چكيده:
نويسنده تفسير في ظلال ميان آيات قرآن ارتباط مي بيند و اين ارتباط را با عناويني چون موضوع، هدف، جوّ، محور و شخصيت بيان مي كند. يكي از عوامل ارتباط ميان آيات، موضوع سوره است. سيد قطب موضوعي مداري سوره هاي قرآن را باور دارد و در جاي جاي تفسير خويش برخي سوره ها را تك موضوع و شماري را چند موضوع معرفي مي كند.
عامل ديگر پيوند آيات، غرض سوره است. نويسنده تفسير في ظلال هدفمندي سوره هاي قرآن را پذيراست و بسياري از سوره ها را تك هدف و برخي را چند هدف مي خواند. جو سوره يكي ديگر از عوامل ارتباط ميان آيات است. سيد قطب هر سوره را داراي يك جو مي داند و اين جو را حاكم بر تمامي آيات يك سوره مي شناسد. محور و شخصيت سوره از عوامل ديگر پيوند ميان آيات معرفي شده است.
به باور سيد قطب موضوع مداري، هدفمندي، جو، محور و شخصيت سوره منوط به نزول دفعي نيست، بلكه در صورت نزول تدريجي سوره نيز مباحث ياد شده در خور بحث و بررسي است. نام سوره و مكي يا مدني بودن آن از نشانههاي مهم موضوع شناسي سوره است. سيد قطب شناخت آيات مكي و مدني و اعجاز قرآن را از فوايد اصلي بحث پيوند آيات معرفي مي كند. شوط، جوله، مقطع، موج، درس و شطر از عناويني است كه سيد قطب براي دسته بندي آيات سوره هاي قرآن سود مي برد.
تفسير «في ظلال القرآن» يكي از آثار ارزشمند و گرانقدر سيد قطب است. اين تفسير از يك مقدمه كوتاه هشت صفحه اي و يك ذي المقدمه چهار هزار صفحه اي شكل گرفته است.
در ذي المقدمه، 114 سوره قرآن به صورت ترتيبي به تفسير گرفته شده است. سيد قطب در تفسير برخي سوره ها نخست يك مقدمه مي آورد و در تفسير شماري ديگر بدون مقدمه به تفسير آيات مي پردازد. براي نمونه در تفسير سوره بقره، نخست نزول تدريجي سوره بقره و مرتب سازي آيات قرآن را به بحث و بررسي مي گيرد و در ادامه موضوعات، جو، محور و شخصيت سوره بقره را به تبيين و تحليل مي نشيند و در برخي سوره هاي ديگر چون حديد، مجادله، حشر و بسياري ديگر از سوره هاي قرآن، بي مقدمه به تفسير آيات مي پردازد.
نويسنده تفسير في ظلال ميان آيات سوره هاي قرآن ارتباط مي بيند و اين پيوند ميان آيات را با عناويني خاص برقرار مي كند. براي نمونه به كمك موضوع مشترك ميان آيات در ارتباط آيات مي كوشد، چنان که از غرض آيات، جو سوره و شخصيت سوره به عنوان ديگر عوامل ارتباط ميان آيات بهره مي گيرد.
بنابراین شايسته است در اين نوشتار نگاهي داشته باشيم به نظرگاه سيد قطب در بحث وحدت موضوعي، وحدت هدف سوره ها، جو سوره، محور سوره و شخصيت سوره.
موضوع مداري سوره ها
برخي ارتباط ميان آيات را باور نداشته و موضوع داري سوره هاي قرآن را منكرند. به اعتقاد اين گروه، نزول آيات وحي به مناسبتهاي مختلف سد بزرگي در برابر تناسب آيات و موضوع مداري سوره هاست.
گروهي ديگر ارتباط آيات را پذيرفته و از اين ارتباط به موضوع مداري سوره هاي قرآن پل مي زنند.
شماري نيز در برخي سوره های قرآن موضوع مدارند و در برخي ديگر منكر موضوع مداري.
به باور گروه سوم ارتباط ميان آيات برخي سوره هاي قرآن و شناخت موضوع مشترك ميان تمامی آيات واضح و آشكار است. اما در برخي سوره ها برقراري ارتباط بسيار پر تكلف است و رسيدن به موضوع سوره بسيار دشوار و سخت.
در اين ميان سيد قطب از ارتباط ميان آيات دفاع مي كند و در جاي جاي تفسير خويش از موضوع يا موضوعات سوره ها سخن مي گويد.
به باور سيد قطب شماري از سوره های قرآن تك موضوع و تعدادي چند موضوع است. براي نمونه سوره عنكبوت با موضوع ايمان در شمار سوره های تك موضوع قرار مي گيرد و سوره نمل با موضوع الوهيت، وحي و بعث، از سوره هاي چند موضوع شناخته مي شود.
نظريه وحدت موضوعي
آنان كه موضوع مداري قرآن را باور دارند، در بحث وحدت موضوعي سوره با يکديگر اختلاف دارند:
شماري در تمامی سوره هاي قرآن از وحدت موضوعي دفاع مي كنند و براي هر سوره قرآن يك موضوع واحد ياد مي كنند.
