نصيريه نام فرقه اي است كه در مورد آن دو نظريه وجود دارد: نظرية اول مي گويد: نصيريه از غلات اند كه در حق علي ـ عليه السلام ـ غلو كرده براي او مقام الوهيت قائل شدند. آنان را انصاريه و علويه نيز مي گويند. تاريخ پيدايش آنها را قرن پنجم هجري و پيشواي اين فرقه را فردي به نام نصير دانسته اند و هم اكنون در شمال غربي سوريه به سر مي برند.[1]نظرية دوم نصيريه را از شيعيان اثني عشري شمرده است. در كتاب هاي قديمي و معروف ملل و نحل، مانند فرق الشيعه نوبختي، مقالات الاسلاميين اشعري، الفرق بين الفرق بغدادي از اين فرقه ذكري به ميان نيامده است. و تنها شهرستاني از نويسندگان قرن ششم هجري، مختصري دربارة آنها سخن گفته است. اين مطلب را مي توان شاهدي بر پيدايش آنان در قرن پنجم هجري دانست. زيرا نويسندگان ياد شده يا قبل از قرن پنجم و يا در اوايل آن مي زيسته اند و از عبارت شهرستاني بدست مي آيد كه اين فرقه در زمان او شناخته شده بود.[2]كسانيكه نصيريه را از اثني عشري مي شمردند، مي گويند: آنها منسوب به علويه هستند، براي آنكه آنها اعتقاد به ائمة اثني عشري دارند و به عصمت ائمة اثني عشري از علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ تا امام مهدي منتظر (عج) معقتدند.[3]نظريه نهايي در مورد فرقة نصيريه اين است كه آنها علويه هستند. علويه همه شيعه اند و منتسب به اميرالمومنين هستند. دوم اينكه علويين و شيعه دو تا كلمة مترادف هستند، مثل كلمة اماميه و جعفريه، پس هر شيعي مذهب علومي العقيده است، و هر علوي، شيعي مذهب است. همانا نامگذاري شيعه و علوي اشاره دارد به مدلول واحد و به گروه واحد كه آن گروه واحد مذهب جعفري اماميه اثني عشري هستند.[4]عده اي كه فرقة نصيريه را از غلاة شيعه مي دانند، اقوال مختلفي در اين زمينه ابراز كرده اند:
1. برخي مي گويند: نصيريه فرقه اي از غلاة شيعه است كه پيروان نصير نميري يا محمد بن نصير فهري نميري اند.[5]2. برخي معتقدند: نصيريه منسوب به نصير يا ابن نصير كه آنها را انصاريه و علويه نيز مي گويند.
3. از ديدگاه عده اي: نصيريه از فروع فرقة سبائيه و اسحاقيه و نميريه، پيروان شخصي به نام نصير بودند.
4. بعضي مي گويند: نصيريه كه آنان را انصاريه و علويه نيز مي گويند، منسوب به ابن نصير نامي هستند و در قرن پنجم هجري از شيعه اماميه منشعب شدند و بعدها در شمال غربي سوريه جاي گرفتند.
5. نظرية ديگر اينكه: نصيريه منتسب است به ابي شعيب محمد بن نصير كه در قرن سوم هجري مي زيسته است.[6]طايفة نصيريه امروزه در جندالاردن در شام و بخصوص در شهر طبريه مسكن دارند[7].
نصيرية به چهار طايفه تقسيم مي شوند:
1. حيدريه: منسوب به حيدر كه لقب حضرت علي ـ عليه السلام ـ است.
2. شماليه: كه گويند علي ـ عليه السلام ـ در آسمان است و در آفتاب جاي دارد و شمس همان محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ است. از اين جهت ايشان را تسميه ناميدند.
3. كلازيه يا قمريه: كه معتقدند علي ـ عليه السلام ـ در ماه ساكن است.
4. غيبيه: اينها گفته اند: خدا تجلي كرد، و سپس پنهان شد، و اكنون زمان غيبت است و آن غايب علي ـ عليه السلام ـ است و ايشان مانند اسماعيليه، خداوند را مجرد از صفات دانند.[8]بزرگان نصيريه: در سال 1918 ميلادي شيخ صالح علي كه در بيست سالگي پس از پدرش عهده دار رهبري نصيريه شد، قيامي را عليه فرانسويان كه سوريه را اشغال كرده بودند، برپا كرد. و تا سال 1921 به مقاومت خود در برابر نيروهاي فرانسوي ادامه داد و ضربه هاي سختي را بر فرانسويان وارد ساخت، ولي سرانجام ناچار شد به زندگي مخفيانه در كوهستان پناه برد. وي سرانجام در سال 1950 ميلادي درگذشت.[9]يكي ديگر از بزرگان نصيريه به نام اسماعيل خيربك، حاكم بخش صافيتا بود. ايشان براي اينكه حكومت خود را از خطر نجات دهد، چندين بار شورش كرد. و از آن پس گاهي پنهان مي شد و گاهي ظهور مي كرد تا سرانجام به دايي خود كه در كوههاي لازقيه زندگي مي كرده پناهنده شد. اما وي در حقش خيانت كرد و در خواب او را كشت و سرش را براي حكومت فرستاد.
صافيتا در سورية منطقه جغرافيايي مهمي است كه فرقه نصيريه در آنجا تمركز دارند و اكثر بزرگان و رهبران نصيريه در آن منطقه حكومت داشتند، مناطقي مانند صافيتا و لازقيه و حمص از جاهاي مهم سوريه به شمار مي آيند و چون آن مناطق داراي رشته كوه هايي به هم چسبيده مي باشد. لذا تشكيل منطقه جغرافيايي متصل را به وجود آورده اند؛ يك سوم ساكنان آن مناطق تقريباً از فرقه نصيريه هستند. در نتيجه يك سوم افراد نصيريه در سوريه زندگي مي كنند، در عين حال در ساير مناطق سوريه، افراد قليلي از نصيريه زندگي مي كنند. [10]بزرگان ديگري نيز مانند؛ شيخ بدر و شيخ حسين بن حمدان خصيبي بودند كه به عنوان رهبران فرقة نصيريه آمده، ولي در مورد زندگاني آنها مطلبي نوشته نشده است.[11]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. موسوعه الفرق و اجماعات و المذاهب، تاليف دكتر عبدالمنعم العفني.
2. نصيريه: تاليف تقي شرف الدين، دراسة تحليليه.
3. فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامي، استاد سبحاني.
پي نوشت ها:
[1] . رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، چاپ اول، 1377، ص 317.
[2] . مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، انتشارات آستان قدس، چاپ دوم، 1373، ص 344.
[3] . ع امير مهنا و خويس، علي، جامع الفرق و المذاهب اسلامي، بيروت، انتشارات مركز ثقافي عربي، چاپ دوم، ص 205.
[4] . سبحاني، جعفر، ملل و نحل، انتشارات موسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ ، چاپ اول، 1416 هـ ، ج8، ص 16.
[5] . تشيع، مولف دايرة المعارف تشيع، انتشارات سعيد محبي، چاپ اول، 1373، ص 27.
[6] . الخضري، محاصرات في تاريخ الامم اسلامي، انتشارات مدبولي، چاپ دوم، 1999، ص 643.
[7] . فرهنگ فرق اسلامي. ص 443.
[8] . رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، 1377، ص 319.
[9] . همان، ص 320.
[10] . شرف الدين، تقي، نصيريه، بيروت، چاپ اول، 1983، ص 9 ـ 10.
[11] . همان.