خانه » همه » مذهبی » پژوهشی پیرامون اصحاب پیامبر(ص) (2)

پژوهشی پیرامون اصحاب پیامبر(ص) (2)

پژوهشی پیرامون اصحاب پیامبر(ص) (2)

اگر یکی از صحابه، علی علیه السلام را دشمن بدارد و یا آزارش دهد، یا علی علیه السلام یک فرد صحابی را دشمن بدارد، یا به او آزار برساند، چه باید کرد و از کدام یک باید پیروی نمود؟ چه کسی حق است و چه کسی باطل؟

0032518 - پژوهشی پیرامون اصحاب پیامبر(ص) (2)
0032518 - پژوهشی پیرامون اصحاب پیامبر(ص) (2)
نویسنده: حسین تهرانی

 

دلیل اهل سنّت بر مرجعیت صحابه چیست؟

اهل سنت می گویند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:
«همه اصحاب من مانند ستارگانند، به هر کدام اقتدا کنید هدایت شوید».
و در روایت دیگری آمده است:
«به گفته هر کدام عمل کنید هدایت شوید».
ذهبی در کتاب «المنتقی» ص 551 می گوید:
این حدیث به اجماع و اتفاق اهل حدیث باطل و مردود است.
و ابن تیمیه در حاشیه کتاب المنتفی ذهبی، ص 551 می گوید:
«بزرگان اهل حدیث این روایت را تضعیف کرده اند و حجیت ندارد».

سؤال 18

اگر یکی از صحابه، علی علیه السلام را دشمن بدارد و یا آزارش دهد، یا علی علیه السلام یک فرد صحابی را دشمن بدارد، یا به او آزار برساند، چه باید کرد و از کدام یک باید پیروی نمود؟ چه کسی حق است و چه کسی باطل؟

سؤال 19

اگر مجموعه ای از صحابه در کنار علی علیه السلام و با او باشند، و مجموعه ای دیگر با معاویه و گروه سومی از هر دو کناره گیرند و دسته چهارمی منتظر بمانند که هر کس پیروی شد به او ملحق شوند، آیا شرعاً و عقلاً می شود گفت که اگر کسی از هر یک از چهار گروه پیروی کند برحق است؟ پس در این فرض، چه کسی بر باطل خواهد بود؟