گروهي ديگر منكر وحدت موضوعي در تمامی سوره ها هستند. به باور اين گروه نظريه وحدت موضوعي در برخي سوره هاي قرآن در خور دفاع است، اما در تعدادي ديگر به هيچ وجه دفاع پذير نيست.
سيد قطب از ميان دو نظريه ياد شده ديدگاه دوم را مي پذيرد. او در مواردي از موضوع واحد يك سوره سخن مي گويد، در مواردي ديگر از چند موضوعي يك سوره بحث مي كند، در برخي موارد از يك موضوع اصلي و چند موضوع فرعي و تبعي دفاع مي كند و در پاره اي از موارد از چند موضوع اصلی و موضوعات فرعي ديگر براي يك سوره سخن مي گويد.
جمع ميان سخنان ياد شده نشان از همفكري نويسنده تفسير في ظلال با مخالفان وحدت موضوعي سوره های قرآن دارد .
بر اين اساس سيد قطب در مورد سوره های تك موضوع، معتقد به وحدت موضوعي است. چنان که در مورد گروهي از سوره هاي چند موضوع كه داراي يك موضوعي اصلي هستند، مدافع وحدت موضوعي جلوه مي كند.
براي نمونه سوره انعام را كه در شمار سوره هاي چند موضوع مي داند، داراي يك موضوع اساسي مي داند كه آن موضوع، تقرير حقيقت الوهيت، آشنا ساختن مردم با حق تعالي و عبوديت ايشان نسبت به آفريدگار هستي است. 1
هم ايشان سوره يونس را چند موضوع مي خواند و موضوع اصلي آن را الوهيت و عبوديت معرفي مي كند و ديگر موضوعات اين سوره چون وحي، آخرت و رسالت پيشينيان را در خدمت موضوع اصلي مي داند.
هر چند سيد قطب در تمامی سوره های تك موضوع و يك بخش از سوره های چند موضوع مدافع وحدت موضوعي است، اما در بخش دوم سوره های چند موضوع كه داراي تعدادي موضوع اصلي و شماري موضوع فرعي است، به نظريه وحدت موضوعي تن نمي دهد و طرفدار نظريه چند موضوعي مي نمايد.
بنابراین در نظرگاه سيد قطب، سوره نمل (كه چند موضوع است و تعدادي موضوع اصلي و شماري موضوع فرعي دارد) وحدت موضوعي ندارد.
اعتقاد سيد قطب به وحدت موضوعي نه تنها در مورد سوره های كم موضوع، بلكه در مورد سوره های پر موضوع نيز صادق است.
بر اين اساس سيد قطب براي سوره بقره به عنوان پر موضوع ترين سوره قرآن يك موضوع اصلی بيان مي كند و آن موضوع را ايجاد آمادگي جامعه اسلامی مدينه براي انجام تكاليف مي داند. (1/275)
در نگاه سيد قطب برخي از سوره های قرآن از جهت موضوع همانند يکديگر هستند، اما از جهت طرح و شكل بحث با يکديگر متفاوت هستند. بنابراین در اين گونه سوره ها شبهه تكرار رخ نمي دهد.
براي نمونه سوره های مكي قرآن در موضوع با یکدیگر مشترك اند، اما اسلوب و روش آنها در طرح موضوع با هم متفاوت است. چنان که سوره های مدني قرآن اشتراك در موضوع دارند و تفاوت در طرح و شكل عرضه موضوع واحد.
موضوع سوره جمعه همان موضوع سوره صف است و تنها تفاوت آنها در طرح و شكل عرضه موضوع است.
موضوع سوره سجده موضوع سوره های مكي است، با اين تفاوت كه هر سوره اي از سوره هاي قرآن به شكل و اسلوب خاصي اين گونه موضوعات را عرضه داشته است. (5/2802)
به باور سيد قطب، جو سوره، سياق و نام سوره از موضوع سوره حكايت دارد، چنان که آيات پاياني برخي از سوره های قرآن از موضوع سوره پرده برمي دارد.
براي نمونه جو و سياق سوره روم به موضوع اصلي اين سوره رهنمون ميسازد (5/2756)، نام قتال (اسم ديگر سوره محمد) (6/3278) و مؤمنون (4/2452) كاشف موضوع اين دو سوره است و آیات 285-286 بقره و آيات پاياني سوره آل عمران، فشرده اي از موضوع اين دو سوره است. (1/356)
هدفمندي سوره های قرآن
علم مقاصد سوره ها يكي از دانشهای مهم و تأثير گذار در فهم آيات وحي است. بر اين اساس، شاطبي فراخوان به تدبر در آيه (أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا) (نساء/٨٢) را بدون نظر داشت اغراض سوره ناممكن مي خواند؛
«التدبر انما يكون لمن التفت الي المقاصد.» 2
«تدبر در آیات وحی برای کسی امکان پذیر است که به مقاصد آیات توجه داشته باشد.»
