به سخنانش گوش فرا دهيد و از او پيروي کنيد. (16)
پس از آن هم رسول خدا (ص) در مناسبت هاي گوناگون، مسلمانان را متوجه حضرت علي(ع) مي کرد و امامت و خلافت او را پس از خود خاطر نشان مي ساخت تا آن جا که بسياري از بزرگان صحابه ي پيامبر(ص) به طور آشکارا و محسوس، به حضرت علي(ع) نزديک مي شدند و خود را به نام شيعيان آن حضرت معرفي مي کردند تا بدين طريق، موجبات رضايت خاطر پيامبر(ص) را فراهم کنند.
در اين زمينه، يکي از مورخان سني مذهب به نام ابوحاتم سهل بن محمد سجستاني (م250ه)، در جزء سوم کتابش به نام الزينة مي نويسد: «اولين اسمي که در زمان رسول خدا(ص) ظاهر و شاکار شد لفظ «شيعه» بودکه آن هم به چهار تن از صحابه به نام هاي سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد بن اسودکندي و عمار بن ياسر لقب داده مي شد.(17)
سرانجام در ماجراي «غدير خم» رسول خدا(ص) به فرمان الهي، از همه ي مسلمانان براي آن حضرت بيعت گرفتند و آنان نيز خواسته يا ناخواسته به بيعت با حضرت علي(ع) و پذيرش رهبري و امامتش پس از پيامبر(ص) تن دادند و نشان شيعه بودن آن حضرت را (هر چند براي مدت کوتاهي) بر جبين خود نشاندند. اين واقعيت انکار ناپذير براي هميشه بر تارک تاريخ سياسي- مذهبي اسلام مي درخشد.
پي نوشت :
1-ر.ک: لسان العرب، محمد بن مکرم مصري، ج8، ص188-189.
2- شيعه و تشيع، محمد جواد مغنيه، ترجمه سيد شمس الدين مرعشي، ص23.
3- براي آگاهي کامل از عقايد شيعه ي اماميه به دو کتاب اعتقادات صدوق، ترجمه ي سيد محمد علي قلعه کهنه و عقايد الاماميه، شيخ محمد رضا مظفر، چاپ بيروت مراجعه کنيد.
4-عيون اخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق، ج2، ص120-121 با تلخيص.
5- اقتباس از امامت و رهبري، شهيد مطهري، ص95-97؛ الفين، علامه حلي، ص76؛ تفسير کبير، فخر رازي، ج10، ص144، چاپ تهران.
6- ر.ک: شرح مقاصد، سعد الدين تفتازاني، ج5، ص 295-296 و 302-303؛ شرح مواقف، قاضي ايجي، ج8، ص369-370؛ صواعق محرقه، احمد بن حجر هيتمي، ص120-121؛ مستدرک، حاکم نيشابوري، ج3، ص107-109 .
7 – مائده (5) آيه ي 67.
8- از جمله منابع سني و شيعه که ماجراي غدير خم را به صورت مزبور ذکر کرده اند، عبارتند از: تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، ج8، ص290؛ تفسير روح المعاني؛ آلوسي بغدادي، ج6، ص193-195؛ تفسير کبير، فخر رازي، ج12، ص49-50؛ تفسير در المنثور، جلال الدين سيوطي، ج2، ص258-259؛ تفسير المنار، محمد رشيد رضا، ج2، ص463-464؛ الميزان، ج6، ص53-59؛ الغدير، علامه اميني، ج1، ص214-223.
9- ر.ک: مسند احمد حنبل، ج3، ص14، 17، 26 و 59 و ج 5، ص182، و 189-190؛ صحيح مسلم، به شرح نووي، ج5، ص179-181، صحيح ترمذي، ج5، ص328-329. مستدرک، حاکم نيشابوري، ج3، ص110، اسد الغابه، ابن اثير، ج2، ص12 و ج3 ص47.
10- ر.ک: صحيح مسلم، ج15، ص176 و 194-195؛ صحيح ترمذي، ج5، ص328 و 329؛ جامع الاصول شيخ منصور علي ناصف، ج3، ص333-347-350.
11- ر.ک: المراجعات، امام شرف الدين، ص16-17.
12- بينّه (98)، آيه ي 7.
13- تفسير روح المعاني، آلوسي بغدادي، ج3، ص207.
14- درّ المنثور، ج6، ص379.
15- ر.ک: صواعق المحرقه، ص61.
16- ر.ک: تاريخ طبري، ج2، ص63؛ البدايه و النهايه، ابن کثير شامي، ج3، ص38-39؛ کامل، ابن اثير؛ ج2، ص63.
17- به نقل از تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام، سيد حسن صدر، ص38؛ اعيان الشيعه، سيد محسن اميني، ج1، ص18-19.
منبع: کتاب اديان اسلامي و فرق اسلامي /س