چهره اصحاب در آیات قرآن

قرآن کریم که کلام الهی است و از گفتن حق، ابایی ندارد، این راه را برای ما گشوده است و به ما فهمانده است که بعضی از اصحاب منافق و برخی تبهکار و برخی ستمگر و برخی تکذیب کننده و برخی مشرک و برخی از حق برگشته می باشند و برخی را به عنوان اذیت کنندگان خدا و رسولش، معرفی می نمایند. و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز که هرگز از روی هوا و هوس سخن می گویند و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کننده ای نمی هراسد، این باب را روی ما گشوده است و به ما فهمانده است که بعضی از اصحاب مرتدّدند و برخی را مارقین و ناکثین و قاسطین معرفی می کند و نسبت به بعضی اعلام می دارند که قطعاً جهنمی هستند و دوستی و صحبت با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ سودی برایشان ندارد، بلکه دلیلی است بر اینکه عذابشان دو برابر شود، در روزی که هیچ پول و هیچ مقامی، فایده ندارد.
پس حال که کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گواهی می دهد، چرا اهل سنت مسلمانان را منع می کنند که درباره صحابه، گفتگو و بحث نکنند تا حق آشکار نگردد و مسلمانان، اولیای خدا را بشناسند و از آنان پیروی کنند و دشمنان خدا را بشناسند و از آنان برائت جویند.
سخن را با کلام الهی آغاز می کنیم که باطل در آن از هیچ سوی، راه ندارد و همانا آن داوری دادگر و سخنی کامل است. خدای تبارک و تعالی درباره برخی از اصحاب می فرماید:
«وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِیمٍ‌ ».(1)
«برخی از اهالی شهر مدینه، منافق اند و در نفاقشان استوارند، تو آنان را نمی شناسی ولی ما آنها را می شناسیم و آنان را دوبار عذاب می کنیم سپس باز می گردند به عذابی سخت و دائمی».
«یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَ لَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَ هَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا »(2).
«اینان قسم به خدا یاد می کنند که کفر نگفته اند ولی به تحقیق که آنان کلمه کفر را بر زبان جاری کردند و پس از اسلام آوردنشان، کافر شدند و همت گماشتند بر آنچه که به آن نرسیدند».
«وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ‌ *فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ‌ * فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ‌ »(3).
«و برخی از آنان با خدا پیمان بستند که اگر خداوند از فضل و رحمتش به ما نعمتی بدهد، ما حتماً پیامبر را تصدیق می کنیم و از نیکوکاران می شویم. ولی هنگامی که فضل الهی، نصیبشان شد، به آنان بخل ورزیدند و پشت کردند و از دین حق روی بگرداندند. و در نتیجه، خداوند نیز این نفاق را در قلوبشان تثبیت کرد تا روزی که به کیفر اعمال خود برسند چرا که به آنچه با خدا پیمان بستنه بودند، تخلّف کردند و دروغ می گفتند».
«الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفَاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ‌ »(4)
«اعراب بادیه در کفر و نفاق از دیگران شدیدترند و به جهل و نادانی احکام خدا که بر رسولش نازل شده، سزاوارترند و خداوند دانا و آگاه است».
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ‌ * یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ‌ *فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ‌ »(5).
«گروهی از مردم می گویند که ما به خدا و روز جزا ایمان آوردیم ولی آنها مؤمن نیستند. می خواهند خدا و مؤمنین را فریب دهند ولی فقط خود را فریب می دهند و نمی دانند. در قلبهایشان مرض است و خداوند بر مرضشان افزوده و در اثر تکذیبشان و دروغشان، عذابی دردناک در انتظارشان است».
«إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ*اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ *ذلکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَفْقَهُونَ‌ ».(6)
«و اگر منافقین نزد تو آیند، می گویند شهادت می دهیم که تو رسول خدائی و خداوند هم می داند که تو رسول او هستی و خداوند شهادت می دهد که منافقین دروغ می گویند. اینان پیمان ها و قسمهای دروغشان را سپر جان خویش قرار دادند تا راه خدا را بر بندگانش ببندند، اینان چه بد عمل می کنند، زیرا به زبان ایمان آوردند ولی (با قلب) کافر شدند، پس خداوند مُهر بر قلوبشان زد تا هیچ نفهمند و درک نکنند».
«الم تر الی الذین یزعمون انهم آمنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امرو ان یکفروا به، و یرید الشَِّیطان ان یضلهم ضلالا بعیدا و اذا قیل تعالوا الی ما انزل الله و الی الرسول، رایت المنافقین یصدون عنک صدوداً* فَکَیْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ثُمَّ جَاءُوکَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَاناً وَ تَوْفِیقاً ».(7)