سيد قطب هدفمندي سوره هاي قرآن را مي پذيرد. به باور او وحدت هدف تنها در سوره های تك موضوع ديده نمي شود، بلكه در سوره های چند موضوع نيز وحدت هدف در خور رهگيري است. براي نمونه سوره مائده موضوعات گوناگوني را در خود جاي داده است و به اين اعتبار بايد تعدد هدف داشته باشد، در صورتي كه تمامي اين موضوعات يك هدف واحد را دنبال مي كنند و همان هدف نقطه اتصال ميان تمام موضوعات سوره مائده است؛
«الرابط بينها جميعا هو هذا الهدف الاصيل الذي جاء القرآن كله لتحقيقه: انشاء امة، و اقامة دولة، و تنظيم مجتمع علي اساس من عقيدة خاصة و تصور معين و بناء جديد.» (2/852)
«حلقه اتصال تمام موضوعات سوره مائده همان هدفی است که قرآن به واسطه آن هدف فرود آمده است؛ ساخته و پرداخته کردن یک امت، برپایی حکومت و استوار سازی جامعه بر اساس عقیدهای خاص و تصوری معین با ساختاری جدید.»
در سوره آل عمران نيز غرضي معين و واحد وجود دارد (1/555)، چنان که در سوره نساء (2/615) و مائده (2/966) هدف و اهدافي چند دنبال مي شود.
به باور سيد قطب، اشتراك موضوعي ميان دو يا چند سوره به اشتراك در هدف نميانجامد، چه اينكه ممكن است طرح يك موضوع در چند سوره با چند هدف مختلف انجام گرفته باشد. براي نمونه طرح موضوع توبه در سوره نساء با هدف تبيين حقيقت توبه و طبيعت آن است و طرح همين موضوع در سوره آل عمران با هدف بيان احكام توبه و اميد بخشي به گناهكاران. (1/603)
در نظرگاه سيد قطب نه تنها سوره های قرآن، بلكه تمامی كلمات، جملات، ايماء، اشاره و داستان پيامبران هدفمند است و همگي در خدمت هدف سوره ها قرار مي گيرند. (4/1851)
براي نمونه از مجموع 227 آيه سوره شعراء، 180 آيه آن در مورد داستان پيامبران است كه اين تعداد آيه با مقدمه و ذي المقدمه سوره همگي به روش هاي گوناگون يك هدف واحد را دنبال مي كنند و از اين رو در هر قصه، حلقه يا حلقههايي بيانگر هدف سوره است. (5/2584)
چنان که هر يك از قصص سوره نمل تأمين كننده بخشي از هدف اين سوره است و قصه موسي در سوره اعراف نيز هماهنگ با هدف اين سوره قرار گرفته است. (5/2917)
هر چند در تفسير في ظلال، نويسنده بيشتر معتقد به وحدت غرض نشان ميدهد، اما در مواردي از تعدد هدف سخن مي گويد. براي نمونه سوره صف را داراي دو هدف اساسي مي داند كه بر تمامی آيات اين سوره سايه افكنده است: هدف نخست تفهيم اين حقيقت كه دين اسلام همان منهج الهي است كه در صورت پاياني آن نمود و بروز يافته است و به همين جهت در اين سوره از رسالت موسي و اذيت و آزار قوم او سخن گفته شده است و در مرحله بعد رسالت عيسي در امتداد رسالت موسي به بحث گرفته شده است.هدف دوم متوجه ساختن مسلمانان نسبت به مسئوليت الهي خويش و برابري رفتار و گفتار. (6/3550)
محور سوره
عامل ديگر پيوند ميان آيات يك سوره محور آن سوره است. سيد قطب با كشف محور سوره ميان آيات سوره ارتباط برقرار مي كند. او هر سوره قرآن را داراي يك محور واحد مي داند (2/1105) و تمامی موضوعات و مباحث يك سوره را حول همان محور در حركت مي بيند.
براي نمونه براي سوره بقره به عنوان پر موضوع ترين سوره قرآن، يك محور تعريف مي كند و اين محور را داراي دو خط اساسي در یکدیگر تنيده معرفي میكند.
خط نخست اين محور درباره موضع بنیاسرائيل در برابر دعوت به اسلام، رو در رويي با پيامبر و مسلمانان و هر آنچه به اين موقف وابسته است، مانند علاقه ميان يهود و منافقان از يك سو و خلافت در زمين پس از طفره رفتن بني اسرئيل از سويي ديگر مي باشد.
خط دوم درباره موقف مسلمانان از اول شكل گيري و آمادگي ايشان براي حمل امانت الهي و خلافت در زمين پس از طفره رفتن بني اسرائيل از حمل آن و نقض عهد خداوند میباشد.
خط اول محور سوره بقره از آيه نخست شروع مي شود و تا آيه 141 ادامه مييابد و خط دوم از آيه 142 شروع و به آيه 286 خاتمه مي يابد.
به باور سيد قطب هر چند در خط اول دهها آيه وجود دارد و در اين آيات موضوعات بسياري به بحث گذاشته شده است، اما تمامی اين آيات و موضوعات را ميتوان به موضع بني اسرائيل در برابر فراخوان اسلام و مخالفت ايشان با پيامبر و مسلمانان و اتحاد ميان ايشان و منافقان و كافران مرتبط دانست. چنان که 145 آيه ديگر (142-286) با وجود موضوعات متنوع و بسيار، در خور بازگشت به يك موضوع كلي است كه سيد قطب از آن به خط موضع مسلمانان در برابر فراخوان اسلام و حمل امانت الهي توسط ايشان تعبير مي كند.
چنان که هر يك از سوره هاي مؤمنون، شعراء، اسراء، كهف، مريم و عنكبوت يك محور واحد دارند؛ محور سوره مؤمنون ايمان با تمامی قضايا و دلايل و صفات آن است (4/2452)، محور سوره مؤمنون انذار و تكذيب (5/2584)، محور سوره اسراء شخص پيامبر (4/2208)، محور سوره كهف تصحيح عقيده و روش فكر و نظر (4/2256)، محور سوره مريم توحيد و نفي ولد و شريك (4/2299) و محور سوره عنكبوت ايمان. (5/2718)
جو سوره
جو، اصطلاح ديگري است كه سيد قطب براي بيان ارتباط ميان آيات به كار مي برد. در نگاه نويسنده في ظلال هر سوره قرآن جو خاصي دارد و اين جو تنها در سوره هاي كوتاه يا متوسط قرآن نيست، بلكه در سوره هاي بلند قرآن نيز وجود دارد. بر اين اساس سيد قطب جو سوره بقره را شناسايي كرده و به صورت مفصل آن را به بحث گرفته است. (2/791)
نويسنده تفسير في ظلال جو سوره را در ارتباط شديد با موضوعات سوره مي بيند و سازنده جو سوره را موضوعات سوره مي شناسد، هر چند در برخي موارد يك يا چند موضوع بيشترين تأثير را در جو سوره مي گذارد و سازنده اصلی جو سوره شناخته مي شود.
براي نمونه از ميان عقايدي كه در سوره ابراهيم به بحث و بررسي گذاشته شده، دو عقيده بر جو سوره ابراهيم تأثير گذار مي نمايد: يكي وحدت رسالت، رسل و دعوت ايشان و ديگري حقيقت نعمات الهي بر بشر و ناشكري بيشتر مردمان. (4/2077)
در نظرگاه سيد قطب جو سوره دو فايده اساسي دارد: فايده نخست كشف بستر نزول سوره و فايده دوم شناخت موضوع اصلي سوره.
براي نمونه از جو سوره آل عمران به اين نتيجه مي رسد كه اين سوره در فترت اولي از هجرت فرود آمده است و به كمك جو سوره روم موضوع اصلی اين سوره را ارتباطات پيوسته و عميق ميان مردم و وقايع زندگي گذشته بشر و حال و آينده او و سنت هاي هستي و نواميس وجود مي داند. (5/2756)
شخصيت سوره
سيد قطب در جاي جاي تفسير خويش از شخصيت مستقل هر سوره سخن مي گويد. براي نمونه سوره بقره (2/791)، انعام (2/1015)، اعراف (3/1243) و يونس (3/1746) را داراي شخصيتي مستقل و واحد مي خواند.
به باور نويسنده في ظلال چنان که هر يك از انسان ها در اعضا و جوارح با یکدیگر مشتركند و اختلاف ايشان در شخصيت مستقل و ويژه آنهاست، سوره های قرآن نيز با وجود مشتركات بسيار در شخصيت از یکدیگر متمايز هستند و هر سوره شخصيت مستقل و خاص خود را دارد. (3/1243)
در نظرگاه سيد قطب تعدد موضوعات سوره نافي وحدت شخصيت سوره نيست، چه اينكه در سوره هاي چند موضوع يا پرموضوع تمامی موضوعات بر محور واحدي مي چرخند و اين محور واحد در نهايت شخصيت واحد و متمايز سوره را مي سازد. (1/555)
براي نمونه در سوره بقره تمامی موضوعات حول يك محور حركت مي كند و اين محور در نهايت شخصيت واحد سوره را مي سازد و سوره بقره را از ديگر سوره هاي هم موضوع متمايز مي كند. (1/33)
مباني بحث
برخي موضوع داري سوره های قرآن را به نوع نزول قرآن ارتباط مي دهند. به باور ايشان بحث پيوند موضوعي آيات يك سوره در صورتي پذيرفته شده است كه سوره مورد نظر نزول يكباره داشته باشد، اما اگر سوره نزول تدريجي داشته باشد و بر اساس وقايع و حوادث مختلف فرود آمده باشد، در اين صورت تصور يك موضوع واحد براي سوره دشوار است.