«آیا نمی بینی آنان را که ادّعا می کنند به آنچه بر تو و پیامبر گذشته نازل شده ایمان دارند چگونه باز می خواهند طاغوت را حاکم خود قرار دهند در صورتی که مأموریت داشتند که به طاغوت کافر شوند (8) و شیطان می خواهد که آنها را گمراه کند، به نحوی که از رحمت الهی بسیار دور باشند. و اگر به آنها گفته شود بیائید به حکم خدا و رسول عمل کنید، منافقین را می بینی که مردم را از تو سخت دور می کنند. پس چگونه خواهد بود حال آنها اگر مصیبتی برایشان برسد که ناشی از کردارهای زشت خودشان است، آنگاه نزد تو آیند و سوگند بخورند که ما قصدی جز خیر و خوبی و توفیق (برای مسلمین) نداشتیم!!»
«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِیلاً »(9).
«منافقین می خواهند خدا را فریب دهند ولی خداوند به آنها مکر می کند (مکرشان را باطل می سازد) و اگر برای نماز برخیزند، با کسالت و کاهلی برخیزند، می خواهند جلوی مردم ریا و خودنمایی کنند و خدا را فقط اندکی آن هم به قصد ریا یاد می کنند».
«وَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ‌ »(10).
«تو-ای پیامبر- چون ظاهر آنها را ببینی، تو را به شگفت آورند و اگر سخنی بگویند، به سخنشان گوش فراخواهی داد، گوئی که چوبی خشک بر دیوار تکیه زده اند هر صدائی بشنوند، خیال می کنند به ضررشان است، آنان واقعاً دشمن دین هستند پس-ای رسول خدا-از آنان بپرهیز، خدا آنان را بکشد، چقدر-از حق-منحرف اند!».
«قد یعلم الله المعوقین منکم و القائلین لا خوانهم هلم الینا و لا یاتون الباس الا قلیلا* أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَیْرِ أُولئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَ کَانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً »(11).
«خداوند به خوبی آگاه است از حال آنانکه مردم را از جنگ می ترسانند و به برادران (و قوم) خویش می گویند با ما باشید، و آنان را چنان می بینی که از شدت ترس بر تو با چشمی که از بیم، حرکت می کند (و دور می زند)، نگاه می کنند مانند کسی که از سختی جان دادن، حال بیهوشی به او دست می دهد و هنگامی که جنگ و خطر رفع شد، با زبانی تند و گفتاری خشن، و در کمال حرص و آز، مطالبه غنیمت می کنند. اینان هرگز ایمان نیاورده اند و خداوند اعمالشان را نابود می کند (چون اعمالشان از روی ریا و خودنمائی است) و این بر خدا آسان است».
«وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَا ذَا قَالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ».(12)
«و بعضی از آنان کاملاً به سخنت گوش می دهند ولی وقتی از نزد تو بیرون می روند، با اهل علم (از روی مسخره) می گویند، پیامبر چه می خواست بگوید! آنان کسانی هستند که خداوند بر دلهایشان مهر زده است و همواره پیروی از هواهایشان می کنند».
«أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ‌ * َ لَوْ نَشَاءُ لَأَرَیْنَاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیمَاهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمَالَکُمْ‌ ».(13)
«آیا آنان که در دلهایشان مرض دارند، خیال می کنند که خداوند کینه درونیشان را (برای مسلمین) ظاهر نمی گرداند. و ما اگر می خواستیم، حقیقت آنان را به تو (ای پیامبر) آشکار می ساختیم تا در چهره هایشان، آنها را خوب بشناسی، و بی گمان تو از طرز سخن گفتنشان، آنان را شناسائی خواهی کرد و خداوند بر کارهای شما آگاه است».
«وسَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَ أَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ ».(14)
«اعراب بادیه که از جنگ تخلف می ورزند، به تو می گویند که ما چون می خواستیم خانواده و اموالمان را نگهداری کنیم، لذا با تو نیامدیم، پس برای ما طلب آمرزش بکن، در زبان چیزی می گویند که هرگز در قلوبشان چنین نیست».
این آیات روشن، از قرآن مجید است که از نفاق برخی از آنان خبر می دهد که خود را در ضمن مخلصین از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، جا زدند، و اگر وحی الهی نبود، حقیقت آنان حتی بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز مخفی می ماند. ولی ما در این مورد همواره، با اعتراض اهل سنت مواجه می شویم چرا که می گویند: ما چه کار به منافقین داریم؟ خدا منافقین را لعنت کند! صحابه ربطی به منافقین ندارند یا اینکه این منافقین جزء اصحاب نیستند. و اگر از آنان بپرسی که این منافقین چه کسانی هستند که بیش از صد و پنجاه آیه در سوره توبه و منافقون، درباره آنها نازل شده، پاسخ می دهند: عبدالله بن اُبی و عبدالله بن ابی سلول؛ و غیر از این دو اسم، اسمی دیگر ندارند که معرّفی کنند؟!