سيد قطب بر خلاف گروه ياد شده، ناسازگاري ميان موضوع داري يا غرض داري يك سوره با شكل نزول سوره را برنمي تابد و از موضوع مداري آيات حتي در صورت نزول تدريجي سوره دفاع مي كند.
به باور ايشان نه تنها موضوع مداري سوره با نزول تدريجي سوره ناسازگار نيست، بلكه هدفمندي سوره های قرآن و داشتن جو، محور و شخصيت سوره نيز با نزول تدريجي سوره ناسازگار نمي نمايد. براي نمونه آيات سوره بقره با وجود نزول تدريجي نُه ساله كه از اول هجرت شروع شده و تا اواخر هجرت ادامه يافته است، بر محور خاصي ميچرخد و جو خاصي بر آيات اين سوره سايه افكنده و شخصيت ويژه اي پيدا كرده است.
برخي مبناي دوم بحث موضوع مداري قرآن را توقيفي دانستن ترتيب آيات ميدانند. به باور ايشان اگر مرتب سازي آيات قرآن اجتهادي باشد، در اين صورت بحث ارتباط آيات و موضوع مداري آنها بيهوده جلوه مي كند.
سيد قطب اين مبنا را مي پذيرد و بر اين اساس از توقيفي بودن ترتيب آيات قرآن سخن مي گويد و از روايت عثمان و برخي ديگر از مستندات روايي براي اثبات درستي نظريه خويش بهره مي برد و از اين رو پس از بحث توقيفي بودن ترتيب آيات مي گويد:
«از اين جهت كساني كه در سايه قرآن زيسته اند، براي هر سوره قرآن شخصيت مستقل مي شناسند… و براي سوره موضوع رئيسي يا چند موضوع رئيسي معرفي مي كنند كه بر محور خاصي مي چرخد …» (1/28)
هم ايشان اطمينان به ترتيب نزول سوره ها را ناممكن مي داند و روايات رسيده را ناظر به ترتيب آيات مي داند، نه ترتيب سوره ها.
نويسنده تفسير في ظلال كشف ترتيب سوره های قرآن را بسيار پر اهميت مي خواند، اما نتايج بحث را ظني مي شناسد و براي اين نتايج پيامدهاي ناگواري مي بيند.
روش شناسي كشف موضوع
سيد قطب براي كشف موضوع سوره از شواهد و دلايل گوناگوني سود مي برد. يكي از روشهاي نويسنده في ظلال در كشف موضوع سوره، شناسايي مكي يا مدني بودن سوره است. به باور سيد قطب با كشف مكي يا مدني بودن سوره، دست يابي به موضوع سوره آسان خواهد بود. چه اينكه در سوره های مكي موضوعات و اهداف خاصي دنبال مي شود و در سوره های مدني موضوعات و اغراضي ديگر.
در سوره های مكي موضوع بيشتر از اصول عقايد است؛ مانند وحي، رسالت، توحيد، بعث و حساب، جزا و … . (4/2077)
بنابراین هر سوره اي كه در شمار سوره های مكي قرآن قرار مي گيرد، همان موضوع سوره های مكي را با تفاوت در طرح و روش به بحث و بررسي مي گذارد.
براي نمونه سوره ابراهيم عقايد اصلي را به بحث گرفته است و در اين ميان دو عقيده بر جو سوره ابراهيم سايه افكنده است: الف) حقيقت رسالت و رسل ب) حقيقت نعمت خدا بر بشر. (4/2077)
سوره نمل نيز از آن جهت كه در شمار سوره های مكي قرار دارد، اشتراك موضوعي با سوره های مكي خواهد داشت. در اين سوره موضوع اصلي الوهيت، وحي و بعث است. (4/2158)
چنان که موضوع سوره سجده نيز همان موضوع سوره های مكي است و خدا شناسي، تصديق به رسالت پيامبر، اعتقاد به قيامت و حساب و جزا از موضوعات اصلي آن شناخته مي شود. (5/2802)
روش ديگر سيد قطب در موضوع شناسي سوره ها، بهره گيري از نام سوره است. به باور سيد قطب نام سوره به خصوص با توقيفي بودن نامگذاري سوره ها، نشانه بسيار خوبي براي تعيين موضوع سوره است. براي نمونه نام سوره اي كه «مؤمنون» خوانده مي شود، از موضوع اين سوره حكايت دارد، به اين جهت سيد موضوع اين سوره را ايمان و دلايل و صفات آن مي داند. (4/2452) چنان که هم ايشان موضوع سوره محمد را قتال مي داند و اين موضوع را برگرفته از نام ديگر سوره محمد (قتال) مي خواند. (6/3278)
فوايد بحث
فوايدي چند براي بحث پيوند موضوعي آيات وجود دارد:
1. شناخت آيات مكي و مدني
يكي از نشانه هاي مكي يا مدني بودن آيات، ارتباط موضوعي آيات با یکدیگر است. در برخي سوره های مكي، روايات و نظرياتي بر مدني بودن يك يا چند آيه وجود دارد، چنان که در برخي سوره های مدني نيز نظرياتي بر مكي بودن چند آيه وجود دارد. در اين موارد بهترين ملاك براي سنجش درستي و نادرستي نظريات، پيوند موضوعي آيات با یکدیگر است.
براي نمونه سوره يونس در شمار سوره های مكي قرار گرفته است. اما برخي، آيات 40، 94، 95 و 96 اين سوره را از آيات مدني قرآن مي شناسند.
سيد قطب در بررسي اين نظريه، از ارتباط اين آيات با ديگر آيات سوره يونس به عنوان دليلي بر نادرستي این مطلب سود مي برد. به باور او مدني بودن اين آيات پيوند ميان آنها با سياق پيشيني و پسيني را از بين مي برد، بنابراین براي حفظ پيوند آيات بايد اين چند آيه را در شمار آيات مكي قرار دهيم. (3/1725)
همو از پيوند آيات نخست سوره يوسف با داستان يوسف (ع)، مكي بودن اين آيات را نتيجه مي گيرد و نظريه مدني بودن سه آيه نخست اين سوره را نادرست مي خواند. به باور سيد قطب آيه اول و دوم سازگار با جو قرآن مكي است و آيه سوم نيز مقدمهاي براي داستان يوسف است. (4/1950)
2. اعجاز قرآن
شماري از قرآن پژوهان وحدت موضوعي را برنمي تابند و تعدد موضوع را از وجوه اعجاز مي شناسند. به باور اين گروه يك نواختي آيات و سخن گفتن از يك موضوع خسته كننده است و با ذائقه تنوع طلبي خواننده قرآن ناسازگار.
گروهي ديگر وحدت موضوعي را پذيرفته، پراکنده گويي قرآن را ناسازگار با اعجاز قرآن دانسته و با كوشش بسيار وحدت موضوعي سوره ها را دنبال مي كنند.
در اين ميان سيد قطب نظريه وحدت موضوعي را سازگار با اعجاز قرآن مي شناسد و ديدگاه تعدد موضوع را ناسازگار با اعجاز قرآن مي بيند. به باور ايشان تناسب و ارتباط نظم در تقرير، با موضوع، جو و سياق در عرضه بحث، از وجوه مهم اعجاز قرآن است. (4/2366)
هم ايشان ارتباط ميان آغاز و انجام سوره احزاب و پيوند آنها با موضوع اين سوره را معجزه مي بيند و آن را رساننده به مصدر اصلي قرآن معرفي مي كند. (5/2586)
ارتباط موضوعي ميان آغاز و پايان سوره
سيد قطب كوشش بسيار در برقراري ارتباط موضوعي ميان آغاز و انجام سوره ها دارد. بر اين اساس پايان بقره را در ارتباط با آغاز آن مي بيند. (1/277) پايان سوره بقره در حقيقت ايمان، ايمان به تمامی انبياي الهي، كتاب هاي آسماني، غيب و ماوراء الطبيعه است؛
(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ* لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلا تُحَمِّلْنَا مَا لا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِين)(بقره/285-٢٨٦)
«پيامبر، به آنچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده اند؛ ما در ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نميگذاريم. و گفتند: ما شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا آمرزش تو را؛ و بازگشت به سوي توست. خداوند هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمي كند. هر كار را انجام دهد، براي خود انجام داده، و هر كار كند، به زيان خود كرده است. پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا! تكليف سنگيني بر ما قرار مده، آنچنان که بر كساني كه پيش از ما بودند، قرار دادى. پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرر مدار و آثار گناه را از ما بشوي. ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده. تو مولا و سرپرست مايي، پس ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان.»
همو آخرين آيه سوره بقره را اشاره به تاريخ بني اسرائيل مي داند و اين پايان را مناسب با سرآغاز سوره و سياق بلند آن معرفي مي كند. (1/277)
به باور سيد قطب در سوره نمل نيز ميان آغاز و انجام سوره ارتباط موضوعي وجود دارد و داستان هاي ياد شده ميان اين دو را در ارتباط با آغاز و انجام مي شناسد. (5/2917)
آغاز و انجام سوره يونس نيز با یکدیگر پيوند دارد. آغاز در مورد وحي است و انجام نيز در مورد وحي. (3/1725)
چنان که ميان آغاز و انجام سوره طه، اسراء، كهف، عنكبوت، سبأ و … پيوند وجود دارد. (4/2358؛ 4/2254؛ 4/2257و2259؛ 5/2719؛ 5/2917)
افزون بر ارتباط ياد شده، نويسنده في ظلال ميان مقاطع مختلف يك سوره نيز ارتباط برقرار مي كند. براي نمونه آخرين آيه مقطع اول سوره بقره (آيات 1-29) را با تمامی آيات مقطع دوم (آيات 30-39) در ارتباط مي بيند.