سؤال 20

اگر خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (طبق گواهی آیات) بسیاری از آنان را نمی شناسد، چگونه می توان منافقین را منحصر به این دو نفر کرد که نزد تمام مسلمین معروف بودند؟!
و اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، بعضی ازآنان را شناخته بود و (طبق گفته خودتان) اسمائشان را به حذیقه بن یمان آموخته بود و به او دستور داده بود که این امر را نزد خود کتمان کنند و اظهار ننماید تا جائی که عمر بن الخطاب، در ایام خلافتش، همواره از حذیفه می پرسد، آیا او از اهل نفاق است یا خیر؟ و آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اسم او را جزء لیست قرار داده، چنانکه در کتابهایتان روایت می کنید؟(15)
و اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، نشانه ای را برای شناخت منافقین اعلام کرده بود و آن دشمنی علی بن ابی طالب علیه السلام است، چنانکه در صحاح خود، روایت کرده اید؛ (16) پس چقدر زیادند این اصحاب که شما درباره شان «رضی الله عنهم» می گویئد و در اوج بزرگی قرارشان می دهید و آنقدر مقامشان را بالا می برید، در حالی که دشمنی آنان با علی علیه السلام تا جائی رسیده بود که با او نبرد کردید و او را به قتل رساندید و در ایام حیاتش پس از شهادتش، او را لعن کردند؛ نه تنها او را که تمام خاندان و دوستان و یاران باوفایش را، و همه اینان را جزء نیکان از اصحاب می دانید!!
و حکمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اقتضا کرده بود که گاهی اسماء بعضی از آنها را به حذیفه بگوید و گاهی علامتها و نشانه هائی برایشان قرار دهد و به مسلمین ابلاغ کند تا حجت را بر مردم تکمیل کرده باشند و در آینده نگویند که ما از این امر، غفلت داشتیم.
امروز دیگر هیچ ارزشی ندارد این سخن اهل سنت که می گویند: ما امام علی علیه السلام را دوست می داریم و او را به بزرگی یاد می کنیم؛ چرا که در پاسخشان می گوییم: هرگز نمی شد در قلب یک انسان مؤمن، محبت ولی خدا و محبت دشمن خدا، جمع گردد! و خود امام علی علیه السلام نیز به آنان گفته است:
«از ما نیست کسی که بین ما و دشمنانمان، فاصله و جدائی نیاندازد».(17)
و همانا قرآن کریم، وقتی که سخن از اصحاب به میان می آورد، اوصاف و نشانه های روشن و ثابتی برای آنان قلمداد می کند، و اگر ما اصحاب مخلص و سپاسگزار را از آنان جدا کنیم، بقیه ای که می مانند، قرآن آنها را چنین توصیف نموده است که: فاسق اند، خائن اند، از یاری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست برداشته اند، پیمان شکن اند، منقلب اند، نسب به خدا و رسولش، شک و تردید دارند، از جنگ گریزان اند، از حق دوری می جویند، اوامر خدا و رسولش را نافرمانی می کنند، دیگران را از جهاد در راه خدا باز می دارند، نماز را ترک می کنند و به سوی لهو و تجارت روی می آورند، می گویند چیزی را که به آن عمل نمی کنند، به خاطر اسلامشان بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منّت می گذارند، سنگدل اند و در برابر ذکر خدا و سخن حق، خضوع نمی کنند، صدایشان را بالاتر از صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بلند نمی کنند، رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم را اذیت و آزار می دهند و پیوسته گوش به سخن منافقین می دهند و با آنها هم آوازند.
ما به همین مقدار بسنده می کنیم زیرا غرضمان بر خلاصه گوئی است و لذا از بیان آیات بی شمار دیگر خودداری می ورزیم؛ ولی بهرحال برای اینکه مطلب کامل تر باشد، لازم است آیاتی را که در مذمت و نکوهش صحابی که به این صفات، موصوف شده اند؛ ولی به خاطر سیاست بازی، پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و انقطاع وحی، همه شان-بدون استثنا-جزء اصحاب عادل و فوق العاده درآمدند، که هیچ یک از مسلمانان حق ندارند، انتقادی از آنها بکنند یا آنها را محکوم نمایند، ذکر می کنیم.