در آخرين آيه مقطع نخست از آفرينش مخلوقات زميني براي انسان سخن گفته شده است؛ (هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الأرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)(بقره/٢٩) و در مقطع دوم به قصه جانشيني آدم در زمين، برتري آدم بر فرشتگان، وصيت، نسيان، پشيماني، توبه، هدايت، مغفرت و نبرد شرّ و خير اشاره شده است و به اين مناسبت به داستان بني اسرائيل، عهد خدا با ايشان، پيمان شكني آنها، حذر دادن مؤمنان از كيد ايشان، محروميت آنها از خلافت و پرهيز دادن از كيد ايشان مي پردازد. (1/65)
تقسيم بندي آيات
سيد قطب براي دسته بندي آيات سوره های قرآن از كلماتي چند بهره مي گيرد كه آن كلمات عبارت اند از:
1. شوط
نويسنده تفسير في ظلال برخي سوره های قرآن را داراي چند «شوط» مي داند. براي نمونه براي سوره نور پنج شوط (4/2486)، براي سوره عنكبوت سه شوط (5/2719)، براي سوره حديد دو شوط (6/3477)، براي سوره روم شش شوط (5/2755) و براي سوره سبأ پنج شوط مي آورد. (5/2890) شوط اول سوره سبأ آيات 1-9، شوط دوم آيات 10-21، شوط سوم آيات 22-27، شوط چهارم آيات 28-42 و شوط پنجم آيات 43-54.
هم ايشان شمار ديگري از سوره ها را تك شوط مي خواند و براي تقسيم بندي آيات سوره از كلمات ديگري سود مي برد. براي نمونه سوره اسراء را كه از مقدمه، قصص و تعقيبات شكل گرفته است، داراي يك شوط مي داند و تقسيم بندي آيات را در قالب جوله و فقره مي آورد. (5/2584) سوره احقاف را داراي چهار شوط به هم پيوسته مي داند، به گونه اي كه از شدت اتصال و در هم تنديدگي تك شوط مي نمايد، اما تك شوطي كه خود از چهار مقطع شكل گرفته است (6/3256) و سوره فاطر را تك موضوع مي شناسد و گروه بندي آيات آن را بر اساس موضوع دشوار مي بيند (5/2918) و از اين جهت اين سوره را در شمار سوره هاي تك شوط قرار ميدهد. (5/2920)
بنابراین سوره هاي تك شوط، تك موضوع خواهند بود و سوره هاي چند شوط چند موضوع. هر دسته از آيات يك سوره كه با عنوان شوط معرفي مي شود، اشاره به يك موضوع خواهد داشت كه گاه اين موضوعات پرارتباط با یکدیگر مي نمايند و گاه كم ارتباط.
2. جوله
«جوله» اصطلاح ديگري است كه سيد قطب براي تقسيم بندي سوره ها به كار مي برد. براي نمونه سوره حجر را به پنج جوله تقسيم مي كند (4/2122) و سوره بقره را شكل گرفته از چندين جوله مي داند كه نخستين جوله آن از آيه يكم شروع شده و به آيه بيست و نهم ختم مي شود. (1/54)
در تفسير في ظلال هر جوله نشان از وجود يك موضوع دارد، از اين رو نويسنده اين تفسير هر جوله را به صورت مستقل به تفسير مي نشيند. اما در برخي موارد كه ميان دو جوله ارتباط شديد مي بيند، هر دو يا چند جوله را ذيل يك درس بيان مي كند. براي نمونه چهار جوله سوره لقمان را در دو درس بيان مي كند و علت اين كار را ارتباط عميق هر دو جوله با هم مي داند. (5/2783)
هر چند سيد قطب براي تقسيم بندي آيات سوره ها گاه از واژه «جوله» سود مي برد و گاه از واژه «شوط»، اما در تفسير ايشان نشان هايي از اين هماني اين دو واژه وجود دارد. براي نمونه در تفسير سوره سبأ از وجود چند شوط سخن مي گويد، اما به هنگام دسته بندي آيات براي برخي دسته ها عنوان جوله مي آورد. او آيات 22-27 اين سوره را يك جوله كوتاه مي خواند و پس از تفسير اين جوله مي گويد: «به آنچه گفته شد، اين شوط كوتاه تمام شد.» (5/2906)
3. مقطع
عنوان ديگري كه سيد قطب براي تقسيم بندي آيات به كار مي برد «مقطع» است. او در جاي جاي تفسير خويش آيات سوره های قرآن را به مقاطع گوناگون تقسيم مي كند. براي نمونه آيات 2-29 بقره را يك مقطع مي شناسد.
به باور سيد قطب در دسته بندي آيات ذيل عنوان مقطع، وحدت موضوع يا غرض ضروري نيست، به اين جهت در برخي مقاطع چندين موضوع به بحث گرفته شده و از وحدت موضوع يا غرض واحد خبري نيست. (1/179)
نويسنده تفسير في ظلال گاه براي يك سوره چند مقطع مي آورد و موضوع مقاطع را نيز بيان مي كند، اما در دسته بندي آيات و جدا سازي آنها از یکدیگر تعداد مقاطع را بيش از مقاطع ياد شده مي آورد.