قرآن کریم و افشای برخی از اصحاب

برای اینکه دشمنان، خیال نکنند که فقط سخن از آیات درباره منافقین است و همانطور که اهل سنت می گویند، منافقین از اصحاب جدا هستند، آیاتی را که مخصوص مؤمنین از اصحاب است و مورد نکوهش قرار گرفته اند را نیز ذکر می کنیم: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ‌ *إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لاَ تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ ».(18)
«ای مؤمنان! چه شده است شما را که وقتی گفته می شود در راه خدا کارزار کنید، خود را دلبسته به زمین می دانید (و سرباز می زنید) آیا به همین حیات دنیا راضی شده اید و آخرت را نمی خواهید؟ پس بدانید که متاع زندگی دنیا در آخرت بسیار ناچیز است. اگر در راه خدا به جهاد نپردازید، خداوند شما را سخت عذاب می کند و قومی دیگر به جای شما می گمارد و هیچ ضرر و زیانی به خدا نمی رسانید و همانا خداوند بر همه قادر و توانا است».
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‌ »».(19)
«ای آنان که ایمان آورده اید، هر یک از شما که از دین خود برگردد و مرتد شود، به زودی خداوند قومی را برمی انگیزد که دوستشان دارد و آنها خدا را دوست دارند، نسبت به مؤمنین متواضع و فروتن و نسبت به کفّار، سرافراز و سربلندند؛ در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش کننده ای هراس ندارند؛ این است فضل و لطف الهی که به هر که می خواهد عطا می فرماید و خداوند دارای رحمتی وسیع است و به احوال همگان دانا است».
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ *وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ‌ »(20).
«ای گروهی که ایمان آورده اید، خیانت به خدا و رسولش نکنید و امانتها را خیانت نکنید در حالی که می دانید، و بدانید که اموالتان و فرزندانتان برای آزمایش شما است و نزد خداوند، پاداشی بزرگ است».
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ‌ * وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاَ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ‌ »(21).
«ای مؤمنین، هرگاه خدا و رسولش شما را دعوت کنند به چیزی که حیات و زندگی شما در آن است، اجابت کنید و بدانید که خدا در میان انسان و قلبش حایل است و همه به سوی او باز می گردید. و بترسید از بلا و فتنه ای که چون بیاید، فقط مخصوص ستمکاران شما نباشد و بدانید که عقاب خداوند، سخت است».
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیراً *إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا * هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِیداً * وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً »(22).
«ای اهل ایمان، نعمت خدا را به یاد آورید که سپاهی از دشمن به سوی شما آمد، پس ما بوسیله باد و سپاهی که شما آنان را ندیدید، بر آنها فرستادیم و خداوند به هر کاری که می کنید، آگاه است. یادآورید وقتی که لشکر کفّار از زیر و بالا بر شما حمله ور شدند و چشمهایتان حیران شد و جان ها به گلو رسید و به وعده خدا، گمانهای مختلف کردید؛ اینجا بود که مؤمنین آزمایش شدند و (آنان که ایمانشان ضعیف بود) سخت متزلزل گشتند. در آن هنگام، منافقین و کسانی که در دلهایشان شک و تردید و مرض بود، گفتند: آنچه خدا و رسولش به ما وعده داده اند، جز فریب چیزی نیست!!».
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ‌ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ‌ ».(23)
«ای مومنان! چرا چیزی می گویید که به آن عمل نمی کنید. بسیار مبغوض است نزد خداوند که چیزی بگوید و به آن عمل نکنید».
«الَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ »(24).
«آیا وقت آن نرسیده است، آنان که ایمان آورده اند، دلهایشان از ترس عذاب خدا و از حقّی که نازل شده، خشوع کند و بلرزد».
« یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لاَ تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلاَمَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ »(25).
«برتو-ای پیامبر-منّت می گذارند که اسلام آورده اند: بگو: اسلامتان را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت نهاد که شما را به سوی ایمان هدایت کرد اگر راست می گویید (و در ایمانتان صادق هستید)».
«قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ‌ ».(26)
«بگو-ای پیامبر-اگر پدرانتان، فرزندانتان، برادرانتان، همسرانتان، قومتان، اموالی که به دست آورده اید، تجارتی که از کسادش وحشت دارید و خانه هائی که دلپسندتان است، نزد شما محبوب تر است از خدا و رسولش و جهاد در راهش، پس منتظر باشید تا خدا امرش را بیاورد و همانا خداوند تبهکاران را هدایت نمی کند».
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ »(27).
«اعراب گفتند که ما ایمان آوردیم؛ بگو: ایمان نیاورده اند ولی بگوئید: اسلام آوردیم که هنوز ایمان در قلبتان وارد نشده است».
«إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ‌ »(28)
«تنها آنهائی که ایمان به خدا و روز جزا نیاورده اند، و دلشان پر از شک و ریب است، از تو اجازه معافی از جهاد می خواهند و همانا آنان در شک و ریبشان، خواهند ماند».
«لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ »(29).
«اگر اینان با شما مؤمنین، برای جهاد بیرون بیایند، جز خیانت و فریب در سپاه شما چیزی نمی افزایند و هر چه بتوانند در کار شما اخلال می کنند و از هر سوی در پی فتنه انگیزی هستند و در میان شما کسانی هستند (که ایمانشان ضعیف است یا جاسوس هستند) و به آنها گوش می دهند و همانا خداوند به حال ستمگران دانا است».
«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَالُوا لاَ تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ‌ »(30).
«خرسند شدند آنان که از حکم جهاد در راه خدا، تخلّف ورزیدند و خوش نداشتند که با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کنند و گفتند که: در گرمای تابستان به جنگ نروید! به آنها بگو: آتش جهنم بسیار گرم تر است اگر می دانستند».
«ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ‌*أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ‌ *وَ لَوْ نَشَاءُ لَأَرَیْنَاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیمَاهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمَالَکُمْ‌ ».(31)
«آنان پیروی کردند از چیزی که خدا را به غضب آورد و رضایت الهی خوشایندشان نبود، پس خداوند اعمالشان را نابود کرد. آیا آنان که در دلهایشان مرض و شک و تردید است، خیال می کنند که خداوند کینه های درونیشان را ظاهر نمی کند؟ و اگر ما می خواستیم، حقیقتشان را به تو نشان می دادیم که از چهره هایشان آنها را بشناسی، وهمانا به تحقیق در طرز سخن گفتن، آنها را خواهی شناخت، و خداوند از اعمالتان آگاه است».
«وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ‌ *یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ‌ ».(32)
«گروهی از مؤمنین اظهار کراهت کردند و این مردم (نادان) در حکم حق باطل با تو جدل و نزاع می کنند با اینکه حق آشکار و روشن شد، گویا خود می بینند که به سوی مرگ کشیده می شوند».
«هَا أَنْتُمْ هؤُلاَءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ‌.»(33)
«هان! اکنون شما دعوت می شوید که در راه خدا انفاق کنید ولی برخی از شما بخل می ورزند، به نفس خودش بخل ورزیده و خودش زیان دیده است، و همان خداوند غنی و بی نیاز است و شما فقیران و بیچارگانید. و اگر از حق و رسول خدا دوری جوئید و روی برگردانید، به زودی خداوند قوم دیگر بجای شما می آورد که هرگز مانند شما نیستند (و از رسول خدا روی برنمی گردانند).»
«وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ‌ »(34).
«و برخی از آنان، در تقسیم صدقات بر تو خُرده می گیرند، پس اگر مال زیادی به آنها عطا کنی، راضی می شوند و اگر پول به آنها داده نشود، سخت خشمگین می گردند».
«وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ * وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ‌ ».(35)
«و برخی از آنان هستند که دائماً پیامبر را اذیت می کنند و می گویند شخص زودباروی است بگو، این زودباوری من به نفع شما است. پیامبر به خدا ایمان آورده و به مؤمنین اطمینان دارد و رحمتی است بر مؤمنین حقیقی و اما آنان که رسول خدا را اذیت و آزار می دهند، بر ایشان عذابی دردناک آماده شده است».