براي نمونه سوره توبه را به شش مقطع تقسيم مي كند (مقطع نخست آيات 1-28، مقطع دوم آيات 29-35، مقطع سوم آيات 38-41، مقطع چهارم آيات 42-92، مقطع پنجم آيات 97-110 و مقطع ششم آيات 112-129)، اما در دسته بندي آيات هشت مقطع مي آورد. او آيات 36-37 و آيات 93-96 را به عنوان دو مقطع مي آورد. (3/1650)
افزون بر اين در برخي موارد تعداد آياتي كه در مقدمه سوره براي يك مقطع مي آورد، كمتر از تعداد آياتي است كه به صورت مستقل و دسته بندي و پررنگ عرضه مي دارد. براي نمونه در مقدمه سوره توبه، مقطع چهار تا آيه 85 اين سوره ادامه دارد، اما در دسته بندي، اين مقطع تا آيه 92 سوره توبه ادامه مي يابد.
به باور سيد قطب ريختن چند آيه در قالب يك مقطع به معناي جدايي اين مجموعه از مقاطع قبل و بعد اين مقطع نيست، بلكه در برخي موارد ارتباط مياني دو مقطع بسيار شديد است و مقطع دوم امتداد مقطع اول است. براي نمونه آيات 128-135 انعام در پيوند شديد با آيات قبل و امتداد آن آيات است. (3/1206) چنان که مقطع 136-153 از سوره انعام را به مقطع 154-165 همان سوره ارتباط ميدهد و مقطع دوم را تكمله مقطع اول مي شناسد.
نويسنده في ظلال در مواردي كه سوره، موضوع يا شخصيت واحد دارد، از تقسيم آيات در قالب مقاطع پرهيز دارد و سوره را داراي امواج مي داند. براي نمونه از تقسيم آيات سوره انعام پرهيز مي كند و اين سوره را داراي موجهايي مي داند كه هر موج با موج هاي ديگر پيوند برقرار مي كند. (2/1022)
چنان که هم ايشان سوره فاطر را تك موضوع مي خواند و تقسيم آيات آن را در قالب مقاطع تنها با هدف آساني تفسير آيات و فهم مخاطب مي داند، نه آنكه هر مقطع ناظر به موضوعي خاص باشد و اين سوره از چند مقطع متفاوت شكل گرفته باشد. (5/2920)
4. موج
«موج» يكي ديگر از واژه هايي است كه سيد قطب براي تقسيم بندي آيات با هدف سهولت تفسير آيات قرآن به كار مي برد. اين كلمه بيشتر در تقسيم سوره هايي به كار مي رود كه سوره موضوع واحد دارد و ريختن آيات سوره در قالب مقاطع امكان پذير نيست.
براي نمونه سوره انعام تك موضوع است و تمامی آيات آن بر محور همين موضوع واحد مي چرخد، از اين رو تقسيم آيات اين سوره به چند مقطع ناممكن است. در نتيجه اين سوره داراي چند موج خواهد بود كه هر موج مكمل موج قبلي است و با پايان يافتن پنج موج، موضوع سوره نيز شكل مي گيرد. (2/1029)
5. درس
«درس» عنوان ديگري است كه در تقسيم بندي آيات سوره به كار مي رود. از اين عنوان بيشتر وقتي استفاده مي شود كه ميان آيات ارتباط وجود داشته باشد. بر اين اساس نويسنده في ظلال در برخي موارد كه يك سوره را به چند قسمت تقسيم كرده است، آن قسمت ها را در چند درس به تفسير مي گيرد. براي نمونه سيد قطب سوره لقمان را به چهار جوله تقسيم مي كند و از آن جهت كه ميان هر دو جوله پيوند شديدي مي بيند، هر دو جوله را يك درس مي خواند و تمام سوره لقمان را در دو درس تفسير مي كند. (5/2783) چنان که در مواردي ديگر به يك مجموعه از آيات قرآن يك درس مي گويد. (1/125 و 139؛ 3/1471)
نويسنده تفسير في ظلال نه تنها ميان مطلع برخي از دروس با موضوع و محور سوره ارتباط مي بيند كه افزون بر اين، ميان مطلع يك درس و موضوعات درس پيشين نيز پيوند مي بيند. (2/657)
6. شطر
عنوان ديگري كه نويسنده تفسير في ظلال براي تقسيم بندي آيات قرآن به كار مي برد، كلمه «شطر» است. براي نمونه در اين تفسير مجموعه آيات 1-29 سوره بقره يك شطر خوانده شده است.
در نگاه نويسنده في ظلال عنوان شطر كوچكتر از عنوان جوله و عنوان مقطع كوچكتر از شطر است. از اين رو ممكن است يك جوله چند شطر باشد. چنان که آيات 40-74 بقره شطر نخست يك جوله بزرگ شناخته مي شود (1/64) و بر اين اساس دو يا چند مقطع يك شطر خوانده مي شود.
نویسنده: محمد بهرامى
پژوهش های قرآنی، شماره 59