این مقدار از آیات کافی است که پژوهشگران را قانع سازد به اینکه اصحاب به دو گروه تقسیم می شوند:
1) گروهی که ایمان به خدا و رسولش آورده و خود را تسلیم او نموده و رهبریش را با دل و جان قبول کرده اند و در راه خدا و رسولش، از خود گذشته اند و ایثار نموده اند و لذا از رستگاران خواهند بود، و اینان اقلیّتی هستند که قرآن آنها را «شاکران» نامیده است.
2) گروهی دیگر، به صورت ظاهر به خدا و رسولش ایمان آورده اند ولی در قلبشان مرض و شک و تردید است و اینان فقط دنبال منافع شخصی و دنیوی خویش هستند و در تمام احکام و اوامر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، با او مخالفت می کنند و در برابر حکم خدا و رسولش، تمرّد می کنند؛ اینها از زیانکاران اند، و متأسفانه اکثریت اصحاب را تشکیل می دهند که قرآن در عبارتی کوتاه آنان را چنین معرفی کرده:
«لقد جئناکم بالحق و لکن اکثرکم للحق کارهون».(36)
«همانا حق را برای شما آوردیم ولی بسیاری از شما از حق بیزارید».
انسان پژوهشگر در می یابد که این اکثریت در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، با او می زیستند و پشت سرش نماز می خواندند و در هر حال با او هم صحبت بودند و بهر نحو که می توانستند به او نزدیک می شدند تا امرشان برای مؤمنین متعهد، کشف نگردد و پیوسته تلاش می کردند که با اظهار عبادت و پارسائی، مؤمنین به حال آنان غبطه بخورند و جلوی دیدگانشان، چهره ای حق به جانب مقرّب جلوه دهند.(37)
پس اگر رفتار آنان در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم چنین باشد، پس از شهادتش چگونه خواهد بود؟ بدون شک، تلاش بیشتری را دنبال کردند، چرا که دیگر پیامبری نبود که آنان را بشناسد یا توسط وحی رسوایشان سازد، بویژه اینکه با شهادت آن حضرت،آثار اختلاف و تفرقه در میان اهل مدینه که در مسیر نفاق قرار رفته بودند، زیاد شده بود و همچنین انحراف و ارتداد در میان شبه جزیره عرب که اینان کفر و نفاق بیشتری دارند، پیدا شده بود که برخی از آنان مانند مسیلمه کذّاب و طلیحه و سباح دختر حرث و پیروانشان ادعای نبوت کرده بودند، و همه آنان از اصحاب بودند.
و اگر اینان را به حال خود بگذاریم و فقط بر اصحاب حضرت از اهل مدینه تکیه کنیم، در می یابیم که آثار نفاق در اینان و حتی در مؤمنین نیز پیدا شده بود و بسیاری از آنان به خاطر خلافت، به قهقرا برگشته و مرتد شده بودند.
قبلاً یادآور شدیم که اینان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و وصیّتش توطئه کرده بودند و در حالی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر فراش موت بود، اوامر و دستورهایش را نافرمانی کردند. و این حقیقتی است که برای پژوهشگران حق هیچ راه گریزی از آن نیست زیرا که در هنگام خواندن کتابهای تاریخ و سیره، به آن برخورد می کنند و همانا خدای سبحان با بهترین عبادت و محکم ترین آیات، آن را ثبت نموده و فرموده است:
«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین».(38)
«و محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیست جز پیامبری که قبل از او نیز پیامبری آمدند و درگذشتند، پس اگر او از دنیا برود یا کشته شود، باز شما به جاهلیت و قهقرا برمی گردید، پس هر کس که مرتد شود، به خداوند هیچ ضرر و زیانی نخواهد رساند و همانا خداوند شکرگزاران را جزای خیر خواهد داد».
و این شاکرین، اقلیّت از اصحاب بودند که به جاهلیت بازنگشتند و بر همان عهد و پیمانی که با حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بسته بودند، باقی مانده و هرگز تغییر نکردند.
با این آیه قوی و محکم، ادعای اهل سنت که اصحاب هیچ رابطه ای با منافقین نداشتند، ساقط می شود و اگر به فرض محال، آن را بپذیریم، این آیه کریمه، خطاب به اصحاب مخلص و پابرجائی می کند که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم منقلب نشدند ولی پس از شهادتش، فوراً برگشتند و تغییر کردند. و بی گمان امر اینان نیز، پس از بررسی احوال و اوضاعشان، چه در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و چه پس از شهادتش و با بررسی سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره آنان که کتابهای حدیث و سیره و تاریخ مالامال از آن است روشن می شود.

پی نوشت ها :

1. سوره توبه، آیه 101.
2. سوره توبه، آیه 74.
3. سوره توبه، آیه 74-77.
4. سوره توبه، آیه 97.
5. سوره بقره، آیه 10.
6. سوره منافقون، آیه 3.
7. سوره نسا، آیه 62.
8. در رواینهایی که از باقرین علیه السلام نقل شده، آمده است که مقصود از طاغوت کسی است که برخلاف حق حکومت کند و لایق آن مقام نباشد.
9. سوره نساء، آیه 142.
10. سوره منافقون، آیه 4.
11. سوره احزاب، آیه 19.
12. سوره محمد، آیه 16.
13. سوره محمد، آیه 30.
14. سوره فتح، آیه 11.
15. کنزالعمال، ج13، ص 343؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج4، ص 928؛ احیاء العلوم، غزالی، ج1، ص 124.
16. صحیح مسلم، ج1، ص 61؛ صحیح ترمذی؛ ج5، ص 635؛ سنن نسائی؛ ج8، ص 116؛ کنزالعمال، ج15، ص 105.
17. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص 155.
18. سوره توبه، آیه 39.
19. سوره مائده، آیه 54.
20. سوره انفال، آیه 28.
21. سوره انفال، آیه 25.
22. سوره احزاب، آیه 12.
23. سوره صف، آیه 3.
24. سوره حدید، آیه 16.
25. سوره حجرات، آیه 17.
26. سوره توبه، آیه 24.
27. سوره حجرات، آیه 14.
28. سوره توبه، آیه 45.
29. سوره توبه،آیه 47.
30. سوره توبه، آیه 81.
31. سوره محمد، آیه 30.
32. سوره انفال، آیه 6.
33. سوره محمد، آیه 38.
34. سوره توبه، آیه 58.
35. سوره توبه، آیه 61.
36. سوره توبه، آیه 61.
37. احمد بن حنبل در مسند، ج3، ص 15، و ابن حجر در اصابه، ج1، ص 484، در شرح حال ذی الثدیه از انس بن مالک نقل می کند که گفت:
در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شخصی بود که عبادت و ورعش خیلی مایه اعجابمان بود. ما نامش را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ذکر کردیم، حضرت او را نشناخت، او را توصیف نمودیم، باز هم نشناخت؛ در همان حال ناگهان آن شخص پیدا شد. گفتیم: یا رسول الله؛ این خودش است! حضرت فرمود: شما از شخصی خبر می دهید که در سیمایش؛ آثار شیطان دیده می شود. این مرد و یارانش قرآن می خوانند ولی از گلویشان تجاوز نمی کنند. اینها از دین خارج می شوند چنانکه تیر از کمان خارج می شود. آنها را بکشید که بدترین مردم اند.
38. سوره آل عمران، آیه 144.

منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد